بخش 9

ابراهیم از تولد تا وفات مراسم تولد انتقال ماریه به خارج از مدینه محبت پیامبر نسبت به ابراهیم گریه رسول خدا و ماریه در کنار بستر ابراهیم انتقال پیکر ابراهیم غسل پیکر ابراهیم گریه رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) تشییع جنازه نماز رسول خدا بر ابراهیم کیفیت دفن گریه رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) نصب سنگ و ریختن آب بر قبر ابراهیم جلوگیری رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) دو مسأله مهم عاطفی و اجتماعی در سنت رسول خدا « گریه و حفظ آثار شخصیتهای مذهبی » اینک ادامه بحث گریه از دیدگاه فقه شیعه گریه از دیدگاه فقه اهل سنت اختلاف نظر در مقام عمل مخالفت خلیفه دوم با گریه پیروی مسلمانان از سنت رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) یک اشکال و پاسخ آن نگاهی به چگونگی مسجد رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) شن ریزی کف مسجد روشنایی مسجدالنبی ( صلّی الله علیه وآله ) کیفیت قبر رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله )


200


ابراهيم از تولد تا وفات

اين بود اجمالي از تاريخ زندگي عثمان بن مظعون و نكات برجسته اي از زهد و عبادت و مبارزه و استقامت او در برابر كفر و شرك و همچنين نكاتي درباره مرگ و مراسم تدفين و احترام و تجليل رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از اين صحابه جليل و گريه آن بزرگوار در كنار پيكر او .

واينك اجمالي از بيوگرافي جناب ابراهيم فرزند رسول خدا و نكاتي از تولد و عاطفه و محبت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نسبت به اين فرزند عزيزش و چگونگي انتقال و تدفين اين طفل شانزده ماهه و گريه رسول خدا و سايرين در كنار پيكر و بهنگام دفن اين دُردانه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) .

مراسم تولد

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در ذيقعده سال ششم هجرت كه از جنگ حديبيه مراجعت فرمود ، نامه اي به وسيله يكي از اصحابش به نام حاطب بن ابي بلتعه به مقوقس پادشاه اسكندريه ارسال داشت كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين نامه او را به توحيد و قبول اسلام فراخوانده بود . مقوقس گرچه اسلام را نپذيرفت ولي احترام و ادب كامل را نسبت به نامه رسول خدا و پيك آن حضرت مراعات نمود و هنگام دريافت نامه گفت از اين پيام عطر خير و نيكي استشمام مي شود و دستور داد نامه رسول خدا در ميان صندوقي از عاج محفوظ بماند و


201


به همراه پاسخ اين نامه دو كنيز به نام ماريه و سيرين كه هر دو خواهر و از زيبايي برخوردار بودند با هداياي ديگر به محضر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ارسال نمود . اين دو خواهر پس از ورود به مدينه طبق دعوت و هدايت شخص رسول خدا به آيين اسلام گرويدند و در تاريخ جزو زنان مؤمنه و بافضيلت شناخته مي شوند . رسول خدا ماريه را براي خود نگهداشت و سيرين را به حسان بن ثابت شاعر معروف و مخصوص خود اهدا نمود . حسان از سيرين داراي فرزندي شد به نام عبدالرّحمان كه با ابراهيم فرزند پيامبر پسرخاله مي باشند . ( 1 )

انتقال ماريه به خارج از مدينه

از روزهاي اول ورود ماريه به خانه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بعضي از همسران آن حضرت نسبت به وي با چشم حسادت نگاه مي كردند و تحمل اين بانوي جوان و تازه وارد براي آنان سخت مي نمود ولي با ظاهر شدن اثر حمل در وي ، اين حالت شديدتر و اظهار ناراحتي بيشتر گرديد ؛ بطوري كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي حفظ توازن در ميان همسران و در داخل زندگيش مصلحت را در اين ديدند كه ماريه را علي رغم علاقه و محبت فوق العاده اي كه به وي داشتند به خارج مدينه منتقل و از ساير همسرانش جدا سازند ، از اين رو ماريه در ميان بستاني كه متعلق به پيامبر و در ميان قبيله بني مازن و در نزديكي مسجد قبا قرار داشت اسكان داده شد كه اين محل بعدها به نام مشربه ام ابراهيم ( 2 ) مشهور و پس از چند ماه ابراهيم در اين محل متولّد شد .

انتقال ماريه به خارج از مدينه را مورّخان چنين نقل نموده اند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . طبقات ابن سعد ، ج 1 ، ق 1 ، ص 86 ؛ اسد الغابه ، ج 1 ، ص 38 ؛ البداية و النهايه ، ج 5 ، ص 307

2 . مشربه ام ابراهيم در دو كيلومتري سمت شرقي مسجد قبا واقع است . به مناسبت نماز خواندن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين محل تبديل به مسجد گرديده و مورّخان اين مسجد را جزو مساجد اطراف مدينه معرفي نموده اند و اينك اين مسجد و محوطه متعلق به آن ، تخريب و به صورت گورستاني جهت ساكنين آن منطقه درآمده ، با ديواري مرتفع و قفل بزرگي بر در آهني آن كه هيچ زائري نتواند وارد اين محوطه شود . اين وضع را اينجانب در ذيقعده 1413 هـ . مشاهده نمودم .


202


« و غار نساء رسول الله ، واشتدّ عليهنّ حين رزق منها الولد » ؛ ( 1 ) « بعضي از همسران پيامبر نسبت به ماريه حسد ورزيدند مخصوصاً آنگاه كه داراي فرزند شد . »

و صاحب طبقات نقل مي كند : « پيامبر خدا ماريه را از محيط زندگيش دور ساخت ؛ زيرا تحمّل وي براي همسران آن حضرت سخت بود و آنان حسد ورزيدند اما نه مثل عايشه . ( 2 )

و باز در طبقات و ساير كتب تاريخ ، از خود عايشه نقل شده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) يك روز ابراهيم را به نزد من آورده ، فرمود : « عايشه ببين اين طفل چقدر به من شبيه است » گفتم هيچ شباهتي به تو ندارد ، فرمود : چقدر ( مانند من ) سفيد و چاق است » گفتم طفلي كه شير گوسفند بخورد چاق و سفيد مي شود . ( 3 )

بهرحال ابراهيم در ميان قبيله بني مازن و در محل مشربه متولد گرديد و سلمي همسر ابو رافع مامايي او را به عهده گرفت و لذا اولين كسي كه مژده ولادت ابراهيم را به رسول خدا رسانيد ابو رافع بود و آن حضرت غلامي بعنوان مژدگاني بر وي اهدا نمود . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در روز هفتم ولادت ابراهيم گوسفندي عقيقه نمود و شخصي به نام ابوهند موي سر وي را تراشيد و بدستور پيامبر به وزن موها نقره به مساكين داده شد . سپس در داخل خاك دفن گرديد . و در همين روز پيامبر خدا اين فرزند را ابراهيم ناميد و فرمود : جبرئيل بر من نازل شد و گفت : « السَّلام عليك يا أبا ابراهيم » و من هم نام جدم ابراهيم را بر وي انتخاب نمودم . ( 4 )

پس از تولد ابراهيم هر يك از همسران انصار درخواست نمودند كه رسول خدا وظيفه پرستاري و شير دادن به ابراهيم را بر وي محول نمايد و در اين مورد به همديگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . طبقات ، ج1 ، ق1 ، ص68 ؛ البدايه و النهايه ، ج5 ، ص304 ؛ يعقوبي ، ج2 ، ص87 ؛ كامل ابن اثير ، ج2 ، ص186

2 . « ان رسول الله حجب ماريه وقد ثقلت علي نساء النبي ( صلّي الله عليه وآله ) و غِرْن عليها ولامثل عايشه » طبقات ابن سعد ، ج 1 ، ق 1 ، ص 86

3 . « فقال انظري الي شبهه بي فقلت ما أري شبهاً فقال الا ترين الي بياضه و لحمه قلت من سقي البان الضأن سمن و ابيضّ . طبقات ، ج 1 ، ق 1 ، ص 86 ؛ البدايه و النهايه ، ج 5 ، ص 305 ؛ تاريخ يعقوبي ، ج 2 ، ص 87

4 . طبقات ، ج 1 ، ق 1 ، ص 87


203


سبقت مي جستند ، بالأخره اين افتخار نصيب بانويي به نام امّ برده همسر ابوسيف گرديد . خانه ابويوسف كه شغل آهنگري داشت در همان محله بني مازن و در نزديكي مشربه ام ابراهيم قرار گرفته بود و امّ برده ابراهيم را به نزد ماريه در مشربه و به حضور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مدينه مي برد و پس از ديدار آنان به خانه اش برمي گرداند و گاهي رسول خدا شخصاً براي ديدن فرزندش به خانه امّ برده مي رفت . ( 1 )

محبت پيامبر نسبت به ابراهيم

انس بن مالك خدمتگزار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي گويد : « من نسبت به فرزند مهربانتر از رسول خدا كسي را نديده ام ؛ زيرا به هنگامي كه ام برده ابراهيم را پرستاري مي نمود ، گاهي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با اين فاصله دور ، به خانه او مي رفت و ابراهيم را در بغل مي گرفت و او را مي بوسيد ، سپس به دايه اش تحويل مي داد و يك روز كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) باز قصد خانه امّ برده را داشت ، من نيز به همراه او حركت كردم ، چون به خانه ابويوسف رسيديم ، ديدم خانه او پر از دود است . من به سرعت وارد خانه شدم واو را از ورود رسول خدا مطلع ساختم ، او هم با عجله دست از كار كشيد و كوره آهنگري را تعطيل نمود تا دود فضاي خانه ، آن حضرت را آزرده نسازد ولي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با همين وضع وارد گرديد و فرزندش را در بغل گرفت و به سينه چسبانيد . ( 2 )

گريه رسول خدا و ماريه در كنار بستر ابراهيم

ابراهيم در خانه امّ برده مريض شد و در روز سه شنبه يازدهم ربيع الاول سال دهم هجري كه هيجده ماهه و بنا به قولي شانزده ماهه بود ، از دنيا رفت . در منابع حديثي متعدد نقل شده است : در دقايق آخر عمر وي و آنگاه كه در حال نزع بود ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در كنار بسترش نشسته بود و در حالي كه اشگش بصورتش جاري مي گرديد چنين فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . طبقات ، ج 1 ، ق 1 ، ص 87 ؛ استيعاب ، ج 1 ، ص 43 ؛ اسدالغابه ، ج 1 ، ص 39

2 . اسد الغابه ، ج1 ، ص49


204


« تدمع العين و يحزن القلب و لا نقول الاّ ما يرضي بِهِ الرّب و أنا بك يا ابراهيم لمحزونون » ؛ « قلبم اندوهناك و چشمم گريان است و چيزي بجز رضاي حق نمي گويم اي ابراهيم اينك در فراقت شديداً اندوهناكيم . » ( 1 )

و در حديث ديگري آمده است كه آن حضرت پس از آن كه فرمود : « تدمع العين . . . » اين جمله را هم اضافه نمود : « و لو لا انّه وعد صادق و وعد جامع و ان الآخر لاحق بالاوّل لوجدنا عليك يا ابراهيم اشد من وجدنا و انابك لمحزونون » ؛ « اگر مرگ وعده حق و همگاني نبود و اگر قرار نبود پسينيان به پيشينيان ملحق شوند ، اندوه ما در فراقت ، بيش از اين مي شد و در عين حال در فراقت شديداً اندوهناكيم . » ( 2 )

و باز در حديث ديگري كه ابي داود متن آن را نقل نموده ، چنين آمده است : « ففاضت عينا رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) فقال له سعد ما هذا ؟ قال ( صلّي الله عليه وآله ) انّها رحمة وضعها الله في قلوب من يشاء و انّما يرحم الله من عباده الرحماء » ؛ ( 3 ) « چون اشك پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جاري شد ، سعد عرض كرد : يا رسول الله اين گريه چرا ؟ فرمود اين رحمت و عاطفه است كه خداوند در دل كساني كه مي خواهد قرار مي دهد و خداوند از بندگان خويش بر آنها رحم مي كند كه در دلشان رحم باشد . »

عبدالرحمان بن حسان بن ثابت از مادرش سيرين نقل مي كند كه به هنگام مرگ ابراهيم من و خواهرم ماريه در كنارش بوديم با اينكه با ناله و شيون گريه مي كرديم اما از سوي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مخالفت به عمل نمي آمد ولي پس از مرگ او از شيون و فرياد كردن نهي نمود . ( كلّما صحت أنا و اختي ما ينهانا فلمّا مات نهانا عن الصياح ) . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اين دو حديث از منابع حديثي اهل سنّت در صحيح بخاري ج 1 ، كتاب الجنائز ، حديث 1241 ؛ صحيح مسلم ، ج 2 ؛ صحيح مسلم كتاب الفضائل ، ح 2315 ؛ سنن ابن ماجه ، ج 1 ، كتاب الجنائز ، ح 1589 ؛ سنن ابي داود ، ج 2 كتاب الجنائز ، باب البكاء علي الميّت ، مسند احمد ، ج 3 ، ص 194 . و از منابع تاريخي و رجالي استيعاب ، ج 1 ، ص 44 ؛ اسدالغابه ، ج 1 ، ص 39 نقل شده و در طبقات ابن سعد ، ج 1 ، ق 1 ، ص 88 و 89 در طي ده روايت با مضامين متعدد نقل گرديده است .

2 . طبقات ابن سعد ، ج 1 ، ق 1 ، ص 92 ؛ اسدالغابه ، ج 1 ، ص 39 ؛ استيعاب ، ج 1 ، ص 24

3 . سنن ابي داود ، كتاب الجنائز باب البكاء علي الميت .

4 . طبقات ابن سعد ، ج 1 ، ق 1 ، ص 92 ؛ اسدالغابه ، ج 1 ، ص 39 ؛ استيعاب ، ج 1 ، ص 24


205


انتقال پيكر ابراهيم

پس از مرگ ابراهيم كه در محله بني مازن و در خارج مدينه بوقوع پيوست ، به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) عرض كردند : « اَينَ نَدْفَنُهُ ؟ » ؛ « در كجا به خاكش بسپاريم ؟ » آن حضرت فرمود : « الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون ( 1 ) طبق اين دستور پيكر طفل شانزده ماهه براي خاكسپاري در بقيع به مدينه منتقل گرديد .

كيفيت انتقال جسد ابراهيم را در طبقات بدينگونه نقل مي كند : « و حمل من بيت امّ برده علي سرير صغير » ؛ ( 2 ) « و از خانه امّ برده در ميان تابوت كوچكي به مدينه حمل شد .

و در استيعاب نيز مشابه همين جمله را نقل نموده است : « و حمل علي سرير صغير و صلّي عليه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) » ( 3 ) ولي ابن كثير مفسر و مورخ معروف به جزئياتي از نقل و تشييع جنازه ابراهيم اشاره دارد ، او مي گويد :

« لما توفي ابراهيم ابن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) بعث علي بن ابي طالب الي امّه مارية القبطية و هي في مشربة فحمله علي في سفط و حمله بين يديه علي الفرس ثم جاء به الي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) » ؛ ( 4 ) « چون ابراهيم فرزند رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از دنيا رفت آن حضرت اميرمؤمنان را به نزد ماريه كه در مشربه بود فرستاد و علي ( عليه السلام ) پيكر ابراهيم را در تابوتي در بالاي اسب و در پيش رويش حمل و بدينگونه به نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) منتقل نمود . »

بنابراين ، انتقال جسد ابراهيم در ميان صندوقچه اي چوبين ( تابوت صغير ) و بوسيله امير مؤمنان ( عليه السلام ) در حالي كه سوار بر اسب بوده ، انجام گرفته است .

غسل پيكر ابراهيم

بنا به نقل ابن عبدالبر ، پيكر ابراهيم را مرضعه و پرستارش امّ برده غسل داد . ( 5 ) ولي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ المدينه ابن شبه ، ص100 ؛ استيعاب ، ج 3 ، ص 85 ؛ اسدالغابه ، ج 3 ، ص 387 ؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 249

2 . طبقات ، ج 1 ، ق 1 ، ص 92

3 . استيعاب ، ج 1 ، ص 43

4 . البدايه و النهايه ، ج 45 ، ص 311

5 . استيعاب ، ج 1 ، ص 43


206


مشهور اين است كه مراسم غسل وي به وسيله فضل بن عباس انجام گرفته است . و در اين مراسم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و عمويش عباس در گوشه اي نشسته بودند و چگونگي آن را نظاره مي كردند « غسله فضل بن عباس و رسول الله و العباس جالسان » . ( 1 )

گريه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به هنگام تكفين ابراهيم

در سنن ابن ماجه از انس بن مالك نقل مي كند چون ابراهيم از دنيا رفت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به هنگام كفن كردن جسد وي فرمود : « بر كفن نپيچيد تا براي آخرين بار او را ببينم ، آنگاه در كنار او نشست و به روي جنازه خم شد و گريه نمود ( لا تدرجوه في اكفانه حتي انظر اليه فأتاه فأنكب عليه وبكي ) . ( 2 )

اين گريه رسول خدا در تاريخ ابن كثير با توضيح جالبتري نقل شده است ؛ زيرا او اين جمله را نيز اضافه نموده است : « فبكي حتّي اضطرب لحياه و جنباه » ؛ ( 3 ) « رسول خدا آن چنان گريه مي نمود كه چانه و شانه هاي آن حضرت از شدت گريه تكان مي خورد . »

تشييع جنازه

ابن كثير در ضمن جمله اي به تشييع جنازه ابراهيم اشاره مي كند و مي گويد : « فغسله و كفنه و خرج به و خرج معه النّاس » ( 4 ) اين جمله نشانگر اين است كه پس از مراسم تغسيل و تكفين آنگاه كه جسد را به سوي بقيع حركت داده اند مردم نيز در پشت سر جنازه به همراه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به حركت درآمده و همانند خود آن حضرت در تشييع جنازه ابراهيم شركت نموده اند .

نماز رسول خدا بر ابراهيم

گرچه روايتي كه در سنن ابو داود از عايشه نقل شده ، كه : « رسول خدا بر جنازه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . طبقات ، ج 1 ، ق 1 ، ص 92 ؛ اسدالغابه ، ج 1 ، ص 40

2 . سنن ابن ماجه ، كتاب الجنائز ، ح 1475

3 . البداية و النهايه ، ج 5 ، ص 310

4 . البداية و النهايه ، ج 5 ، ص 311


207


ابراهيم نماز نخوانده است . » ( 1 ) ولي مضمون روايات ديگري كه خود ابوداود و ساير محدثان و مورخان و در منابع حديثي و تاريخي آورده اند ، اين است كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بر پيكر فرزند صغيرش ابراهيم همانند اشخاص بزرگ نماز ميت بجاي آورده و سپس به خاك سپرده است . ( 2 )

در سنن ابن ماجه اين حديث چنين نقل شده است : « لما مات ابراهيم ابن رسول الله صلّي عليه رسول الله و قال : انّ له مرضعاً في الجنّة » .

در ضمن حديثي در سنن ابي داود ، محل اقامه اين نماز نيز تعيين گرديده است : « لمّا مات ابراهيم ابن النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) صَلّي عَلَيْهِ رسول الله في المقاعد » . ( 3 )

ابن كثير از مسند ابوعلي از ابن ابي اوفي نقل مي كند كه « صلّي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) علي ابنه وصليت خلفه و كبر عليه أربعاً » . ( 4 )

كيفيت دفن

ابن كثير مي گويد به هنگام دفن ابراهيم امير مؤمنان ( عليه السلام ) وارد قبر شد و كف قبر را آماده و جسد را دفن نمود . « فَدَخل عليٌّ في قبره حتّي سوي عليه و دفنه » . ( 5 )

ولي به نقل ديگري كه در طبقات و استيعاب آمده است ، فضل بن عباس و اسامة بن زيد با هم وارد قبر شده اند : « قيل انّ الفضل بن عباس غسل ابراهيم و دخل في قبره هو و اسامة بن زيد » . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابي داود ، ج 2 ، باب الصلاة علي الطفل .

2 . سنن ابن ماجه ، ج 1 ، كتاب الجنائز باب « ما جاء في الصلاة علي ابن رسول الله ، ح 1511 ؛ سنن ابي داود ، ج 2 كتاب الجنائز باب في الصلاة علي الطفل ، المصنف ، ج 3 ، ص 532 ؛ طبقات ابن سعد ، ج 1 ، ق 1 ، ص 9 ؛ استيعاب ، ج 1 ، ص 45 ؛ اسدالغابه ، ج 1 ، ص 40

3 . از گفتار ياقوت حموي در معجم البلدان معلوم مي شود كه در مدينه چند محل بعنوان « مقاعد » يعني ميدان و محل نشست عمومي شناخته مي شد و معروفترين آنها مقاعدي بود كه در مقابل دكانهايي در نزديكي خانه عثمان بن عفان واقع شده بود .

4 . البداية و النهايه ، ج 5 ، ص 310

5 . البداية و النهاية ج 5 ، ص 311

6 . طبقات ، ج 1 ، ق 1 ، ص 92 ؛ استيعاب ، ج 1 ، ص 46


208


به نظر مي رسد هر دو مطلب درست باشد كه در مرحله اوّل فضل بن عباس با همكاري اسامه و در مرحله آخر امير مؤمنان شخصاً در آماده سازي قبر و دفن جسد ابراهيم اقدام نموده اند . و نقل ابن كثير مؤيد مطلبي است كه در بعضي از منابع شيعه نقل شده كه رسول خدا به امير مؤمنان ( عليه السلام ) دستور داده است صورت ابراهيم را او به خاك بگذارد .

گريه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و مسلمانان در كنار قبر

در تاريخ ابن كثير در ضمن بيان مراسم دفن ابراهيم از سومين گريه رسول خدا سخن به ميان آمده است كه در اين مرحله ، حزن و اندوه وگريه آن بزرگوار موجب اندوه شديد مسلمانان شركت كننده در مراسم دفن گرديده و در كنار قبر با صداي بلند گريه نموده اند و آن حضرت مجدداً فرموده است : « چشممان گريان و قلبمان محزون ولي چيزي كه موجب خشم خداست بر زبان نمي آوريم و اينك اي ابراهيم در فراقت شديداً محزون هستيم » ( بكي رسول الله و بكي المسلمون حوله حتّي ارتفع الصوت ثمّ قال : تدمع العين و يحزن القلب و لا نقول ما يغضب الربّ و انّا عليك يا ابراهيم لمحزونون ) . ( 1 )

عبدالرّحمان بن حسان بن ثابت هم نقل مي كند كه مادرم سيرين ( خواهر ماريه ) مي گفت به هنگام دفن ابراهيم من در كنار قبر بودم وگريه مي كردم و كسي هم از گريه من ممانعت نمي نمود : ( و أنا أبكي عند قبره و لاينهاني أحد ) . ( 2 )

نصب سنگ و ريختن آب بر قبر ابراهيم

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به هنگام دفن ابراهيم در ميان خشتها كه در داخل قبر چيده مي شد شكافي مشاهده فرمود و شخصاً قطعه كلوخي به حفّار داد كه در ميان آن خشتها قرار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . البداية و النهايه ، ج 5 ، ص 311

2 . طبقات ، ج 1 ، ق 1 ، ص 92


209


بدهد ، آنگاه فرمود : « انّها لا تضرّ و لا تنفع ولكنّها تقرّ عين الحي » ؛ « اين كلوخ ضرر و فايده اي براي مرده ندارد ولي زنده ها را كه در كنار قبر هستند خوشحال مي كند . » و پس از پوشانيدن قبر در گوشه اي از آن ، قطعه سنگي ديد آن را برداشت و با دست مباركش خاك قبر را تسطيح و هموار نمود و چنين فرمود : « اذا عمل احدكم عملاً فليتقنه فانّه مما يسلي نفس المصاب » ؛ « هر گاه عمل دفن انجام مي دهيد در استحكام آن بكوشيد كه مايه تسلّي خاطر مصيبت زدگان مي شود . »

آنگاه دستور داد مشك آبي آوردند و بر روي قبر ريختند و سپس سنگي بعنوان علامت بر بالاي قبر ابراهيم نصب نمود .

صاحب طبقات نقل مي كند : « امر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) بحجر فوضع عند قبره و رشّ علي قبره الماء » . ( 1 )

در مورد ريختن آب در جاي ديگر چنين نقل مي كند : به هنگام دفن ابراهيم رسول خدا خطاب به شركت كنندگان در اين مراسم فرمود : « كسي هست يك مشك آب بياورد ؟ » يكي از انصار مشك آبي حاضر نمود ، آن حضرت فرمود : « بريز روي قبر ابراهيم » ( قال ( صلّي الله عليه وآله ) هَلْ من أحد يأتي بقربة ماء فاَتي رجل من الأنصار بقربة ماء فقال رشها علي قبر ابراهيم . ) ( 2 )

صاحب استيعاب و اسدالغابه از زبير بن بكار نقل مي كنند كه : « رشّ علي قَبره ماء و علّم علي قبره بعلامة و هو اوّل قبر رشّ عليه الماء » . ( 3 ) ؛ « رسول خدا بر قبر ابراهيم آب ريخت و بر قبرش ( با سنگ ) علامت گذاري نمود و آن اوّلين قبري بود كه آب بر آن ريخته شد . »

جلوگيري رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از نفوذ بدآموزيهاي فكري ـ عقيدتي

در همان روزي كه ابراهيم از دنيا رفت اتفاقاً كسوف آفتاب هم بوقوع پيوست يك عده از افراد بي اطلاع اين موضوع را با حادثه فوت او مرتبط دانسته و در ميان خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . طبقات ، ج 1 ، ق 1 ، ص 91

2 . طبقات ، ج 1 ، ق 1 ، ص 91

3 . استيعاب ، ج 1 ، ص 46 ، اسد الغابه ، ج 1 ، ص 40


210


مطرح نمودند كه اين كسوف به جهت مرگ ابراهيم و در اثر اين مصيبت بزرگ كه متوجه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و مسلمانان گرديده به وجود آمده است ، چون اين مطلب به سمع مبارك رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد پس از اقامه نماز آيات در ميان مسجد سخنراني نمود و اين موضوع بي اساس و اين فكر انحرافي و موهوم را تخطئه و مورد انتقاد قرار داد و از اين طريق از نفوذ بدآموزيهاي فكري عقيدتي جلوگيري فرمود و در ضمن مطالبي در اين زمينه چنين اظهار داشت : « آفتاب و ماه از آيات خداوند هستند و كسوف و خسوف در آنها هم روي حساب و نظم دقيق است » هيچگاه در اثر مرگ و زندگي اشخاص ولو شخصيتهاي بزرگ واقع نمي گردد و نبايد مسلمانان اين تصور باطل و اين انحراف فكري را ولو در حق ابراهيم فرزند عزيز پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و دُردانه آن حضرت به خود راه دهند .

اين گفتار و هدايت رسول الله با مضامين و با اسناد مختلف در منابع حديثي و تاريخي نقل شده است . در متن يك حديث چنين آمده است : « كسفت الشمس علي عهد رسول الله يوم مات ابراهيم ، فقال الناس : كسفت الشمس لموت ابراهيم . فقال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) : انّ الشّمس و القمر لا يخسفان لموت أحد و لا لحياته و لكنّهما آيتان من آيات الله فاذا رأيتموها فصلّوا » . ( 1 )

و در متن حديث ديگري به سخنراني عمومي آن حضرت در اين مورد اشاره شده و چنين آمده است : « قام فخطب النّاس فاثني علي الله بما هو أهله ثمّ قال : انّ الشمس و القمر آيتان من آيات الله لا يخسفان لموت أحد و لا لحياته . فاذا رأيتموها فافزعوا للصّلوة » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 1 ، ح 995 و 996 ؛ صحيح مسلم ، ج 2 ، ح 911 ، 914 و 915 ؛ سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ح 1261 ؛ طبقات ج 1 ، ق 1 ، ص 92

2 . صحيح مسلم ، ج 2 ، ح 901 موطأ مالك ج 1 ، ص 150 ؛ اسد الغابه ج 1 ، ص 39 ؛ استيعاب ، ج 1 ، ص 35 ؛ البداية و النهاية ج 5 ، ص 311


211


دو مسأله مهم عاطفي و اجتماعي در سنت رسول خدا

« گريه و حفظ آثار شخصيتهاي مذهبي »

در بخش اول اين بحث در ضمن معرفي اجمالي از بيوگرافي عثمان بن مظعون و ابراهيم فرزند رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و بيان تاريخ و كيفيت سازگاي حرم و ضريح آنان ، با سنت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و عكس العمل پيامبر در مرگ اين دو عزيز ، كه تشييع و تدفين آنان با دستور و نظارت مستقيم شخص آن حضرت انجام پذيرفته ، با مطالب زير آشنا شديم :

1 ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بهنگام مرگ عثمان بن مظعون ، دوبار : يكي بهنگام مرگش و ديگري بهنگام كفن كردن پيكرش بشدّت گريه نمود ؛ بطوري كه گريه و ناله آن حضرت موجب گريه و ناله صحابه و ياران آن حضرت گرديد .

2 ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بهنگام دفن ابن مظعون ، براي حفظ اثر و ابقاي قبر او ، قطعه سنگي بر اين قبر نصب و اين عمل را با حضور دائمي خود در كنار آن و با جملاتي كه حاكي از اهتمام آن حضرت بر حفظ ياد و قبر ابن مظعون بود ، تأكيد فرمود .

3 ـ رسول خدا بهنگام وفات دردانه اش ابراهيم ( همانند عثمان بن مظعون ) در كنار جسد او سه بار گريه نمود ، بهنگام مرگ ، كفن كردن و دفن پيكرش . صحابه نيز به تأسي از آن حضرت و با مشاهده گريه و اندوه او ، گريه نمودند ؛ همانگونه كه بانوان نيز در اين حادثه ، همراه رسول خدا گريه مي كردند .

4 ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دستور داد پيكر ابراهيم با تشريفات خاصي به مدينه منتقل و با تشييع صحابه ، در بقيع و در كنار قبر عثمان بن مظعون دفن شود .

5 ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نه تنها مانند قبر ابن مظعون ، بر قبر ابراهيم هم قطعه سنگي نصب فرمود بلكه دستور داد براي استحكام قبر وي ، يك مشك آب نيز ريخته شود و اين قبر بجاي خاك با خشت و گل پوشانده شود .

6 ـ و بالأخره رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در كنار اين روش و سنت خويش ، با خطابه و سخنرانيش از نفوذ بدآموزيهاي فكري و عقيدتي جلوگيري و راه صحيح توحيد و خدا شناسي را بر آنان تعليم فرمود .


212


اينك ادامه بحث

اين بود عكس العمل رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بهنگام مرگ ابراهيم و عثمان بن مظعون و سنت آن حضرت در مراسم تدفين و به خاك سپاري پيكر آنان و اين بود آنچه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در جهت ابقاي قبر و حفظ اثر آنان با گفتار و عملش و بوسيله نصب كردن سنگ و گاهي با استحكام بخشيدن بوسيله ريختن آب بر قبر ، انجام داد .

بطوري كه ملاحظه فرموديد ، سنت و روش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در هر دو مورد و نسبت به هر يك از ابراهيم ( فرزندش ) و عثمان بن مظعون مشابه بود و در هنگام مرگ ، تا آخرين مرحله مراسم تدفين ، درباره آنان يكسان عمل نموده است .

مجموع اين حركت و اين روش را مي توان در دو محور و بصورت دو بخش زير خلاصه نموده و نتيجه گيري كرد :

الف ـ گريه رسول خدا و مسلمانان در مرگ عثمان بن مظعون و ابراهيم فرزند پيامبر

اظهار غم و اندوه و گريه كردن در مرگ و فقدان عزيزان ، از لوازم عاطفه بشري و از آثار رقت و از مقتضيات رأفت انساني است و به مضمون گفتار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) « انّها رحمة وضعها الله في قلوب من يشاء وانّما يرحم الله من عباده الرحماء » ؛ ( 1 ) « اين عاطفه و رأفت و رحمت از الطاف و نعمتهاي خداوندي است و در قلب هر يك از بندگانش كه بخواهد قرار مي دهد . »

عاطفه هر چه بيشتر باشد ، طبعاً اثر آن نيز بيشتر ، و رحمت و رأفت دروني هر چه عميقتر شود تأثير آن و گريه شخص نيز به همان اندازه شديدتر خواهد گرديد .

اينجاست كه مرگ ابراهيم و عثمان بن مظعون در پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بيش از ساير افراد مؤثّر مي شود و آن حضرت در فقدان آنان ، آنچنان گريه مي كند كه حاضرين را نيز تحت تأثير قرار مي دهد و موجب گريه شديد آنان مي گردد .

رسول خدا در مرگ ابن مظعون دوبار گريه كرد : الف ـ بهنگام مرگ ـ ب ـ وقت كفن كردن . هنگامي كه پيكر ابن مظعون را كفن مي كردند ، آن حضرت در حالي كه بر پيشاني او

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منابع اين حديث در بخش گذشته آمده است .


213


بوسه مي زد ، اشگش بر سر و صورت وي سرازير بود .

و گريه پيامبر در مورد فرزندش ابراهيم در سه مرحله بوقوع پيوست :

الف ـ در كنار بستر او بهنگام مرگش بهمراه ماريه و سيرين ( مادر و خاله ابراهيم ) آنگاه كه اين جمله نيز ، كه بيانگر تأثر شديد آن حضرت بود ، شنيده مي شد : « إنّ القلب ليحزن وانّ العين لتدمع ولانقول مالا يرضي به الرّب وانّا بك يا ابراهيم لمحزونون » .

ب ـ هنگامي كه پيكر ابراهيمِ شانزده ماهه ، بر كفن پيچيده مي شد ، دستور داد كه : « بر كفنش نپيچيد تا بار ديگر نگاهش كنم » ( 1 ) سپس در كنار جسد فرزندش نشست و خم شد و آنچنان مي گريست كه اثر آن ، در شانه ها و چانه آن حضرت مشاهده مي گرديد . ( 2 )

ج ـ بهنگام دفن ابراهيم و در كنار قبر وي بود كه همان جمله تأثّرانگيز : « ان القلب ليحزن . . . » را تكرار كرد و آنچنان گريه نمود كه صحابه رسول خدا نيز بشدّت متأثّر گشتند و گريه سر دادند و نه مردان بلكه بانوان نيز كه در اين مراسم شركت داشتند ، ناله سر دادند و كسي مانع و مزاحم آنان نمي گرديد .

و به تعبير ديگر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در فراق ابراهيم و ابن مظعون نه تنها گريه نمود و اشك ريخت بلكه كنار بستر و كنار قبر آنان را به مجلس ماتم و عزا مبدل ساخت كه شركت كنندگان در اين مجالس چهارگانه را ، صحابه و اقوام آن حضرت از مرد و زن تشكيل مي دادند كه در متن تاريخ از ميان اين بانوان به ماريه و سيرين تصريح شده است .

گريه از ديدگاه فقه شيعه

تا اينجا موضوع گريه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و صحابه را از ديدگاه تاريخ و حديث ، مورد بررسي قرار داديم ، اينك مناسب است اشاره اي داشته باشيم به حكم فقهي اين مسأله و چگونگي آن از ديدگاه فقهاي شيعه و اهل سنت :

گريه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مرگ ابراهيم و عثمان بن مظعون و در كنار قبر يكي از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . لاتدرجوه في أكفانه حتي انظر اليه .

2 . البدايه والنهايه ، ج 5 ، ص 310


214


دخترانش ( 1 ) و همچنين بهنگام مرگ عده اي از صحابه و يارانش و در شهادت پسر عمويش جعفر بن ابي طالب ( 2 ) و عمويش حمزه ( 3 ) و دستور صريح و دعوت آن حضرت از بانوان مدينه ، جهت گريه نمودن براي حمزه ( 4 ) و به پيروي از روش اهل بيت عصمت و طهارت ؛ مانند گريه حضرت زهرا ( عليها السلام ) در رحلت جانگداز رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ( 5 ) و بهنگام در گذشت خواهرش رقيه ( 6 ) و گريه ممتد و طولاني حضرت علي بن الحسين ( عليه السلام ) در شهادت پدر بزرگوارش و موارد مشابه آن در منابع شيعه و اهل سنت بطور متواتر نقل گرديده است . آري بر اساس اين سنت قولي و عملي است كه فقهاي شيعه بر جواز گريه كردن ـ حتي با صداي بلند ـ فتوا داده و در موارد خاصي مانند گريه نمودن بر پيامبر و اهل بيتش قائل بر استحباب آن شده اند ، به شرط آن كه توأم با عمل و گفتار حرام ؛ مانند نوح به باطل و يا در منظر و حضور نامحرمان نباشد .

به عقيده نگارنده ، گفتار ( سيرين ) هم كه در صفحات قبل نقل نموديم ، دقيقاً با همين شرايط تطبيق مي كند كه مي گويد : « كلّما صحت أنَا و اُختي ما ينهانا فلما مات نهانا عن الصياح » .

بهنگام مرگ ابراهيم ، تا مجلس خالي از اغيار است و ديگران از مرگ وي مطلع نشده اند ، رسول خدا از ناله و شيون ماريه و سيرين مانع نمي گردد ولي پس از مرگ وي ، كه طبعاً افراد بيگانه و نامحرم حضور پيدا خواهند نمود ، بانوان را از « ناله و شيون » نهي مي كند نه از اصل « گريه » .

گريه از ديدگاه فقه اهل سنت

فقهاي چهارگانه و ائمه اربعه اهل سنت نيز در اصل گريه با فقهاي شيعه همگام بوده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 1 ، كتاب الجنائز باب 70 باب من يدخل قبرالمرأة ، ح 1277

2 . استيعاب ، ج 1 ، ص 275

3 . سيره حلبيه ، ج 2 ، ص 323

4 . وسائل الشيعه ، ج 2 ، باب 70 و باب 87 از ابواب دفن .

5 . سيري در صحيحين ، ج 2 ، ص 402 ـ 401

6 . جواهر الكلام ، ج 4 ، ص 394


215


و بر جواز آن فتوا داده اند ، گر چه در كيفيت و بعضي جزئيات آن همانند فروع ديگر فقهي اختلاف نظر دارند :

جزيري مي گويد : گريه كردن بر مردگان با شيون و صداي بلند به فتواي مالكيها و حنفيها جايز نيست ولي شافعيها و حنبليها بر جواز آن ولو اين كه توأم با ناله و شيون هم باشد قائل شده اند . اما گريه كردن و اشك ريختن بدون سر و صدا به فتواي همه مذاهب چهارگانه ، مباح و جايز شمرده شده است . ( 1 )

اختلاف نظر در مقام عمل

بطوري كه ملاحظه فرموديد مسأله گريه كردن در مرگ و فقدان عزيزان ، يك موضوع عاطفي و از نظر تاريخ و حديث از سنن ثابت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و از مباحاتي است كه مورد اتفاق فقهاي شيعه و اهل سنت مي باشد . ولي در مقام عمل و در مرحله انجام ، اين سنت با اختلاف نظر مواجه بوده و شاهد دو بينش متضاد در ميان مسلمانان مي باشيم ؛ زيرا شيعيان اهل بيت ( عليهم السلام ) و پيروان واقعي سنت ، بر اساس تفكّر مذهبي و طبق راه و رسم نبوي ( صلّي الله عليه وآله ) و فتواي فقها ، عملاً نيز گريه كردن را جايز و بلكه در فراق رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و در فقدان و مظلوميت پيشوايان ديني آن را جزو مستحبات مي دانند و اين عمل در طول تاريخ يكي از شعائر جهان شيعه و از مشخصات اين گروه از مسلمانان به حساب آمده و به صورت يك حقيقت تاريخي غير قابل ترديد و بشكل يك واقعيت عيني ملموس ، متجلي گرديده است .

ولي بيشتر اهل تسنن در اين مورد حالت انفعالي داشته و نه تنها گريه كردن در ميان اين گروه از مسلمانان يك عمل ناروا بحساب مي آيد بلكه شيعه را نيز از اين جهت متهم به عملي ناروا نموده و مورد نكوهش قرار مي دهند و گريه آنان را در مراسم عاشوراي حسيني ( عليه السلام ) و در كنار قبر پيامبر و قبور اوليا بعنوان عملي حرام و غير مشروع و بدعت در آيين معرفي مي نمايند كه شعار « يا حاج حرام » مأمورين حكومت سعودي و نگاه خشم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « يحرم البكاء علي الميّت برفع الصوت و الصياح عندالمالكية و الحنفية و قال الشافعية و الحنابله مباح ، اما هطل الدموع بدون صياح فانه مباح بإتفاق ( الفقه علي المذاهب الاربعه ، ج 1 ، ص 533 ) .


216


آلود آنان بهنگام گريه حجاج در كنار حرم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه بقيع ( عليهم السلام ) نموداري از اين نوع تفكر مي باشد . با اين كه مردم حجاز پيرو فقه حنبلي و از كساني هستند كه طبق فتوا ، حتي گريه كردن با صداي بلند و با ناله و شيون را جايز مي دانند .

مخالفت خليفه دوم با گريه

انگيزه عمل جهان تسنن و عامل تفكر اين گروه از مسلمانان را در موضوع گريه ، علي رغم جواز آن از نظر سنت و حديث و از نظر فقهاي چهارگانه ، بايد در مخالفت عملي خليفه دوم در اين موضوع جستجو و ريشه يابي كرد ؛ زيرا وي نه تنها مخالف با گريه بود و بر عقيده خويش اصرار ميورزيد ، بلكه عملاً نيز از گريه كردن ممانعت و جلوگيري مي نمود ، گرچه به وسيله تازيانه و سنگ زدن بر گريه كنندگان و يا پاشيدن خاك و شن بر سر و صورت آنان باشد . و اين بود عقيده و روش خليفه در طول سالهاي خلافتش و حتّي در دوران حيات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) .

و اينك به نقل چند نمونه از آنچه در اين زمينه ، در منابع اصيل اهل سنت آمده است مي پردازيم :

1 ـ بخاري در صحيح خود پس از نقل حديثي در مورد گريه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و صحابه آن حضرت در بالين سعد بن عباده مي گويد : « وكان عمر ـ رض ـ يضرب فيه بالعصاء و يرمي بالحجارة و يحثي بالتراب » . ( 1 )

2 ـ احمد بن حنبل و محدّثين ديگر ، از ابن عباس نقل نموده اند كه زنها در مرگ رقيه دختر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) گريه مي كردند ، عمر آنها را با تازيانه مي زد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : بگذار گريه كنند . آنگاه خطاب به آنان فرمود : « ابكين و ايّاكن و نعيق الشيطان » ؛ « گريه كنيد ولي از صداي شيطان دور باشيد . » و گريه خود را با عملي حرام توأم نكنيد .

در نقل واقدي و ذهبي اين جمله نيز اضافه شده است : « عمر كه آنها را مي زد رسول خدا دست او را گرفت و فرمود آرام باش عمر ! بگذار گريه كنند ؛ ( فأخذ النبي ( صلّي الله عليه وآله ) بيده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، كتاب الجنائز ، باب البكاء ، عندالمريض ، ذيل حديث 1242


217


فقال مهلاً يا عمر دعهن يبكين ) . ( 1 )

3 ـ باز احمد بن حنبل نقل مي كند كه عده اي از زنها در تشييع جنازه اي گريه مي كردند ، عمر آنها را منع نمود ، رسول خدا فرمود : به حال خودشان واگذار ؛ زيرا عزيز خود را تازه از دست داده اند ، قلبشان اندوهگين و چشمشان گريان است ؛ ( دعهنّ فان النفس مصابة والعين دامعة و العهد حديث ) . ( 2 )

4 ـ و بخاري در صحيح خود اشاره اي دارد به عكس العمل خليفه دوم در مورد زناني كه در مرگ ابوبكر گرد آمده بودند . او مي گويد : « وقد أخرج عمر اُخت ابي بكر حين ناحت » . ( 3 )

مشروح اين جريان را طبري چنين نقل مي كند : در مرگ ابوبكر عايشه مجلس عزايي بر پا نمود ، عمر شخصاً به در خانه او آمد و شركت كنندگان را از گريه كردن بر ابوبكر منع كرد ، آنها چون به گفتار عمر گوش ندادند ، به هشام بن وليد دستور داد وارد خانه شود و دختر ابي قحافه را به نزد وي بياورد . عايشه به هشام گفت : « بخدا سوگند در اين صورت خانه را بر سرت ويران خواهم كرد » عمر مجدداً به هشام دستور داد تا داخل خانه شد و امر خليفه را اجرا و امّ فروه ، خواهر ابوبكر ، را در نزد وي حاضر نمود . عمر چند ضربه تازيانه بر پيكر امّ فروه نواخت كه ساير شركت كنندگان با ديدن اين صحنه مجلس را ترك نموده و متفرق شدند ( فاخرج أمّ فروة أخت أبي بكر الي عمر فعلاها بالدرة فضربها ضربات . . . ) ( 4 )

ابن ابي الحديد مي گويد : اوّلين كسي كه عمر در دوران خلافتش با تازيانه زد « امّ فروه » دختر ابي قحافه بود ؛ زيرا وقتي ابوبكر از دنيا رفت ، زنان بر وي گريه و شيون مي نمودند ، عمرچندين بار آنها را نهي نمود و چون آنان به گريه خود ادامه دادند ، ام فروه را از ميانشان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 335 ؛ طبقات ، ج 8 ، ص 73 ؛ سير اعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 252 ؛ وفاء الوفا ، ج 3 ، ص 894

2 . مسند احمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 333

3 . صحيح بخاري ، ج 3 ، ص 243 ، كتاب الخصومات ، باب اخراج اهل المعاصي .

4 . تاريخ طبري ، حوادث پس از مرگ ابوبكر ( سال 13 ) .


218


بيرون كرد و با تازيانه بر وي زد ، زنان ديگر با ديدن كتك خوردن امّ فروه متفرق شدند . ( 1 )

و اين بود چند نمونه از مخالفت عملي خليفه دوّم با گريه كردن مسلمانان در مرگ عزيزان و در فقدان اقوام و خويشانشان .

از اين بررسي كوتاه ، دو مطلب زير بدست مي آيد :

1 ـ اين سختگيري خليفه ، در ارتباط با يك موضوع عاطفي همگاني و مورد ابتلاي عموم و انعكاس قطعي آن در منابع و مآخذ معمول و رايج از حديث و تاريخ كه در طول قرنها مورد استفاده مستقيم و غير مستقيم اهل سنت قرار گرفته است ، در ميان اين گروه از مسلمانان همان بينش و فرهنگ را بوجود خواهد آورد و همان اثر را از خود بجاي خواهد گذاشت كه امروز شاهد آن هستيم .

بنابر اين اگر گروهي از مسلمانان ، گريه كردن را عملي زشت و ناپسند و گريه كنندگان را مرتكب عمل غير مشروع و ناروا و افرادي دور از واقعيات مي پندارند ، يك امر طبيعي و از آثار و ثمرات همان حقيقت تلخ تاريخي است .

2 ـ از اين حقيقت تلخ تاريخي و سختگيري خليفه ، علت ايجاد بيت الأحزان در كنار بقيع وانگيزه انتخاب اين محل براي گريه كردن حضرت زهرا ( عليه السلام ) روشن مي شود ؛ زيرا بديهي است كسي كه خواهر ابوبكر را بجرم گريه كردن در مرگ اومورد ضرب قرار مي دهد و كسي كه در حضور رسول خدا با ضرب تازيانه از گريه بانوان جلوگيري مي كند در غياب آن حضرت اجازه نخواهد داد بانويي در فراقش گريه و بر وي نوحه سرايي كند كه :

« يا ابتاه الي جبرئيل ننعاه يا ابتاه ، جنّة الفردوس مأواه » . ( 2 )

ماذا علي من شم تربة احمد * * * ان لايشم مدي الزمان غوالياً

صبت علي مصائب لوانها * * * صبت علي الأيام صرن ليالياً ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شرح نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 181

2 . صحيح بخاري ، كتاب المغازي ، باب آخر ماتكلّم به النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ؛ سنن نسائي ، ج 4 ، ص 13 باب البكاء علي الميت .

3 . سير اعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 134


219


ب ـ اهتمام رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر حفظ ياد و نگهداري قبر فرزندش ابراهيم و عثمان بن مظعون

دومين مطلبي كه از سيره و سنت رسول خدا در مراسم دفن ابراهيم و عثمان بن مظعون به دست ميآيد و بعنوان يك وظيفه براي تمام مسلمانان ارائه و ترسيم شده است . اهتمام بر حفظ ياد و نگهداري آثار و قبور شخصيتهاي مذهبي و كساني است كه با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پيوند و ارتباط دارند ؛ زيرا بطوري كه در مورد ابراهيم و ابن مظعون ملاحظه گرديد ، روش شخص پيامبر اكرم قولاً و عملاً و با گفتار و كردارش توجه به اين جنبه و عنايت خاص به اين خصوصيت بوده است :

بكار بردن جمله : « ادفنوا عثمان بن مظعون با لبقيع يكن لنا سلفاً » بهنگام مرگ وي و تكرار اين جمله پس از مرگ ابراهيم و به فاصله هشت سال : « الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون » و نصب كردن قطعه سنگ به دست مبارك خويش بر قبر ابن مظعون و تأكيد بر اين مطلب كه : « يكون علماً ليدفن اليه قرابتي » و همچنين « لأجعلنّك للمتقين اماماً » نموداري از اهتمام آن بزرگوار بر حفظ ياد ابن مظعون بعنوان « سلف صالح » و نمونه اي از ياران با وفاي آن حضرت كه بايد براي همه انسانها در طول قرنها بصورت الگوي زهد و تقوا و مبارزه و استقامت باقي بماند . همانگونه كه قبر او بايد به وسيله علامتي مشخص و اثري پايدار و بعنوان سمبلي گويا از اين حقايق حفظ شود .

و باز انتقال پيكر ابراهيم از محله بني مازن به داخل مدينه با آن تشريفات و به وسيله امير مؤمنان ( عليه السلام ) با دستور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و اجراي مراسم تغسيل و تكفين و تشييع و تدفين وي با نظارت مستقيم آن حضرت و نصب كردن سنگ و ريختن آب بر قبر او ، همه حاكي از علاقه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر حفظ و ابقاي قبر ابراهيم و جلب توجه مسلمانان به سوي او بوده است .

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دستور داد جسد اين طفل شانزده ماهه ، به بقيع منتقل شود در صورتي كه صحابه آن حضرت فكر مي كردند پيكر او را در گورستان عمومي بني مازن در خارج شهر و يا طبق فرهنگ آن روز و شرايط سني ابراهيم ، در گوشه باغي و يا در زير درخت خرمايي به خاك بسپارند ولي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « الحقوه بسلفنا الصالح


220


عثمان بن مظعون » .

آري او بايد در بقيع و در گورستان رسمي شهر مدينه ، كه در آينده پيكر هزاران نفر از صحابه و ياران پيامبر و شخصيتهاي علمي و محدثان و قاريان و تاريخ سازان را در آغوش خواهد گرفت ، دفن شود تا ياد او در خاطره ها زنده و اثر قبر او در مرئي و منظر مسلمانان باقي بماند .

و اين است شريعت و قانون رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و سنت آن حضرت در مورد فرزند شانزده ماهه اش ابراهيم و در مورد يكي از يارانش به نام ابن مظعون .

پيروي مسلمانان از سنت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )

مسلمانان هم بر اين اساس و به پيروي از اين سنت ، از قرنهاي اوّل اسلام براي حفظ ياد و آثار بزرگان دين و شخصيتهاي مذهبي بر حفظ قبور آنان همت گماشتند و با اين درك و بينش كه رسول خدا همانگونه كه در موضوع خسوف آفتاب در روز وفات ابراهيم ، آنگاه كه موجب تفكر بي اساس در ميان بعضي از مسلمانان گرديد ، ايستاد و با ايراد خطبه اي از نفوذ بدآموزيهاي فكري عقيدتي جلوگيري نمود وليكن در جهت حفظ آثار و قبور عملاً مسلمانان را بر اين امر هدايت و راهنمايي فرمود .

آري مسلمانان با الهام گرفتن از راه و رسم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي اين كه آثار و قبور متعلّق به بزرگان دين و آيين و فرزندان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و شهداي اسلام با مرور ايام و گذشت زمان از بين نرود و از حوادث مختلف مصون و محفوظ بماند ، بر روي چنين قبور احداث ساختمان و آنها را براي آيندگان حفظ و مشخص نمودند . و بطوري كه در تاريخ حرم ائمه بقيع اشاره گرديد ، علاوه بر اين كه همانند پيكر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اجساد مطهر اين امامان چهارگانه ، از ابتدا در داخل ساختمان و در خانه متعلق به عقيل دفن شده اند اين قبور و همچنين مشخصاً قبر حضرت حمزه از اواسط قرن دوم هجري داراي حرم و زيارتگاه عمومي بوده است كه تاريخ صريح مبيّن اين حقيقت و گوياي اين واقعيت مي باشد .

مسلمانان در مورد ساير شخصيتهاي مذهبي نيز مانند قبور ائمّه چهارگانه اهل سنت


221


از همين فكر پيروي نمودند و اين سنت در طول تاريخ مورد عمل قرار گرفت و در اين درك و بينش و در اين اعمال و برنامه ها كوچكترين مخالفتي ديده نشده بود تا اين كه در اواخر قرن هفتم هجري شخصي بنام « محمد بن تيميه » ( 1 ) كه داراي عقايد انحرافي در مسائل اساسي و در اصول و فروع اسلام بود به وجود آمد او بطوري كه در اصل توحيد داراي انحراف فكري و معتقد به تجسم بود احترام بر قبور بزرگان دين و آيين و ساختن گنبد و بارگاه در روي اين قبور و احداث مسجد در كنار آنها و مسافرت نمودن بقصد زيارت ، حتي زيارت قبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را ، نه تنها حرام و غير مشروع بلكه كفر و الحاد پنداشته و هر مسلمان كه اين اعمال را انجام دهد كافر و خارج از اسلام و در صورت عدم توبه ، واجب القتل دانست و از بين بردن اين قبور و گنبد و بارگاهها و حتي ويران ساختن مساجدي را كه در كنار آنها ايجاد شده است واجب معرفي نمود .

عقايد وي كه از سوي علما و دانشمندان جهان اسلام بعنوان عقايد انحرافي و مغاير با اعتقادات صحيح اسلامي محكوم شده بود ، با مرگش و مرگ شاگردش ابن قيم به بوته فراموشي سپرده شد و نام وي توأم با نفرت و انزجار و افكار او جزو افكار ضد اسلامي و مخالف با اصول مسلم و ثابت ، مطرح مي گرديد ولي پس از گذشت شش قرن ، عقايد وي مجدداً به وسيله شخصي بنام « محمد بن عبدالوهاب » در « نجد » مطرح شد گرچه او هم مانند خود « ابن تيميه » از سوي علماي اسلام مورد طرد قرار گرفت و در ردّ عقايدش كتابهايي به وسيله علماي اسلام و حتي كتابي به وسيله برادرش « سليمان بن عبدالوهاب » ( 2 ) تأليف و منتشر گرديد ولي همسويي او با بعضي از رؤساي قبايل عرب و پشتيباني بعضي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن تيميه براي اثبات عقايد انحرافيش كتابهايي نيز تأليف نمود كه علماي آن روز بر تأليفاتش پاسخ نوشتند و با خود وي به بحث و مناظره پرداختند و بر انحراف او فتوا صادر نمودند . علماي اسلامي از مصر ، حجاز ، عراق و شام بر ضد او قيام كردند . ابن تيميه پس از چند بار زنداني شدن در سال 728 ، در زندان دمشق از دنيا رفت .

2 . عنوان اين كتاب « الصواعق الإلهيّة في الرّد علي الوهّابيه » و يكي از بهترين تأليفات در ردّ عقيده وهابيان است در تاريخ 1306 هـ . براي اولين بار در 64 صفحه چاپ و در سال 1396 هـ . در استانبول بصورت افست تجديد چاپ شده است . در كتابخانه عمومي حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي در قم در ضمن مجموعه اي از چند جلد كتاب و رساله در رد وهابيان موجود است .


222


از كشورهاي غربي كه از طرفداران اين فكر تفرقه انگيز بودند ، موجب گرديد اين گروه در منطقه حجاز به قدرت برسند كه يكي از اقدامات اوليه آنان ، پس از تسلط ، تخريب و انهدام آثار و گنبد و بارگاههايي بود كه در طول قرنها به وسيله مسلمانان به وجود آمده بود ؛ آثاري كه در مكه و مدينه به شخص رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و خاندان گراميش متعلق بود ، گنبد و بارگاههايي كه در بقيع و معلي و در شهر طائف از آن فرزندان و عشيره و اقوام و صحابه و ياران رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود همه و همه با خاك يكسان گرديد ، بطوري كه اگر وحشت و ترس از قيام مسلمانان سراسر جهان نبود ، گنبد و بارگاه و قبر مطهّر حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) نيز از اين جسارت مستثني نمي شد . بهر حال اگر سنگ قبري كه به وسيله رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر قبر عثمان بن مظعون نصب شده بود براي مروان بن حكم قابل تحمل نبود و بر قبر عثمان بن عفان منتقل نمود . وجود آثار و ضريح قبور فرزندان و اقوام رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي اين پيروان خط مروان ، آنچنان سخت و غير قابل تحمل بود كه نه تنها اين آثار را به محل دلخواه خود منتقل ننمودند و يا بعنوان ارزشمندترين آثار مذهبي تاريخي و قديمي ترين آثار هنري اسلامي ، در يكي از متاحف و موزه هاي دنيا نگهداري نكردند بلكه همه آنها را به آتش كشيده و يا قطعه قطعه نمودند كه اينك كوچكترين اثري از اين آثار گران بها باقي نيست .

يك اشكال و پاسخ آن

در اينجا مطلبي است كه ممكن است پيروان ابن تيميه آن را مستمسك خويش قرار دهند و انديشه و عمل خود را با آن توجيه نمايند :

و آن اين كه : گرچه عملكرد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در حفظ قبر ابن مظعون و ابراهيم از نظر حديث و تاريخ مسلّم و ثابت است و جاي انكار نيست وليكن عمل آن حضرت يك كار بسيط و ساده اي بيش نبوده است ؛ زيرا پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) بر روي قبر خاكي و معمولي قطعه سنگي نصب نمود و يا با ريختن آب بر استحكام آن افزود ولي در اين قبرها نه از گچ و آجر خبري بود و نه از گنبد و بارگاه و نه از شمع و چراغ ، بنابراين ، وضع موجود در حرمها و زيارتگاهها كجا ؟ و آن عمل رسول خدا و قبرهاي موجود در


223


زمان آن حضرت كجا ؟

پاسخ : پس از ثابت شدن مشروعيت حفظ قبور و ابقاي آثار شخصيتهاي مذهبي و بلكه استحباب آن به وسيله عمل رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و تحقّق اصل موضوع از نظر حديث و تاريخ ، كيفيت و جزئيات آن قهراً تابع شرايط زمانها و مكانها خواهد بود و از اينجاست كه در دوران سخت اقتصادي آن روز ، نيل به اين هدف بيش از آنچه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) انجام داد متصور نيست ؛ زيرا در شرايطي كه بجاي كفن كردن بر پيكر تك تك شهداي اُحد پيكر دو شهيد را در يك قطعه كفن مي پيچند . ( 1 ) در جايي كه براي پيكر شخصيتي مانند حضرت حمزه ( عليه السلام ) تنها از يك قطعه نمد كوچك استفاده مي كنند و در اثر كوتاه بودن آن پاهاي مباركش را با علفهاي بياباني مي پوشانند . ( 2 )

هنگامي كه ميهماني به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد مي شود ، تمام همسران آن حضرت اظهار مي دارند : در حجره آنان غذايي بجز آب وجود ندارد و آنگاه كه اين مهمان با دعوت بعضي از صحابه به خانه او وارد مي شود منحصراً با غذاي مختصري كه جهت اطفال تهيه شده است ، پذيرايي و براي اختفاي اين سرّ ، چراغ منزل خاموش مي شود و همه اعضاي خانواده با شكم گرسنه شب را سحر مي كنند . و آيه شريفه : { وَيُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ } بهمين مناسبت نازل مي گردد و . . . ( 3 )

آري در اين شرايط سخت اقتصادي كه در دوران حيات رسول خدا بر مردم مدينه حاكم بود ، پرداختن به جزئيات بيشتر ، امكان پذير نبود ، همانگونه كه در مورد مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله ) و قبر شريف آن حضرت كه از اهميت بالايي برخوردار بودند توجه به جزئيات امكان پذير نبوده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عن جابر بن عبدالله انّ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) « كان يجمع بين الرجلين من قتلي أحد في ثوب واحد » . صحيح البخاري ، كتاب المغازي ، ح 3851

2 . و كفن حمزة في نمرة إذا تركت علي رأسه بدت رجلاه و اذا غطي رجلاه بدارأسه فجعلت علي رأسه و جعل علي رجليه شئ من الأذخر . اسدالغابه ، ج 2 ، ص 49

3 . صحيح بخاري ، كتاب فضائل الصحابه ، حديث 3587


224


نگاهي به چگونگي مسجد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و قبر شريف آن حضرت

براي روشن شدن اين مطلب نگاهي گذرا داريم به چگونگي ساختمان مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله ) و بساطت و سادگي آن در زمان آن حضرت تا دوران عثمان ، همچنين نگاهي بر چگونگي قبر شريف رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) پس از رحلت آن بزرگوار :

آنچه از تاريخ و حديث ( 1 ) در كيفيت ساختمان مسجد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به دست مي آيد اين است كه ساختمان اين مسجد در مرحله اول عبارت بود از يك ديوار كوتاه تك خشتي و بدون سقف كه پس از جنگ خيبر و با افزايش مسلمانان ، مسجد تجديد بنا گرديد و توسعه يافت . در اين مرحله ديوارهاي آن نيز بجاي يك خشت با دو خشت خام بالا رفت و كف آن را بجاي فرش و حصير ، شنهاي نرم پوشانده بود و طبق مضمون احاديث متعدد در بعضي از فصول سال ، تابش مستقيم آفتاب سوزان مدينه نماز گزاران را شديداً ناراحت مي نمود . بطوري كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با جمله « اذا اشتد الحرّ فابردوا عن الصلاة » ( 2 ) اجازه داد اقامه نماز تا فروكش كردن گرما و برگشت سايه به تأخير افتد .

ولي بازهم فشار گرما موجب گرديد كه صحابه آن حضرت درخواست كنند براي مسجد سقفي ايجاد شود و آن حضرت هم با اين درخواست موافقت نمود و دستور ايجاد سقف بر روي مسجد را صادر فرمود . ( 3 ) اينجا بود كه چند ستون از درخت خرما در كف مسجد نصب و روي آن با برگ خرما و علفهاي بياباني پوشانده شد و چون بهنگام بارندگي ، آب به داخل مسجد فرو مي ريخت صحابه مجدداً عرضه داشتند : يا رسول الله : « لو امرت بالمسجد فطين » ؛ « دستور بدهيد روي سايه بان مسجد ، گل اندود شود » رسول خدا فرمود : « لا ، عريش كعريش موسي » ( 4 ) نه ، سايه باني باشد مانند سايه بان موسي ( عليه السلام ) .

در روايتي آمده است : براي حفظ برگها و علفهاي خشك سايه بان مسجد ، در مقابل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در اين بخش علاوه بر منابعي كه در موارد متعدد اشاره شده است ، از البداية و النهايه ، ج 3 ، ص 219 ـ 215 و وفاءالوفا ، ج 1 ، ص 34 ـ 322 استفاده شده است .

2 . اين مطلب در صحيح بخاري ، ج 1 ، باب 8 از مواقيت الصلوة در ضمن 4 حديث و همچنين در سنن ترمذي ، ج 1 ، ص 105 و 106 آمده است .

3 . ثمّ اشتدّ عليهم الحرّ فقالوا يا رسول الله لو أمرت بالمسجد فظلل قال نعم . »

4 . وفاء الوفا ، ج 1 ، ص 336


225


باد و طوفان در بعضي قسمتهاي آن خاك رس ريخته شد ، بطوري كه بهنگام باران شديد ، همان خاكها بصورت گل به داخل مسجد فرو مي ريخت و شخص رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در ميان آب گل آلود نماز مي خواند و اثر گل در پيشاني مباركش ديده مي شد .

شن ريزي كف مسجد

در سنن ابوداود با سند از ابي الوليد چنين نقل شده است كه از عبدالله بن عمر سؤال كردم علت اين كه كف مسجد با شن مفروش گرديده چيست ؟ عبدالله پاسخ داد كه يك شب در مدينه باران شديدي آمد و كف مسجد را گل فرا گرفت . بعضي از نمازگزاران براي اين كه آلوده به گِل نشوند مقداري شن به همراه خود آوردند و به زير پاي خود ريختند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از اتمام نماز با مشاهده اين عمل فرمود : « ما احسن هذا ؟ » ؛ « عجب كار خوبي بود ! » ( 1 ) ولذا ساير صحابه نيز از اين عمل پيروي نمودند و بدين طريق كف مسجد شن ريزي گرديد .

بهر حال تا وفات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مسجد با همان ديوار خشتي و سايه باني از شاخ و برگ خرما و علفهاي بياباني بجاي سقف باقي ماند و طبق مضمون روايات ، در دوران ابوبكر و عمر نيز با اين كه در مسجد و سقف آن تغيير و تجديد به عمل آمد ولي همين وضع ادامه يافت تا در دوران خلافت عثمان كه مسجد توسعه پيدا نمود در اساس بنا و در كيفيت سقف آن هم تغيير داده شد .

اين موضوع در صحيح بخاري و سنن ابي داود از عبدالله بن عمر چنين نقل شده است كه : مسجد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در دوران آن حضرت خشت خام و سقف آن از شاخ و برگ خرما بود . در دوران ابوبكر در اثر فرسودگي بعضي از قسمتهاي آن ، با همان وضع سابق تعمير و مرمت گرديد ؛ همانگونه كه عمر نيز در دوران خلافتش چنين كرد و در كيفيت آن تغييري نداد ولي عثمان كه خواست مسجد را توسعه دهد ديوارهاي آن را با سنگ و آجر و سقفش را با تخته هاي محكم بنا نمود . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابوداود ، ج 1 ، ص 108 باب في حصي المسجد .

2 . صحيح بخاري ، ج 1 ، كتاب المساجد ، ح 435 سنن ابوداود ، ج 1 ، ص 106 باب في بناءالمسجد .


226


روشنايي مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله )

در سنن ابن ماجه از ابوسعيد خدري نقل مي كند كه او مي گفت : « اول من اسرج في المساجد تميم الداري » ؛ ( 1 ) « اوّلين كسي كه روشنايي و چراغ را در مساجد معمول داشت تميم داري بود . » از اين روايت معلوم مي شود كه در زمان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مسجد آن حضرت داراي چراغ و روشنايي نبود قرائن حديثي و تاريخي ديگر نيز مؤيد اين معنا است ، زيرا تا آنجا كه ما بررسي نموديم در اين مورد هيچ مطلبي بجز آنچه در باره تميم داري نقل گرديد ، بدست نيامد و بطوري كه ملاحظه فرموديد شرايط زماني و كيفيت ساختمان مسجد نيز همين را ايجاب مي كند .

كيفيت قبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )

در سنن ابوداود به طريق عمرو بن عثمان از قاسم ( 2 ) نقل مي كند كه بر عايشه وارد شدم و گفتم يا اُمَّه اجازه بده قبر رسول خدا و دو صحابه اش را از نزديك ببينم . او سه قبر به من نشان داد كه نه چندان مرتفع بودند و نه چسبيده به زمين و روي آنها با شنهاي بياباني قرمز رنگي پوشيده بود ( فكشفت لي عن ثلاثة قبور لامشرفة ولا لاطئة مبطوحة ببطحاء العرصة الحمراء ) . ( 3 )

اين بود اجمالي از كيفيت ساختمان مسجد رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) تا دوران خليفه سوم ، و اين بود كيفيت قبر شريف آن حضرت كه تدريجاً و به تناسب هر دوراني متحول گشته و توسعه و استحكام يافته و زيباسازي مسجد و حرم شريف نبوي ( صلّي الله عليه وآله ) به وضع كنوني رسيده است و امروز اين مسجد از نظر وسعت و زيبايي و از نظر استحكام و ظرافت در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابن ماجه ، كتاب المساجد ، ح 760 ؛ اصابه ، ج 1 ، ص 184 . تميم بن اوس داري از مسيحيان فلسطين بود . در سال نهم هجرت وارد مدينه گرديد و اسلام را پذيرفت . او از قصّاصان است و در زمان عمر در مسجد به مردم قصه مي گفت در زمان عثمان داستان سرايي او بيشتر گرديد و پس از وي به شام منتقل و در سال چهل بدرود حيات گفت . الاصابه ، ج 1 ، ص 182 استيعاب ، ج 1 ، ص 184 ؛ سير اعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 448

2 . وي فرزند محمد بن ابوبكر و برادرزاده عايشه است .

3 . سنن ابي داود ، ج 2 ، كتاب الجنائز ، ص 192


227


ميان تمام مساجد و معابد دنيا اولين و يا دوّمين مسجد مي باشد . همانگونه كه حرم شريف نبوي ( صلّي الله عليه وآله ) با آن عظمت و شكوه و با آن مأذنه هاي سر به فلك كشيده اش و با آن گنبد سبز و فيروزه اي رنگش چشمها را خيره و دلها را به سوي خود جلب نموده است .

خلاصه پاسخ اين كه : اگر سادگي قبور در زمان حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) دليل بر نفي وضع موجود و متداول در حرمهاي شخصيتهاي اسلامي باشد بايد در مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله ) و همه مساجد و معابد نيز از اين روش و از اين نوع تفكر پيروي نمود و تغيير و تحوّل اين مسجد را كه در طول چهارده قرن به وسيله بزرگان و شخصيتهاي اسلامي و با نظارت مستقيم علما و دانشمندان تكامل يافته است ، تخطئه و بجاي توسعه و زيباسازي اين بناي باشكوه بر تخريب و انهدام آن اقدام و حالت اوليه اش را حفظ نمود .

آيا پيروان ابن تيميه مي توانند اين فكر و انديشه را بپذيرند و اين راه و روش را تأييد نمايند ؟ !



| شناسه مطلب: 78440