بخش 3

دنبالة‌ ماجرا به دنبال راه حل ادامة‌ گفت‌وگو


101


بقية ماجرا

ساعت از 9 شب گذشته بود كه ابوخالد و ابوزيد خود را به جمع جواناني كه مشتاقانه انتظار آنان را مي‌كشيدند رساندند و بي‌درنگ با گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم» اجازة صحبت خواستند.

آقاي شهيدي ضمن خوش‌آمدگويي به آنان گفت: خيلي ممنون خواهم شد اگر سعي كنيد بقية سرگذشت خود را به طوري بيان كنيد كه امشب تمام شود، ؛ زيرا ما فردا در مدينه نيستيم و قصد عزيمت به سوي مسجد شجره براي مُحرم شدن را داريم.

ابوخالد ضمن تشكر از جمع حاضر كه وقت خود را در اختيار او و همراهش قرار دادهاند گفت: ديشب حرفم به اين‌جا رسيد كه به فدا حسين گفتم: چه لزومي دارد حقي كه در كتاب‌هاي معتبر ماست كتمان كنيم؟

او گفت: منظورم كتمان بزرگان شماست، افرادي همانند ابن تيميه و ابن قيم و امثال آنان كه با آن‌كه روايات متعددي راه نجات را پيش پاي امت نهاده، آن روايات را كتمان نموده، يا بدون دليل آن روايات را


| شناسه مطلب: 78301