بخش 3

رفتار رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) روایات امّ سلمه درگذشت امّ سلمه درس‌هایی از زندگانی امّ سلمه کتابنامه

همانا خداوند اين كار را از من و تو برداشته است. چه مي‌گويي اگر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در بيابان تو را سرزنش كند كه حجابي را پاره‌ كردي كه خدا آن را بر تو نهاد و از سوي او بانگ زده مي‌شود كه اي ام المؤمنين در خانه بمان، اما طلحه و زبير نظر عايشه را تغيير دادند و او را به خروج از مكه وا داشتند.1

امّ سلمه به عايشه گفت: «تو صداقت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را درباره اميرمؤمنان ( عليه السلام ) شكستي و حرمت او را نگاه نداشتي».

وي هنگامي كه سفارش‌هاي خود را بي‌اثر ديد، نزد گروهي از مهاجران و انصار رفت و گفت:

شما در كشته شدن عثمان حاضر بوديد و كار

آن دو مرد (طلحه و زبير) را مي‌دانيد. آن دو با علي ( عليه السلام ) بيعت كردند و اكنون به گمان خود، خون عثمان را مي‌خواهند و قصد دارند كه همسر

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را با خود بيرون ببرند، اما

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از همه زنانش پيمان ستانده است كه در خانه خود بمانند. شما آگاهانه با بهترين فرد اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تاريخ يعقوبي، ج2، صص180ـ 181.

امت بيعت كرديد كه از آغاز شايسته اين مقام

بود. رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هنگام ترك گفتن دنيا، بهتر و شايسته‌تر از او (علي ( عليه السلام ) ) نمي‌شناخت.

بسياري از آنان پس از شنيدن سخنان وي، از طلحه و زبير كناره گرفتند. بار ديگر امّ سلمه نزد عايشه رفت و او را نصيحت كرد و گفت:

نظرت را درباره عثمان مي‌دانم، او آب خواست و تو آب را از وي دريغ كردي، و اكنون مي‌گويي او مظلوم كشته شده و مي‌خواهي با شايسته‌ترين فرد كه از آغاز براي خلافت سزاوار بوده است، به نبرد بپردازي...! من از هلاكت و رفتن تو به آتش جهنم مي‌ترسم. به خدا سوگند كه خداوند فرزند ابو‌طالب را ياري خواهد كرد.1

بر پايه گزارشي ديگر، هنگامي كه امّ سلمه نصيحت‌هايش را بي‌اثر يافت، حضرت علي ( عليه السلام ) را از انگيزه آنان آگاه كرد و گفت: «اين فرزندم عُمَر را كه از جانم شيرين‌تر است، به ياري تو مي‌فرستم».(2)

حضرت، عُمَر را فرمانده چپ سپاه در جنگ جَمل خواند.(3) و بعد‌ها به ولايت بحرين گمارد.(4) در ديگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. ارشاد، صص237 ـ 238.

2. تاريخ الطبري، محمد بن جرير الطبري، ج 4، ص 445.

3. همان، ص480.

4. معارف، ابن قتيبة، ص136؛ تاريخ الطبري، ج4، ص452.

گزارش‌ها آمده است كه امّ سلمه فرزندانش عُمَر و سلمه را نزد آن حضرت آورد و عرض كرد:

هُما عَلَيكَ صَدَقَةٌ، لَو يَصلَحُ لِي الخُرُوج لَخَرَجتُ مَعَكَ.1

اين دو [فرزندانم] فدايي شمايند اگر همراهي ما را مصلحت مي‌داني با شما همراه مي‌شويم.

هنگامي كه امير مؤمنان ( عليه السلام ) به سوي شام حركت كرد، نامه‌اي به عمر بن ابي سلمه در بحرين فرستاد و نوشت: «دوست مي‌داشتم كه در كنارم باشي؛ زيرا تو پشتيبان من در جهاد با دشمن و در برپايي ستون دين كوشايي».(2)

امّ سلمه در اعتراض به معاويه كه علي ( عليه السلام ) را بر منبر‌ها سبّ مي‌كرد، نامه تندي نوشت و گفت: «شهادت مي‌دهم كه خداوند، رسولش و او را دوست دارد».(3)

ابوعبدالله جدلي مي‌گويد: «نزد امّ سلمه رفتم و او فرمود: علي ( عليه السلام ) را دشنام مي‌گويي، اما رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) او را دوست داشت؟!» ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. رجال، طوسي، ص 48؛ رجال، ابن داوود حلي، ص 159؛ طرائف المقال في معرفة طبقات الرجال، سيد علي اصغر بروجردي، ج2، ص145.

2. طرائف المقال في معرفة طبقات الرجال، ج2، ص144.

3. عقدالفريد، ابن عبد ربه، ج4، ص366.

4. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج13، ص222.

در جايي ديگر روايت شده است كه امّ سلمه به وي گفت: «آيا رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را دشنام مي‌گويي؟» ابوعبدالله جدلي گفت: «پناه بر خدا!» امّ سلمه گفت: «از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيدم كه فرمود: هركس علي ( عليه السلام ) را سبّ كند، مرا سبّ كرده است».1

امّ سلمه هنگام خروج امام حسين ( عليه السلام ) از مدينه نزد آن حضرت رفت و گفت:

فرزندم! مرا با رفتنت به عراق محزون نكن؛ زيرا از جدّت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيدم كه فرمود: فرزندم حسين در عراق در سرزمين كربلا به شهادت خواهد رسيد.

امام حسين ( عليه السلام ) پاسخ داد:

اي مادر! به خدا سوگند كه مي‌دانم كشته خواهم شد و سرم از تنم جدا مي‌شود و خداوند چنين خواسته است كه خاندان و اهل‌بيتم در راه او اسير و فرزندانم شهيد شوند.

سپس حضرت جايگاه شهادتش را به امّ سلمه نشان داد و او بسيار گريست.(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مناقب خوارزمي، ص149.

2. بحارالانوار، ج44، ص331؛ العوالم (الامام الحسين7)، عبدالله بحراني، ج 17، ص180.

نقل شده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شيشه‌اي را به امّ سلمه سپرد كه در آن خاكي بود و فرمود:

انَّ جَبرَئيلَ اَعلَمَنِي اَنَّ اُمَّتِي تَقتُلُ الحُسَينَ.

جبرئيل مرا خبر داده است كه امت من حسين را مي‌كشند.

امّ سلمه گفت: آن حضرت آن خاك را به من داد و گفت:

اِذا صارَت دماً عَبيطاً فَاعلَمِي اَنَّ الحُسَينَ قَد

قُتِلَ.

هرگاه خون تازه گرديد، بدان كه حسين كشته شده است.

خاك نزد وي بود و چون آن هنگامه فرا رسيد، هر ساعتي به آن شيشه مي‌نگريست و چون آن خاك را خون ديد، فرياد برآورد: «اي حسين! اي پسر پيامبر خدا!» پس زنان از هر سو شيون برآوردند؛ شيوني كه تا آن هنگام در مدينه برنخاسته و هرگز مانند آن شنيده نشده بود.1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تاريخ يعقوبي، ج2، ص246.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ


10

رفتار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از زبان امّ سلمه

ديوار حياط خانه‌هاي همسران رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از جمله امّ سلمه از خشت خام بود و خانه‌هاي هر كدام حياط جداگانه‌اي داشت. هنگامي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به جنگي رفته بود، پس از بارگشت، متوجه ديواري شد كه با كاه خشتي بناء شده است. آن حضرت نخست به خانه امّ سلمه آمد و فرمود: «اين ديوار جديد چيست؟» امّ سلمه گفت: «اي رسول خدا خواستم از ديد مردم محفوظ باشم». حضرت فرمود: «اي امّ سلمه بدترين چيزي كه اموال مسلمانان در آن راه خرج شود، ساختمان است» ( 1 )؛ يعني انسان نبايد از بيت المال براي حفاظت از خودش استفاده كند.


1. الطبقات الكبري، ج1، ص388.


55



56


از امّ سلمه چنين نقل شده است كه گاهي پيراهن و ردا و اِزار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را با زعفران و ورس رنگ مي‌كردند و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن را مي‌پوشيد و بيرون مي‌آمد.1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الطبقات الكبري، ج1، ص350.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ


11

روايات امّ سلمه

ام سلمه روايات بسياري از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، حضرت فاطمه(سلام الله عليها) و ابو سلمه نقل كرده است.(1) مسند او 378 حديث دارد2 و محدثان بسياري از او حديث شنيده و نقل كرده‌اند.(3)

وي گفته است كه آيه تطهير (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) (احزاب: 33) در منزل من نازل شده و در آنجا هفت نفر بودند: رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، جبريئل، ميكائيل، علي، فاطمه، حسن، حسين و من در كنار در اتاق ايستاده بودم و به حضرت گفتم: «ابي رسول خدا! آيا من هم از اين


1. مسند ابويعلي، ج6، صص70 ـ 124؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص210؛ التهذيب، ذهبي، ج12، ص483.

2. جمهرة انساب العرب، ص 45؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص210.

3. سير اعلام النبلاء، ج12، ص483.


57



58


خاندانم؟» حضرت فرمود: «تو از زنان پيامبري؛ از اين خاندان (اهل‌بيت) نيستي». مرحوم صدوق مي‌فرمايد: «اهل بيت پنج نفرند و جبرئيل نفر ششم آنان است».1

همچنين شأن نزول آيه تطهير و حديث كسا را از او چنين نقل كرده‌اند كه پيامبر2 پس از نزول آيه تطهير، علي و حسن و حسين و فاطمه ( عليهم السلام ) را در خانه امّ سلمه زير كساي خود جاي داد سپس فرمود: «خدايا اينان اهل‌بيت منند». امّ سلمه فرمود: «آيا من از خانواده شما نيستم؟» حضرت فرمود: «تو بر خيري».(3)

همچنين از او نقل شده است كه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيدم كه مي‌فرمود:

عَليُّ بنُ اَبي‌طالِبٍ وَالاَئِمَّةُ مِن وُلدِهِ بَعدِي سادَةُ اَهلِ الأرضِ وَقادَةُ الغُرِّ المُحَجَّلينَ يَومَ القِيامَةِ.(4)

علي بن ابي‌طالب و فرزندانش (امامان بعد از وي) پس از من سروران روي زمين و پيشوايان روسفيدان در قيامت هستند.

زني از انصار، اهل‌بيت را دوست مي‌داشت و آنان را بسيار ياد مي‌كرد. روزي عمر بن‌خطاب او را ديد و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. خصال، شيخ صدوق، ص403.

2. كتاب سليم، صص 168، 298.

3. كافي، ج1، ص287.

4. امالي، شيخ صدوق، ص 678.

گفت: «كجا مي‌روي اي پيرزنِ انصاري!» او گفت: «مي‌روم تا به آل محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سلام كنم و دوباره با آنان عهد ببندم و حقوق آنان را ادا كنم». عمر به او گفت: «واي بر تو! براي آنان حقي بر عهده ما نيست و در زمان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حقي براي آنان بود و امروز آن حق بر تو نيست».

از همين روي بازگشتم و نيامدم تا اينكه امّ سلمه آمد و فرمود: «چرا امروز نيامدي؟» داستان ديدارم را با عمر برايش گفتم و آنچه را كه عمر درباره آنان گفته بود، به وي بازگفتم. امّ سلمه فرمود: «اين دروغ است. حق آل محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تا قيامت بر مسلمانان واجب، هميشگي و پابرجا است».1

از وي همچنين رواياتي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درباره غدير خم2، حديث «تَقتُلُ عَمّاراً اَلِفئَةُ الباغِيَةُ» ( 3 )، اخباري درباره حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) 4 و اخباري از آن حضرت درباره وقايع كربلا و شهادت امام حسين ( عليه السلام ) نقل شده است.(5) روايات بسياري از امامان ( عليهم السلام ) از طريق امّ سلمه درباره

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كافي، ج8، ص 156.

2. كتاب الولايه، عبدالرزاق بن عقده، ص244.

3. تحرير طاووسي، ص322؛ تاريخ الإسلام، ج1، ص391؛ ج2، ص38.

4. تاريخ الكبير، ج3، ص346؛ تذكرة الحفاظ، ج2، ص464.

5. مسند، احمدبن حنبل، ج6، ص 296؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص225.

امام حسين ( عليه السلام ) و شهادت او نيز نقل كرده‌اند.

جبرئيل شهادت امام حسين ( عليه السلام ) را به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در خانه امّ سلمه خبر داد. حسين ( عليه السلام ) بدان‌جا آمد كه جبرئيل نزد پيامبر بود و فرمود: «امت تو، او را مي‌كشند». حضرت فرمود: «تربتي را نشان بده كه به خونش رنگين مي‌شود». جبرئيل مقداري از آن تربت را برداشت كه ناگهان قرمز شد.1

روزي امّ سلمه در خواب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را با چهره‌اي غمگين ديد و حضرت به او فرمود: «من از كربلا و دفن شهدا مي‌آيم». او از خواب برخاست و خاك شيشه را خونين ديد و دانست كه حسين ( عليه السلام ) به شهادت رسيده است.(2)

وي نخستين كسي بود كه به سبب شهادت حضرت صدايش را به شيون در مدينه بلند كرد و ماجرا را براي زنان ديگر باز‌گفت و پس از او ديگر زنان نيز شيون كردند.(3)

روايت كرده‌اند كه امام باقر ( عليه السلام ) فرمود: روزي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در منزل امّ سلمه بود و به او فرمود: «كسي را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كامل الزيارات، جعفر بن محمد بن قولويه، ص 129.

2. امالي، شيخ صدوق، ص120.

3. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 225؛ الثاقب في مناقب الائمه، ابن حمزه، ص331.

نزد من راه نده». حسين ( عليه السلام ) كه كودكي بيش نبود به آنجا آمد. امّ سلمه نتوانست او را باز دارد و وي خود را به جدش (پيامبر) رساند. امّ سلمه از پشت سر حسين ( عليه السلام ) به اتاق آن حضرت درآمد و ديد كه حسين ( عليه السلام ) بر سينه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نشسته است و پيامبر مي‌گريد و چيزي در دست دارد و آن را زير و رو مي‌كند.

سپس پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به امّ سلمه فرمود:

جبرئيل به من خبر داده است كه اين پسرم (حسين) كشته مي‌شود و اين خاك از مكان شهادت اوست. آن را همراه خود داشته باش و هرگاه به خون بدل شد، بدان كه حبيبم حسين ( عليه السلام ) به شهادت رسيده است.

امّ سلمه گفت: «اي رسول خدا از خداوند بخواه تا اين سرنوشت را از او برگرداند». پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:

چنين كردم؛ اما خداي ـ عزّوجلّ ـ وحي كرد كه او با شهادت به جايگاهي مي‌رسد كه هيچ مخلوقي بدان‌جا نخواهد رسيد و شفاعت شيعيانش را مي‌پذيرد. مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) از فرزندان اوست. خوشا به حال كسي كه از دوستان و شيعيان حسين باشد به خدا كه آنان در روز رستاخيز رستگارند.1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. امالي، شيخ صدوق، ص 203.

امام حسين ( عليه السلام ) ، كتاب‌هاي علم اميرمؤمنان و ذخاير نبوت و ودايع امامت را به امّ سلمه سپرد تا پس از شهادتش، او آنها را به امام سجاد ( عليه السلام ) بسپارد.(1) اين كار بر وثاقت و منزلت امّ سلمه نزد اهل‌بيت ( عليهم السلام ) دلالت مي‌كند. حتي بنابر روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، امّ سلمه را درباره شأن و منزلت اميرمؤمنان ( عليه السلام ) شاهد گرفت و از حوادث آينده (پديد آمدن مارقين و قاسطين و ناكثين) آن حضرت را آگاه كرد.(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اصول كافي، ج1، ص340؛ وسائل الشيعه، ج20، ص143.

2. معاني الاخبار، محمد بن علي بن بابويه، ص104؛ امالي صدوق، ص 464.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ


13

درگذشت امّ سلمه

وي پس از ديگر زنان رسول گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) 1 و در 84 سالگي2 در سال 61 ه‍ .ق درگذشت3 و در بقيع دفن شد4 و فرزندش سلمه و عمر، او را در قبر گذاشتند.5

1. معرفة الصحابه، ج6، ص3218.

2. طبقات الكبري، ج8 ، ص87.

3. انساب الاشراف، ص432، سير اعلام النبلاء، ج2، ص210.

4. الاستيعاب، ابن عبدالبر، ج4، ص921.

5. انساب الاشراف، ص432.


63



64


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

14

درس‌هايي از زندگاني امّ سلمه

زنان جامعه امروزي بايد بدانند كه قرآن برترين الگوي‌هاي بانوان را شناسانده است؛ زناني كه در نخستين جامعه اسلامي مي‌زيستند با پيروي از قرآن و سنت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توانستند به قله‌هاي رفيع معنويت گام نهند، امّ سلمه، يكي از آنان است. وي از حريم ولايت دفاع كرد و نزد امامان معصوم ( عليهم السلام ) از منزلت ويژه‌اي برخوردار بود.

زنان مسلمان با پيروي از امّ سلمه مي‌توانند همچون او از حريم ولايت دفاع كنند و فرهنگ اصيل اسلام محمدي را در جامعه بگسترند. وي از زناني بود كه فرزندان خود را به ياري امير مؤمنان فرستاد.

زن مسلمان همچون امّ سلمه بايد از شوهر و فرزندان خود در راه هدف‌هاي مقدس الهي بگذرد و آنان را در برابر اسلام و اهل‌بيت ( عليهم السلام ) فدا كند. قبيله



65



66


امّ سلمه مانع هجرت او به مدينه شده بودند و حتي فرزندش را از وي جدا كردند، اما او با پايداري در راه هدف توانست بر دشمنان اسلام پيروز شود.

وي زني با ايمان و باتقوا بود و از اين روي امامان

به او اعتماد داشتند و همين اعتماد سبب شد كه

امام حسين ( عليه السلام ) ودائع امامت را به او بسپارد تا وي آنها را پس از شهادتش به امام سجاد واگذارد. زنان اين روزگار نيز با ايمان و تقوا مي‌توانند به رتبه بلندي از معرفت دست يابند تا چشمه‌هاي حكمت به روي خود بگشايند.

عُمر دراز و با بركت امّ سلمه سبب شد كه او

امام حسين ( عليه السلام ) را ببيند و هنگام شهادت آن حضرت زنده باشد. او نخستين فردي بود كه در مدينه از شهادت وي آگاه شد و در اين باره شيون و ناله سر داد و تنها براي دفاع از مظلوميت اهل‌بيت كه حق مطلق بودند، به صحنه آمد و از قدرت و شوكت بني‌اميه نهراسيد. زنان امروزي نيز بايد از حق دفاع كنند و از دشمن نهراسند و

هرگز خود را به جلوه‌هاي ماديات و دنيا واندهند و عمرشان را به چراگاه شيطان بدل نسازند به ويژه در اين عصر كه دشمن با فريب‌كاري‌ها و زيباسازي‌ها در پي ‌آلوده كردن آنان و دور ساختنشان از قرآن و پيروي از سنت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و امامان پاك نهاد ( عليهم السلام ) است.


67


كتابنامه

1. الارشاد، محمد بن محمد نعمان (شيخ مفيد)، ترجمه: محمد باقر ساعدي خراساني، تهران، كتاب‌فروشي اسلاميه 1376ه‍‌ .ش.

2. اسدالغابه، علي بن محمد بن‌ اثير، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و ديگران، بيروت، دارالكتب العلميه.

3. اسماء الصحابة الرواة، ابن حزم، تحقيق: سيد كسروي حسين، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1412ه‍ .ق.

4. الاصابه في تمييز الصحابه، احمد بن علي بن حجر، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و ديگران، بيروت، دارالكتب العلميه.

5. امالي، محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق)، چاپ اول، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1400ه‍ .ق.

6. الامامة و السياسة، عبدالله بن مسلم بن قتيبه، تحقيق: علي شيري، چاپ اول، قم، انتشارات رضي، 1413ه‍ .ق.

انساب الاشراف، بلاذري، تحقيق: سهيل ذكار و...، چاپ اول، بيروت، دارالفكر، 1417ه‍‌ .ق.



68


1.

بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، چاپ دوم، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ه‍ .ق.

2. بصائر الدرجات الكبري، محمد بن الحسن صفار، تحقيق ميرزا محسن كوچه باغي، تهران، مؤسسة الاعلمي، 1404ه‍ .ق.

3. بلاغات النساء، ابن طيفور، قم، مكتبة بصيرتي.

4. تاريخ الاسلام، محمد بن احمد ذهبي، تحقيق: عمر عبدالسلام تدمري، بيروت، دارالكتاب العربي، 1410ه‍ .ق.

5. التاريخ الصغير، محمد بن اسماعيل بخاري، تحقيق: محمود ابراهيم زايد، چاپ اول، بيروت، دارالمعرفة، 1406ه‍ .ق.

6. تاريخ الطبري، محمد بن جرير طبري، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت.

7. التاريخ الكبير، محمد بن اسماعيل بخاري، بي‌جا، بي‌تا.

8. تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، بيروت، دار صادر.

9. التحرير الطاووسي، الشيخ حسن بن زيد الدين (صاحب المعالم).

10. تهذيب المقال في تنقيح كتاب الرجال للنجاشي، محمد علي ابطحي، چاپ دوم، قم، 1417ه‍ .ق.

11. الثاقب في مناقب الائمه، محمد بن علي بن حمزه طوسي، تحقيق نبيل رضا علوان، چاپ دوم، قم، انصاريان، 1412ه‍ .ق.

الجرح و التعديل، ابوحاتم رازي، چاپ اول، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1271ه‍ .ق.



69


1.

جمهرة انساب العرب، علي بن احمد بن حزم، بيروت، دارالكتب العلميه.

2. الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندي، قم، مؤسسة الامام المهدي، بي‌تا.

3. الخصال، محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق)، تحقيق: علي اكبر غفاري، قم، مؤسسة النشر الاسلامي.

4. دعائم الاسلام، قاضي نعمان بن محمد تحقيق: آصف بن علي اصغر فيضي، دار المعارف، 1383.

5. دلايل الامامة، محمد بن جرير طبري، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية، چاپ اول، قم، مؤسسة البعثة، 1413ه‍ .ق.

6. رجال ابن ابي داود، تقي الدين حسن بن علي بن داود، نجف، المطبعة الحيدرية، 1392ه‍ .ق.

7. سير اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبي، چاپ هفتم، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1410ه‍ .ق.

8. السيرة النبويه، محمد بن اسحاق بن هشام، تحقيق: مصطفي السقا، قم، انتشارات ايران، 1363ه‍ . ش.

9. سيرت رسول الله، قاضي ابرقوه، تصحيح دكتر اصغر مهدوي، چاپ دوم، تهران، انتشارات خوارزمي، 1361ه‍‍ .ش.

شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، انتشارات كتابخانه مرعشي نجفي، ناشر دار احياء الكتب العلميه.



70


1.

الطبقات الكبري، محمد بن سعد، تحقيق: محمد عبدالقادر عطا، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1410ه‍ .ق.

2. طرائف المقال في معرفه طبقات الرجال، سيد علي اصغر بروجردي، تحقيق: سيد مهدي رجائي، چاپ اول، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1410ه‍ .ق.

3. العقد الفريد، ابن عبدربه، شرح و ضبط: احمد امين و احمد الزين، بيروت، دارالكتاب العربي، 1403ه‍ .ق.

4. العوالم، الامام الحسين ( عليه السلام ) ، عبدالله بحراني، تحقيق: مدرسه الامام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ، چاپ اول، قم، چاپخانه امير،

1407ه‍ .ق.

5. الغارات، ابراهيم بن محمد ثقفي، انتشارات انجمن آثار ملي.

6. كافي، محمد بن يعقوب كليني، ترجمه: سيدجواد مصطفوي، تهران، دفتر نشر اهل البيت ( عليهم السلام ) .

7. كتاب الولاية، ابن عقده، كوشش: عبدالرزاق محمد حسين حرزالدين، چاپ اول، قم، انتشارات دليل، 1421ه‍ .ق.

8. المحبر، محمد بن حبيب بغدادي، بي‌جا، بي‌تا.

9. المستخرج من كتاب حل الاشكال، حسن بن زين الدين، تحقيق: فاضل جواهري، قم، كتابخانه مرعشي نجفي، 1411ه‍ .ق

10. مسند ابويعلي، ابويعلي موصلي، تحقيق: مصطفي عبدالقادر عطاء، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1418ه‍ .ق.

مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت، دارصادر.



71


1.

المصنف، عبدالله بن محمد بن ابي شيبه، تحقيق: سعيد محمد الحمام، چاپ اول، بيروت، دارالفكر، 1409ه‍‌ .ق.

2. المعارف، عبدالله بن مسلم بن قتيبه، تحقيق: دكتر ثروة عكاشه، چاپ دوم، مصر، دارالمعارف.

3. معاني الاخبار، محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق)، تحقيق: علي اكبر غفاري، چاپ اول، قم، انتشارات اسلامي، 1361ه‍ .ش.

4. معرفة الصحابة، ابونعيم، تحقيق عادل يوسف الغرازي، چاپ اول، رياض، دارالوطن، 1419ه‍ .ق.

5. المغازي، واقدي، تحقيق: مارسدن جونس، چاپ سوم، بيروت، منشورات مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1409ه‍ .ق.

6. المناقب، الموفق بن احمد مكي، تحقيق: مالك محمودي، چاپ دوم، قم، مؤسسة نشر اسلامي جامعه مدرسين، 1411ه‍ .ق.

وسائل الشيعه، محمد بن حسن حر عاملي، تحقيق: عبدالرحيم رباني شيرازي، چاپ ششم، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1412ه‍ .ق


| شناسه مطلب: 78425