موذن اذان نماز عصر را گفته است. چند دقيقه
اي فاصله مي گذارند تا نمازگزاران برسند و بعد اقامه ، و نماز برپا مي
شود. فاصله هتل ما تا حرم مطهر پيامبر گرامي ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) چندان زياد نيست. از هتل
بيرون مي زنم و برسرعت راه رفتنم مي افزايم تا به موقع به نماز برسم.
در اين لحظه ها از چهارسوي حرم جمعيت راهي
مصلي است و هر كس هر كجا در پيرامون حرم شريف نيز كه باشد سعي مي كند وارد
حرم شده و به صفوف نماز ملحق شود.
مستحبات تعطيل مي شود تا واجبي بزرگ و ركن
اساسي اسلام برپا داشته شود. وقت نماز فعاليت عمومي نيز تعطيل مي شود .
مغازه ها تا پايان نماز بسته مي مانند . حتي
اگر صاحبان آنها به نماز نروند سعي مي كنند ظاهر قضيه را حفظ كنند.
از هتل " دارالمحمديه " تا حرم شريف پياده
و يا قدم هاي معمولي 10 دقيقه راه است . در هتل ما در اين آخرين روزهاي
عمره سال 1388 مسافراني از استانهاي شرقي كشور ساكن هستند . همانطوركه گاز
رفتن را گرفته ام ، به يك فرعي مي زنم تا در اين گرماي روز، زمان كمتري را
زير آفتاب باشم.
در اين معبر همواره دست فروشان تجمع مي كنند
. آنها هم وقت نماز بساط خود را جمع كرده اند . در اينجا هم مامورين "
بلديه – شهرداري " با سد معبر كنندگان برخورد مي كنند.
چند نفري از هموطنان را مي بينم كه مسير خلاف
جهت حركت عمومي را طي مي كنند. خانم و آقا و در همان حال مشغول صحبت با هم
هستند و عجله اي هم براي دور شدن سريع از محل از خود نشان نمي دهند.
آنها از خريد باز مي گردند در دستانشان بسته
هايي است . مرد جواني كه لباس عربي دارد به آنها تذكر مي دهد: حاجي صلاة -
حاجي نماز
در پيچ بعدي باز هم چند نفر ايراني را مي بينم كه خريدهايشان را به هتل مي
برند. با آنكه مراجع موكدا بر اهميت اقامه نماز اول وقت و نيز به جماعت
بويژه در حرم شريف رسول الله ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) و همراه با برادران از مليت هاي مختلف
تاكيد كرده اند ، ولي بعضي از هموطناني كه اين توصيه ها و تذكرات و نيز
تاكيدات روحانيون كاروانهاي خود را براي شركت در جماعات ناديده مي گيرند و
يا به آن كم توجهي نشان مي دهند و فرصت شايد تجديد نشدني حضور در شهر
پيامبر اسلام ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) را در بازارها مي گذرانند و همين مي شود بهانه اي دست
برخي تفرقه افكنان كه بگويند و تبليغ كنند : شيعيان سه بار در روز نماز مي
خوانند !!
مرحوم آيت الله العظمي بهجهت در رساله عمليه
شان در باب اهميت نماز اول وقت و در پاسخ زير سوال 1070 مي گويد كه :" در
اوّل وقت، نماز فرادا بخواند و بعد به جماعت آن را اعاده كند و اگر نخواست
دو نماز بخواند، احتياط در اين امر مستحبّي، در تقديم نماز اوّل وقت است."
بهترين محل براي نماز جماعت بنا براحاديث و
روايات اسلامي به ترتيب اين مساجد هستند :
1) مسجد الحرام؛ 2) مسجد النّبي؛ 3) مسجد
كوفه؛ 4) مسجد سهله؛ 5) مسجد خيف؛ 6) مسجد غدير؛ 7) مسجد بيت المقدس؛ 8)
مسجد براثا؛ 9) مسجد قبا؛ 10) مسجد جامع هر شهر؛ 11) مسجد قبيله؛ 12) مسجد
بازار و نيز مشاهد مشرفه انبيا و اوصياي آنان و ائمه ـ عليهمالسّلام ـ و
ما كه اينك در مدينه النبي هستيم ، خوب است اين حديث شريف را درذهن داشته
باشيم كه هر ركعت نماز در حرم رسول الله ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) پاداشي برابر با يك هزار –
برخي منابع حتي بيشتر ازاين راه نيز گفته اند - ركعت نماز در ديگر مساجد به
جز مسجد الحرام دارد .
در پايگاه حوزه ، در خاطراتي از اهميت نماز
اول وقت و نيز به جماعت از حضرت امام خميني (ره) مي خوانيم :
آيتاللّه صانعي در مورد نماز اول وقت حضرت امام ميگويد: يادم هست
يكبار در خدمت امام به تهران رفتيم و به منزل آيتاللّه لواساني وارد
شديم. آيتاللّه لواساني از دوستان خيلي صميمي امام بود. آنجا كه رسيديم،
برخوردشان خيلي دوستانه و صميمي بود. آنها مقداري كه صحبت كردند، وقت نماز
شد. امام در عين اينكه خسته بودند و تازه رسيده بودند؛ اما چون مقيد بودند
كه هميشه نمازشان را در اول وقت بخوانند، پا شدند و نماز ظهر را اول وقت
خواندند.
توصيه امام به نماز اول وقت
يكي از ياران امام ميگويد: حضرت امام خيلي
به نماز اهميت ميدادند. خيلي سفارش نماز را ميكردند. هميشه ميگفتند:
«همين كه شما ميگوييد اول اين كار را بكنم بعد نماز بخوانم، اين خلاف است؛
نگوييد اين حرف را، به نمازتان اهميت دهيد، اول نماز».
نماز اول وقت با حضور سران كشورهاي
اسلامي
امام به نماز اول وقت خيلي مقيد بودند، در
اوج اشتغالات و گرفتاريها به نماز اول وقت مقيد بودند. يادم هست روزي كه
سران كشورهاي اسلامي براي قضيه صلح ايران و عراق به خدمتشان آمده بودند،
وسط جلسه بود كه اذان ظهر گفته شد، امام بلند شدند و فرمودند: «من ميخواهم
نماز بخوانم. و چون مقيد بودند به هنگام نماز خود را با عطر خوشبو كنند، در
همان جلسه به من اشاره كردند: عطر مرا بياور. پس از عطر زدن به نماز
ايستادند و ديگران هم پشت سر ايشان نماز جماعت خواندند.
برخورد با نمازگزاران آخر وقت
آيتاللّه صادق خلخالي ميگويد: گاهي اوقات
بعضي از طلاب كه سر درس حضرت امام شركت ميكردند، نماز ظهر و عصرشان به
نزديك غروب ميافتاد و در پايان درس امام، برميخاستند و نماز ميخواندند.
حضرت امام خيلي جدي از بالاي منبر با اينگونه طلاب برخورد ميكردند و مي
فرمودند: «براي اهل علم درست نيست كه نمازشان را به آخر وقت موكول كنند».
آيا وقت نماز شده است؟
غلامرضا باطني ميگويد: حضرت امام بعد از
عمل جراحي سنگين، با توجه به سن زياد ايشان و به علت استفاده كردن از
داروهاي مختلف، حالت خواب آلودگي داشتند. و عموما خواب بودند. اما زماني كه
وقت نماز ميشد، خودشان بيدار ميشدند؛ يعني به طور خودكار وقتي لحظه نماز
فرا ميرسيد، كاملاً هوشيار بودند و به محض اينكه چشم باز ميكردند،
ميپرسيدند، وقت نماز شده است؟ بنده ميگفتم: بله. جناب حاج آقا محمد علي
انصاري هم تشريف داشتند و به ايشان كمك ميكردند، امام وضو ميگرفتند و
نمازشان را ميخواندند.
وقت نماز است
از تيمسار شهيد صياد شيرازي نقل است: قبل از
شروع يكي از عملياتها كه خودمان را براي طرح برنامه آن آماده ميكرديم،
خدمت حضرت امام رسيديم و به ارائه گزارش پرداختيم. در اين جلسه حضرت
آيتاللّه خامنهاي، آقاي هاشمي رفسنجاني، وزير دفاع و فرمانده كل سپاه
حضور داشتند. گزارشها خدمت حضرت امام داده شد. در اوج صحبت و گزارش، ايشان
بلند شدند و به اتاق ديگر رفتند. پس از اين حركت، اولين كسي كه صحبت كرد،
آقاي هاشمي رفسنجاني بود، ايشان گفت: آقا، كسالتي عارض شده؟ چون تنها چيزي
كه به ذهن ميآمد، اين بود. امام در پاسخ فرمودند: خير! وقت نماز است.با يك
قاطعيتي بيان كردند كه احساس ميكرديم، مثل اينكه ما تا حالا نماز
نخواندهايم. سجاده امام پهن بود، آن بزرگوار به مقدمات نماز پرداختند و ما
هم رفتيم وضو گرفتيم و پشت سر ايشان در يكي دو صف ايستاديم و نماز را به
جماعت برگزار كرديم.اين صحنه تمام شد؛ ولي آثار رفتاري و اخلاقي امام و
روحيه تعبد ايشان، به نظر من يك اثرِ جاوداني بر جاي گذاشت.
آيا ظهر شده است؟
رهبر معظم انقلاب ميگويند: حضرت امام تا
آخرين لحظه حياتشان، ذكر و نماز و دعا را نيز فراموش نكردند. حاج احمد آقا
فرزند عزيز ايشان ميگفت: پيش از ظهر روز آخر حيات امام، ايشان روي تخت
دائم نماز ميخواندند. مدتي گذشت، بعد پرسيدند: ظهر شده است؟ گفتم: بلي. آن
وقت خواندن نماز ظهر و عصر با نوافلش را شروع كردند. بعد از اتمام نماز،
مشغول ذكر گفتن شدند و تا لحظاتي كه در حالت اغما به سر ميبردند، مرتب پشت
سر هم ميگفتند: «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه
اكبر.» اين براي ما درس است، ما كه رهبرمان را دوست داريم بايد به كارها و
روحيات او توجه كنيم و از آن درس بگيريم.
در اشتياق نماز، لحظه شماري ميكنند
از خانم صديقه مصطفوي نقل است: يادم هست وقتي
حضرت امام در بيمارستان بستري شدند، همه برنامههاي عبادي ايشان مطابق
معمول انجام ميشد. از يك ساعت مانده به وقت نماز، مرتب به ساعت نگاه
ميكردند، گويي در اشتياق نماز، لحظات برايشان سخت ميگذشت. ايشان بسيار
مقيد به وقت نماز و آداب آن بودند؛ مثلاً شانه كردن محاسن، معطر كردن و
بستن عمامه و غيره.
نماز اول وقت، حتي در پيادهرو
خانم صديقه مصطفوي ميگويد: روزهايي را به
ياد دارم كه ما بيشتر، از ظاهر و حالت چهره پزشكان مطالب را دريافت
ميكرديم و كمتر جرات پرسيدن پيرامون وضعيت حال، امام را به خود ميداديم،
با اين حال در هر فرصت كه براي غذا دادن نزد ايشان ميرفتيم، توصيههاي
اخلاقي را فراموش نميكردند. چندين بار به من و همشيرهها فرموده بودند:
«راه آخرت سخت است، گناه نكنيد، ترك گناه آسانتر از عذاب خداست. نماز را
حتي اگر در پيادهرو خيابان باشيد، اول وقت بخوانيد.
در بازگشت به هتل با آنكه خيلي گرسنه نيستم
به رستوران مي روم . كاركنان رستوران واقعا كه زحمت زيادي را متقبل مي
شوند. اول صبح صبحانه را آماده مي كنند ولي در نوبت هاي نهار وشام غذا از
آشپزخانه هاي متمركز آوره مي شود كه آنها زحمت توزيع آنرا متقبل مي شوند كه
البته خودش كلي كار است .
وقتي آقاي "علافي " مدير رستوران هتل ما
يكجايي گفت كه تاكنون برخي كاركناش به رغم چندين روز از حضور در مدينه
النبي ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) به زيارت پيامبر اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله وسلَّم ) نرفته اند – يا اگر گفت رفته اند ولي
زيارتي به دل بچسب نبوده - واقعيتش اول باور نكردم ولي در روزهاي بعد وقتي
اين همه تلاش و زحمت آنها را ديدم نه تنها باور كردم كه برايشان در زيارت
هايم هم دعا كردم.
رستوران هتل ما به دو بخش تقسيم شده است .
بخشي براي خانم ها و بخشي براي آقايان – سر وصداي زيادي توي رستوران است .
صداي قاشق و چنگال تو اين صداها خيلي سنگيني مي كند . بعضي ها هم با هم با
صداي بلند صحبت مي كنند. مردي كه روبروي من نشسته به همشهري خودش مي گويد
كه : چرا نيامدي من ببرمت پارچه بخري ؟ اينايي كه تو خريدي خيلي گران بهت
دادن . من اين چند دفعه كه آمدم كاملا وارد شدم. بعد هم هر چي نبايد بخري
ها !
صحبت آن دو ادامه دارد . بعضي ها هم گوش خود را تيز كرده اند تا از صحبت
آنها اطلاعاتي بگيرند .
آقاي علافي انسان خون گرمي است . موقع توزيع
غذا سر هر ميز حاضر مي شود و بعد از سلام و عليك مي پرسد : دوستان خسته
نباشيد . زيارت هايتان قبول – التماس دعا – چيزي كم وكسرنداريد؟ آقاي علافي
تا زماني كه مطمئن نشود كسي چيزي كم و كسر ندارد به سراغ ميز ديگر نمي رود.
يكي از همكارانش هم دائمخ ظرف غذا در دست دارد تا هر كس " سرريز : خواست
براي آن بريزد. سرريز به غذاي اضافه گفته مي شود .
براي نماز عشا دوباره راهي حرم مي شوم . من
تصميم گرفته ام كه به نيت همه ي دوستان و اقوام و نيز همه ي آن كساني كه
به من التماس دعا گفتند در حرم مطهر قرآن و نماز بخوانم و در بازگشت اين
هديه بزرگ و نفيس خود ، و انجام آنرا به نيت هديه گيرنده روي كاغذي تايپ و
همراه با كارت پستالي از حرمين شريفين به عنوان سوغات به او بدهم . قبل از
سفر اين ايده خود را با خانم در ميان گذاشتم . از اين كارم خيلي استقبال
كرد و گفت : اگر ما همينطور فرهنگ سازي كنيم قطعا روزي كسي جز اين ، سوغاتي
اي از حاجي طلب نخواهد كرد و زائر نيز اگر دليلي ديگري براي خريد خود
نداشته باشد ، به معذور نمي افتد.
به خانم گفتم : اينكه الان جلوي در خانه
كساني كه از حج و عمره باز مي گردند پارچه نوشته ا ي براي خير مقدم مي
زنند ، سالها قبل نبود. يك كسي يك روزي اين كار را كرد و آن الان تبديل به
يك فرهنگ شده كه خوب و بدش منظور نظر من الان نيست و فقط مي خواهم بگويم كه
مي شود اين ايده من – سوغات معنوي و يا حداكثر سوغات فرهنگي مانند جا نماز
و قرآن - راهم به اين ترتيب جا انداخت .
|