بخش 2
دختران بابرکت مادرِ امینِ قریش حدیث هجرت در شهر پیامبر غروب جانسوز کتابنامه
|
|
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) معرفي شد؛ زيرا وي اولين كسي بود كه به دعوت رسول خدا لبيك گفت.1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المراجعات، عبدالحسين شرفالدين، ص 121.
4
دختران بابركت
در طول زندگي مشترك فاطمة بنت اسد و حضرت ابوطالب ( عليهما السلام ) ، علاوه بر چهار فرزند پسر، دو دختر بابركت نيز نصيبشان شد. نام اين دو دختر، فاخته (يا اُمّ هاني) و جمانه بود. در روزگاري كه نسبت به فرزندان دختر، كمال بيعاطفگي و بيمحبتي اعمال ميشد، از سوي ايشان به اين فرزندان ابراز علاقة زيادي ميشد.
اين دو دختر در ساية محبت پدر و مادر، رشد كرده و بركت علمي و معنوي ايشان به ديگران نيز ميرسيد؛ بهخصوص اُمّهاني كه مقام علمي بلندي يافت و مورد تجليل و عنايت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) و اصحاب ايشان قرار گرفت. پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حقّ وي فرمود:
اَلا اَدُلُّكُم عَلي خَيرِ النّاسِ عَمّاً وَعَمّةً؟ قالُوا: بَلي،
|
|
قالَ: اَلحَسَنُ وَالحُسَينُ، فَإنَّ عَمَّهُما جَعفَر، ذُوالجَناحَينِ الطَيّارُ مَعَ المَلائِكَة فِي الجَنَّةِ وَعَمَّتُهما اُمُّهاني بِنت اَبيطالب.(1)
اي مردم، آيا شما را به بهترين انسانها از جهت عمو و عمه معرفي نكنم؟ پاسخ دادند: چرا يا رسول الله. پيامبر فرمود: آن دو، حسن و حسين هستند كه عموي ايشان، جعفر و عمّة ايشان، اُمّهاني، دختر ابوطالب(سلام الله عليها) است.
احترام اُمّهاني، در نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) پيوسته محفوظ بود. از جمله، در سال هشتم هجري كه سال فتح مكّه بود، دو نفر از خويشان شوهرش، به منزل وي پناه آوردند و اُمّهاني از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي ايشان امان گرفت.(2)
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، معراج را از خانة وي آغاز كرد.(3) ماجرايي كه اوج تعالي روحي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را به تصوير كشيد؛ آن حضرت فرمود:
منزه است خدايي كه در يك شب، بندهاش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. زنان دانشمند و راوي حديث، احمد صادقي اردستاني، ص130 به نقل از بهجة الآمال، ملاعلي علياري تبريزي، ج7، ص572.
2. مغازي، محمد بن عمر واقدي، ص2؛ صحيح مسلم، مسلم بن حجّاج، نيشابوري، ج2، ص162.
3. زنان دانشمند و راوي حديث، ص130.
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را از مسجدالحرام به مسجد الاقصي كه آن را مبارك گردانديم، سير داد.(1)
نقل است هنگامي كه شوهر اُمّهاني، يعني «هبيرة بن وهب مخزومي» از دنيا رفت، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از او خواستگاري نمود. امهاني پاسخ داد:
حقّ شوهر بر زن، بزرگ است و من تو را
قبل از بعثت، عزيز ميداشتم و اكنون كه فرزندان
يتيم دارم، ميترسم كه از عهدة حقّ عظيم تو
برنيايم.(2)
اُمّهاني، در دورة خلافت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) نقش مهمي در بين زنان داشت. وي فرزنداني همچون جعده را تربيت كرد كه به همراه سرداران سپاه اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ميجنگيد. در يكي از نبردها، عتبة بن ابيسفيان به او گفت: «تو به خاطر داييات علي قيام كرده و ميجنگي» و جعده پاسخ داد: «تو نيز اگر دايي باعظمتي چون علي داشتي، پدرت را نيز فراموش ميكردي».(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اسراء: 1.
2. رياحين الشريعه، شيخ ذبيح الله محلاتي، ج 3، ص452.
3. همان، ص450.
اُمّهاني، از جمله زنان روايتگري است كه بزرگاني همچون شيخ طوسي و علامه مامقاني او را از روايتگران مورد وثوق دانستهاند.(1) او پس از شهادت امير مؤمنان، در كنار برادرزادگانش، امام حسن و
امام حسين ( عليهما السلام ) بود و جزو كساني است كه در بدرقة كاروان امام حسين ( عليه السلام ) حضور داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رياحين الشريعه، ج 3، ص450.
5
مادرِ امينِ قريش
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، از همان دوران كودكي، رنج و محنتهاي فراواني را تجربه كرد. رحلت پدر، قبل از تولّد، آغاز اين دوره بود.(1) پس از اين واقعه هولناك، حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه به همراه مادر و پدربزرگش عبدالمطلب زندگي ميكرد، در سنّ شش سالگي، مادرش آمنه بنت وهب را نيز از دست داد.(2) مادري كه در هنگام هجران شوهرش عبدالله، فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) را نيز به عنوان همدرد، همراه خويش داشت.(3) با رحلت آمنه(سلام الله عليها)، سرپرستي پيامبر گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با پدربزرگش عبدالمطلب بود و هنگامي كه در سنّ هشت سالگي رسول گرامي، پير قريش، يعني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البداية والنهاية، ابواسماعيل بن كثير دمشقي، ج 2، ص 323.
2. الخرائج والجرائح، قطبالدين راوندي، ج 3، ص 107.
3. شرح اصول كافي، مولي صالح مازندراني، ج 12، ص 421.
عبدالمطلب ( عليه السلام ) نيز از دنيا رفت، مسئوليت ايشان به عمو و زن عموي مهربانش، يعني ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) واگذار گرديد.
از نخستين روز ورود حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به خانه عمو، زنعموي مهربان و فداكارش، مثل مادري دلسوز، خود را وقف آن حضرت كرد. وي، پيامبر را از فرزندانش هم بهتر نگهداري ميكرد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، بهخاطر رفتار خوب فاطمة بنت اسد، بارها از وي بهعنوان مادر ياد ميكرد.(1)
در اين دوره كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نوجوان بود، گاه اتفاق ميافتاد كه ابوطالب ( عليه السلام ) ، محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را به همراه كاروان تجارتي به شام ميبرد. هر چند بيشتر وقتها به دليل اينكه بر جان وي بيم داشت، او را در مكّه و نزد همسرش فاطمه(سلام الله عليها) باقي ميگذاشت. آنها در دورة جواني و بعد از ازدواج پيامبر نيز مراقب وي بودند. وقتي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي خلوت به غار حراء ميرفت و بازگشت وي طولاني ميشد، ابوطالب و همسرش به جستوجوي او ميپرداختند.
محبت و عنايت فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) و همسر مهربانش ابوطالب ( عليه السلام ) در هنگام ازدواج محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كنز الفوائد، ابوالفتح كراجكي، ص 73.
خديجه ماجراي شورانگيز ديگري بود.
وقتي حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به سنّ ازدواج رسيد، اين عمو و زنعموي مهربان، آرزوي ديرينه خود را بارها با محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در ميان گذاشتند تا اينكه متوجه شدند خديجه مشتاق ازدواج با محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است و اين جوان برومند نيز، به خديجه(سلام الله عليها) تمايل دارد. بنابراين، با همراهي ايشان، محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، آماده خواستگاري از خديجه(سلام الله عليها) گرديد. آن ايام مصادف با بيست و پنجمين سال عامالفيل بود. پدر حضرت خديجه(سلام الله عليها) كه خويلد نام داشت، در آن زمان رحلت كرده بود و عمرو كه عموي خديجه(سلام الله عليها) و برادر خويلد بود، بزرگ اين خاندان بود. وي وقتي شنيد كه ابوطالب و همسرش به همراه ساير بزرگان بنيهاشم، براي مراسم خواستگاري و عقد به خانه ايشان ميآيند، منتظر استقبال از آنها گرديد.(1)
وقتي همه چيز مهيا شد و محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و خديجه(سلام الله عليها)، نظر مساعد خويش را ابراز كردند، در اطاقي كه زنان حضور داشتند، فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) بهعنوان مادر حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در كنار خديجه(سلام الله عليها) نشسته بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الهداية الكبري، ابن حمدان الخصيبي، ص 51.
پس از اعلام موافقت خديجه(سلام الله عليها)، ابوطالب ( عليه السلام ) برخاست و با نظر موافق عموي خديجه(سلام الله عليها) و ساير بزرگان از بنيهاشم، خطبه عقد را طبق آيين و شريعت ابراهيمي ( عليه السلام ) جاري كرد.(1)
اين دو بزرگوار، در ايامي كه مؤمنين در اقليت بودند و مسلمانان تحت شكنجه و آزار مشركين بسر ميبردند، بيشترين حمايت را از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كردند.
در ايامي كه به خديجه(سلام الله عليها) از نظر تحريم اقتصادي و قطع رابطه با مسلمانان كه از سوي سران شرك اعمال ميشد، سخت ميگذشت، فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) مونس هميشگي و شريك غم و شادي خديجه(سلام الله عليها) بود. در هنگام تولد حضرت زهر(سلام الله عليها) در بيستم جمادي الثاني سال پنجم بعثت كه زنان قريش، هيچكدام حاضر به كمك نبودند، فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) به ياري وي شتافت.(2)
فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) در ابراز ايمان خود مشكلي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المجموع في شرح المهذّب، محيالدين بن النووي، ج 16، ص 130؛ عوالي اللئالي العزيزية، ابن ابي الجمهور الاحسائي، ج 3، ص 298؛ جواهر العقود، محمد بن احمد منهاجي الاسيوطي، ج 2، ص 3؛ بحارالانوار، ج16، ص 14 و منابع ديگري كه با اندكي اختلاف در تعابير، آن را نقل كردهاند.
2. هرچند منبع و مستندي براي اين مطلب نيست ولي قرائن، اين موضوع را به شدت تقويت ميكند.
نداشت؛ امّا ابوطالب ( عليه السلام ) ، به دلايل مختلف، ايمان خود را مخفي مينمود و اين نبود، مگر به خاطر آثاري كه در كتمان اين حقيقت دروني نهفته بود. ابوطالب ( عليه السلام ) در همه ماجراها، يار و ياور جدّي و اصليترين حامي مسلمانان و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) محسوب ميشد. وي در قضيه محاصره اقتصادي ـ كه در شعب ابيطالب صورت گرفت ـ فداكاري فراواني كرد به طوري كه ماجرا به نفع مسلمانان خاتمه يافت.(1)
وي بارها در مقابل مشركان، حمايت خود را با اين جمله از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اعلام كرده بود: «به خدا سوگند، دست از حمايت تو برنميدارم. مأموريت خود را به سرانجام برسان كه من با تو هستم».(2)
در سال دهم بعثت، پير روشن ضمير قريش و تنها حامي جدّي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و مؤمنين درگذشت، در كنار بستر وي، علاوه بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، همسر مهربانش فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها)، به همراه فرزندانش ـ كه يكي از آنها علي ( عليه السلام ) بود ـ نشسته بودند. لحظات بسيار تلخ و غمباري بر فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) ميگذشت. مخصوصاً از اينكه چهره غمگين و اشكبار محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و علي ( عليه السلام )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج 1، ص 208؛ تاريخ يعقوبي، ابن واضح يعقوبي، ج 2، ص 19.
2. تاريخ طبري، محمد بن جرير طبري، ج 2، ص 67.
را ميديد، تمام وجودش را غم احاطه كرده بود. او به صورت همسر مهرباني كه سالها با وي زندگي كرده بود، مينگريست. خاطرات شيرين و تلخ زندگاني خود با وي را در ذهن خويش مرور ميكرد. ساعتي بعد كه روح از جسم ابوطالب، به عالم علوي پر كشيد، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، شخصاً وي را تجهيز و آماده براي دفن در قبرستان معلاة نمود.
از هنگامي كه فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها)، در اثر رحلت ابوطالب ( عليه السلام ) تنها شده بود، محبت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) به او زيادتر شد.
|
|
6
حديث هجرت
در سال سيزدهم بعثت و پس از پيماني كه اوسيان و خزرجيان يثرب، با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) منعقد كردند، مسلمانان به دستور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به سمت يثرب هجرت نمودند.
پس از اينكه مسلمانان، دسته دسته از مكّه هجرت نمودند، فرشته وحي بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نازل شد و از توطئه آنان، بر قتل وي خبر داد. رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مأمور شدند كه هر چه سريعتر از مكه به سمت يثرب ـ كه بعد از ورود ايشان، مدينة النبي يا شهر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) خوانده شد ـ خارج شود. لازم بود كه شخصي با ايثار تمام، در بستر حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بخوابد، تا مشركيني كه با دقت تمام، خانه آن حضرت را محاصره كرده و چشم از آن برنميداشتند، تصور كنند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از
|
|
خانه خارج نشده است.
حضرت علي ( عليه السلام ) اين مسئله را پذيرفت و خود را فدايي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كرد. اين ماجرا در تاريخ به «ليلة المبيت» مشهور است. پس از اين ماجرا، آيهاي در شأن اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) نازل شده و اين عمل را ستود.
{وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ} (بقره: 207)
بعضي از مردم جان خود را به خاطر خشنودي خدا ميفروشند و خداوند نسبت به همه بندگان مهربان است.
آن شب، نزديكي غروب، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با امداد الهي،
از تيررس چشمان گرگصفتان از خانه بيرون آمده و بعد از اينكه به صورت اتفاقي با ابوبكر روبهرو شد، او را نيز با خود همراه نمود، مشركيني كه بنا بود، همگي يك دفعه بر سر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ريخته و او را قطعه قطعه نمايند، به خانه وي هجوم آوردند و با كنار زدن روانداز، علي ( عليه السلام ) را در بستر او يافتند. آنها با حيرت بسيار، به صورت علي ( عليه السلام ) نگريسته و از خشم و غضب، ضمن درگيري با حضرت كه منجر به جراحت مختصري شد، به سرعت از خانه خارج شدند و به
|
|
تعقيب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پرداختند؛ ولي حضرت با مدد غيب، به سلامت از دسترس ايشان خارج شد. پيامبر گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از چند روز به دهكده قبا كه نزديك مدينه بود، رسيد و منتظر علي ( عليه السلام ) و همراهانش ماند. اين همراهان عبارت بودند از: فاطمه زهر(سلام الله عليها)، فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) و فاطمه بنت زبير بن عوام كه بنا بود به همراه اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) به سمت مدينه بيايند. روزي كه بنا شد اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ، مادر، دختر عمو و دختر زبير را همراه خود به سمت مدينه ببرد، پسر اُمّ ايمن نيز كه شتربان بود، به ايشان ملحق شد. سواران خشمگين مشركين مكّه در محلّي به نام «ضَجنان» ( 1 )، به آنها نزديك شدند. آنها سينهشان از كينه انتقام، مملو بود؛ امّا از غضب حيدري در امان نبودند! وقتي كه ايشان را محاصره كردند، شيرخدا، علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) جلو رفته و فرياد زد: «هر كه ميخواهد قطعه قطعه شده و خونش هدر رود، جلو بيايد».
آنگاه حمله كرده و به سرعت برق، يكي از ايشان را نقش بر زمين كرد. آنگاه سواران گرگصفت، عقب نشستند و راه را بر ايشان باز كردند. در آن لحظاتي كه زنان همراه را غم و اندوه فرا گرفته بود، با اين صحنه،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كوهي در 25 كيلومتري مكه. ر.ك: ياقوت حموي، ج 3، ص 453.
برق شادي در چهرهشان نشست و فاطمه(سلام الله عليها) به شجاعت پسرش احسنت ميگفت. دقايقي بعد، اين كاروان پنج نفره، از مكه دور شده و به سمت مدينه هجرت كردند. اينها جزو مهاجران اوليه بودند كه خداوند متعال بارها ايشان را ستوده و عمل ايشان را تحسين نموده است.
چند روز بعد، فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) به همراه فرزند و همراهان به دهكده قبا رسيدند. پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در آن مكان در انتظار ايشان بود. وقتي كه نزديك شدند، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جلو آمده و از آنها استقبال كرد. زهر(سلام الله عليها) با پدر معانقهاي جانسوز داشت. رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وقتي جراحت پاي علي ( عليه السلام ) را ديد، اشك از ديدگانش سرازير شد؛ فاطمة بنت اسد(سلام الله عليها) شاهد اين ماجرا
بود.1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اين ماجرا در اغلب منابع روايي و تاريخي شيعه و سنّي با اندكي تفاوت نقل شده است كه از جمله آنها: طبقات كبري، ج 1، ص 227 به بعد؛ سيرة ابن هشام، ج 1، ص480 به بعد؛ تاريخ طبري، حوادث سال سيزده بعثت و... ميباشد.
7
در شهر پيامبر
فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) پس از ورود به مدينه، به همراه فرزندش علي ( عليه السلام ) در خانهاي كه متصل به مسجدالنبي بود، اقامت كرد. آن سالها، سختيهاي بزرگي در انتظار مسلمانان بود و فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) ميدانست كه فرزندش علي ( عليه السلام ) ، چه نقش مهمي در اين حوادث دارد؛ امّا در اين ميان، رويداد بسيار مباركي رخ داد كه مادر، هميشه آرزوي آن را داشت و آن ازدواج فرزندش علي ( عليه السلام ) با فاطمة زهر(سلام الله عليها) در اوّل ذيالحجه سال دوّم هجري بود.
وي به فاطمه زهر(سلام الله عليها) انس وافري داشت؛ زيرا اين زن عموي مهربان، پس از رحلت خديجه(سلام الله عليها) با حضرت زهر(سلام الله عليها) مثل يك مادر مهرورز، رسيدگي ميكرد. وقتي مقدمات ازدواج اين دو فراهم شد و شب
|
|
عروسي فرا رسيد، حال فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) قابل وصف نبود.
او به چشم خود ميديد كه پسرش ـ كه بهترين مردان روي زمين پس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است ـ با بهترين زنان روي زمين، يعني زهر(سلام الله عليها) ازدواج مينمايد. فاطمه(سلام الله عليها) كه حكم مادر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و مادر حضرت زهر(سلام الله عليها) را داشت، گويا آرزو ميكرد كه همسرش ابوطالب ( عليه السلام ) نيز در آن هنگام زنده بود و اين صحنههاي پرشكوه را ميديد. اين دو، حقّ بزرگي در ميان اهل بيت داشتند. به همين دليل است كه امام صادق ( عليه السلام ) در روايتي ميفرمايد:
خداوند به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وحي كرد كه من آتش را بر چهار شخص حرام كردهام. صلبي كه تو در آن بودي (حضرت عبدالله پدر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) )؛ رحمي كه تو را حمل كرد (آمنه مادر رسول الله) و زوجي كه تو را سرپرستي نمودند (يعني ابوطالب ( عليه السلام ) و فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) كه همچنين شامل عبدالمطلب و همسرش كه مادربزرگ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود نيز ميشود).(1)
آري، اين بشارت بزرگ الهي، براي مادري چون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اصول كافي، ج 1، ص 446.
فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) كه از اولين ايمانآورندگان و مهاجرتكنندگان بود و به عنوان مادري دلسوز، در كنار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، فرزندش علي ( عليه السلام ) و عروس مهربانش فاطمه زهر(سلام الله عليها)، در رخدادهاي سهمگيني چون بدر و احد، از انجام وظيفه الهي خويش غافل نبود و هرگاه نبردي آغاز ميشد، دل اين مادر در فراق پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و علي ( عليه السلام ) ميتپيد.
|
|
|
|
8
غروب جانسوز
ايام بيماري فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) آغاز شد. بيمارياي كه به رحلت اين مادر گرانقدر انجاميد. غصّهها، آلام، دردها و رنجهاي اين سالهاي طولاني، پيكر اين مادر دلسوز، اين مؤمنه بزرگ و اين بانوي مطهر را تحليل داده بود. چند روز آخر عمرش، توسط نزديكانش بهويژه عروس بزرگوارش زهر(سلام الله عليها) پرستاري شد.
حضرت زهر(سلام الله عليها) در چهرة اين مادر، چهرة مادر حقيقياش خديجه(سلام الله عليها) را ميديد. او هرگز محبتهاي او را فراموش نميكرد. محبتهايي كه در حقّ پدرش (در زمان طفوليت، نوجواني و جواني) نموده بود؛ حمايتهايي كه او و عموي مهربانش ابوطالب ( عليه السلام ) از اسلام داشتند؛ تلاشهاي فراواني كه شوهر عزيزتر از جانش، علي ( عليه السلام ) كه از سينه همين مادر و از دامن وي
|
|
پرورش يافته بود، همه و همه و بهويژه، اينكه اين مادر، مونس زمانهاي تنهايي زهر(سلام الله عليها) و فرزند كوچكش حسن كه در آن موقع طفل يكسالهاي بود، باعث ميشد كه غم هجران قريبالوقوع فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها)، او را به ياد ايام رحلت مادرش خديجه(سلام الله عليها) بيندازد. به هر شكل پس از چند روز، حال اين مادر رو به وخامت رفت. حضرت زهر(سلام الله عليها)، به شوهرش امير مؤمنان ( عليه السلام ) خبر داد.
علي ( عليه السلام ) خود را به بالين مادر رساند و در ايامي كه زمان جنگها و نبردهاي سهمگين اسلام بود، حالت احتضار مادر، او و همسرش زهر(سلام الله عليها) را سخت اندوهگين مينمود. ساعتي بعد در حالي كه دست علي و زهرا ( عليهما السلام ) در دستان فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) بود و با چشمان گريان به پسر و عروسش مينگريست، روح قدسياش به عالم ملكوت پر كشيد. خدا ميداند كه بر دل علي ( عليه السلام ) ، زهر(سلام الله عليها) و فرزند دلبندشان حسن ( عليه السلام ) چه گذشت؟!
دقايقي بعد، علي ( عليه السلام ) به سمت مسجد رفت و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با ديدن چشمان گريان او و مطلع شدن از قضيه فرمود: «فاطمه، مادر من هم بود كه در كودكي
|
|
از من پرستاري و مراقبت نمود».(1)
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، علي ( عليه السلام ) را در آغوش گرفت و دقايقي را با هم گريستند. آنگاه دستور دادند كه جنازة فاطمه را، غسل دهند؛ سپس يكي از پيراهنهاي خود را به زنان دادند و فرمودند كه فاطمه بنت اسد را با آن كفن نمايند (يا جزو كفن او قرار دهند). هنگامي كه پيكر آماده تشييع شد، شخصاً بر او نماز گزارده و در اين نماز، اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ، زهراي مرضيه(سلام الله عليها) و عدهاي از پاكترين انسانهاي خالص و مؤمن به خدا، از مهاجرين و انصار شركت كردند و خوشا به اين سعادت كه قطب عالم امكان، وصي او و بهترين زنان عالم و سيده و سرور زنان بهشت، بر او نماز بگزارند، به حقيقت كه چه سعادت بزرگي كه زني به اين مقام رسد، مادر و رسيدگيكننده به امور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و دخترش، تنها انيس خديجه(سلام الله عليها)، مادر بزرگاني چون علي ( عليه السلام ) و جعفر طيار، زني كه در كعبه به مهماني خدا رود و در نهايت، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، عهدهدار دفن وي شود!
هنگامي كه اين پيكر پاك، آماده دفن گرديد،
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) برنامه مهمي را انجام داد كه قبل و بعد از آن، نسبت به هيچكس انجام نداده بودند. وي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كنز الفوائد، كراجكي، ص 73.
خودش در قبر فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) خوابيد و خود بر او تلقين خواند و در فرازي فرمود: «بگو پسرم علي امام و راهنماي من، پس از پيامبر است».
آنگاه كه قبر را ميپوشاندند، دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اَللّهُمَّ اغفِر لاُمّي بَعدَ اُمّي»؛ «خدايا! بعد از مادرم [آمنه]، مادرم [فاطمه بنت اسد] را بيامرز» و سپس عرضه داشت: «لا إله إلاَّ اللهُ اَستَودِعُها إيّاكَ» ( 1 )؛ «خدايا او را به تو سپردم».
آنگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حالي كه اطرافيان بهويژه فاطمه زهر(سلام الله عليها) و علي ( عليه السلام ) اشك ميريختند، رو به حاضران كرده و فرمود:
اي مردم، اين كه ديديد با فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) رفتاري داشتم كه با ديگران نكرده بودم، به دليل احسان و محبّت ايشان و عمويم ابوطالب ( عليه السلام ) نسبت به من بود كه مرا بر فرزندان خويش مقدم ميداشتند. روزي از هول و هراس قبر سخن ميگفتم كه اين مادر بسيار گريست و من براي در امان ماندن وي، در قبرش خوابيده و در پيراهن خويش او را كفن نمودم و عقايد درست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الاعتقادات، محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق)، ص 58؛ الاختصاص، محمد بن نعمان العكبري (شيخ مفيد)، ص 148؛ المستجاد من الارشاد، يوسف بن مطهر حلّي (علامه حلّي)، ص 4.
را خودم به وي تلقين نمودم و در پاسخ ملكي كه راجع به امام او پرسيد، پسرش علي ( عليه السلام ) را معرفي كردم، تا همه بدانند، او امام پس از من خواهد بود و آنگاه كه از قبر او برميخاستم، آن را پر از نور و روشنايي ديدم.(1)
بعد از سخنان رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، همگان با آرامگاه وي وداع كرده و در حالي كه به سعادت بزرگ اين مادر بزرگ فكر ميكردند و در دل به آن مرحبا ميگفتند، به خانه مراجعت نمودند.
سالها بعد، در كنار آرامگاه وي، چهار حجّت خداوندي كه نوههاي بزرگوار وي بودند؛ يعني حضرت مجتبي ( عليه السلام ) ، حضرت زينالعابدين ( عليه السلام ) ، حضرت باقر ( عليه السلام ) و حضرت صادق ( عليه السلام ) مدفون گرديدند. اين قبور نوراني، در كنار قبر مادربزرگشان، يادآور و نماد اوج اتصال روحي فاطمه بنت اسد(سلام الله عليها) به ولايت و امامت ميباشد. به همين جهت است كه در زيارت آن بزرگوار، طبق آموزه حجج الهي، پس از سلام به پيامبر اسلام عرضه ميداريم:
سلام بر فاطمه بنت اسد هاشمي، همان صدّيقه مرضيه (با توجه به اينكه مقام صدق و رضا كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 35، ص 179.
امام معصوم به وي عرضه داشته، حاكي از اوج تعالي وي ميباشد) همان پاكسيرت، كريمصفت كه سرپرستي خاتم النبيين ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را برعهده گرفت و مادر او بود. سلام بر بانويي كه شفقت و مهرباني تمام، بر رسول خدا داشت. سلام بر بانويي كه مؤمنه و با بصيرت بود. شهادت ميدهيم كه با بصيرت بودي و بر حقيقت اسلام درگذشتي. خدايا، شفاعت او و نسل طاهرينش را نصيب من بفرما.(1)
به حقيقت بايد گفت:
طُوبي لَها وَحُسنُ مَآب وَالسَّلامُ عَلَيها يَومَ وُلِدَت وَيَومَ ماتَتْ وَيَومَ تُبعَثُ حَياً.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المزار، محمد المشهدي، ص 92.