واقعه مباهله
در سال دهم هجري در اين مكان بين مسلمانان و مسيحيان نجران به وقوع
پيوست.
خواب و خستگي شديد ناشي از بدو بدوهاي قبل از
سفر ، خداحافظي هاي با عجله و كارهاي زيادي كه بايد قبل از سفر
انجام مي دادم ، دو ساعت و نيم پرواز و رنج آور تر از همه معطل شدن
چند ساعته در فرودگاه مدينه منوره براي انگشت و چهره نگاري ،
آنچنان رمق را از من گرفته اند كه ناي راه رفتن ندارم .
اندكي روي تخت اتاق دراز مي كشم . با خودم مي
گويم كه بهتر است كمي استراحت كنم و بعد از غسل زيارت به حرم مشرف
شوم . نقشه مي كشم كه خوب در آن صورت نماز صبح را هم آنجا مي خوانم
و بعد هم به زيارت ائمه و اهل بيت رسول الله ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) در بقيع شرف ياب
مي شوم و... .
آنقدرخسته ام كه باور دارم اگر پاي از اتاق
بيرون بگذارم خيلي زودتر از حرم يك جايي بين راه از حركت باز خواهم
ماند .
روي تخت دراز مي كشم و از هم اتاقي ام خواهش مي
كنم من را براي نماز صبح بيدار كند . روي تخت دراز مي كشم و چشم
هايم را روي هم مي گذارم .
قبل از اينكه
خوابم ببرد بايد عرض كنم كه نام هتل ما " بدرالمحمديه " است كه در
خيابان "ستين " و درست روبروي مسجد مباهله قرار دارد.
واقعه مباهله
در سال دهم هجري واقع شد و در همين محلي كه امروز در آن مسجدي بنا
شده آيه مباهله نازل گرديد.
خداوند تبارك
و تعالي در آيه مباهله در قرآن كريم مي فرمايد :… به آنها (نصاراي
نجران) بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت مي كنيم شما هم فرزندان
خود را، ما زنان خويش را دعوت مي نماييم شما هم زنان خود را، ما از
نفوس خود دعوت مي كنيم شما نيز از نفوس خود، آنگاه مباهله مي كنيم
و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مي دهيم. (آيه 61 آل عمران )
در آغاز طلوع
اسلام، نجران تنها منطقه مسيحي نشين حجاز بود كه به عللي از بت
پرستي دست كشيده، به آئين مسيح گرويده بودند. رسول اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) به
موازات مكاتبه با سران دولتهاي جهان و مراكز مذهبي، به منظور دعوت
نجرانيان به اسلام نيز، نامه اي به اسقف آن شهر نوشت. نمايندگان
پيامبر وارد نجران شده و نامه پيامبر ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) را به اسقف نجران دادند،
كه مضمون آن چنين است:
.JPG)
«به نام خداي
ابراهيم و اسحاق و يعقوب; از محمد فرستاده خدا بسوي اسقف نجران.
خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش ميكنم و شما را از
پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت مينمايم. شما را دعوت ميكنم كه
از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آييد; و
اگر دعوت مرا نپذيرفتيد، بايد به حكومت اسلامي ماليات و جزيه
بپردازيد در غير اين صورت، به شما اعلام خطر خواهم كرد.»
اسقف پس از
قرائت نامه براي تصميم گيري؛ شورايي مركب از شخصيتهاي بارز مذهبي
و غير مذهبي تشكيل داد. يكي از افراد طرف مشورت «شرجيل» بود كه
به عقل و درايت و كارداني شهرت داشت. وي گفت: ما مكرر از پيشوايان
مذهبي خود شنيده ايم كه روزي منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان
اسماعيل انتقال خواهد يافت و هيچ بعيد نيست محمد( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) كه از اولاد
اسماعيل ( عليه السلام ) است، همان پيغمبر موعود باشد. بعد از سخنان شرجيل،
شورا نظر داد كه گروهي به عنوان هيات نمايندگي نجران به مدينه
برود تا از نزديك با محمد ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) تماس گرفته و دلايل نبوت او را مورد
بررسي قرار دهد. بدين ترتيب، هياتي مركب از شصت نفر بسوي مدينه
رهسپار شدند كه در رأس آنها «ابوحارثه بن علقمه» حاكم نجران و دو
پيشواي مذهبي ديگر به نامهاي، عبدالمسيح و ايهم قرار داشت.
نجرانيان در
حالي كه لباس هاي فاخر بر تن داشتند وارد مدينه شدند و در مسجد به
حضور پيغمبر اسلام ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) آمدند. پيامبر با مشاهده هيات آنان از ايشان
روي برگرداند. چند روز به همين منوال گذشت تا آنكه نجرانيان متوجه
شدند با سر و وضعي كه آنان دارند امكان گفتگو با رسول خدا وجود
ندارد، لذا با لباسي ساده خدمت پيامبر رسيدند. طي جلساتي كه با
پيامبر اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) داشتند با آن حضرت به بحث و
مناظره پرداختند و عليرغم دلائل قوي و محكمي كه پيامبر اكرم ارائه
مي فرمود، آنها همچنان به حقانيت آئين و اعتقادات خود پافشاري مي
كردند. اين امر سبب شد تا پيامبر اكرم بر اساس حكم پروردگار متعال،
آنان را به مباهله دعوت نمايد، كه طرفين در پيشگاه خداوند لب به
نفرين بگشايند و هر كدام كه بر حق نيستند و دروغ مي گويند، به عذاب
الهي گرفتار شوند. نصاري پذيرفتند و اجراي آن را به روز بعد موكول
كردند.
بامداد روز
بعد، اجتماعي عظيم از مردم مدينه در بيرون شهر ديده مي شد و گروهي
بي شمار براي تماشاي مباهله گرد آمده بودند. در آن حال مشاهده
كردند كه پيغمبر اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) در حالي كه كودكي را در آغوش داشته و دست
كودك ديگري را در دست دارد بهمراه بانو و مردي كه پشت سر ايشان
حركت مي كردند، از راه رسيدند و محلي را براي مباهله در نظر
گرفتند.
مسيحيان
كه از دور ناظر ورود رسول اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) بودند، بر خلاف انتظار خود
ديدند كه آن حضرت با جمعيت و ازدحام نيامده و فقط يك مرد و يك زن و
دو پسر با خود آورده است .
پرسيدند كه
همراهان پيغمبر با او چه نسبتي دارند؟ گفته شد: كه اينان محبوب
ترين مردم نزد رسول اكرم هستند. يكي فاطمه دختر او و ديگري علي
داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسين مي
باشند. اسقف اعظم نصراني كه متحير شده بود، خطاب به جمعيت نصاري
گفت: بنگريد كه محمد چگونه با اطمينان تمام و ايمان راسخ به ميدان
آمده و بهترين عزيزان خود را براي اجراي مباهله به همراه آورده
است! به خدا سوگند اگر او در اين امر ترديد و يا خوفي داشت، هرگز
عزيزان خود را انتخاب نمي كرد. مردم، من در چهره آنان معنويت و
روحانيتي مي يابم كه اگر از خدا درخواست كنند، كوه ها را از جاي
خود حركت خواهند داد. پس از مباهله با آنان بر حذر باشيد كه عذاب و
بلا دامن ما را خواهد گرفت. به دنبال آن، پيامي به رسول اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم )
فرستادند كه از مباهله درگذر و تو خودت در ميان ما حكم باش و كار
را با مصالحه خاتمه بده.
رسول اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم )
با پيشنهاد آنها موافقت كرد و صلح نامه اي به خط اميرالمومنين علي
( عليه السلام ) و تعيين جزيه سبك و آساني كه ساليانه بپردازند، تنظيم گرديد و
كار خاتمه يافت .
دقايقي به
اذان صبح مانده است كه هم اتاقيم با گفتن اين جمله " اگر مي خواهي
به نماز حرم برسي بلند شو ديگه ! وقت نيست " من را تشويق به بيدار
شدن مي كند . خودش سريع لباس مي پوشد . دست به دست كردن من را كه
مي بيند ، راهي مي شود. من هركاري كه مي كنم نمي توانم از جايم
بلند شوم . شايد دو ساعت نشده باشد كه خوابيده ام . از ترس قضا
شدن نماز ، وضويي سريع مي گيريم و نمازم را مي خوانم و باز هم روي
تخت درازمي كشم.
فاصله هتل تا
حرم آنقدر زياد نيست ولي بواسطه عمليات ساختماني در جريان بايد
مسيري را دور بزنم و در بخش هايي از ميان خاك و سنگ عبور كنم و يا
اينكه مسير دورتري را بپيمايم واز روي آسفالت عبور كنم .
راه مي افتم –
ادعيه هاي وارده را براي زيارت با خود زمزمه مي كنم . عمليات
ساختماني توسعه محوطه اطراف حرم شريف نبوي در ضلع شرقي آن در جريان
است . بخش هايي از سمت شمالي بقيع در بيرون از محوطه آنرا نيز كنده
اند ظاهرا بنا دارند در آن قسمت زيرگذري اجرا كنند . صحن حرم به
طرز خاصي خلوت است . تا حدي طبيعي است . ساعت نماز كه نيست . هوا
هم كه دراين ميانه ماه مرداد بشدت گرم است و البته بيماري
آنفولانزا هم كه گفته مي شود در كمين است . يك نوع بيماري ويروسي
كه بنظر مي رسد شديدا بزرگنمايي شده حال آنكه با يك كار آموزشي
مانند هر نوع بيماري ديگر، مي توان با آن به مقابله موثر برخاست .
NEWS /4)%20AMAKEN/ARABESTAN/MASJEDE%20PAYAMBAR.ROZEH1.jpg" />
بعد از خواندن
زيارت نامه از در بقيع توفيق تشرف به حرم را پيدا مي كنم . ماموران
سعودي شامل پليس و عوامل امر به معروف اجازه توقف و زيارت حرم را
نمي دهند .
سلامي خدمت
رسول الله عرض مي كنم و آياتي از كلام الله مجيد را تقديم محضرشان
مي نمايم و در سمت منبر حضرت به نماز زيارت مي ايستم .
چند ركعت نماز
نيز به نيت دوستان و بستگان و سفارش كننده ها مي خوانم .
حرم آنقدر خلوت
است كه بتوان به راحتي در سمت منزل حضرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) نيز نمازي
به نيت حضرت خواند. درنگ نمي كنم. تمام كساني كه در اين قسمت از
حرم شريف نبوي مشغول اقامه نماز و قرائت قران هستند به 10 نفر هم
نمي رسند .
روزهاي
معمول و پيش از آنكه بيماري كذايي با بزرگنمايي زياد روي آنتن هاي
خبري برود ، در اين نقطه شريف از حرم دقايق بسياري بايد منتظر مي
شدي تا زائري به نماز و قرائت قران خود پايان دهد تا بتواني جايي
براي لحظه اي نشستن و دعا و نماز خواندن پيدا كني !
دوست پزشكي مي
گفت : اين بيماري هم مانند ديگر بيماري هاست . هميشه بايد بهداشت
را مراعات كرد . در جاهايي كه ازدحام زياد است احتمال آلوده شدن به
بيماري ، طبيعي است كه بالا مي رود . راه چاره آن آموزش است كه نه
مخصوص الان و نه مخصوص آينده ، بلكه نياز همه ي زمانها و مكانهاست .
|