بخش 1

مقدمه


1


بسم الله الرحمن الرحيم


3


داستان باريافتگان

( سفرنامه حج )

تأليف : سيّد احمد هدايتي

( 1250 ـ 1334هـ . ش . )

به كوشش : سيّدعلي قاضي عسكر


15


مقدّمه

مرحوم « مير سيد احمد هدايتي » فرزند مرحوم « مير سيّد هدايت الله هدايتي » است . جدّ وي مرحوم « سيد ابوالحسن » مشهور به « آقا مير » ، داماد « فتحعلي شاه قاجار » بوده و توليت آثار « حضرت عبدالعظيم ( عليه السلام ) » را برعهده داشته است . بر اساس اسناد موجود ، اين منصب از زمان بناي « بقعه ايوان » ، كه در دولت صفويه ساخته شده ، در اختيار اين دودمان قرار گرفته است .

پدر مرحوم سيد ابوالحسن ، ميرزا سيد علي ، مشهور به « ميرزا بزرگ متولّي » است كه در « وادي السلام نجف اشرف » ، در مقبره خانوادگي خود معروف به « مقبره شاه عبدالعظيمي ها » مدفون است و بر روي سنگ قبر وي چنين نوشته اند :

« قد ارتحل من دار الفناء الي دار البقاء ، السيد الجليل و الحبر النبيل ، المتولّي لبقعة حضرت عبدالعظيم ( عليه السلام ) مير سيد علي الحسيني طاب ثراه عام 1271 الهجري . »

جدّ أعلاي اين دودمان ، مرحوم « مير سيد حسين خاتم المجتهدين » از اعاظم علماي « جبل عامل » ، و دامادمرحوم « علاّمة محقّق كركي » است ، كه


16


در زمان سلطنت « شاه اسماعيل صفوي » ، به منظور زيارت « حضرت ثامن
الحجج ( عليه السلام ) » ، به « ايران » مسافرت كرد و اين پادشاه در اِعزاز و اِكرام وي كوشيده ، او را به توقف در « ايران » الزام كرد و متصدّي امور شرعي اردوي خود گردانيد .

« مير سيد حسين » در زمان « شاه طهماسب » ، با صبيّه علاّمه رباني ، « مرحوم محقق ثاني » ( شيخ علي كركي ) ازدواج مي كند و از وي صاحب پنج پسر و يك دختر مي شود :

ـ فرزند ارشد « خاتم المجتهدين » ، « ميرزا حبيب الله » است كه از طرف « شاه طهماسب صفوي » ، به توليت آستانه « حضرت معصومه ( عليها السلام ) » منصوب مي گردد و از آن روز ، عمران آستانه و تشكيلات داخلي آن آغاز و اين منصب در خاندان ايشان ماندگار مي شود .

ـ فرزند دوم او ، « مير سيد محمد » بوده كه پس از درگذشت پدر به قضاوت عسكر و تصدّي امور شرعي اردوي شاه منصوب و در « اصفهان » مقيم مي شود . يكي از پسران « مير سيد محمد » ، به نام « ميرزا نظام الدين علي » ، فرزندي به نام « ميرزا ابراهيم » داشته ، كه شيخ الاسلام ري و متولّي بقعه منورهّ « حضرت عبدالعظيم ( عليه السلام ) » مي شود .

ـ فرزند سوّمش ، « ميرزا شيخ عبدالعال » بوده كه از طرف « شاه طهماسب » به سمت شيخ الاسلام شهر « قزوين » منصوب مي شود .

ـ فرزند چهارم « مير سيد احمد » است كه به توليت مزار « شيخ صفي الدين » در « اردبيل » منصوب مي شود .

ـ و پنجمين فرزند وي به نام « ميرزا تقي الدين محمد » بوده كه از حالاتش اطلاعي در دست نيست . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آستانه ري ، صص37 و 38 به نقل از « انجم فروزان » 143 تأليف شيخ عباس فيض .


17


مؤلف كتاب راهنماي قم در اين باره مي نويسد :

« خاتم المجتهدين » اصلاً جبل عاملي بوده و به دعوت « شاه طهماسب صفوي » به « ايران » آمده ، و اين پادشاه صفوي ، وي را به « خاتم المجتهدين » ملقب گردانيده است . ( 1 ) « مير سيد حسين » چون از علماي طراز اوّل زمان خود و مورد توجه پادشاه و مردم بود و فرزندانش نيز به صحّت عمل و درستكاري معروف بودند ، لذا سه تن از آنان به توليت سه آستانه « حضرت معصومه ( عليها السلام ) » ، « حضرت عبدالعظيم ( عليه السلام ) » و مقبره « شاه صفي » منصوب گرديدند ( 2 ) و از مدارك موجود چنين برمي آيد كه تا زمان سلطنت « شاه طهماسب صفوي » و از سال 961 هـ . ق . به بعد توليت آستانه « حضرت عبدالعظيم » را اجداد و نياكان مؤلف كتاب در اختيار داشته اند .

مرحوم « سيدهدايت الله » [ پدرمؤلف ] در ماه ذيحجّة الحرام1294هـ . ق . ( =1256ش . ) به سمت نايب التوليه ، و در رجب سال 1315 هـ . ق . ( =1277ش . ) از سوي « مظفرالدين شاه قاجار » به توليت آستانه « حضرت عبدالعظيم » منصوب مي شود و سالها انجام وظيفه مي كند ، تا آن كه در سال هاي آخر عمر ، به دليل كهولت سن و ضعف مزاج ، كليه امور توليت را در اختيار فرزندش مرحوم « سيد احمد هدايتي » قرار مي دهد و او به عنوان « نايب التوليه » مشغول بكار مي شود . به دنبال آن نيز در تاريخ 30
حمل قوي ئيل 1337 هـ . ق . ( 1298ش . ) ايشان از سوي وزارت معارف و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مرحوم ميرزا عبدالله افندي اصفهاني ، از بزرگان قرن 12 در كتاب « رياض العلماء وحياض الفضلاء » ، ج2 صص63 تا 75 به طور مبسوط شرح حال ايشان را نقل كرده است .

2 ـ راهنماي قم ، ص105


18


اوقاف دولت وقت ، رسماً به اين سمت منصوب و پس از رحلت پدر ، عهده دار توليت مي گردد و تا سال وفاتش ، كه در 25 شهريور سال 1334هـ . ش . رخ داد ، در اين سمت باقي بوده است . او چند سالي نيز عنوان رياست ديوانعالي كشور را به عهده داشته است .

مادر مرحوم « حاج سيد احمد هدايتي » ، صبيّه مرحوم « آيت الله آقاي حاج ملا علي كني ( قدس سره ) » بوده كه از مرحوم « سيد هدايت الله هدايتي » 5 فرزند به دنيا مي آورد . ايشان همسر ديگري نيز داشته اند كه دختر مرحوم « آقاي حاج شيخ مهدي لاريجاني » ـ پدربزرگ كني هاي شهر ري ـ بوده و از او نيز سه فرزند پيدا كرده است .

« مير سيد احمد هدايتي » در سال 1250 هـ . ش . ( =1287هـ . ق . ) در « شهر ري » به دنيا آمد . وي دروس حوزوي را در « مدرسه خان مروي تهران » ، نزد اساتيد بزرگواري چون مرحوم « آيت الله آقاي حاج شيخ علي آقا مدرس زنوزي » و مرحوم « آيت الله حاج شيخ عبدالنبي نوري » و مرحوم « حجة الاسلام آقاي سيد محمد تنكابني » و ديگر اساتيد آن زمان تلمذ مي كند و آنگاه به « دارالفنون » راه مي يابد و در آنجا در رشته حقوق به تحصيل مي پردازد و مدرك ليسانس مي گيرد و به زبان فرانسوي نيز مسلّط مي شود .

« آقاي مؤذني » مسئول كتابخانه حضرت عبدالعظيم ( عليه السلام ) كه خود ، « مرحوم سيد احمد هدايتي » را ديده و با وي از نزديك آشنا بوده است ، درباره ويژگي هاي او چنين مي گويد :

وي فردي با تقوا ، متين ، مؤدّب و در كارها بسيار منظم و دقيق بود . يكشنبه ها و پنجشنبه ها بعد از ظهر يكي دوساعت زودتر در محل كتابخانه آن روز حاضر مي شد و سپس به دفتر رفته ، به حلّ و فصل


19


امور آستانه مي پرداخت .

وي به مسؤول امور مالي وقت سپرده بود تا حق التوليه اختصاصي وي را جمع نموده ، سپس در چند نوبت مثل شب عيد ، ماه رمضان و زمستان براي خاكه ذغال و . . . ميان خانواده هاي فقير و آبرومند ساكن در محله هاي فقيرنشين شهرري تقسيم كند و خود آن را مصرف نمي كرد .

نظم و دقت او به شكلي بود كه يك وقتي مي خواستند براي چاه آب موتور تهيه كنند ، مرحوم « سيد احمد هدايتي » گفت :

برويد ، خوبترين آنها را بخريد و نگوييد « حضرت عبدالعظيم ( عليه السلام ) » ندارد و در مضيقه مالي قرار داريم ، فقط به فروشنده بگوييد جنس خوب و ماندگار بدهد كه به اين زودي معيوب نگردد .

نمونه ديگر اين كه : داماد ايشان « آقاي سيد مهدي معيني » ، برادرش را فرستاده بود تا در دفتر آستانه مشغول بكار شود ، مرحوم « هدايتي » گفت : ما نياز نداريم . « آقاي معيني » گفت : ايشان بيكار است . پاسخ داد گرچه بيكار است ولي نمي توان او را به موقوفه تحميل كرد . اگر حقوق نمي خواهد بيايد مشغول به كار شود !

ايشان مدتي نيز رييس يكي از شعبه هاي ديوانعالي كشور بود . در آن زمان پرونده اي در آن شعبه وجود داشته كه يك طرف آن « رضاخان » و طرف ديگر تعدادي از روستاييان « مازندران » بوده اند و اين پرونده سالها متوقّف مانده بود . وقتي وي رييس آن شعبه مي شود به اين پرونده برخورد مي كند . رسيدي نوشته در آنجا مي گذارد و پرونده را به مدت يك هفته به خانه مي برد و آن را با دقت تمام مطالعه مي كند و سرانجام به ضرر « رضا شاه » و به نفع روستاييان حكم صادر مي كند . خبر به « رضا خان » كه مي رسد ، وي را احضار مي كند و مي گويد : وقتي پرونده را ديدي و مشاهده كردي كه يك طرف نزاع


20


من هستم ، چگونه آن را بررسي و حكم صادر كردي ؟ !

« مرحوم هدايتي » پاسخ مي دهد : بگذاريد گفته شود كه در ايران قانون براي شاه و گدا يكي است !

پدر ايشان مرحوم « ميرزا هدايت » نيز ويژگي هاي جالبي داشت . پدرم مي گفت : در چهارده سالگي اولين حقوقي كه گرفتم بردم نزد « ميرزا هدايت الله » و به ايشان گفتم : اجازه مي دهيد من از اين پول استفاده كنم ؟

گفت : به سه شرط مي تواني از اين حقوق استفاده كني :

1ـ درون و برونت اسلامي باشد .

2ـ كار تو براي آستانه مفيد باشد نه آستانه براي تو .

3ـ اينكه يازده قران كار كني ، نُه قِران بگيري ، نه اينكه نُه قِران كار كني يازده قران بگيري .

اگر اين شرايط در تو جمع است اين حقوق براي تو حلال است .

از مجموع آنچه درباره اين خاندان گفته شد ، نتيجه مي گيريم كه ايشان و پدرشان افرادي متدين منظم و وارسته بودند .

مرحوم « سيد احمد هدايتي » در سال 1338 هـ . ق . مطابق با 1299 هـ . ش . پس از آن كه حدود پنج سال به دليل وقوع جنگ بين المللي ، راههاي مكّه مسدود بوده ، تصميم مي گيرد به حج مشرف شود ، لذا نزد پدرش مرحوم « آقاي مير سيد هدايت الله » آمده ، اجازه سفر مي خواهد . او خود در اين باره مي نويسد :

« . . . به منزل خود آمدم ، اتفاقاً خدايگاني آقاي والد ـ روحي فداه ـ تشريف آورده بودند اجازه خواستم ، مشاوره كرديم ، فرمودند :

از آن جهت كه پنج سال است به واسطه وقوع جنگ بين المللي ، طرق مسافرت « مكّه » مسدود بوده ، و خاصةً انقلابات در ممالك منتزعه از عثماني ،


21


از « عراق » و « حجاز » و « شامات » هنوز برطرف نشده ، نمي توانم رأي موافقي بدهم ، لكن از اين جهت كه سفر « مكه معظمه » كمتر دست مي دهد و فعلاً رفيق خوب مهيّا و اسباب فراهم است ، نمي توانم مانع شوم . . . »

به دنبال اين مذاكره و گفتگو سرانجام تصميم را به استخاره موكول و نزد مرحوم « حجة الاسلام آقاي سيد محمد تنكابني » ، در « مدرسه خان مروي » تهران استخاره مي كند و اين آيه مي آيد : {  وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَي اللهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَي وَإِلَي اللهِ عَاقِبَةُ الاُْمُورِ } ( 1 )

پس از موافقت استخاره به منزل برادرخانم خود مرحوم « آيت الله آقاي سيد احمد طالقاني » ( 2 ) كه عازم سفر حج بودند رفته قرار مسافرت را با ايشان مي گذارد و سرانجام روز شنبه 26 شعبان سال 1338 هـ . ق . اين مسافرت را آغاز مي كند و در نيمه رجب سال بعد به « تهران » بازمي گردد . اين سفر نزديك به ده ماه و نيم طول مي كشد . و پر از خاطرات تلخ و شيرين است .

ايشان ابتدا از مسير ، « كرج » ، « قزوين » ، « نهاوند » ، « همدان » ، « كرمانشاه » ، « كِرِند » ، « سرپل ذهاب » و « قصر شيرين » به « عراق » رفته و پس
از زيارت مشاهد مشرفه در « عراق » به « بصره » مي آيد تا با كشتي به « جدّه » عزيمت كند ليكن وقتي به شهر « عشّار » در نزديكي « بصره » مي رسد و براي گرفتن بليط اقدام مي كند ، معلوم مي شود ، كشتي سيّار ما بين « بصره » و « جدّه »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لقمان : 22 ، هر كه روي خويش به خدا كند و نيكوكار باشد ، هرآينه به دستگيره استواري چنگ زده است و پايان همه كارها به سوي خدا است .

2 ـ ايشان نيز از علما بوده و كتاب « نفحات اللاهوت » مرحوم « محقق كركي » را با اجازه مرحوم آقاي « حاج شيخ آقابزرگ تهراني » ، تعريب نموده است .


22


يكي بيشتر نيست و عدّه كافي مسافر گرفته است و بايد بليط كشتي ما بين « جدّه » و « كراچي » گرفته ، از آنجا با كشتي هاي ديگر به « جدّه » بروند . ( 1 )

مشكلات و اخبار ناگوار و وحشتناكي كه به ايشان و همراهانشان مي رسد موجب مي شود تا برخي همسفران از ميانه راه به « ايران » بازگردند ؛ زيرا از يك سو به دليل جنگ بين الملل حدود پنج سال تمام راه هاي مكّه مسدود گرديده و از سوي ديگر « حجاز » گرفتار جنگ هاي داخلي ميان ترك ها و اعراب بوده است . در شهرهاي « موصل » و « كركوك عراق » نيز مردم با انگليسي ها مي جنگيدند و در « شام » هم قيام هاي مردمي بر ضد استعمار « فرانسه » آغاز گرديده بود .

مرحوم « هدايتي » خود مي نويسد :

« ما از جمله كساني بوديم كه با استماع هرگونه اخبار وحشتناك ، روي از مقصد خود برنگردانيديم و دست از عزم راسخ خود نكشيديم . » ( 2 )

پس از رسيدن به « كراچي » ، روز سيزدهم ذي القعده خبر مي رسد كه ظرفيت كشتيِ عازم به « جدّه » ، تكميل شده و اگر كساني مي خواهند به « مكّه » بروند ، بايد هرچه سريعتر خود را از « كراچي » به « بمبئي » برسانند و از آنجا عازم « مكّه » شوند . اين خبر اضطراب عجيبي در كاروانيان ايجاد مي كند و از سوي ديگر آزادي خواهان و استقلال طلبان « هندوستان » در شهر شورش كرده ، شهر را به حال تعطيل در مي آورند .

مؤلف در اين زمينه مي نويسد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خاطرات سفر مكه ، ص60

2 ـ خاطرات سفر مكّه ، ص51


23


« شيخ عبدالقادر اعلام كرد كه اين هزار نفر كه بليط به آنها داده شده ، عدد جمعيت معمولي كشتي همايون است ، باقي ماندگان . . . بايد به اوطان خود مراجعت كنند و كشتي ديگري هم براي حركت به « جدّه » نداريم ! اين بيان كه با كمال خونسردي و لاقيدي و بي اهميتي از طرف شيخ ادا شد ، مثل يك صاعقه آسماني بود كه بر سر ما فرود آمد ، كأنّه خون در عروق ما منجمد شد و از حركت افتاد . ندانستيم ديگر چه بگوييم و چه بكنيم ؟ و هر چند بعضي از مسافرين به عجز و لابه افتادند و بعضي از شدّت غضب و اوقات تلخي ، شيخ را مورد شماتت و بدگويي قرار دادند ، لكن شيخ ابداً متأثر نشد و باز تكرار كرد كه مسأله اي نيست ! باقيمانده بروند به اوطان خود و سال آينده بيايند به « مكّه » بروند ! » ( 1 )

مرحوم « هدايتي » در عين حال دست از تلاش برنداشته ، با راهنمايي فردي به نام « حاج سيد امين » ، نزدِ يكي از تجار شيعه در « كراچي » به نام « حاج عبدالغني » رفته و همراه با او ، نزدِ « واليِ كراچي » ، كه يكنفر انگليسي است مي روند . مرحوم « هدايتي » با زبان « فرانسه » با او سخن گفته ، پس از مدتي گفتگو ، « واليِ كراچي » راضي مي شود ايشان و دو سه نفر از همراهانشان را به « جدّه » اعزام نمايد . ليكن مرحوم « هدايتي » قبول نكرده و مي گويد :

« گفتم هيچكدام راضي نيستند و تمنّاي اعزام تمام را مي نمايند . » ( 2 )

سرانجام به مسافرخانه باز مي گردد و درحالي كه از رفتن به « مكّه »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خاطرات سفر مكّه ، ص75

2 ـ همان ، ص78


24


مأيوس شده ، به ساحت مقدس « حضرت سيد الشّهدا » و « ائمه طاهرين ( عليهم السلام ) » متوسل مي شود و با ضجّه و ناله و گريه ، مشغول خواندن حديث كسا مي گردد .

مرحوم هدايتي مي نويسد :

« درست در خاتمه روضه « آقاي آقا سيد احمد » ، جناب « آقا ميرزا محمد علي طهراني عينك چي » ، از در ، در آمد و با كمال عجله پاكتي به من داد و گفت ببينيد چه نوشته ؟ من بدون آنكه عنوان پاكت راملاحظه كنم ، فوراً آن را باز كردم ، به زبان انگليسي ، كه فقط خواندن آن را مي دانستم و از تكلّم عاجز بودم ، نوشته بود :

آقاي « شيخ عبدالقادر » ، موافق تلگراف واصله ، « حجاز نوراني » براي باقيماندگان حجاج معيّن شده ، آنها را به اسرع اوقات به « بمبئي » حركت دهيد كه با دويست نفر باقيماندگان حجاج آنها به طرف « جده » حركت كنند . يك مرتبه صداي خنده و فريادهاي مسرت آميز از جمعيت بلند شد و يك محفل گريانِ نالان محزون و ماتم زده ، مبدّل به يك محيط خنده و فرح و شادماني گرديد . » ( 1 )

سرانجام به « بمبئي » آمده و از آنجا با كشتي نوراني عازم « جدّه » مي شوند ، لحظه ها به سرعت سپري مي شود . توفان و باران هاي شديد هرلحظه جان آنان را به خطر مي اندازد . گهگاهي تعدادي از همسفران مي ميرند و جنازه آنان به آب انداخته مي شود :

« ماهي هاي عظيم الجثه و حيوانات عجيب الشكلِ دريايي ، دسته دسته كشتي را تعقيب مي كنند . » ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خاطرات سفر مكه ، ص80

2 ـ همان ، ص91


25


در همين حال يكي از خدمه كشتي كه فارسي مي دانسته ، اظهار مي دارد :

« اين كشتي در ايام برسات ، بيست روزه به « جده » مي رود و ما حساب كرديم درست روز « عيد اضحي » به « جدّه » خواهيم رسيد ! » ( 1 )

نگراني جديدي شكل مي گيرد و دهن به دهن به گوش كشتي سواران مي رسد . مرحوم « هدايتي » مأمور مذاكره با كاپيتان كشتي مي شود و با وعده يك قاليچه ايراني ، كاپيتان بر سرعت كشتي مي افزايد و درست مقابل كوه « يلملم » در داخل دريا به مسافران با شيپور اطلاع داده ، از همانجا احرام مي بندند و سرانجام روز چهارشنبه سوم ذيحجه وارد « جدّه » مي شوند .

پس از ورود به « جدّه » ، به دليل گرماي فوق العاده و عفونت هوا و ازدحام ، تعدادي جان داده جنازه آنان در كناري روي زمين مانده و برخي نيز در حال جان دادن اند و مرحوم « هدايتي » نيز ، پس از ديدن اين صحنه بي هوش مي شود و زماني به هوش مي آيد كه مي بيند چند نفر از همراهان بر بالين او نشسته ، به او آب هندوانه مي خورانند . ( 2 )

پس از بهبودي ، به همراه ياران و همسفران به « مكّه » عزيمت ، و اعمال و مناسك حج را به جا مي آورند . و پس از پايان اعمال به سوي « مدينه » حركت مي كنند . در ميان راه دزدان به آنان حمله كرده ، اموال برخي كاروانيان را مي دزدند .

در « مدينه » نيز حوادث عجيبي رخ مي دهد ؛ عزاداري شيعيان نظر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص91

2 ـ خاطرات سفر مكه ، ص96


26


« قائم مقام مدينه » را به خود جلب مي كند و پيغام مي فرستد كه :

« هر چند ديشب خودم در « بقيع » بودم و در عزاداري با شما شركت داشتم و خيلي مستفيض شدم ، لكن براي توسل به « حضرت سيدالشهدا » و فيض مندي كامل ، امشب و دوشب ديگر مجلس عزاداري در خانه شخصي خودم تهيه ديده ام ، خواهشمندم اين شب را زودتر از « بقيع » مراجعت نماييد ، در خانه مشتركاً عزاداري كنيم . ضمناً تقاضا نموده بود كه روضه خوان هم از خودمان همراه ببريم و شام هم در آنجا صرف كنيم . » ( 1 )

با پايان يافتن حضور در « مدينه » ، به طرف « جدّه » حركت كرده ، و از « يَنْبُع » با كشتي به « جدّه » مي آيند و پس از بيست روز معطّلي ، بار ديگر با كشتي معروف به « شجاع » از « جده » به طرف « بمبئي » حركت مي كنند و اين مسافت حدود نُه روز و ده شب طول مي كشد !

پس از چند روز ماندن در « بمبئي » ، از آنجا به « بصره » و سپس به « ايران » مي آيند .

در نزديكي هاي « تهران » به او خبر مي دهند كه دختر شش ساله اش از دار دنيا رفته است . و پس از ده ماه و نيم دوري از خانواده ، به « شهرري » باز مي گردد و در اينجا آخرين خبر ناگوار به او داده مي شود :

« . . . از ديدار خانواده كه مدّت ده ماه و نيم از آنها به كلّي دور و بي خبر بودم بهره مند و محظوظ و مشعوف شدم و پس از تفتيشات و تحقيقات مكشوف شد كه آقا ابراهيم ، طفل هفت ساله من نيز در مفارقت پدر بدرود زندگاني گفته و داغي بر داغ من افزوده ، خداوند خودش باز هم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خاطرات سفر مكه ، ص138


27


توفيق صبر و شكيبايي و تسليم عنايت فرمايد . » ( 1 )

ويژگي هاي اين سفرنامه :

1 ـ مؤلف با نثري شيوا و روان ، گزارش جامع و مفيدي ، از آغاز تا پايان سفر ، به خواننده ارائه داده است .

2 ـ به دليل طولاني بودن سفر ، و بازديد از چند كشور و شهرها و مناطق مختلف ، اطلاعات فراوان و جامعي از وضعيت آن روز اين مناطق و كشورها گزارش مي كند .

3 ـ احاطه علمي مؤلف و روحيه كنجكاو او ، موجب گرديده تا در هر منطقه ، از آثار تاريخي بازديد و گزارش آن را به دقت ارائه كند .

4 ـ وقوع قيام ها و انقلاب هاي مردمي در عراق ، حجاز و هندوستان و ارائه اخبار و اطلاعات آن ، اين سفر نامه را خواندني تر كرده است .

5 ـ تبيين اوضاع فرهنگي ـ اجتماعي آن روز نيز ، از ديگر ويژگي هاي اين سفرنامه است .

6 ـ آثار اسلامي و تاريخي « مكّه و مدينه » در آن دوران و چگونگيِ آن قبل از سلطه وهّابيان ، از ديگر جاذبه هاي خواندني اين سفرنامه است .

مرحوم « سيـد احمـد هدايتي » در 25 شهريـور سال 1334 هـ . ش . در سن 70 سالگي از دار دنيا رفت و در مقبره خانوادگي خود ، واقع در صحن « حضرت عبدالعظيم ( عليه السلام ) » كه هم اكنون كشيك خانه حرم است ، دفن گرديد .

بر روي سنگ قبر وي چنين نوشته شده است :

« وفات مرحوم مبرور خلد آشيان ، الحاج سيد احمد هدايتي ـ طاب ثراه ـ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خاطرات سفر مكّه ، ص198


28


توليت آستان مقدّس حضرت عبدالعظيم ( عليه السلام ) و رياست شعبه ديوان عالي كشور كه در سن 70 سالگي در 29 محرم 1375 قمري ، مطابق با 25 شهريور 1334 شمسي ، به رحمت ايزدي پيوسته و با اجداد گرام خويش محشور گرديده اند ومنصب توليت آستانه مباركه بدين شرح در اين خانواده بوده و اجداد كبار آن مرحوم بدان مفتخر بوده اند ! الحاج سيد احمد ، ابن سيد هدايت الله ، ابن سيد ابوالحسن ، ابن سيد علي ، ابن سيد ابوالحسن ، ابن سيد علي ، ابن سيد عبدالخالق ، ابن سيد نظام الدين ، ابن سيد مجدالدين ابن سيد ابراهيم ، ابن مير نظام الدين ، ابن مير سيد محمدعلي ، ابن شيخ الاسلام ميرسيد علي شاه ، ابن سيد ميرحسين العاملي الكركي خاتم المجتهدين ، في زمن الدولة الصفوية في سنة ستين و تسع مائة من الهجرة النبوية ( 960 ) »

اين كتاب يك بار درسال 1343 هـ . ش . به همّت فرزند مؤلف ، مرحوم « دكتر محمد علي هدايتي » به چاپ رسيده واينك با ويرايش و پاره اي اصلاحات و توضيحات همراه با فهرست جامع آيات ، اعلام و اماكن براي مرتبه دوّم به زيور طبع آراسته مي گردد .

اميد آن كه احياي اين اثر خواندني و ارزشمند ، خوانندگان را مفيد افتد و در گسترش فرهنگ حج در جامعه ، سودمند واقع شود .

سيّدعلي قاضي عسكر


29


تصوير حاج سيد احمد هدايتي


30


تصوير مرحوم آية الله حاج سيد احمد طالقاني

همسفر مرحوم هدايتي



| شناسه مطلب: 78083