بخش 11

خود آزمایی


251


بازار مدينه عبور كردند. ابن اسحاق 3/202 گويد: از طايفه بني‏نضير فقط دو مرد به نام يامين بن عُمير و ابوسعد بن وَهْب در زمان محاصره شبانه از قلعه خارج شدند و اسلام آوردند و اموال خود را حفظ كردند.

تقسيم غنايم

يهوديان بني‏نضير كشاورز بودند و بيشتر اموال آنان نخلستان و زمين‏هاي زراعي بود و چون اموالشان بدون جنگ و درگيري به دست آمده بود فَيْ‏ء و از خالصه رسول خدا صلي الله عليه و آله به حساب مي‏آمد و متعلق به خود آن حضرت بود. واقدي 1/379 گويد: پيامبر ثابت بن قيس بن شَمّاس را خواست و دستور داد همه انصار را جمع كند. هنگامي كه همه جمع شدند براي آنان سخن گفت، سپس از محبت‏هاي ايشان به مهاجران و اين‌كه ايثار كرده و مهاجران را بر خود ترجيح داده و آنان را در منازل خويش سكونت داده‏اند ياد كرد. آن‌گاه خطاب به انصار فرمود: «اگر دوست داشته باشيد آن‌چه را خداوند از بني‏نضير بر من غنيمت داده ميان شما و مهاجران تقسيم كنم و مهاجران هم‌چنان در خانه‏هاي شما باشند و از اموال شما استفاده كنند و اگر دوست داشته باشيد به مهاجران بدهم و آن‌ها از خانه‏هاي شما بيرون بروند». سعد بن عباده و سعد بن معاذ گفتند اي رسول خدا بين مهاجران تقسيم كن و آنان هم‌چنان در خانه‏هاي ما بمانند. همه انصار گفتند: با اين پيشنهاد موافقيم و مي‏پذيريم. حضرت فرمود:

«اَللَّهُمَّ ارْحَمِ الأَنْصارَ وَأَبْناءَ الأَنْصارِ».



252


خدايا انصار و فرزندان انصار را رحمت فرما.

آن‌گاه قسمتي از اموال آنان را بين مهاجران تقسيم كرد و به انصار جز دو نفر، سهل بن حُنيف و ابودُجانه انصاري كه نيازمند بودند به كس ديگر چيزي نداد. از همين زمان به بعد مهاجران كم‏كم از منازل انصار بيرون رفتند و زندگي مستقل تشكيل دادند.

نكته قابل تذكر اين است كه در غزوة بني‏قينقاع هم اموال آنان بدون جنگ و درگيري به دست آمد، با اين حال آن‌جا گفته نشد كه از خالصه رسول خداست. حلبي 2/268 اشاره‏اي به اين مطلب دارد. البته ممكن است اين حكم در جنگ بني‏نضير تشريع شده و پيش از آن نبوده است. برخي از محققان گفته‏اند علت اين‌كه اموال بني‏نضير اختصاص به رسول خدا پيدا كرد اين بود كه قلعه بني‏نضير به دست اميرالمؤمنين فتح شد و درحقيقت او به تنهايي اين جنگ را به پيروزي رساند. بعضي از پژوهشگران معتقدند اين اختلاف نشأت گرفته از حكم حكومتي پيامبر بوده است.

نتايج جنگ بني‏نضير

جنگ بني‏نضير دومين درگيري مسلمانان با يهود بود. اخراج بني‏نضير با توجه به قدرتي كه در مدينه داشتند ضربه شكننده‏اي به يهوديان وارد آورد و براي منافقان و مشركان نيز شكست غير مستقيم به‏حساب مي‏آمد، زيرا كه آنان اميد زيادي به يهوديان داشتند. نوشته‏اند منافقان به شدت ناراحت و غمگين شدند. به نقل ابن اسحاق 3/205 ابن‏لُقَيْم عَبْسِي گويد:

فَمَنْ مُبْلِغٌ عَنِّي قُرَيْشاً رِسالَةً

فَهَلْ بَعْدَهُم فِي الْمَجْدِ مِنْ مُتَكرَّمِ



253


كيست كه از سوي من به قريش پيام ببرد كه آيا پس از بني‏نضير در شرافت و بزرگي جايگاهي براي شما مانده است؟!

اخراج بني نضير حتي براي برخي از مسلمانان هم‏پيمان آنان نيز خوشايند نبود تا آن‌جا كه افرادي چون حسان بن ثابت از رفتن آنان تأسف خوردند. در مقابل براي مسلمانان پيروزي آشكاري بود و تا اندازه زيادي شكست جنگ احد را جبران كرد و خطر بالقوه بزرگي را از بين برد و امنيت مدينه را تا حد زيادي تأمين كرد.

در هيچ يك از منابع سيره و تاريخ اسلام تعداد يهوديان بني‏نضير ذكر نگرديده است. در تفسير قمي 1/168 آمده است: يهوديان بني‏نضير هزار نفر بودند كه گويا با توجه به اين‌كه به قول واقدي 1/374 هنگام رفتن ششصد شتر آنان را حمل مي‏كرده و طبق روايت تاريخ الخميس 1/462 از ابن‏عباس كه هر سه خانوار يك شتر داشتند آنان دويست خانوار بوده‏اند كه ميانگين جمعيت آن تقريباً هزار نفر مي‏شود و اگر روايت ديگر تاريخ الخميس 1/462 كه مي‏گويد به هر سه نفر يك شتر تعلق داشت صحيح باشد مي‏توان گفت تعداد آنان نزديك به دو هزار نفر بوده است.

جنگ بني‏نضير از نظر قرآن

بيشتر آيات سورة حشر درباره جنگ بني‏نضير نازل شده تا آن‌جا كه ابن‏عباس اين سوره را سورة بني‏نضير مي‏ناميد. در صدر سوره آمده است: «اوست كسي كه كافران اهل كتاب را در نخستين برخورد با مسلمانان از خانه‏هاي‏شان بيرون راند، شما گمان نمي‏كرديد كه آنان بيرون روند.



254


خودشان مي‏پنداشتند كه دژهاي‏شان آنان را از عذاب الهي در امان نگه مي‏دارد. خداوند در دل‏هاي‏شان هراس افكند به گونه‏اي كه خانه‏هاي خود را با دست خويش و با دست مؤمنان ويران مي‏كردند». چون قطع درختان نخل در اذهان برخي شبهه ايجاد كرده بود خداوند اين كار را تأييد كرد و فرمود: «هر درخت نخلي را كه قطع كرديد يا آن را به حال خود وانهاديد به اذن خدا بود تا فاسقان را خوار گرداند». آن‌گاه به توضيح فَيْ‏ء و غنايم مي‏پردازد. در قرآن به علت جنگ بني نضير اشاره نشده است.

تحريم خمر

به روايت تاريخ الخميس 2/26 گروهي از صحابه خدمت پيامبر رسيدند و عرض كردند يا رسول الله صلي الله عليه و آله ‏ نظر خود را درمورد شراب بيان فرما، چرا كه شراب عقل را زائل و مال را نابود مي‏كند. در پاسخ آنان آيه دويست و نوزده بقره نازل شد:

(يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا).

از تو درباره شراب و قمار مي‏پرسند بگو در آن‌ها گناهي بزرگ و سودهايي نيز براي مردم است ولي گناه آن‌ها از سودشان بيشتر است.

بعدها گروهي در ميهماني عبدالرحمن بن عوف شراب نوشيده و مست شدند، سپس برخي مشغول نماز گرديدند و يكي از آنان سورة



255


كافرون را در نماز خود اين‏گونه خواند: «قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ». پس از اين واقعه آيه چهل و سه نساء فرود آمد:

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْرَبُوا الصَّلَوةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَي).

اي كساني كه ايمان آورده‏ايد در حال مستي گرد نماز نرويد.

پس از اين ماجرا شرابخواري خيلي كم شد تا آن‌كه گروهي از انصار همراه سعد بن ابي‏وقاص در جلسه‏اي شراب نوشيدند و در حال مستي به تفاخر پرداختند. سعد شعري در هجاي انصار خواند و كار به درگيري كشيد، پس از آن شكايت نزد رسول خدا بردند. آن‌گاه آيه نود مائده نازل شد:

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ).

اي كساني كه ايمان آورده‏ايد شراب و قمار و بت‏ها و تيرهاي قرعه پليدند و از كار شيطان‏اند، پس از آن‌ها دوري گزينيد.

در تاريخ تحريم نهايي خمر اختلاف زياد است، مشهور آن است كه تحريم نهايي خمر هم‏زمان با جنگ بني‏نضير بوده است. از آن‌جا كه شرابخواري در بين عرب‏ها رايج و نفع تجاري آن نيز زياد بود تحريم دفعي آن بر آنان سخت و دشوار مي‏نمود، به اين لحاظ حرمت آن به تدريج تشريع شد. هر چند از گزارش ابن‏اسحاق 2/28 كه مي‏گويد وقتي اَعْشيَ براي پذيرش اسلام به مكه آمد به او گفتند محمد شراب را تحريم كرده، استفاده مي‏شود كه شراب در همان اوايل بعثت هم نوعي مذمّت و حرمت داشته است.



256


بدر الموعد

اين غزوه به‏نام‏هاي بدر الآخره و بدر الثالثه نيز ناميده شده است. طبق وعدة ابوسفيان در جنگ احد قرار شد قريش سال آينده در بدر با مسلمانان برخورد كنند. به روايت واقدي 1/384 ابوسفيان از رفتن به‏سرزمين بدر و جنگ با رسول خدا صلي الله عليه و آله اكراه داشت. با اين حال هر كس در مكه نزد او مي‏آمد و آهنگ مدينه داشت در ظاهر به او مي‏گفت: ما تصميم داريم باسپاهي گران به جنگ محمد برويم. آنان وقتي وارد مدينه مي‏شدند به مسلمانان مي‏گفتند ما در حالي ابوسفيان را ترك كرديم كه سرگرم جمع‏آوري سپاه بود. مسلمانان اين مطلب را خوش نداشتند و از آن بيمناك بودند. نُعيم بن مسعود اشجعي به مكه آمد، ابوسفيان با عده‏اي از سران قريش به ديدار او رفت و مشكل خود را با او در ميان گذاشت. نعيم گفت آمدن من به مكه نيز جز براي اين نبود كه ديدم محمد و يارانش مشغول تهيه سلاح و اسب هستند. من از مدينه كه بيرون آمدم شهر مانند دانه‏هاي انار پر از سپاه بود.

ابوسفيان گفت دوست ندارم محمد و يارانش به قصد جنگ بيرون بيايند و من خارج نشوم، زيرا در اين صورت آنان جسور مي‏شوند. پس ما بيست شتر براي تو جايزه تعيين مي‏كنيم و آن‌ها را به دست سهيل بن عمرو مي‏سپاريم به شرط آن‌كه آنان را متفرق سازي. نعيم پذيرفت و شتابان راهي مدينه شد و سر خود را تراشيد كه حالت عمره‏گزاران را داشته باشد. او هنگامي به مدينه رسيد كه اصحاب رسول خدا در حال آماده شدن براي جنگ با مشركان بودند. مسلمانان از او پرسيدند از



257


ابوسفيان چه خبر؟ گفت درحالي او را ترك كردم كه سپاهي گران براي جنگ با شما فراهم آورده بود. با تبليغات او اوضاع طوري شد كه بيم آن مي‏رفت كسي در جنگ شركت نكند.

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «سوگند به آن‌كه جانم در دست اوست هر آينه به جنگ خواهم رفت هر چند يك نفر با من خارج نشود». پرچم را به دست علي عليه السلام داد و با سپاه يك هزار و پانصد نفري با ده اسب راهي سرزمين بدصر شد. هشت شب منتظر ابوسفيان ماند. مسلمانان مقداري كالاي تجاري كه همراه داشتند فروختند و سپس به مدينه بازگشتند.

ابوسفيان به قريش گفت مي‏دانيد كه ما نعيم بن مسعود را براي متفرق كردن ياران محمد فرستاديم ولي ما هم اكنون بيرون مي‏رويم و يكي دو شب بعد بازمي‏گرديم. ابوسفيان با دو هزار نفر و پنجاه اسب حركت كرد و تا نزديك مرّ الظهران و يا عُسْفان آمد. مَعْبَد بن ابي‏مَعْبَد خزاعي كه آن سال در بازار بدر شركت كرده بود نخستين كسي بود كه اخبار بدرالموعود را به مكه برد. صفوان به ابوسفيان گفت: به خدا سوگند من تو را آن روز از وعده دادن بازداشتم و اكنون آنان بر ما جسور شدند و تصور مي‏كنند به واسطه ضعف و ناتواني است كه از مقابله با آنان خودداري كرديم. از همين‏جا بود كه قريش دوباره به چاره‏انديشي و جمع اموال براي جنگ با پيامبر پرداختند و مقدمات جنگ خندق را فراهم كردند.

تخلف ابوسفيان از وعده‏اي كه به پيامبر و مسلمانان داده بود موجب



258


سرشكستگي و تضعيف او شد و در بين طوايف عرب انعكاس بدي داشت. شعرا خُلْف وعده او را تقبيح كرده و به سرزنش وي پرداختند. كعب بن مالك گفت:

وَعَدْنا أَباسُفْيانَ بَدْراً فَلَمْ نَجِدْ

لِمَوْعِدِه صِدْقاً وَما كانَ وافِياً

با ابوسفيان درباره حضور در بدر وعده گذارديم ولي او را در وعده‏اش راستگو نيافتيم، او وفاكننده به وعده خود نيست.

غزوه ذات‏الرقاع

ابن‏اسحاق 3/213 اين غزوه را قبل از بدر الموعد آورده است. واقدي 1/395 از جابر نقل مي‏كند كه مردي مقداري كالا براي فروش به مدينه آورد. از او پرسيدند متاعت را از كدام ناحيه آورده‏اي؟ گفت از نجد آمدم و در آن‌جا گروهي از قبيله نَمِر و ثَعْلَب را ديدم كه مردم را بر ضد شما جمع كرده‏اند. چون اين گفتار به اطلاع رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيد با چهارصد و يا به قولي هفتصد و يا هشتصد نفر از مدينه خارج شد. تا به محل آنان رسيد ولي هيچ كس را در آن‌جا نيافت، زيرا اعراب به قله‏هاي كوه رفته بودند. لذا بدون درگيري به مدينه بازگشت.

غزوه دومة الجندل

به گفته معجم ما اسْتَعْجَم 2/564 منطقه دُوْمَةُ الجَنْدَل در حدود هشتاد فرسنگي شمال مدينه قرار دارد. در صدر اسلام در آن‌جا بازارتجاري بزرگي بوده است. واقدي 1/402 درباره علت اين جنگ گفته است:



259


رسول خدا تصميم گرفت به سرزمين‏هاي مرزي شام برود. به ايشان گفتند اگر به مرزهاي شام نزديك شويد مايه ترس قيصر خواهد شد. هم‌چنين خبر رسيد گروه زيادي در دومة الجندل جمع شده‏اند و نسبت به تجار و بازرگانان ستم مي‏كنند. گروهي از عرب نيز با آنان هماهنگ شده و قصد حمله به مدينه را دارند. پيامبر با هزار نفر از مسلمانان آهنگ دومة الجندل كرد. شب‏ها راه مي‏پيمود و روزها خود را از انظار پنهان مي‏داشت. به نزديكي دومة الجندل كه رسيدند معلوم شد دشمن از

آن‌جا كوچيده است و مسلمانان جز بر گوسفندان و شبانان ايشان

دست نيافتند. اهل دومة الجندل نيز با اطلاع از ورود سپاه اسلام پراكنده شدند. پيامبر چند روزي در آن‌جا توقف نمود و دسته‏هايي به اطراف اعزام كرد.

مسعودي در التنبيه والاشراف /214 گويد: اين نخستين جنگ با روميان بود، زيرا اُكَيْدِر بن عبدالملك كِنْدي فرمانرواي دومة الجندل بر كيش نصرانيت و فرمانبردار هِرَقْل پادشاه روم بود و راه بر مسافران و بازرگانان مدينه مي‏بست.

خلاصه درس

غزوه حمراء الاسد: جنگ حَمْراء الاسد دنباله و ادامه جنگ احد به‏شمار مي‏رود كه در نتيجه آن مشركان از ترس تعقيب مسلمانان شتابان گريختند.

سريه ابوسلمه، حادثه رجيع، حادثه بئر معونه نيز از اتفاقات اين ايام



260


است.

جنگ بني‏نضير: تاريخ جنگ بني‏نضير را عروة بن زبير هفت ماه پس از جنگ احد دانسته ولي به نقل مشهور هفتم ربيع الاول سال چهارم هجرت بوده است. يهود بني‏نضير تصميم به قتل پيامبر گرفتند كه توطئه‏شان برملا شد و رسول خدا به جنگ آنان رفت و نهايتاً يهود بني‌نضير به خواسته پيامبر گردن نهادند و از مدينه بيرون رفتند.

يهوديان بني‏نضير كشاورز بودند و بيشتر اموال آنان نخلستان و زمين‏هاي زراعي بود و چون اموالشان بدون جنگ و درگيري به دست آمده بود فَيْ‏ء و از خالصه رسول خدا به حساب مي‏آمد و متعلق به خود آن حضرت بود. پيامبر قسمتي از اموال آنان را بين مهاجران تقسيم كرد و به انصار جز دو نفر، سهل بن حُنيف و ابودُجانه انصاري كه نيازمند بودند به كس ديگر چيزي نداد. از همين زمان به بعد مهاجران كم‏كم از منازل انصار بيرون رفتند و زندگي مستقل تشكيل دادند. جنگ بني‏نضير دومين درگيري مسلمانان با يهود بود. اخراج بني‏نضير با توجه به قدرتي كه

در مدينه داشتند ضربه شكننده‏اي به يهوديان وارد آورد و براي منافقان

و مشركان نيز شكست غير مستقيم به‏حساب مي‏آمد، زيرا آنان اميد زيادي به يهوديان داشتند. نوشته‏اند منافقان به شدت ناراحت و غمگين شدند

بدر الموعد: اين غزوه به‏نام‏هاي بدر الآخره و بدر الثالثه نيز ناميده شده است. طبق وعده ابوسفيان در جنگ احد قرار شد قريش سال آينده در منطقه بدر با مسلمانان برخورد كنند. ابوسفيان از رفتن به‏سرزمين بدر و



261


جنگ با رسول خدا اكراه داشت. اما سپاه اسلام به سرزمين بدر رفت و در آن‌جا هشت شب منتظر ابوسفيان ماند. مسلمانان مقداري كالاي تجاري كه همراه داشتند فروختند و سپس به مدينه بازگشتند. تخلف ابوسفيان از وعده‏اي كه به پيامبر و مسلمانان داده بود موجب سرشكستگي و تضعيف او شد و در بين طوايف عرب براي وي انعكاس بدي داشت.

خود آزمايي

1. غزوه حمراء الاسد را توضيح دهيد.

2. سريه ابو سلمه را شرح دهيد.

3. حادثه رجيع را توضيح دهيد.

4. حادثه بئر معونه را شرح دهيد.

5. نتايج جنگ بني نضير را بيان كنيد.

6. كدام سوره از قرآن جنگ بني‌نضير را توضيح داده است؟

7. آيه چهل و سه سورة نساء دربارة چه مطلبي است؟

8. نام‌هاي ديگر بدر الموعد چيست؟

9. ماجراي غزوات ذات الرقاع و دومة الجندل چه بود؟ به اختصار توضيح دهي



| شناسه مطلب: 78373