بخش 3

امیری حج


75


كمترين واكنش شريف ، غضب او نسبت به امير الحاج بود . ( 1 ) البته در اواخر عمر او ، حتي حجاج نيز بر جان خود ايمن نبودند و در صورتي كه خواست شريف محقق نمي شد ، بسا مورد قتل و غارت هم قرار مي گرفتند . ( 2 )

مي توان براي رفتار شريف مكه در قبال دو دولت عباسي ـ سلجوقي از يك طرف و دولت فاطمي از طرف ديگر ـ كه برخي از مورخان آن را متزورانه ارزيابي كرده اند ـ توجيهاتي را مطرح كرد . ( 3 ) با بررسي دقيق اوضاع حجاز در آن دوره ، بايد گفت كه او به عنوان شريف مكه ، با توجه به توان نظامي آن دولتها و ضعف هاي مالي حجاز ، زمينه را چنان فراهم مي كرد كه بتواند كمكهاي مالي را از جانب هريك از رقبا دريافت كند تا بتواند امنيت مكه و رفاه اهالي آن را تأمين نمايد . ( 4 )

زماني كه امير قاسم بن محمد بن جعفر ، پس از مرگ پدرش در سال 487/1094 امارت مكه را عهده دار شد ، بر اساس رويه پدرش ، خطبه خواندن به نام عباسيان و سلجوقيان را ادامه داد ، در مقابل نيز كمكهاي مالي و هداياي آنان مانند گذشته به مكه مي رسيد تا همچنان خطبه به نامشان خوانده شود . ( 5 ) اما چيزي نگذشت كه اين وضعيت تغيير كرد و در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن قلانسي ، ذيل تاريخ دمشق ، ص 205 ؛ زيعلي ، مكه و علاقاتها الخارجيه ، ص 76

2 . ابن قلانسي ، ذيل تاريخ دمشقف ص 205 ؛ ابن اثير ، كامل ، ج 10 ، ص 225 ، 239 ؛ ابن خلكان ، وفيات ، ج 5 ، ص 135

3 . ابن تغري بردي ، النجوم ، ج 5 ، ص 140 ؛ رفعت ، مرآة ، ج 1 ، ص 253

4 . همداني ، الصليحيون ، ص 92

5 . ابن اثير ، كامل ، ج 10 ، ص 239 ؛ ابن تغري بردي ، النجوم ، ج 5 ، ص 142سرور ، النفوذ الفاطمي ، ص 23


76


سال 487/1094 خطبه خواندن به نام عباسيان و سلجوقيان متوقف گرديد و به نام فاطميان خوانده شد . ( 1 ) اين اقدام سلجوقيان را بر آن داشت كه با ارسال نيرويي نظامي ، بر مكه مسلّط شوند و حكومت اشراف را سرنگون كنند و به مشكلات موجود در برابر حجاج پايان دهند . بدين ترتيب نيرويي به فرماندهي امير اصبهبد بن تكين در همان سال عازم مكه شده به زور بر آن تسلط يافت به طوري كه امير قاسم مجبور به خروج از شهر و فرار به سمت عسفان شد ( 2 ) و تا ماه شوال در آنجا ماند . در اين مدت ، امير سلجوقي ، اداره شهر مكه را بر عهده داشت . ( 3 ) امير قاسم ، با گردآوري نيروهايش به همراهي شماري از همپيمانان عرب ، توانست سپاهي فراهم كرده در شوال سال 487/1094 در منطقه عسفان در برابر نيروهاي سلجوقي بايستند كه نتيجه آن ، شكست فرمانده سپاه سلجوقي و بازگشت وي به شام و از آنجا به بغداد بود . بدين ترتيب امير قاسم موفق شد تا امارت مكه را بازپس گيرد . ( 4 ) اندكي بعد ، قاسم خطبه خواندن به نام فاطميان را آغاز كرد اما در سال 489/1096 باز خطبه به نام عباسيان شد . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن خلدون ، العبر ، ج 4 ، ص 105-104 ؛ سباعي ، تاريخ مكه ، ج 1 ، ص 206

2 . عسفان ، روستايي است در راه جحفه و مكه و مدينه كه دو مرحله با مكه فاصله دارد . در آنجا مسجد جامع و نخلستان و مزارع هست . ياقوت حموي ، معجم البلدان ، ج 4 ، ص 122-121

3 . رفعت ، مرآة ، ج 1 ، ص 354

4 . ابن اثير ، كامل ، ج 10 ، ص 240-239 ، 251 ، فاسي ، العقد الثمين ، ج 1 ، ص 439 ؛ ج 3 ، ص 7 ، 28 ؛ ابن ظهيره ، الجامع ، ص 308-307 ؛ ابن فهد ، غاية المرام ، ج 1 ، ص 519 ؛ عبدالغني ، تاريخ امراء مكه ، ص 435 ، 437

5 . ابن خلدون ، العبر ، ج 4 ، ص 105-104


77


پس از سال 489/1096 قاسم شريف مكه ارتباط خود را با سلجوقيان و عباسيان استمرار بخشيد و خطبه خواندن به نام آنان را در حرمين ادامه داد ، به طوري كه در سال 497/1104 در مكه و مدينه ، خطبه به نام سلطان بركيارق خوانده شده است . ( 1 ) در مقابل ، هدايا و اموال و خلعت ها هم به همراه امير الحاج عراقي به مكه مي رسيد . ( 2 ) به رغم اين وضعيت ، شريف مكه در سال 510/1116 خطبه را به نام فاطميان خواند . در همين سال بود كه مستظهر عباسي ، امير يمن بن عبدالله مستظهري را به امير الحاجي با يك نيروي نظامي به مكه فرستاد و اين سپاه همراه با پرچم عباسي و با طبل و ساز و شمشير و در حالي كه خود فرمانده نيز شمشيرش را از غلاف بركشيده بود ، وارد مدينه شدند . هدف آنان ، خوار شمردن امير مكه و سوداني هاي فاطمي مذهب و ايجاد دلهره و ترس در دل آنها بود . برخي از علماي مسلمين زبان به نكوهش اين سپاه گشودند و آنان را به خاطر شكستن حرمت اماكن مقدسه ، ملامت مي كردند . ( 3 ) مؤيد ديدگاه ما مبني بر خروج امير مكه از اطاعت عباسيان و سلجوقيان ، مطلبي است كه سبط بن جوزي در توجيه ورود امير عباسي با ساز و برگ نظامي به مكه نقل كرده و مي نويسد : « دليلي براي اعتراض ابن عقيل وجود ندارد ، زيرا نهي از دخول به مكه به صورت جنگي براي شكستن حرمت بيت الله الحرام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 9 ، ص 138 ؛ ابن اثير ، كامل ، ج 10 ، ص 370 ؛ سبط بن جوزي ، مرآة الزمان ، ج 8 ، ق 1 ، ص 1 ، 8 ؛ ذهبي ، العبر ، ص 372

2 . ابن خلدون ، العبر ، ج 4 ، ص 104 ؛ سرور ، سياسة الفاطميين الخارجيه ، ص 31

3 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 9 ، ص 185-184 ؛ سبط بن جوزي ، مرآة الزمان ، ج 8 ، ق 1 ، ص 64-63 ؛ ابن تغري بردي ، النجوم ، ج 5 ، ص 211


78


است اما اين حبشي ، جز با تعظيم و احترام نسبت به بيت وارد نشد و در واقع امير مكه و سوداني ها بودند كه عليه عباسيان شوريده و امامت آنان را نمي پذيرفتند و براي ديگران خطبه مي خواندند . هدف امير عباسي ، وادار كردن آنان به اطاعت و اعتراف به امامت آنان بود ، نه خوار شمردن و شوريدن » . ( 1 ) هدف وي از وارد شدن به مكه با اين وضع « ترساندن عام و خاص » بود . نتيجه ورود قافله حج به صورتي كه سبط بن جوزي و ديگران نوشته اند ، تسليم شدن امير مكه و بازگشت وي به اطاعت از عباسيان و سلجوقيان و خطبه خواندن به نام ايشان و حذف نام فاطميان بود .

زماني كه امير مكه احساس كرد كه خلفاي فاطمي به استوار كردن پايه هاي حكومت خود در مصر از يك سو ؛ و مقابله با خطر فرنگي ها در بلاد شام از جهت ديگر مشغولند و امكان بازگرداندن حجاز به دايره نفوذ خود را ندارند ، در صدد برآمدند از اين فرصت بهره برداري كنند . به همين جهت در سال 512/1118 يك نيروي نظامي دريايي شامل چند كشتي پر از نيروي مسلح را به سمت بندر عيذاب فرستاده و راه تجار مصري را قطع كردند . چنان كه مي دانيم ، شهر عيذاب كه در ساحل غربي درياي احمر قرار دارد ، يكي از مهم ترين بنادر براي كشتي هايي است كه از عدن و حبشه و هند به مصر مي آيند . اين شهر در مسير حجاج مصري قرار دارد كه از شهر قوص ( در صعيد مصر ) به عيذاب و از آنجا به سمت جده مي آيند . ( 2 ) زماني كه اين كشتي ها به عيذاب رسيدند ، جنگجويان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سبط بن جوزي ، مرآة الزمان ، ج 8 ، ق 1 ، ص 64-63 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 495 ؛ جزيري ، الدرر ، ج 1 ، ص 557

2 . ياقوت حموي ، معجم البلدان ، ج 4 ، ص 171 ؛ مورتيل ، الاحوال السياسيه ، ص 27


79


حجاز به كشتي هاي تجاري فاطمي كه در بندر لنگر انداخته بودند ، يورش برده ، جماعتي را كشتند و اموال موجود در آنها را غارت كردند . افراد نجات يافته به مصر آمده و اين خبر را به وزير افضل بن بدر الجماليرساندند ماجرايي را كه سربازان شريف مكه برپا كرده بودند ، براي او شرح دادند . اين امر سبب خشم وزير شد و بر آن شد كه از شريف مكه انتقام بگيرد . بدين منظور ، سلسله اقداماتي را آغاز كرد كه از آن جمله قطع كمكهاي مالي بود كه فاطميان به عنوان مساعده در اختيار اهل مكه مي گذاشتند . وي در ادامه از حضور حجاج مصري در حج سال 514/1120 ممانعت به عمل آورد و دستور داد تا زماني كه شريف تمامي اموالي را كه از عيذاب برده است ، باز نگرداند ، سفر تجار به حجاز نيز ممنوع گردد . علاوه بر اين ها ضمن نوشتن نامه اي به شريف وي را مورد ملامت قرار داده و تهديد كرد . همچنين افضل مصمم شد تا خودش در رأس يك ناوگان دريايي حركت كرده ، از عيذاب تا جده برود . همو با نوشتن نامه اي ، به والي قوص كه شهري در منطقه صعيد مصر و مركز داد و ستد تجار عدن است ( 1 ) دستور داد كه خود يا نماينده اش را براي تجهيز ناوگان به عيذاب بفرستد و مردم را به نرد فراخواند . اين اقدامات وضعيت اقتصادي حجاز را درهم ريخت و سبب بالا رفتن قيمت ها شد . امير مكه هم از ترس از دست دادن حكومت ، مجبور به پذيرش خواسته هاي فاطميان و عذرخواهي از افضل شد و تمامي آنچه را كه از اموال تجار گرفته بود ، باز گرداند و ديه مقتولان را به خانواده هايشان پرداخت كرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ياقوت ، معجم البلدان ، ج 4 ، ص 413


80


اين كار در سال 515/1121 توسط نماينده شريف مكه به انجام رسيد . ( 1 )

هم عباسيان و سلجوقيان و هم دولت فاطمي به خوبي دريافته بودند كه امراي حجاز صرفا براساس منافع مالي خود و دفع خطر از حكومت و امارت خويش عمل كرده و هيچ صداقتي در تبعيت هيچ كدام از اين دولتها ندارند . به همين دليل زماني كه يك علوي از فقهاي مدرسه نظاميه بغداد ـ كه نامش در منابع تاريخي ذكر نشده ـ تلاش كرد تا حركتي بر ضد امير قاسم شريف مكه و با هدف تغيير نظام حكومتي حجاز در سال 1121/515 انجام دهد ، مي توان پذيرفت كه دولت عباسي از وي حمايت كرده است . آنان خواهان استقرار دولتي بودند كه تبعيت كامل دولت عباسي ـ سلجوقي را بپذيرد و عباسيان را از رقابت با فاطميان و از مواضع سياسي متزلزل امراي مكه كه با هدف كسب مال ، به سرعت تغيير موضع مي دادند ، رهايي بخشد . به همين جهت ، شخصي را انتخاب كردند كه دو ويژگي بارز داشت : نخست آن كه علوي و از اهل بيت بود و مي توانست اكثريت علويان حجاز را راضي كند و ديگر آن كه او از فقهاي مدرسه نظاميه ، مدرسه اي سني در بغداد بود و بدين ترتيب مي توانست تأييد و حمايت عامه سنيان و متعصبين آنان را داشته باشد . اين امير مردم را به امر به معروف و نهي از منكر فرا خواند و توانست با جلب نظر اهل مكه ، قدرتي فراچنگ آورد و بر سر امارت با شرف مكه امير قاسم به منازعه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن اثير ، كامل ، ج 10 ، ص 595 ؛ نويري ، نهاية الارب ، ج 28 ، ص 279-278 ؛ فاسي ، العقد الثمين ، ج 7 ، ص 29 ؛ مقريري ، اتعاظ ، ج 3 ، ص 59-58 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص496 ؛ رشيدي ، حسن الصفا و الابتهاج ، ص 115 ؛ مناوي ، الوزاره ، ص 212 ؛ مورتيل ، الاحوال السياسيه ، ص 28-27


81


برخيزد . وي بر آن بود كه به نام خود خطبه بخواند ، اما موفقيتي به دست نياورد و امير مكه توانست توطئه او را خنثي كرده ، وي را به شكست بكشاند و از مكه به بحرين تبعيد نمايد . ( 1 )

ابن فندق از تلاش ديگر سلجوقيان براي اسيتلا بر مكه توسط يكي از امراي ترك سخن گفته و تصريح مي كند كه اين واقعه در زمان امير قاسمرخ داده ، اما تاريخ آن را معين نكرده است . اين حادثه ترجيحا بايد بعد از سال 515/1121 واقع شده ، بدين ترتيب كه يك عراقي ترك تبار به نام سوله از عراق گريخت و به همراه چهار صد نفر سوار ترك ، به سوي مكه رفت و بر آن استيلا يافته ، به مدت چهار ماه در آنجا حكومت كرد . در اين فاصله امير قاسم از مكه گريخت و به طائف رفت ، زيرا توانايي نظامي مقابله با وي را نداشت . چيزي نگذشت كه امير توانست نيروهايش را جمع آوري كرده و با كمك برخي از همپيمانان عرب ، مكه را از دست دشمن ترك بازپس گيرد . وي در نزديكي جده نبردي با ترك ها داشت كه آنان را به شكست كشاندوبه گريزازحجازبه سمت يمنواداركرد . آنان درآن مناطق ، پس از غارت برخي از شهرها و كشتن اهالي آن ، خود نيز به قتل رسيدند . ( 2 )

با همه خطراتي كه از سوي سلجوقيان و عباسيان فاطميان براي امارت حجاز وجود داشت ، امير همان سياست پدر خود را در خطبه خواندن صوري به نام سلجوقيان و عباسيان ادامه داده ، ابتدا براي سلطان بركيارق و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن اثير ، كامل ، ج 10 ، ص 595 ؛ نويري ، نهاية الارب ، ج 23 ، ص 264 ؛ ابن كثير ، البدايه ، ج 12 ، ص 188 ؛ فاسي ، العقد الثمين ، ج 7 ، ص 30-29 ، ابن فهد ، اتحاف ، ج2 ، ص 497

2 . عبدالغني ، تاريخ امراء مكه ، ص 439 ( از ابن فندق ، لباب الانساب ، ج 2 ، ص 530 )


82


خليفه مستظهر عباسي وقت و سپس براي فرزندش مسترشد خطبه مي خواند . ( 1 ) با وجود آنكه خطبه حجاز به نام عباسيان بود ، امير قاسم ارتباط خود را با فاطميان كه از بستگان او بودند ، حفظ كرد . در سال 516/1122 نماينده اي از طرف وي براي تهنيت به سوي مأمون بطايحي ، ( 2 ) وزير آمر بالله فاطمي فرستاده شد كه به گرمي مورد استقبال قرار گرفت . در مقابل ، مأمون وزير هم هشت هزار و نهصد و چهل كيسه گندم به عنوان مساعده ، به همراه هدايايي شامل لباس ها و تخت ها و زيورآلات براي اشراف مكه فرستاد . ( 3 )

پس از درگذشت امير قاسم بن محمد ، فرزندش فُليته امارت حرمين شريفين را عهده دار شد ( 518ـ 527 / 1124ـ1133 ) ( 4 ) . وي از آغاز زمامداري ، به نام مسترشد عباسي خطبه خواند و اين رويه را تا زمان مرگش در سال 527/1133 ادامه داد . ( 5 ) در تمام اين مدت ، اموال مقرر و خلعت ها و هدايا از سوي عباسيان توسط امير الحاج عراقي به دست آنان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 9 ، ص 138 ؛ سبط بن جوزي ، مرآة ، ج 8 ، ق 1 ، ص 1 ، 8 ؛ ذهبي ، العبر ، ج 2 ، ص 373 ؛ سرور ، سياسة الفاطميين ، ص 31

2 . ابوعبدالله محمد بن ابي شجاع آمري بطائحي ، يكي از وزراي دولت فاطمي است كه وزير خليفه آمر بالله شده از سال 515 تا 1125 -1121 ) 519م ) وزارت كرد . درباره او بنگريد : ابن صيرفي ، الاشاره الي من نال الوزاره ، ص 64-62 ؛ نويري ، نهاية الارب ، ج 28 ، ص 292-288 ، مناوي ، الوزاره ، ص 275-272

3 . مقريزي ، اتعاظ ، ج 3 ، ص 802 ؛ مناوي ، الوزاره ، ص 213-212

4 . سخاوي ، التحفه ، ج 2 ، ص 374

5 . ابن اثير ، كامل ، ج 1 ، ص 617 ؛ ابن خلدون ، العبر ، 4 ، ص 104 ؛ قلقشندي ، م آثر ، ج 2 ، ص 29 ؛ ابن ظهيره ، الجامع ، ص 308


83


مي رسيد . ( 1 ) دوران حكومت وي ـ كه به حسن سيره وي مشهور بود ـ از ديگر ادوار متمايز است ، به طوري كه حجاز از رفاه و نعمت و امنيت برخوردار بود . وي مالياتي را كه پدرانش از حجاج مي گرفتند لغو كرد و اين امر سبب محبت مردم نسبت به او شد . ( 2 ) وي نيز با وجود آن كه به نام عباسيان خطبه مي خواند ، روابط خوب خود را با فاطميان حفظ كرد . ( 3 )

پس از درگذشت فليته ، فرزندانش بر سر امارت مكه با يكديگر اختلاف پيدا كردند ، تا آن كه حكومت در اختيار هاشم بن فليته قرار گرفت ( 527 ـ 549/1133 ـ 1155 ) و لقب امير الحجاز يافت . ( 4 ) وي امارت خود را با خطبه خواندن به نام حافظ لدين الله فاطمي آغاز كرد و ضمن مخالفت با سياست پدرش نام عباسيان را از خطبه انداخت . اين امر مدتي ادامه يافت و منازعه وي با عباسيان اوج گرفت تا آن كه شريف مكه به كاروان حج عراقي كه در سال 539/1144 به حج آمده بودند و امير الحاج آنان نظر الخادم بود حمله برد و اموال آنان را غارت كرد . حجاج در حال طواف مورد حمله قرار گرفتند و اموالشان مصادره شد . ( 5 ) بعد از آن ، هاشم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن خلون ، العبر ، ج 4 ، ص 104 ؛ قلقشندي ، صبح ، ج 4 ، ص 276

2 . العمري ، مسالك الابصار ، ج 24 ، برگ 11-10ب ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 499 ؛ رشيدي ، حسن الصفا و الابتهاج ، ص 115

3 . غساني ، العسجد المسبوك ، ص 210 ؛ مالكي ، بلاد الحجاز ، ص 37

4 . ابن عنبه ، عمدة الطالب ، ص 112 ، فاسي ، العقد الثمين ، ج 7 ، ص 32 ، 362 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 503 ؛ سخاوي ، التحفه ، ج 2 ، ص 374

5 . ابن اثير ، كامل ، ج 11 ، ص 103 ؛ ذهبي ، العبر ، ج 2 ، ص 455 ؛ ابن كثير ، البدايه ، ج 12 ، ص 219 ؛ فاسي ، شفاء الغرام ، ج 2 ، ص 366 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 508 ؛ رشيدي ، حسن الصفا ، ص 116


84


خطبه خواندن به نام فاطميان را متوقف كرد و به اسم مقتفي لامر الله عباسي ( 1 ) و سلطان سنجر ( 2 ) خطبه خواند و اين رويه را تا زمان مرگش 549/1155 ادامه داد . بدين ترتيب او نيز به تبعيت از سياست پدرانش ، پيروي از خلفاي عباسي يا فاطمي و ميزان رابطه اش با آنان را بر اساس منافع و اموالي كه از آنان دريافت مي كرد ، تنظيم نمود . ( 3 )

پس از مرگ هاشم ، زماني كه امارت حرمين در اختيار فرزندش قاسم بن هاشم بن فليته قرار گرفت ( 549ـ557 / 1155ـ1162 ) وي خطبه خواندن به نام مقتفي عباسي و سپس به نام فرزندش مستنجد را در پيش گرفت . ( 4 ) او نام خليفه عباسي را نيز بر در كعبه حك كرد و اين زماني بود كه امير جمال الدين جواد موصلي ، وزير حاكم موصل ، درِ كعبه را در سال 1156/550 تجديد نمود ، ( 5 ) و به « امين الحرمين » ملقّب شد . ( 6 ) در آن زمان امير مكه ، نزديك شدن به فاطميان و استوار كردن رابطه با آنان را نيز در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن خلدون ، العبر ، ج 4 ، ص 104 ؛ قلقشندي ، صبح ج 4 ، ص 276 ؛ مقريزي ، اتعاظ ، ج 3 ، ص 25

2 . ابن اثير ، كامل ، ج 11 ، ص 148 ؛ عامري ، غربال الزمان ، ص 413 ؛ راوندي ، راحة الصدور ، ص 260 ؛ الحسينين ، زبدة التواريخ ، ص 184 ؛ ابن خلكان ، وفيات ، ج 2 ، ص 427 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 511

3 . غساني ، العسجد المسبوك ، ص 214 ؛ مالكي ، بلاد الحجاز ، ص 38

4 . ابن خلدون ، العبر ، ج 4 ، ص 104 ؛ قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج 4 ، ص 276 ؛ فاسي ، العقد الثمين ، ج 7 ، ص 32

5 . عمارة اليمني ، النكت العصريه ، ص 41 ؛ فاسي ، العقد الثمين ، ج 7 ، ص 33 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 515

6 . سخاوي ، التحفه ، ج 2 ، ص 379


85


سر داشت و به همين منظور ، شاعر معروف ، عمارة اليمني را به نمايندگي از خود در سال550/1156 در دوران فائز فاطمي و وزيرش الملك الصالح طلائع بن رزيك به قاهره فرستاد . اين در حالي بود كه وي رابطه و ارادت خود را نسبت به عباسيان حفظ كرد . زماني كه عماره به قاهره رسيد ، مورد استقبال و تكريم فراوان قرار گرفت و قصيده خود را در ستايش از خليفه فاطمي و وزيرش قرائت كرد و اهداف خود را از اين سفر به مثابه يك سفير بيان كرد و پس از انجام وظيفه ، در همان سال به مكه بازگشت . ( 1 ) در بخشي از قصيده او چنين آمده بود :

الحمد للعيش بعد العزم و الهمم * * * حمدا يقوم بما اولت من النعم

قربن بعد مزار العز من نظري * * * حتي رأيت امام العصر من امم

و رُحن من كعبة البطحاء و الحرم * * * وفدا الي كعبة المعروف و الكرم

حيث الخلافة مضروب سرادقها * * * بين النقيضين من عفو و من نقم ( 2 )

هنوز زماني از بازگشت عماره به مكه نگذشته بود كه پس از حج سال 551/1157 بار ديگر شريف قاسم او را به قاهره فرستاد . وي نامه اي به همراه وي براي وزير طلائع بن رزيك وزير فاطمي نوشت از آنچه سپاه وي و اعراب بر سر حجاج مصري و شامي آورده و اموالشان را غارت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عمارة اليمني ، النكت العصريهف ص 32 ، ابوشامه ، الروضتين ، ج 1 ، ص 227-225 ؛ ابن خلكان ، وفيات ، ج 2 ، ص 433-432 ؛ فاسي ، ج 4 ، ص 234 ؛ سرور ، النفوذ الفاطمي ، ص 25-24

2 . عمارة اليمني ، النكت العصريه ، ص 34-32 ؛ صفدي ، الوافي بالوفيات ، ج 22 ، ص 284 ؛ مقريزي ، اتعاظ ، ج 3 ، ص 225 ؛ سرور ، النفوذ ، ص 25


86


كرده بودند ، عذرخواهي كرد . به رغم اين اقدام ، وزير فاطمي به حاكم قوص دستور داد تا عماره را در آن شهر نگاه داشته و اجازه آمدن وي به قاهره يا بازگشت او را به مكه ندهند تا امير مكه ، اموال غارت شده از تجار را باز پس فرستد . ( 1 ) شريف چنين كرد و فاطمي ها به عماره يمني اجازه وارد شدن به قاهره را دادند تا نامه را به وزير بدهد . اين بار عماره در مصر ماند و از شاعران مشهور دربار فاطمي در دوران دو خليفه ، فائز و عاضدفاطمي گرديد . ( 2 )

به رغم سستي روابط ميان شريف مكه و وزير فاطمي ، وزير توجه خاص خود را به مسائل حرمين شريفين قطع نكرده ، همراه با امير محمد بن شمس الخلافه ، مبلغ 15 هزار دينار كه مطابق معمول براي اجازه دادن به حجاج براي اداي حج پرداخت مي شد ، ارسال كرد . ( 3 ) علاوه بر آن ، هر سال پرده كعبه و برخي از كالاهاي مورد نياز آنان ، از جمله الواحي كه بچه ها روي آنها مشق مي نوشتند و قلم و مداد و وسائل زنانه هم به مكه فرستاده مي شد . ( 4 )

فرستادن دو سفير از سوي مكه به مصر ، بيانگر آن است كه وي علاقه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عمارة اليمني ، النكت ، ص 42-41 ؛ فاسي ، العقد الثمين ، ج 7 ، ص 34-33 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 517 ؛ جزيري ، الدرر ، ج 1 ، ص 563

2 . عمارة اليمني ، النكت ، ص 42-41 ؛ مقريزي ، اتعاظ ، ج 3 ، ص 228 ؛ مناوي ، الوزاره ، ص 213 ؛ سرور ، النفوذ ، ص 25

3 . عمارة اليمني ، النكت ، ص 53 ؛ فاسي ، العقد الثمين ، ج 7 ، ص 34-33 ؛ اتعاظ ، ج 3 ، ص 253 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 517

4 . مناوي ، الوزاره ، ص 213 ؛ موريتل ، الاحوال السياسيه ، ص 29


87


زيادي به برقراري رابطه و نزديك شدن به خلفاي فاطمي و كسب رضايت آنان را داشته است ، هرچند خلفاي عباسي به منظور جذب وي به سوي خود و رها كردن فاطميان ، ـ كه با شرفاي مكه پيوند خويشاوندي داشتند ـ بذل و بخشش هاي فراوان انجام مي دادند . البته گرايش حاكم مكه به فاطميان ، به خطبه خواندن به نام آنان منجر نشد و در سال 555/1160 نيز همچنان خطبه به نام عباسيان بود . ( 1 ) به نظر مي رسد پس از حذف نام عباسيان كه علي القاعده بايد در سال 556/1161 واقع شده باشد ، مستنجد خليفه وقت عباسي ( 555ـ566 / 1160ـ1170 ) امير ارغش تركي را به عنوان امير الحاج در سال 556/1161 به مكه فرستاد تا شريف را مورد بازخواست قرار دهد و اين ترديد در اظهار تبعيت او از عباسيان و فاطميان را از ميان بردارد . زماني كه امير الحاج نزديك مكه رسيد ، شريف با مصادره اموال بسيار از مجاورين و اعيان مكه ، از ترس آن كه مبادا از سوي امير ارغش مورد تعرض قرار گيرد ، از مكه بيرون رفت ، زيرا به خوبي مي دانست كه در حق عباسيان چه كرده است . امير الحاج پس از ورود به مكه ، شريف قاسم را از امارت عزل كرده ، عموي او عيسي بن قاسم بن فُليته را جانشين وي ساخت . وضعيت به همين شكل ادامه داشت تا آن كه در رمضان سال ( 2 ) 557/1162 امير قاسم با پرداخت پول ، سپاهي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قلقشندي ، صبح ، ج 4 ، ص 276

2 . ابن اثير ، كامل ، ج 11 ، ص 279 ؛ ابن كثير ، البدايه ، ج 12 ، ص 242 ؛ ابن عنبه ، عمدة الطالب ، ص 113-112 ، فاسي ، العقد الثمين ، ج 6 ، ص 466-465 ؛ ج 7 ، ص 35 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 523 ؛ سخاوي ، التحفه ، ج 2 ، ص 379 ؛ الجزيري ، الدرر ، ج 1 ، ص 565-564


88


بزرگي از عرب فراهم كرد تا او را براي بازپس گرفتن امارت ياري دهند . وي توانست شهر مكه را در اختيار خود گرفته ، چند روزي بر آن حكومت كند . وقتي اموال او تمام شد و نتوانست به تعهدات مالي خود برابر اعراب عمل كند ، آنان از وي روي گردان شده و رهايش كردند . اين مسأله موجب شد كه قاسم ، يكي از فرماندهان برجسته سپاهش را اعدام كند . اين اقدام ، سبب برپا شدن شورشي بر ضد او شد ، و شورشيان از عموي او ، عيسي خواستند به مكه باز گردد . به دنبال آن ، شريف قاسم كه نمي توانست در مقابل عمويش بايستد ، گريخت به كوه ابوقبيس پناه برد ؛ ( 1 ) اما در حين رفتن از اسب افتاد و ياران عيسي او را گرفته و كشتند و بدين ترتيب حكومت عيسي بن قاسم استوار شد . ( 2 )

در سال 557/1162 شورشي در مكه برپا شد و علاقمندان به دولت فاطمي كاروان حج عراق به رياست امير ارغش حمله بردند . اين جماعت بر آن بودند تا از ورود حجاج عراقي به مكه جلوگيري كنند كه اين امر منجر به درگيري ميان آنان شد و تعدادي از طرفين كشته شدند و اموالي در حدود هزار شتر از حجاج تلف شد و امير الحاج عراقي بدون بجا آوردن حج ، بازگشت . زماني كه خادم وارد شد و پرده كعبه را آورد ، اهالي مكه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كوهي مشرف بر مكه كه نامش را از يكي از افراد قبيله مذحج كه كنيه اش ابوقبيس بوده گرفته كه زماني امويان حاكم مكه بوده است . بنگريد : ياقوت ، معجم البلدان ، ج 1 ، ص 80

2 . ابن اثير ، كامل ، ج 11 ، ص 279 ؛ ابوالفداء ، المختصر ، ج 3 ، ص 39 ؛ قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج 4 ، ص 276 ؛ فاسي ، شفاء الغرام ، ج 2 ، ص 303 ؛ ابن ظهيره ، الجامع ، ص 308 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 525-524 ؛ سخاوي ، التحفه ، ج 2 ، ص 379


89


تسليم فرمان امير الحاج شده و تبعيت خود را اعلام كردند و اين نشان مي دهد كه آنان از اطاعت عباسيان بيرون رفته و علاقه خويش را به فاطميان ابراز مي كردند . اهالي مكه پيشاپيش خادم ، قرباني كرده و طبل نواختند ، و اين بدان معنا بود كه از آنان اطاعت كرده اند . ( 1 ) اين برخورد ، نشان مي دهد كه اشراف مكه ، در پي حفظ استقلال خود و رهايي از سخت گيري امراي حج عباسيان بودند كه مشكلاتي براي آنان پديد آورده و امارت ايشان را تهديد مي كردند .

امير عيسي بن قاسم ، به رغم درگيري هايي كه با بردارش مالك داشت و تا سال 567/1171 ادامه يافت ، ( 2 ) به امارت خود ادامه داد تا آن كه صلاح الدين ، دولت فاطمي را در سال567/1171 برانداخت و سپاهي را به فرماندهي برادرش توران شاه در سال 568/1172 براي فتح يمن اعزام كرد . اين سپاه در جريان عبور از مكه مورد استقبال شريف قرار گرفت و او نيز امارت وي را بر مكه و نواحي آن تأييد كرد . ( 3 ) با پايان يافتن عمر دولت فاطمي در مصر ، موضوع رقابت دولت عباسي ـ سلجوقي با دولت فاطمي خاتمه يافت . در اين وقت ، حاكميت حجاز به عباسيان و نوري ها و سپس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 10 ، ص 202 ، 205 ؛ ابن اثير ، كامل ، ج 11 ، ص 287 ، 288 ؛ يافعي ، مرآة الجنان ، ج 2 ، ص 313 ؛ فاسي ، العقد الثمين ، ج 6 ، ص 469-468 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 525

2 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 10 ، ص 237 ؛ فاسي ، العقد الثمين ، ج 6 ، ص 468-466 ؛ سخاوي ، التحفه ، ج 2 ، ص 368 ، 379

3 . سبط بن جوزي ، مرآة الزمان ، ج 8 ، ص 301-300 ؛ ابوالفداء ، المختصر ، ج 3 ، ص54


90


به ايوبي ها رسيد و همه آمال و آرزوهاي فاطميان از ميان رفت . در منابر حجاز ، خطبه به نام مستضي عباسي و سلطان نورالدين محمود زنگيخوانده مي شد . ( 1 )

بر اساس آنچه گذشت مي توان چنين نتيجه گرفت كه رقابت بر سر بلاد حجاز در شديدترين حالت خود ميان عباسيان و سلجوقيان از يك طرف و فاطميان از طرف ديگر در جريان بوده و اين سيادت ، خطبه خواندن به نام آنان بود كه هر دو دولت ، تمام تلاش خود را در اين راه به كار مي گرفتند كه مهم ترين آن ، مساعدت هاي مالي و ارسال هدايا براي اشراف حجاز و نيز بهره گيري از نيروي نظامي بود كه به همراه قافله هاي حج فرستاده مي شد ؛ اقدامي كه تأثير آشكاري در ايجاد بحران و ناامني و اضطراب در اوضاع سياسي و اقتصادي حجاز داشت . از طرفي ، چنان كه ديديم موضع گيري اشراف مكه براي تبعيت از يكي از اين دو دولت ، به قدرت و نيروي نظامي آنان نيز بستگي داشت . قابل توجه آن كه امراي حجاز از آغاز دهه هشتاد قرن پنجم هجري/يازدهم ميلادي تا سقوط دولت فاطمي در سال 567/1171 ، غالبا تابع دولت عباسي ـ سلجوقي بود و اين به دليل ، گرفتاري هاي داخلي دولت فاطمي ، به خصوص نزاع بر سر وزارت و نيز جنگ با صليبي ها و نوري ها بود كه سبب بي توجهي آنان به حجاز مي شد . با اين حال ، فاطميان همواره براي حفظ رابطه با امراي مكه در حد امكان تلاش مي كردند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابوالفداء ، المختصر ، ج 3 ، ص 55 ؛ ابن خلدون ، العبر ، ج 4 ، ص 104 ؛ فاسي ، شفاء الغرام ، ج 2 ، ص 376-366 ؛ العقد الثمين ، ج 1 ، ص 188 ؛ مقريزي ، الذهب المسبوك ، ص 71 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 534


91


اميري حج

عباسيان و سلجوقيان ، تمايل زيادي به استوار كردن سيادت و آقايي خود بر حجاز داشتند و بر ذكر نام خود در خطبه هاي منابر حرمين تأكيد داشتند . روش ديگر آنان ، توجه به مسائل مربوط به حج و حجاج و منصب امير الحاج بود . « اميرالحاج » كسي بود كه سرپرستي كاروان حج عراقي به سوي حجاز به وي واگذار مي شد . وي اين مسؤوليت را از بغداد كه مركز خلافت عباسي بود بر عهده مي گرفت تا وظايف اميري را به انجام برساند . وظايف او ، شامل حركت دادن حجاج در مسير ، سرپرستي سياسي و نظارتي و اداري و نيز اداره امور مربوط به انجام شعائر ويژه حج براي همه مسلمانان در مكه بود . از جمله شرايط امير الحاج آن بود كه فردي مطاع ، عاقل ، شجاع ، با هيبت و هادي ( 1 ) باشد . به طور معمول ، مهم ترين وظايف امير الحاج چنين بود :

1 . ساماندهي حجاج در وقت حركت و فرود در هر منزل ، به گونه اي كه پراكنده نشده و گرفتار راهزنان عرب نشوند .

2 . نظم بخشيدن به حركت حجاج در طول مسير و نيز در وقت فرود در منزل به گونه اي كه هر طايفه اي در محلي معين جاي گيرند و هر گروه محل خويش را در طول حركت و زمان فرود در منزل بشناسد . اين وظيفه اي است كه جزيري با عنوان « تقطير و تعقيب » به عنوان يك وظيفه بزرگ براي مراعات مصلحت حجاج و جلوگيري از ازدحام و برخورد و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ماوردي ، الاحكام السلطانيه ، ص 137 ؛ ابن الفراء ، الاحكام السلطانيه ، ص 108 ؛ جزيري ، الدرر ، ج 1 ، ص 225 ، 227


92


شرآفريني و فتنه گري افراد از آن ياد كرده است . ( 1 )

3 . مراعات حاج حجاج در طول مسير ، به گونه اي كه ضعيف در راه نماند و جدا نشود . اين امر در پيروي از فرمان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه فرمود : « الضعيف امير الركب » . ( 2 ) و معنايش اين كه همه قوم بايد حركت خود را با حركت كسي كه چهارپاي او ضعيف است ، تنظيم كنند .

4 . وظيفه ديگر وي آن بود كه مردم را از بهترين راه عبور دهد و از راه هاي خشك و كم آب نبرد . همين طور در حركت ، سير اعتدالي داشته و زماني كه هوا بسيار گرم است يا باد و طوفان ميوزد به آنان استراحت دهد .

5 . در وقت كم آبي ، برايشان آب فراهم آورد و در وقت ، كمي علوفه ، علوفه فراهم كند .

6 . زماني كه در جايي فرود مي آيند از آنان نگاهباني كند و در وقت حركت نيز مراقب اطراف باشد كه مبادا ، راهزنان و مفسدان بر آنان يورش برند .

7 . در مقابل كساني كه از حركت آنان ممانعت مي كنند ، بايستد و با آنان كه مانع از انجام فريضه حج مي شوند ، اگر مي تواند ، بجنگد ، يا اگر حجاج قبول كردند ، مالي به آنان بپردازد . او حق ندارد هيچ كس را بر اين كار مجبور كند مگر آن كه به دلخواه بدهد . به دليل اين كه پرداخت چنين مالي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جزيري ، الدرر ، ج 1 ، ص 232

2 . ماوردي ، الاحكام السلطانيه ، ص 137 ؛ ابن الفراء ، الاحكام السلطانيه ، ص 108 ؛ جزيري ، الدرر ، ج 1 ، ص 227 ؛ ( حديث به اين صورت « المضعف امير الرفقه » آمده است ) .


93


كه در اصطلاح فقها « الخفاره » ناميده مي شود ، واجب نيست مگر آن كه بسيار اندك باشد . ( 1 )

8 . امير الحاج بايد در هر منزلي ، جاي مخصوصي بنشيند تا مردم بتوانند نزد او بيايند و اگر شكايتي دارند با او در ميان گذارند ، يا چنان كه دو نفر با يكديگر درگيري دارند ، ميانشان صلح دهد . اگر نزاع شرعي است و او از اهل شرع است و قضاوت در آن امور به وي واگذار شده ، در اين باره حكم دهد و در غير اين صورت ، آن را به قاضي كاروان بسپارد . اگر در شهري اين اتفاق بيفتد او يا حاكم شهر مي توانند در اين باره حكم كنند . اما اگر ميان يك نفر از حجاج و مردي از شهر درگيري پيش آمد ، حاكم شهر بايد در اين باره حكم دهد .

9 . تأديب افرادي كه از حد خود تجاوز مي كنند ، از وظايف امير الحاج بود و اين البته در حد تعزيز است نه حد شرعي ، مگر آن كه در آن باره مأذون و مجاز بوده و اگر مجتهد است مي تواند در آن خصوص نيز اقدام كند . در غير اين صورت ، وقتي وارد شهري شد و در آن مجتهدي حضور دارد كه بتواند چنين حكم دهد ، كار به او واگذار مي شود . اما اگر اصل جرم در شهري صورت گرفته باشد ، والي شهر ، در اقامه حدود شرعي بر امير الحاج اولويت دارد .

10 . امير الحاج بايد زمان لازم را در اختيار همه بگذارد تا مناسك را انجام دهند و عملي از آنان فوت نشود . و زماني كه به ميقات رسيدند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . [ درباره آراي فقهاي شيعه و سني در باره پرداخت اين مال ، بنگريد : تذكرة الفقهاء ، 7/19 ] « مترجم » .


94


زمان لازم را براي محرم شدن در اختيارشان قرار دهد . آنان به موقع به مكه بياورد تا همراه اهالي آن به مواقف بروند و اگر فرصت كم است ، براي آن كه حج از بين نرود ، آنان را يكسره به مواقف ببرد . زماني كه حجاج به مكه رسيدند ، اگر كسي نخواست باز گردد ، ولايت امير الحاج از او برداشته مي شود و حقي بر او ندارد . اما ديگران ، همچنان زير ولايت او بوده و ملزم به رعايت اوامر وي مي باشند . ( 1 )

اما اگر ولايت تنها در امر اقامه حج باشد ، امير الحاج ، صرفا به منزله امام در اقامه نماز جماعت است و در اين صورت ، لازم است تا عالم به مناسك حج و آگاه به مواقيت و روزهاي اختصاصي اعمال باشد . مدت اين ولايت ، تنها هفت روز است كه از نماز ظهر روز هفتم ذي حجه آغاز شده و آخرين آن ، يوم الحلاق يا روز 13 ذي حجه است . اين امام ، پيش و پس از اين روزها ، مانند افراد عادي است و هيچ ولايتي ندارد . ( 2 )

علاوه بر آنچه گذشت ، امير الحاج مي بايست پس از اتمام حج ، فرصتي را در اختيار حجاج بگذارد تا بتوانند كارهاي خود را انجام دهند . وي نبايد با دستور خروج سريع از مكه ، ضرر و زياني را براي آنان موجب شود . پس از آن ، به هنگام بازگشت ، آنان را از مكه به مدينه منوّره ببرد تا قبر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) را زيارت كنند و ميان حج بيت الله و زيارت قبر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) جمع نمايند تا حرمت آن حضرت را رعايت كرده باشند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ماوردي ، الاحكام السلطانيه ، ص 138-137 ؛ ابن الفراء ، الاحكام السلطانيه ، ص 109-108 ؛ جزيري ، الدرر ، ج 1 ، ص 229-227

2 . جزيري ، الدرر ، ج 1 ، ص 229


95


اين كار ، گرچه واجب نيست ، اما مستحب شرعي و از كارهاي نيك حجاج است ، با استناد به اين سخن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه فرمود : « من زار قبري وجبت له شفاعتي » . ( 1 )

عادت بر اين بوده است كه امير الحاج ، خطابه هاي چندي در ميان جمع حجاج در مكه و در اوقات مختلف داشته است . ( 2 ) به رغم آن كه اين خطبه ها ، غالبا رنگ ديني و آموزشي در جهت تشريح حج و فضليت آن و آموختن احكام و مناسك به مردم بوده ، اما اغلب رنگ بوي سياسي و تبليغاتي داشته و در آن از حاكمي كه حج زير نظر او انجام مي گرفته ، ياد مي شده است . اين امر به خصوص در خطبه هاي روز عرفه و عيد جريان داشته و سلجوقيان و عباسيان از يك سو و فاطميان از سوي ديگر ، به دنبال آن بوده اند كه در خلال اين خطبه ها چه در منابر مكه يا مدينه ، سيادت خود را بر حجاز نشان دهند . كه در اين باره ، پيش از اين سخن گفتيم .

اما در باره تعيين امير الحاج بايد گفت كه ، عباسيان در ابتداي كار ، بر آن بودند تا اين منصب را به كسي بسپارند كه از خاندان عباسي يا موالي آنان باشد . اين كار ، حجاز را به آساني تحت حاكميت آنان نگاه مي داشت . وضعيت تا نيمه هاي قرن چهارم هجري/دهم ميلادي چنين بود . ( 3 ) تا اين كه آل بويه بر خلافت عباسي در بغداد سيطره يافتند ( 334ـ447 / 945ـ1055 ) و خطر قبايل عرب ـ كه بر راه حج عراقي مسلط

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ماوردي ، الاحكام السلطانيه ، ص 139 ؛ ابن الفراء ، الاحكام السلطانيه ، ص 111

2 . بنگريد : ماوردي ، همان ، ص 143-140 ؛ ابن الفراء ، همان ، ص 114-112

3 . بنگريد : فاسي ، شفاء الغرام ، ج 2 ، ص 349-341 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 389-166


96


بودند ـ رو به فزوني نهاد و طمع آنان در حمله به كاروان حج بيشتر شد . از طرفي ، خطر قرامطه نيز افزايش يافته بود . آنان در احساء و بحرين حكومتي تشكيل داده بودند ، چنان كه دولت فاطمي در مغرب برپا شد و تلاش كرد تا حجاز را نيز تحت سيطره نفوذ خود درآورد و پس از تسلط بر مصر و شام در نيمه دوم قرن چهارم هجري / دهم ميلادي ، به ميدان منازعه و رقابت با دولت عباسي گام نهاد .

اين وضعيت تا نيمه قرن پنجم /يازدهم ادامه يافت . از آن پس ، عباسيان ، اميران حج را از خاندان علوي معين كردند ( 1 ) تا به خاطر ارتباط و خويشاوندي با اشراف حجاز ، ذكر نام عباسيان در خطبه حرمين را تضمين كنند . در ابتداي نيمه دوم قرن پنجم هجري / يازده ميلادي ، همچنان عباسيان و سلجوقيان به سياست فرستادن علويان براي امارت حج ادامه دادند كه آخرين آنان امير نورالهدي ابوالغنائم حسن بن محمد بن علي بن حسن زينبي بود و امارت حج را درسالهاي 457ـ467 / 1067ـ1075 بر عهده داشت ، ( 2 ) چنان كه گفتيم وي توانست شريف مكه را قانع كند تا نام خليفه فاطمي را از خطبه حذف كند و به اسم قائم عباسي و سلطان وقت سلجوقي ، آلب ارسلان و سپس ملكشاه ، خطبه بخواند . پس از آن ، دوراني آغاز شد كه خلافت عباسي با كمك سلجوقيان ابهتي به دست آورده و قدرتمند مي نمود ، و توانست تجاوز قبايل عربي را كه در مسير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 7 ، ص 52 ، 53 ، 57 ، 247 ، 276 ؛ فاسي ، شفاء الغرام ، ج 2 ، ص360-349 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 470-399

2 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 8 ، ص 236 ؛ ابن كثير ، البدايه ، ج 12 ، ص 91 ، 112 ؛ فاسي ، شفاء الغرام ، ج 2 ، ص 236 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 476-470


97


حجاج بودند قدرت نظامي خود ، سركوب كند ، در همان دوره ، سلجوقيان بر قرامطه چيره شده و دولت آنان را در سال 469/1077 در احساء بر انداختند . اين كار با اعزام نيرويي به فرماندهي امير ارتق تركماني و ابواكسك سلار انجام شد . وي توانست قرامطه را به شكست كشانده و منطقه را زير سلطه سلجوقيان و عباسيان درآورد و مذهب اهل سنت را بر مذهب شيعه غلبه دهد و قافله هاي حج را از هجوم آنان رهايي بخشد ، ( 1 ) هم زمان با اين واقعه ، عباسيان با كمكهاي مالي خود توانستند با شريف مكه روابط حسنه برقرار كنند . اين عوامل سبب شد تا امارت حج به برخي از اميران نيرومند ترك سپرده شود تا بتوانند سيادت آنان را بر حجاز تضمين كرده و هر نوع تخطي و تجاوز از سوي اشراف حجاز در برابر سيادت عباسيان و سلجوقيان را پايان دهند .

نخستين امير ترك تبار كه به مقام امارت حجاج رسيد ، امير ابومنصور ختلغ بن كنتكين معروف به طويل بود ( 2 ) كه در سال 468/1076 امير الحاج شد . سلب اين منصب از علويان و سپرده شدن آن به تركان ، سبب تحريك شماري از ياران علويان در مكه شد به طوري كه در موسم حج همان سال ، شورشي به رهبري برخي از بردگان در مكه پديد آمد ، اما امير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سبط بن جوزي ، مرآة الزمان ، ص 182-181 ، 191 ، 193 ؛ محمد طه الولي ، القرامطه اول حركة اشتراكيه في الاسلام ، ص 151-150

Bosworth, C . E . Malik-Shah, EI . V . VI, p . 472

2 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 9 ، ص 31 ؛ سبط بن جوزي ، مرآة الزمان ، ص 191 ، 193 ؛ ابن كثير ، البدايه ، ج 12 ، ص 113 ، 116 ؛ فاسي ، شفاء الغرام ، ج 2 ، ص 363 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج 2 ، ص 478


98


ترك توانست آن را سركوب كند . وي آنان را شكست داد و عده اي زيادي از آنان را كشت . ( 1 )

آن چه اين واقعه را تأييد مي كند ، نامه اي است كه امير الحاج پيشين ، ابوالغنائم زينبي در اين باره به خليفه نوشت و معترضانه گفت : امور حج تحت فرمان من بود و پس از عزل من از اين منصب ، امراي حج علوي بودند و وقتي از دست آنان رفت ، نتوانستند كار حجاج را درست انجام دهند . ( 2 ) اين ماجرا دو حادثه ديگر هم در مكه در پي داشت : يكي در سال 470/1078 كه حاميان خلافت فاطمي شورشي بر ضد حجاج عراق برپا كرده منبري را كه مقتدي عباسي در سال 470/1078 فرستاده بود ، شكستند و آتش زدند . اين منبري بود كه نام خليفه عباسي با القاب و آياتي در باره حج و مكه روي آن نوشته شده بود . ( 3 ) علاوه بر اين ، ابن ابي هاشم شريف وقت مكه ، نام عباسيان و سلجوقيان را از خطبه حذف كرد و به جاي آن ، نام مستنصر را در خطبه آورد . ( 4 ) حادثه دوم در سال 472/1080 زماني روي داد كه اهل سنت ، در مكه قدرتي به دست آورده و شروع به آزار شيعيان كردند ، علويان در اين باره نزد شريف مكه شكايت كردند و او هم امير هياج بن عبدالله حطيني را به اعتبار اين كه عامل بروز اين فتنه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 9 ، ص 31 ؛ ابن كثير ، البدايه ، ج 12 ، ص 113 ؛ ابن تغري بردي ، النجوم ، ج 5 ، ص 123 ؛ جزيري ، الدرر ، ج 1 ، ص 551

2 . زيعلي ، مكه و علاقاتها الخارجيه ، ص 89 ( نقل از سبط بن جوزي ، مرآة ، برگ 223-222 )

3 . سبط بن جوزي ، مرآة الزمان ، ص 193

4 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 8 ، ص 311 ، 312 ؛ سبط بن جوزي ، مرآة ، ص 193 ؛ ابن كثير ، البدايه ، ج12 ، ص117 ، 118 ؛ قلقشندي ، مآثر ، ج2 ، ص6 ؛ ابن فهد ، اتحاف ، ج2 ، ص479


99


بوده است ، دستگير كرده و چندان او را مضروب كرد كه در همان سال جان سپرد . ( 1 ) به نظر مي رسد اين حادثه پيش از آمدن امير ختلغ به مكه روي داده است ؛ زيرا همزمان با آمدن وي ، فتنه ديگري رخ داد كه سبب آن ، نزاع ميان يكي از غلامان امير ختلغ و برخي از سوداني ها بود . سبط بن جوزي تفصيل اين واقعه را چنين بيان كرده است : « در روز دوشنبه 16 ذي حجه فتنه اي برخاست كه سبب آن يك غلام ترك از غلامان ختلغ بود كه ميان او و يك سوداني از سپاه مكه در حمام مشاجره اي برخاست . در اين وقت سوداني ها دست به شورش زدند ، در حالي كه امير ختلغ در حال خواندن نماز در كنار بيت الله بود . آنان هشت نفر از ياران وي را كنار كعبه كشتند ، اما ديگر يارانش سررسيده او را نجات دادند و بيست نفر سوداني را به قتل رساندند . هنگامي كه ختلغ به خانه محل اقامت خود بازگشت ، سوداني ها به آنجا حمله كرده ، ده نفر از ياران را كشتند . تركها هم جماعتي از سوداني ها را كشتند . زماني كه ابن ابي هاشم شريف مكه رسيد ، سوداني ها را آرام كرده و عذرخواهي نمود و با فرستادن اسب و لباس براي آنان ، اوضاع را آرام كرد . ( 2 ) ظاهر اين ماجرا درگيري سلجوقيان با اشراف حجاز است ، اما در اصل ، اعتراض مكيان را به حضور امير الحاج ترك در رأس كاروان عراق نشان مي دهد . به هر روي ، امير ترك توانست امارت حج كاروان عراق را طي سالهاي 468ـ479 / 1076ـ1087 به بهترين وجه انجام برساند . وي همچنين توانست مشكلاتي كه در مسير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن جوزي ، منتظم ، ج 8 ، ص 326 ؛ فاسي ، العقد الثمين ، ج 7 ، ص 380 ؛ ابن تغري بردي ، النجوم ، ج 5 ، ص 109

2 . سبط بن جوزي ، مرآة ، ص 205


| شناسه مطلب: 78398