بخش 8

حملة وهابیان به عتبات عالیات وهابیت معاصر کنترل دولت بر امور دینی شیعیان عربستان محدودیت‌های مذهبی تخریب حرم‌ها و مقابر محدودیت‌های فرهنگی جایگاه شیعیان در حکومت دیگر فرقه‌های شیعی شیعیان مخفی سایر مذاهب


151


از زائران تلف مي‌شوند.

امروز روز آخر است و ما سه روز پياپي است كه شيطان را رجم مي‌كنيم. آيا با دست‌ِ پر، از سرزمين منا بيرون خواهيم رفت؟ اين پرسشي است كه به شدت ذهنم را مشغول كرده است. در چهره‌ها كه مي‌نگرم، حالت خوف و رجا كاملاً مشهود است; از سويي خستگي اين چند روز و خوف از اين‌كه اين همه مشقت و سختي به درگاهش مقبول نيفتاده باشد و از سوي ديگر اميد به رحمت خدا. به محل جمرات كه رسيديم، آفتاب طلوع كرده بود. رمي را آغاز كرديم. اول، جمرة صغري، دوم، جمرة وسطي و سوم، جمرة عقبه، ديگر كارمان در منا به پايان رسيد.

به چادرها كه برگشتيم يكي از حجاج راحت خوابيده بود. بيدارش كردم كه چرا به رمي نيامدي؟! گفت كه پيش از نماز صبح رفته و همين كه اذان گفته‌اند، رمي‌اش را انجام داده است و اكنون سرمست و خوشحال آماده مي‌شد كه سر سفرة صبحانه بنشيند. خنده‌ام گرفت. گفتم: دوباره بايد انجام دهي! پرسيد: چرا؟! گفتم: پيش از طلوع آفتاب رمي صحيح نيست. ناراحت شده بود، مي‌خواست تأخير بيندازد كه گفتم: بعد از ظهر خيلي شلوغ مي‌شود، همين حالا برو. در ميان خندة حاجيان خسته اما موفق، دمپايي‌ها را پوشيد و حركت كرد. از در كه بيرون مي‌رفت، گفت: انگار هيچ كاري را در حج نبايد بدون مشورت انجام داد. نزديكي‌هاي ظهر



152


بود كه خسته و كوفته بازگشت.

كم‌كم آمادة بازگشت مي‌شديم. در حالي‌كه اهل سنت در تكاپوي رمي جمره، بعد از زوال بودند، كاروان‌هاي ايرانيان يكي‌ پس از ديگري بساط خود را جمع مي‌كردند و از سرزمين منا خارج مي‌شدند. چادرها رفته‌رفته خالي مي‌شد و منا از تب و تاب مي‌افتاد. دوباره به ياد دنيا افتادم كه با چه شور و اشتياقي مي‌آيي و بعد بايد بگذاري و بروي!

تلفات حج

بعد از ظهر روز دوازدهم در هتل بوديم كه شنيدم، بر اثر كثرت و ازدحام جمعيت، تعداد زيادي، از اطراف پل جمرات سقوط كرده‌اند و يا در زير دست و پا مانده و از بين رفته‌اند. چنان‌كه گفته شد، در روز دوازدهم، اهل سنّت مقيّدند رمي جمرات را بعد از زوال انجام دهند؛ اين مسأله موجب ازدحام بيش از حد مي‌شود كه متأسفانه امسال به علت ازدحام زياد، بسياري از مردم از پل به پايين پرت شدند كه در نتيجه 350 حاجي كشته و بيش از هزار نفر مجروح شدند. پس از اين حادثه، گويا قرار شده پل جمرات در پنج طبقه بازسازي شود و به‌سرعت كار را آغاز كرده‌اند.

اما قبل از اين حادثه، در مكه، هتلي كه احتمالاً به علت تركيدگي كپسول گاز فرو ريخت، موجب قرباني شدن 53 نفر گرديد. اين



153


حادثه ساعت 30/1 بعدازظهر پنجشنبه روي داد; ساعتي كه حجاج از نماز ظهر براي استراحت به هتل بازگشته بودند. اتفاقاً ساعت 30/2 بود كه به بعثه مي‌رفتم، شاهد عبور و مرور آمبولانس‌ها و ماشين‌هاي پليس بودم. احتمالِ خرابكاري دادم. البته ساختمان به علت فرسودگي، يك جا فرو ريخته بود.(1)

گويا اين واقعه اختصاص به امسال نداشته و در سال‌هاي گذشته نيز حوادث مشابهي در ايام حج رخ داده كه مهم‌ترين آن خفه شدن حجاج در سال 1410ه‍ / 1990م. در تونل منا بوده است. حجاجي كه در ايام تشريق از طريق اين تونل به سمت منا مي‌رفتند، به علت خراب شدن دستگاه‌هاي تهويه، و در نتيجه كمبود هوا و گرما از يك طرف و فشار و ازدحام جمعيت از طرف ديگر، محاصره شدند و 1400 حاجي جان خود را از دست دادند.(2)

علاوه بر اين حوادث، به علت حضور افراد گوناگون از سراسر دنيا، بيماري‌هايي نيز در ايام حج شايع مي‌شود كه شايد خطرناك‌ترين آن، مننژيت باشد. هر سال تعدادي از حجاج به آن مبتلا مي‌شوند، به همين سبب حجاج كشور ما، قبل از رفتن به حج

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. MECCA, Saudi Arabia (Reuters),January,6,2006

2. همچنين بنا بر برخي آمار در سال 1424ه‍ / 2004م. 250 تن در اثر ازدحام در رمي جمرات كشته شدند؛ در سال 1421ه‍ / 2001م. 35 تن در عرفات كشته شدند؛ در سال 1418ه‍ / 1998م. 108 زائر از بين رفتند و در سال 1417ه‍ / 1997م. 350 زائر در آتش‌سوزي منا تلف شدند؛ در سال 1414ه‍ / 1994م. نيز 270 زائر از بين رفتند. (سايت الباب،www.al-Bab.com ).


154


بايد واكسن مننژيت تزريق كنند. به گفتة يكي از سازمان‌هاي جهاني بهداشت در سال 1420ه‍ / 2000م. در عربستان سعودي، در ايام حج، 199 مورد، مبتلاي به اين بيماري شناسايي شد كه از اين ميان 55 تن از آن‌ها جان باخته‌اند.(1)

يكي از اقوام ما نيز پس از بازگشت از حج، به همين بيماري مبتلا شد و پس از چند روز از دنيا رفت.

بيماري معمولي و رايج نيز آنفلوآنزا و سرماخوردگي است كه تقريباً بيشتر حجاج، اين بيماري را سوغات مي‌آورند.

هر چند به نظر مي‌رسد كنترل چنين جمعيتي، بسيار مشكل باشد، اما دولت عربستان مي‌تواند با برنامه‌ريزي‌هاي دقيق‌تر آمار تلفات را پايين بياورد.

مكّه

ظهر به هتل رسيديم، فقط اعمال مكّه باقي مانده بود.

ناهار را كه خورديم، براي انجام اعمال به طرف مسجدالحرام حركت كرديم. هر چند بسياري از اهل سنت، پس از اعمال روز عيد، به مكه مي‌آيند و اعمال مكه را انجام مي‌دهند، با اين حال مسجدالحرام خيلي شلوغ بود. وحشت از ازدحام جمعيت همه را ترسانده بود. به خصوص بعد از اعمال سخت و متراكم عرفات و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. UN.World Health Organization, Report: 21April 2000.


155


مشعر و منا.

اكنون از اعمال، فقط طواف، نماز طواف، سعي بين صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف نساء باقي مانده بود. داخل مسجد، به رهبري روحاني كاروان توانستيم اعمال را انجام دهيم و بعد از ظهر به هتل بازگشتيم.

سرانجام اعمال حج تمام شد و به اصطلاح حاجي شديم.

اما بار حج و مفهوم حاجي خيلي سنگين است. شايد به ايران كه بازگشتيم همه بگويند «حاجي»، اما آيا واقعاً لايق ميهماني خدا بوده‌ايم؟

نقل مي‌كنند كه، در صحراي عرفات، يكي از ياران امام صادق عليه السلام به نام زُهَري، عرض كرد: آقا، در اين سرزمين، امروز حجاج فراواني حضور پيدا كرده‌اند. امام عليه السلام ميان دو انگشت دست خود را در مقابل چشمان او گرفتند و او به اعجاز امام، به چشم دل، حقيقت انسان‌ها را ديد، يكي به شكل بوزينه، ديگري به شكل خوك و سومي به شكل گرگ و شايد ديگري به شكل الاغ، امام عليه السلام در اوج تعجب «زُهَري» فرمود:

مَا أكْثَرَ الضَّجيج وَأَقَلَّ الْحَجِيج.(1)

چقدر زيادند افرادي كه در اين صحرا ضجه مي‌زنند و چقدر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحار الانوار، ج46، ص261؛ در منابع ديگر، اين گفت‌و‌گو بين ابوبصير و امام صادق7 ذكر شده است.


156


كم‌اند حج‌گزاران واقعي!

به‌راستي مفهوم اين سخن چيست؟ آيا هر كه آمد در اين سرزمين و ناله كرد، حاجي است؟ پس معناي اين سرزمين (عرفه) كه از مفهوم شناخت سرچشمه مي‌گيرد چه مي‌شود؟ و يا معناي مشعر كه از شعور و انديشه ناشي مي‌شود چيست؟ و كلاً رمي و طواف و ساير اذكار و ادعيه و افعال، اگر بدون معرفت و توجه به اسرار باشد، چه مي‌شود؟

گفت‌وگوي امام سجاد عليه السلام را با شبلي قبلاً نقل كردم كه در تمامي اعمال و لحظه‌ها بايد نيت كني و اگر چنين نكردي، اصلاً حج انجام نداده‌اي. مگر مي‌شود كه احرام ببندي و از ژرفاي وجود، قصد ترك گناه و معصيت را نكني؟!

تمامي مناسك حج، تبلوري است از انبوهي معنا، كه اگر به آن‌ها توجه نشود، ارزشي ندارد. تمامي اعمال حج از قرابت و نزديكي‌اش گرفته تا تبرّي و دوري‌اش، همه اعمالي نمادين است و در دل خود معاني بلندي دارد كه عدم توجه به آن‌ها زحمت بي‌حاصل است.

سعدي در گلستان، حال حاجياني را بيان مي‌كند كه از مفهوم و اسرار حج غافل‌اند:

سالي نزاعي در ميان پيادگان حجيج افتاده بود و داعي در آن سفر هم پياده. انصاف در سر و روي هم افتاديم و داد فسوق و جدال بداديم. كجاوه نشيني را شنيدم كه با عديل خود مي‌گفت:



157


يا للعجب! پياده عاج چو عرصه شطرنج به سر مي‌برد، فرزين مي‌شود؛ يعني به از آن مي‌گردد كه بود و پيادگان حاج، باديه بر سر برند و بتر شوند.(1)

و يا نسبت به كسي كه حج در او اثر نمي‌كند و مردم از دست و زبان او در آسايش نيستند، مي‌گويد:

از مـن بـگوي حـاجي مردم گزاي را

كـو پوستيـن خلـق به آزار مي‌درد

حاجي تو نيستي، شتر است، از براي آنك

بـيچاره خار مي‌خورد و بار مي‌بـرد

و سپس با ناراحتي مي‌گويد:

تـرسم نـرسي بـه كعبه اي اعـرابـي

كاين ره كه تو مي‌روي به تركستان است

خدا دعوت كرده، مرا خوانده، در حالي كه ميليون‌ها نفر آرزوي زيارت اين خانه را دارند، سفر حج نصيب من شده است، ولي طرف ديگر، من هستم. تا چه مقدار خود را آمادة اين ميهماني كرده‌ام. آيا اصلاً آمادگي دارم و حق ميهماني را ادا كرده‌ام؟ بگذريم...

تازه از حمام آمده‌ام. از ظهر تا الآن كه ساعت 15/9 دقيقه است،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اشارة سعدي به سرباز در بازي شطرنج است كه چون پياده به پيش مي‌رود، در نهايت تبديل به وزير مي‌شود، اما...


158


گلويم مي‌خارد. فكر مي‌كنم كه به خاطر شرايط آب و هوايي آلوده و سرد منا باشد. سرم را هم تراشيده‌ام، احساس مي‌كنم پوستش جمع شده است. امشب فهميدم كه شامپو روي سر بي‌موكف نمي‌كند!



159


فصل پنجم

جامعه عربستان

عربستان

اين روزها، مسجدالحرام خلوت‌تر مي‌شود و حاجيان به طرف سرزمين‌هاي خود باز مي‌گردند. از آن شور و ولولة روزهاي قبل خبري نيست. هر چند حال و هواي حج و تب و تاب آن فروكش كرده و شور سابق در ميان زائران وجود ندارد؛ در عوض، زيارت راحت‌تر شده، مطاف ديگر مثل گذشته شلوغ نيست و فرصت كافي وجود دارد.

از طرف ديگر هنوز مدتي بايد در مكه باشيم و اين فرصت مناسبي است كه نگاهي هم به جامعة عربستان، ضعف‌ها و قوت‌هايش داشته باشم؛ سرزميني كه در طول دوران پس از اسلام،



160


شاهد افت و خيزهاي فراواني بوده; سرزميني كه قبلة دل‌هاي ميليون‌ها مسلمان عاشق است.

هر چند شايد با اصل سفرنامه منافات داشته باشد، ولي اين‌گونه مرسوم شده است.

عربستان امروز

عربستان، كشوري با 1960582 كيلومتر مربع مساحت، با كشورهاي عراق(814)، اردن( 728)، كويت(222)، عمان(676)، قطر(60)، امارات(457) و يمن(1458) كيلومتر مرز مشترك دارد. در مورد جمعيت اين كشور آمار مختلفي ارائه گرديده كه در سال 1418ه‍ / 1998م، 20785955 نفر برآورد شده است و از اين تعداد 5244058 نفر خارجي بوده‌‌اند. با احتساب41/3? رشد جمعيت، در حال حاضر بايد حدود 24 ميليون نفر باشد.(1)

رياض، پايتخت و بزرگ‌ترين شهر آن، داراي 3700000 نفر جمعيت است. 67% مردم كشور ساكن شهرها بوده، پرجمعيت‌ترين شهر آن (رياض) حدود 2/8? جمعيت كشور را تشكيل مي‌دهد. از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. البته آمارهاي موجود در مورد جمعيت عربستان بسيار متفاوت است. طبق گفتة مقامات رسمي اين كشور، جمعيت اين كشور در سال 19901410ه‍ /، 14870000نفر بوده است. در همين سال يكي از منابع غربي سازمان ملل نيز جمعيت اين كشور را كمي كمتر از اين آمار تخمين زده است. با عنايت به گفته اين كشور و رشد بالاي جمعيت در سال 1420ه‍ / 2000م، بايد جمعيت اين كشور حدود 20 ميليون باشد؛ (U.S. Library of Congress,Saudi Arabia Country Study).


161


جمله شهرهاي پرجمعيت اين كشور، مي‌توان به شهرهاي جدّه، مكّة معظمه، طائف، مدينة منوره، ظهران و هفوف اشاره كرد. متوسط عمر مردان در اين كشور 2/44 سال و زنان 5/46 سال. نرخ تولد5/49 در هزار،‌ نرخ مرگ ومير 2/20 در هزار. رشد جمعيت عربستان 5/3 درصد و رشد جمعيت شهري 7/2 درصد.(1) و كودكان زير يك سال، 110 در هزار است.(2)

از نظر اقتصادي؛ مانند ديگر كشورهاي حاشية خليج فارس، مهم‌ترين درآمدش نفت است (75% بودجه)؛ اين كشور بزرگ‌ترين منابع نفتي را در اختيار دارد (27% از منابع شناخته شده) و بزرگ‌ترين صادر كنندة نفت است و نقشش در اوپك انكارناپذير مي‌باشد.

كارگران خارجي كه بيش از پنج ميليون نفر هستند، نقش مهمي در اقتصاد اين كشور بازي مي‌كنند؛ ولي از نظر موقعيت اجتماعي، جايگاهي ندارند.

امروز در مسير حرم، وضعيت گداها توجهم را جلب كرد. به خصوص نزديك حرم. همان جايي كه خودروها زائران را پياده مي‌كردند. گداهايي كه نمونه‌اش را نه در ايران، بلكه در كشورهاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اين رقم در كشورهاي غربي 74 و در ايران 56 سال است.

2. شوراي عالي انقلاب فرهنگي، پژوهش‌هاي فرهنگي، كشور عربستان؛Fact book of Saudi Arabia;CIA


162


ديگري كه رفته‌ام نيز نديده‌ام. اغلب سياه هستند و وضعي بسيار رقت‌بار دارند. چهره‌هاي سوخته و چين و چروكشان حاكي از درد و اندوه آنان است كه اگر با دقت گوش كني، حرف‌هاي بسياري با تو دارند. با نگاه به برخي منابع و آمارها، به خوبي مي‌توان فهميد كه جامعة عربستان جامعه‌اي يك دست و حائز عدالت اجتماعي نيست.

عربستان پيش از اسلام، جامعه‌اي بوده طبقاتي، كه از اشراف و امرا شروع مي‌شد و به بردگان ختم مي‌گرديد. جايگاه قبيله و نژاد بسيار اهميت داشت و قبل از آن‌كه شايستگي‌هاي يك فرد، جايگاه و نقش اجتماعي او را مشخص كند، وابستگي و تعلّقات خانوادگي و قبيله‌اي او تعيين كننده بود. اگر كسي پشتوانه‌اي نداشت، امنيت نيز نداشت و خون، مال و جان او مباح بود; چون كسي نبود كه به خون‌خواهي او برخيزد و شايد مهم‌ترين فلسفة پيمان «حلف ‌الفضول» يا «پيمان جوانمردان» نيز همين بود.

پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ، در همان نخستين گا‌م‌هاي رسالت خويش، كوشيد تا اين مرزبندي‌ها را كه ريشه در جاهليت داشت، از ميان بردارد و به جاي آن، ملاك و معيار ديگري قرار دهد: (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُمْ).(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. حجرات: 13، "همانا گرامي‌ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست".


163


در اين ميان، انديشة امت اسلامي كه مرزها را درمي‌نورديد و به جاي نژاد، مليت، رنگ و... اسلام را عامل اشتراك مي‌دانست، نيز ريشه در همين تفكر پيامبر داشت.

به همين دليل هنگامي كه پيامبر (در سال سيزدهم بعثت) از مكه به مدينه هجرت كرد، نخستين گامش تشكيل حكومت اسلامي بود و اولين اقدامش در راه تشكيل حكومت اسلامي، ايجاد پيمان اخوت و برادري ميان مسلمانان. جالب اين‌است كه انتخاب افراد براي پيمان برادري، همواره ميان قوي و ضعيف، غني و فقير و سياه و سفيد بود. پيامبر نيز با سيرة عملي، به خوبي به گفته‌هاي خود عمل مي‌كرد؛ تا آنجا كه در وضعيت و فضايي كه جريان ضد ايراني يا عجمي در ميان اعراب غوغا مي‌كرد، فرمود: «سلمان مِنّا أهل البيت»؛ جمله‌اي كه در مورد هيچ‌يك از ياران و صحابي خود نفرموده بود.

اما با وجود تلاش‌هاي بسيارش، پس از رحلتش ريشه‌هاي جاهليت بار ديگر قوت گرفت و هر از چند گاهي از گوشه‌اي سر برآورد، چنان‌كه در خطبه‌هاي حضرت زهرا عليها السلام پس از رحلت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به آن‌ها اشاره شده است؛ به‌ويژه آن‌كه پس از رحلت پيامبر، دمل‌هاي چركين دشمني و كينه و حسد نيز بر تفاخرات قبيله‌اي افزوده شد و نوك پيكان اين كينه‌توزي‌ها نيز بيشتر به طرف اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله نشانه رفت. در



164


دعاي ندبه نيز مي‌خوانيم:

فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقاداً، بَدْرِيَّةً وَخَيْبَرِيَّةً وَحُنَيْنِيَّةً وَغَيْرَهُنَّ، فَأَضَبَّتْ عَلي عَداوَتِهِ.

در نتيجه دل‌هايشان پر از حقد و كينه، از واقعة جنگ بدر و حنين و خيبر و غيره گرديد و بازماندگانشان كينة علي را در دل گرفتند و در اثر آن كينة پنهاني، بر دشمني او قيام كردند.

چنين فضايي در تمامي اعصار و دوران‌ها ديده مي‌شود، در دورة حكومت امويان، عباسيان، و... نيز بوده است.

جامعة امروز عربستان

در عصر حاضر نيز شكاف‌هاي طبقاتي، خود را به شكل مدرن جلوه‌گر كرده و از جامعة عربستان، جامعه‌اي طبقاتي و از سويي سرمايه‌داري سنتي يا به قول هشام شرابي، نوعي پدرسالاري جديد ساخته است.

اين وضعيت هر ساله در منظر ميليون‌ها مسلمان كه از سراسر دنيا براي زيارت خانة خدا و مرقد مطهر پيامبر گرامي اسلام9 مي‌آيند، قرار دارد. در مجموع جامعة عربستان تركيبي از چند گروه و ملّيت است:

1. اعراب

كشور عربستان در قرن بيست و يكم و در كنار برج‌هاي مدرن و



165


تكنولوژي مصرفي پيشرفته، همچنان به علقه‌هاي قبيله‌اي و خوني، به شدت پايبند است و جايگاه فرد در كنترل قدرت و نقش اجتماعي او با توجه به اين معيار مشخص مي‌شود. برخي از عشاير مهم عربستان عبارت‌اند از: العطر, شعر, عنيزه, رشايده, روله, صلبه, عوازم، جنابي و هويطلات؛ كه هر يك به تيره‌هايي ديگر تقسيم مي‌شوند. خاندان سعودي از تيرة آل مصاليخ عشيرة عنيزه هستند1.

گفته‌اند در سال 1350ه‍/ 1932م. كه ملك عبدالعزيز به قدرت رسيد و سلسلة آل‌سعود را بنيان گذارد به اين ناهمگوني پي برد و براي تحكيم پايه‌هاي قدرت خود، كوشيد تا با قبايل و خانواده‌هاي قدرتمند عرب، به نوعي ارتباط خوني پيدا كند و به همين منظور، به روايتي با تعدادي از زنان از طوايف مختلف ازدواج كرد كه حاصل آن دست‌كم 43 پسر و بيش از 50 دختر بود. در نتيجه اكنون شمار اعضاي خاندان سلطنتي افزايش يافته و به حدود 20 تا 30 هزار نفر مي‌رسد.

فاصلة طبقاتي ميان قبايل و فاميل‌هاي به اصطلاح اصيل، خيلي زياد است؛ به طوري كه برخي، مردم بومي عربستان را به دو قسمت تقسيم كرده‌اند: «قبيله» و «خديره»؛ كه افراد قبيلة خود را اصيل مي‌دانند، اما خديره، اجداد و نياكان بزرگ و اصيلي ندارند. باز تقسيم ديگري وجود دارد و آن اشراف هستند كه ادعاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. شوراي انقلاب فرهنگي؛ پژوهش‌هاي فرهنگي، كشور عربستان.


166


وابستگي به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله را دارند و بيشتر نيز در منطقة حجاز و بعضاً در نجد ساكن‌اند.

البته به علت ازدواج‌هاي ميان دو طبقة خديره و مهاجرين؛ به ويژه آفريقايي‌ها كه در اواخر قرن نوزدهم براي كار به عربستان آورده شده و يا در دهة پنجاه ميلادي خود به اين سرزمين آمدند طبقات به اصطلاح عاميانه، دو رگه‌اي نيز در اين كشور به وجود آمده‌اند.(1)

2. خارجي‌ها

يكي ديگر از مسائلي كه جامعة عربستان را دچار تشتّت و ناهمگوني كرده، تعداد بي‌شمار خارجياني است كه عمدة آن‌ها از نظر فرهنگي و اعتقادي، هيچ علقه‌اي با فرهنگ و رسوم عربستان ندارند.

بنا به آمار سال 1412ه‍ / 1992م. يك چهارم كلّ جمعيت عربستان را كارگران خارجي تشكيل مي‌دهند كه اكثريت آنان از كشورهاي اسلامي مجاور، به اين كشور مهاجرت كرده‌‌اند. گروهي از مهاجران اين كشور را آمريكايي‌ها و انگليسي‌ها ـ كه به نوعي با صنايع نفتي و نظامي در ارتباط‌اند ـ تشكيل مي‌دهند. عدة زيادي از مليّت‌هاي ساكن در عربستان، اعراب و باقي عمدتاً مسلمانان آسيايي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. The Library of Congress ,Country Studies; Saudi Arabia;U.S; 1992.


167


و آفريقايي مي‌باشند.

از تعداد خارجي‌هاي ساكن اين كشور، آمار دقيقي در دست نيست و آمارهاي متنوعي ارائه كرده‌اند. آمار از چهار تا پنج ميليون در نوسان است. گفته‌اند يك ميليون نفر يمني،750 هزار تا يك ميليون نفر پاكستاني، 180 هزار نفر هندي، 185 هزار نفر ترك، 40 هزار نفر آمريكايي، 40 هزار نفر بنگلادشي و از كشورهاي سودان، سومالي، مغرب، عمان، فلسطين، سري‌لانكا، تايلند، فيليپين، ايران، كره، و... نيز مهاجراني در آنجا زندگي مي‌كنند.(1)

بنابراين، در تقسيمي ديگر مي‌توان جامعة عربستان را به دو بخش تقسيم كرد: «جامعة بومي» و «جامعة مهاجر»؛ جامعة مهاجر نيز بيشتر طبقة كارگر هستند كه از كشورهاي فقير به اين سرزمين سرازير شده‌اند. البته در ميان مهاجران، خبرگان و كارشناسان نيز هستند كه اين افراد متخصصاني‌اند كه از ساير كشورها براي پروژه‌هاي اقتصادي ـ كه بيشتر در زمينة نفت و كشاورزي است ـ به اين كشور مهاجرت كرده‌اند. آمريكايي‌ها را كه بيشتر در پست‌هاي نظامي و مستشاري فعاليت دارند را نيز نبايد از ياد برد.

از نظر تاريخي، حضور پررنگ خارجيان در كشور عربستان ـ كه عمدتاً از كشورهاي مسلمان هستند ـ از دهة پنجاه به بعد با آغاز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي؛ پژوهش‌هاي فرهنگي، عربستان سعودي، نظام آموزشي، جمعيت.


168


رشد اقتصادي اين كشور شروع شد. با آغاز روند رشد و توسعه به‌ويژه در زمينة نفت و حرمين شريفين، نياز به نيروي كار به شدت افزايش يافت، در نتيجه تعداد زيادي مهاجر از كشورهاي مختلف، به اين كشور رهسپار شدند.

پرسشي كه در اينجا وجود دارد، اين است كه، چرا فرهنگي كه ما آن را عربي ـ سعودي مي‌ناميم، با وجود مشتركات فراوان با فرهنگ و رسوم ميهمانان، نتوانسته است آنان را تحت تأثير قرار دهد؟

به نظر من دو عامل در اين واگرايي نقش اساسي دارد:

نخست، قرائت نامأنوس وهابيون از دين كه براي مهاجران بسيار ملال‌آور و غير جذاب است و با اعتقادات آنان ناسازگار!

ديگري، وجود همان فضاي دوگانگي و طبقاتي كه امكان تعامل فرهنگي ميان ميزبان و ميهمان را از بين برده است.

وجود چنين فضاي سنگين عدم درك متقابل، موجب جبهه‌آرايي دو طيف بومي و ميهمان شده است.

از يك سو ميهمانان، ميزبانان را متهم به تبعيض، بي‌عدالتي و عدم امكان استفاده از حقوق شهروندي مي‌كنند ـ كه در صحبت‌هايي كه با غير بوميان شد و در خلال مباحث نيز گاه و بي‌گاه به آن‌ها اشاره گرديد و مي‌گردد، كاملاً مشهود بود ـ و از طرف ديگر بومياني كه عربستان را ملك مطلق خود مي‌دانند و به



169


شدت از ورود افراد غير بومي در هرم قدرت جلوگيري مي‌كنند و نسبت به غلبة مهاجران بر بوميان بيمناك‌اند.

به هر حال، اين انديشه، نوعي فضاي آكنده از دشمني و كينه و احساس عدم امنيت را در هر دو سو به وجود آورده است.

كتاب و مطبوعات

ديروز گشتي در كتاب‌فروشي‌هاي مكه زدم. اطراف حرم كه بيشتر شبيه همان كتاب‌فروشي‌هاي اطراف زيارتگاه‌هاي خودمان است. نوارهاي قرآن و كتاب‌هاي مختلف ديني و محصولات فرهنگي.

يكي از روحانيون مي‌گفت: چند كتاب‌فروشي در بازار «بن‌داود» است؛ سري هم به آنجا زدم. كتاب‌هاي روان‌شناسي، تربيت فرزند و... خيلي زياد بود. در كنار آنها چند كتاب ضد شيعه نيز ديدم كه با كمبود وقت نگاهي اجمالي به محتواي آنها انداختم; خيلي بي‌انصافي كرده بودند. به طور كلي 350 ناشر شخصي و دولتي در عربستان فعاليت مي‌كنند. طي سال‌هاي1414 ـ 1418ه‍. ق. در مدت پنج سال, 12596 عنوان كتاب چاپ شده كه با توجه به شمارگان تقريبي، ممكن است تعداد آن‌ها از بيست‌و‌پنج ميليون نسخه تجاوز كرده باشد. بنابر اظهارات رييس كتابخانة ملي ملك فهد، در همين مدت رساله‌ها و پايان‌نامه‌هاي دانشگاهي, 2561 عنوان و



170


محصولات سمعي و بصري, نقشه‌ها و برنامه‌هاي كامپيوتري هم داراي 16592 عنوان بوده است.

در كشور عربستان، مطبوعات زير نظر دولت اداره مي‌شوند و در واقع بازگوكنندة خط فكري و سياسي حاكم بر كشور هستند و خط‌مشي دولت را تبليغ مي‌كنند. روزنامه‌ها و ديگر جرايد نيز وضعيتي مشابه دارند. نويسندگان هم خط مشي خود را از دولت گرفته، به وسيلة آنان تغذيه مي‌شوند.

وزارت فرهنگ عربستان كه امر نظارت بر مطبوعات را برعهده دارد, فهرستي از كلمات ممنوعه را براي رسانه‌هاي گروهي گردآورده كه مطبوعات، ملزم به رعايت آن هستند. همانطور كه عنوان شد، روزنامه‌ها, مجلات و ديگر نشريات از نظر فكري و مقالات منتشره توسط نويسندگان، به‌وسيلة دولت تغذيه مي‌شوند و دولت عربستان، خط مشي آن‌ها را مشخص مي‌كند و آزادي قلم به معناي درج واقعيت‌هاي موجود در سطح منطقه و جهان و نقد و بررسي سياست‌هاي اتخاذي از طرف دولت‌هاي مختلف وجود ندارد. به‌طوركلي در عربستان سعودي 720 عنوان نشريه، روزانه و ساليانه و تعدادي مجلة هفتگي و ماهنامه نيز توسط دولت و كمپاني نفت عربستان و آمريكا (آرامكو) منتشر مي‌شود و رايگان در اختيار



171


مردم قرار مي‌گيرد.(1)

دين و دولت

بي‌ترديد يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي جامعة عربستان، مذهب است و بر خلاف بسياري از كشورها، دين در عربستان نقش مهمي در كنترل قدرت ايفا كرده است.

دين رسمي، اسلام و مذهب حنبلي است، ولي با قرائتي كه ابن‌تيميّه و محمد بن عبدالوهاب دارند؛ قرائتي كه ادّعا مي‌شود، بازگشت به اسلام اصيل و پاك نمودن دامان آن از شرك و بدعت‌هاست; قرائتي كه خود بدعتي است كه تمامي مذاهب اسلامي، آن را خلاف تعاليم اسلامي مي‌شمارند و البته آن‌ها نيز همة آن‌ مذاهب را محكوم به كفر و شرك مي‌كنند.

پيشينة وهابيت

باني و مؤسس مذهب وهابي و وهابي‌گري «شيخ محمّد بن‌ عبدالوهاب تميمي نجدي» است و اين نسبت (وهابي) از نام پدر او «عبدالوهاب» گرفته شده است. گرچه وهابي‌ها اين نسبت را نمي‌پسندند و مي‌گويند كه لقب «وهّابي» توسط دشمنانشان به آن‌ها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. دبيرخانة شوراي عالي انقلاب فرهنگي; پژوهش‌هاي فرهنگي، عربستان سعودي، نظام آموزشي، مطبوعات.


172


اطلاق شده و به همين سبب خود را گاهي به اعتبار محمّد بن عبدالوهاب، «محمّدي» و گاهي به اعتبار پيرويشان از صحابه و سلف صالح ـ به اعتقاد خودشان ـ «سلفيّه» مي‌نامند. شيخ محمّد در سال 1115ه‍. ق. در شهر «عُيينه» از توابع نجد حجاز متولّد شد. پدرش در آن شهر قاضي بود و از علماي حنبلي به شمار مي‌رفت.

«احمد زيني دحلان»، مورخ و معاصر شيخ محمد مي‌نويسد:

محمّد بن عبدالوهاب در همان دوران تحصيل، گاهي مطالبي بر زبان مي‌راند كه از عقايدي خاص حكايت داشت; به طوري كه اساتيد وي نسبت به آينده‌اش نگران شده و مي‌گفتند: اگر اين فرد به تبليغ بپردازد، گروهي را گمراه خواهد كرد.

او دعوت خود را با محمد بن سعود، حاكم درعيه در ميان نهاد و هر دو پيمان بستند كه رشتة دعوت از آن محمّد بن عبدالوهاب و زمام حكومت در دست محمّد بن سعود باشد و براي استحكام اين روابط، ازدواجي نيز ميان دو خانواده صورت گرفت. محمّد بن عبدالوهاب تبليغ خود را در پرتو قدرت حاكم آغاز كرد و به سرعت هجوم به قبايل اطراف و شهرهاي نزديك شروع شد و سيل غنايم از اطراف و اكناف به شهر درعيه ـ كه شهر فقير و بدبختي بود ـ سرازير گرديد. اين غنايم جز اموال مسلمانان منطقة نجد چيز ديگري نبود كه با متّهم شدن به شرك و بت‌پرستي، اموال و ثروتشان بر سپاه محمّد بن عبدالوهاب حلال شده بود و اين



173


تهاجمات و قتل و غارت‌ها از سوي وهابيان، توسعه و ادامه يافت و پس از افت و خيزهاي فراوان و به سبب ضعيف شدن دولت عثماني از يك سو و سازش با انگلستان از سوي ديگر، توانست در سال 1350ه‍ / 1932م. كشور پادشاهي عربستان سعودي را شكل دهد و با اعمال فشار و زور اين آيين را بر سراسر كشور مستولي كند.

دعوت وهابيت همواره با جنايت و خون‌ريزي همراه بوده است؛ چنان‌كه در تصرفات آن‌ها، تعرض به اموال و جان مسلمانان مباح شمرده مي‌شد.

جميل صدقي زهاوي، مورخ سعودي، در خصوص فتح طائف به دست وهابيان مي‌نويسد:

از زشت‌ترين كارهاي وهابيان، قتل‌عام مردم در شهر طائف بود كه بر صغير و كبير رحم نكردند. طفل شيرخوار را بر روي سينة مادرش سر ‌بريدند. جمعي را كه مشغول فراگرفتن قرآن بودند، همه را به قتل رساندند. چون در خانه‌ها كسي باقي نماند، به دكان‌ها و مساجد رفتند و هر كه بود، حتّي گروهي را در حال ركوع و سجود كشتند. كتاب‌ها را ـ كه در ميان آن‌ها تعدادي مصحف شريف و نسخه‌هايي از صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتب حديثي و فقهي بود ـ در كوچه و بازار افكندند و پايمال كردند. اين واقعه در ذي‌قعدة سال 1217ه‍ .ق اتفاق افتاد.



174


حملة وهابيان به عتبات عاليات

لبة تيز دشمني وهابيان بيش از همه، با شيعيان بود، شايد شيعه از سوي اين انديشة بدعت‌گذار ضربه خورد. وهابيان در لشكركشي به كشورهاي اسلامي، به عتبات عاليات هم حمله كردند؛ كشتار شيعيان در عتبات عاليات از برگ‌هاي سياه و خونبار كارنامة وهابيت است.

صلاح‌الدين مختار ـ كه از نويسندگان وهابي است ـ

مي‌نويسد:

در سال 1216ه‍. ق. امير سعود با لشكري بسيار، متشكّل از مردم نجد و عشاير جنوب و حجاز و تهامه و ديگر نقاط، به قصد عراق حركت كرد. وي در ماه ذي‌قعده به شهر نزديك شد و آنجا را محاصره كرد. سپاهش برج و باروي شهر را خراب كرده، به زور وارد آن شدند و بيشتر مردم را، كه در كوچه و بازار و خانه‌ها بودند، به قتل رساندند و سپس نزديك ظهر، با اموال و غنائم فراوان از شهر بيرون رفتند و در كنار آبي به نام ابيض گرد آمدند. خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقيه به نسبت هر پياده يك سهم و هر سواره دو سهم بين مهاجمين تقسيم شد.

دكتر عبدالجواد كليددار ـ كه خود اهل كربلاست ـ در تاريخ كربلا و سرزمين حسيني، تعداد كشته‌شدگان كربلا و زائران ايراني و



175


غير ايراني را بيست هزار نفر نقل مي‌كند و مي‌گويد:

پس از اين‌كه امير سعود از كارهاي جنگي فراغت يافت، به طرف خزينه‌هاي حرم رفت. اين خزائن از اموال فراوان و اشياي نفيس انباشته بود. وي هر چه در آنجا يافت برداشت. مي‌گويند او درِ مخزني را باز كرد كه سكه‌هاي بسياري در آن گردآوري شده بود. از جمله چيزهايي كه به چنگ آورد، گوهر درخشان بسيار بزرگ و بيست قبضه شمشير كه همه با طلا زينت يافته و با سنگ‌هاي قيمتي مرصع شده بود، ظرف‌هاي زرّين و سيمين، فيروزه و الماس و ذخائر گران‌قيمتِ ديگر، همه را برداشت. چهارهزار شال كشميري، دو هزار شمشير طلا، تعداد زيادي تفنگ و سلاح ديگر، همه به غارت رفت.

كربلا پس از اين حادثه به وضعي درآمد كه شعرا براي آن مرثيه مي‌گفتند.

در ماه جمادي الأولي 1223ه‍. ق. امير سعود مجدداً و با

نيروي بيشتري به عراق و به شهر كربلا يورش برد؛ ولي اين بار مردم اين شهر در اثر ثمرات تلخ حملة پيشين از آمادگي كامل برخوردار بودند. نيروهاي وهابي شهر را به گلوله بستند، امّا نتوانستند وارد آن شوند؛ از اين رو از محاصرة كربلا صرف نظر كرده، آنجا را ترك نمودند. امير سعود پس از قتل عام مردم كربلا، بارها به شهر نجف نيز حمله برد، ولي در اثر آگاهي و آمادگي مردم


| شناسه مطلب: 77973