بخش 8
اختلاف بر سر اوّل ماه و ورود آیتالله کاشانی به مکه کوچ بزرگ! عرفات اختلاف ماه، بحث نوظهور تقدیم و تأخیر رؤیت هلال هنوز در عرفاتیم فرازی از دعای عرفه
اختلاف بر سر اوّل ماه و ورود آيتالله كاشاني به مكه
تقويمهاي ايران روز شنبه را اوّل ماه ميدانند، منتظريم تا در اينجا چگونه خواهد شد؟ ناگاه از طرف حكومت اعلام شد كه شب پنجشنبه
ماه ديده شده و ثابت شده است كه روز پنجشنبه اوّل ماه است؛ اين خبر ميان حجاج ايراني هيجاني ايجاد نمود، اختلاف آن هم دو روز! چه بايد كرد؟ گفتوگو ميان عموم حجاج دربارة تكليف حج است. آنها به اهل علم مراجعه ميكنند، اهل علم چه جواب بگويند؟
در اين بين شنيده شد آيتالله كاشاني وارد مكه شدهاند، جمعي سادهلوح از اين جهت خوشحال و اميدوارند كه ايشان ميتوانند اختلاف را حل كنند يا حكومت را از رأيي كه داده منصرف سازند يا حجاج را براي تكرار عمل آزاد گذارند!
براي ملاقات ايشان از منزل بيرون آمديم، از كاسب و مأموران دولت سراغ ايشان را ميگرفتيم، با آنكه ايام حج همة شخصيتها در مكه تحليل ميروند، امّا ورود ايشان براي عموم محسوس بود! ما را به اداره امن عام راهنمايي كردند. از مسجدالحرام عبور كرديم و از رئيس اداره، محل آيتالله را پرسيديم، او شرطهاي را با ما همراه كرد؛ نزديك يكي از درهاي بيت اتاقهايي است كه مقابل آن عدّهاي نظامي ايستادهاند. از پلهها بالا رفتيم و وارد اتاق شديم. آيتالله كنار درهايي كه مشرف به خانه است نشستهاند. معلوم شد از همانجا ما را ميديدند و انتظار داشتند. پس از احوالپرسي، راجع به اختلاف ماه با ايشان بحث كرديم. بعضي همراهان ايشان گفتند: ماه در شب جمعه، در بعضي نقاط ايران ديده شده. بعضي هم ادّعاي رؤيت نمودند.
در اين بين چند نفري كه از طرف ايشان به ملاقات وليعهد سعودي رفته بودند، از وضع ملاقات و تشريفات صحبت ميكردند.
منتظر بوديم بدانيم از اين ملاقات براي امور بينالمللي ـ اسلامي يا اصلاح امر حاج و حجاج ايراني چه نتيجهاي گرفتهاند، ولي بيشتر تعريف اتاق و خانه و كيفيت پذيرايي بود! يكي از ملاقات كنندگان ميگفت:
«جات خالي بود فلاني، هواي اتاق وليعهد مثل دربند خنك بود!»
حركات بعضي از همراهان چنان زننده بود كه مأموران سعودي را متوجه خود ميكرد. چه بايد كرد؟! آفت بيشتر به ميوههاي شيرين ميرسد!
ظهر شد و بانگ اذان از دل مسجدالحرام برخاست! دو اثر صفوف در مدت چند دقيقه پشت هم منظم گرديد. مسجد تا راهروها پر شد. بعضي از مأموران كه وظيفهشان مراقبت از آيتالله بود از همين جا اقتدا كردند. بهجا بود، چنانكه در دستورات ائمة طاهرين: هست، ما هم به صف جماعت ميپيوستيم! ولي نشستيم تا نماز تمام شد. بعضي از مأموران با تعجّب نگاه ميكردند. از آيتالله درخواست نمودم كه بلافاصله براي نماز برخيزند و ايشان برخاستند. عدّهاي از حجاج ايراني هم با ما به راه افتادند. مأموران انتظامي سعودي هم راه باز ميكردند. وارد مسجد شديم. عدهاي از حجاج مصري و غير مصري ايستاده، تماشا ميكردند. ما مشغول نماز شديم. حجاج آيتالله را به يكديگر نشان ميدادند؛ از اين توجه و احترام و نام و آوازه براي نزديكي مسلمانان و از ميان رفتن سوء تفاهمات، استفادههاي خوبي ممكن بود برده شود، ولي ايشان دچار نقاهت و فشارهاي فكري
بودند، اطرافيان عاقل و صالح ايشان هم در اقليت بودند!
كوچ بزرگ!
امروز كه پنجشنبه و به حسب اعلام حكومت سعودي، روز ترويه و هشت ذوالحجه است، بايد آمادة احرام و حركت به سوي عرفات شويم و از آنجا به مشعرالحرام و منا برگرديم تا بعد از طواف و سعي، عمل حج را، كه يكي از اركان اسلام است، به پايان رسانيم. در زمانهاي گذشته اين راه را با شتر و پياده ميپيمودند و پيشتر از آن، متحمل زحمت حمل آب هم ميشدند ولي امروز با قناتي كه به همّت مردانة زبيده! زن هارون كشيده شده، اگر كاركنان دولت مانع نشوند و به قيمت جاننفروشند، آب در عرفات و منا به آساني به دست ميآيد. اشكال رفت و آمد به عرفات و منا هم با روزافزون بودن وسائل نقليه، كمتر از زمانهاي سابق نيست! چون وسائل حمل و نقل و چادر به دست دولت است و كسي به اختيار خود نميتواند فراهم سازد!
دويست ريال، قريب چهارصد و پنجاه تومان براي يك چادر در عرفات و منا بايد داد كه بيش از دوازده نفر نبايد از آن استفاده نمايند. گاهي از يك چادر پول دو چادر هم گرفته ميشود! براي كريه از مكه به عرفات و بازگشت به منا و مكه، كه مجموعاً بيش از هفت فرسخ نيست، براي هر نفري يك دينار (قريب بيست تومان) بايد داد! ما هم اين پولها را تحويل مطوّف دادهايم.
بعد از ظهر پس از نماز، در مسجدالحرام محرم شديم/ در فضاي
يكي از كوههاي مكّه، مقابل محل مطوّف جمع شده، منتظر وسيلة حركتيم. قدري از شب گذشت نام ما را خواندند، با اثاث لازم و سبك سوار كاميون شديم. ماشين از كوچههاي تنگ و خلال ماشينهاي زياد، به زحمت رد شد. از ميان دو رشته كوه شرقي و غربي، قدري به طرف شمال رفت، آنگاه به طرف دست راست و به سوي مشرق پيچيد. بانگ ذكر و تلبيه و تكبير و نيز نعره و بوق ماشينها در ميان شنزار و پست و بلندي درّهها، كوه و دشت را پرصدا كرده است! شعاع مضطرب چراغهاي ماشين از پايين، نور آرام و سرد ماهتاب از بالا، بر سينه و خلال كوههاي سياه و مهيب آرام و پيكر سفيد احرام پوشان متحرك تابيده، سكوت عميق كوههاي سياه طبقات الارضي با حركات بيقرار رهروان خداجو، منظرة مهيبي از سكوت و حركت پديد آورده است! ماشينها در طول و عرض يكديگر، از زمينهاي شنزار و روي تخته سنگها و از خلال كوههاي منا پيش ميروند، ناگاه به فضاي بلند و بازي رسيديم.
عرفات
تا چشم كار ميكند، چادرها پهلوي يكديگر ديده ميشود! اينجا بيابان عرفات است. ماشين از ميان چادرها گذشت، تا در محلي كه چادرهاي مطوف ما زده شده بود ايستاد. با لباس سبك احرام، چابك از ماشين پياده شده چادري را اشغال كرديم. روي بوتههاي خار و خاك نرم، بساط پهن كرده و همه چيز داريم. آنچه نداريم آب است. صداي
آبفروشها مثل نالة مستانه گربههاي نر، از دور به گوش ميرسيد؛ «آي ماي!» از بس از صبح تا نيمه شب اين صدا را در كوچههاي مكه شنيدهايم از دور به آن آشناييم. درحالي كه چوبي روي شانه گذارده و دو طرف آن دو سطل آب آويزان كرده، نزديك آمد؛ چند؟ سه رسال! آخرش دو ريال.
پس از اداي نماز، از چادر بيرون آمدم. ماه و ستارگان از بالا نورافشاني ميكنند. اين بيابان از چادرها و احرام پوشان، سراسر سفيدپوش است. از ميان چادرها و از اعماق بيابان مانند كندوي زنبور عسل همهمة ذكر و دعا شنيده ميشود. دلم ميخواهد تا صبح در ميان اين چادرها كه هزارها مردم مختلف و يك رنگ را دربردارد، راه بروم ولي جرأت آنكه چند قدمي دور شوم ندارم، چون ممكن ا ست كه ديگر چادر را پيدا نكنم!
شب نهم مستحب است كه حاجيان در منا باشند، ولي اين سنّت رعايت نميشود. حاجيان هم از خود اختياري ندارند! در عرفات، واجب توقّف از هنگام زوال تا غروب آفتاب است. ركن توقف نمودن بين زوال و غروب است، گرچه چند دقيقه باشد اگر واجب ترك شود معصيت است و اگر ركن عمداً ترك شود حج باطل است.
طلوع فجر و بانگ اذان، مانند شيپور جنگ در اردوگاههاي بزرگ، در ميان چادرها جنب و جوشي پديد آورد. در تمام بيابان دسته دسته صفوف نماز تشكيل شد؛ كم كم آفتاب بالا آمد. شدّت تابش عمودي آفتاب چشم را ميزند. هوا به شدّت گرم شد به طوري كه بيرون آمدن از
چادر خطرناك است! بيشتر بيماريها و تلفات حج از عرفات شروع ميشود و كمتر پيش آمده كه حجاج مبتلا به بيماريهاي واگير بشوند.
اگر خداي نخواسته اين گونه بيماريها پديد آيد، با آن اجتماع درهم و هواي گرم و نبودن وسائل بيشتر، حجاج را درو ميكند. استعداد بيماري در اشخاص، از آغاز مسافرت شروع ميشود؛ مراعات ننمودن غذا، خوردن گوشت، از دست دادن بنيه از جهت حركت و زحمت زياد براي انجام واجبات در غير موقع و مستحبات غير لازم، افراط در خوردن آب يخ كه موجب اختلال جهاز هاضمه است، به خصوص يخهاي مكه كه گويا براي رساندن يخ مواد شيميايي با آب مخلوط ميكنند، اين علل مقاومت مزاج را ضعيف ميكند. گرفتاري ديگري از عرفات عارض حجاج ميشود كه مزيد بر علت ميگردد و آن خودداري از قضاي حاجت است؛ در عرفات، مشعر و منا.
در عرفات، در ميان چندين چادر يك مستراح موقت پردهاي تهيه ميكنند كه زود پر ميشود و باد از ميان ميبرد؛ در زندگي عربي اين موضوع بسيار عادي است.
بسيار ديده ميشود كه اعراب در مقابل جمعيت نشسته و با خاطر جمع مشغول انجام وظيفهاند! ولي براي ديگر حجاج اين كار مقدور نيست و دولت هم از جهت سنخيت! به اين امر اهميت نميدهد وگرنه ساختن چند مستراح، كه گودالي استو ديوار سنگي، چيز مهمي نيست تا براي هميشه حجاج راحت باشند. در مشعر و منا اين مستراح موقت هم نيست. ضعف بنيه، اختلال و ضعف هاضمه، مسموميت
مزاج و گرماي شديد عرفات موجب نوعي بيماري ميشود به نام «گرمازدگي»كه اگر دير به بيمار برسند و به وسيلة يخمال نمودن بدن و شربتهاي غذايي و دواهاي قلبي، حفظش نكنند از دست ميرود، تلفات اين نوع بيماري در عرفات و بعد از آن هر سال زياد است. مردمِ مطلع گفتند كه در سال گذشته قريب هشت هزار بوده و آمار امسال درست معلوم نشده است.
ما آنچه ميتوانستيم آشنايان را از حركت در آفتاب و حركات زايد مانع ميشديم.
در ميان چادر آسوده خاطر نشسته و مشغول دعا بوديم كه خبر دادند در چادر رفقاي آذربايجاني و چند چادر ديگر عدهاي بيمار شدهاند. پرچم سرپرست حجاج ايراني و بهداري دور است. چند نفر طبيب جوان از ايران آمدهاند كه به همه و هر جا نميرسند. كيست كه در ميان آفتاب سوزان بيرون برود؟! چند از بيماران در اثر مراقبت، بهتر شدند ولي رفيق آذربايجاني مرحوم شد كه حركت جنازه و دفن و كفنش هم از اختيار ما خارج بود!
اختلاف ماه، بحث نوظهور
اختلاف دربارة ماه و تكليف فردا، مهمترين مطلبي است كه در ميان حجاج ايراني مورد بحث است؛ در اين بين گفتند كه حجاج مجاور ما كه از اهل جبال لبنان و شيعه مذهبند، ميگويند: شب جمعه هلال را در لبنان ديدهايم. از مدعيان رؤيت كه دو نفر مرد كامل بودند، دعوت
كرديم بيايند و شهادت بدهند. چند نفر از علماي اصفهان و شهرهاي ديگر نيز آمدند تا شهادت آنها را بشنوند! آقاي اصفهاني، با زبان عربيِ شكسته و لهجة اصفهاني، اين دو نفر را سؤال پيچ كرد؛ كدام سمت مشرق و چقدر از افق بالا بود؟ شاخكهاي ماه كدام طرف بود؟! يكي از دو نفر از ميدان در رفت اما ديگري مقاومت كرد و سؤالات را جواب گفت. فعلاً اختلاف بين پنجشنبه و جمعه است.
يكي از اهل علم پرسيد: شما چه خواهيد كرد؟ گفتم: به عقيدة شما تكليف چيست؟ گفت: وقتي كه ماه براي ما و از طريق خودمان ثابت نشده، فردا نُهم است. اگر بتوانيم بايد هر دو موقف را درك كنيم؛ فردا بعدازظهر عرفات را و فردا شب مشعر را و اگر نتوانستيم، يكي ازد و موقف را. بنابراين بايد تا پيش از طلوع آفتاب، مشعر را فردا شب درك نماييم. گفتم من چنين كاري نخواهم كرد؛ چون نه اجتهاد اين كار را لازم مي إاند و نه تقليد!
مسألة اختلافِ ماه در حج، از مسائل تازه درآمده است! پس از رحلت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ، امسال هزار و سيصد و هفتاد و دومين باري است كه مسلمانها براي انجام فريضة حج در اين سرزمين جمع شدهاند. شما ملاحظه فرماييد جز در اين سالهاي اخير، دربارة اختلاف ماه؛ چه در زمان ائمه و چه پس از آن، در ميان مسلمانان هيچ بحثي پيش آمده؟ با آن همه اختلافات مذهبي و مسلكي كه بوده است! از هنگامي كه وسيلة مسافرت سريع و روابط نزديك شده، اين اختلاف و بحث نوظهور پيدا شده است؛ حجاج ايراني تقويمهاي منجّمان ايران را به همراه ميآورند يا
به وسيلة مسافر و راديو ميشنويد كه فلان روز در ايران اول ماه بوده در اينجا دولت روز ديگر را اول ماه اعلام ميكند، بدبيني شديد هم كه وجود دارد، به اين جهت ميگويند: همانطور كه ما مذهب اينها را قبول نداريم، ماهشان هم مال خودشان. ما پيرو افق خودمان كه افق شيعه است ميباشيم؛ آيا در اين موارد جاي تعصب است! ما خواه ناخواه در سرزمين حجازيم پس بايد تابع افق همين جا باشيم.
در بعضي سالها در تمام سال، اولِ ماه اينجا با ايران مختلف است. ايرانيها در اينجا، نه مجال تفحص دارند و نه تفحص ميكنند. اگ در مكه و اطراف آن هم تفحص كنند، فحص كافي نيست چون افق مكه و جده غبارآلود است و از تمام جزيره مرتفعتر نيست.
استصحاب اگر در مورد حج جاري باشد، پس از فحص است. اگر در يومالشك ماه رمضان، به اندازة كافي فحص نشود معلوم نيست افطار به عنوان استصحاب شعبان جايز باشد.
بنا به فرمايش شما جز در سالهايي كه هلال بلند است و به چشم همه ميآيد (كه كم اتفاق ميافتد) در هر سال اين اختلاف و احتياط بايد باشد! چه رؤيت هلال ايران با حكم اول ماه حجاز متقف باشد و چه مختلف؛ چون اول ماه ايران به جهت اختلاف افق براي حاج حجت نيست، اعلام حكومت اينجا را هم كه قبول نداريم!
شخص عالم گفت: پس به نظر شما تكليف چيست؟ گفتم: به حسب قاعده، اگر اطمينان حاصل نشود، ظن حجت است، با تعبدي كه دولت و ملت حجاز نسبت به مقررات ديني و اهميتي كه دربارة امر حج
دارند، تا تحقيق كافي نشود اول ماه را اعلام نميكنند. براي چه حج هزازها نفر را با مسامحه فاسد ميكنند؟! چرا در هر سالي كه اختلاف پيش ميآيد هميشه يك روز اول ماه حجاز مقدم ميشود و چرا از روي مسامحه يك روز مؤخر نميباشد؟ با آن كه هر چه حجاج بيشتر در حجاز توقف كنند، گرچه يك روز هم باشد، براي آنها سود بيشتري دارد آيا اين قرائن اطمينانآور نيست؟ چنانكه آقاي مظفر اعلم سفير ايران در حجاز، پس از پايان ايام حج ميگفت: وليعهد سعودي از عمل بعضي ايرانيان دربارة تجديد موقف متأثر بود و گفته بود: ما چه نظري داريم كه حج مردم را فاسد كنيم! دقّت ما دربارة اثبات ماه رمضان و ذيحجه بيش از هر امري است! تا پنجاه نفر از نقاط مختلف گواهي ندهند قاضي حكم نميكند و تا قاضي حكم نكند دولت اعلام نميكند.
با آن كه هميشه اكثريت و نفوذ در اجتماعِ حج، با اهل سنت و جماعت بوده و آنچه در كتب فقهي سابقين و احاديث بطور وضوح بيان نشده، وظيفة مخصوص شيعه و چگونگي اثبات اول ماه براي آنهاست، بلكه بعكس، احاديث ما و ظواهر آيات دربارة ادراك موقفين، كه از اركان حج است، ناظر به ادراك اجتماع و تبعيت از عموم است.
در روايت حلبي، راوي از حضرت صادق (عليه السلام) نقل ميكند: از آن حضرت دربارة تكليفِ كسي پرسيدم كه بعد از كوچ نمودن مردم از عرفات رسيده است.
فرمود: اگر مجال دارد كه در همان شب بيايد به عرفات و توقف نمايد و بعد كوچ كند و در مشعر به مردم برسد، پيش از آنكه مردم كوچ
كرده باشند، پس حجش درست نيست مگر آن كه چنين نمايد؛ اگر وقتي رسيد كه درك عرفات از او فوت شده، پس در مشعرالحرام توقف نمايد. چه، خداوند عذر بندة خود را پذيرفته و حج او تمام است؛ اين در وقتي است كه پيش از طلوع آفتاب و پيش از كوچ نمودن عموم مردم، مشعر را درك نمايد. اگر مشعر را درك ننمود، حج از او فوت شده و آن را عمرة مفرده قرار دهد و براي آينده حج به عهدة او واجب است. بيشتر احاديثي كه دربارة ادراك حج است؛ مانند اين حديث، ادراك موقف را منوط به ادراك جماعت قرار داده است. در اين دو آيه نيز دقت كنيد:
«فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَاذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ، ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»1
«آنگاه كه (همانند سيل) از عرفات سرازير شديد، خداوند را در مشعرالحرام ياد كنيد؛ آنطور كه شما را هدايت فرمود، گرچه پيش از اين از گمراهان بوديد، سپس كوچ نماييد از همانجا كه مردم كوچ كنند و از خداوند طلب آمرزش كنيد. چه، خداوند بس آمرزنده و مهربان است.»
در شأن نزول آية دوم ميگويند: قريش چون خود را پاسداران خانة خدا و ممتاز ميدانستند، از حدود حرم خارج نميشدند و با ديگر حجاج به عرفات نميرفتند بلكه در مشعر توقف مينمودند و هنگام
(1) بقره: 195 و196
كوچ حجاج از عرفات، آنان براي حفظ امتياز و آميخته نشدن با ديگران، از مشعر كوچ ميكردند و اين آيه براي از بين بردن اين امتياز و وظيفة عمومي نازل شد.
اين شأن نزول را گرچه بيشتر مفسّران ذكر نمودهاند ولي با ظاهر آيه سازش ندازد؛ چون «ثُمَّ» دلالت دارد بر كوچ دوم كه از مشعر است. اگر شأن نزول درست باشد و ثمّ براي تجديد مطلب بيايد، شأن نزول مخصّص آيه نيست و به فرض ان كه مخصص باشد، از لغت «افاضه»، كه تشبيه حركت عمومي حاج است به جريان پيدرپي و متصل آب، از مطلب آيه فهميده ميشود كه نظر قرآن در اين عبارت هماهنگي و اجتماع است.
بعضي از فقهاي متأخر، چون توجه كاملي به احاديث و آيات و سيرة گذشتگان ننمودهاند؛ همان موازين و قواعدي را كه عموماً در اثبات موضوعات شرعي و هلال است، مو به مو در مورد حج ميخواهند اعمال نمايند، ولي آنها كه توجه و دقت در اين آيات و احاديث و موقعيت حج و اختلاف نمودهاند، نبودن علم به خلاف را كافي ميدانند و حكم به تبعيت ميكنند و مشاهده و علم يا ظن قوي را كه در مثل اثبات ماه رمضان يا شوال لازم ميدانند در اينجا لازم نميشمارند و چون هميشه در اختلاف، محاكمِ حجاز يك روز پيش از اول ماه حكم مينمايند هيچگاه علم به خلاف حاصل نميشود و فتواي حضرت آيت الله بروجردي ـ ادام الله بقائه ـ اين مشكل را آسان نموده است.
مرد روحاني ميگفت: با همة اين مطالب، كه قسمتي از آن را بايد با فرصت بحث نمود، چه اشكالي دارد احتياط نماييم و دوباره يكي از موقفين را درك كنيم؟
گفتم: اگر اين احتياط في نفسه خوب باشد با هواي گرم و مراقبتي كه دولت دربارة اين كار دارد به نظر من خلاف احتياط است. ما كه از ترس گرما و گُم شدن نميتوانيم از چادر خود بيرون برويم، چگونه چند كيلومتر بدون وسيله و امنيت به مشعر بياييم و اگر مردمي از ما تبعيت كردند و دچار زحمت شدند، مسؤوليت نسبت به آنها را چه بايد كرد؟ چون اين كار تكذيبعملي دولت و ملت سعودي بلكه اكثريت حجاج است، به حسب آنچه شنيده ميشود و مرسوم بوده، كتك و حبسي هم در ميان هست، مخلص مزاجم مستعد براي كتك و حبس نيست و پيش خدا معذورم!
بعد معلوم شد كه عدهاي شب بعد، به مشعر رفته و دچار زحمت شدهاند؛ يكي از اهل علم كه دندهاش شكسته بود، مدتي ميناليد و از ما كتمان ميكرد!
براي آن كه حساب دقيق اختلاف افق ايران و حجاز باري همه واضح شود، از جناب آقاي سيدباقر خانهيوي كه از اساتيد هيئت و مردان باتقوا ميباشند درخواست نمودم شرح مختصري راجع به اين موضوع بنگارند كه ايشان هم اين درخواست را اجابت نمودند:
«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الأَْهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ...» 1