بخش 2
در سوگ جعفر ( علیه السلام ) ازدواج با ابوبکر اسماء در عصر خلافت گرایشهای عقیدتی و اجتماعی اسماء ازدواج با امام علی ( علیه السلام ) وفات نقش فرهنگی سیاسی اسماء
اسماء سوگند ياد كرد كه از وي نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شكايت خواهد كرد. تعبيرهاي «انَّ رِجالاً يَفخَرُونَ عَلَينا» و «انَّ لَهُ وَلأصحابِه» در كلام اسماء، نشان ميدهد كه عدهاي از مهاجران مكي نيز عُمر را در اين اعتراض همراهي ميكردند. رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با ناروا خواندن سخن عُمر، فرمود: «عمر از شما به من، سزاوارتر نيست. براي شما دو هجرت و براي او و يارانش يك هجرت است».(1)
اسماء و جعفر در سال هفتم و پس از ماجراي «عمرة القضاء»، سرپرستي عُماره را به عهده گرفتند. او دختر حمزه از سَلمي خواهر اسماء بود، كه پس از شهادت پدرش در جنگ اُحُد تنها و بدون سرپرست ماند. امام علي ( عليه السلام ) در اين باره با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گفتوگو كرد و او را به مدينه آورد. در سرپرستي او ميان حضرت علي ( عليه السلام ) ، زيد بن حارثه و جعفر اختلاف شد. رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز به اين دليل كه اسماء خاله عُماره است، به نفع جعفر داوري كرد.(2) جعفر از شدت خوشحالي به سمت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) خيز برداشت و آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. طبقات الكبري، ج 8، صص 219 و220.
2. همان، صص 126 و 223.
را احترام حبشيان براي پادشاهانشان وصف كرد.1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. همان، ج 4، ص 26.
|
|
6
در سوگ جعفر ( عليه السلام )
اسماء در سال نهم شوهر خود، يعني جعفر را از دست داد. در برخي روايات چنين آمده كه، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از آنكه جعفر در سرزمين مُوتَه (منطقهاي در 120 كيلومتري جنوب «عمان»، پايتخت «اردن») به شهادت رسيد، به خانه اسماء آمد، با فرزندان وي مهرباني كرد و آنها را نوازش نمود. اسماء از اين كار متوجه يتيمي فرزندانش شد. رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از عقل و تيزهوشي اسماء به شگفت آمد و او را از شهادت جعفر آگاه كرد. اسماء در مرگ شوهرش گريه ميكرد و صيحه ميزد. حضرت فاطمه(ها) نيز بر جعفر ميگريست و فرياد «واعمّاه» سر ميداد. رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: «گريه كنندگان بايستي بر مثل جعفر گريه كنند».
اما در عين حال اسماء را به صبر دعوت كرد و او را از تندگويي و به سينه كوفتن نهي كرد و براي تسلي
|
|
خاطرش فرمود: «جبرئيل براي جعفر دو بال در بهشت از ياقوت قرار داده است». حضرت فاطمه(ها) به فرمان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدت سه روز نزد اسماء ماند و براي خانواده عزادار جعفر، غذا فراهم ميكرد. از اين رو در ميان مسلمانان سنت شد كه سه روز به خانواده عزادار غذا بدهند.(1) همچنين پيامبر به اسماء دستور داد سه روز صبر كند (لباس سياه بپوشد)، سپس هرچه ميخواهد، انجام دهد.(2)
اسماء در سوگ شوهر خود مرثيهاي خواند كه نشان از تأمين آرامش زن در پناه شوهر و بيان عمق احساس زن در فقدان شوهر است. او گفت3:
قَد كُنـتَ لِـي جَبَـلاً ألـوذُ بِظِلهِ
فَتَرَكتَنـي اَمشـي بِاَجـرَد ضاحي
قَد كُنتَ ذاتَ حَميَّةٍ ما عِشتَ لِي
اَمشي البَراز وَأنتَ كُنتَ جَناحي
فَـاليَـومَ اَخشَـعُ لِلذَّليـلِ وَاَتّـقي
مِـنـه وَاَدفَـعُ ظـالِمـي بـِالـراحِ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المحاسن، برقي، ج 2، صص 419 و420؛ طبقات الكبري، ج 8، ص 220 و ر.ك: الكافي، كليني، ج 3، ص 217؛ من لايحضره الفقيه، صدوق، ج 1، صص 182 و 183.
2. طبقات الكبري، ج 8، ص 220؛ سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 284.
3. شرح الأخبار، قاضي نعمان، ج 3، ص 207.
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به اسماء آموخت تا براي رفع هرگونه غم و اندوه و سختي و بيماري اين دعا را بخواند: «اَللهُ رَبِّي لا اُشرِكُ بِهِ شَيئاً» تا گرفتاري وي برطرف شود. اسماء نيز اين دعا را به فرزندش عبدالله تعليم داد و تأكيد داشت كه دعا را با دوگوش خود از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيدهام. همچنين آن حضرت براي دفع چشمزخم از فرزندان اسماء نيز دعايي بر آنان خواند و فرمود: «نصف قبرهاي حفر شده براي امت من در اثر چشمزخم است».(1)
اسماء از زنان آشنا به صنعت دباغي و چرمسازي نيز بوده است. به روايت نوادهاش «امّ جعفر» در صبحِ روزي كه جعفر به شهادت رسيد، اسماء چهل پوست را دباغي كرده بود.2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المعجم الكبير، ج 24، صص 142 و 154.
2. طبقات الكبري، ج 8، ص 220.
|
|
7
ازدواج با ابوبكر
اسماء به هنگام جنگ حُنين، با ابوبكر ازدواج كرد و به گفته ابن ابي هلال، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وي را به تزويج ابوبكر درآورد. اين ازدواج مستندِ فتواي برخي شد كه مسلمان نميتواند در «دار الحرب» حتي با زن مسلمان ازدواج كند، مگر آنكه در لشكر مسلمانان باشد.(1) بنابراين گزارش و فتوا، اسماء در فتح مكّه و جنگ حُنين حضور داشته است.
به گفته ابن كثير2، ابوبكر براي جشن و وليمه عروسي، مردم را دعوت كرد. نقل شده كه خانه ابوبكر مقابل خانه عثمان در كوچه بقيع و خانهاي ديگر كنار مسجد مدينه داشت3 كه اسماء بنت عُميس در آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المغني، ابنقدامه، ج 10، ص 511.
2. البداية والنهاية، ابنكثير، ج 4، صص 288 و 289.
3. تاريخ المدينة المنورة، ابن شَبّه، ج 1، ص 242.
ميزيست1 و بعدها در اختيار آل مَعْمَر قرار گرفت.(2)
اسماء در سال دهم هجري قمري در حجة الوداع شركت كرد و چهار روز مانده به ابتداي ماه ذيقعده، محمد بن ابيبكر را در «ذي الحُلَيفه» يا «بَيداء» به دنيا آورد. او به فرمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) غسل كرد و از همانجا مُحرِم شد.(3)
اين روايت مستند حكم فقهي احرام و عبادت زني است كه نِفاس دارد.(4) اسماء از نزول آيه اكمال }الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ} (مائده: 3) در غدير خم نيز خبر داده و ميگويد:
در ميان راه بوديم كه جبرئيل بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نازل شد و مركب سواري آن حضرت در اثر فشار وحي، زانو زد و من با پارچهاي كه داشتم آن حضرت را پوشاندم.(5)
طبق روايت اسماعيلِ كثيرالنواء، ابوبكر براي شركت در نبردي از مدينه بيرون رفت. اسماء وي را در خواب ديد كه خضاب كرده و لباسهاي سفيد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ يعقوبي، ابن واضح يعقوبي، ج 2، ص 27.
2. طبقات الكبري، ج 3، ص 30.
3. همان، ج 8، صص 220 و 221.
4. ر.ك: من لايحضر الفقيه، ج 2، ص 380؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج 1، ص 172؛ الام، شافعي، ج 2، ص 158.
5. جامع البيان، طبري، ج 6، ص 106.
پوشيده بود. عايشه در تأويل اين خواب، خضاب را به خون و لباسهاي سفيد را به كفن تشبيه كرد و گفت: پدرم در اين نبرد كشته ميشود. رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تأويل عايشه را بياساس خواند و فرمود: «اسماء از ابوبكر فرزندي به نام محمد، به دنيا ميآورد كه دشمن كافران و منافقان خواهد بود».(1)
نقل شده است كه محمد، نجابت را از مادرش اسماء به ارث برده بود. او در محاصره خانه عثمان شركت كرد و بنابر روايتي با اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) نيز بر بيزاري جستن از ابوبكر بيعت نمود.(2) وي همچنين در نبرد جمل و صفين همراه امام علي ( عليه السلام ) بود و به فرمان ايشان حاكم مصر شد. سرانجام «معاوية بن خُدَيج» محمد ابنابيبكر را در سال 38 ه .ق، به دستور عَمرو بن عاص به شهادت رساند.(3)
اسماء هنگام بيماري رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر اساس دانشي كه از حبشه آموخته بود، معجوني (مركب از عود هندي، وَرْس و چند قطره روغن زيتون) درست كرد و به اطراف دهان ايشان ماليد. رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الغارات، ثقفي كوفي، ج 1، ص 288.
2. الاختصاص، شيخ مفيد ص70.
3. الغارات، ج 2، صص 757 و 758.
فرمود: «اسماء اين طبابت را در حبشه آموخته است، ولي خداوند من را به بيماري «ذات الجَنْب»؛ «پهلو درد» گرفتار نميكند».(1)
اسماء در جاهليت نيز با طبّ آشنا بود. شاهد بر اين ادعا اين است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از وي درباره داروي مُسهِل در جاهليت پرسيد. او گفت: اين دارو از گياهي به نام «شُبرُم» گرفته ميشد. آن حضرت فرمود: «طبيعتي گرم دارد». اسماء افزود: از گياهي به نام سَنا نيز گرفته ميشد. حضرت فرمود: «اگر مرگ درمان پذير بود، سَنا داروي آن بود; سَنا داروي شفابخشي براي مرگ است».2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. طبقات الكبري، ج 4، صص 181 و 182.
2. المصنف، ابن ابي شيبه، ج 5، ص 424؛ مسند احمد، ج 6، ص 369.
8
اسماء در عصر خلافت
پس از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ابوبكر به خلافت رسيد. روزي «يَعْلي بن مُنْيه» كارگزار او در يمن، دست دزدي را بريد. آن دزد بعد از مدّتي، مهمان ابوبكر شد. او پيوسته شبها به عبادت ميپرداخت، روزها روزه ميگرفت و بريدن دستش را ظلمي از جانب يَعْلي ميدانست. ابوبكر، حيران از آن دزدي و اينگونه عبادت او بود كه آن دزد، گردنبند اسماءِ (همسر خليفه) را نيز دزديد و گريخت. با اين عمل، خليفه دستور داد دستِ ديگر يا به روايتي پاي او را نيز ببرند.
اين فتوا و عملِ ابوبكر، در فقه اسلامي مبناي فتواي گروهي1 قرار گرفته است و گروهي نيز آن را خطا دانسته، قطع دست را در مرتبه دوم مخالف نظرِ همه فقهاي اسلامي پنداشتهاند.2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ر.ك: الموطأ، مالك بن انس، ج 2، ص 836؛ الام، ج 6، ص 162.
2. ر.ك: الايضاح، فضل بن شاذان، ص 178.
|
|
9
گرايشهاي عقيدتي و اجتماعي اسماء
موضع عقيدتي، سياسي و اجتماعي اسماء و گرايش او به اهل بيت ( عليهم السلام ) را (در عصر خلافت ابوبكر) ميتوان از مجموع اخباري به شرح زير به دست آورد:
( عبدالله پسر عَمرو بن عاص، ارتباط و ملاقات بنيهاشم با اسماء را اندكي پس از ازدواج وي با ابوبكر روايت كرده و افزوده است كه ابوبكر از
اين ملاقات ناراحت شد و نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شكايت برد. اما رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اسماء را تبرئه كرد و اعلام نمود: «از اين پس، دو نامحرم در خلوت با هم سخن نگويند».(1)
البته عَمرو بن عاص نيز با اسماء ـ هنگامي كه همسر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مسند احمد، ج 2، ص 186.
امام علي ( عليه السلام ) بوده ـ گفتوگوهايي داشته است.(1) گرچه موضوع اين گفتوگوها محرمانه باقي مانده و از
آن اطلاعي به دست نيامد است، اما ميتواند
بيانگر جهت دهيهاي فكري ـ سياسي جامعه آن روز
باشد.
( مردم پس از رحلت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دو دسته شدند: عدهاي رحلت ايشان را تأييد و عدهاي
انكار ميكردند. افرادي مانند عُمر بن خطّاب اصرار داشتند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رحلت نكرده و به آسمان رفته است. آنها حتي مخالفانِ نظر خود را به قطع دست
و زبان تهديد ميكرد. در اين ميان اسماء با دست نهادن بر شانه آن حضرت گفت: رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رحلت كرده و مُهر نبوت از دوش ايشان برداشته شده است.(2)
( اسماء «همسر ابوبكر» گفتوگوهاي او و عُمر را درباره قتل اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) و ضمانت خالد بن وليد را بر انجام آن شنيد و به كنيزش فرمان داد تا به گونهاي امام ( عليه السلام ) را از تصميم آنان آگاه كند. هنگامي كه كنيز خبر اسماء را رساند، امام ( عليه السلام ) فرمود: «پس چه كسي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المصنف، ج 3، ص 461؛ مسند احمد، ج 4، ص 197.
2. طبقات الكبري، ج 2، صص 204 و 208.
بايد با ناكثين، قاسطين و مارقين نبرد كند؟» ( 1 ) متن توافقنامه اصحاب سقيفه درباره كشتن مخالفان، در منابع قديمي يافت نشد، ولي ديلمي آن را با حذف سند، از اسماء بيان كرده است.(2)
( اسماء همچنين فدك را براي فاطمه(ها) گواهي كرد، اما عُمر گواهي وي را نپذيرفت و گفت:
او از طرفي همسر جعفر بوده و از طرف ديگر خدمتكار فاطمه(ها) است. از اين رو گواهي وي جانبدارانه و به نفع بنيهاشم است.(3)
( اسماء شاهد آخرين لحظات زندگاني فاطمه(ها) بوده است. وي، امام حسن ( عليه السلام ) و امام حسين ( عليه السلام ) را از شهادت مادرشان با خبر كرد4 و طبق وصيت فاطمه(ها)، در غسل ايشان با امام علي ( عليه السلام ) همكاري نمود. او زنان بسياري را مانند ام عَطيّه، ام كلثوم دختر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و صَفيّه دختر عبدالمُطَّلِب غسل داده است.(5) برخي از جمله ابن فتحون، با ايراد شبهاتي، همكاري اسماء را در غسل فاطمه(ها) نپذيرفتهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المسترشد، طبري، ص451.
2. ارشاد القلوب، ديلمي، ص 334.
3. بحارالانوار، مجلسي، ج 29، ص 197.
4. كشف الغمّه، ج 2، ص 122.
5. طبقات الكبري، ج 8، صص 31 و220.
اما ابن حجر1، ابن حزم2 و جوزقاني3 اين ترديدها را رد كردهاند.
اسماء فرهنگِ حمل جنازه زنان را با تابوت،
از حبشه به مدينه منتقل كرد. به كارگيري تابوت را
در مدينه در سال نهم هجري براي حمل جنازه ام كلثوم دختر رسول گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) 4 و به روايتي در زمان عُمر بن خطّاب، براي حمل جنازه زينب دختر
جَحْش گفتهاند5، ولي بنابر روايت ابن عباس، اولين جنازهاي كه با تابوت حمل شد، جنازه فاطمه(ها)
بود.(6)
«يعقوبي» ميگويد:
اسماء خدمتگزار و پرستار فاطمه(ها) بود. حضرت به وي گفت: آيا آشكارا روي تختهاي حمل خواهم شد؟ اسماء گفت: اي دختر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چيزي مانند آنچه در حبشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. التلخيص، ابن حجر، ج 5، ص 274 و ر.ك: الاصابه، ج 8، ص 266.
2. المحلي، ابن حزم، ج 5، ص 175؛ ر.ك: الذرية الطاهرة النبويه، دولابي، ص 113؛ دعائم الاسلام، قاضي نعمان، ج 1، ص 228.
3. الاباطيل و المناكير، جوزقاني، ص211.
4. طبقات الكبري، ج8، ص 31.
5. ابن قتيبه، المعارف، ص555؛ انساب الاشراف، ج 13، ص 433.
6. طبقات الكبري، ج 8، صص 23 و 220.
ديدهام، برايت ميسازم. اسماء با استفاده از چوبهاي خرماي تازه و تختهاي كه در اختيار داشت، تابوتي ساخت. حضرت با ديدن آن لبخندي زد و جز آن روز با لبخند ديده نشد.(1)
در روايت دولابي، اين نكته نيز اضافه شده است كه فاطمه(ها) به اسماء فرمان داد تا وي را غسل دهد و به ساير افراد اجازه ورود ندهد. عايشه، پس از رحلت فاطمه(ها)، قصد ورود به منزل ايشان را داشت كه با مخالفت اسماء روبهرو شد. عايشه نيز شكايت نزد پدرش برد و گفت: «اسماء براي فاطمه(ها) تابوتي مثل هودج عروس ساخته و از ورود من به منزل ايشان جلوگيري ميكند». ابوبكر از اسماء توضيح خواست و اسماء گفت: «اين كار به دستور حضرت بوده و من نيز به فرمان ايشان مشغول ساختن تابوت هستم». امام علي ( عليه السلام ) و اسماء، پس از بازگشتِ ابوبكر، فاطمه(ها) را غسل دادند.(2)
اسماء همچنان عشق و خدمت خود را به خاندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ايثار ميكرد، در حالي كه در خانه ابوبكر بود و به وظايف همسرياش اهتمام ميرزيد. روزي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 115.
2. الذرية الطاهرة النبوية، ص 112.
كه ابوبكر بيمار شد، قيسبنابيحازم به همراه پدرش، به عيادت ابوبكر رفت و در آنجا اسماء را زني سفيدچهره با دستان خالكوبي شده ديد.(1)
ابوبكر با وجود ديگر همسرانش، وصيت كرد اسماء وي را غسل دهد، اما او نپذيرفت و چنين دليل آورد كه تاب و توان اين كار را ندارم! ابوبكر گفت: «در صورت نياز از عبدالرحمان پسرش كمك بخواهد و اسماء را سوگند داد در صورت روزه بودن، افطار كند تا كارش را بهتر انجام دهد».(2)
اسماء وي را در بامدادِ روز سردي غسل داد و پس از پايان كار، از عثمان پرسيد: «در اين هواي سرد، غسل (مسّ ميّت) بر من واجب است؟» عثمان گفت: «نه». عُمر بن خطّاب نيز پاسخ وي را شنيد، ولي چيزي در ردّ آن نگفت. اسماء در پايان همان روز سوگندِ ابوبكر را به ياد آورد و آبي نوشيد تا روزه (مستحبي)اش را باز كرده باشد.(3) آنگاه ابوبكر را در دو يا سه پارچه كفن كرد و عُمَر بر او نماز خواند و او را شبانه كنار قبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دفن كردند.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المعجم الكبير، ج 24، ص131.
2. طبقات الكبري، ج 8، صص 221 و 222.
3. همان.
4. همان، ج 3، صص 150 و 157.
پس از آنكه عُمر بن خطّاب به خلافت رسيد، براي اسماء دختر عُمَيس و اسماء دختر ابوبكر كه از زنان مهاجر بودند، هزار درهم حقوق مستمري قرار داد.(1) اسماء پس از شهادت جعفر، به تربيت فرزندانش پرداخت و آنان را براي جهاد در راه خدا تربيت كرد. عبدالله همين كه فقدان پدر را احساس كرد، سرنوشت او را از مادرش جويا شد. اسماء جواب داد: «روميان او را كشتند». اين جواب چنان در روح او تأثير گذارد كه پيوسته در آرزوي مبارزه با روم بود. موي صورتش اندكي روييده بود كه براي نبرد با روم به سپاه ابوعبيده در شام پيوست و فرماندهي لشكري را به استعداد 500 سواره كه مشتمل بر برخي صحابه بدري و افرادي مانند ابوذر بود را بر عهده گرفت تا دير ابي قدس را فتح كند.(2)
در همين دوره اسماء دو فرزندش محمد و عَون را نيز به ميادين جنگ فرستاد، كه در جريان فتح شوشتر به شهادت رسيدند.(3)
دختر عميس افزون بر آگاهي از علم طب و صنايع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. طبقات الكبري، ج 3، ص 231.
2. فتوح الشام، واقدي، ج 1، ص 99.
3. الاستيعاب، ج 3، ص 1247.
دستي مانند چرمسازي، در دانش تعبير خواب نيز موقعيت بالايي يافت و مرجع مردم شد. عُمر در خطبهاي به آگاهي مردم رساند كه در خواب خروس قرمز رنگي را ديده كه به او نوك ميزند و اسماء آن را به كشته شدن وي به دست مردي از عجم تأويل كرده است. چند روزي بيش نگذشت كه اين تعبير به واقعيت پيوست و عمر به دست فيروز زخمي شد.(1) گويا تعبير «ديك احمر»؛ «خروس قرمز» به مردي از عجم، برگرفته از اين باشد كه عرب، ايراني (فرس) را «بنو احمر» و رومي را «بنو اصفر» و حبشي را «بنو اسود» ميناميد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مسند احمد، ج 1، ص 15؛ طبقات الكبري، ج 3، صص 256 و 257.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
10
ازدواج با امام علي ( عليه السلام )
اسماء پس از ابوبكر با امام علي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ازدواج كرد و از ايشان يحيي و عون را به دنيا آورد.(1) ابن عبدالبر در اينكه عون فرزند امام ( عليه السلام ) از اسماء باشد ترديد جدّي دارد و ميگويد: كسي جز ابنكلبي اين سخن را نگفته است.(2)
بنابر برخي روايات، امام علي ( عليه السلام ) مردان را به ازدواج با زناني تشويق كرده است كه براي همسران خود آغوشي گرم داشته باشند و اين نوع زنان را بهترين زنان جهان معرفي كرده و ويژگي ذكر شده را از خصوصيات همسر خود، اسماء بنت عميس دانسته است.(3) اينگونه روايات در منابع شيعي جز
1. طبقات الكبري، ج 8، ص 222.
2. الاستيعاب، ج 4، ص 1785.
3. طبقات الكبري، ج 8، ص 223؛ الفائق في غريب الحديث، زمخشري، ص240؛ النهايه، ج1، ص 371.
|
|
|
|
مجمع البحرين1 يافت نشده و سند روايت اخير گرچه در منابع اهل سنت2 صحيح شمرده شده، قابل بررسي است.
اسماء در وصف دنياگريزي و خويشتن داري امام علي ( عليه السلام ) روايت كرده است كه از حضرت پرسيدند چرا با دختر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ازدواج نميكني؟ در پاسخ فرمود: پولي ندارم و متهم به شرّ و بدي نيستم (بدون ازدواج به حرام مبتلا نميشوم).(3)
وقتي اسماء در سال 38 ه .ق، از شهادت فرزندش محمد بن ابيبكر خبر يافت، به مصلاي خانهاش رفت و چنان خشم خود را فروخورد كه خون از سينههايش جاري شد.(4) او هنوز در غم فراغ فرزندش ميسوخت كه خبر شهادت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) را نيز دريافت كرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجمع البحرين، طريحي، ج 1، ص 492.
2. سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 287.
3. النهايه، ج 1، ص 14.
4. الغارات، ج 1، ص 287.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
11
وفات
اسماء پس از اين وقايع تلخ، در شوق ملاقات شوهران و فرزندان شهيدش بيتاب شد و در حالي از دنيا پركشيد كه همسري دو شهيد و مادري سه شهيد را در كارنامه پرافتخار زندگاني خويش ثبت نمود. دربارة زمان درگذشت و مكان دفن اسماء ابهامات زيادي وجود دارد. ذهبي1 درگذشت او را پس از شهادت امام علي ( عليه السلام ) در رمضان سال 40 ه .ق و برخي ديگر در سال 38 ه . ق ميدانند.(2) امروزه صورت قبري به نام اسماء در قبرستان باب الصغير دِمَشق وجود دارد. همچنين آرامگاهي در حومه هاشميه عراق به او منسوب است و در نزديكي آن، قبر فرزندش يحيي از نسل امام علي ( عليه السلام ) وجود دارد.
1. سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 287.
2. ر.ك: مكاتيب الرسول، احمدي ميانجي، ج 1، ص 441.
|
|
|
|
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
12
نقش فرهنگي سياسي اسماء
اسماء از زنان محدثه و راويان اخبار نبوي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است كه با نقل 60 روايت، نقش مهمي در حوزه فكر و فرهنگ جامعه ايفا نموده است. به گفته عَجّاج (متوفاي حدود 90 ه .ق)، او در دوره منع تدوين حديث، برخي احاديث را جمع آوري كرد و به تصريح يعقوبي1، كتاب روايي داشت. مامقاني2 به استناد اين كه امام صادق ( عليه السلام ) در حق اسماء دعا كرده، وي را ثقه دانسته است.
از مردان، ابوموسي اشعري، سعيد بن مُسيّب، عبدالله بن جعفر (فرزند وي)، عبدالله بن شَدّاد، عبدالله بن عباس، عُروة بن زبير، عُمر بن خَطّاب، قاسم بن محمد (نوه اسماء)، مجاهد و از زنان زينب
1. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 92 و ر.ك: مكاتيب الرسول، ج 1، ص 441.
2. تنقيح المقال، مامقاني، ج 3، ص 69.