بخش 10
نجات#160;دهنده در اندیشه دینی مسیحیت مقدمه مفهوم رهایی و نجات در عهد عتیق جلب رضایت الهی ، هنگام خشم خدا نسبت به انسان انواع مرگ مسیح به#160;عنوان منجی بشریت پیشگویی#160;های عهد عتیق پیرامون آمدن مسیح نجات#160;دهنده تعلیمات مسیح در مورد خودش به#160;عنوان نجات#160;دهنده نتایج رهایی و نجات مسیح به#160;عنوان دین#160;گذار گواهی شاگردان مسیح درمورد او معجزات مسیح و ارتباط آن با موضوع نجات و رهایی اعتراف کلیسا به #171; مسیح به#160;عنوان منجی و دین#160;گذار #187; نجات و رهایی و مراحل آن منابع و مآخذ
224 |
نجات دهنده در انديشه ديني مسيحيت
نوشته : كشيش ساموئل ژوك
مقدمه :
نجات دهنده در مسيحيت ، خود علمي است مستقل به نام « سيتريولوژي » ( SOTERIOLOGY ) ، يعني علم نجات و رهايي يا علم كلام مرتبط با مبحث نجات ( 1 ) و اين موضوع طبعاً ارتباط مستحكم و تنگاتنگي با انترپولوژي ( ANTHEROPOLOGY ) يا همان علم انسان شناسي و هرآن چه كتاب مقدس در مورد اصل انسان و طبيعت و سرنوشت او مي گويد دارد . ( 2 ) اين علم مي گويد كه هر انساني ، از نظر سرشت و طبيعت خود ، در مقابل خداوند ، فاسد و تبهكار و گناهكار است و تحت عقوبت مرگ قرار دارد . ( 3 ) اما علم سيتريولوژي ( نجات ) كه در حال مطالعه و بررسي آن هستيم ، بيشتر ناظر به بررسي تدبير موضوع رهايي از جانب خداوند است . و علم نجات و رهايي يكي از مهم ترين موضوعات كتاب مقدس محسوب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علم اللاهوت النظامي ، ص735
2 . دائرة المعارف الكتابية ، ج1 ، ص428
3 . هنري ثيسن ، محاضرات في علم اللاهوت النظامي ، ص339
225 |
مي شود و دربرگيرنده همه اعصار و دورانهاست و متعلق به تمامي بشريت است . البته اين موضوع پيامدهايي هم ، در عالم ملكوت دارد كه حول محور شخصيت عيسي مسيح متمركز مي شود . ( 1 )
مفهوم رهايي و نجات در عهد عتيق
رهايي در مفهوم عام آن ، ممكن است به معناي رهايي از بيماري باشد ( 2 ) و يا نجات از تنگنا و سختي ، ( 3 ) و يا رهايي از دشمنان . ( 4 ) و در بيشتر حالات ، مشاهده مي كنيم كه خداوند خود پيشواي خلاص و رهايي است ( 5 ) و يا نجات از بدي و ضرر و خطر ( 6 ) كه فقير و مسكين و بيچاره و ذليل را نجات مي دهد و رهايي مي بخشد و اساساً معرفت خداوند همان معرفت و شناخت نجات بخش است . ( 7 ) تا آن جا كه دو واژه « الله » و « نجات بخش » مترادف با هم تلقي مي گردد . ( 8 )
جلب رضايت الهي ، هنگام خشم خدا نسبت به انسان
حقيقت غضب الهي آشكار مي كند نياز به تسكين خشم و يا جلب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . چارلز راري ، اللاهوت الأساسي ، ص314
2 . اشعياء 38 : 5 ، 20
3 . ارميا 30 : 7
4 . 2 صامئول 3 : 18
5 . سفر خروج 34 : 22
6 . قاموس الكتاب المقدس ، ص344
7 . هوشع 13 : 4
8 . دائرة المعارف الكتابية ، ج3 ، ص317
226 |
رضايت ، حسب كتاب مقدس .
1 ـ در عهد عتيق : بيش از 20 كلمه كه نشان گر خشم و غضب الهي است وجود دارد كه حدود 580 بار نيز تكرار شده ، ( 1 ) و اصولاً هرجا گناه و نافرماني وجود داشته باشد ، موجبات خشم و غضب الهي نيز فراهم مي گردد . و بت پرستي ، به طور خاص غضب الهي را برمي انگيخت . ( 2 ) و نتيجه غضب الهي شامل مبتلا شدن عموم مردم به بلاهايي مثل وبا ، كشتار ، ويراني ، خرابي ، تسليم شدن در مقابل دشمنان ، قحطي و بيماريهاي صعب العلاج و به اسارت درآمدن و كمبود مواد غذايي و گرسنگي و . . . و راه هاي درپيش گرفته شده جهت دوري از غضب الهي شامل : پاك شدن از گناه است ( 3 ) و توبه كردن و توسل جستن و اظهار لابه و تضرع . همچنين اراده و عمل خداوند براي از بين بردن گناهان . ( 4 ) در آن وقت است كه خداوند به گونه اي ترسيم مي شود كه عاشق و مشتاق رابطه با انساني است كه بر صورت خود او را آفريده است .
2 ـ در عهد جديد : به رغم اين كه مبحث غضب الهي به طور مكرر ذكر نشده است ، همانند آن چه در عهد عتيق آمده ، اما در عين حال به عنوان يك ايده اصلي براي جلب رضايت خدا مطرح مي شود . و بيان كننده خاص دشمني خدا و عداوت الهي نسبت به گناه است و آرام كردن آن نقمت و خشم الهي ، به عنوان تلاش براي از بين بردن نقمت و غضب الهي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . چارلز راري ، اللاهوت الأساسي ، ص329
2 . سفر تثنيه6 : 14
3 . سفر تثنيه 13 : 15 ـ 17
4 . مزمور 78 : 38 ؛ اشعياء 48 : 9
227 |
نيست ، بلكه جلب رضايت براي عدالت است ، چرا كه در مسيحيت ، اساس و پايه نجات و رهايي و راه ورود به آن ، خود عيسي مسيح ـ به عنوان « كرسي رحمت » ـ مي باشد و اين موضوع را مي توان متمم اعلان تدريجي خداوند دانست كه لحظه اي پيش از راندن و بيرون كردن انسان ( آدم و همسرش حواء ) از بهشت عدن ، شروع شد ، يعني همان جايي كه خداوند وعده داده بود كه نجات دهنده خواهد آمد ، ( 1 ) البته انسان نسبت به اخطار قبلي خداوند در مورد دوري كردن از خوردن ميوه ممنوعه ، آشنا بود ، ( 2 ) و خداوند پروردگار به آدم سفارش كرد كه : « تو مي تواني از ميوه تمامي درختان بهشت استفاده كني و بخوري ، اما از ميوه درخت ـ ممنوعه ـ شناختِ خير و شر نخوري ، زيرا اگر از آن بخوري حتماً مي ميري » .
همه طوايف و فرق مسيحيت ايمان دارند كه مرگ بر همه انسان ها عارض مي شود و آن عبارت است از به اجرا درآمدن و تنفيذ مطلبي كه خداوند ، انسان را در مورد آن هشدار و توجّه داده بود و آن ، « عدالت خداوند » است . ( 3 ) البته به اجرا درنيامدن و تنفيذ نكردن عقوبت مرگ بر انسان ، خود تناقضي در ذات و شخص خداوند بهوجود مي آورد كه اين هم به دور از شأن اوست .
انواع مرگ
با استناد به آن چه قبلاً گفته شد ، سه نوع مرگ در مفهوم مسيحيت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفر تكوين 3 : 15
2 . سفر تكوين 2 : 16
. Wayne Grudem . Systematic Theology, p657
228 |
به دست مي آيد :
اولاً مرگ روحي ( ادبي ) : كه درنتيجه گناه انسان يا تمرد و عصيان او درمقابل خداوند است كه كتاب مقدس آن را به عنوان جدايي كامل بين خداوند و انسان ، مي داند ، از اين رو نمي تواند به او نزديك شود ، زيرا آيه مي گويد : « گناهانتان موجب جدايي شما از خدايتان شده و معصيت هاي شما ، چهره او را از شما پوشاند تا صداي شما را نشنود » . ( 1 )
ثانياً مرگ جسمي : كه نتيجه و سرنوشتي است كه همه فرزندان آدم با آن سرو كار دارند ، آن گاه كه خداوند به او گفت : « براي اين كه تو . . . از درختي خوردي كه به تو سفارش كرده بودم تا از آن نخوري ، اما به سبب عمل تو زمين نفرين شده گرديد ، تا آن زمان كه به زمين برگردي ، همان جايي كه از آن گرفته شده اي ، براي اين كه تو از خاك هستي و به خاك برمي گردي . ( 2 ) و عهد جديد نيز بر آن تأكيد دارد ، چراكه « جزاي گناه مرگ است » ، ( 3 ) كتاب مقدس با صراحت اعلام مي كند كه آدم علت حقيقي وجود مرگ است : « مثل اين است كه به واسطه يك انسان ( آدم ) ، گناه به عالم وارد شد و بهواسطه گناه ، مرگ بهوجود آمد و به اين ترتيب مرگ به همه انسان ها سرايت كرد ، چراكه همگان مرتكب خطا و گناه شدند » . ( 4 )
ممكن است كسي بگويد : چه رابطه اي بين گناه اوليه آدم و بقيه افراد بشر وجود دارد ؟ آيا عادلانه است كه خداوند تمامي بشر را بهواسطه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اشعياء 59 : 2
2 . سفر تكوين 3 : 17 و 19
3 . روميه 6 : 23
4 . روميه 5 : 12
229 |
تجاوز و تعدي يك انسان مورد محاسبه و مؤاخذه قرار دهد ؟ پاسخ اين است كه خداوند ، طبيعت گنهكاري را عقوبت مي كند كه مدام به سوي گناه و عصيان رهنمون مي شود . لذا كليه فرزندان آدم وارث طبيعتِ گنهكارانه اي شدند كه به طرف تمرد و عصيان قدم برمي دارد .
ثالثاً مرگ ابدي : كه همان سرنوشت حتمي روح است ، در درياچه اي كه بهواسطه آتش و گوگرد ( كبريت ) روشن و گدازان شده قراردارند كه شامل « . . . غيرمؤمن و ناپاكان و قاتلان و زناكاران و جادوگران و بت پرستان و كليه دروغ گويان ـ است ـ پس سهمشان اين خواهد بود كه در همان درياچه اي باشند كه به واسطه آتش و كبريت افروخته شده است . . . » . ( 1 )
نتيجه نهايي تمامي گفته هاي سابق ، نشانگر اهميت وجود نجات دهنده است . خداوند بهواسطه موسي كليم الله ، شريعت منظمي را وضع كرده كه در ده بند خلاصه و توصيه شده ، تا انسان را به سوي رهايي راهنمايي و هدايت كند و رابطه اش را با خداي خويش حفظ نمايد :
1 ـ من همان پروردگار و خداي تو هستم .
2 ـ هيچ يك از خدايان ديگر را در برابر من سجده مكن .
3 ـ هرگز نام من را به باطل بر زبان جاري نساز .
4 ـ قداست روز شنبه را محترم شمار .
5 ـ پدر و مادرت را گرامي بدار تا عمرت طولاني شود .
6 ـ كسي را به قتل نرسان .
7 ـ زنا نكن .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رؤيا 21 : 8
230 |
8 ـ دزدي نكن .
9 ـ شهادت به ناحق و بي جا نده .
10 ـ به آن چه متعلق به نزديكانت است ، چشم طمع مدوز . ( 1 )
زيرا خداوند از انسان نمي خواهد بخشي از كلامش را رعايت كند ، چرا كه مي فرمايد : « هركه از همه سفارش هايي كه در شريعت موسي وارد شده اطاعت كند و تنها با يكي از آنها به مخالفت برخيزد ، آن دستورات گناهكار مي شود ، همچون كسي كه با همه آن دستورات مخالفت كرده باشد . ( 2 )
چگونه انسان در مقابل عدالت خداوند نجات مي يابد ؟ در حالي كه كتاب مقدس مي گويد : « براي اين است كه خشم الهي از طرف آسمان ، در برابر همه فسق و فجور و گناهان مردم ، آشكارشونده است . ( 3 )
در اين جا ، عنصر اساسي كه همان محبت است آشكار مي شود ، و براي اين كه خداوند خود مظهر محبت است ، و كتاب مقدس در اين رابطه مي گويد : « چون خداوند اين گونه عالم را دوست مي دارد تا آن جا كه پسر يگانه اش را فدا كرد تا ايمان آورندگان به او هلاك نشوند ، بلكه حيات ابدي را به دست خواهند آورد » ، ( 4 ) اما به علت گناه انسان و عجز و ناتواني او ، ضرورت داشت فرد ديگري مداخله و وساطت كند و به او كمك نمايد تا قبولي و پذيرش الهي را به دست آورد و با خداي قدوس ( الله )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفر خروج 20 : 1 ـ 17
2 . الشريعه .
3 . روميه 1 : 18
4 . انجيل يوحنا 3 : 16
231 |
مشاركت داشته باشد و از اين رهگذر استحقاق نيكي پيدا خواهد كرد در آن چه به موضوع نجات و رهايي بستگي دارد . ( 1 )
موضوع رهايي و نجات در مفهوم مسيحيت ، يعني به دست آوردن آن از طريق نعمت ؛ يعني اين كه پاداشي است رايگان كه خداوند بهواسطه مسيح به همه بشر عطا كرده است ، « براي اين كه شما به واسطه نعمت الهي ، نجات و رهايي مي يابيد و آن براي كسي كه خود عطيه الهي باشد ، يا اين كه بهواسطه اعمال بشر باشد ، نيست ، تا كسي بهواسطه آن فخر نفروشد و مباهات نكند » ( 2 )
اما چرا مسيحيان به اين مسأله اعتقاد و يا ايمان دارند كه مسيح تنها نجات دهنده است ؟ كليسا پاسخ مي دهد كه مسيح روح و كلمه خداوند است ؛ يعني با همان جوهر با او درآميخته و تجسم او به صورت بشر ، به عنوان يك تدبير الهي براي نجات بشريت از خشم و غضب الهي و پستي هاي حتمي دنيوي ، پس از آن كه بشر در جلب رضايت خداوند و حفظ شريعت الهي شكست مي خورد مي باشد . در همين جا يوحنا ( يحيي ابن زكريا ) در مورد مسيح مي گويد : « او بره خداوند است كه آمده تا گناهان عالم را بردارد » . ( 3 )
مسيح به عنوان منجي بشريت
كليسا ايمان و اعتقاد دارد كه مسيح همان منجي و همان ذات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . چارلز راري ، اللاهوت الأساسي ، ص310
2 . اف 2 : 8 ـ 9
3 . انجيل يوحنا 1 : 29
232 |
تجسم يافته و قرباني كننده خويش است و او دقيقاً مثل يك پيامبر يا كاهن و يا پادشاه وظيفه دارد كه بهواسطه او خداوند گنهكاران را به توبه و استغفار دعوت كند و آن را بهوسيله روح القدس كه نفس را تازه مي كند ، تثبيت مي نمايد . ( 1 ) و مهم ترين نقشي كه او ايفا مي كند اين است كه واسطه مي شود بين خدا و مردم . مجموع ويژگي ها و صفاتي كه بايد در واسطه باشد به شرح زير است :
1 ـ او بايد از جنس انسان باشد : لذا مسيح حالت و طبيعت بشري پيدا مي كند نه فرشته اي ، تا بتواند خود را براي انسان ها فدا كند .
2 ـ او بايد دور از گناه باشد : و مطابق شريعت موسي قرباني بايد بي نقص و عيب باشد و بايد آن كه مي خواهد خود را به عنوان قرباني به جاي بشريت تقديم كند ، خالي از خطا و گناه باشد ، و اين چنين بود مسيح . ( 2 )
3 ـ او بايد جنبه الوهيت داشته باشد : و مسيح روح و كلمه خداست ، و او وجودش را از بدو تولد ـ مثل ديگران ـ آغاز نكرده . او به يهوديان مي گويد : « قبل از آن كه پدرتان ابراهيم باشد ، من وجود داشتم » ( 3 ) و نيز گفته است : « پدرتان ابراهيم خوشحال بود تا روزگار مرا ببيند ، و او ديد و خشنود شد » . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علم اللاهوت النظامي ، ص735
2 . عبرانيها 7 : 26
3 . يوحنا 8 : 58
4 . يوحنا 8 : 56
233 |
پيشگويي هاي عهد عتيق پيرامون آمدن مسيح نجات دهنده
دكتر جوش مكداويل مي گويد كه با فرارسيدن سال 450 پيش از ميلاد مسيح ، همه اسفار عهد عتيق ، از نظر كتابت به پايان رسيده كه شامل همه پيشگويي هاي ويژه به مسيح ( يسوع ) ( 1 ) كه شامل حدود 333 پيشگويي است و اغلب آنها در مورد مسيح به عنوان منجي صحبت مي كند ؛ مثلاً كتاب اشعياي نبي پيش گويي مي كند كه مسيح مولود شگفت انگيزي خواهد بود و خداوند زعامت و رهبري را بر دوش او قرار داده و او پيشقراول صلح و دوستي است ( اشعياء 619 ) ، همچنين پيشگويي ديگري كه از اشعياء نقل مي شود ، اشاره دارد به اين كه مسيح داراي جسد خواهد بود و اين خدا از شكم دختري باكره به دنيا خواهد آمد و نام او اَمانوئل ( به معناي خدا با ماست ) است . ( 2 )
در حالي كه ميخاي نبي ، پيشگويي مي كند كه مسيح فردي مدبر خواهد بود و اين كه او در شهر بيت لحم متولد خواهد شد . ( 3 )
تعليمات مسيح در مورد خودش به عنوان نجات دهنده
شخصيت مسيح ، از بدو تولد تا به امروز ، مورد بحث و جدل واقع شده و سؤال هايي كه دائم مطرح مي شود ، شامل : او كيست ؟ و حتي خود او از شاگردانش پرسيد : كدام يك مي گويد كه من خودم هستم ( 4 ) و يك بار ديگر از آنها سؤال كرد ـ هنگامي كه سخن ديگران را تكرار كردند ـ : اما
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جوش مكداويل ، برهان جديد يتطلب قراراً ، ص189
2 . اشعياء 7 : 14
3 . ميخا 5 : 2
4 . انجيل متي 16 : 13
234 |
شما ، كدامتان مي گوييد من همان خودم هستم ؟ ( 1 )
مسيح در تعليمات خود بر عبارت : من خودم هستم تأكيد مي كرد ، و اين تعبير معمولاً در زماني به كار مي رود كه كسي داراي سلطه و سلطنت باشد ، مثلاً مي گويد :
1 ـ من همان نان زندگي هستم ، هركه آن را قبول كند ، به من روي مي آورد ، پس ديگر گرسنه نخواهد شد و هركه به من ايمان آورد ، هرگز تشنه نمي شود . ( 2 )
2 ـ من همان در هستم و هركه وارد من شود ، نجات مي يابد . ( 3 )
3 ـ من آمده ام تا زندگي از آنِ آنها باشد و آن چه برتر است متعلق به آنان باشد ( انجيل يوحنا 10 : 10 )
4 ـ من همان چوپان صالح هستم ، و چوپان صالح كسي است كه جانش را فداي گوسفندان مي كند ( انجيل يوحنا 10 : 11 ) .
5 ـ من همان نور جهانم ، هركه از من پيروي كند و راه مرا دنبال نمايد ، ديگر در تاريكي راه نمي رود ، بلكه نور زندگي از آنِ او خواهد بود . ( 4 )
6 ـ من همان روز رستاخير و زندگي ام ، و هركه به من ايمان آورد ، حتي اگر بميرد ، زنده خواهد شد و هركه زنده باشد و به من ايمان آورد ، ديگر هرگز نخواهد مرد . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . انجيل متي 16 : 15
2 . انجيل يوحنا 6 : 35
3 . انجيل يوحنا 10 : 9
4 . انجيل يوحنا 8 : 12 ؛ 9 : 5
5 . انجيل [ يوحنا ] 11 : 25
235 |
7 ـ من همان راه و همان حق و زندگي هستم ، هيچ كس نمي تواند به سوي پدر بيايد مگر از طريق من . ( 1 )
نتايج رهايي و نجات
1 ـ كفاره گناهان : نه تنها مرگ مسيح به نيابت از بشر ، از بزرگ ترين فوايد به شمار مي رود ، بلكه به عنوان يك عقيده اساسي محسوب مي شود كه متمايز است مانند ديانت نعمت و ايمان كه هردو ، سنگ زاويه هستند . پاك كردن يعني اين كه خداوند اعلام كند كه اين شخص پاك و مبرا شده است ، « زيرا كه ما بهواسطه ايمان ، پاك و پالايش شده ايم و ما با خداوند درود و سلام داريم ، بهواسطه پروردگارمان ، مسيح آرامش مي دهد . ( 2 ) « فرزندانم ! براي شما مي نويسم تا به خطا و اشتباه نرويد ، و اگر يكي از افراد بشر خطا كند ، پس ما نزد پدر شفيع داريم كه همان عيسي مسيح ؛ فرزند گرانقدر و صالح خداوند ، كه او كفاره گناهانمان است ، نه تنها براي گناهان ما ، بلكه براي گناهان همه عالم » . ( 3 )
2 ـ مجازات اخروي فرد گنهكار : و آن اين است كه مؤمن يعني همان كسي كه مسيح او را پاك و منزه كرده ـ با مسيح يكي بشود و به هنگام مرگ اتحاد پيدا كند ، پس [ مسيح ] او را از دايره قديم زندگي در شر ، منتقل مي كند به دايره زندگي نوين ، و اين همان است كه مرگ از گناه و زندگي براي خداوند ناميده مي شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . انجيل يوحنا 14 : 6
2 . روميه 5 : 1 و 2
3 . انجيل يوحنا 2 : 1 و 2
236 |
مسيح به عنوان دين گذار
مسيح به شاگردانش تعليم داد كه او در عالم دنيا بر زنده ها و مرده ها سلطنت و حاكميت دارد و كتاب مقدس را در عالم دنيا كه همان عرش مسيح است ، به مردم تعليم مي دهد . پدر به هيچ كس عاقبت روز جزا را تعليم نمي دهد ، بلكه همه وظيفه دين گذاري را به پسر عطا كرده است . . . و به او سلطنت و حاكميت دين را نيز عنايت فرمود ، براي اين كه او پسر انسان است . ( 1 ) همه ما در پيشگاه مسيح خواهيم ايستاد تا در مورد آن چه بدنمان از خير و شر انجام داده است حساب پس دهيم . ( 2 )
گواهي شاگردان مسيح درمورد او
« تو همان مسيح ، پسر خداي زنده هستي ، ( 3 ) آن گاه كه قوم يهود از او متنفر شدند و بسياري از آنان از او برگشتند و مرتد شدند ، او به شاگردان دوازده گانه اش گفت : « شايد شما نيز بخواهيد برويد ؟ گفتند : اي پروردگار ، به سوي كه برويم ، در حالي كه سخن ابدي زندگي نزد توست ؟ و ما به تو ايمان آورديم و تو را شناختيم كه تو همان مسيح پسر خداي زنده هستي » . ( 4 )
همان طور كه پولس ، مسيح را اين گونه معرفي مي كند كه او « صورت ناديدني خداوند است » ، ( 5 ) مسيح داراي اسماء و القاب و صفات خداوند است ، به عنوان نجات دهنده :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . انجيل يوحنا 5 : 22 ، 27
2 . روميه .
3 . انجيل متي16 : 16
4 . انجيل يوحنا 6 : 68
5 . كولوسي 1 : 15
237 |
ر | اسم و لقب خداوند در عهد قديم | استعمال آن براي مسيح در عصر جديد |
1 | يهوه | وقتي موسي از خداوند سؤال ميكند كه به كدام نام او را بخواند، پروردگار به او گفت: اهيه كه خود اهيه است (3: 13 و 14) | همان تعبير به زبان يوناني در زمان مسيح | مسيح به يهوديان گفت: «شما اگر ايمان نياوريد، من، او هستم و شما در گناهانتان خواهيد مرد. (يوحنا 8: 24). همچنين به آنها گفت: «قبل از آن كه ابراهيم باشد، من وجود داشتم (يوحنا8: 57 ـ 59). من، او هستم (9:9). در شب به صليب كشيدن او گفت: «من، او هستم» (يوحنا 18: 4 ـ 6). |
در مسير پيروي و اطاعت از خدايمان (يهوه) بپاخيزيد. (اشعياء 40: 3) | همين تعبير را مرقس و يوحنا براي مسيح به كار برده اند: «راه خداوند را آماده كنيد» (مرقس 1: 2 ـ 4، يوحنا 1: 23). |
238 |
بوئيل ميگويد هركه خدا را طبق آنچه پولس گفت بخواند، او به نام پروردگار، نجات خواهد يافت. | براي اين كه هركه او به نام پروردگار بخواند نجات مييابد (روميه 10: 13). «توبه كنيد و هريك از شما بر نام عيسي مسيح تكيه كند». (اُع 2: 38). | |||
مسيح خودش را با خدا يكي ميداند | «من و پدر يكي هستيم، آن گاه يهوديان سنگ به دست گرفتند تا او را سنگسار كنند.. تو يقيناً انسان هستي، پس چگونه خودت را خدا قرار دادهاي» (يو 10: 30 ـ 33). | |||
2 | آلوهيم «الله» | عرش تو اي خدا تا ابد برپاست (مزمور 45: 6). ما او را اَمانوئل ميناميم (إش 7:14) | تيوس به زبان يوناني ع.ج تحقيق در متي | اما در مورد پسر كه او عرش توست تا ابد (عب 1: 8) اَمانوئل، خدا با ماست (مت1: 23) |
239 |
براي اين كه پسري به دنيا ميآيد و پسري را تقديم ميكنيم و رياست بر شانههاي او نقش بسته و نام او شگفت انگيز، رهنما، توانا، پدر هميشگي و سرور صلح (اش 9: 6) اين صاحب ملك و قدرت است كه به سوي تو مي آيد و او دادگستر و پيروز و مهربان است (زكريا 9: 9) | ||||
3 | الفوياء اول | من پروردگار (يهوه) نخستين هستم و من هستم با ديگران (اش 41: 4) | «من همان اول و آخر و زنده هستم و مرده بودم، اما من اينك تا ابدالدهر زنده هستم» (رؤ 1: 17،18) | |
وآخر | من او هستم، من اولم و من آخر (48: 12) | «به او اول و آخر ميگويند، كسي كه مرده بود و زندگي كرد» (رؤ 2: 8) |
240 |
من همان الف و ياء آغاز و فرجامم من تشنگان را از چشمة آب حيات به طور رايگان سيراب ميكنم. كسي كه غالب و پيروز شود همه چيز را به ارث ميبرد. «من براي او خدا هستم و او براي من پسر است» (رؤ 21: 6، 7) «اينك من با سرعت ميآيم... من همان الف و ياء آغاز و فرجامم و اول و آخر من هستم... من يسوع هستم و فرشته ام تا براي شما به اين امور گواهي دهم». (رؤ 22: 12 ـ 16) |
241 |
معجزات مسيح و ارتباط آن با موضوع نجات و رهايي
عيسي مسيح بهواسطه آوردن معجزات ، شهرت يافت و به پيروانش آگاهي داد كه او داراي قدرت و سلطنت است و اگر كسي به او ايمان آورد ، مي تواند بيش از اين معجزه كند .
اينك ليست معجزات عيسي مسيح به شرح زير ذكر مي شود :
معجزه | نوع آن | آدرس |
معجزه اول | تبديل آب در عروسي قانا الجليل | يوحنا2: 1 ـ 11 |
معجزه دوم | شفا دادن پسر آن مرد، در دربار پادشاه | يوحنا4: 46 ـ 54 |
معجزه سوم | صيد ماهي به صورت بسيار زياد | لوقا5: 1 ـ 11 |
معجزه چهارم | شفادادن مادرزن پطرس | متي8: 14، 15 |
معجزه پنجم | شفا دادن بيمار جذامي | مرقس1: 40 ـ 45 |
معجزه ششم | شفا دادن فرد مفلوج | مرقس 2: 1 ـ 12 |
معجزه هفتم | شفا دادن بيمار خانه «حصدا» | يوحنا 5: 1 ـ 18 |
معجزه هشتم | شفا دادن بيماري كه دستش خشك شده بود | مرقس 3: 1 ـ 5 |
معجزه نهم | شفا دادن بردهاي كه راهنماي صد نفر بود | لوقا 7: 1 ـ 10 |
معجزه دهم | زنده كردن پسر يتيم در شهر نايين | لوقا 7: 11 ـ 17 |
معجزه يازدهم | آرام كردن طوفان | مرقس 4: 35 ـ 41 |
242 |
معجزه | نوع آن | آدرس |
معجزه دوازدهم | شفا دادن مرد ديوانه | مرقس 5: 1 ـ 20 |
معجزه سيزدهم | زنده كردن پسر «يايرس» | مرقس 5: 21 ـ 42 |
معجزه چهاردهم | شفا دادن زني كه مدام خونريزي داشت | مرقس 5: 25 ـ 32 |
معجزه پانزدهم | شفا دادن نابينايان | متي 9: 27 ـ 31 |
معجزه شانزدهم | سير كردن پنج هزار نفر با پنج قرص نان | يوحنا 6: 1 ـ 15 |
معجزه هفدهم | راه رفتن روي آب | متي 14: 22 ـ 33 |
معجزه هيجدهم | شفا دادن دختر زن فينيقي | متي 15: 21، 28 |
معجزه نوزدهم | شفا دادن يك نابينا به طور تدريجي | متي 8: 22 ـ 26 |
معجزه بيستم | بيرون آوردن سكه از دهان ماهي | متي 17: 24 ـ 27 |
معجزه بيست و يكم | فردي كه سپاسگزار شد | لوقا 17: 11 ـ 19 |
معجزه بيست و دوم | شفاي نوزادي كه كور به دنيا آمده بود | يوحنا 9: 1 ـ 41 |
معجزه بيست و سوم | زنده كردن فردي به نام «لعازر» پس از گذشت چهار روز از فوتش | يوحنا 11 |
معجزه بيست و چهارم | شفا دادن زني كه كمرش خم بود | لوقا 13: 10 ـ 17 |
معجزه بيست و پنجم | شفا دادن فردي به نام «بارتيماوس» كه نابينا بود | مرقس 10: 46 ـ 52 |
معجزه بيست و ششم | نفرين كردن به درخت انجير | مرقس 11: 11 ـ 26 |
معجزه بيست و هفتم | شفا دادن گوش فردي به نام «ملخس» | لوقا 22: 47 ـ 51 |
معجزه بيست و هشتم | صيد كردن 153 ماهي در يك لحظه | يوحنا 21: 1 ـ 23 |
243 |
اعتراف كليسا به « مسيح به عنوان منجي و دين گذار »
موضوع نجات و رهايي بهواسطه مسيح ، يكي از نكات مهم و جوهري در تاريخ كليسا به شمار مي آيد و بر اين موضوع تأكيد شده است كه او مولود است اما مخلوق نيست . ( 1 ) و بعضي ها معتقدند كه اين عقيده در راستاي اعترافات پطرس در « قيصيريه » است كه مسيح همان پسر ( 2 ) خداست ، ( 3 ) البته اين اقرار و اعتراف مورد قبول كليه طوايف مسيحي كاتوليكي مي باشد كه به عنوان يك عقيده جامع و يا در مذهب ارتودكس ( راست گفتاران ) و يا مذهب پروتستانيسم ( انجيليان ) همه قبول دارند كه او ( مسيح ) كليدي است براي آزمون ايمان و درستي عقيده هريك از طوايف مسيحي منشعب شده يا تازه تأسيس يافته به شمار مي آيد ، آن چنان كه دقيقاً كتاب مقدس تعليم مي دهد . ( 4 )
نجات و رهايي و مراحل آن
همه مسيحيان به طور قاطع اعتقاد دارند كه خداوند راه حلي براي مشكل گناه بشر به آنها عنايت كرده و آن درنتيجه نجاتي است كه خداوند بهواسطه مسيح آن را مطرح كرده ، و مي توان مضمون آن را در سه مرحله ـ آن چنان كه دكتر اسحاق كامل در كتاب خود به نام « حقايق معنوي مجسم » آورده ـ خلاصه نمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حنا الخضري ، تاريخ الفكر المسيحي ، ص638
2 . ايريل كيرنز ، المسيحية عبرالعصور ، ص134
3 . متي 16 : 16
4 . ر . ك . سبرزك و نسيم سلامة ، حقائق وأساسيات الإيمان المسيحي ، ص85
244 |
1 ـ نجات و رهايي فرد مؤمن از عقوبت واپسين گناه و مرگِ معنوي ، و اين امر در زمان گذشته همراه با مرگ مسيح بر صليب انجام گرفته است ( 1 ) . ( 2 )
2 ـ نجات و رهايي فرد مؤمن از سلطه گناه ، و اين امر در زمان حال ، همراه با حيات مسيح در زندگي فرد مؤمن و با نيروي روح القدس ( 3 ) كه از طريق نماز به او مدد مي رسد انجام گرفته است . ( 4 )
3 ـ نجات و رهايي فرد مؤمن از تجسم گناه كه در آينده بهواسطه نيروي بازگشتش انجام خواهد گرفت . ( 5 )
منابع و مآخذ
1 ـ دائرة المعارف الكتابية ، ج1 و 3 ، زير نظر ويليام وهبه ، قاهره ، ناشر : دارالثقافة المسيحية ، 1988م .
2 ـ برهان جديد يتطلب قراراً ، مكداويل ، جوش ، قاهره ، ناشر : دارالثقافة المسيحية ، 2004م .
3 ـ لاهوت المسيح ، حيات المحبة ، مكداويل ، جوش .
4 ـ عبدالنور ، منيس ، مكداويل ، جوش .
5 ـ علم اللاهوت النظامي ، القاهرة ، ناشر : دارالثقافة المسيحية ، 1971م .
6 ـ قاموس الكتاب المقدس ، به قلم عده اي از كشيشان مسيحي .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . يو 3 : 16 ، 18 ؛ مر16 : 16
2 . اسحاق كامل بولس ، حقائق روحية مصورة .
3 . عب 7 : 25 ، غلا 5 : 16 ن رو 8 : 2
4 . أف 3 : 14 ـ 18
5 . في 3 : 2 ، 21
245 |
7 ـ اللاهوت الأساسي ، رايري ، چارلز كالدويل ، عمان ، الأردن .
ناشر : الهيئة الأنجيلية الثقافية ، 2005م
8 ـ محاضرات في علم اللاهوت النظامي ، ثيسن ، هنري ، القاهرة ، ناشر : دارالثقافة المسيحية ، 1978م
9 ـ حقائق و اساسيات الإيمان المسيحي ، ترجمه نيكلس سلامه ، قاهره ، ناشر : مكتبة المنارة ، 2000م .
10 ـ معجم اللاهوت الكتابي ، ترجمه زير نظر آنتويوس نجيب ، بيروت ، ناشر : دارالمشرق ، 1986م .
11 ـ اللاهوت النظامي ، جرودم واني / برنامه آموزش لاهوت به طور مستمر ، 1994م
12 ـ تاريخ الفكر المسيحي ، الخضري ، حنا ، قاهره ، ناشر : دارالثقافة المسيحية ، 1981م
13 ـ المسيحية عبرالعصور USA ، كيرنز ، ايرل ، كوكب الصبح ، 1992م . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شايان ذكر است مقالات همايش توسط آقاي ميرزا جان به فارسي ترجمه گرديده است كه بدينوسيله از ايشان تشكر مي شود .