بخش 1
مقدمة مترجم مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
از كلام امام حسين( عليه السلام ) به زينب كبري( عليها السلام ) هنگام وداع روز عاشورا:
يا اُختَاه! لا تنْسَينِي في نافلَةِ اللَّيلِ؛
خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مكن.
سرّ نينوا، زينب كبري( عليها السلام )
ترجمه و تأليف:
محمدعلي محسنزاده
مقدمة مترجم
در تاريخ اسلام بانويي به عظمت «زينب كبري( عليها السلام )» كمتر ميتوان يافت. پس از مادرش فاطمة زهرا ( عليها السلام ) و جدّهاش خديجة كبري( عليها السلام ) يگانه بانوي قهرمان تاريخ اسلام است كه در دفاع از دين و مذهب، نام خود را بر تارك تاريخ ثبت كردهاست.
معرفت والاي او در شناخت وظيفه، عقيدة استوار او در انجام تكليف، و مواضع هوشمندانة او در اجراي وظيفه، او را به بانويي بينظير، مبدّل ساخته است. اين درست كه او زن است، اما زني كه تاريخ، مشحون از پايمرديهاي اوست! او يك زن است اما زني كه مردانگي، از او پايمردي و صلابت و شهامت آموخته است.
آري! از دختر عليّ مرتضي و فاطمة زهرا ( عليها السلام ) جز اين انتظار نميرود.
يزيد بن معاويه كه سرمست از پيروزي ظاهري خود در جنگ كربلا
است، بر زينب نهيب ميزند كه «پدر و برادر تو از دين خارج شدند!» اما زينب كه گويا هيچ داغ نديده است آنچنان غرّاء و فصيح سخن ميراند و آنچنان باشهامت خطبه ميگويد كه خطابه و سخنوري علي و شهامت او در دلها زنده ميشود:
«... اگرچه مصائب روزگار با من چنين كرد كه با تو سخن گويم، اما من ارزش تو را ناچيز ميدانم... جاي بسي شگفتي است كه حزب خدا به دست حزب شيطان كشته شوند، و خون ما از پنجههاي شما بچكد، پارههاي گوشت بدن ما از دهان شما بيرون بيفتد و آن بدنهاي پاك و مطهر را گرگهاي وحشي بيابان دريابند و گذرگاه دام و ددان قرار گيرند...!»
زينب در ساية معرفت برگرفته از تربيت در بيت وحي، به اين دانش رسيده است كه، آنچه توانست امام حسين( عليه السلام ) را بكشد، يزيد نبود، بلكه فرهنگي بود كه سردمدارش در آن زمان، يزيد بود. امام حسين( عليه السلام ) هم يك نفر نبود كه به دست يزيد كشته شد؛ بلكه سردمدار فرهنگ مقابله با پوچي و باطل در آن زمان بود. فرهنگي كه از سقيفه آغاز شد و سرانجام كارش به قتل امام حسين( عليه السلام ) كشيده شد. بنابراين نه فقط قافله سالاري كاروان اسراي كربلا را به دوش كشيده است كه او سفير و پيامرسان نهضت حسيني است به تمامي نقاط كشور اسلامي و مردم مسلمان نام!
آري! اگر زينب نبود، كربلا در كربلا ميماند و نهضت حسيني آن
ذبح عظيم(1) در پس كوه فتنهها، در پس طوفان حوادث و سيلابهاي روزگار غدار، در پس نقشههاي شوم ياوهگويان و خرافهپرستان بيدين؛ بلكه ضد دين، گم ميشد. زينب است كه نداي حسيني( عليه السلام ) را در گذر تاريخ به گوش تمامي عالميان رسانده است. ندايي كه به شهادت دوست و دشمن، باعث احياي مسلمين و بقاي اسلام گرديد. به سه نمونه از سخنان مستشرقين دربارة پيام عاشورا توجه كنيد:
پروفسور براون ميگويد:
«... گروه شيعه يا طرفداران علي( عليه السلام ) به قدر كافي، هيجان و از خود گذشتگي نداشتند؛ امّا پس از رخداد عاشورا، كار دگرگون شد. تذكار زمين كربلا، كه به خون فرزند پيامبر، آغشته بود و يادآوري عطش سخت وي و پيكرهاي نزديكانش كه در اطراف او روي زمين ريخته بودند، كافي بود كه عواطف سستترين مردم را به هيجان در آورد و روحها را غمگين كند، چنان كه نسبت به رنج و خطر حتي مرگ، بياعتنا شوند».(2)
نيكلسن ميگويد:
«حادثة كربلا، حتي ماية پشيماني و تأسف امويان شد؛ زيرا اين واقعه، شيعيان را متّحد كرد و براي انتقام حسين همصدا شدند و صداي آنان در همه جا و مخصوصاً به نزد ايرانيان، كه ميخواستند از نفوذ عرب آزاد شوند، انعكاس