بخش 7

روز دوازدهم تلفات حج مکّه فصل پنجم: جامعه عربستان عربستان عربستان امروز جامعة امروز عربستان 1. اعراب 2. خارجی‌ها کتاب و مطبوعات دین و دولت پیشینة وهابیت


176


نجف و به خصوص علما و در رأس آن‌ها عالم بزرگ شيعه، مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطاء، سپاه وهابي مجبور به عقب‌نشيني شد.

وهابيت معاصر

در كشور عربستان، دين و دولت و رابطة آن‌ها، در عصر حاضر مانند گذشته نيست؛ چه اين‌كه شرايط و مقتضيات زمان سبب شده تا دولت بر خلاف گذشته، به بسياري از امور ـ كه علماي وهابي با آن مخالفند ـ تن در دهد. حتي در گذشته علماي وهابي با هرگونه نوآوري و استفاده از دستاوردهاي جديد؛ مانند استفاده از بلندگو، دوربين و...مخالف بودند كه همة اين‌ها امروز توسط دولت به كار گرفته مي‌شود.

در مجموع، تعامل ميان دو نهاد دين (وهابيت) و دولت (آل سعود) در طول تاريخ، شاهد افت و خيزهايي بوده كه هرچه جلوتر مي‌آييم، اين رابطه كم‌رنگ‌تر مي‌شود؛ به عبارت ديگر، هر چند دولت، خود را ملزم به انجام و رعايت آموزه‌هاي وهابي مي‌داند، اما در عالم واقع، مجبور است از فضاي آرمان‌گرايانه وهابي‌ها فاصله بگيرد و كار خود را انجام دهد.

بعد از نيمة دوم قرن بيستم، روند پرشتاب رشد و توسعه در اين



177


كشور، ارتباط دين و دولت را در عمل گرفتار چالش‌هايي كرد؛

از يك سو توسعه و مدرنيزم، پيامدهايي را داشت كه با آموزه‌هاي وهابيت در تضاد كامل بود و از سوي ديگر، توسعه، نزديكي

دولت عربستان با كشورهاي غربي، به خصوص آمريكا را اقتضا

مي‌كرد.

چنين وضعيتي سبب شد كه جريان وهابيت در كشور عربستان به دو بخش تقسيم شود؛ جريان معتدل كه مصحح كارهاي دولت است و جريان تندرو و افراطي كه خود عرب‌ها از آن تعبير به اسلام گرايي1 و غربي‌ها از آن با عنوان بنيادگرايي2 ياد مي‌كنند.

جريان راديكال، در اواخر دهة شصت شكل گرفت و در دهة هفتاد، مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي ايران به اوج خود رسيد؛ اين حركت راه مبارزه با دولت را در پيش گرفت. تصرف مسجدالحرام توسط جهيمان ‌العتيبه در سال 1399ه‍ / 1979م. و گروه بن لادن (شاهزادة ناراضي عربستاني)، انفجار مقر سربازان آمريكايي در الخبر و بمب‌گذاري‌ها و حملات پراكنده‌اي كه در گوشه و كنار عربستان شاهد آن هستيم، خود نمونه‌هايي از اين جريان است.

از سوي ديگر، آمريكا نيز در طول دوران جنگ سرد، براي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. Islamism.

2. Fundumentalism.


178


مبارزه با شوروي، اين گروه‌هاي افراطي را آلت دست خود قرار داده بود. گروه‌هاي بسياري از اين افراد، براي مبارزه با تجاوز شوروي به پاكستان رفتند و در آنجا توسط ارتش پاكستان ـ كه ارتباط تنگاتنگي با آمريكا داشت ـ آموزش ديدند و از سلاح‌هاي پيشرفتة آمريكايي براي مبارزه با تجاوز شوروي در افغانستان استفاده كردند.(1)

همچنين پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، آمريكا از اين جريان جهت مبارزه با انقلاب اسلامي و نيز جلوگيري از صدور آن استفاده كرد كه نتوانست چندان موفق باشد.

پس از شكست شوروي، سمت و سوي مبارزة اين گروه‌ها به سوي آمريكا تغيير يافت. همين گروه‌هاي افراطي، به دشمنان آمريكا تبديل شده و سلاح‌هاي آمريكايي را عليه خود آمريكا به كار گرفتند و گروه‌هايي مانند «القاعده» نيز در چنين فضايي متولد شدند.

از سويي، گروه‌هاي افراطي كه ديگر دغدغة افغانستان را نداشتند، در اعتراض به سياست‌هاي ليبرالي دولت و پيامدهاي مدرنيزم و حضور خارجيان، به‌ويژه آمريكايي‌ها در اين كشور،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. به عرب‌هايي كه براي جنگ با شوروي به افغانستان مي‌رفتند، اصطلاحاً عرب- افغان گفته مي‌شد؛ چه اين كه آنان در طول ساليان دراز مبارزه، شكل بومي به خود گرفته بودند. ر. ك: افغانستان، ريشه يابي و بازخواني تحولات معاصر، سيد مهدي عليزاده موسوي، انتشارات كيش مهر.


179


دست به حركت‌هاي خشونت‌آميز زدند. انفجار در الخبر و ناامني‌هايي كه گاهي در گوشه و كنار عربستان اتفاق افتاده و مي‌افتد، در همين راستاست.

از سوي ديگر، دولت كه وجود جريان‌هاي بنيادگرا را سد راه فعاليت‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي خود مي‌ديد، در مقام محدوديت اين حركت‌ها برآمد و براي آن‌كه بتواند گروه‌هاي افراطي را كنترل كند، فضاي سياسي نسبتاً بازي را براي فعاليت‌هاي ساير گروه‌ها و مذاهب به وجود آورد كه آزادي زندانيان سياسي، دعوت از مخالفان دولت كه در خارج از كشور زندگي مي‌كردند و ميدان دادن به شيعه ـ كه مهم‌ترين قدرت بالقوه را در تعديل گروه‌هاي افراطي وهابي داشتند ـ از جمله اقدامات دولت در اين زمينه بود.

اقدامات القاعده و گروه‌هاي وابسته به آن در خارج و مشخص شدن ريشه‌هاي آن در داخل عربستان، موجب شد كه فعاليت بسياري از گروه‌ها و سازمان‌هاي وهابي خارج از كشور نيز محدود شود كه از آن جمله مي‌توان به محدوديت و بسته شدن بسياري از دفاتر سازمان «رابطة العالم الاسلامي» در كشورهاي مختلف اشاره كرد.

همچنين، دولت كه در طول سال‌ها، روش زمام‌داري را تا حدي



180


درك كرده بود، فهميد كه با بلندپروازي‌ها و تعصبات شديد وهابيان نمي‌توان حكومت‌داري كرد و به همين سبب از دوران عبدالعزيز، مرتب وضعيت اين كشور دست‌خوش تغيير و تحول شد و اكنون نيز ملك عبدالله نسبت به فهد، آزادي بيشتري به شهروندان داده است.

در مجموع به نظر مي‌رسد كه در سال‌هاي آينده نيز نارضايتي‌هاي طيف راديكال و افراطي وهابي نسبت به عملكرد دولت، روز به روز افزايش يابد و شكاف ميان دولت و وهابيت افراطي عميق‌تر گردد و همچنين فضاي سياسي به‌ويژه براي شيعيان بازتر شود.

كنترل دولت بر امور ديني

موريس باربيه، جامعه‌شناس فرانسوي، رابطة اسلام و دولت در كشورهاي اسلامي را به دو دسته تقسيم مي‌كند؛ اسلام دولتي و دولت اسلامي. به نظر وي، كشور عربستان نمونة اسلام دولتي است و دولت، شؤون ديني را به شدت تحت كنترل دارد و در تمامي امور ديني دخالت مستقيم مي‌كند.

دولت، تمامي فعاليت‌هاي ديني در اين كشور را تحت نظر دارد. بالاترين مقام مذهبي اين كشور «مفتي كل» است كه به حكم پادشاه



181


منصوب مي‌گردد. تا چندي قبل، «بن باز» اين مقام را در اختيار داشت كه پس از مرگ وي ـ در سال 1420ه‍ .ق. ـ ، «شيخ عبدالعزيز آل شيخ» توسط ملك فهد به اين سمت منصوب شد.

هيئت «كبار العلماء» كه به رياست مفتي كل كشور اداره

مي‌شود، مركب از 21 نفر از علماي تراز اول سعودي است و وظيفة آنان صدور فتواست كه نقش مهمي در مسائل مذهبي و سياسي كشور دارد.

سازمان «رابطة العالم الاسلامي» نيز حدود 40 سال پيش تشكيل گرديد. اين تشكيلات از پرقدرت‌ترين سازمان‌هاي مذهبي در عربستان محسوب مي‌شود. بودجة ساليانه اين سازمان بالغ بر دويست ميليون ريال سعودي است و در بيشتر كشورهاي جهان شعبه دارد. اين سازمان طي سال‌هاي گذشته، مبالغ هنگفتي صرف ساخت بناهاي اسلامي و ترويج مذهب وهابيت نمود. البته فعاليت آن‌ها در چند سال اخير در بسياري از كشورها محدود شده است.

تشكّل‌ها و سازمان‌هاي ديگر، امر به معروف و نهي از منكر است كه كارش دعوت مردم به برگزاري نمازهاي جماعت و جمعه، نظارت بر رعايت شؤون اسلامي و حجاب بانوان و جلوگيري از فعاليت مراكز غير شرعي است! همين‌ها هستند كه كسبة مكه و مدينه از آن‌ها مي‌ترسند و هنگام نماز، از ترس جريمه و مجازات، مغازه‌هايشان را از روي اكراه تعطيل مي‌كنند.



182


تمامي ائمة جماعات و جمعة مساجد نيز توسط دولت تعيين مي‌شوند و عملكرد آنان كنترل مي‌گردد. گفته مي‌شود كه حتي متن خطبه‌هاي ائمة جمعه نيز توسط وزارت شؤون اسلامي تهيه مي‌شود. خطبه‌هاي حرمين شريفين نيز بايد مورد تأييد «وزارت شؤون اسلامي» قرار گيرد.

بنا به گزارش وزارت اوقاف، اين كشور داراي 37850 مسجد است كه بيشتر آن‌ها را دولت ساخته و اگر شهروندان مسجدي بسازند، بايد مديريت آن را به دولت واگذار كنند. همچنين دولت بيش از 1600 مسجد در خارج از عربستان سعودي ساخته كه برخي از آنها در آمريكاست.(1) دولت هزينه‌هاي مالي مساجد را نيز تأمين مي‌كند.

در اين ميان، شيعيان عربستان اجازة ساختن مسجد ندارند. بيشتر مساجد آنان، مربوط به دوران زمام‌داري ترك‌هاي عثماني و يا از هزينه‌هاي شخصي و به صورت محدود است؛ حتي شافعي‌ها و مالكي‌ها نيز اجازة ساختن مسجد ندارند.

يكي از اهالي عربستان مي‌گفت: تمامي ائمة جماعات بايد براي شاه دعا كنند.

شيعيان عربستان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. روزنامه الرياض; شماره 11647.


183


وقتي به مكه و مدينه وارد مي‌شوي، نخستين احساسي كه به تو دست مي‌دهد، دنبال كردن ردّ‌پاي اهل‌بيت پيامبر: در اين دو شهر است؛ اهل‌بيتي كه هستي اسلام در گرو مجاهدت‌ها و رشادت‌هاي آنان بوده است، اما هرچه بيشتر مي‌گردي، كمتر مي‌يابي. حتي در شهرهايي كه متعلق به اهل‌بيت رسول الله صلي الله عليه و آله است خود اهل‌بيت: در آن‌ها مظلوم و غريب‌اند.

نمي‌دانم چرا هرگاه از غربت اهل‌بيت: در اين سرزمين سخن به ميان مي‌آيد، ناخودآگاه ياد امام رضا عليه السلام مي‌افتم كه به او «غريب الغرب» مي‌گويند. آيا امام رضا عليه السلام غريب است يا ائمه بقيع؟ قبرستان بقيع در طول تاريخ، مظلوميت و غربت اهل‌بيت و شيعه را فرياد زده و بهترين گواه بر انحراف مسير حق است.

حكايت شيعه در اين سرزمين، حكايتي غريب و غمبار است. از زمانِ رحلت رسول الله صلي الله عليه و آله گرفته تا به امروز، شيعه همواره آماج ظلم‌ها و تعدّي‌ها و محروميت‌ها در اين سرزمين بوده است، در عصر حاضر نيز آنان در چنگال ظالمانة وهابيان گرفتار و اسيرند. نوك تير عداوت‌هاي وهابياني كه با تمامي مسلمانان سر جنگ دارند، بيش از همه به سوي شيعيان نشانه رفته است و شيعيان نيز در طول قريب به يك قرن، دشوارترين وضعيت را در اين سرزمين تجربه كرده‌اند. چنان‌كه «گراهام فولر»، به سبب



184


محروميت‌هاي شيعيان عربستان، نام «شيعيان فراموش شده» ( 1 ) را بر آنان نهاده

است.

مي‌خواستم دربارة شيعيان عربستان بيشتر بدانم؛ با مراجعه به برخي منابع، اطلاعاتي را هرچند غير دقيق (به علت كنترل شديد خبري و اطلاعاتي) در مورد وضعيت شيعيان جمع‌آوري كردم. در ضمن، به چند كتاب‌فروشي نيز در مكه مراجعه كردم كه جز كتاب‌هاي ضد شيعه، كتب ديگري در ارتباط با اين مهم‌ترين اقليت حاضر در عربستان نيافتم.

شيعيان عربستان پس از شيعيان عراق، بزرگ‏ترين جامعة شيعي عرب را در خليج فارس تشكيل مي‏دهند و مهم‌ترين اقليت مذهبي در عربستان هستند كه بيشترين تمركز آن‌ها در استان‌هاي شرقي است؛ مناطق قطيف و اَحساء، از مهم‌ترين مناطق تمركز شيعيان است.

همچنين شيعيان، جامعة بزرگي در مدينه و وادي فاطمه، و جوامع كوچك‌تري در رياض و جده دارند. نسبت به تعداد شيعيان آمار دقيقي در دست نيست. منابع غربي، شيعيان عربستان را بين 200 تا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. The Arab Shia, The Forgotten Muslims,Grraham. E. Fuller, New York, St. Martins Press, 1999.


185


400 هزار نفر ذكر كرده‌اند1 كه به نظر مي‌رسد چندان صحيح نيست و تعداد شيعيان بايد بين يك تا دو ميليون نفر باشد.(2)

شيعيان در منطقة اصلي تجمعشان؛ يعني احساء ـ استان شرقي ـ بيش از 33? از جمعيت را تشكيل مي‌دهند. آن‏ها در منطقه قطيف قريب 95? و در منطقه الهفوف نيمي از جمعيت را تشكيل مي‏دهند. ساكنان شهرهاي ديگر و جديدتر، همچون «ظهران» و «الخبر»، بيشتر سنّي هستند.

از ديدگاه شيعيان، در سراسر تاريخ، وهّابي‏ها بزرگ‏ترين بلاي جامعة آن‏ها بوده‏اند. از اواخر قرن هجدهم ـ كه اولين يورش از سه حملة وهّابي‏ها براي فتح نظامي مناطق شيعي آغاز گرديد ـ شيعيان در معرض حملات و تخريب مساجد، حرم‏ها و حتي فرهنگ و شيوة زندگي‏شان قرار داشته‌اند.

وهّابي‏ها در سال‏هاي 1217 و 1220ه‍ / 1803 و 1806م. از شمال عربستان وارد عراق شدند و با بي‏حرمتي وصف‏ناپذيري نسبت به شيعيان، به غارت حرم حسين بن علي عليهما السلام در كربلا پرداختند؛ البته در اين حمله ترك‌هاي عثماني نيروهاي وهّابي را عقب راندند و آنان ناگزير به مركز عربستان گريختند. جنگجويان وهّابي در ميانة قرن نوزدهم، براي بار دوم به شيعيان، كه آن‏ها را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. U.S. Library of Congress,Saudi Arabia,Shia.

2. گراهام فولر; شيعيان عربستان; ترجمه خديجه تبريزي.


186


«كافر» مي‏خواندند، حمله كرده، بخش عظيمي از سواحل خليج فارس را تصرف نمودند. در اين زمان، قواي وهّابي به سركردگي ملك عبدالعزير، بر بيشتر قسمت‏هاي كشور دست يافتند و آن‌ها را به صورت يكپارچه درآوردند. حملة سوم وهّابيان در سال 1331ه‍ / 1913م. به وقوع پيوست.

محدوديت‌هاي مذهبي

در سال 1345ه‍ / 1927م. علماي وهابي فتوايي صادر كردند كه بر كفر شيعيان دلالت داشت؛ يعني محكوميت آنان به عنوان افرادي مرتد و كافر، كه مستحق مجازات مرگ‌اند!

در اين اعلاميه آمده بود:

شيعيان حق ندارند اعمال ديني انحرافي‏شان را بجا آورند و اگر اين تحريم را زير پا بگذارند بايد از سرزمين مسلمانان تبعيد شوند!

در سال 1411ه‍ / 1991م. يك عالم معروف (بن جبرين) با صدور فتوايي، بر كافر بودن شيعيان تأكيد كرد. بر اساس چنين حكمي، كشتن شيعيان از لحاظ فقهي جايز است.

حق شيعيان براي احداث مسجد يا رسيدگي به عبادتگاه‏هاي ديني خود (حسينيه‏ها) به شدت محدود است. به عنوان نمونه در «صفواء» (شهري با جمعيت 100000 نفر كه بيشترشان شيعه‏ هستند) تنها سه



187


يا چهار حسينيه اجازة فعاليت دارند و مجوّز احداث ساختمان جديدي داده نشده است. علاوه بر اين، در سال 1410ه‍ / 1990م. مقامات سعودي، حوزة علمية «المبارزه» ـ كه 16 سال فعاليت مي‏كرد ـ را تعطيل و برخي از مدرّسان آن را بازداشت كردند.

به گفتة شيعيان، آنان مجاز نيستند هيچ نوع آثار مكتوب مذهبي دربارة تشيّع، در اختيار داشته باشند و در صورت تلاش براي وارد كردن چنين آثاري به كشور، بازداشت مي‏شوند. اذان به شكل شيعي آن جايز نيست و بايد با روش سنّيان گفته شود.

پليس اخلاقي (مطوّعين) اغلب در خيابان‏ها براي شيعيان ايجاد مزاحمت مي‏كند. خوردن غذاي شيعيان در مراسم بزرگداشت روز «عاشور» رسماً براي سنّيان سعودي ممنوع است و وهّابي‏هاي افراطي، گوشتي كه شيعيان ذبح كرده باشند را نمي‏خورند؛ چون آن را «نجس» مي‏دانند. بر اساس عرف وهّابي، مردان شيعه نمي‏توانند با زنان سنّي ازدواج كنند.

از زمان پيروزي انقلاب اسلامي ايران، مسافرت شيعيان به ايران ممنوع شد و تنها چند سالي است كه شيعيان اين كشور مي‌توانند به ايران سفر كنند. از سوي ديگر، با تحريم حق فراگيري آموزه‏هاي شيعي در داخل عربستان، شيعيان در آموزش و تحصيلات ديني با مشكل مواجه‌اند. آن‌ها ميان دو مشكل گرفتار شده‏اند:

1. ماندن در داخل كشور و محروميت از تحصيلات ديني.



188


2. دنبال كردن اين تحصيلات در خارج از كشور و گردن نهادن به مجازات.

هر چند از اوايل قرن بيستم، ايدئولوژي رسمي عليه شيعيان، التهاب پيشين خود را از دست داد، اما همچنان روحية ضد شيعي بر محافل ديني سنّتي عربستان حاكم است.

براي نمونه، در سال 1413ه‍ / 1993م. يادداشتي براي رياست كميتة علماي اعلاي آن زمان، شيخ بن باز فرستاده شد كه در آن، سلوك شيعيان نكوهش گرديد و با بياني غضب‏آلود خواستار مبارزة شديد با مواردي شد كه در دل مطالبات شيعيان نهفته ‏است. در اين يادداشت اظهار شده است كه شيعيان روزبه‏روز جسورتر مي‏شوند:

با سنن توحيدي ما ـ كه مقصود همان سنن وهابي است ـ در مدارسشان مخالفت مي‏كنند. از مشاركت در سنن ديني ما امتناع مي‏ورزند. در مراكزشان مرام خود را تبليغ مي‏كنند. خواستار آن هستند كه تشيّع به عنوان يك مكتب فقهي قانوني به رسميت شناخته شود. طالب آزادي مذهبي و حفظ حرمت اماكن مذهبي‏شان هستند. حق ساختن حسينيه، تعليم تشيّع در مدارسشان و انتشار كتب شيعي را درخواست مي‏كنند و از دولت مي‏خواهند كه به مبارزه با تشيّع خاتمه دهد!...

بدين‏سان، آيين سنّتي وهّابي، تقاضاي شيعيان را ـ كه خواستار كاهش تبعيض عليه خويش‌اند ـ وقيحانه تلقّي مي‏كند.



189


تخريب حرم‌ها و مقابر

از جمله ويژگي‌هاي وهابيان قرائت عجيبي است كه از توحيد و شرك دارند و منشأ آن انديشه‌هاي ابن‌تيميّه و ابن‌قيّم است. بر اساس عقيدة آنان، توسل و دعا و شفيع قرار دادن صالحان، مترادف با شرك است، باوري كه هيچ يك از مذاهب اهل سنت آن را نپذيرفته‌اند.

قرآن مجيد، مسلمانان را تشويق مي‌كند كه در مقام توبه و انابه و به هنگام طلب آمرزش گناهان، به رسول الله توسل جويند و وساطت و درخواست آن حضرت را عامل آمرزش گناهان بندگان معرفي نموده، مي‌فرمايد:

(... وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً).(1)

در جايي ديگر منافقان را نكوهش مي‌كند:

هرگاه به آنان گفته مي‌شود به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله برسند تا آن حضرت دربارة آنان طلب آمرزش كند، از اين امر سر باز مي‌زنند.2

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نساء : 64... و اگر آنان وقتي به خود ستم كرده بودند، پيش تو مي‌آمدند و از خدا آمرزش مي‌خواستند و پيامبر [نيز «براي آنان طلب آمرزش مي‌كرد، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مي‌يافتند.

2. (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ)، منافقون، 5.


190


قرآن مجيد دربارة اصحاب كهف مي‌فرمايد:

مؤمنان راستين كه بر امر اصحاب كهف آگاهي يافتند و آن را سند زنده‌اي براي اثبات معاد جسماني به مفهوم حقيقي‌اش ديدند، پس از مرگ آنان گفتند: ما بر روي قبر آن‌ها مسجد و ساختماني بنا مي‌كنيم تا مردم هرگز ياد آن‌ها را از خاطره‌ها نبرند و در رسيدن به كمال اعتقادي و انساني خود، آنها را الگو و سرمشق خويش قرار دهند.(1)

در مجموع، در طول تاريخ اسلام، ساختن بارگاه و حرم و رفتن به زيارت قبور صالحان و بزرگان، در ميان مسلمانان امري معمول بوده و تمامي مذاهب نيز به اين امر مقيد بوده‌اند؛ تا اين كه اولين زمزمه‌هاي تحريم و تقبيح، از ابن‌تيميّه شنيده شد، ولي به سبب مخالفت شديد علماي مذاهب اسلامي، اين انديشه در نطفه خفه گرديد.

سپس شاگردش، ابن‌قيّم آن را پي‌گرفت و باز چندان توفيقي به دست نياورد تا اين‌كه محمد بن عبدالوهاب و حاميانش ـ كه از دين به عنوان ابزاري براي رسيدن به قدرت استفاده مي‌كردند ـ چنين قرائت عجيبي را باب كردند. اين در حالي است كه هنوز هم تمامي مذاهب و گرايش‌هاي اسلامي با چنين انديشه‌اي به شدت مخالف‌اند.

در اين ميان حكايت تخريب‌ها، حكايتي غريب و جانسوز است؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. (... قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلي أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً)، كهف، 21.


191


سرزمين حجاز كه بايد يادآور خاطره‌ها و دايرة‌المعارف تصويري اسلام باشد، روز به روز با گذشتة خود بيگانه‌تر مي‌شود و تمامي آنچه ميراث اسلام است، نابود گرديده يا رو به نابودي و ويراني است. وهابيان در حملات خود به هرجا دست ‌يافتند، پيش از هر چيز اقدام به تخريب مشاهد و مزارها كردند.

هنگامي كه طائف را تصرف كردند، گنبد حرم عبدالله بن عباس را منهدم ساختند. آن‌گاه كه به مكه وارد شدند، گنبدهاي متعلق به جناب عبدالمطلب جدّ رسول الله صلي الله عليه و آله و ابو‌طالب عموي آن حضرت و خديجه عليها السلام همسر رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و همچنين محل تولد پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرت زهرا عليها السلام را ويران نمودند.

در جدّه، گنبد و قبر منسوب به حضرت حوا را از بين بردند و چون مدينة منوّره را محاصره كردند، قبل از ورود به شهر، حرم و مسجد حضرت حمزه عليه السلام را منهدم ساختند. و حتي شايع است كه از بيرون شهر به سوي گنبد پيامبر خدا صلي الله عليه و آله تيراندازي كردند، ولي وهابيان اين مسأله را تكذيب مي‌كنند.

پس از ورود به مدينه، در ماه رمضان 1344ه‍. ق. شيخ عبدالله بُلَيهد، قاضي‌القضاتشان را از مكه به مدينه اعزام كردند تا زمينة تخريب مزارها و مقابر مدينه را فراهم كند.

سپس آنچه گنبد و ضريح در مدينه و بيرون اين شهر بود را



192


ويران نمودند; از جملة آن‌ها گنبد و بارگاه ائمه: در داخل بقيع بود كه حتي ديوارها و صندوق و ضريحي كه روي اين قبور شريف بود نيز به كلّي منهدم گرديد و از اين حرم و قبور، به جز قطعه سنگ‌هايي كه در اطراف قبور نصب شده، اثر و علامتي باقي نماند. اين اقدام دقيقاً در هشتم شوال 1344ه‍. ق. انجام گرفت و به كارگراني كه اين عمل ننگين را انجام دادند، مبلغ هزار ريال مجيدي دست مزد پرداختتند.(1)

سپس گنبدهاي متعلق به عبدالله و آمنه، پدر و مادر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و حرم همسران و دختران آن حضرت و حرم جناب ابراهيم، فرزند گرامي پيامبر و گنبد متعلق به عثمان بن عفان و اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام و گنبد امام مالك و ساير مقابر در بقيع و بيرون آن منهدم و با خاك يكسان گرديد.

فقط حرم مطهر پيامبر صلي الله عليه و آله در اثر ترس از قيام مسلمانان جهان، از تعرض و تخريب مصون ماند كه اگر اين ترس نبود، حرم پيامبر اسلام، قبل از ساير بقاع مورد تعرض و تخريب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. البته در طول سال‌هاي پس از تخريب بقيع، رايزني‌هايي توسط نمايندگان ايران در عربستان جهت بازسازي انجام شده است كه بخشي از آن را حجةالاسلام و المسلمين قاضي عسكر در مطلبي با عنوان "تخريب بقيع به روايت اسناد" آورده است. همچنين تلاش‌هاي مظفر علم، نماينده ايران در عربستان در سال‌هاي 1330 و 31ش. كه گويا به توافقاتي نيز با حكام سعودي رسيد، اما به سبب بر ملا شدن اين امر و شور و شعف شيعيان سراسر دنيا و در مقابل، حساسيت وهابيون، دولت عربستان اين توافق را تكذيب كرد.


193


قرار مي‌گرفت؛ گرچه بعضي از نويسندگان وهابي اين مصونيت را بدين‌گونه توجيه مي‌كنند كه ما اين گنبد را به عنوان يكي از گنبدهاي مسجد مي‌شناسيم؛ نه به عنوان گنبد و بارگاه حرم پيامبر والاّ...

محدوديت‌هاي فرهنگي

شيعيان از نظر فرهنگي نيز به شدت محدوديت دارند.

خريد و فروش كتاب‏ها و نوارهاي مذهبي شيعي ممنوع است

و دارندة آن‏ها مجازات مي‌شود. استفاده از برخي اسامي شيعي

نيز غيرقانوني است. وهابيان درصدد محو فرهنگ محلّي

شيعي هستند؛ حتي تغيير نام ايالت قديمي «الأحساء» به «ايالت شرقي» ـ كه عنواني فاقد محتواي فرهنگي است ـ نيز در همين راستا صورت گرفت. شيعيان مجاز نيستند كتاب‏هايي دربارة تاريخ يا فرهنگشان منتشر كنند.

در نظام آموزش و پرورش نيز تعاليم وهّابي بر شيعيان تحميل مي‏شود؛ آنان نه تنها مجاز به تعليم تشيّع نيستند، كه مجبورند آموزه‏هاي وهّابي را ـ كه دربردارندة تقبيح و تحريم رسمي تشيّع است ـ فراگيرند. در درس «تعليمات ديني» ـ كه بخش مهمي از برنامة آموزشي مدارس از دورة ابتدايي تا دبيرستان است ـ فقط



194


آموزه‌هاي وهّابيت تعليم داده مي‏شود و آشكارا تشيّع، حتي در مناطق شيعه‏نشين، محكوم مي‏گردد. كتب درسي ديني بر عقايد متحجّرانة وهابي تأكيد مي‏ورزند و آن دسته از عقايد و اعمالي را كه با وهّابيت ناسازگار باشد، كفر و شرك مي‏خوانند.

در همين زمينه، در يك كتاب درسي ـ كه از طرف دولت تهيه شده و به دانش آموزان كلاس سوم راهنمايي ايالت شرقي تعليم داده مي‏شود ـ اعمال شيعي همچون زيارت و اعطاي هديه و قرباني به حرم «ائمّة اطهار:[ محكوم شده است. علاوه بر اين، در كتب درسي، علاقه به اهل بيت پيامبر: با عنوان نوعي از بت‏پرستي محكوم گرديده و به كودكان شيعه مي‏آموزند كه «رفض» ( 1 ) از تلاش ملحدان و مخالفان براي بدنام كردن پيامبر و نابودي اسلام سرچشمه گرفته است.

جايگاه شيعيان در حكومت

شيعيان هيچ نفوذي در حكومت ندارند. اندكي در يك بخش صنعتي، وزيري شيعي در كابينه حضور داشته، اما به‌جز اين مورد، تقريباً هيچ سمتي در سطوح رده‏بالاي حكومتي نداشته‏اند. ورود به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اصطلاحي است توهين‏آميز كه وهّابي‏ها در مورد تشيّع به كار مي‏برند و به شيعيان رافضي مي‌گويند، يعني كسي كه از دين برگشته.


195


دستگاه قضايي، واحد افسري ارتش، قواي امنيتي و گارد ملّي براي آن‏ها مجاز نيست. ظاهراً اشتغال در وزارت حج و وزارت امور اسلامي نيز براي آن‏ها ممنوع است.

پس از بيش از سه دهه بررسي، رژيم سرانجام در سال 1413ه‍ / 1993م. اقدام به تأسيس مجلس شورا كرد. اعضاي اين مجلس همگي انتصابي هستند و هيچ‏گونه اختيار قانوني يا قانون‏گذاري ندارند. وظيفة آن‏ها اين است كه هرگاه از آنان درخواست شود، در مورد مشكلات، نظر دهند و در زمينه‏هاي خاص قوانيني را پيشنهاد كنند. اعضاي اين مجلس عمدتاً با پيشينة تخصصي و شمار زيادي از آنان داراي درجة دكتري از خارج كشور مي‏باشند. در نخستين مجلس، تنها يك شيعه به نام دكتر جميل الجيشي ـ كه استاد دانشگاه بود ـ عضويت داشت.

در ژوئيه 1417ه‍ / 1997م. شاه فهد اعضاي مجلس را از 60 نفر به 90 نفر افزايش داد؛ براي نخستين بار، نيمي از 60 نفر، با چهره‏هاي جديد جايگزين شدند. بنابر گزارش مطبوعات، مجلس جديد چهار عضو شيعه داشت. به نظر برخي مفسّران، انتصاب چهار عضو شيعه، منعكس‏كنندة آمار رسمي سعودي در مورد شمار شيعيان است كه آن‏ها را تقريباً چهار درصد جمعيت كشور برآورد مي‏كند. اما ادعاي خود شيعيان آن است كه از اين چهار عضو به اصطلاح شيعه، در واقع، تنها دو نفر شيعه‏اند و دو عضو ديگر فقط نام‏هايي



196


دارند كه مي‏توان آن‏ها را جزو اسامي شيعي به حساب آورد.

به عقيدة اصحاب مطبوعات، شايد افزايش تعداد نمايندگان شيعه نمادي بوده است از تلاش براي ايجاد توازن در روابط با شيعيان. پس از بمب‏گذاري «الخبر» در سال 1416ه‍ / 1996م. كه رژيم سعودي، شيعيان را عامل اين بمب‏گذاري مي‏دانست، سخت‌گيري‌هاي امنيتي عليه شيعيان افزايش يافت. اساساً نمايندگي شيعيان در مجلس ـ با اين‌كه شورا قدرت بسيار محدودي دارد ـ براي علماي محافظه‏كار وهّابي بسيار ناگوار است.

ديگر فرقه‌هاي شيعي

اسماعيلي‌ها، شاخه‌اي از شيعه شمرده مي‌شوند كه به امامت اسماعيل، فرزند امام جعفر صادق عليه السلام معتقدند. پيروان اين مكتب، بيشتر در منطقة شرقي نجران ساكن‌اند. رهبر كنوني آنان كه به «داعي» هم معروف است، شيخ حسين بن اسماعيل مكرمي است. آمار دقيقي از شيعيان اسماعيلي در عربستان در دست نيست، اما آمارها بين 200000 تا يك ميليون نفر متغير است. فعاليت‌هاي ديني آنان را در سال‌هاي اخير به شدت محدود كرده‌اند. اسماعيلي‌ها اجازة تبليغ تعاليم خود را حتي در مساجدشان ندارند.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. گفتگو با يكي از رهبران اسماعيلي در مكه.


197


زيديه نيز شاخه‌اي ديگر از شيعه است كه بعد از امام سجاد عليه السلام قائل به امامت زيد بن علي بن الحسين: هستند. پيروان اين مذهب، بيشتر در شهرهاي جنوبي مانند: نجران، عصير، جده و ينبع ساكن‌اند. در عربستان، مسجد يا مؤسسة شناخته شده‌اي وابسته به زيديه وجود ندارد و شيعيان زيدي در مسائل شرعي و ديني خود از زيدي مذهبان يمن پيروي مي‌كنند. تعداد شيعيان زيدي نيز مشخص نيست و خود آن‌ها نيز در جامعة سنّي و متعصّب عربستان مي‌كوشند تا هويت ديني خود را پنهان كنند. دولت سعودي چند سال پيش، از فعاليت مهم‌ترين مسجد آنان در نجران جلوگيري كرد و آن را بست.

شيعيان مخفي

فضاي شديد ضدّ شيعي در عربستان موجب شده است تا بسياري از شيعيان كه در شهرهاي بزرگ و سنّي‌نشين عربستان زندگي مي‌كنند، مذهب خود را مخفي نگاه دارند؛ مثلاً جامعة بومي شيعيان نجد جزو شهروندان شمرده نمي‌شوند.

با يكي ـ دو تا از شيعياني كه در رياض زندگي مي‌كردند، در مسجدالحرام و مسجدالنبي ديدارهايي داشتم. معلوم بود كه از صحبت كردن با من نگران‌اند و اظهار مي‌داشتند كسي نمي‌داند كه آن‌ها شيعه هستند.

جالب اين‌كه، درگوشه و كنار نيز شنيده مي‌شود، برخي، مخفيانه



198


از وهابيت بريده و به مذهب شيعه روي آورده‌اند.(1)

ساير مذاهب

در كشور عربستان گرچه تنها وهّابيت و مذهب حنبلي توسط دولت به رسميت شناخته شده‌اند، اما ساير مذاهب نيز با وجود فشارهاي حكومت و متعصبين وهابي، به فعاليت خود ادامه مي‌دهند.

تا چند دهة قبل، مذهب شافعي اكثريت را در كشور عربستان تشكيل مي‌داد كه اكنون بيشتر در استان غربي (حجاز) تمركز يافته‌اند. در گذشته مذهب شافعي رونق خوبي داشت و علماي آن همانند زيني‌دحلان، چهره‌هاي جهاني بودند.(2) امروزه وهابيان متعصب، شافعي‌ها را صوفي مي‌دانند و فعاليت‌هاي صوفي‌گرايانه در اين كشور نيز ممنوع است. شافعي‌ها اجازه ندارند كه همچون گذشته در مكه و مدينه نماز جماعت مستقل داشته باشند.

پيروان مذهب مالكي، بيشتر در منطقة حجاز، به خصوص در مكه سكونت دارند. مالكي‌ها نيز از حملات وهابي‌ها در امان نبوده‌اند و كتاب‌هاي بسياري عليه آنان توسط روحانيون متعصب مذهبي نوشته شده است؛ مانند كتابي كه توسط ابوبكر جزايري، يكي از ائمة جماعات مسجدالنبي و استاد دانشگاه مدينه عليه چهرة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. گفت‌وگو با شيعيان مدينه.

2. Syed Hashim AlRefaey (unknown) Advice to our Brothers, the Scholars of Najd.


199


روحاني اين مذهب، شيخ مالكي، نوشته شده است.(1)

همچنين مفتي بزرگ عربستان «بن باز» عليه مذهب مالكي سخناني ايراد كرده و شيخ مالكي را به ارتداد و شرك متهم كرده است.(2) با وجود اين كه اجداد شيخ مالكي در مسجدالحرام به تدريس مشغول بوده‌اند، اما به وي اجازة تدريس داده نشد و حتي از برگزاري نماز جماعت نيز ممنوع شده است.

مذهب حنفي در عربستان چندان پيرو ندارد و شخصيت شناخته شده‌اي نيز در ميان آن‌ها ديده نمي‌شود. پيروان اين مكتب در مسائل ديني خود به مذاهب مالكي و شافعي مراجعه مي‌كنند.

وداع با شهر خدا

روزها يكي پس از ديگري سپري شد. هر روز كه مي‌آيد، گويي منتظر چيز جديدي هستي و بنا است اتفاق تازه‌اي رخ دهد و زندگي‌ات را متحوّل كند؛ تا اين‌كه روز آخر مي‌رسد. يك‌ دفعه به پشت سر نگاه مي‌كني و مي‌بيني كه روزها را به بطالت گذرانده‌اي، صاحب‌خانه را نجسته‌اي و تنها گرفتار صورت بوده‌اي و ظاهر.

امشب شب وداع با مكه و كعبه بود. ساعت 10 با كاروان به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. AlJazairi, Abu Baker (1986) "They Came Running, Wait the Propagators of Deviousness."

2. Bin Manee, Abdullah Bin Suliman (1983) "A Dialogue with AlMaliki to Reject his Sins and Deviousness.


200


حرم آمديم. با شهر خدا و خانة خدا انس گرفته بودند و اكنون پس از بيست روز مي‌خواستند از خانة خدا بروند.

يادم نمي‌رود همين كه از پله‌هاي مقابل صحن بالا آمديم، همان حالي‌كه در اولين نگاه به كعبه دست داده بود، به همه دست داد. باورشان نمي‌شد كه به همين زودي تمام شده باشد و اكنون اين لحظه‌ها، لحظه‌هاي جدايي و فراق بود.

در راه، يكي از حاجي‌ها گفت: «آيا بار ديگر نگاه ما به خانة خدا مي‌افتد!» سپس از ته دل آهي كشيد. همه آرزو داشتند كه بار ديگر بيايند، اما گويي مي‌دانستند كه اين، آرزويي است كه نبايد زياد به آن دل ببندند. واقعاً آيا اجل مهلت مي‌داد بار ديگر نقش اين مسجد در شبستان چشمانمان بنشيند؟ آيا بار ديگر دعوت مي‌شديم؟

لحظاتي جلوي در ايستاديم! در برابر خانه‌اش، لحظه‌اي دل به او داديم! احساس خودم به كسي مي‌مانست كه مدتي در كنار بهترين دوست خود بوده و اكنون مي‌خواهد او را ترك كند.

وارد حرم شديم. مسجدالحرام خلوت شده بود و حاجيان به سوي سرزمين‌هاي خود بازگشته بودند. در صحن، روبه‌روي ركن يماني نشستيم. صدايم در نمي‌آمد، حسابي سينه‌ام گرفته بود; اما چاره‌اي نبود. لحظه‌هاي حساسي بود. با شروع مناجات حضرت امير در مسجد كوفه، گريه‌ها شروع شد. باورشان نمي‌شد كه مي‌خواهند بروند! چشم از كعبه نمي‌گرفتند و ناله و گريه به هم


| شناسه مطلب: 77972