بخش 2
6. محل ولادت سلمان فصل دوم: در نگاه معصومان 1. از منظر پیامبر 2. از منظر حضرت علی 3. از منظر حضرت فاطمه 4. از منظر امام باقر 5. از منظر امام صادق 6. از منظر امام موسی بن جعفر فصل سوم: حکمت و فقاهت 1. علوم عادی 2. عالم به اسرار
به راستي سلمان، بندة صالح خدا بود و آيين حنيف و خالص داشت، پيوسته تسليم پروردگار عالم بود و هيچگاه پيش از اسلام و روزگاري كه به حسب ظاهر به معابد و كليساها هم ميرفت داراي ايمان بود و خود را به شرك آلوده نكرده بود.
علاّمه محمد حسين طباطبايي، در پاسخ به برخي از ابهامها در
مورد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دربارة تاريخ اسلام آوردن سلمان مينويسد: «سلمان،
در مدينه به اسلام گرويده و بيشتر آيات قرآن در مكه نازل شده
است كه اين آيات مكي، دربردارندة همة معارف كلي و داستانها است».(1)
6. محل ولادت سلمان
در اين مورد، از مورّخان و رجال نويسان، نظريههاي متفاوتي بيان شده است. شيراز، اهواز، شوشتر، رام هرمز و اصفهان2 از جمله شهرهايي هستند كه به عنوان وطن سلمان از آنها ياد شده است. ولي معروفترين آنها، اصفهان و رام هرمز است.
ابن اثير جزري (555 ـ 630 ه.ق)، نوشته است:
سلمان فارسي كه كنية او ابوعبدالله و لقب او سلمان خير و خدمتگزار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود، وقتي از نسب او سؤال ميشد،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 64.
2. تنقيح المقال في معرفة علم الرجال، ج32، ص 237.
|
|
ميگفت: من، سلمان فرزند اسلام هستم. اصل وي از فارس و رام هرمز بود و گفته شده: اهل جي قريهاي از اصفهان بوده است.(1)
اما ابن اسحاق (متوفاي151ه .ق) و ابن هشام (متوفاي 218ه .ق) در كهنترين منابع تاريخي، از زبان سلمان آوردهاند كه وي خود را اهل فارس و از قرية جي اصفهان معرفي كرده است.(2)
به هر ترتيب، دربارة موطن اصلي سلمان، اختلاف نظرهاي بسياري وجود دارد، به اين دليل كه:
الف) در طول تاريخ بسيار اتفاق افتاده كه افراد، قبايل و ملتها براي بهرهمندشدن از مزاياي مادي و معنوي يك شخصيت بزرگ، او را به خود منتسب ميكردند.
ب) سلمان، عمر طولاني داشت و همانطور كه ميدانيد، او ساليان بسياري را صرف جستوجو براي يافتن آيين حق و مطالعه در اين
زمينه كرد و در اين راه به شهرهاي فراواني مهاجرت و در آنجا زندگي نمود.
به همين دليل ممكن است اهالي آن شهرها، وي را هم شهري خود تصور كرده باشند. اين موضوع، در آثار و كتابهاي بسياري ثبت و سبب اختلاف نظر مورخان و رجال نويسان شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 2، ص 338؛ الدرجات الرفيعة، ص 198.
2. السيرة النبوية، ج1، ص 228.
|
|
ج) مورخاني همچون؛ ابن قتيبة دينوري (متوفاي 276ه .ق)1 و ابن حجر عسقلاني (متوفاي 852ه .ق) سلمان را فارسي رام هرمزي اصفهاني خواندهاند.(2) ابن بدران اين اختلاف و دوگانگي را اينگونه از زبان سلمان روايت ميكند كه: «وي در رام هرمز متولد شده و در آن شهر نشوو نما كرده و پدر او از اهالي اصفهان بوده است».(3)
بر اين اساس: سلمان هم رام هرمزي است و هم اصفهاني، گرچه ميتوان او را به شهرهايي كه وي مدتي را در آنجا سپري كرده است نيز، منسوب دانست، اما اين بهترين افتخار است كه وطن سلمان را ايران و سرزمين او را اسلام بدانيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المعارف، ص 117.
2. الاصابة في تمييز الصحابة، ج2، ص 62 .
3. تاريخ ابن عساكر (تهذيب اِبن بدران)، ج6، ص 191.
|
|
|
|
فصل دوم
در نگاه معصومان ( عليهم السلام )
سلمان فارسي، سرانجام پس از سالها جستوجو و مطالعه براي دستيابي به آيين حق، به حضور پيامبر موعود ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رسيد و اسلام آورد.(1)
شناخت معارف و پختگي در فهم و عرفان ناب، چنان مقام بلند و درخشاني به او داد كه افكار و اعمال مؤمنانه و خالصانة وي، بارها مورد تأييد و ستايش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ساير پيشوايان و بزرگان مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) قرار گرفت. در اين فصل، به خلاصهاي از نظريههاي آن بزرگان ميپردازيم:
1. از منظر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با بيان عبارت: «أعرَفُكم بِاللهِ سَلمان» ( 2 ) سلمان فارسي را خداشناسترين ياران خود معرفي كرده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الاستيعاب، ج2، ص 57؛ شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج18، ص 34.
2. نفس الرحمن، ص 225.
|
|
امام حسن عسگري ( عليه السلام ) در تفسير آية (الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ)1، ميفرمايد:
آنگاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) روي خود را به طرف سلمان برگردانيد و فرمود: اي اباعبدالله! تو از برادران خاصّ مؤمن ما و از افراد محبوب قلب فرشتگان مقرّب الهي هستي، تو در ملكوت آسمانها، پس پردة غيب و كرسي و عرش و مرحلة پايين اينها تا زمين، از لحاظ فضيلت مقام مشهوري داري و نزد همگان چون خورشيد وسط آسمان، در روزي كه ابر و غباري وجود ندارد ميدرخشي.
اي سلمان! تو از جمله ستايششدگان و از مصاديق آية (الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ)2 ميباشي.(3)
امام علي ( عليه السلام ) از قول رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: «هر پيامبري، هفت صحابي خاصّ و محرم اسرار دارد، ولي ياران خاصّ من چهارده نفر هستند كه از جمله آنها سلمان فارسي است».(4)
در بيان ديگري آمده است: علي ( عليه السلام ) ضمن داستان مفصلي فرمود:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بقره: 3.
2. همان.
3. تفسير امام ( عليه السلام ) ، ص26؛ نفس الرحمن، ص172.
4. مشكاة المصابيح زمخشري، ص 700؛ الغدير، ج 10، ص 19؛ نفس الرحمن، ص 173.
|
|
از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيدم كه ميفرمود: خداوند متعال به من دستور داده، چهار نفر از مردان اصحاب خود را دوست بدارم و خداوند نيز، آنان را بسيار دوست ميدارد و بهشت هم مشتاق آنان است. به آن حضرت عرض شد: آنان چه كساني هستند اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ؟ فرمود: علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) . آنگاه سكوت كرد، سؤال كردند: آنان كيانند؟ فرمود: علي ( عليه السلام ) ، باز آن حضرت سكوت كرد، اصحاب پرسيدند، آنان چه افرادي هستند؟ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: علي ( عليه السلام ) و سه نفر ديگر كه علي ( عليه السلام ) امام، پيشوا، راهنما و هدايتگر آنان است و آنان هرگز گمراه نخواهند شد هرچند زمان بگذرد، دلهاي آنان محكم و استوار بر ايمان خواهد ماند، آنان سلمان، ابوذر و مقداد هستند.(1)
بالاترين ستايش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از اين صحابي بزرگ را از اين سخن معروف درمييابيم كه: «سلمانُ مِنّا أهلَ الْبَيتِ» ( 2 )؛ «سلمان از خاندان ما اهل بيت است».
عمق و عظمت اين ستايش در اينجاست كه رسول گرامي
اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، همان تمجيدي را در حق اين بزرگ مرد به عمل آورده كه
آن را دربارة معصومان ( عليهم السلام ) و نزديكان و عزيزان خويش به جا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير الفرات، ص 9؛ نفس الرحمن، ص 178.
2. اسدالغابة، ج 2، ص 331؛ كنزالعمال، ج 11، ص 690 .
|
|
آورده است. زيرا رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دربارة امام علي ( عليه السلام ) فرمود: «عَليٌ مِنّي
وَأنا مِن عَليٍّ».(1) دربارة حضرت فاطمه (ها) فرمود: «إنّ فاطِمَةَ مِنّي» يا «فاطمةُ بَضعةٌ منّي».(2)
دربارة حضرت حسين بن علي ( عليه السلام ) نيز فرمود: «حُسَينٌ منّي وَأَنَا مِن حُسَين».(3)
2. از منظر حضرت علي ( عليه السلام )
امام علي ( عليه السلام ) دربارة مقام بلند معنوي و انساني بزرگمردي همچون سلمان، سخنهاي بسيار ارزشمند و قابل توجهي دارند، كه ما به دو مورد از آنها بسنده ميكنيم:
امام علي ( عليه السلام ) فرمود:
اَلسُّبّاق خَمَسةٌ: فَأَنَا سابِقُ العَرَبِ، وَسَلمانُ سابِقُ فارِسَ4، وَصُهَيبُ سابِقُ الرُّومِ، وَبِلالُ سابِقُ الحَبَشِ، وَخَبَّابُ سابِقُ النبط (القبط).(5)
سبقتگيرندگان، از هر قوم و ملتي به اسلام و ايمان، عبارتاند از: ميان عربها، من [علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ]؛ از ميان ملت فارس،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ الامم و الملوك، ج2، ص17؛ فضائل الخمسة، ج3، ص 151.
2. صحيح مسلم، ج5، ص54؛ الغدير، ج2، ص21.
3. اسدالغابه، ج2، ص 19.
4.كنزالعمال، ج11، ص 690 .
5. الخصال، ص312؛ بحارالانوار، ج22، ص 353؛ نفس الرحمن، ص 195.
|
|
سلمان فارسي؛ از سرزمين روم [كه بخشي از آسيا و اروپا و آفريقا را شامل ميشد] صهيب؛ از سرزمين حبشه [اتيوپي كنوني] بلال؛ از طايفة نبطيان سرزمين مصر، خبّاب بن اَرَت.
طبق سخن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي ورود به بهشت هم، اينان از ديگران سبقت خواهند داشت.(1)
اصبغ بن نُباته ميگويد: از حضرت امير مؤمنان ( عليه السلام ) سؤال كردم: نظر شما دربارة سلمان فارسي چيست و نزد شما چه منزلتي دارد؟!
آن حضرت فرمود: دربارة مردي كه از سرشت ما آفريده شده، روح او با روح ما پيوند دارد، خداوند متعال، علوم اول و آخر و ظاهر و باطن و اسرار علوم را به او آموخته است، من چه بگويم؟
روزي به حضور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رسيدم، در حالي كه سلمان در مقابل آن حضرت نشسته بود، مرد عربي وارد شد و سلمان را كنار زد و خود جاي او نشست! رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با مشاهدة اين رفتار به قدري خشمناك شد كه رگ وسط پيشانيش ورم كرد و چشمهايش قرمز گرديد، سپس فرمود: اي مرد بياباني: آيا مردي را كنار ميزني كه خداوند متعال در ملكوت و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در زمين او را دوست ميدارند؟
اي مرد بياباني! آيا مردي را كنار ميزني، كه هرگاه جبرئيل ( عليه السلام ) نزد من حاضر ميشد، از جانب خداوند متعال اعلام ميكرد كه به او سلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الغدير، ج10، ص 121.
|
|
برسانم؟
اي اعرابي! اين را بدان كه سلمان از من است، هركس به او جفا كند به من جفا كرده و هر كس او را اذيت كند، مرا اذيت كرده و هر كس از او فاصله بگيرد، از من فاصله گرفته، و هر كس به او نزديك شود، به من نزديك شده است. دربارة سلمان تندي و خشونت به خرج مده، زيرا خداوند متعال به من دستود داده او را از وضع مرگ و مير افراد، حوادث آينده، حسب و نسب اشخاص و فصل الخطاب آگاه گردانم.
علي ( عليه السلام ) فرمود: آن مرد عرب گفت: اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ! من گمان نميكردم، سلمان داراي چنين مقام و منزلت بلندي است، مگر او يك مرد مجوسي نبوده كه بعد اسلام آورده است؟!
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: اي اعرابي! من از جانب پروردگارم با تو سخن ميگويم، آن وقت تو جواب مرا ميدهي؟! اين را بدان كه سلمان، مجوسي و زرتشتي نبوده، بلكه در ظاهر چنين وانمود ميكرده و در باطن ايمان داشته است.
اي اعرابي! آيا كلام خداوند متعال را نشنيدهاي، كه فرموده: به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه، در اختلافات خويش تو را به داوري بخوانند و سپس در دل خود، از داوري تو احساس ناراحتي نكنند و به طور كامل تسليم تو باشند.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. (فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ...) نساء: 65.
|
|
اي اعرابي! آيا سخن خداوند متعال را نشنيدهاي كه فرموده: آنچه را پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي شما آورده، بپذيريد و از آنچه شما را منع كرده، خودداري كنيد.(1)
اي اعرابي! آنچه را اكنون به تو دستور ميدهم، بپذير و سپاسگزار باش و راه عصيان و سركشي را پيش مگير كه گرفتار عذاب خواهي شد، بلكه در برابر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تسليم باش، تا مصون و در امان خدا و رسول او باشي.(2)
3. از منظر حضرت فاطمه (ها)
سلمان، به عنوان يك صحابي بلندمقام، خدمتگزاري صادق و بندهاي صالح كه محرم راز خاندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود، نزد حضرت فاطمه مرضيه (ها) احترام و ارزش فوقالعادهاي داشت. تا جايي كه سلمان
از جانب آن بانوي بزرگوار اسلام، مژده و تحفة بهشتي نيز، دريافت ميكرد.
امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده كه امام علي ( عليه السلام ) به سلمان فرمود: هرچه زودتر به حضور حضرت فاطمه (ها) برس وتحفههاي بهشتي خود را دريافت كن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) حشر: 8.
2. الاختصاص، ص217؛ بحارالانوار، ج22، ص 347.
|
|
سلمان، وقتي به حضور زهراي اطهر (ها) رسيد، ديد كه سه ظرف از ميوههاي بهشتي نزد آن بانوي بزرگ قرار دارد، عرض كرد: اي دختر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ! ميخواهي تحفة بهشتي به من عطا فرمايي؟
آن حضرت فرمود: اين سه ظرف ميوههاي بهشتي است كه آنها را سه فرشتة بهشتي نزد من آوردهاند كه نام يكي از آنها سلمي بود و اعلام ميكرد: من متعلق به سلمان هستم...(1)
4. از منظر امام باقر ( عليه السلام )
سلمان، از سوي امام محمد باقر ( عليه السلام ) ، به خاطر دينداري و مقاومتش در برابر طوفان مهيبي كه پس از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ايجاد شد، مورد تمجيد فوق العادهاي قرار گرفت.
آن حضرت مقداد بن اسود، ابوذر غفاري و سلمان فارسي را پس از رحلت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از استوارترين افراد در دين دانسته و فرمودهاند: «اساس اسلام و ايمان، بر پاية افكار و رفتار اين سه تن ميچرخيد...».(2)
در روايت ديگري نيز فرمودهاند:
گروهي از اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در جلسهاي نشسته بودند و از حسب و نسب خود سخن ميگفتند و سلمان فارسي هم در ميان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رجال كشي، ج 9، ص 19؛ تنقيح المقال، ج32، ص 244.
2. تنقيح المقال، ج 32، ص 243؛ نفس الرحمن، ص 575.
|
|
آنها حضور داشت. عمر، از حسب و نسب و اصالت سلمان سؤال كرد، وي گفت: من، سلمان، فرزند بندة خدا هستم كه گمراه بودم و به وسيلة محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هدايت شدم، نيازمند بودم و خداوند به وسيلة محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مرا بينياز گردانيد، برده بودم و خداوند به وسيلة محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مرا آزادي بخشيد، اين حسب و نسب من است. اما وقتي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به آن جمع پيوست، سلمان از سؤال غرضآلود و آزاردهندة آن افراد، به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شكايت كرد. پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه از آن گفت و گوي نژادپرستانه ناراحت شده بود، خطاب به آنها فرمود: اي جماعت قريش! حسب و نسب مرد، دين و مروّت وي و اصالت او، عقل و خردمندي اوست، خداوند متعال هم فرموده: اي مردم! ما شما را از مرد و زني پديد آورديم و شعبه شعبه و قبيله قبيله قرار داديم، تا يك ديگر را بشناسيد. بيترديد؛ گراميترين شما نزد خداوند، با تقواترين شماست.(1)
اي سلمان! هيچ يك از اين افراد بر تو برتري ندارند، مگر اينكه تقواي بيشتري داشته باشند و اگر تقواي تو نسبت به آنها بيشتر باشد، تو فضيلت و برتري بيشتري خواهي داشت.(2)
حسن بن صُهيب ميگويد: در حضور امام باقر ( عليه السلام ) ، از سلمان فارسي سخن به ميان آمد، آن حضرت اندكي ناراحت شد و فرمود:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. {إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثي...} حجرات: 13.
2. رجال كشي، ج13، ح 32؛ تنقيح المقال، ج 32، ص 247.
|
|
لاتَقُولوُا: سَلمانَ الفارسي، وَلِكن قُولوُا: سَلمانَ المُحَمِّدي، ذلِكَ رَجُلٌ مِنّا أَهلَ البَيتِ.(1)
نگوييد: سلمان فارسي، بلكه بگوييد: سلمان محمدي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اين مرد از خاندان ما اهل بيت است.
5. از منظر امام صادق ( عليه السلام )
حضرت امام جعفر صادق ( عليه السلام ) دربارة مراحل ايمان و موقعيت ايماني جناب سلمان، سخن بسيار ارزنده و قابل توجهي دارد. بر اين اساس، عبدالعزيز قراطيسي كه از ياران آن حضرت بوده، ميگويد: به حضور امام صادق ( عليه السلام ) رسيدم و دربارة بحثهاي بياساسي كه برخي افراد شيعه دربارة ايمان داشتند سؤال كردم، آن حضرت فرمود: اي عبدالعزيز! ايمان، مانند نردباني است كه ده پله دارد و براي بالارفتن از آن بايد پله پله صعود كرد، تا به پله دهم رسيد. بنابراين، كسي كه درپلة اول ايمان
قرار دارد، نبايد به كسي كه در پلة دوم قرارگرفته، بگويد تو ايمان نداري و كسي كه در پلة دوم قرار دارد، به كسي كه در پلة سوم قرار گرفته بگويد: تو ايمان نداري تا اينكه به پلة دهم برسي. بعد حضرت اضافه كرد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تنقيح المقال، ج 32، ص 245.
|
|
وَ كانَ سَلمانُ فِي العاشِرَة، وَأبُوذَرّ فِي التاسِعَة، وَالمِقدادُ فِي الثامِنة...
سلمان، در پلة دهم، ابوذر، در پلة نهم و مقداد در پلة هشتم ايمان قرار دارند.
اي عبدالعزيز، كسي را كه در پلة پايين تر ايمان از تو قرار دارد،
طرد مكن، زيرا كسي هم كه در پلة بالاتر از تو قرار دارد، تو را طرد
و خورد ميكند! بنابراين، اگر كسي در پلة پايين تر از ايمان تو
قرار داشت اگر ميتواني با مهرباني او را به سوي خود بكشان، ولي بيش از دانايي و توانايي ايمان را بر او تحميل مكن، زيرا هر كسي ظرفيتي دارد و كسي كه چيزي را بيش از ظرفيت مؤمني بر او تحميل كند، موجب شكست او ميگردد و هركسي ايمان و شخصيت مؤمني
را بشكند، بايد شكست او را جبران و ترميم نمايد1 تا توبة او پذيرفته شود.
6. از منظر امام موسي بن جعفر ( عليه السلام )
حضرت امام موسي بن جعفر ( عليه السلام ) دربارة مقام بلند معنوي و اخروي سلمان و ديگران فرمودهاند: چون روز قيامت فرا ميرسد، منادي فرياد ميزند: ياران ممتاز و برگزيدة محمدبن عبدالله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، يعني آنها كه عهد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الخصال، ص 448؛ كافي، ج2، ص 45؛ بحارالانوار، ج 22، ص 351 .
|
|
پيمان ديني خويش را نشكستند و همچنان بر راه هدايت آن حضرت باقي ماندند كجايند؟
آنگاه، سلمان، مقداد و ابوذر برميخيزند. بعد منادي ندا ميكند:
ياران پاك و خالص علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) وصي محمد بن عبدالله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كجايند؟
در اين هنگام عمروبن حِمق خُزايي، محمدبن ابيبكر، ميثم بن يحياي تمّار از بنياسد و اُوَيس قَرني، قيام ميكنند. بعد، ندا ميرسد: ياران خالص و برگزيدة حسن ( عليه السلام ) ، فرزند علي ( عليه السلام ) و فاطمه (ها) دختر محمد بن عبدالله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كجايند؟
در اين وقت، سفيان بن ابي ليلي هَمداني و حذيفة بن اُسَيد غِفاري، از جا حركت ميكنند. آنگاه منادي فرياد ميزند: ياران خالص حسين بن علي ( عليه السلام ) كجايند؟
در آن زمان، همة افرادي كه در كربلا در ركاب آن حضرت شهيد شدهاند و از اطاعت او تخلّف نكردهاند، به پا ميخيزند. پس ندا ميرسد: ياران خالص علي بن الحسين ( عليه السلام ) كجايند؟
در آن حال، جُبَيربن مَطعم، يحيي بن امّ طويل، ابوخالد كابلي و سعيد بن مسيّب، حركت ميكنند. آنگاه ندا ميرسد: ياران ممتاز و خالص محمد بن علي ( عليه السلام ) و جعفر بن محمد ( عليه السلام ) كجايند؟
در آن حال، عبدالله بن شريك عامري، زُرارة بن اَعين، بريد بن معاوية عِجلي، محمد بن مسلم، ابوبصير، لَيث بن بَختري مرادي، عبدالله بن
|
|
اَبييعفور، عامر بن عبدالله جُذاعه، حُجر بن زائده و حُمران بن اَعين، به پا ميخيزند. سپس ندا ميرسد، ساير شيعيان ساير امامان ( عليهم السلام ) در روز قيامت كجايند؟
آري! اينان، اولين گروه ياران سابقين و اولين گروه مقرّبين و
اوّلين گروه خالص و پاكباخته از تابعين و اصحاب امامان ( عليهم السلام ) هستند.(1)
و به يقين، گروههاي شيعة صالح اهل بيت به آنها خواهند پيوست.
علاوه بر معصومان ( عليهم السلام ) بسياري از تراجم نگاران نيز، جملههاي با معنايي دربارة سلمان دارند، به عنوان نمونه، ابن عبدالبرّ آندلسي، سلمان را مجاهد، فاضل، عالم، زاهد و عاشق پيامبر دانسته است.(2)
ابن اثير جزري، مينويسد:
كان سلمان مِن خيار الصحابة و زهّادهم و فضلائهم و ذَوي القربِ من رسول الله.3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اختيار معرفة الرجال، ج9؛ نفس الرحمن، ص 159.
2. الاستيعاب، ج2، ص98.
3. اسد الغابة، ج2، ص313.
|
|
|
|
فصل سوم
حكمت و فقاهت
حكيم، كسي است كه بر اساس دانايي و بصيرت و منطق ميانديشد، سخن ميگويد و رفتار ميكند و فقيه، دانشمندي است كه احكام دين خداوند را بر اساس موازين متقن و مستدّل استنباط ميكند.
در مورد سلمان فارسي، بايد بگوييم كه او داراي دو مقام درخشان حكمت و فقاهت بوده است، زيرا علاوه بر اينكه اين عناوين، در
متون روايتها كه دربارة وي آمده است كه در ادامة اين فصل به
آنها ميپردازيم، اين موضوع را نيز، بايد در نظر بگيريم كه سلمان
ساليان درازي از عمر خويش را در ايران، شام، موصل، حجاز و
ساير شهرها به سير و سياحت در معابد و كليساها پرداخته و با حدود ده تن از عالمان و پيشوايان ديني ملاقات و مراوده داشته1 و به قول قتاده:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الاستيعاب، ج2، ص 58؛ شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج18، ص 34.
|
|
صاحب و آگاه به دو كتاب آسماني، يعني انجيل و قرآن كريم بوده است.(1)
گذشته از اين، سلمان، عالم به اسرار و معارفي نيز، بوده است و در ادامه بحث، از هر دو بخش علوم او، يعني علوم عادي و علوم فوق العادة وي را به طور خلاصه بررسي ميكنيم.
1. علوم عادي
الف) تفسير قرآن
روزي در مسجد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مدينه، در تفسير آية: (إِنِّي جاعِلٌ
فِي الأَْرْضِ خَلِيفَةً...)2 ميان سلمان و عمربن خطّاب بحثي پيش آمد
كه طلحة بن عبدالله، زبير بن عوّام و كعب الاحبار نيز، حضور
داشتند. عمر از طلحه و زبير پرسيد: فرق ميان خليفه و پادشاه چيست؟
آنها از پاسخ ناتوان ماندند، ولي سلمان پاسخ داد: خليفه كسي است
كه در ميان مردم به عدالت رفتار نمايد، حقوق را با مساوات تقسيم
كند، نسبت به مردم، چون پدري مهربان نسبت به فرزندان خويش
عمل كند و بر اساس موازين و احكام كتاب خدا، قضاوت و حكومت نمايد.
كعب الاحبار گفت: گمان نميكردم، غير از من كسي بتواند به اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الاستيعاب، ج2، ص 59؛ شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج18، ص 36.
2. بقره: 30.
|
|
خوبي جواب دهد، اما اكنون دانستم، درون سلمان، انباشته از علم و حكمت است.(1)
ب) حكيم و فقيه
ابو عمر گفته است: سلمان، پيوسته مردي نيك، پرفضيلت، برگزيده، دانشمند، و زاهد بود و با تنگدستي زندگي ميكرد.(2)
طبق روايات زاذان، امام علي ( عليه السلام ) فرمودهاند: سلمان فارسي، مثل لقمان حكيم است.(3) آن حضرت در مورد مقام سلمان نيز، ميفرمايد: سلمان داراي علم اول و آخر است، درياي علم او تمام ناشدني است و او از ما اهل بيت ( عليهم السلام ) است.(4)
فضل بن شاذان، راوي حديث معتبر و معروف ميگويد:
ما نَشَأَ اللهُ رجلاً مِن سائِرِ النّاسِ كانَ أفْقَهَ مِن سَلمانِ الفارسي، وَلا نَشَأَ رَجُلٌ بَعدَهُ أفقَهُ مِن يُونُسِ بنِ عبَدِالرَّحمنِ.(5)
خداوند در ميان مردم [غير از اهل بيت] مردي را خلق نكرده كه از سلمان فارسي فقيهتر باشد و بعد از او مردي پديد نياورده كه از يونس بن عبدالرحمان به احكام الهي داناتر باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير گاذر، ج1، ص 62؛ فتاوي سلمان فارسي، ص 195؛ شرح نهج البلاغة ابن ابيالحديد، ج18، ص 36.
2. شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج 18 ص35.
3. همان، ص 36.
4. همان.
5. بهجة الآمال، ج 7، ص 361؛ نفس الرحمن، ص 546.
|
|
2. عالم به اسرار
سلمان علاوه بر دانايي به معارف عادي به اسرار نيز آگاهي داشت. او برخي از اين علوم را از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و برخي را از امام علي ( عليه السلام ) آموخته و قسمتي از آن علوم را هم بر اثر رياضت كسب نموده بود.
در روايتي از عايشه همسر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وارد شده:
سلمان، پيوسته شبها به حضور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميرسيد، اسرار و مطالبي را ميآموخت و گفتوگوي آنها گاهي به قدري طول ميكشيد كه ما خسته ميشديم.(1)
در ادامه سه نمونه از مواردي كه نشاندهندة دانايي سلمان به اسرار پنهان است، اشاره ميكنيم:
الف) برو توبه كن
زرارة بن اعين ميگويد: از امام صادق ( عليه السلام ) شنيدم كه ميفرمود: سلمان، به درك علم اول و آخر رسيده بود، درون سلمان درياي علم بيپايان است، او از ما اهل بيت ( عليهم السلام ) ميباشد، دانايي و علم سلمان به حدّي رسيده بود كه به مردي كه در ميان گروهي قرار داشت، گذشت و او را مورد خطاب قرار داد و گفت: اي بندة خدا! از گناه و كار ناروايي كه ديشب در خانة خود مرتكب شدي، به درگاه خداوند متعال توبه كن!
وقتي سلمان از آنجا گذشت، افراد حاضر به آن مرد گفتند: سلمان،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الاستيعاب، ج 2، ص 59؛ شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج 18، ص 36.
|
|
به تو تهمت زد و تو، هيچگونه دفاعي از خود نكردي؟!
مرد گفت: او راست ميگويد، زيرا از موضوعي خبر داد كه غير از خدا و من كسي از آن اطّلاع نداشت.(1)
ب) اگر ابوذر بداند
امام صادق ( عليه السلام ) فرموده است: يك روز در حضور امام زينالعابدين ( عليه السلام ) از تقّيه و رعايت حفظ اسرار سخن به ميان آمد، آن حضرت فرمود: به خدا سوگند، اگر ابوذر آنچه را در دل سلمان وجود داشت، ميدانست، او را ميكشت، در صورتي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميان آنان پيمان برادري برقرار كرده بود.
با اين اوصاف در مورد ساير مردم چگونه فكر ميكنيد؟! به راستي كه علم علماي ربّاني، رتبة بسيار سختي دارد كه آن را جز پيامبر مرسل، فرشتة مقّرب و يا بندة مؤمني كه خداوند قلب او را با ايمان آزموده، درك و تحمل نخواهد كرد.
آري، سلمان از اينگونه بندگان مؤمن و از عالماني است كه از خاندان ما اهل بيت ( عليهم السلام ) محسوب گرديده و من او را در رديف عالمان اينچنيني قرار دادهام.(2)
در توضيح و تفسير اين بخش از علم و معرفت والاي عرفاني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بهجة الآمال، ج4، ص 414؛ الاختصاص، ص9.
2. اصول كافي، ج1، ص 401؛ سلمان فارسي، ص 126.
|
|
سلمان، مطالب فراواني آورده شده، كه توضيح علاّمه محمدباقر
مجلسي و محدث نوري، مناسبتر و كاملتر از سايرين است. آنها نوشتهاند:
در قلب سلمان، رتبة بلندي از معرفت خداوند متعال و معرفت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و معرفت نسبت به امامان ( عليهم السلام ) وجود داشت كه
اگر چيزي از آنها را آشكار ميكرد، ديگران نميتوانستند آن
را فهم و تحمّل كنند، در نتيجه به سلمان، نسبت دروغگويي،
سحر و جادوگري و ارتداد و كفر ميدادند بدين جهت، به قتل و كشتن او اقدام ميكردند و در نهايت علم او موجب قتل او ميگرديد!1
ج) آگاهي به «اسم اعظم»
دانستن اسم اعظم الهي، كليد گشايش بسياري از مشكلات است كه البته جز پيامبران الهي ( عليهم السلام ) و امامان معصوم ( عليهم السلام ) كمتر كسي بدان دست خواهد يافت، زيرا افراد عادي تحمّل و توان درك آن را ندارند.
امام صادق ( عليه السلام ) دربارة دانستن اسم اعظم خداوند فرمودهاند:
به حضرت عيسي بن مريم ( عليه السلام ) دوحرف آن، به حضرت موسي ( عليه السلام ) چهار حرف آن، به حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) هشت حرف آن،
به حضرت نوح ( عليه السلام ) پانزده حرف آن، به حضرت آدم ( عليه السلام )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج22، ص 334؛ نفس الرحمن، ص 225؛ ترجمه كافي، ج2، ص 254.
|
|
بيست و پنج حرف آن، به حضرت محمد بن عبدالله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هفتاد و دو حرف آن عطا شده بود و يك حرف آن از آن حضرت، مخفي بود.(1)
در روايات ديگري آمده است:
به حضرت عيسي ( عليه السلام ) دو حرف از اسم اعظم خداوند عطا شده بود كه بدين وسيله ميتوانست افراد نابيناي مادرزاد و اشخاص مبتلا به بيماري پيسي را شفا بخشد و نيز، مردگان را زنده گرداند.(2)
ابوبصير نيز در اين باره ميگويد: از حضرت امام صادق ( عليه السلام ) شنيدم كه ميفرمود: «اِنَّ سلمانَ عُلِّم الإسمُ الأعْظَمُ» ( 3 )؛ «به جناب سلمان فارسي، اسم اعظم الهي، تعليم داده شده بود».
در حالي كه ميان اصحاب و اولياي الهي كمتر كسي به اين مقام بلند معرفتي و عرفاني نايل شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بصائر الدرجات، ص 229؛ نفس الرحمن، ص 310.
2. الاختصاص، ص8.
3. بهجة الآمال، ج4، ص 412؛ تنقيح المقال، ج32، ص245.