بخش 3

کتابنامه


50



51


دختر امام علي ( عليه السلام ) ، فاطمه دختر امام حسين ( عليه السلام ) و نوادگان اسماء امّ جعفر و امّ عَوْن (دخترانِ محمد بن جعفر) از اسماء روايت كرده‌اند.

اسماء با بيان روايتي عوامل انحراف اخلاقي انسان‌ها را در جامعه بيان كرده و مي‌گويد: از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيدم كه مي‌فرمود:

بِئسَ العَبدُ عَبدٌ تَجبُرُ وَاعتَدي َو نَسِيَ الجَبّارَ الأعلي، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ بَخِلَ وَاختالَ وَنَسِيَ الكَبيرَ المُتَعال، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ لَها وَسَها وَنَسِيَ المَبدَأ وَالمُنتَهي، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ بَغِيَ وَعَتا وَنَسِيَ المَقابِرَ وَالبَلاء، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يَختِلُ الدُّنيا بِالدّين، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يَختِلُ الدّينَ بِالشُّبَهات، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يُذِلُّهُ الرَّغب و َيُزيلُهُ عَنِ الحَقِّ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ طَمَعَ يَقُوُده، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ لَه هَوي يُضِلُّه.(1)

چه بد بنده‌اي است بنده‌اي كه بيداد ورزد و سركشي كند و خداي صاحب جبروت و بلندمرتبه را فراموش كند. چه بد بنده‌اي است بنده‌اي كه بخل ورزد و كبر و غرور داشته باشد و خداي بزرگ متعال را فراموش كند. چه بد بنده‌اي است بنده‌اي كه پيدايش و پايان خود را فراموش كند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المعجم الكبير، ج 24، ص 156.

چه بد بنده‌اي است بنده‌اي كه سركشي و ستم كند و قبور و بلاها را فراموش كند. چه بد بنده‌اي است بنده‌اي كه دنياي او به دينش آسيب برساند. چه بد بنده‌اي است بنده‌اي كه دين او با شبهات خلل پذيرد. چه بد بنده‌اي است بنده‌اي كه خواسته‌هاي او، وي را ذليل و از حق دور سازد. چه بد‌ بنده‌اي است بنده‌اي كه طمعش او را به هر سوي بكشد. چه بد بنده‌اي است بنده‌اي كه هوايش او را گمراه سازد.

در اين روايت، گردنكشي، ستمگري و فراموشي اين واقعيت كه خداوند جبّار اعلي است; بخل، تكبر و فراموشي اين حقيقت كه كبريايي و برتري جز براي خدا نيست; غفلت، اشتغال به لهو و لعب و از يادبردن آغاز و فرجام; عصيان‌گري، بزرگ ديدن خود، از يادبردن مرگ و پراكندگي اعضا; دين را ابزار دنيا قراردادن و تباه كردن دين با تمسك به شبهات و تفسيرهاي بي‌پايه; دنياطلبي، طمع ورزي و هواخواهي، از عوامل اصلي انحراف انسان شمرده شده است.

اسماء مي‌گويد: «رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بدبختي مرد را در دنيا در سه چيز خلاصه كرد: خانه بد، زن بد و مركب بد».



53


آن‌گاه با درخواست اسماء توضيح داد كه خانه بد، فضايي كوچك و همسايگاني فرومايه دارد؛ مركب بد، نه به صاحبش سواري مي‌دهد و نه راهوار است و زن بد، نازا و بد اخلاق است.(1)

بنابر روايت سعيد بن مسيب، اسماء از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيد كه فرمود: «اگر كسي بر سختي‌ها و مرارت‌هاي شهر مدينه صبر كند، من در قيامت شفيع و گواه او خواهم بود».(2) گفتني است آب و هواي مدينه براي برخي اعراب قابل تحمل نبود و آنان را از هجرت به مدينه و اقامت در آن شهر بازمي‌داشت.(3) اين سخن تا پيش از فتح مكّه ـ كه هنوز فرمان هجرت لغو نشده بود، براي حكومت تازه تأسيس مدينه، بسيار با اهميت بود و در زمان‌هاي بعد نيز مستند حكم فقهي استحباب اقامت در مدينه شد.(4)

همچنين اسماء با نقل روايتي از پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، حكم فقهي استحاضه و فرق آن را با حيض بيان كرده است.(5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 153.

2. مسند احمد، ج 6، ص 370.

3. رك: عمدة القاري، عيني، ج 9، ص 15.

4. رك: الدروس الشرعية في فقه الاماميه، شهيد اول، ج2، ص 21.

5. المعجم الكبير، ج 24، ص 140.

روايات زير نشان مي‌دهد كه بيشترين تلاش اسماء به هنگام بروز اختلاف در ميان صحابه، نقل فضايل اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) و تبيين جايگاه ايشان نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده است تا از اين راه گرايش‌هاي فكري و سياسي جامعه را پس از رحلت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به سوي خاندان رسالت سوق دهد. اكنون به چند نمونه از اين روايت‌ها اشاره مي‌كنيم:

الف) حديث برادري و وزارت از جمله اين روايات است كه مي‌گويد: در حجة الوداع رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: «اَللّهُمَّ... اجْعَل لِي وَزِيراً مِن اَهلِي عَليّاً

اَخِي...».(1)

ب) در باب حديث منزلت، اسماء چنين روايت كرده است: رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عازم تبوك بود و امام علي ( عليه السلام ) ايشان را تا ثنية الوداع همراهي كرد و از اين كه نمي‌توانست در تبوك ايشان را ياري كند، گريست. پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) خطاب به او فرمود: «اَما تَرضي اَن تَكُونَ اَنتَ مِنِّي بِمَنزِلَةِ هارُونَ مِن مُوسي اِلاّ اَنَّهُ لا نَبيَّ بَعدي» (لَيسَ مِن بَعدِي نَبيٌّ).(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الغارات، ج 1، ص 303 و 348 و 352؛ شرح الأخبار، قاضي نعمان، ج 1، ص 192؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 52

2. مسند احمد، ج 6، ص 369؛ الغارات، ج 1، ص 503؛ خصائص اميرالمؤمنين، نسايي، ص85.

ج) حديث «ردّ شمس» از اسماء در منابع شيعي1 و سني2 نقل شده و با وجود تفاوت و تعارض در برخي موارد، همه اتفاق‌نظر دارند كه اسماء شاهد اين ماجرا بوده است كه با دعاي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، خورشيد پس از غروب كردن دوباره بازگشت تا امام علي ( عليه السلام ) بتواند نماز قضا شده خود را در داخل وقت بخواند.

اما بر اساس روايت كليني3، اسماء شاهد اين واقعه نبوده، بلكه پس از ازدواج با امام علي ( عليه السلام ) همراه حضرت در محل واقعه حضور يافته و داستان بازگشت خورشيد را از زبان ايشان شنيده و پس از شهادت حضرت، آن را با گريه و اندوه براي عبدالله بن جعفر و برادرانش بازگو كرده است.

بيشتر منابع، اين حادثه را پس از فتح خيبر و در مسير بازگشت به مدينه در منطقه «صَهباء» نقل كرده‌اند. در اين صورت حضور اسماء در اين رخداد و نقل مستقيم حادثه از زبان خود او مشكلي نخواهد داشت. راوندي زمان اين واقعه را پس از نبرد حنين دانسته كه صحيح به نظر نمي‌رسد. اما چنانچه به گفته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الغارات، ج 2، ص 518؛ الارشاد، شيخ مفيد، ج 1، ص 345.

2. المعجم الكبير، ج 24، ص 151 و 152.

3. كافي، ج 4، ص 562.

برخي1 اين حادثه در جريان غزوه بنونضير و در سال چهارم هجري رخ داده باشد، اسماء به دليل حضور در حبشه شاهد ماجرا نبوده است و روايت كليني با واقع سازگار خواهد بود.

با وجود فراواني اين روايت در منابع فريقين، برخي در سند يا محتواي اين حديث خدشه وارد كرده‌اند.(2) محمودي، در دفاع و اثبات اين حادثه، رساله مستقلي به نام «رسائل في حديث ردّ الشمس» نوشته است. امروزه مسجد «فضيخ» به مسجد شمس يا مسجد ردّ الشمس معروف است.

د) امام كاظم ( عليه السلام ) از پدر بزرگوارش و ايشان از

پدران گرامي‌اش از اسماء دختر عُمَيْس در تفسير «صالح المؤمنين» ( 3 ) روايت كرده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: «صالح المؤمنين علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) است».(4)

ه‍) زيد فرزند امام سجاد ( عليه السلام ) از پدرش، و ايشان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. رك: آثار اسلامي مكه و مدينه، رسول جعفريان، ص 264.

2. الموضوعات، ابن جوزي، ج 1، صص 15 و 356؛ البداية و النهاية، ابن كثير، ج 6، صص 89 و 314. مقايسه شود با رسائل، شريف مرتضي، ج 1، ص 274.

3. تحريم: 4.

4. فضائل اميرالمؤمنين، ابن عقده، ص 218؛ مجمع البيان، ج 10، ص 59.

از حضرت زينب(ها) و او از اسماء روايتي درباره سخاوت و برخورد كريمانه اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) با پدر، مادر و بردارش عقيل نقل كرده و به گفته اُمّ هاني، بخشندگي، ويژگي آن حضرت از كودكي تا شهادت بوده است.(1)

و) مطابق سند روايت قبلي از اسماء روايت شده كه او شاهد تولد يكي از فرزندان فاطمه(ها) بود و چون خون نفاس را در آن حضرت نديد، از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سبب آن را پرسيد. پيامبر در وصف فاطمه(ها) فرمود: «او حورية إنسيه است».(2)

قبلاً گفته شد كه اسماء در زمان تولد فرزندان فاطمه(ها) در حبشه بوده است، از اين رو، راوي اين خبر نمي‌تواند اسماء دختر عميس باشد و به دليل تشابه سند اين خبر با خبر پيشين، به نظر مي‌رسد اسماء در روايت قبلي نيز دختر عميس نباشد. مشكل ذكر شده در اين خبر نيز وجود دارد كه اسماء براي امام سجاد ( عليه السلام ) روايت كرد: فاطمه(ها) گردن بند طلايي به گردن داشت كه آن را امام علي ( عليه السلام ) از پول غنيمت خريده بود. اسماء نزد فاطمه(ها) بود كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الغارات، ج 2، ص 69.

2. دلائل الامامه، طبري، ص 148.

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر آنان وارد شد و فرمود:

مردم نگويند دختر محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لباس ستمگران را پوشيده است. سپس فاطمه(ها) آن را فروخت و با پولش بنده‌اي خريد و آزاد كرد و بدين ترتيب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) خشنود شد.(1)

اسماء با نقل روايتي از فاطمه(ها)، وضعيت معيشتي خانه امام علي ( عليه السلام ) را در عصر نبوي ترسيم كرده است.(2) زُهْري روايتي از اسماء در باب فتنه‌هاي آخرالزمان و علائم ظهور مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) نيز نقل كرده است. او مي‌گويد: «هنگام رويارويي سفياني و مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) اين ندا از آسمان شنيده خواهد شد كه: آگاه باشيد اولياي خدا اصحاب فلانند يعني مهدي». اسماء بنت عميس گويد: «علامت آن اين است كه كف دستي از آسمان ظاهر مي‌شود و مردم به آن نگاه مي‌كنند».3

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. عيون اخبار الرضا ( عليه السلام ) ، شيخ صدوق، ج 1، ص 49. اين خبر از امام رضا ( عليه السلام ) ،

از پدرانش از امام سجاد ( عليهم السلام ) روايت گرديده و در خبري ديگر با همين سند، نقش اسماء در تولد امام حسن ( عليه السلام ) و امام حسين ( عليه السلام ) بيان شده است.

2. الطبقات الكبري، ج 22، ص 422.

3. الفتن، مروزي، ص209؛ الملاحم، ابن طاووس، ص133. نگاه شود به نقد روايت: موسوعة في احاديث المهدي، عبدالعليم البستوي، ص 167.



60


كتابنامه

1. الأباطيل و المناكير و الصحاح و المشاهير، حسين بن ابراهيم جوزقاني، تحقيق: كمال عبدالله، بيروت، دار الفكر، 1416ه‍ .ق.

2. آثار اسلامي مكه و مدينه، رسول جعفريان، قم، نشر مشعر، 1385ه‍ .ش.

3. الاختصاص، محمد بن محمد العكبري البغدادي (شيخ مفيد)، تحقيق: علي اكبر غفاري، قم، جماعة المدرسين.

4. ارشاد القلوب، حسن بن محمد ديلمي، قم، شريف رضي، 1417ه‍ .ق.

5. الارشاد، محمد بن محمد العكبري البغدادي (شيخ مفيد)، قم، مؤسسة آل البيت.

6. أسباب النزول، علي واحدي نيشابوري، قاهره، مؤسسة الحلبي، 1388ه‍ .ق.

7. الاستيعاب، يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، تحقيق: علي محمد البجاوي، بيروت، دارالجيل، 1412ه‍ .ق.

اسدالغابه، علي بن محمد بن اثير، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و ديگران، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ه‍ .ق.



61


1.

الاصابه في تمييز الصحابه، احمد بن علي بن حجر، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و ديگران، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ه‍ .ق.

2. الأم، محمد بن ادريس شافعي، دار الفكر، 1403ه‍ .ق.

3. انساب الاشراف، احمدبن يحيي بلاذري، تحقيق: سهيل زكّار، بيروت، دارالفكر، 1417ه‍ .ق.

4. الايضاح، فضل بن شاذان نيشابوري، تحقيق: سيد جلال الدين حسيني ارموي، دانشگاه تهران، 1363ه‍ .ش.

5. بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ه‍ .ق.

6. البحر الرائق، ابن نجيم مصري، تحقيق: زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ه‍ .ق.

7. البداية و النهاية، ابوالفداء اسماعيل بن كثير، تحقيق: علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ه‍‍ .ق.

8. تاج العروس، محمد بن محمد مرتضي زبيدي، تحقيق: حسين نصّار، بيروت، دارالهدايه، 1409ه‍‍‍ .ق.

9. تاريخ المدينة المنوره، عمر بن شبه نميري، تحقيق: حبيب محمود احمد، قم، دارالفكر، 1410ه‍ .ق.

10. تاريخ، ابن واضح يعقوبي، بيروت، دار صادر.

11. تفسير، مقاتل بن سليمان، تحقيق: احمد فريد، بيروت، دارالكتب العلميه، 1424ه‍ .ق.

12. التلخيص الحبير في تخريج الرافعي الكبير، احمد بن علي بن حجر (ابن حجر)، بيروت، دارالفكر.

التنبيه و الاشراف، علي بن الحسين مسعودي، بيروت، دار صعب، بي‌تا.



62


1.

تنقيح المقال في علم الرجال، عبدالله مامقاني، نجف، المرتضوية، 1352ه‍ .ق.

2. الثقات، محمد بن حبان، حيدر آباد هند، مؤسسة الكتب الثقافة، 1393ه‍ .ق.

3. جامع البيان، محمد بن جرير الطبري، تحقيق: صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ه‍ .ق.

4. الجامع لأحكام القرآن، محمد بن احمد قرطبي، بيروت، مؤسسة تاريخ العربي، 1405ه‍ .ق.

5. خصائص اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ، احمد بن شعيب نسائي، تحقيق: محمد هادي اميني، طهران، مكتبة النينوي الحديثه.

6. خصال، محمد بن علي بن بابويه قمي (شيخ صدوق)، تحقيق: علي اكبر غفاري، قم، جماعة المدرسين.

7. الدروس الشرعية في فقه الاماميه، محمد بن مكي العاملي (شهيد اول)، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1414ه‍ .ق.

8. دعائم الاسلام، نعمان بن محمد قاضي نعمان، تحقيق: آصف بن علي و اصغر فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ه‍ .ق.

9. دلائل الامامه، محمد بن جرير الطبري (الشيعي)، قم، مؤسسة البعثة، 1413ه‍ .ق.

10. الذرية الطاهرة النبويه، محمد بن احمد دولابي، تحقيق: سعد المبارك الحسن، كويت: الدار السلفيه، 1407ه‍ .ق.

11. رسائل في حديث رد الشمس، محمد باقر محمودي، قم، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1419ه‍ .ق.

رسائل، علي بن الحسين شريف مرتضي، تحقيق: سيد مهدي رجائي، قم، دار القرآن، 1405ه‍ .ق.



63


1.

سير اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبي، تحقيق: شعيب الارنوؤط و حسين الاسد، مؤسسة الرساله، 1413ه‍‍ .ق.

2. السيرة الحلبيه، علي بن برهان الدين حلبي،بيروت، دارالمعرفه، 1400ه‍ .ق.

3. شرح احقاق الحق، شهاب الدين نجفي مرعشي، تحقيق: محمود مرعشي، قم، منشورات مكتبة المرعشي، 1415ه‍ .ق.

4. شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار ( عليهم السلام ) ، نعمان بن محمد قاضي نعمان، تحقيق: سيد محمد حسيني جلالي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي.

5. الصحيح من سيرة النبي الأعظم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، سيدجعفر مرتضي عاملي، بيروت، دار الهادي، 1415ه‍ .ق.

6. الطبقات الكبري، محمد بن سعد، تحقيق: محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ه‍ .ق.

7. الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، علي بن موسي بن طاووس، قم، مطبعة الخيام.

8. عمدة القاري في شرح صحيح بخاري، بدرالدين محمود عيني، بيروت، داراحياء التراث العربي.

9. عيون اخبار الرضا ( عليه السلام ) ، محمد بن علي بن بابويه قمي (شيخ صدوق)، تحقيق: حسين اعلمي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1404ه‍ .ق.

10. الغارات، ابراهيم بن محمد ثقفي كوفي، تحقيق: سيد جلال الدين المحدث، چاپخانه بهمن.

الفائق في غريب الحديث، محمود بن عمر زمخشري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417ه‍ .ق.



64


1.

الفاصل، محمد بن يزيد مبرّد، قاهره، دار الكتب المصريه، 1421ه‍ .ق.

2. فتح الغدير، محمد بن علي شوكاني، دار الكتب.

3. الفتن، نعيم بن حماد مروزي، تحقيق: سهيل زكار، بيروت، دارالفكر، 1414ه‍ .ق.

4. فتوح الشام، محمد بن عمر واقدي، بيروت، دارالجيل.

5. فضايل اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ، ابوالعباس احمد بن عقده، جمع آوري: عبدالرزاق محمد حسين حرز الدين، انتشارات دليل، 1421ه‍ .ق.

6. الكافي، محمد بن يعقوب كليني، تحقيق: علي اكبر غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ه‍ .ش.

7. كشف الغمة في معرفة الأئمه، علي بن عيسي اربلي، بيروت، دار الأضواء.

8. مجمع البحرين، فخرالدين طريحي، تحقيق: سيد احمد حسيني، مكتب النشر الثقافة الاسلاميه، 1408ه‍ .ق.

9. مجمع البيان، علي بن فضل طبرسي، تحقيقِ: گروهي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1415ه‍ .ق.

10. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، علي بن ابي بكر هيثمي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1408ه‍ .ق.

11. المجموع في شرح المهذب، محي الدين بن شرف نووي، بيروت، دار الفكر.

12. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقي، تحقيق: سيد جلال الدين حسيني ارموي، تهران، دارالكتب الاسلاميه.

المحبر، محمد بن حبيب بغدادي، تصحيح: سيّد كسروي، قاهره، دارالغد العربي، 1421ه‍ .ق.



65


1.

المحلي، علي بن احمد بن حزم اندلسي، تحقيق: احمد محمد شاكر، بيروت، دارالفكر.

2. المدونة الكبري، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1323ه‍ .ق.

3. المسترشد في الامامه، محمد بن جرير طبري، تحقيق: احمد محمود، قم، مؤسسة الثقافة الاسلاميه.

4. مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر.

5. المصنف، ابن همام عبدالرزاق صنعاني، تحقيق: حبيب الرحمن الاعظمي، المجلس العلمي.

6. المصنف، ابن ابي شيبه، تحقيق: سعيد محمد اللحا، بيروت، دار الفكر، 1409ه‍ .ق.

7. المعارف، عبدالله بن مسلم بن قتيبه، تحقيق: ثروت عكاشه، مصر، دارالفكر.

8. معجم احاديث الامام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ، علي كوراني، قم، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1411ه‍ .ق.

9. معجم الادباء، ابوعبدالله بن عبدالله ياقوت حموي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

10. المعجم الكبير، سليمان بن احمد طبراني، تحقيق: حمدي عبد المجيد السلفي، قاهره، مكتبة ابن تيمية.

11. معجم قبائل العرب القديمة و الحديثه، عمر رضا كَحّاله، بيروت، دار العلم للملايين، 1388ه‍ .ق.

12. معجم ما استعجم، عبدالله بن عبدالعزيز بكري، تحقيق: مصطفي سقا، بيروت، عالم الكتب، 1403ه‍‍ .ق.

المغني، عبدالله بن قدامه، تحقيقِ گروهي، بيروت، دار الكتاب العربي.



66


1.

مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهاني، نجف: منشورات المكتبة الحيدريه، قم: مؤسسة دار الكتاب، 1385ه‍ .ش.

2. مكاتيب الرسول، علي احمدي ميانجي، قم، دار الحديث، 1419ه‍ .ق.

3. الملاحم و الفتن، علي بن موسي بن طاووس، اصفهان، مؤسسة صاحب الامر، 1416ه‍ .ق.

4. من لايحضره الفقيه، محمد بن علي بن بابويه قمي (شيخ صدوق)، تحقيق: علي اكبر غفاري، قم، جماعة المدرسين، 1404ه‍ . ق.

5. مناقب آل ابي‌طالب، محمد بن علي بن شهر آشوب، تحقيق: لجنة من اساتذة النجف الاشرف، نجف، مكتبة الحيدريه، 1376ه‍ .ق.

6. مناقب اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ، محمد بن سليمان كوفي، تحقيق محمد باقر محمودي، قم، مجمع احياء الثقافة الاسلامية، 1412ه‍ .ق.

7. موسوعة في احاديث المهدي، عبدالعليم البستوي، مكه، دار ابن حزم، 1420ه‍ .ق.

8. الموضوعات، ابوالفرج بن ‌جوزي تحقيق: عبدالرحمان محمد عثمان، مدينه، المكتبة السلفيه، 1386ه‍ .ق.

9. الموطأ، مالك بن انس، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1407ه‍ .ق.

10. النهاية في غريب الحديث، مبارك بن محمد بن اثير بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ه‍ .ق.

نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار، محمد بن علي شوكاني، بيروت، دار الجيل، 1973م


| شناسه مطلب: 78403