بخش 1
مقدمه حج در قرآن کعبه نخستین خانه کعبه خود سنگ نشانی است که ره گم نشود مقام ابراهیم کعبه خانة "امن"
بسم الله الرحمن الرحيم
به سوي خدا ميرويم
سيد محمود طالقاني
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
سپاس خداوندي را كه خانة خود را رمز هدايت به حق و وسيلة طهارت از آلايش و مركز ظهور وحدت ايمان و نمونة صلح و امنيت مردم جهان قرار داد.
درود بيپايان بر نخستين پايهگذار مدرسة عالي توحيد؛ ابراهيم خليل و آخرين مدرّس و مكمّل آن، محمد مصطفي و اهل بيت و اصحاب طاهرين او باد!
همسفران عزيز! ما به سوي خدا ميرويم، براي پيمودن اين راه و رسيدن به قرب حق، هر اختلافي را كنار گذارده با هم همآهنگ شدهايم. همه علاقههاي زندگي را بريده و رنج سفر را همواره نموده و خطرهاي آن را ناديده گرفتهايم.
نخستين محرك ما اداي تكليف و انجام واجب است ولي از آغاز حركت هر چه پيش ميرويم، در ضمير و باطن خود انقلاب و تحوّل بيشتري احساس مينماييم، به طور يقين چون به آستانة مقصود نزديك شديم و عظمت قرب را يافتيم، در ميان
كشمكش جاذبههاي گوناگون و در خلال مشقّتها و انجام مناسك برقهايي از ايمان و توحيد خواهيم ديد و چيزهايي ميفهميم و ادراك ميكنيم كه اندكي گفتني است و بسياري از آن را قدرت و زبان تعبير نداريم.
پيش از حركت هر چه به اساس اين ساختمان و مقصود باني آن بيشتر آشنا شويم رنج سفر آسانتر و نتايج آن بيشتر خواهد بود. اينك چند آيه از زبان مؤسس و صاحب حكيم آن، آنگاه چند جمله از زبان وارثين و متولّيان آن بشنويد:
حج در قرآن
(إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهُديً لِلْعالَمِينَ * فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَلِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ)(1)
نخستين خانهاي كه براي عموم مردم پايهگذاري شده، همان خانهاي است كه در مكه قرار دارد، سرچشمة بركت و چراغ هدايت جهانيان است.
در آن نشانههاي درخشان و مقام ابراهيم است و هر كس در حريم آن وارد شود در امنيت است.
براي خداست بر مردم، حج آن خانه. اين وظيفه واجب است بر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آل عمران: 96 و 97.
كسي كه استطاعت پيمودن راه و رساندن خود به آن داشته باشد.
و كساني كه روگردانند و كفر بورزند، بدانند كه خداوند از جهانيان بينياز است.
اين سيارة زمين كه امروز ما فرزندان آدم در آغوش گرم و پرمحبت آن قرار گرفتهايم و از سرچشمههاي نعمت و ثروت بيپايان آن كه در كوه و دشت و اعماق دريا و خلال هوا موجود است، بهرهمنديم، روزگارها بر وي گذشت و حوادثي بر سرش آمد و مراحلي را پيمود و دورانهاي طوفاني را طي كرد تا بساط زندگي در آن گسترده شد و آمادة پذيرايي انسان گرديد. پيش از آنكه انسان بر بساط زمين قدم نهد، سالهاي دراز، زمين فقط به سبزه و گل آراسته بود، آنگاه حيوانات با اندامها و شكلهاي مختلف، در آن پديد آمدند، پس از آن آدمي با قدي راست و فكري جوّال و آرزوهاي نامحدود در زمين ظاهر شد، سالها بر آدمي گذشت كه هر فرد و دستهاي به تصرف زمين و توسعة قدرت خود و محدود نمودن ديگران سرگرم شدند و ازآغاز و انجام خود و زميني كه در آن مسكن گزيده و جهاني كه بر وي احاطه نموده غافل بودند، از افراد اجتماعات كوچك و از آن، اجتماعات بزرگ تشكيل شد. در ميان ملل، صاحبان فكر و نظر ظاهر شدند. در هر موضوعي، از مسائل زندگي، آرايي گرفتند و آرايي باطل نمودند. آخرين رأي برگزيده دربارة آسمان و زمين اين شد كه افلاك با ستارگان ثابت و سيار خود به دور زمين ميگردند و زمين مركز ساكن و هستة هالم است، چون چنين است هميشه بوده و خواهد بود، نه تحوّلاتي بر اصل او وارد شده و نه تغييري در وضع كلّي آن روي خواهد داد. مخلوقي است ابداعي و
موجودي است ازلي و ابدي.
آيات وحي كه در بيابان حجاز بر روح پاك پيامبر عربي تأييد و از زبان او به صورت آيات قرآن بر مردم تلاوت شد، از هر جهت انديشه مردمي را از محدوديت نجات داد و عقلهايي را به حركت درآورد و چشمانداز انسان را باز نمود، از جمله با بيانات رسا و اشارات لطيف از آغاز و انجام زمين و آسمان و تحولات آن يادآوري نموده، در سورة نازعات پس از اشاره به دورانهاي گذشتة زمين، ميگويد:
(وَ الأَْرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها)؛ «بعد از اين مراحل، زمين را گسترد و آماده زيست نمود.»
در سورة شمس ميفرمايد: (وَ الأَْرْضَ وَما طَحاها)؛ «سوگند بر زمين و آن قدرت و نيرويي كه آن را پرتاب كرد و دور گرداند و منبسط نمود.» (در المنجد آمده «طَحا الشَّيء؛ بسط مده، دفعه، بالكره رمي به».)
كلمة «دَحِو الأرض» از زبان ائمه، بسيار شنيده ميشد، چنين روزي را يكي از حوادث بزرگ زمين و الطاف الهي ميشمردند. بنام اين روز كه يك دورة طولاني زمين است، روزي را به ياد لطف پروردگار عالم و براي شكرگزاري اين نعمت، مسلمانان جشني بپا سازند و به عبادت و نماز بپردازند (البته اين سخنان در زماني بود كه پدران كانت، لاپاس، كوپرينك و گاليله يا سرگرم پرستش بتها بودند يا كشيشها سر آنها را به بخشش گناه گرم كرده بودند و محيط آنها از نور علم خاموش بود و جز برق شمشير و نيزده ديده نميشد.)
در اينجا مقصود، دقت و بحث در اين مطالب علمي و توجه به آن از نظر قرآن و حديث نيست، فقط ميخواهيم شايد از ا ين راه به مطلب آيه برسيم.
تا حال قدري با كلمة «دحو الأرض» آشنا شديم، باز توضيح بيشتري از زبان اخبار دربارة دحو الأرض ميشنويم:
دحو الأرض، از زير كعبه و از سرزمين مكه شروع شده، سرزمين مكه قعطة درخشان بود كه پيش از قطعههاي ديگر، از آب ظاهر شده ميدرخشيد. زمين مكه دو هزار سال پيش از قسمتهاي ديگر، از آب ظاهر شده ميدرخشيد. زمين مكه دو هزار سال پيش از قسمتهاي ديگر آفريده شده.
فهم اين قطعهها نيز براي مسلمانان مشكل مينمود و در سابق قبول آن جز از راه تعبد راه ديگري نداشت، تا بنگريم قوانين طبيعت چه اندازه در فهم سخنان بزرگان به ما مساعدت مينمايد، اگر در گذشته فهميدن تحوّلات زمين و دحو الأرض كه در قرآن به آن تصريح نموده، براي مانند ابن سينا و ديگر فلاسفة بزرگ اسلام مشكل بود و بايد براي ظاهر آيات تأويلات قائل شوند، امروز پس از پيدايش نظريهها، ديگر فهم اين مطالب براي عموم درس خواندهها آسان است.
زمين گسترده شد. آيا يك مرتبه تمام قطعات گسترده (دحو) گرديد يا به تدريج پيش آمد؟
چون عموم سير و تحول اصلي خلقت، تدريجي است و قطعات زمين با هم متفاوتند، بايد به تدريج پيش آمده باشد.
كدام قسمت از قسمتهاي مختلف را زودتر از قسمتهاي ديگر
ميتوان قابل زيست و آمادة بسط دانست؟
تأثير آفتاب از جهت جاذبه و حرارت، جاذبه و دافعة زمين در حال حركت وضعي و انتقالي، تكوين و تحولات قشره زمين و فشردگي و ظهور آن به صورت كوه، علل استعدادي است كه زمين را به صورت فعلي درآورده. تأثير آفتاب در قطعات استوايي زمين، شديد ميباشد و در اثر حركت وضعي، برآمدگي آن قسمت بيشتر است، فشردگي پوستة زمين و ظهور كوهها در آن نواحي زودتر بوده، پس سرزمين كوهستاني مكه در حدود خط استوا است،از سرزمينهايي است كه شرايط انبساط و ظهور حيات در آن زودتر فراهم شده است.
كعبه نخستين خانه
براي نزديك شدن به مقصود آية اول، پرسش ديگري باقيست؛ چرا نخستين خانه و ساختمان روي زمين كعبه باشد؟
مقصود آيه اين نيست كه خانه و ساختماني پيش از بنيان كعبه نبوده، مقصود اين است كه نخستين ساختمان براي عموم و به سود عموم، همان است كه در مكه پايهگذاري شده، هر ساختماني كه به دست آدمي پايهگذاري شده، به سود فرد يا جمع يا ملتي و به زيان ديگران است. هر سازندهاي ميخواهد خود در محيط معين آزاد و ديگران محدود باشند. كشمكشها و جنگها، از همينجا شورع شده، هر دستهاي ميخواهد خود غير محدود و ديگران محدود باشند. اساس كاخهاي ارباب قدرت، اين است كه كاخنشينان دستشان از هر
جهت باز و دست ديگران بسته باشد. و مدار آن بر منافع و سود مردم معين ميگردد. كاخهاي ساختة عموم بشر ميگويد: ملّتها قرباني ملتي و ملتي قرباني جمعي و جمعي قرباني فردي شود كه در كاخ قرار دارد. خانهاي كه به نام خدا و براي همه پايهگذاري شده، ميگويد: همه بايد تسليم حق باشند و حق براي عموم است. خداوند جا و مكان ندارد و محتاج به خانه و قطعه زميني نيست. فرق خانهاي كه به نام خداست با ديگر خانهها اين است كه آنجاها ارادة شخص حاكم و منافع فرد محور است، اينجا ارادة حق حاكم و سود عموم محور است. در اينجا مركزيت اراده و حركات از خودپرستي به خداپرستي بايد برگردد. خانة خدا آنجاست كه نام غير خدا روي آن نباشد و از نفوذ و اراده و تصرف مالكيت خلق بيرون رفته باشد تا آنجا را همگي خانة خود بدانند و از چشم خدا كه نسبت به همه يكسان ا ست، يكديگر را بنگرند و با رشتة رحمت حق، با هم بپيوندند و بنام بندگي خدا كه سرّ ذات و حقيقت انسان است، يكديگر را بشناسند.
خانة كعبه نخستين خانه است كه بنام خدا و به سود عموم تأسيس گرديده و از روي آن هزاران خانه بنام دير و كليسا و مسجد، در شعاعها دور و نزديك شناخته شده كه همه بنام خداست در نخستين قطعة آماده شده و آباد زمين، برپا گشته تا مالكيت خداوند و بهرهبرداري و آزادي عموم خلق در تمام قطعاتي كه متدرجاً آباد و گسترده شده، فراموش نشود، به ابراهيم خليل و يا قبل از او دستور داده شد، نخستين قطعة گستردة زمين بنام خدا بنا شود تا بشري كه در اطراف
زمين سبز ميشود و خود را بالاي اين سفرة پر از نعمت مينگرد، حرص او را برندارد و صاحبان خانه و حق مهمانان ديگر را فراموش نكند و اشتباهاً خود را مالك و صاحب گمان ننمايند. متوجه اولين ساختمان نمونه و جاي مهر خدا باشد و همة قطعات زمين را با همان چشم بنگرد و اگر زمانها گذشت و آدميان غافل خودپرست، زمين را ملك خود دانستند و هر دسته براي قطعات آن خود يكديگر را ريختند و دست يكديگر را از استفاده بازداشته و موقعيت خود و صاحب خانه را فراموش نمودند، باشد كه از روي اين ساختمان و نخستين نمونه، روزي به موقعيت خود و زمين آشنا شوند و زمين مانند مسجد براي همه و بنام خدا گردد.
پيامبر اكرم9 فرمود: «سراسر زمين براي من مسجد و طهور قرار داده شد» در روز فتح مكه، پس از آنكه خانة خدا را از نام و اثر غير خدا پاك نمود. و هر عنوان افتخاري را زير پاي خود قرار داد و از ميان برد، فرمود: «براستي روزگار و زمانه دور زد وب رگشت به هيأت نخستين روز كه خداوند، آسمانها و زمين را آفريد.» شايد بهترين تفسير براي اين سخن همين باشد كه روز آفرينش، جز نام خدا نامي در ميان نبود و خانه فقط بنام خدا برپا شد ولي دورههاي جاهليت و اوهان و خودپرستي خلق، پردهاي بر روي مقصود اولي آفرينش، زمين و ساختمان اين خانه كشيد و خانة خدا خانة افتخار عرب و قريش و وسيلة مال و جاه و مركز بتها شد. رسول اكرم9 اين پردهها را برچيد و افتخار عرب بر عجم و قريش بر عرب را از ميان برد و بتها را
سرنگون گردانيد، آنگاه جملة فوق را فرمود.
از مقصود دور نشويم، تا اينجا به حسب اشارة آية اول، در جستجوي نخستين ساختمان و مقصود از آن بوديم.
صفت ديگر اين خانه «مبارك» است؛ يعني مركز خير و بركات، خانهاي است كه نام خدا و حق و عدالت از آن به سراسر جهان رسيده و برپا شده. اين مسلّم است كه هر نوع خير و بركت در ساية حق و عدالت است.
كعبه خود سنگ نشاني است كه ره گم نشود
صفت ديگر آن «هدي للعالمين» است؛ يعني مردم گمراه جهان و كاروان بشر را به هدف كمال خود كه شناختن حق و فداكاري براي نجات خلق است و به محيط امنيت و عدالت و مدينه فاضله كه مطلوب فطري و گمشده انسان است راهنمايي مينمايد. پرچمي است بر نخستين بام كرة زمين تا كراوان بشر راه را گم نكنند و خود را بر ساية عدالت و امنيت خدا برسانند؛ «غرض از كعبه، نشاني است كه ره گم نشود»، «فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ»، چشم خدا بين در آن سرزمين و خانه باز ميشود، آيات حق و صفات و ارادة خدا در آن آشكار و روشن ديده ميشود.
در ساختمان و كوه و دشت آن، آثار پيامبران و سران اصلاح باقي است. در مناسك و آداب، در تاريخ پر حوادث آن، صفات و مقصود پروردگار هويدا است.
مقام ابراهيم
فكر ابراهيم در ميان تودة مغرور و گمراه و عقايد و تقاليد پيچيده و درهم و عقول خفته براي شناسايي پديدآوردندة آنها و زمين و حيات جاويدان قيام نمود و براي درهم شكستن بتها و ايستادن در برابر سيل بنيانكن اوهام عمومي و نجات خلق در آغاز جواني يك تنه قيام نمود. روح فداكاري او تا به آتش رفتن و قرباني نمودن فرزند ايستاد. تمام اين قيامهاي ابراهيم در قيام براي ساختن خانه كعبه كه نقش و انعكاس روح اوست ظاهر شد، پس كعبه و آداب آن، كسره مقام ابراهيم است، (محلي كه به نام مقام ابراهيم است، گويا رمزي از آن است).
كعبه خانة «امن»
(وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً) محيط امنيت، آن محيطي است كه فاصلههاي قومي و نژادي و رنگ و لباس را از ميان ميبرد. خيال متجاوز را محدود و دست متعدي را ميبندد. جنبشهاي اختلافانگيز را آرام ميسازد و همه را به يك حقيقت متوجه مينمايد و به يك رنگ درميآورد. از آغاز پايهگذاري و در قرون گذشته و دورههاي جاهليت و زمانهاي پر حوادث و خونين گذشته، اين ساختمان و محيط امنيت بوده است.