بخش 3

فصل سوم: سیره تربیتی پیش درآمد مبانی کلی وظایف شیعیان در گسترش نقش تربیتی ائمه برخی از روش‌های تربیتی 1- تربیت خواص 2- گسترش فرهنگ عبادت در جامعه 3- دعا 4- فضایل اخلاقی 5- موعظه همگان با استفاده از شرایط 6- رعایت اصول و ارزش‌های اخلاقی در معاشرت با دیگران 7- بیان موضوع به گونه‌ای که فراموش نشود 8- تشویق افرادی که به تعلیم و تربیت می‌پرداختند 9- تشویق افرادی که به نیکی و احسان می‌پرداختند 10- سپاس از افرادی که اظهار محبت کرده‌اند 11- تشویق افرادی که از آیات قرآن استفاده می‌کردند 12- دستورهای خاص به افراد ویژه 13- کرامت 14- عفو و گذشت 15- خوبی در برابر بدی‌های دیگران 1ـ امویان 2ـ بازماندگان خلفا 3ـ فریب‌خوردگان 4ـ حسادت 16– تذکر به افرادی که مرتکب خطا شدند یا انحراف فکری داشتند خلاصه و نتیجه پرسش‌های این فصل

فصل سوم : سيره تربيتي

اهداف فصل سوم
1- اثبات تئوريك و مباني نظري جايگاه ائمه در تربيت افراد
2- مسئوليت الهي امامان در جامعه
3- نقش تربيتي و عملي ائمه در جامعه


71


پيش درآمد
سيره تربيتي ائمه يكي از موضوعات مهم است كه بايد به صورت ويژه مورد توجه و بررسي قرارگيرد. زيرا يكي از اهداف اصلي بعثت پيامبران به شمار مي‌آيد. امروز براي تربيت افراد جامعه، به شناخت سيره تربيتي امامان بسيار نياز است.
در سيره تربيتي معصومين دو موضوع را بايد مورد توجه قرار دارد:
الف: جايگاه معنوي كه  به آن‌ دست يافتند و ضرورت داشتن اين جايگاه.
ب: نقش تربيتي كه درجامعه داشتند. معلماني كه مردم را به سوي دانايي بردند و مربياني كه طالبان خوبي و كمال را به فضايل معنوي رساندند.
در موضوع نخست، به دليل تكليف پذيري انسان‌ها و ضرورت هدايت از جانب خدا و وحي، وجود چنين اشخاصي در جامعه ضروري است كه درفلسفه بعثت به آن اشاره شد.

ائمه معصومين(عليهم و السلام) كساني بودند كه چون پيامبران براي اين منظور از جانب خداوند برگزيده شدند. به اين جهت، تمام فضايل معنوي وكمالات الهي به نحوكامل در وجود آن‌ها فعليت يافت و آن‌ها نمونه‌هاي عيني كمال گرديدند و جامعه و فرد بايد براي رسيدن به كمال انساني از آن‌ها پيروي و به آن‌ها اقتدا كنند. آن‌ها از هر كاستي و عيب دور بودند. لغزش‌ها، خطاها وگناهان در ساحت مقدس وجودي آن‌ها راه نيافت. از اين رو اقيانوس بيكران فضايل اخلاقي و معنوي آن‌ها گسترده‌تر از گستره ديد هر بيننده و عميق تر از نظرگاه هر انديشه و بالاتر از حوزه معرفتي هر خردمند بود. چه آنكه هركسي كه همگون آن‌ها شد، اندكي

 


75


آنان را شناخت. آنچه در تاريخ درخصوص شخصيت معنوي آن‌ها رسيده، اندكي از  افق‌هاي معنوي و وجودي آن‌هاست كه برخي ازراويان حديث و نويسندگان سيره و تاريخ بدان دست يافته‌اند و اشارت‌هايي از كهكشان پرستاره وجودي آن‌هاست كه با ابزار مادي نمي‌توان رصد كرد.
درباره موضوع دوم بايد گفت فلسفه وجودي آن‌ها به عنوان رهبران الهي همين بود كه گل‌هاي باغ پيامبران را به بار بنشانند و فلسفه بعثت پيامبران را تحقق بخشند. از اين رو آنان از هر وسيله تبليغي كه در اختيار داشتند، از هر فرصتي كه پيش مي‌آمد و از هر شرايطي كه مساعد مي‌گرديد، به نحوكامل استفاده نموده و براي تعالي و تربيت جامعه مي‌كوشيدند. افراد را به صورت فردي و جامعه را به صورت جمعي، به سوي فضايل اخلاقي و عبادت پروردگار رهنمون ‌شدند.
تعليم و تربيت مردم، مهم‌ترين وظيفه و مسؤوليتي بود كه خداوند بر دوش آن‌ها نهاد. انجام اين مسؤوليت، بنيان ديگر فعاليت‌هاي اجتماعي را تشكيل مي‌داد. تمام روابط اجتماعي، سيره سياسي، فرهنگي، اقتصادي، حتي فردي آن‌ها بر همين پايه و هدف استوار بود. در واقع، تمام فعاليت‌هاي امامان معصوم، از مظاهر همين سيره تربيتي آن‌ها به شمار مي‌آمد. اين همه براي اين بود كه مردم را به سوي عبادت خداوند هدايت كنند و از گناه و خطا و ناداني نجات دهند. در زيارت جامعه به همين جايگاه تربيتي آنها و نياز جامعه به آنان اشاره شده است:
بكم فتح الله و بكم يختم و أشرقت الارض بنوركم و فاز الفائزون بولايتكم ... و بكم أخرجنا الله من الذل و فرج عنا غمرات الكروب ( 1 ) و أنقذنا من شفا جرف الهلكات ( 2 ) ... ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فرورفتن در دشواري‌ها
2 . شفا جرف الهلكات: قرارگرفتن برلبه پرتگاه هلاكت
3 . زيارت جامعه


76


فرازهايي كه از شخصيت معنوي و اقدام‌هاي تربيتي ائمه در سيره و تاريخ آمده كه جلوه‌هايي از همين موضوع است. فضايل وكمالات معنوي آن‌ها مقدمه تحقق تربيت معنوي جامعه بوده است.
در اينجا نگاهي به شخصيت معنوي امام علي (عليه السلام) مي‌افكنيم:
خداوند، پيش از تولد به اوعنايات ويژه داشت. درخانه كعبه متولد شد. رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) شخصا تربيت او را بر عهده گرفت و او از اين جهت درجايگاه ويژه قرارگرفت. سلام فرشتگان و جمادات را به پيامبر مي‌شنيد. پس از بعثت نيز درجريان وحي قرار داشت. در دوران مكي شايد هيچ روزي نبود، هيچ جرياني واقع نشد و رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) به هيچ سفر تبليغي نرفت، مگر آنكه همراه پيامبر بود. اينها همه براي آن بود كه شخصيت معنوي او آن گونه رشد يابد كه خداوند خواسته است.
در دوران مدني نيز جنگ‌ها با شمشير او به پيروزي رسيد. معجزه بزرگ پيروزي در بدر و ناكامي مشركان در جنگ احد از كشتن وي و پيامبر، شكست مشركان درخندق، پيروزي در خيبر و شكست مشركان در حنين و... به دست او بود. او در واقع تجسم معجزات الهي بود. بي جهت نيست كه برخي گفته‌اند: علي معجزه پيامبر است.
شرح زندگي امام علي پس ازپيامبرتا شهادت وي در محراب كوفه، انجام همين وظيفه تربيتي او در جامعه بود.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) اين جايگاه هدايت گري و تربيت حضرت علي(عليه السلام) را به عنوان نمونه نخست از اهل بيت در احاديث بسيار و موارد مختلف معرفي كرد. حديث انذار، وصايت، اخوت، منزلت، ثقلين، طير، نجوي، بستن دَرهاي باز شده به مسجد و بازگذاشتن دَرِ خانه علي، حديث برزالإيمان كله مع الكفركله درخندق، حديث پرچم در خيبر، حديث دوستي با علي دليل ايمان و دشمني با او نشانه نفاق است، مدينه را جز من و علي شايسته نيست، اعلام برائت از مشركان به وسيله


77


علي، همسري فاطمه با علي به دستورخداوند... همه و همه براي معرفي نقش هدايتي و تربيتي حضرت علي(عليه السلام) درجامعه بود و او مصداق كامل آيات قرآن قرارگرفت. چنانكه ابن عباس گويد: سيصد آيه درباره حضرت علي نازل شده است. هيچ خطاب يا ايها الذين آمنوا نيست مگر آنكه علي(عليه السلام) مصداق برتر آن است. كتاب‌هاي متعددي در اين خصوص نوشته شده است. ( 1 )
تربيت امام علي(عليه السلام) از سوي خداوند به رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) واگذار شد و آن حضرت نيز او را آن گونه تربيت كرد كه خداوند خواسته بود. براي اين جهت برادري و سپس برابري باسول خدا(صلي الله عليه و آله ) ويژه او گرديد. اينها همه براي آن بود كه مسؤوليت تربيت جامعه پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) به او سپرده شد. رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) امام حسن وامام حسين وديگرامامان را نيز براي تحقق همين هدف معرفي كرد كه دركتاب‌هاي حديث به روشني بيان شده است.
از اين رو نقش تربيتي ائمه پس از رحلت رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) درجامعه آغاز شد. اگر جريان سقيفه پيش نمي‌آمد و حكومت در اختيار معصومين بود، اين نقش تربيتي به خوبي انجام مي‌شد. اما جريان سقيفه و غصب خلافت، مشكلات بسياري را پديد آورد.
پس از حضرت علي(عليه السلام) نيز هر امامي‌ به  وسيله امام پيش از خود تعليم و تربيت شد. فلسفه سلسله امامت نيز همين است كه هر امامي ‌به وسيله امام پيش از خود تربيت شود كه امام را معلمي ‌جز امام شايسته نيست.

مباني كلي

هر چند روش تربيتي امامان نسبت به افراد و طبقات اجتماعي مختلف بود، با هركس برحسب آمادگي و شرايط روحي خودش رفتار مي‌كرد، اما در هر صورت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفتوحات الإسلامية 2 / 516 ؛ كشف الغمة / 93. ؛ ينابيع المودّة / 126


78


اصول كلي ذيل، هميشه مورد توجه بوده است:
1ـ مسؤوليت الهي در تعليم و تربيت انسان‌ها.
2ـ از هر وسيله و ابزار تبليغي كه با اهداف دين سازگار بود و از هر شرايطي براي تربيت افراد به خوبي استفاده مي‌شد.
3ـ در روابط اجتماعي، اصل، تربيت اشخاص و تأثيرگذاري مثبت بر آن‌ها بود، هرچند كه با امام دشمن بودند.
4ـ تواضع و محبت و بخشش در رفتارهاي اجتماعي از اصول بنيادي بودند. براي همين جهت هيچ گاه در صدد انتقام بر نيامدند. اين موضوع در تمام رفتارهاي امامان مشاهده مي‌شود.
5ـ ائمه به همه افراد جامعه به عنوان مسلمان مي‌نگريستند و تلاش براي تربيت آن‌ها را وظيفه الهي خود مي‌دانستند و ازخداوند مي‌خواستند كه هدايت شوند. به عنوان مثال به دعاهاي صحيفه سجاديه و دعاي امام زمان(عليه السلام) «اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بعد المعصية ...» مراجعه شود. به طور كلي در نمازها و مناجات‌هاي خود از امت اسلام غافل نبودند. تذكر وخيرخواهي را هميشه مد نظر داشتند.
6ـ افراد و طبقات مختلف جامعه درنظرگاه تربيتي ائمه، از جايگاه يكساني برخوردار بودند. يعني براي تربيت همه مي‌كوشيدند. اين حق را براي همگان مسلم و قطعي مي‌دانستند كه اگر بخواهند از آثارتربيتي و رفتارهاي ارشادي امام بهره‌مند شوند، چون باران رحمت كه براي همگان و همه سرزمين‌ها نازل مي‌شود، هيچ گاه احسان خود را از كسي دريغ نكردند. مگر آنكه خود نخواهد و يا شرايط سياسي اجازه ندهد.

7ـ از انزوا و دوري از جامعه به طور جدي پرهيز مي‌كردند. بر اين تلاش بودند كه در متن جامعه حضور يافته و با مردم معاشرت نيكو داشته باشند. مگرآنكه حاكمان و يا شرايط پديد آمده از سوي آن‌ها اجازه ندهد. روابط اجتماعي


79


نيز بر اين پايه استوار بود كه آن‌ها را از ناداني بيرون آورد، با وظايف ديني آشنا سازد، آخرت را به يادشان آورد، تا فضايل اخلاقي را شيوه سازند.
8ـ ائمه هميشه مي‌كوشيدند، جايگاه معنوي و موقعيت علمي ‌خود را به جامعه معرفي كنند. با آنكه سلاطين بني اميه و بني عباس با تمام امكانات تلاش كردند كه از ارتباط جامعه با اهل بيت جلوگيري كنند و آنها را در انزواي كامل سياسي و فرهنگي قرار دهند، اما معصومين نيز هر زمان كه اندك فرصتي پيش مي‌آمد استفاده نموده و به هرگونه كه ممكن بود، اين جايگاه الهي و موقعيت علمي‌ و معنوي خود را معرفي و نيازمندي مردم را به خود بيان مي‌كردند. مي‌بينيم در هر زمان كه ارتباط مردم با امام بيشتر بوده، اين جايگاه بيشتر      معرفي شده و جامعه نيز شيفته امام شده است و ويژگي‌هاي الهي ومعنوي و علمي‌ ائمه بيشترجلوه كرده است و در هر زمان كه در انزوا قرار گرفتند، كمتر نقل شده است. ( 1 ) ائمه(عليهم و السلام) نيز بخشي از اين مسؤوليت را به شيعيان واگذاركرده‌اند.
9ـ ايفاي نقش تربيتي ائمه(عليهم و السلام) و هدايتي آن‌ها برحسب عقايد، ايمان، معرفت افراد و رابطه آن‌ها با اهل بيت، جايگاه اجتماعي افراد وگرايش آن‌ها به فضايل اخلاقي، موضع يا وابستگي افراد به درباريان و حكومتيان و... مختلف بوده است. هركس را درخور توانايي وآمادگي‌اش به فضايل اخلاقي دعوت كرده‌اند. براي اين جهت آموزه‌هاي تربيتي ائمه‌(عليهم و السلام) برحسب مورد، متفاوت بوده است. اين‌ها برخي از اصول كلي تربيتي ائمه (عليهم و السلام) بود كه در زندگي آن‌ها به وفور مشاهده مي‌شود.

10ـ به پيروان خود نيز دستور مي‌دادند كه با ديگران يعني با كساني كه ائمه راقبول ندارند، معاشرت نيكو داشته باشند؛ تابتوانند مبلغ خوبي‌ها و معارف اهل بيت درجامعه باشند. دل‌هاي ديگران را نسبت به اهل بيت نزديك سازند. بديهي است كه اگركساني كه اهل بيت را قبول ندارند، ائمه را بشناسند و با معارف آنها و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در سيره سياسي به اين موضوع خواهم پرداخت


80


مقام معنوي آنان آشنا شوند، حتما پيروي مي‌كنند. براي اين جهت ضمن آن كه مي‌كوشيدند موقعيت علمي ‌و معنوي خود را به جامعه معرفي كنند، به شيعيان نيز دستور مي‌دادند به گونه اي با مخالفين رفتار كنند كه معرف اهل بيت باشند.

وظايف شيعيان در گسترش نقش تربيتي ائمه
شيعيان نيز در معرفي جايگاه معنوي و الهي اهل بيت، نقش اساسي دارند. ضروري است كه پيروان واقعي ائمه، حلقه اتصال آن‌ها با ديگر مردم باشند. از اين رو اگركسي از شيعيان در معرفي امامان معصوم به جامعه، درست عمل كرده، اجرگران سنگي دارد كه آسمان‌ها با آن برابر نمي‌باشند و اگر به خطا رفته باشد، خسارت سنگيني دارد. ائمه معصومين (عليهم و السلام) نيز به اين مورد، توجه كامل داشته و به شيعيان توصيه اكيد فرموده اند:
معاوية بن وهب قال: قلت له كيف ينبغي لنا أن نصنع فيما بيننا و بين قومنا و بين خلطائنا من الناس ( 1 ) ممن ليسوا علي أمرنا؟ فقال: تنظرون إلي أئمتكم الذين تقتدون بهم فتصنعون ما يصنعون، فوالله إنهم ليعودون مرضاهم، و يشهدون جنائزهم، و يقيمون الشهادة لهم و عليهم، و يؤدون الأمانة إليهم. ( 2 )

زيد الشحام قال: قال لي أبوعبدالله(عليه السلام) اقرأ علي من تري أنه يطيعني منهم و يأخذ بقولي السلام، و أوصيكم بتقوي الله.... صلوا عشائركم، و اشهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم، و أدوا حقوقهم، فان الرجل منكم إذا ورع في دينه و صدق الحديث و أدي الأمانة

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مردمي كه با هم زندگي مي‌كنيم
2 . وسائل الشيعة 8/ 398 / 15501


81


و حسن خلقه مع الناس قيل هذا جعفري، فيسرني ذلگ و يدخل علي منه السرور، و قيل هذا أدب جعفر، و إذا كان علي غير ذلگ دخل علي بلاؤه و عاره، و قيل هذا أدب جعفر، والله لحدثني أبي(عليه السلام)ان الرجل كان يكون في القبيلة من شيعة علي(عليه السلام) فيكون زينها: أداهم للأمانة، و أقضاهم للحقوق و أصدقهم للحديث إليه وصاياهم و ودائعهم، تسأل العشيرة عنه فتقول من مثل فلان إنه أدانا للأمانة، و أصدقنا للحديث. ( 1 )
درحديث ديگرباهمين سنداين مطلب نيزآمده است:...وكونوا لنازينا ولاتكونوا علينا شينا،حببونا إلي الناس ولاتبغضونا إليهم فجروا إلينا كل مودة،وادفعواعناكل شر. ( 2 )
و در روايت ديگري آمده است:
عن أبي عبدالله (عليه السلام)قال: أبلغ موالينا السلام، و أوصهم بتقوي الله و العمل الصالح ... و أن يتلاقوا في بيوتهم، و أن يتفاوضوا علم الدين، فإن ذلگ حياة لأمرنا. ( 3 )
اين روايات، به تفصيل آورده شد چون در هركدام از آن‌ها نكته اي بيان شده است و آنچه كه از آن‌ها استفاده مي‌شود، عبارت است از:
الف. شيعيان بايد در معاشرت با اهل سنت به ائمه اقتدا كنند.
ب . ائمه با اهل سنت معاشرت نيكو داشته اند.
ج. شيعياني كه در ميان اهل سنت زندگي مي‌كنند، بايد در تمام امور اجتماعي آن‌ها شركت داشته باشند و در اين باره تفاوتي بين شيعه و اهل سنت قايل نشوند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة 8 / 398 / 15500
2 . وسائل الشيعة 8 /400
3 . همان ؛ السرائر / 487


82


د.شيعيان بايد در جامعه اهل سنت، آن چنان زندگي كنند كه در انجام امور خير و نيكي و عبادت، سرآمد همه باشند تا جايي كه اگر پرسش شود چه كسي بهترين است؟ مردم به او اشاره كنند.
ه‍. شيعيان بايد با اعمال و رفتار خوب خود، موجب سرافرازي و فخر ائمه شوند.
و. شيعيان بايد با رفتار خوب خود و پاي بندي به دستور‌هاي دين سبب شوند كه ديگران به ائمه روي آورند و آن چنان عمل نكنند كه ديگران از ائمه روي بر تابند و اين مو ضوع سبب شود كه نسبت به شناخت ائمه و معارف آن‌ها بيگانه بمانند.
ز. شيعيان اگر به اين دستور‌ها عمل كردند و با اهل سنت اين گونه معاشرت نيكو داشتند، زمينه فراهم مي‌شود كه معارف اهل بيت، براي آن‌ها بيان شود.

برخي از روش‌هاي تربيتي       
در زندگي ائمه معصومين (عليهم و السلام) اصولي كلي ديده مي‌شود كه در زندگي تمام امامان جريان داشته است. برخي از آن اصول كلي چنين است:

1- خواص تربيت
افرادي چون سلمان،عمار،ابوذر، مقداد و حذيفه و... در زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله ) به عنوان شيعيان علي(عليه السلام) معروف بودند. اين موضوع دليل است كه شخصيت معنوي و اخلاقي آن‌ها شكل گرفته ازآموزه‌هاي تربيتي حضرت علي(عليه السلام) در زمان رسول خدابود وآن حضرت همين افراد را درخطبه متقين، به عنوان پارسايان معرفي كرد و از آن‌ها به عنوان برادران خود ياد نمود.
نقش خواص درگسترش آموزه‌هاي تربيتي معصومين درجامعه بسيار با اهميت است.


83


2- گسترش فرهنگ عبادت در جامعه
ائمه (عليهم و السلام) تنها به اين عنوان به نمازهاي مستحبي نمي‌پرداختند كه رابطه خود را باخدا استوار سازند و شخصيت آسماني خود را بيش ازگذشته ارتقا بخشند؛بلكه براي اين جهت نيز بود كه نماز وعبادت درجامعه گسترش يابد.براي همين جهت نمازهاي خود را از ديگران مخفي نمي‌كردند.
اشاره امام علي به سه نوع عبادت به منظور بيان جايگاه و مراتب عبادت است.
و إنّ قوماً عبدوا الله رغبةً فتلگ عبادة التجّار، وإنّ قوماً عبدوا الله رهبةً فتلگ عبادة العبيد، و إنّ قوماً عبدوا الله شكراً فتلگ عبادة الأحرار. ( 1 )
3- دعا
تعليم دعاي كميل و صباح و مناجات شعبانيه و... توسط امام علي(عليه السلام) به برخي از ياران خود، به منظورتربيت آن‌ها به صورت ويژه و پرداختن به دعا و تربيت ديگران به وسيله دعا بوده است.
4- فضايل اخلاقي
فضايل اخلاقي در زندگي ائمه به صورت تمام وكمال تجلي داشت.تمام كمالات، به طوركامل در وجود آن‌هاجمع بود.هيچ فضيلتي نبود مگرآنكه هر امامي‌درعصر خود مظهركامل آن فضيلت به شمار مي‌آمد.هيچ كس ازآن‌هاپيشي نگرفت وهپچ ارزش معنوي از زندگي آن‌ها فروگزارنشد.يكي از مسؤوليت‌هاي اساسي امامان، آشكار سا ختن فضايل اخلاقي و دعوت جامعه به آن‌ها بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغة طبعة صبحي الصالح 510 الحكمة 237 ط دار الهجرة قم


84


اسيد بن صفوان كه از اصحاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) بود، گويد: روزي كه حضرت علي(عليه السلام) رحلت كرد، مردي آمد درحالي كه مي‌گريست وكلمه استرجاع را بر زبان جاري مي‌كرد. جلو در خانه علي ايستاد و خطاب به آن حضرت فرمود:
رحمگ الله يا أباالحسن كنت أول القوم إسلاما و أخلصهم إيمانا، و أشدهم يقينا، و أخوفهم لله، و أعظمهم عناء و أحوطهم ( 1 ) علي رسول الله (صلي الله عليه و آله ) و آمنهم علي أصحابه، و أفضلهم مناقب، و أكرمهم سوابق، و أرفعهم درجة، و أقربهم من رسول الله(صلي الله عليه و آله ) و أشبههم به هديا و خلقا و سمتا ( 2 ) و فعلا، و أشرفهم منزلة، و أكرمهم عليه. ( 3 )
ائمه كه خود مظهركمالات معنوي بودند، مي‌كوشيدند ارزش‌هاي معنوي و اخلاقي را درجامعه گسترش دهند.

5- موعظه همگان با استفاده از شرايط
ائمه معصومين(عليهم و السلام) هيچ گاه ازنيازمعنوي جامعه غافل نبودند. از مناسبت‌ها و شرايطي كه پيش مي‌آمد، خوب استفاده نموده و مردم رابه ارزش‌هاي الهي فرامي‌خواندند و هر چه ازموعظه ونصيحت لازم بود، انجام مي‌دادند. براي اين موضوع دركتاب‌هاي اخلاقي شواهد بسيار يافت مي‌شود.

6- رعايت اصول و ارزش‌هاي اخلاقي در معاشرت با ديگران
امامان معصوم، تجلي كامل ارزش‌هاي اخلاقي بودند و براي آنكه جامعه نيز آنان را الگوي خود قرار دهد، ارزش‌هاي اخلاقي را در معاشرت با ديگران به طور كامل رعايت مي‌كردند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . برترين كسي كه نسبت به آن حضرت تعهد داشت و احترامش را حفظ مي‌كرد و حقوق آن حضرت را رعايت مي‌نمود
2 . الهدي = سيره و روش. سمت = شيوة افراد خوب و برازنده
3 . كافي 1/454


85


إبراهيم بن العباس قال: مارأيت أباالحسن الرضا(عليه السلام) جفا أحدا بكلامه قط، و ما رأيت قطع علي أحد كلامه حتي يفرغ منه، و ما ردّ أحدا عن حاجة يقدر عليها، و لا مد رجليه بين يدي جليس له قط، و لااتكأ بين يدي جليس له قط، و لارأيته شتم أحدا من مواليه و مماليكه قط، و لارأيته تفل قط، و لارأيته يقهقه في ضحكه قط، بل كان ضحكه التبسم. ( 1 )


7- بيان موضوع به گونه‌اي كه فراموش نشود
گاه، امامان معصوم براي آنكه موعظه بيشترين تأثير را برجاي گذارد، موضوع را در ضمن پديد آوردن يك داستان بيان مي‌كردند، تا درعمق جان افراد راه يابد و هيچ گاه نيز فراموش نگردد.
داستان ملاقات زهري با امام سجاد، شب هنگام در مدينه، يكي از آن موارد است. وي گويد: دريك شب سرد، امام علي بن الحسين را ديدم كه كيسه آرد بر دوش دارد. پرسيدم اين چيست؟ فرمود مي‌خواهم به سفري بروم، توشه اي فراهم كرده ام و مي‌خواهم آن را درجاي امني بگذارم. عرض كردم آن را به خدمت كارم بدهيد تا هركجا كه مي‌خواهيد ببرد. نپذيرفت. زهري گويد: اصراركردم كه خودم آن را ببرم. امام نپذيرفت و فرمود خودم را از چيزي راحت نمي‌كنم كه مرا نجات مي‌دهد وسبب مي‌شود، ورودم به آنجا كه وارد مي‌شوم، نيكوگردد. خواهش مي‌كنم شما برويد.
زهري، چند روز بعد امام را درمدينه ديد و او كه فكر مي‌كرد، امام مي‌خواسته به سفر برود، مقصود حضرت را نفهميد و موضوع را پرسيد. امام پاسخ داد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عيون اخبار الرضا 2/184


86


يا زهري، ليس ما ظننت، و لكنّه الموت و له أستعدُّ، إنّما الاستعداد للموت تجنّب الحرام و بذل الندي ( 1 ) في الخير. ( 2 )
امام، اين موضوع را كه بهترين توشه آخرت، بذل و بخشش و دوري از گناه است، در ضمن يك داستان بيان كرد. با آن كه در نخستين ملاقات مي‌توانست بفرمايد اينها وسايلي است كه مي‌خواهم به منزل فقرا ببرم وشما آن‌هارا نمي‌شناسيد.


8- تشويق افرادي كه به تعليم و تربيت مي‌پرداختند
امامان معصوم، افرادي را كه به كارهاي خوب مي‌پرداختند، تشويق مي‌كردند:
و قيل: إن عبد الرحمن السلمي علم ولد الحسين (عليه السلام) الحمد فلما قرأها علي أبيه عطاه ألف دينار، وألف حلة، وحشا فاه درا، فقيل له في ذلگ فقال: و أين يقع هذا من عطائه يعني تعليمه وأنشد الحسين (عليه السلام):

إذا جادت ( 3 ) الدنيا عليگ فجد بها

 

علي الناس طرا قبل أن تتفلت ( 4 )

فلا الجود يفنيها إذا هي أقبلت

 

ولا البخل يبقيها إذا ماتولت ( 5 )

هيچ ترديدي نيست كه فرزندان ائمه (عليهم و السلام) نياز نداشتند كه توسط ديگران آموزش ببينند واين اقدام امام(عليه السلام)، جز براي گسترش تعليم قرآن درجامعه و ارزش‌گذاري به فرهنگ تعليم وتربيت نبود؛ تا نخست ارزش آموزش رابيان كرده باشد و در ثاني ازآن شخص تشكر نموده، او راتشويق كرده باشد تا ديگران نيز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بسيار بذل و بخشش
2 . علل الشرائع 1 / 27 ؛ بحار الأنوار 46 / 65 ـ 66
3 . سخاوتمندي نمود
4 . پيش از آن كه ازبين برود ودور انداخته شود
5 . مناقب ابن شهرآشوب 3/222؛ بحار الأنوار 44 / 191


87


بهآن روي آورند و در ضمن، سخاوتمندي خودرا نيز به اثبات رسانده باشد. امامان معصوم مي‌خواستند به مناسبت‌هاي مختلف به ديگران كمك شود و بديهي بود كه اين مورد نيز بهانه اي براي كمك به آن شخص بود وگرنه فرزند امام نياز نداشت كه قرآن را از او بيا موزد .پس اين اقدام امام پيش از آنكه پاداش كار آن شخص باشد، نشان سخاوتمندي امام است. اين هدف، در مفهوم شعر امام به خوبي بيان شده است.


9- تشويق افرادي كه به نيكي و احسان مي‌پرداختند
و اجتاز ( 1 ) الحسن(عليه السلام)يوماً علي غلام أسود بين يديه رغيف يأكل منه لقمة و يدفع لكلب كان عنده لقمة أُخري، فقال له الإمام: ما حملگ علي ذلگ؟ فقال الغلام: إنّي لأستحي أن آكل و لاأطعمه. ( 2 )
آن شخص، هرچند درظاهر برده بود اماروحي آزاد داشت كه جز به بندگي خداوند نمي‌پرداخت. امام او را از بردگي آزاد ساخت و باغي نيز به او بخشيد و پيام داد كه اين افراد بايد آزاد باشند و ثروت نيز در اختيار آنها باشد، تا ديگر بندگان و آفريده‌شدگان خداوند نيز از خوان نعمت آن‌ها برخوردارگردند.
10- سپاس از افرادي كه اظهار محبت كرده‌اند
در مواردي بعضي از افراد چيزي به امامان مي‌بخشيدند و آن‌ها نيز  به     گونه اي از او سپاس گزاري مي‌كردند كه برايشان، قابل تصور نبود.

فقد روي عن أنس أنّه قال: كنت عند الحسين فدخلت عليه جارية بيدها طاقة ريحان فحيّته بها، فقال لها: أنت حرّة لوجه الله تعالي و انبهر ( 3 ) أنس و قال: جارية

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . گذر كرد
2 . البداية والنهاية 8/38
3 . تعجب كرد


88


تجيئگ بطاقة ريحان ( 1 ) فتعتقها؟! فقال (عليه السلام): كذا أدّبنا الله، قال تبارك و تعالي: (وَ إِذا حُييتُمْ بِتَحِيةٍ فَحَيوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها)، وكان أحسن منها عتقها. ( 2 )
11- تشويق افرادي كه از آيات قرآن استفاده مي‌كردند
و جني غلام له (الحسين (عليه السلام)) جناية توجب العقاب عليه فأمر بتأديبه أن يضرب فقال: يا مولاي قال الله تعالي (وَ الْكاظِمِينَ الْغَيظَ) قال (عليه السلام): خلوا عنه فقد كظمت غيظي، فقال: يا مولاي (وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ) قال (عليه السلام): قد عفوت عنگ، فقال: يا مولاي (وَ اللَّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) قال: أنت حر لوجه الله تعالي، و أجازه بجائزة سنية ( 3 ) .
مشابه همين داستان درباره امام سجاد(عليه السلام) نيز نقل شده است:

كانت له (علي بن الحسين) جارية تسكب علي يديه الماء إذا أراد الوضوء للصلاة، فسقط الإبريق من يدها علي وجهه الشريف فشجّه، فبادرت الجارية قائلة: إنّ الله عزّوجلّ يقول: (وَ الْكاظِمِينَ الْغَيظَ ( 4 )) و أسرع الإمام قائلاً: كظمت غيظي، و طمعت الجارية في حلم الإمام و نبله، فراحت تطلب منه المزيد قائلة: (وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ) فقال الإمام(عليه السلام): عفا الله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يك دسته گياهي كه بوي خوش داشت
2 . الفصول المهمة 175.كشف الغمة 2 /31،بحارالأنوار44 / 195/ 8 عوالم العلوم : 17/64،أعيان الشيعة4/04 ( در بحار، اين داستان درباره اما م حسن (عليه السلام) نيز نقل شده است)
3 . الفصول المهمة 2 / 769؛ كشف الغمّة2/31، الفصول المهمة 68 مع اختلاف يسير، وأعيان الشيعة4/53. مختصر تاريخ دمشق 17/240
4 . آل عمران 3 / 134


89


عنگ، ثمّ قالت: (وَ اللَّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) فقال(عليه السلام) لها: إذهبي فأنت حرّة. ( 1 )
اين احتمال بسيار است كه اين داستان در زندگي ائمه تكرار شده باشد.
12- دستورهاي خاص به افراد ويژه
امامان از اين غافل نبودند كه براي تربيت بيشتر ياران خود دعا و نماز و عبادت ويژه‌اي را به آن‌ها آموزش دهند.برخي ازدعاهايي كه روايت شده، مواردي بوده كه امام، آن را به يكي از خواص خود آموخته است. ( 2 )
دستورامام سجاد، به شخصي كه جلو در خانه شخص ثروتمندي نشسته بود و او را به مسجد پيامبر برد.
و ممّا رواه المؤرخون: أنّه (علي بن الحسين) اجتاز علي رجل جالس علي باب رجل ثريّ فبادره الإمام قائلا: ما يقعدگ علي باب هذا المترف الجبار؟ فقال الرجل: البؤس (أي: الفقر)، فقال له(عليه السلام): قم فاُرشدگ إلي باب خير من بابه و إلي ربّ خير لگ منه ... و نهض معه الرجل إلي مسجد رسول الله(صلي الله عليه و آله ) و علّمه مايعمله من الصلاة و الدعاء و تلاوة القرآن و طلب الحاجة من الله و الالتجاء إلي حصنه ( 3 ) الحريز. ( 4 )


13- كرامت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الإرشاد 2/146؛مختصر تاريخ دمشق 17/ 240،أمالي الصدوق 168/12،مناقب ابن شهرآشوب 4/ 157، البحار 46 : 68 / 37. تاريخ الطبري 6/428،كامل ابن الأثير4/526،مناقب آل أبي طالب4/157، تاريخ دمشق 36/155مختصر تاريخ دمشق 17/240،سيرأعلام النبلاء 4/397،نهاية الارب 21/326
2 . مراجعه شود به الصحيفة الصادقيه، تأليف باقر شريف القرشي
3 . دژ استوار ونگهدارنده
4 . حياة الإمام زين العابدين(عليه السلام) دراسة وتحليل:1 / 93


90


ائمه(عليهم و السلام)، در برخي موارد كه لازم بود، براي هدايت بعضي وتثبيت عقيده برخي به كرامت يا معجزه متوسل مي‌شدند.
شقيق بن ابراهيم بلخي گويد: درسال 149 به حج رفتم. در قادسيه به فزوني جمعيت مي‌نگريستم. جواني نيكوسيما را ديدم كه لباس پشمي ‌بر روي لباس‌هايش پو شيده ونعليني در پا دارد و تنها درگوشه اي نشسته است. با خود گفتم حتما از طايفه صوفيه است و مي‌خواهد باري بر دوش مردم باشد. خوب است بروم، او را نصيحت و ملامت كنم. نزديك رفتم. وقتي مرا ديد، فرمود: يا شقيق!: اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ( 1 ) مرا واگذاشت و رفت. اين موضوع برايم بزرگ آمد. گفتم چه كسي بود كه از نيتم خبرداد  و مرا به نام صدازد؟  درحالي كه مرا نمي‌شناخت.اين شخص جزبنده صالح خدا نبود. مي‌روم تا اورا بيابم و از اين مو ضوع بپرسم با شتاب درپي او رفتم اما از نظرم پنهان شد و او را نديدم تا به واقصه رسيدم. آن جا ديدم كه نماز مي‌گذارد، درحالي كه بدنش مي‌لرزد واشكش جاري است.باخود گفتم اين همان شخص است نزدش مي‌روم و ازنيتي كه درباره اش داشتم، بخشش مي‌طلبم. منتظر ماندم تا از نمازش فارغ شد ونشست. به سوي او رفتم اماپيش ازآن كه سخن بگويم رو به من كرد وفرمود يا شقيق! بخوان: وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدي ( 2 ) بار ديگر مرا واگذاشت و از نظرم ناپديد شد. يقين كردم او از ابدال است چون دوبار ازنيتم خبرداد.چون به رمال رسيديم بارديگر اورابرسرچاه آب ديدم كه مي‌خواست آب بردارد. ظرفي كه دردست داشت ازدستش به داخل چاه افتاد ومن به او مي‌نگريستم. نگاهي به آسمان كرد و فرمود:
أنت ربي إذا ظمئت من الما     ء و قوتي إذا أردت الطعاما

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الحجرات/ 12
2 . طه / 82


91


اللهم سيدي ما لي سواها فلاتعدمنيها.
شقيق گويد: به خدا سوگند ديدم آب چاه جوشيد وبالا آمد وظرفش را بادست گرفت و آب نوشيد و وضو گرفت. چهار ركعت نمازخواند و سپس به سمت تپه شن رفت. شن‌ها را با دست به داخل ظرفش مي‌ريخت وحركت مي‌داد وتبديل به آب گوارا مي‌شد ومي‌نوشيد. نزدش رفتم وسلام كردم وجواب داد.
عرض كردم آنچه كه خداوند به شما روزي كرده است، به من هم بدهيد. فرمود: يا شقيق !نعمت‌هاي خداوند هميشه به صورت پنهان وآشكار برما نازل مي‌شود. گمانت را نسبت به خداوند نيكوگردان. سپس ظرف را به من داد درحالي كه پر از سويق ( 1 ) و شكر بود.به خدا قسم آن چنان معطر وخوش طعم بود كه درطول عمرم غذايي همانند آن نخورده بودم.هم سيرشدم، هم سيراب. پس از آن تا مدتي نياز به غذا وآب نداشتم تا اينكه به مكه رسيديم.نيمه شبي اورا نزديك قبه آب خوري ديدم كه با حالت خشوع وگريه نماز مي‌خواند.درحال نماز بود تاوقت نماز صبح نزديك شد. درمصلايش نشست و مشغول تسبيح شد تا نمازصبح را خواند وسپس هفت بارطواف كرد و ازمسجد الحرام بيرون رفت ومن هم درپي اورفتم. ديدم خدمت كاران وهمرا‌هان بسياردارد و برخلاف آنچه كه مي‌پندا شتم، بود.مردم دور اوجمع شدندوبراوسلام مي‌كردند.از كسي پرسيدم: ايشان كيست؟ پاسخ داد اين جوان، موسي بن جعفربن محمد(عليه السلام) است.باخودگفتم: شگفت نيست كه اين شگفتي‌ها جز براي همانندايشان نمي‌باشد. ( 2 )

اين داستان را اهل سنت نقل كرده اند و در درستي آن ترديد نيست و مي‌توان از زاويه‌هاي مختلف به آن نگريست: زهد، عبادت، حج، معجزه، موقعيت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يك نوع غذاي بسيار لذيذ كه با آرد گندم مي‌پختند
2 . صفةالصفوة2/125/191؛الفصول المهمه/231. وي گويد اين داستان را ابن جوذي درمسيرالعزم وجنابذي درمعالم العترةالنبوية ورامهرمزي دركرامات الاولياء آورده اند)


92


اجتماعي امام واحترام مردم به آن حضرت و دعوت به كتاب خدا و اخلاق نيكو و بيان امامت و.....
در اين خصوص دركتاب‌هايي كه ويژه معجزات مي‌باشند ( 1 ) و ديگر كتاب‌ها، موارد بسياري نقل شده است. ( 2 )

14- عفو و گذشت
بخشش، يكي از ويژگي‌هاي برازنده ائمه بوده است. آنها هيچ گاه درصدد انتقام بر نيامدند و با كساني كه مرتكب خطا مي‌شدند و يا توهين مي‌كردند، كريمانه رفتار مي‌ نمودند. به گونه اي كه آنها به امامت و يا جايگاه بلند معنوي ائمه اعتراف مي‌كردند.
و عن رجل من ولد عمار بن ياسرقال: كان عند علي بن الحسين قوم فاستعجل خادماً له بشواء ( 3 ) كان له في التنور. فأقبل به الخادم مسرعاً و سقط السفود ( 4 ) من يده علي بني لعلي أسفل الدرجة ( 5 ) فأصاب رأسه فقتله فقال علي للغلام: أنت حر، لم تعمده و أخذ في جهاز ابنه. ( 6 )

الامام الحسن(عليه السلام) قال: لو شتمني رجل في هذه الاُذن ـ و أومأ الي اليمني ـ و اعتذر لي في اليسري لقبلت ذلگ منه، و ذلگ أنّ أميرالمؤمنين عليّ بن أبي طالب(عليه السلام) حدّثني أنّه سمع جدّي رسول

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . از جمله : نوادر المعجزات. مناقب، ابن شهر آشوب، ؛ الخرايج والجرايح
2 . مراجعه شود به بحار الانوار تاريخ زندگي ائمه
3 . كباب
4 . وسيله كباب پختن
5 . پله
6 . صفة الصفوي 1/71/165 ؛ مطالب السئول /420


93


الله(صلي الله عليه و آله ) يقول: لايرد الحوض مَن لم يقبل العذر من محق أو مبطل. ( 1 )
ذهبي گويد: قلت: إن صحت، فهذا غاية الحلم و السماحة. ( 2 )
15- خوبي در برابر بدي‌هاي ديگران
بني اميه پس از آنكه به حكومت رسيدند، نخستين اقدامي كه انجام دادند، تبليغ گسترده بر ضد خاندان رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) بود. اين اقدام آن‌ها زمينه دشمني افراد بسيار را در جامعه نسبت به اهل بيت پيامبر(عليهم و السلام) فراهم كرد و خاندان زبير نيز با اهل بيت پيامبر سرسنگين بودند. برخي از بازماندگان خلفا نيز دشمني آن‌ها را در دل داشتند. بني عباس نيز همان سياست بني اميه را با گستردگي بيشتري ادامه دادند و افرادي نيز بودند كه نسبت به ائمه حسادت مي‌ورزيدند. در نتيجه افرادي آگاهانه و بسياري ديگر ناآگاهانه به دشمني پرداختند و در مواردي نيز اين دشمني را اظهار مي‌كردند و به ائمه(عليهم و السلام) دشنام مي‌دادند. ائمه(عليهم و السلام) نيز از اين موقعيت استفاده نموده و مسؤوليت تربيتي خود را درباره اين افراد به خوبي ايفا مي‌كردند. در نتيجه برخي هدايت ‌شده و به صف ياران اهل بيت مي‌پيوستند.
بديهي است كه ائمه (عليهم و السلام) مصداق كامل «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الأرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا ( 3 ) » بودند كه بايد با بازماندگان فكري به گونه‌اي رفتار مي‌كردند كه هدايت مي‌شدند. اين رفتار ائمه درگستره سيره و آموزگاري مبين موضوعات مهم ذيل بود.
اول: معصومين، مصداق روشن آيات قرآن از جمله وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ بودند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . إحقاق الحقّ : 11 / 431
2 . سير اعلام النبلاء 6/271
3 . فرقان 25/63


94


دوم: عمل به قرآن در وجود آن‌ها تجلي كامل داشت.
سوم:پيروان اهل بيت نيز بايد در رفتار با مخالفان نقش تربيتي و هدايتي را فراموش نكنند. افرادي كه به دشمني با اهل بيت مي‌پرداختند، ازگروه‌هاي مختلف بودند.


1ـ امويان
تيره امويان هميشه با اهل بيت پيامبر، دشمن بودند اما در روز درماندگي به اهل بيت پيامبر پناه مي‌بردند و ائمه نيز به آنها پناه مي‌دادند. چنان كه مروان در جريان قيام مردم مدينه بر ضد امويان از امام زين العابدين(عليه السلام) كمك خواست كه خانواده او را پناه دهد و امام نيز آنها را پناه داد و به ينبع نزد خانواده خود فرستاد. ( 1 )
و بار ديگر به يك حاكم معزول اموي در روز درماندگي محبت كرد، درحالي كه او با امام دشمن بود.
هشام بن اسماعيل استاندار مدينه بود و هميشه امام زين العابدين را آزار مي‌داد تا اينكه وليد، او را عزل كرد و دستور داد بر هركسي ستم كرده است، شكايت كنند. او مي‌گفت من ازهيچ كسي جز علي بن الحسين نگران نيستم. او را جلو خانه مروان نگه داشته بودند تا هركس از سوي او ستم ديده، شكايت كند. امام به تمام بستگان و پيروان خود دستور داد كه متعرض او نشوند. وقتي امام از آنجا كه او بازداشت شده بود، گذشت، وي فرياد كرد: اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسالَتَهُ.

در روايت ديگري آمده كه امام زين العابدين نامه اي فرستاد و فرمود اگر نياز مالي داري، بگو. ما آنچه كه تو بخواهي داريم و از ناحيه ما و پيروان ما نيز آسوده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ الطبري 4 /372


95


خاطر باش و هشام فرياد كرده: اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسالَتَهُ. ( 1 )
2ـ بازماندگان خلفا
از ديگر افرادي كه با امامان دشمن بودند و آزار مي‌دادند، بازماندگان برخي از خلفا بودند و ائمه (عليهم و السلام) ناسزاي آنها را نيز با محبت پاسخ مي‌دادند:

يحيي بن حسن و افراد ديگري گفته اند: يكي از نوادگان عمر بن خطاب در مدينه بود و امام موسي بن جعفر(عليه السلام) را دشنام مي‌داد و اذيت مي‌كرد. برخي به امام پيشنهاد كردند اجازه دهيد او را بكشيم. امام شديدا آنها را از اين كار منع كرد. مرد عمري در حومه مدينه مشغول زراعت بود. يك روز امام در حالي كه سوار بر مركب بود، به سوي او رفت. امام، همانطور كه سوار بر مركب بود، از روي محل زراعت مرد گذشت. مرد عمري فرياد كرد: زراعت مرا زير پا له كرديد ولي امام اعتنا نكرد تا نزد او رسيد، پياده شد و نشست و با خوش رويي پرسيد: زراعتت چه مقدار ضرر ديد؟ پاسخ داد صد دينار. امام پرسيد. انتظار داشتي چه مقدار محصول از زراعت، به دستت برسد؟ پاسخ داد: غيب نمي‌دانم. امام فرمود: من پرسيدم انتظار داشتي چه مقدار برايت حاصل داشته باشد؟ گفت: اميد مي‌رفت دويست دينار كسب كنم. امام سيصد دينار به او داد و فرمود اين قيمت زراعتت و آنچه از زراعتت نيز كه زير پا له شده بود، به حال اول برگشت. آن مرد عمري بلند شد و پيشاني امام را بوسيد و امام برگشت. وقتي امام به مسجد رفت، او را آنجا ديد كه نشسته است. وقتي نگاهش به امام افتاد، فرياد كرد: اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسالَتَهُ.كساني كه پيش از اين با او هم عقيده بودند، نزدش رفتند و پرسيدند داستان چيست كه از موسي بن جعفر ستايش مي‌كني؟ او با آنهاگفتگو و استدلال مي‌كرد. ازآن پس هر وقت امام به مسجد مي‌رفت ويا خارج مي‌شد، او

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بحار الأنوار 46 / 94؛ مناقب ابن شهرآشوب 3 / 301 ؛ تاريخ الطبري



96


امام را دعا مي‌كرد. امام به پيروان خود فرمود: حالا بهتر شد يا آن گونه كه شما مي‌خواستيد؟ من به اين صورت وضعيت اورا اصلاح كردم. ( 1 )
3ـ فريب‌خوردگان
چنانكه شخصي از مردم شام، به مدينه رفته بود و به امام حسن (عليه السلام) دشنام داد.
روي المبرّد و ابن عائشة: أنّ شاميّاً رآه راكباً فجعل يلعنه و الحسن لايردّ، فلما فرغ أقبل الحسن(عليه السلام) فسلّم عليه و ضحگ، فقال: أيها الشيخ! أظنّگ غريباً؟ و لعلگ شبّهت، فلو استعتبتنا أعتبناگ ( 2 ) ، و لو سألتنا أعطيناگ، و لو استرشدتنا أرشدناگ، و لو استحملتنا ( 3 ) حملناگ، و إن كنت جائعاً أشبعناگ، و إن كنت عرياناً كسَوْناگ، و إن كنت محتاجاً أغنيناگ، و إن كنت طريداً ( 4 ) آويناگ، و إن كان لگ حاجة قضيناها لگ، فلو حرّكت رحلگ إلينا و كنت ضيفنا الي وقت ارتحالگ كان أعود عليگ، لأنّ لنا موضعاً رحباً ( 5 ) و جاهاً عريضاً و مالاً كثيرا. فلمّا سمع الرجل كلامه بكي، ثم قال: أشهد أنّگ خليفة الله في أرضه، و اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسالَتَهُ، و كنت أنت و أبوگ أبغض خلق الله إليّ، و الآن أنت أحبّ خلق الله إليّ. ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ بغداد 13/28/6987 ؛ سير اعلا مالنبلاء 6/271 (قلت، إن صحت، فهذا غاية الحلم والسماحة)
2 . اگر رضايت بطلبي، راضي مي‌گردانيم
3 . مركب سواري بخواهي، به شما مي‌دهيم
4 . رانده شده
5 . خانه وسيع ومال فراوان دارم
6 . العوالم (الإمام الحسن) : 121 نقلاً عن المناقب : 3 / 184(اين روايت را عايشه نيز نقل كرده است. قالت: دخل رجل من أهل الشام المدينة فرأي رجلاراكبا علي بغلة حسنة قال : لم أرأحسن منه، فمال قلبي إليه فسألت عنه فقيل لي:إنه الحسن بن علي.فامتلأ قلبي غيظا وحنقا وحسدا أن يكون لعلي ولد مثله،فقمت إليه فقلت:أنت ابن أبي طالب؟ فقال:(أناابنه). فقلت:أنت ابن من ومن ومن، وجعلتأشتمه وأنال منه(ومن أبيه وهوساكت،حتي استحييت منه) فلما انقضي كلامي ضحك وقال: (أحسبك غريبا شاميا). فقلت:أجل.فقال: (فمل معي،إن احتجت إلي منزل أنزلناك وإلي مال أرفدناك وإلي حاجة عاوناك). فاستحييت والله منه وعجبت من كرم خلقه فانصرفت وقد صرت أحبه مالاأحب غيره. العوالم (الإمام الحسن) : 121 نقلاً عن المناقب : 3 / 184


97


و نال منه (امام سجاد)رجل يوما فجعل يتغافل عنه ـ يريه أنه لم يسمعه ـ فقال له الرجل: إياك أعني، فقال له علي: و عنك أغضي.
عبدالغفار بن القاسم قال: كان علي بن الحسين خارجاً من المسجد فلقيه رجل فسبه فثارت إليه العبيد و الموالي فقال علي بن الحسين: مهلاً عن الرجل. ثم أقبل علي الرجل فقال: ما ستر عنگ من أمرنا أكثر. ألگ حاجة نعنيگ عليها؟ فاستحيا الرجل. فألقي عليه خميصة ( 1 ) كانت عليه و أمرله بألف درهم فكان الرجل بعد ذلگ يقول: أشهد إنگ من أولاد الرسول. ( 2 )
كلّمه (علي بن الحسين) رجل فافتري عليه فقال: إن كنّا كما قلت فنستغفر الله، و إن لم نكن كما قلت فغفر الله لگ. فقام إليه الرجل فقبل رأسه و قال: جعلت فداگ، ليس كما قلت أنا فاغفرلي: قال: غفر الله لگ. فقال الرجل: اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسالَتَهُ. ( 3 )
درباره امام كاظم (عليه السلام) چنين روايت شده:

كان موسي بن جعفر ... و كان يبلغه عن الرجل أنه يؤذيه فيبعث إليه بصرة ( 4 ) فيها ألف دينار، و كان يصر الصرر ثلاثمائة دينار، و أربعمائة دينار، و مائتي دينار، ثم يقسمها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ثوب أسود مربع
2 . صفة الصفوة 1/71 ؛ البدايه و النهايه 9/ 123 مطالب السئول/ 420
3 . صفة الصفوة168/165
4 . بسته يا كيسه پول


98


بالمدينة. و كان مثل صرر موسي بن جعفر إذا جاءت الإنسان الصرة فقد استغني. ( 1 )
4ـ حسادت
برخي افراد از روي حسادت، با امام سر ناسازگاري داشتند.
وقف علي علي بن الحسين (عليه السلام)رجل من أهل بيته فأسمعه و شتمه، فلم يكلمه، فلما انصرف قال لجلسائه: قد سمعتم ما قال هذا الرجل، و أنا أحب أن تبلغوا معي إليه حتي تسمعوا ردي عليه قال: فقالوا له: نفعل، و لقد كنا نحب أن تقول له و نقول، قال: فأخذ نعليه و مشي و هو يقول: وَ الْكاظِمِينَ الْغَيظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ. فعلمنا أنه لايقول له شيئا، قال: فخرج حتي أتي منزل الرجل فصرخ به فقال: قولوا له: هذا علي بن الحسين قال: فخرج إلينا متوثبا للشر ( 2 ) ، و هو لايشگ أنه إنما جاءه مكافئا ( 3 ) له علي بعض ما كان منه، فقال له علي بن الحسين (عليه السلام): يا أخي إنگ كنت قد وقفت علي آنفا فقلت و قلت، فإن كنت قلت ما في فأستغفر الله منه، و إن كنت قلت ما ليس في فغفر الله لگ قال: فقبل الرجل ما بين عينيه و قال: بل قلت فيگ ما ليس فيك، و أنا أحق به. ( 4 )

برخي ديگر از روش‌هاي تربيتي ائمه(عليهم و السلام)درفصل‌هاي ديگر اين كتاب بيان شده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ بغداد 13 /27/6987 ؛ وفيات الأعيان : 5/308/746، وكنز اللغة : 766، الأنوار البهية: 190. سير اعلام النبلا 6/270
2 . به گونه‌اي كه مي‌خواست با يك اقدام ناگوار وانتقام جويانه مقابله كند
3 . تلافي كند و انتقام بگيرد
4 . الإرشاد 2 / 145 بحارالانوار 46/95 (به اختصار) ؛ سير أعلام النبلاء 4 / 389(به اختصار)؛ صفة الصفوة1/66/165؛مطالب السئول /410؛ مختصر تارسيخ دمشق 17/244 (قال الراوي : والرجل هو الحسن بن الحسن)


99


است. اينها برخي ازروش‌هاي تربيتي ائمه(عليهم و السلام)بودكه براي تربيت جامعه ازآن‌ها استفاده مي‌كردند.
16– تذكر به افرادي كه مرتكب خطا شدند يا انحراف فكري داشتند
امامان معصوم، برخي موارد خطا را به افراد ويژه تذكر مي‌دادند تا از انحراف عملي و خطاي فكري آن‌ها جلوگيري شود.
روي أن إبراهيم بن مهزم الأسدي قال: قدمت المدينة، فأتيت باب أبي عبدالله(عليه السلام) أستفتحه فدنت جارية لفتح الباب، فقرصت ثديها، و دخلت فقال:يا ابن مهزم أما علمت أن ولايتنا لاتنال إلا بالورع، فأعطيت الله عهدا أني لاأعود إلي مثلها أبدا. ( 1 )
عن عبدالعزيز قال:كنت أقول بالربوبية فيهم، فدخلت علي أبي عبدالله(عليه السلام) فقال: يا عبدالعزيز ضع ماء أتوضأ ففعلت، فلما دخل يتوضأ قلت في نفسي: هذا الذي قلت فيه ما قلت يتوضأ، فلما خرج قال: يا عبدالعزيز لاتحمل علي البناء فوق مايطيق، فيهدم، إنا عبيد مخلوقون. ( 2 )

مفضل بن عمرقال:كنت أنا و خالد الجوان، و نجم الحطيم، و سليمان بن خالد علي باب الصادق(عليه السلام) فتكلمنا فيما يتكلم فيه أهل الغلو، فخرج علينا الصادق(عليه السلام) بلا حذاء و لا رداء و هو ينتفض و يقول: يا خالد! يا مفضل! يا سليمان! يا نجم! لا، بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يعْمَلُونَ ( 3 ). و قال صالح بن سهل: كنت أقول في

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الأنوار 47/101
2 . بحار الأنوار 47/107
3 . سورة الأنبياء الآية : 26


100


الصادق(عليه السلام)ما تقول الغلاة، فنظر إلي فقال: ويحگ يا صالح إنا و الله عبيد مخلوقون، لنا رب نعبده، و إن لم نعبده عذبنا.( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الأنوار 47 /125, المناقب ج 3 ص 347


101


خلاصه و نتيجه
فلسفه بعثت پيامبران وامامت امامان، تربيت جامعه بود. ائمه درخصوص تربيت جامعه، ازتمام امكانات موجود استفاده نموده وشيوه‌هاي مختلف را به كار بردند تا جايگاه تربيتي خود را به خوبي ايفاكنند. برخي شيوه‌هاي تربيتي چنين بود:تربيت خواص،گسترش فرهنگ عبادت،دعا،دعوت به فضايل اخلاقي،نصيحت افراد باتوجه به موقعيت وشرايط روحي آن‌ها،موعظه به شكل ويژه، تشويق افراد به تعليم وتربيت،تشويق افرادي كه نيكي مي‌كردند، تشويق افرادي كه از آيات قرآن استفاده مي‌كردند، دستورهاي ويژه به افراد به خصوص،عفو وگذشت،نيكي در برابر بدي‌هاي ديگران. تذكر به افراد به خصوص در بارة خطاي فكري وعملي كه مرتكب شدند.

 


102


پرسش‌هاي اين فصل


1- اهداف شناخت سيره تربيتي ائمه.
2- پيامبر، جايگاه تربيتي ائمه را چگونه معرفي كرد؟
3 - اصول كلي تربيتي ائمه كدام هستند؟
4- مباني كلي نقش تر بيتي أئمه كدام است؟
5 - وظيفه شيعيان، در معرفي وتحقق جايگاه تربيتي امامان چيست؟
6 – داستان شقيق بلخي را شرح دهيد وچه مطالبي از آن داستان استفاده مي‌شود؟
7- چه كساني با ائمه دشمن بودند وامامان معصوم با آن‌ها چگونه رفتار مي‌كردند؟ دو نمونه را توضيح دهيد.


103



| شناسه مطلب: 78345