بخش 8
بخش سوّم : حرم جناب ابراهیم و عثمان بن مظعون حرم جناب ابراهیم چگونگی حرم و ضریح جناب ابراهیم سایر مدفونین در بقعه ابراهیم تاریخ بنای این بقعه ضریح جناب ابراهیم سنت رسول الله ( صلّی الله علیه وآله ) عثمان بن مظعون در مکه ابن مظعون و ردّ پناهندگی مشرکان عثمان بن مظعون در مدینه گریه رسول خدا در مرگ عثمان بن مظعون بوسه رسول خدا بر پیشانی ابن مظعون نمونه هایی از گفتار و عمل رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) نصب سنگ بر قبر ابن مظعون سرگذشت این سنگ قبر
185 |
بخش سوّم :
حرم جناب ابراهيم و عثمان بن مظعون
187 |
حرم جناب ابراهيم
از جمله بقعه ها و گنبد و بارگاهها در داخل بقيع كه به وسيله وهابيان منهدم گرديده است ، ساختمان بقعه وحرم متعلق به جناب ابراهيم فرزند رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي باشد . و از اين جهت كه پيكر جناب ابراهيم در كنار قبر عثمان بن مظعون صحابه جليل القدر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به خاك سپرده شده و هر دو قبر در كنار هم قرار گرفته اند . اين بقعه همانگونه كه به بقعه جناب ابراهيم مشهور شده است ، گاهي به عثمان بن مظعون هم نسبت داده مي شود .
چگونگي حرم و ضريح جناب ابراهيم
وضعيت حرم جناب ابراهيم در كتب تاريخ و مدينه شناسي ، از اوايل قرن هفتم مطرح و در مقاطع مختلف از آن سخن گفته شده است ولي قبل از تاريخ ياد شده ، آيا اين بقعه به چه شكل بوده و اصلاً داراي ساختمان بوده است يا نه ، در اين مورد مطلبي بدست نيامده امّا آنچه مسلم است و با اهميتي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به هنگام دفن اين دو بزرگوار ، براي حفظ و بقاي قبر آنان قائل بوده اين دو قبر در ميان مسلمانان در طول تاريخ مشخص و داراي احترام و از قبوري بوده كه مسلمانان زيارت آنها را همانند قبور ساير شخصيتهاي مذهبي از اعمال مستحب و جزو وظايف مهم مي دانستند و طبعاً در حفظ اصل قبرها و در ايجاد سقف و سايه بان در روي آنها تلاش مي نمودند .
188 |
ابن جبير ( متوفاي 614 ) در مورد اين بقعه مي گويد : « و أَمامَهُ قَبْر السّلالة الطاهرة ابراهيم بن النبي ( صلّي الله عليه وآله ) و عليه قبّة بيضاء » ( 1 ) در مقابل قبر مالك بن انس قبر سلاله رسول خدا است و در روي اين قبر گنبدي است سفيد رنگ . مشابه همين جمله را ابن بطوطه جهانگرد ديگر ( 756 ) ذكر نموده است . ( 2 )
ابن جبير در مورد ضريح جناب ابراهيم پس از آن كه زيبايي و استحكام ضريح ائمه بقيع را با اين بيان توصيف مي كند كه : اصل اين ضريح از چوب اما بديعترين و زيباترين نمونه اي است از نظر فن و ظرافت و نقوش . برجسته از جنس مس بر آن ترسيم و ميخكوبي هايي به جالبترين شكل در آن تعبيه شده كه نماي آن را هرچه زيباتر و جالبتر نموده است . مي گويد : « و علي هذا الشكل قبر ابراهيم بن النبي » . ( 3 )
« قبر ابراهيم فرزند پيامبر نيز به همين شكل است . »
پس از ابن جبير ، ابن نجار مدينه شناس ( متوفاي 643 ) نيز از بقعه و ضريح جناب ابراهيم ياد نموده و چنين مي گويد :
« و قبر ابراهيم بن النبي و عليه قبّة و ملبن ساج » . ( 4 )
« قبر ابراهيم فرزند پيامبر داراي گنبد و ضريحي از چوب ساج مي باشد . »
محمد بن احمد مطري ( متوفاي 741 هـ ) در كيفيت ساختمان اين بقعه مي گويد :
« وعليه قبة فيها شباك من جهة القبلة و هو مدفون عند جنب عثمان بن مظعون رضي الله عنه » . ( 5 )
« در روي بقعه ابراهيم گنبدي است و در ديوار سمت جنوبي اين بقعه ، شبكه هايي وجود دارد و او در كنار قبر عثمان بن مظعون دفن شده است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رحله ابن جبير ، ص 144
2 . رحله ابن بطوطه ، ص 119
3 . رحله ، ابن جبير ، ص 144
4 . اخبار المدينه ، ص 155
5 . التعريف بما انسته الهجرة من معالم دار الهجره ، چاپ قاهره ، ص 46
189 |
از گفتار سمهودي ( متوفاي 911 ) معلوم مي شود كه اين بقعه و ضريح در زمان وي نيز به همان شكلي بوده كه مطري و ديگر مدينه شناسان قبل از وي ياد نموده اند ؛ زيرا او مي گويد :
« وقبره علي نعت قبر الحسن و العباس و هو ملصق الي جدار المشهد القبلي و في هذا الجدار شباك » . ( 1 )
( ضريح ) ابراهيم همانند ( ضريح ) حسن ( عليه السلام ) و عباس است و اين ضريح چسبيده به ديوار جنوبي حرم و در اين ديوار شبكه هايي وجود دارد .
سيد اسماعيل مرندي كه در سال 1255 هجري مدينه را زيارت نموده در كتاب خود از اين بقعه چنين ياد مي كند : و ديگر قبه حضرت ابراهيم پسر حضرت رسول خدا است كه يك ضريح دارد . ( 2 )
نايب الصدر شيرازي هم كه در سال 1305 هـ . سفر حج نموده است ، در شمار بقعه هاي موجود در بقيع مي گويد : و بقعه ابراهيم بن النبي ( صلّي الله عليه وآله ) بر سر در آن چند شعر تركي است و يك مصرع آن كه فارسي است نقل مي شود : « شهزاده سلطان رسل ابراهيم » . ( 3 )
ابراهيم رفعت پاشا كه براي آخرين بار در سال 1325 و تقريباً بيست سال قبل از تخريب آثار مذهبي در حجاز ، بقيع را زيارت نموده ، از اين بقعه چنين نام مي برد : « گنبد و بارگاه عباس و حسن بن علي ( عليه السلام ) از همه گنبد و بارگاههاي موجود در بقيع ؛ مانند گنبد ابراهيم و . . . بزرگتر و مرتفع تر است . » ( 4 )
خلاصه : آنچه از گفتار اين مورخان و نويسندگان از قرن هفتم تا قرن چهاردهم هجري بدست آمد ، اين است كه قبر شريف جناب ابراهيم سلاله پاك رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و جناب عثمان بن مظعون يكي از باوفاترين صحابه ها و ياران آن حضرت ؛ همانند ساير
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وفاء الوفا ، ج 3 ، ص 918
2 . توصيف مدينه به نقل فصلنامه ميقات حج ، شماره 5 ، ص 118
3 . سفرنامه نايب الصدر شيرازي ، ص 230
4 . مرآت الحرمين ، ج 1 ، ص 426
190 |
قبور اقوام پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) در بقيع داراي بقعه و گنبد و بارگاه بوده است و قبر جناب ابراهيم كه داراي زيباترين ضريح همانند ضريح ائمه بقيع ( عليهم السلام ) و در سمت جنوبي اين بقعه و متصل به ديوار قرار گرفته و در اين سمت از ديوار شبكه هايي نيز تعبيه شده بود كه ارتباط زايرين با داخل حرم بوسيله اين شبكه ها حفظ مي گرديد .
و بالأخره توجه زائرين و حجاج كه در طول تاريخ از نقاط مختلف جهان به مدينه منورّه مشرف مي شدند ، به اين بقعه شريف و قبر مبارك منعطف مي گشت و اگر در اثر كثرت و ازدحام زائرين ، امكان وارد شدن به داخل اين حرم وجود نداشت ، طبعاً از بيرون حرم و از مقابل شبكه ، قبر فرزند رسول خدا را زيارت و در اين محل به دعا و راز و نياز با خداوند متعال مي پرداختند .
و اينك در مورد اين حرم شريف تذكر دو موضوع ضروري به نظر مي رسد : يكي معرفي ساير مدفونين در اين محل و دومي بيان تاريخ بناي اين بقعه و بارگاه .
ساير مدفونين در بقعه ابراهيم
ماريه قبطيه مادر جناب ابراهيم
وي در سال پانزده هجرت از دنيا رفت و عمر بن خطاب بر پيكرش نماز خواند و در بقيع در كنار قبر فرزندش ابراهيم به خاك سپرده شد . ( 1 )
عبدالرحمان بن عوف
بطوري كه در گفتار بعضي از مورخان و مدينه شناسان ملاحظه فرموديد و در آينده نيز به آن خواهيم رسيد ، قبر جناب ابراهيم در كنار قبر عثمان بن مظعون و هر دو زير يك گنبد قرار داشتند . ولي بعضي از مورّخان علاوه بر قبر عثمان بن مظعون وجود قبر تعدادي ديگر از صحابه را نيز در اين بقعه گزارش كرده اند ؛ از جمله قبر عبدالرّحمان ابن عوف .
ابن نجار در ضمن روايتي مي گويد : « عايشه در آخرين روزهاي زندگي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . البداية والنهاية ، كامل ابن اثير ، شرح حال ماريه .
191 |
عبدالرحمان بن عوف ، بر وي پيام داد كه در صورت تمايل مي تواند وصيّت كند در داخل حرم پيامبر دفن شود ، ابن عوف در پاسخ اين پيام گفت : « گذشته از اين كه نمي خواهم خانه رسول خدا و محل زندگي عايشه را بوسيله دفن شدن ، در مضيقه قرار دهم من با عثمان بن مظعون پيماني دارم كه هر يك از ما جلوتر از دنيا رود ، دوّمي هم در جوار او به خاك سپرده شود .
ابن نجار پس از نقل اين روايت مي گويد : « بنابر اين ، قبر ابن عوف هم مانند ابن مظعون در كنار قبر ابراهيم در داخل بقعه او قرار دارد » . ( 1 )
اسعد بن زراره و . . .
عباسي از علماي قرن يازدهم پس از اشاره به بقعه جناب ابراهيم و عثمان بن مظعون مي گويد : « و نقل مي كنند در اين بقعه غير از قبر اين دو شخصيت ، قبر چند تن ديگر از صحابه واقع شده است . يكي از آنها اسعد بن زراره و ديگري سعد بن ابيوقاص است كه در عقيق بدرود حيات گفت و جنازه اش به مدينه منتقل و در اين محل بخاك سپرده شد و همچنين قبر عبدالرحمن بن عوف و عبدالله بن مسعود و خنيس بن حذافه سهمي در داخل حرم جناب ابراهيم واقع شده است » . ( 2 )
علي حافظ ( 3 ) از مؤلفان قرن اخير پس از ذكر افراد پنجگانه ياد شده ، مي گويد : « و بنابر تأييد بعضي از مورّخان ، قبر فاطمه بنت اسد نيز در اين محل و در داخل حرم ابراهيم قرار گرفته است » . ( 4 )
سمهودي مدينه شناس معروف كه يك قرن قبل از عباسي مي زيسته است مي گويد : « در طرف شمال قبر جناب ابراهيم و در داخل حرم او ، شكل دو قبر جديد به چشم مي خورد كه نه ابن نجار و نه هيچيك از مدينه شناسان بعد از وي از اين دو قبر ياد ننموده اند » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اخبار مدينة الرسول ، ص 156
2 . عمدة الاخبار في مدينة المختار ، ص 152
3 . فصول من تاريخ المدينة المنوره ، ص 169
4 . در بحث تاريخ حرم ائمه بقيع ، مردود بودن اين احتمال را توضيح داده ايم مراجعه شود .
192 |
سمهودي اضافه مي كند : « همانگونه كه قبلاً اشاره نموديم ، مورّخان مي گويند : قبر ابراهيم در كنار قبر عثمان بن مظعون قرار گرفته و عبدالرّحمان بن عوف هم طبق وصيت خود در اين مكان بخاك سپرده شده است و لذا مناسب است اين دو صحابه نيز مانند ابراهيم در اين محل زيارت شوند » . ( 1 )
از گفتار سمهودي ظاهر مي شود كه به عقيده وي ، بجز ابن مظعون و ابن عوف ، از صحابه كسي در داخل بقعه ابراهيم دفن نشده است و چند تن از صحابه كه بعضي از مورّخان از آنها ياد نموده اند ، كه در مجاورت ابراهيم و در داخل بقعه او بخاك سپرده شده اند ، قبر آنان در مجاورت او ولي در خارج بقعه ، و نه در داخل آن ، قرار دارد » .
تاريخ بناي اين بقعه
همانگونه كه قبلاً آورديم ، ساختمان حرم و ضريح جناب ابراهيم از اوايل قرن هفتم و به وسيله ابن جبير مطرح شده است و او هم از وضع موجود اين حرم و ضريح و از آنچه خود شاهد آن بوده ياد نموده است اما آيا همان بقعه و ضريح در چه تاريخ و به وسيله چه كسي ساخته شده و همچنين اين حرم قبل از اين بنا و در طول قرنهاي اول به چه شكل بوده ، در گفتار نويسندگان و مورخان در اين مورد مطلب صريحي وجود ندارد و ليكن از شواهد و قرائن موجود در گفتار آنان و تصريح بعضي از بزرگان شيعه مي توان در مورد تاريخ تقريبي و نسبت به باني اين بقعه و ضريح اظهار نظر نمود .
قاضي نور الله شوشتري ( رضي الله عنه ) پس از آنكه مجد الملك را باني ساختمان حرم ائمه بقيع معرفي مي كند ، مي گويد : « و چهار طاق عثمان بن مظعون را . . . او بنا كرده است و مشهد امام موساي كاظم و امام محمد تقي در مقابر قريش در بغداد را هم او بنا نموده است و مشهد سيد عبدالعظيم حسني در ري و غير آن از مشاهير سادات علوي و اشراف فاطمي ( عليهم السلام ) از آثار او است » . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وفاء الوفا ، ج 3 ، ص 919
2 . مجالس المؤمنين ، ج 2 ، ص 458
193 |
ضريح جناب ابراهيم
بطوري كه ملاحظه فرموديد ، ابن جبير جهانگرد معروف و سمهودي مدينه شناس مشهور ، در ضمن توصيف از ضريح ائمه بقيع و معرفي ضريح ابراهيم به مشابهت و قرين بودن آن دو ، تكيه و تأكيد نموده اند و اين گفتار و تشبيه ، كه نشانگر شباهت تام از نظر فني و مواد اوليه و استحكام و ظرافت و نقوش و خطوط موجود در اين دو ضريح است طبعاً گوياي اين حقيقت مي باشد كه آنها در يك زمان و در زير نظر يك صنعتكار و به دست يك استاد كار ساخته شده اند .
بطور خلاصه در ارتباط با ساختمان حرم و ضريح جناب ابراهيم سه موضوع قابل توجه است :
1 ـ ايجاد گنبد و بارگاه و ساخته شدن ضريح ائمه بقيع به وسيله مجد الملك بوده كه در محل خود توضيح داده شد .
2 ـ قاضي نورالله شوشتري تصريح مي كند كه حرم جناب ابراهيم نيز به وسيله مجد الملك ساخته شده است .
3 ـ و بالأخره شباهت هايي كه در ميان دو ضريح وجود داشته است .
و از مجموع اين سه مطلب مي توان چنين نتيجه گيري نمود كه باني ضريح جناب ابراهيم ، مانند حرم او و مانند حرم و ضريح ائمه بقيع ، مجد الملك براوستاني است كه در اواخر قرن پنجم هجري ساخته شده است .
سنت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در تدفين ابن مظعون و ابراهيم ( عليه السلام )
اين بود آنچه در مورد تاريخ بقعه و بارگاه و قبر جناب ابراهيم و عثمان بن مظعون بدست ما رسيده است و در اختيار خوانندگان ارجمند قرار داديم .
ولي در مورد اين دو شخصيت ، موضوع مهم و نكته حساس و جالبتر از جنبه تاريخ ، توجّه به سنّت رسول خدا و توجه به روش آن حضرت در كيفيت تشييع و تدفين آنها و فراگرفتن احكام اسلامي در اجراي سنت عملي آن بزرگوار در مورد تدفين و مراسم پس از آن ، نسبت به همه مسلمانان مخصوصاً آنان كه از قداست
194 |
و معنويت بيشتري برخوردارند و با رسول خدا پيوند خانوادگي و يا افتخار صحابگي آن حضرت را دارند و همچنين كساني كه داراي خدمات ارزنده به اسلام و قرآن مي باشند .
زيرا مسلّم است كه مراسم تشييع و تدفين ابن مظعون و ابراهيم بدستور مستقيم و به مباشرت شخص رسول خدا انجام گرفته و در حقيقت آن حضرت اين بخش از دستورات آيين خويش را عملاً بعنوان درس و برنامه همگاني در اين دو مراسم تعليم فرموده است و تمام مسلمانان موظّفند اين درس را همانند ساير برنامه هاي ديني فرا گيرند و از سنت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پيروي و دستور او را اجرا و عملي سازند كه { وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا } .
بيان اين برنامه عملي و توضيح اين سنت جاوداني ايجاب مي كند كه مروري داشته باشيم به بيوگرافي ابن مظعون و جناب ابراهيم و نگاهي بر مراسم تشييع و تدفين پيكر پاك اين دو شخصيت بزرگوار ؛ آنچنان كه در منابع حديثي و تاريخي نقل گرديده است .
عثمان بن مظعون در مكه
صحابه بزرگ ؛ عثمان بن مظعون ، كنيه اش ابوسائب از سابقين در اسلام و چهاردهمين فرد است كه در مكه به نداي توحيد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) لبيك گفته و اسلام را پذيرفته است و يكي از مسلمانان مجاهد و مبارز و از كساني بوده است كه دفاع از حريم اسلام و فداكاري در حمايت از شخص رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را در رأس وظايف و برنامه هاي زندگي خويش قرار داده است .
بنا به گفته بعضي از مورخان ، وي افتخار اخوّت و برادري رضاعي با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را هم داشته است و او از آن عده از مسلمانها است كه ( هاجر الهجرتين ) در اثر فشار مشركين مكه ، هم در هجرت به حبشه شركت نمود و هم جزو مهاجرين به مدينه بود . و طبق گفتار بعضي از مورّخان سرپرستي مهاجرين حبشه از طرف رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر وي محول شده بود .
195 |
ابن مظعون و ردّ پناهندگي مشركان
عثمان بن مظعون در مراجعت ازحبشه با اين كه در جوار و پناه وليد بن مغيره يكي از سرشناسان مشركان مكه قرار گرفت و از ايذاء و اذيت مشركان در امان بود اما براي هماهنگي با ساير مسلمانان و اعلان استقلال و عظمت اسلام و تحقير شرك و بت پرستي جوار او را مردود اعلان نمود و تمام عواقب و آثار خطرناك آن را جانانه پذيرا گرديد و به وليد چنين گفت : « من اينك از جوار تو خارج مي گردم ؛ زيرا دوست دارم همانند پيامبر و مسلمانان ديگر ، بجز خدا ، در پناه كسي نباشم و از وليد خواست كه اين موضوع در ميان مردم مكه اعلان شود ، از اين رو به همراه وي وارد مسجد الحرام گرديد و در ميان سران قريش خارج شدن خويش را از پناه وليد اعلان نمود . ( 1 )
عثمان بن مظعون در مدينه
ابن مظعون پس از هجرت به مدينه ، گذشته از اين كه يكي از ياران عابد و زاهد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بحساب مي آمد يكي از چند نفر از صحابه بود كه از ديگر ياران آن حضرت نسبت به احكام آشناتر و از اين لحاظ در ميان سايرين معروفتر بودند .
ابن مظعون در زهد و دوري از لذائذ زندگي ، به اينجا رسيد كه تصميم گرفت حتّي بعضي از مباحات را نيز ترك كند ، از اين رو از معاشرت با همسرش نيز خودداري ورزيد . همسر او شكايت به نزد رسول خدا برد ، آن حضرت او را از اين عمل منع و به انجام وظايف نسبت به زن و فرزند تشويق فرمود .
ابن مظعون جزو كساني بود كه در دوران جاهلي نيز لب به شراب نمي زد و شعارش اين بود : « شخص عاقل هيچگاه به چيزي كه عقل را زايل و موجب تمسخر ديگران مي گردد نزديك نمي شود » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . طبقات ابن سعد 3ق ، ج 1 ، ص 286 ؛ اصابه ، ج 2 ، ص 464 ؛ استيعاب ، ج 3 ، ص 85 ؛ تاريخ الإسلام ذهبي ، حوادث سال دوم هجرت .
196 |
و او جزو چند تن از صحابه است كه تصميم گرفتند براي مبارزه با گناه و دوري از معصيت ، خود را « اخصاء » و غريزه جنسي خود را بطور كلّي از بين ببرند و در اين مورد نيز با مخالفت رسول خدا مواجه گرديدند و رسول خدا فرمود : « يا ابن مظعون عليك بالصّوم فانّها مجفرة » ؛ « بر تو باد روزه گرفتن كه شكننده غريزه جنسي است » .
ابن مظعون جزو بدريون و از يكصد و سيزده نفر صحابه است كه در جنگ بدر شركت جسته و اين افتخار و از خودگذشتگي را بر افتخارات ديگرش افزوده است .
بهرحال ، وي معيار و الگوي فضيلت و زهد و تقوا و از خودگذشتگي معرفي شده است و لذا در زيارت ناحيه مقدسه آمده است : « السلام علي عثمان بن اميرالمؤمنين سمّي عثمان ابن مظعون » . ( 1 )
گريه رسول خدا در مرگ عثمان بن مظعون
عثمان بن مظعون در ذي حجه سال دوم هجرت ، پس از آن كه در جنگ بدر شركت نمود ، بدرود حيات گفت و او اوّل كسي است از مهاجرين ، كه در بقيع بخاك سپرده شد . ( 2 )
مورّخان و شرح حال نويسان از جمله ابن عبدالبر ( متوفاي463 ) و ابن اثير ( متوفاي630 ) از ابن عباس نقل نموده اند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به هنگام مرگ عثمان بن مظعون ، در بالين وي نشسته بود ، صورت به صورت او گذاشت ، چون سر برداشت اشك در ديدگان آن حضرت حلقه زده بود و دوّمين بار صورت به صورت او گذاشت چون سر برداشت اشك و اندوه آن حضرت براي همه حاضرين مشهود بود و سوّمين بار صداي ناله و شيونِ آن حضرت بلند گرديد و حاضرين با ديدن اين منظره گريه و شيون سر دادند . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تلخيص از اسدالغابه ، ج 3 ، ص 386 ؛ اصابه ، ج 2 ، ص 464 ؛ استيعاب ، ج 3 ، ص 87 ؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 249 ؛ فروع كافي ، ج 2 ، ص 56 ، 57
2 . و اولين كسي كه از انصار در بقيع دفن شده است اسعد بن زراره مي باشد .
3 . استيعاب ، ج 3 ، ص 87 ؛ اسد الغايه ، ج 3 ، ص 383
197 |
بوسه رسول خدا بر پيشاني ابن مظعون
در منابع شيعه از امام صادق ( عليه السلام ) ( 1 ) و در منابع اهل سنت از عايشه ( 2 ) روايت شده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از تغسيل و تكفين ابن مظعون ، در حالي كه اشك مي ريخت بر پيشاني او بوسه زد « فلمّا غسل و كفن قَبَّله رسول الله بين عينيه » ( 3 ) در مسند احمد بن حنبل و طبقات گفتار عايشه چنين نقل شده است :
« انّ رسول الله قَبَّل عثمان بن مظعون و هو ميّت ، قال فرأيت دموع النّبي تسيل علي خدّ عثمان بن مظعون » . ( 4 )
و همچنين اين نكته از گفتار محدّثان و مورّخان به وضوح بدست مي آيد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بهنگام مرگ و دفن پيكر ابن مظعون و بعدها تا آن حضرت زنده بود ، با قول و عملش و با گفتار و كردارش بر حفظ اثر قبر و اِبقاء نام اين صحابه جليل القدر توصيه و تأكيد مي فرمود و بر سر تربت وي حاضر مي گرديد و ياد او را زنده و براي وي از خداوند متعال اعلاي درجه و نزول رحمت درخواست مي نمود .
نمونه هايي از گفتار و عمل رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين مورد
پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) بهنگام مرگ ابن مظعون ، چنين فرمود : « ادفنوا عثمان بن مظعون بالبقيع يكن لنا سلفاً فنعم السلف سلفنا عثمان بن مظعون » . ( 5 )
و اين جمله را بهنگام دفن پيكر او نيز تكرار نمود : « نعم السلف الصالح عثمان بن مظعون » . ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . من لايحضره الفقيه ، ج 1 ، احكام الاموات ؛ فروع كافي ، ج 1 ، ص 72 و 73 ؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 249
2 . سنن ترمذي كتاب الجنائز ، ح 994 ؛ استيعاب ، ج 3 ، ص 85
3 . سنن ابي داود ، ج 2 ، ص 179 ؛ تاريخ المدينه ابن شبه ، ج 1 ، ص 100 ؛ اسدالغابه ، ج 3 ، ص 387 ؛ استيعاب ، ج 3 ، ص 85 ؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 249
4 . مسند احمد بن حنبل ، ج 6 ، ص 55 و 56 و 206 ؛ طبقات ، ج 3 ، ق 1 ، ص 288
5 . تاريخ المدينه ، ج1 ، ص100 ؛ استيعاب ، ج3 ، ص85 ؛ اسدالغابه ، ج3 ، ص387 ؛ تنقيح المقال ، ج2 ، ص249
6 . همان .
198 |
و بهنگام مرگ فرزند عزيزش ابراهيم فرمود : « الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون » . ( 1 )
بكار گيري و تكرار كلمه « سلف صالح » مخصوصاً بهنگام دفن ابراهيم و پس از گذشت هشت سال از وفات ابن مظعون تأكيد بر اين است كه بايد ياد ابن مظعون بعنوان يادگاري از گذشتگان صالح و نمونه اي از صحابه فداكار رسول خدا زنده و جاويد بماند و نام و خاطره او از خاطرها محو نگردد .
نصب سنگ بر قبر ابن مظعون
پس از اين كه پيكر عثمان بن مظعون دفن گرديد ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با دست مباركش قطعه سنگي را بعنوان نشانه و علامت بر قبر وي نصب و با اين عمل خويش نيز همانند گفتارش ياد او را زنده و قبر او را براي هميشه مشخص فرمود .
ابن عبدالبر مي گويد : « و اعلم النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) قبره بحجر و كان يزوره » . ( 2 ) رسول خدا قبر عثمان را با قطعه سنگي مشخص فرمود و هميشه اين قبر را زيارت مي نمود . و هم او از عبيدالله بن رافع چنين نقل مي كند : « فوضع رسول الله حجراً عند رأسه و قال هذا فرطنا » . ( 3 ) همين جمله را ابن سعد هم در طبقات نقل نموده است . ( 4 )
در دعائم الإسلام از اميرالمؤمنين نقل مي كند : « انّ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) لما دفن عثمان ابن مظعون دعا بحجر فوضعه عند رأس قبره و قال يكون عَلَماً ليدفن اليه قرابتي » . ( 5 ) رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چون ابن مظعون را دفن نمود دستور داد قطعه سنگي را در طرف بالاي قبر او نصب كنند و فرمود اين سنگ علامت است تا قوم و خويش مرا در كنار آن دفن كنند .
در تاريخ الكامل مي گويد : « وجعل رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) علي رأس قبره حجراً
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ المدينه ، ج1 ، ص100 ؛ استيعاب ، ج3 ، ص85 ؛ اسدالغابه ، ج3 ، ص387 ؛ تنقيح المقال ، ج2 ، ص249
2 . استيعاب ، ج 3 ، ص 85
3 . همان .
4 . طبقات ، ج 3 ، ق 1 ، ص 289
5 . بحار الانوار ، ج 82 ، ص 22
199 |
علامةً لقبره » . ( 1 )
سمهودي در ضمن نقل اصل موضوع و اين كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) قطعه سنگي را بر روي قبر ابن مظعون نصب نمود به كيفيت اين سنگ قبر نيز اشاره مي كند و مي گويد : « اين قطعه سنگ نه قطعه سنگ معمولي بلكه قسمت پايين يك هاون سنگي بود كه پس از شكسته شدن و غير قابل استفاده بودن ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را بر قبر عثمان بن مظعون نصب نمود « فجعل رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) اسفل مهراس علامة علي قبره » آنگاه فرمود : « وَاجْعَلْني لِلْمُتَّقِينَ إِماماً » . ( 2 )
سرگذشت اين سنگ قبر
اين بود گفتار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مورد عثمان بن مظعون و اين بود عملكرد آن حضرت در مراسم تدفين وي و نصب نمودن سنگ قبر بر روي قبر او تا علامتي بر آن قبر باشد و آيندگان آن را بشناسند و نسبت به صاحبش عرض ادب و احترام نمايند و خاطره او را بعنوان سرمشق زنده بدارند و شخصيت هاي اسلامي ديگر و اقوام و عشيره رسول خدا را در جوار آن دفن نمايند .
و اين قطعه سنگ تا دوران خلافت معاوية بن ابي سفيان در روي اين قبر قرار داشت و صحابه رسول خدا و مسلمانان طبق دستور و ارشاد آن حضرت به وسيله اين علامت ، قبر ابن مظعون را مي شناختند و مانند خود آن حضرت به زيارتش مي شتافتند ولي در دوران معاويه كه مروان بن حكم امارت مدينه را به دست گرفت ، دستور داد اين علامت و اين قطعه سنگ را از قبر عثمان بن مظعون برداشتند و در روي قبر عثمان بن عفان نصب نمودند . مروان مي گفت : « والله لايكون علي قبر عثمان بن مظعون حجر يعرف به » ؛ « به خدا سوگند براي من قابل قبول نيست كه در قبر عثمان بن مظعون علامتي باشد و با آن شناخته شود » .
و اين عمل از نظر افكار عمومي آنچنان زننده و مورد اعتراض بود كه افراد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكامل ، ج 2 ، ص 97 و 98
2 . وفاء الوفا ، ج 3 ، ص 914
200 |
سرشناس از بني اميه نيز اظهار مخالفت نمودند و به مروان گفتند : « چرا قطعه سنگي را كه با دست رسول خدا نصب شده بود ، بجاي ديگر منتقل نمودي » ولي مروان به اين اعتراضها توجهي نكرد و در پاسخ آنان گفت : عثمان فعثمان ! چه فرق مي كند آن عثمان يا اين عثمان و گاهي چنين گفت : « اما والله اذ رميت فلا يرد » ؛ « به خدا سوگند پس از اين تغيير مكان قابل برگشت نيست . » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اسد الغابه ، ج 3 ، ص 387 ؛ تاريخ المدينه ابن زباله به نقل وفاء الوفا ، ج 3 ، ص 894 و 914 ؛ تاريخ المدينه ابن شبه ، ج 1 ، ص 102 ؛ عمدة الاخبار ، ص 152