بخش 5
فصل هشتم: در ماجرای بیعت 1. سیرة جانشینی 2. موضعگیریهای سلمان 3. خطابة حکیمانه 4. دامن او را نمیگیرید؟ 5. مولای اَعلم 6. سخنرانی در مسجد فصل نهم: روایتگر معارف 1. احترام به مهمان 2. تفرقة امّت! 3. دعای صبح و شام 4. بهترین جانشین 5. معنای ولایت 6. فرزند نهم حسین 7. توسّل به محمّد و آل محمّد 8. پیشوایی و عدالت 9. روزه 27 رجب 10. زن منّتگذار 11. شرم الهی! 12. نشانههای قیامت 13. جزییترین احکام
فصل هشتم
در ماجراي بيعت
پيامبر گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از 23 سال دعوت و هدايت مردم به دين اسلام، كه با تحمّل تهمتها و رنجها و سختيهاي طاقتفرسا همراه بود، در بيست و هشتم صفر سال دهم هجرت، در سن 63 سالگي چشم از جهان فرو بست و در سرزمين مدينه آرميد.(1)
1. سيرة جانشيني
وصيت و تعيين تكليف پس از مرگ براي هر مسلماني، لازم است و نه تنها يك دستور قرآني2، بلكه عقل نيز بر آن حكم ميكند. پس به قطع، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه عقل كلّ بودهاند از اين موضوع حياتي و سرنوشتساز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 22، ص 514.
2. بقره: 180.
|
|
غافل نبوده و نتيجة 23 سال زحمت و تلاش در راه رسالت را بدون تعيين تكليف رها نكردند. موارد بسياري وجود دارد كه نشان ميدهد، آن حضرت در زمان حيات خويش حتي در غيبتهاي كوتاهمدّت و موقتي خود نيز اين موضوع را جدّي ميگرفت و آن را عملي ميكرد. به عنوان نمونه به سال پنجم هجرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي رفتن به غزوة دُومة الجندل، سباع بن عرفطة غفاري1 يا عبدالله بن امّ مكتوم را براي جانشيني خويش در مدينه برگزيده است.(2)
با رحلت جانگداز آن بزرگ رحمت الهي، مردم دچار آشفتگي دردناكي شدند. علي ( عليه السلام ) و فاطمه (ها) به تجهيز رسول خدا مشغول بودند، امّا گروهي از مردم در كنار شهر و به دور از چشم ديگران، زير سقف ايوان كوچكي جمع شدند و در مورد خلافت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تصميم خطرناكي گرفتند كه در نهايت موجب كنار زدن حضرت علي ( عليه السلام ) و خانه نشيني آن شيرمرد ميدان «صراط مستقيم» شد. حال ببينيم در آن شرايط بحراني، اصحاب كهن و اصيل و خالص پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، از جمله سلمان اهل بيت ( عليهم السلام ) چه موضعگيري و برخوردي داشتهاند؟
2. موضعگيريهاي سلمان
سلمان دربارة امامت حضرت علي ( عليه السلام ) ميگويد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ پيامبر اسلام، ص 377.
2. التنبيه و الاشراف، ص 215.
|
|
إنّا بايَعنا رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) علي النُّصْحِ لِلْمُسلِمينَ، والإئتِمام بِعلي بنِ أبي طالب و المَولاة لَهُ.(1)
ما با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بيعت كرديم، كه در مرحلة نخست خيرخواه و دلسوز مسلمانان باشيم، و نيز به امامت علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) و ولايت او تن در دهيم.
اكنون خروشها و فريادها و اعتراضهاي مسلمانان را بنگريد:
3. خطابة حكيمانه
طبق روايت امام باقر ( عليه السلام ) سه روز پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، سلمان در فضاي غمبار مدينه و در ميان جمعي از مردم خطابهاي را بدين شرح ايراد كرد:
اي مردم! سخن مرا گوش كنيد و سپس پيرامون آن بينديشيد.
اين را بدانيد كه به من علم فراواني عطا شده و اگر همة آنچه را دربارة فضايل علي ( عليه السلام ) ميدانم بيان كنم، گروهي مرا مجنون ميپندارند و گروه ديگري (به خاطر عدم درك آن) ميگويند: خدايا! قاتل سلمان را رحمت كن! آگاه باشيد كه شما آرزوهايي را در سر ميپرورانيد، كه بلاها و حوادث تلخي را در پي خواهد داشت...!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. امالي، محمد بن حسن طوسي، ص155؛ الدرجات الرفيعه، ص 213؛ فتاوي صحابي كبير سلمان فارسي، ص 104.
|
|
اين را بدانيد، به خدايي كه جان سلمان در اختيار اوست، اگر ولايت علي ( عليه السلام ) را پذيرفته بوديد، از نعمتهاي الهي از بالا و پايين، يعني از آسمان و زمين برخوردار بوديد.(1) و اگر پرندهاي را ميخوانديد، در آسمان به شما پاسخ ميداد و اگر ماهيهاي دريا را دعوت مينموديد، نزد شما ميآمدند.
اين را هم بدانيد كه ولي خدا، محتاج نشده و از هدف خويش در راه اجراي احكام الهي بازنميگردد، امّا افسوس كه از ولايت علي شانه خالي كرديد و به پيروي ديگري گردن نهاديد و اكنون بايد در انتظار بلاها به سر بريد و اميد به بهبودي را به يأس تبديل گردانيد...
ولي باز اعلام ميكنم، به آل محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بپيونديد، زيرا آنها پيشوايان به سوي بهشت هستند و در قيامت همه بايد آنها را فراخوانند.
آري، به سوي اميرمؤمنان، علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) بشتابيد، چون به خدا سوگند، همة ما بارها به عنوان ولايت به اميرمؤمنان سلام داديم و تسليم او شديم و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هم با ما همگام بود... .
به هر حال، اين را بدانيد كه من نظر خود را اعلام كردم، در برابر پيامبر خويش تسليم هستم و از مولاي خود و مولاي هر مرد و زن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اشاره به آية (لأََكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ) مائده: 66.
|
|
مؤمني اطاعت ميكنم، مولاي ما علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) سيد وصيّين، پيشواي روسفيدان و امام صادقان و شهيدان و صالحان است.(1)
در برخي از متون هم آمده: سلمان در مقام دفاع از امامت علي ( عليه السلام ) نخست بخشي از سخنان خود را به پارسي بيان كرد و گفت: «كرديد و نكرديد و ندانيد كه چه كرديد و حقّ امير ببرديد».
سپس آن را به عربي ترجمه كرد و گفت: «أَصَبتُم وَأَخطَأتُم، أَصَبتُم سُنّة الأَوّلين، وَأَخطَأتُم أَهلَ بَيتِ رَسوُلِ الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) » ( 2 ).
4. دامن او را نميگيريد؟
وحشت و آشفتگي سراسر مدينه را فرا گرفته است. تعدادي با خليفة اوّل بيعت كردهاند، امّا بزرگان اصحاب و رؤساي مهاجر و انصار زير بار اين بيعت نرفتهاند. از جمله حضرت علي ( عليه السلام ) و فرزندانش، عباس بن عبدالمطلب و فرزندانش از بنيهاشم، سعد بن عُباده و فرزند و اعضاي خانوادهاش، حُباب بن مُنذَر و پيروان او، طلحه، زُبير، سلمان، مقداد، عمّار ياسر، ابوذر، خالد بن سعيد، سعد بن ابي وقّاص، عُتبة بن أبي لهب، بُراء بن عازِب، اُبّي بن كعب، ابوسفيان بن حرب، عبدالله بن عمر، اُسامة بن زيد، عبدالله بن مسعود، حسّان بن ثابت، مغيرة بن شُعبه،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الاحتجاج للطبرسي، ج 1، ص 152؛ نفس الرحمن، ص 276؛ بحارالانوار، ج 29، ص 81.
2. شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، ج18، ص39؛ نفس الرحمن، ص585.
|
|
محمد بن مسلمه و...(1)
در ميان اين هياهوها و نگرانيها و از سويي هيجانهاي مغرورانه و قدرت مآبانه، حضرت علي ( عليه السلام ) سوار بر استر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از راهي ميگذشت. سلمان در ميان گروهي حضور داشت، آن حضرت را ديد و از جا برخاست و با يك دنيا ايمان و شهامت فرياد برآورد: «ألا تَقُومونَ؟ تأخُذُونَ بِحُجْزَتِهِ، تَسألونَهُ؟»؛ «آيا بر نميخيزيد دامن او را بگيريد؟ و از او سؤال كنيد؟»
به خدايي كه دانه را ميشكافد و انسان را از نطفه ميآفريند، كسي غير از وي وجود ندارد، كه شما را به راه و رسم پيامبرتان آگاه سازد. عالِم ربّاني در روي كرة زمين فقط اوست و دلها با پناه بردن به او آرامش ميگيرد. اگر علي ( عليه السلام ) را از دست داديد، علم و دانش انساني را از دست دادهايد و انسانيت را به انكار و فراموشي سپردهايد.(2)
5. مولاي اَعلم
امام باقر ( عليه السلام ) فرمودند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 124؛ اسدالغابه، ج 4، ص 40؛ الغدير، ج 7، صص 93 و 143.
2. بحارالانوار، ج 22، ص 321.
|
|
وقتي علي ( عليه السلام ) را با وضع نگرانكنندهاي براي بيعت ميبردند، در ميان افرادي كه اين صحنة مظلومانة و دلخراش را ميديدند، ابوذر و مقداد خواستند شمشير به دست گرفته و عكس العمل تند نشان دهند، امّا چون آن مولاي مظلوم به جهت حفظ اساس اسلام، تن به قضا سپرده بود، كسي را به ياري نميطلبيد تا آتش فتنه مهار گردد. سلمان كه همه جا در اطاعت محض بود و سكوت علي ( عليه السلام ) را در جهت رعايت مصالح اسلام ميدانست، عكسالعمل تندي نشان نداد و فقط بيان كرد: «مَولايَ أعلَمُ بِما هُوَ فِيهِ» ( 1 )؛ $مولاي من، بدانچه گرفتار است، آگاهتر است و تكليف خود را بهتر ميداند». و شايد در همين جا بود كه خطاب به افراد سست عنصر و يا بيتفاوت فرياد زد:
أما وَاللهِ، حَيْثُ عَدَلتُم بها عَن أهلِ بَيْتِ نَبيّكُم لَيَطْعَمَنَّ [لَيَطْمَعُونَ] فِيْهَا الطُّلَقاءُ، وَأبناءُ الطُّلقاءِ و نِساءُ الطُّلَقاءِ.(2)
به خدا سوگند، اگر با اينگونه رفتار خويش، از اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عدول كنيد، طعمة طُلقا يعني آزاد شدگان به دست پيامبر در فتح مكّه و فرزندان طُلقا و زنان آنها قرار خواهيد گرفت.
به هر حال وضع دردناكي براي پيامبر اسلام و اصحابي كه شاهد معارف وحي بودند و در ركاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي معارف او جنگ و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 22، ص 353؛ نفس الرحمن، ص 580.
2. بحارالانوار، ج 28، ص 401؛ نفس الرحمن، ص 589؛ سلمان فارسي، ص 143.
|
|
جهاد و فداكاري و جانبازي ميكردند پيش آمد. در حقيقت آنها نميتوانستند حقّ مسلّم جانشيني را ناديده بگيرند و سكوت كنند.
بنابراين، طبق بيان امام صادق ( عليه السلام ) يك گروه دوازده نفري از اصحاب زبده و والامقام، شش نفر از مهاجران و شش نفر از انصار1 تصميم گرفتند به مسجد رفته و خليفه را از بالاي منبر به زير آورند، امّا وقتي اين موضوع را با حضرت علي ( عليه السلام ) در ميان گذاشتند، ايشان اين طرح را نپذيرفت و آن را موجب قتل و خونريزي دانست، ولي آن حضرت توصيه كرد: آنها نزد خليفه (ابوبكر) رفته و آنچه را از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دربارة خلافت شنيدهاند را بيان كنند تا بهانه و عذري براي كسي باقي نماند.(2)
6. سخنراني در مسجد
خليفه روز جمعه، پنج روز پس از وفات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مسجد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر فراز منبر به سخنراني مشغول بود، كه دوازده نفر صحابي شجاع و جان بر كف وارد شدند. نخست خالد بن سعد بن عاص، به پا ايستاد و با فرياد سخنان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دربارة سابقة درخشان و مبارزههاي مؤمنانة علي ( عليه السلام ) را بيان كرد كه عمر با داد و فرياد از او خواست تا ساكت شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الاحتجاج، طبرسي، ج1، ص97.
2. الاحتجاج، ج 1، ص 100؛ سلمان فارسي، ص 145.
|
|
آنگاه سلمان كهنسال، در ميان آن هياهوي وحشتانگيز ايستاد و خطاب به ابوبكر فرياد برداشت:
كرديد و نكرديد و ندانيد چه كرديد؟! آيا اين منصب را بر چه اساسي اختيار كردهاي؟ و اگر چيزي از تو سؤال شود كه آن را نميداني از چه كسي ميپرسي؟ به چه دليل خود را بر كسي كه دانشمندتر و نزديكتر به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و آگاهتر به احكام كتاب خدا و سنّت رسول اوست مقدّم داشتهاي؟ مگر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در زمان حيات خويش او را بر ديگران مقدّم نميداشت؟ و هنگام وفات هم سفارش او را به شما نكرد؟ به چه دليل وصيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را ناديده گرفتيد و عهد و پيمان را شكستيد و حتّي از فرمانبري «اُسامة بن زيد» كه به دستور پيامبر فرماندهي سپاه را داشت تخلّف كرديد؟
راستي؛ چگونه جرأت كرديد دستور پيامبر را ناديده بگيريد؟ و اين بار سنگين گناه را تحمّل كنيد؟ البته هنوز هم خيلي دير نشده و راه توبه باز است و ميشود قبل از مرگ، با خدا آشتي كرد و از راه خطا به صواب بازگشت.(1)
پس از خطابة حكيمانة سلمان، ده نفر ديگر از اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سخنراني كردند و فضيلتها و منقبتهاي حضرت علي ( عليه السلام ) را برشمردند و سفارشهاي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دربارة اولويت حضرت علي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الاحتجاج، ج 1، ص 100؛ ناسخ التواريخ خلفا، ج 1، ص 68.
|
|
( عليه السلام ) را بيان داشتند، امّا در مقابل جواب قانعكنندهاي از آنها دريافت نكردند. جز اينكه برخي با توسّل به خشونت، مجلس را تا حدّي آرام كردند و آن روز با اين وضع گذشت.(1)
مدتي نگذشت كه رفتوآمدها و تهديدها براي گرفتن بيعت از علي ( عليه السلام ) كمكم شروع شد، تا اين كه آن حضرت را با زور شمشير و تهديد به مسجد آوردند (و آن بزرگمرد هم كه براي بر هم خوردن اساس اسلامي كه براي آن خون دلها خورده و شمشيرها زده بود و احياي سريع سنّتهاي پيش از اسلام را احساس ميكرد) در آن هنگام كه با خواندن آيهاي از قرآن، از زبان حضرت موسي بن عمران2، مظلوميت خويش را بيان داشت و با خطاب به قبر پيامبر ( عليه السلام ) شكوه سر داد و به عنوان بيعت، دست او را به دست خليفه گذاشتند.(3)
البته پس از آن معاويه اين حالت بردن حضرت علي ( عليه السلام ) را به مسجد، كه به قول خود «چون شتر مهار كرده او را به مسجد ميكشيدند تا بيعت كند» را نكوهش ميكرد، ولي آن حضرت در جواب او ميفرمود:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الاحتجاج، ج 1، ص 104؛ الدرجات الرفيعه، ص 214؛ ناسخ التواريخ خلفاء، ج 1، ص 77.
2. اعراف: 15؛ الامامة و السّياسه، ج 1، ص 13.
3. الاحتجاج، ج 1، ص 110؛ ناسخ التواريخ خلفا، ج 1، ص 96.
|
|
و ما عَلي المُسلِمِ مِنْ غَضاضَةٍ في أنْ يَكونَ مَظلوماً، ما لَم يكُنْ شاكّاً في دِينِه، وَلا مُرتاباً بيَقينِهِ.(1)
براي يك مسلمان ننگ و نكوهشي نيست، كه براي ثبات در دين خود مظلوم واقع شود، تا مادامي كه در دين داري و يقين خويش گرفتار شك و ترديد نشده باشد.
سلمان هم در حالي كه در صورت علي ( عليه السلام ) نگاه ميكرد و منتظر اشارة آن حضرت بود، دست چپ خود را جلو برد و گفت: چون با دست راست با علي ( عليه السلام ) در زمان پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بيعت كردهام با آن دست، با ديگري بيعت نخواهم كرد، اكنون اين دست چپ من در اختيار شماست.(2)
به هر ترتيب، بيعت اجباري صورت گرفت امّا سلمان در آخرين نالههاي خود به آنها گوشزد كرد:
با كسي كه سنّ بيشتري داشت بيعت كرديد، امّا دربارة اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به خطا رفتيد، اگر اهل بيت ( عليهم السلام ) را بر ميگزيديد، اختلافي در ميان شما به وجود نميآمد و زندگي پر نعمتي
داشتيد.3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج البلاغه دكتر صبحي صالح، نامه 28، ص 388.
2. الاحتجاج، ج1، ص111؛ نفس الرحمن، ص585.
3. شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد، ج2، ص49.
|
|
|
|
فصل نهم
روايتگر معارف
سلمان، كه حدود ده سال در محضر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و حضرت فاطمة زهرا (ها) و نيز ساليان بسياري را در كنار حضرت اميرمؤمنان ( عليه السلام ) به سر برده، عقايد، احكام، آداب و اخلاق و موازين بسيار ارزشمندي را آموخته است، كه در اين فصل به ذكر نمونههايي از آنها ميپردازيم:
1. احترام به مهمان
سلمان فارسي ميگويد: به حضور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وارد شدم، آن حضرت به متكايي تكيه كرده بود، پس از آنكه من نشستم، متّكا را براي من قرار داد و سپس (به منظور آموزش يك رفتار اخلاقي ـ اجتماعي) فرمود:
يا سلمانُ ما مِن مُسْلمٍ دَخَلَ علي أَخيهِ المسلمِ فَيُلْقِي له الوِسادَةَ إكراماً له، إلاّ غَفَرَ اللهُ له.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مكارم الأخلاق، ص21؛ نفس الرحمن، ص179.
|
|
اي سلمان! هر مسلماني به خانه برادر مسلمان خويش وارد شود و آن برادر مسلمان به منظور احترام و اكرام آن برادر ميهمان متكايي قرار دهد، خداوند آن ميزبان را مورد غفران و آمرزش خويش قرار خواهد داد.
2. تفرقة امّت!
سلمان ميگويد: رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
تَفْتَرِقُ اُمَّتي ثَلاثَ فِرَق: فِرقَةٌ علي الحَقّ...(1)
امّت من بعد از من، به سه گروه تقسيم ميشوند، كه يكي بر حق هستند و انحرافي در آنها پديد نخواهد آمد. آنها من و اهل بيت مرا دوست ميدارند و مانند طلاي خالص هستند، كه هر چه در آتش حرارت ببينند، به ارزش آنها افزوده ميشود.
گروه ديگر، راه باطل را پيش ميگيرند، زيرا راه حق براي آنها سودي نخواهد داشت. آنها نسبت به اهل بيت من كينه پيدا ميكنند، اينان چون آهن ميمانند كه وقتي در حرارت آتش قرار گيرد، شرارت و سوزندگي آن بيشتر ميشود.
و گروه سوم، افراد حيران و سرگرداني هستند، مانند افرادي كه گرد «سامِري» جمع شده، با نيكان معاشرتي نميگيرند، امّا شعار جنگ و قتال ميدهند كه پيشواي آنها عبدالله بن قيس اشعري، ابوموسي اشعري خواهد بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. امالي، شيخ مفيد، ص18.
|
|
3. دعاي صبح و شام
سلمان ميگويد: رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به من فرمود: هر وقت صبح سر از خواب برميداري بگو: «اللّهُمّ! أنتَ رَبّي، لا شَريكَ لَكَ، أصْبَحنا وَأصْبَحَ المُلكُ للهِ لا شَريكَ لَهُ». اين دعا را، صبح سه بار و شب نيز سه بار بخوان، زيرا خواندن اين دعا كه اعتراف به توحيد و استعانت به ذات مقدّس پروردگار عالم است، موجب ميگردد كه گناهان ميان صبح تا شب تو آمرزيده شوند.(1)
4. بهترين جانشين
ابوسعيد خُدري، از سلمان فارسي روايت كرده است، كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
إنَّ وَصِيّي وَمَوضِعَ سِرّي، وَخَيْرَ مَنْ أترُكُ بَعْدِي وَيُنجِزُ عِدَتي وَيَقْضي دَيْني، عَليُّ بنُ أبي طالب ( عليه السلام ) .(2)
به راستي كه جانشين من، گنجينة سرّ من و بهترين كسي كه از خود به يادگار ميگذارم و به پيمان من عمل ميكند و دَين مرا ادا مينمايد، علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) است.
5. معناي ولايت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. امالي، شيخ مفيد، ص 134؛ بحارالانوار، ج 83، ص 248.
2. كنز العمال، ج 11، ص 610؛ مقتل خوارزمي، ص 27.
|
|
سلمان فارسي از جمله هزاران نفري است كه در «حجّ وداع» حضور داشته.(1) و خطابة تاريخي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را در آن سرزمين شنيده است. پيامبر در فرازي از خطابه خويش فرمود: «مَن يَكُنِ اللهُ وَرَسُولُهُ مَولاهُ فَإنّ هذا مولاه، يعني علياً...».(2)
در اين هنگام، سلمان براي فهماندن به ديگران از پيامبر معناي ولايت را سؤال كرد، آن حضرت فرمود: منظور، ولايتي است كه مثل ولايت من نسبت به افراد اولي بر خود آنها باشد و علي ( عليه السلام ) هم نسبت به افراد مسلمان چنين ولايتي را خواهد داشت.(3)
6. فرزند نهم حسين ( عليه السلام )
سلمان ميگويد:
به حضور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وارد شدم در حالي كه حسن و حسين ( عليهما السلام ) نزد آن حضرت مشغول خوردن غذا بودند، رسول خدا يك لقمه در دهان حسن ( عليه السلام ) و يك لقمه در دهان حسين ( عليه السلام ) ميگذاشت، وقتي غذا خوردن آنها به پايان رسيد، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حسن ( عليه السلام ) را به گردن و حسين ( عليه السلام ) را به روي دامن خود نشانيد،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير القمي، ج 2، ص 303.
2. كنز العمال، ج 11، ص 609.
3. الغدير، ج 1، صص 165، 196، 200 و 299.
|
|
آنگاه خطاب به من فرمود: اي سلمان! آيا اينان را دوست ميداري؟
گفتم: اي رسول خدا! چگونه آنها را دوست نداشته باشم، كه نزد تو چنين محبوبيت و مقام والايي دارند؟
آنگاه فرمود: اي سلمان! هر كس اينان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر كس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است، بعد دست خود را روي شانة حسين ( عليه السلام ) گذاشت و فرمود: اين امام فرزند امام است و نُه نفر از امامان پاك و معصوم كه امينهاي انسانها ميباشند، از نسل حسين ( عليه السلام ) هستند و فرزند نُهمي كه از نسل حسين به وجود ميآيد، قائم آل محمّد خواهد بود.(1)
7. توسّل به محمّد و آل محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
سلمان ميگويد:
از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيدم كه ميفرمود: خداوند متعال ميفرمايد: اي بندگان من! آيا كسي از شما حاجت بزرگي ندارد كه به خاطر آن از محبوبترين بندگان، ياري و شفاعت جويد تا به حاجت خود برسد؟ بدانيد، گراميترين و محبوبترين بندگان نزد من، محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، بعد برادر او علي ( عليه السلام ) و امامان ( عليهم السلام ) هستند كه آنها وسيلههاي بزرگي نزد من ميباشند و هر كس حاجتي داشته باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج36، ص304؛ نفس الرحمن، ص393.
|
|
يا گرفتار سختي و شرّي باشد، مرا به محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آل پاك او كه عزيزترين بندگان هستند، بخواند و آنها را شفيع قرار دهد، تا به حاجت خود برسد.
امّا وقتي منافقان مدينه، اين سخن را از سلمان شنيدند، با استهزا گفتند: حال كه چنين است، چرا اين توسّل را انجام نميدهي تا ثروتمندترين شخص مدينه شوي؟
سلمان جواب داد:
من چنين دعايي را كردهام، آل محمد را شفيع قرار دادهام تا به من زبان ستايشگر، قلب سپاسگزار و بدن مقاوم در برابر مصائب عنايت فرمايد، خداوند هم اينها را به من داده كه از همة دنيا و خوبيهاي آن، هزاران بار برتر است.(1)
8. پيشوايي و عدالت
در بياني بسيار عميق و سرنوشتساز كه سلمان، از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) روايت ميكند، چنين آمده است:
مَنْ وَلّي سَبعةً مِنَ المُسلِمينَ فَلَمْ يَعْدِلْ فِيهِم وَلَمْ يَسْتَنَّ بِسُنَّتي لَقي اللهَ تَعالي وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبانٌ.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ارشاد القلوب، ديلمي، ج 2، ص 377؛ نفس الرحمن، ص 426.
2. تنبيه الخواطر، ج 2، ص 110؛ نفس الرحمن، ص 464.
|
|
هر كس ولايت و رهبري (حتّي) هفت نفر از مسلمانان را به عهده گيرد و ميان آنها بر اساس سنّت و سيرة من به عدالت رفتار نكند، در حالي (روز قيامت) خداوند متعال را ملاقات ميكند كه آن ذات مقدّس، نسبت به او خشمناك خواهد بود.
9. روزه 27 رجب
جناب سلمان فارسي روايت كرده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
إنّ في رَجَب يَوماً وَلَيْلَةً، مَن صامَ ذلكَ اليَومَ و قامَ تِلكَ اللّيلةَ، كانَ لَهُ مِنَ الأجرِ، كَمَنْ صامَ مِأئةَ سَنَةٍ و قامَها، وَهِي: لِثَلاثٍ بَقِيْنَ مِنْ رَجَبٍ.(1)
در ماه رجب، روز و شبي هست، كه هر كس در روز آن روزه بگيرد و در شب آن، به نماز و شب زندهداري بپردازد، پاداش و اجر كسي را ميبرد كه صد سال به روزهداري و نماز خواندن گذرانده باشد و آن، شب و روز بيست و هفتم ماه رجب (مبعث رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ) است.
10. زن منّتگذار
سلمان روايت ميكند، كه شنيدم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميفرمود:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الغدير، ج 1، ص 408؛ ج 6، ص 284؛ سلمان فارسي، ص 208.
|
|
أيّما إمْرأةٍ مَنّتْ علي زَوجِها بِمالِها فَتَقُولُ: إنّما تأكُلُ أنْتَ مِنْ مالي، لَو أنّها تَصَدَّقَتْ بِذلكَ المالِ في سَبيلِ اللهِ، لا يَقْبَلُ اللهُ مِنها، إلاّ أنْ يَرضي عَنْها زَوْجُها.(1)
هر زني به خاطر مال و ثروت خود بر شوهر خود منّت بگذارد و بگويد: تو فقط از مال و دارايي من ميخوري و زندگي ميكني! اگر چنين زني، همة مال و ثروت خود را در راه خدا به نيازمندان صدقه بدهد، خداوند اين كمك و خدمت بزرگ را از او قبول نميكند، مگر اينكه (به جبران اين گناه به نحوي) شوهر از او راضي گردد.
اينگونه سخن گفتن نه تنها از بين برندة پاداش معنوي است، بلكه موجب دلسردي و اختلاف و نيز به وجود آمدن تأثيرات منفي در نظام خانواده و به ويژه فرزندان خواهد شد.
11. شرم الهي!
سلمان روايت ميكند، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
إنّ الله لَيَستَحيِي مِنَ العَبْدِ أنْ يَرْفَعَ إلَيْهِ يَدَهُ فَيَرُدَّهُما خائِبَينَ.(2)
به راستي خداوند مهربان شرمسار ميگردد، كه بندهاي دست نياز و دعا به سوي او بلند كند و آن ذات مقدّس، آن دستهاي نيازمند را بيبهره و محروم برگرداند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مكارم الاخلاق، ص 202؛ نفس الرحمن، ص 478.
2. مكارم الاخلاق، ص 276؛ نفس الرحمن، ص 478.
|
|
كرم بين و لطف خداوندگار
گُنه بنده كرده است و او شرمسار1
12. نشانههاي قيامت
طبق روايتي كه در كتابهاي حديثي و تفسيري وارد شده، ابن عبّاس ميگويد: در حجّ وداع، ما با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حجّ انجام ميداديم، يك روز آن حضرت حلقة در كعبه را به دست گرفت، روي خود را به طرف ما برگردانيد و فرمود: ميخواهيد نشانههاي نزديك شدن قيامت را بيان كنم؟ سلمان كه از همة ما به آن حضرت نزديكتر بود، گفت: آري، اي رسول خدا!
آنگاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
از نشانههاي نزديك شدن قيامت، ضايع شدن نمازها، پيروي شهوتها، تمايل زياد به هوسرانيها، تعظيم در مقابل ثروتمندان و فروختن دين به دنياست!
در چنين زماني، قلب مؤمن در سينهاش آب ميگردد، آنطور كه نمك در آب حل ميشود، چون به قدري گناه و منكر مشاهده ميكند و توانايي جلوگيري و تغيير آنها را ندارد!
سلمان عرض كرد: اي رسول خدا! ممكن است چنين روزي براي مسلمانان پيش آيد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كليات سعدي، ص 53.
|
|
رسول خدا9 فرمود:
آري، اي سلمان! به خدايي كه جانم در اختيار اوست، در آن روزگار، اميران جور، وزيران فاسق، مأموران ستمگر و امينان خيانت پيشه، حاكميت مييابند.(1)
روزگاري فرا ميرسد كه زنان امارت مييابند، بردگان مورد مشورت قرار ميگيرند، كودكان بر منبرها مينشينند، دروغ سرماية منفعت و پرداخت زكات، موجب زيان شناخته ميشود، بيت المال و «فيئي» سرماية شخصي محسوب ميگردد، فرزندان به پدرها و مادرها ظلم و ستم ميكنند، امّا با دوستان خويش راه نيكي و مهرباني پيش ميگيرند...
روزگاري ميآيد كه زن و شوهر براي تجارت با هم شريك ميشوند، بارانهاي شديد و گرم ميبارد، افراد كريم تندخو و خشن ميشوند، بدهكاران و بينوايان تحقير ميگردند، بازارها به هم نزديك ميشود، تاجرها حريص ميگردند و ميگويند: هيچ سودي نبردهام و به ناسپاسي ميپردازند.
زماني ميرسد كه چيزهايي از مغرب و چيزهايي از مشرق ميآورند و امّت مرا به زينتها و رنگهاي مختلفي در ميآورند، توانمندان به كوچكترها رحم و به بزرگترها احترام نميكنند و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اين روايت طولاني است و به صورت سؤال و جواب برگزار شده كه به جهت رعايت اختصار؛ سؤالها را حذف و مطالب كليدي و هشداردهنده را ميآوريم.
|
|
نسبت به خطاكاران عفو و اغماض ندارند، قيافههاي آنها قيافههاي آدميان، امّا دلهاي آنها دلهاي شيطاني است!
در آن روزگار، مردان خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان ميگردانند، مسجدها مثل كليساها و كنيسهها زينت ميگردد، قرآنها زيور ميشود، گلدستهها بلند ميگردد، صفهاي طولاني نماز، با دلهاي كينهتوز، ولي با زبانهاي چرب و نرم تشكيل ميشود.
در آن زمان، رباخواري علني ميشود، معامله و تجارت غيابي (با مدّت معيّن گران فروختن و در مدّت كمتر ارزان خريدن يا اينترنتي) با رشوه صورت ميگيرد، وضع دين داري تنزّل مييابد، امّا دنيا داري اوج و رواج پيدا ميكند!
در آن روزگار، ثروتمندان براي تفريح و ميان حالها و متوسطها براي تجارت و فقيرها براي شهرت و خودنمايي، به حج ميروند. گروهي قرآن را براي غير خدا آموزش ميدهند و براي غير خدا در احكام دين تفقّه ميكنند. كودكان نامشروع زياد ميشوند، حرمتها شكسته ميشود، اشرار بر نيكان مسلّط ميگردند، دروغ شايع و لجبازي زياد ميشود، باران در غير فصل خود ميبارد، نَرد و شطرنج و اسباب بازي و عود و تنبور مورد ستايش قرار ميگيرد. امر به معروف و نهي از منكر را ناپسند و ناديده ميگيرند، تا جايي كه در آن زمان شخص مؤمن، ذليلتر از كنيز ميشود، در چنين اوضاعي «رُوَيْبَضَة» كه شخص عاجز و ناتواني است، در كارهاي
|
|
عمومي و مسائل مهم اظهار نظر ميكند و چنين مردمي، زياد دوام نخواهند آورد...(1)
علي بن ابراهيم مفسر معروف قرآن مينويسد: اين روايت معناي آية {فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها}(2) را روشن ميگرداند.(3)
13. جزييترين احكام
عبدالرحمن بن بَريد روايت ميكند كه به منظور استهزاء از سلمان سؤال شد: آيا پيامبر شما همة احكام و مسايل زندگي، حتّي شيوة صحيح قضاي حاجت را به شما آموخته است؟ سلمان جواب داد:
أجَلْ، لَقَدْ نَهانا أنْ نَسْتَقْبِلَ القِبلَةَ لِغائطٍ أو بَولٍ، أو أن نَسْتَنْجي بِالْيَمينِ، أوْ أنْ نَسْتَنجِي بِأقلّ مِنْ ثَلاثَة أحْجارٍ، أو أنْ نَسْتَنْجي بِرَجيعٍ أو بِعَظمٍ.(4)
آري! پيامبر ما را نهي كرده از اين كه به هنگام قضاي حاجت يا ادرار، رو به قبله (يا پُشت به قبله) بنشينيم، يا اين كه با دست راست استنجا كنيم و يا براي تطهير (در جايي كه آب نباشد) به كمتر از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 6، صص 305 ـ 339؛ نفس الرحمن، صص 396 ـ 399.
2. محمد: 18.
3. تفسير علي بن ابراهيم، ج 2، ص 307؛ بحارالانوار، ج 6، ص 309
4. صحيح مسلم، ج 1، ص 284. اين احاديث با اندك تفاوتي در وسائل الشيعه، ج 1، صص 241 و 252 آمده است؛ همچنين احكام واجب و مستحب "تخلّي" در توضيح المسائل امام خميني ( رحمه الله ) از مسأله 57 تا 82، صص 9 ـ 11، ذكر شده است.
|
|
سه سنگ قناعت كنيم، يا براي استنجا از فضلة حيوانات و قطعة نجاست يا استخوان استفاده نماييم.