بخش 2
رفتار اعراب با زنان ، پیش از اسلام هنگام زناشویی خواستگاری جهیزیه حضرت زهرا ( علیها السلام )
26 |
رفتار اعراب با زنان ، پيش از اسلام
به عكس عقيده عبدالله عفيفي ، نويسنده كتاب « زن عرب در جاهليت و اسلام » ( 1 ) و همچنين به خلاف گفته عمر ابوالنصر ، نويسنده كتاب « فاطمه دختر محمد » زن و دختر در جاهليت نه تنها ارزش اجتماعي نداشتند ، بلكه به عنوان يك انسان هم به شمار نمي آمدند .
داستان هايي در اين مورد نقل شده كه پاره اي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ المرأة العربية في الجاهلية و اسلامها .
27 |
آنها ـ در عين اين كه رقت آور است ـ نشان مي دهد كه اسلام در مدت كوتاهي چگونه توانست چنان روحيه هاي سركش و خشن را تغيير دهد و رأفت و مهرباني را جايگزين سنگدلي و خشونت سازد .
شيخ جعفر نقدي ، مؤلف كتاب « زن در اسلام » ( 1 ) در صفحه هاي 7 و 9 كتاب خود ، مختصري از فجايع عرب هاي جاهليت درباره دختران را متذكر شده ، مي نويسد : اعراب رسماً زن ها را مثل يك حيوان مي فروختند و يا مبادله مي كردند و برخي از قبايل ، دخترانِ خود را در گودالي انداخته ، روي آنها خاك مي ريختند تا بميرد و يا از مناره و كوه بلند پايين مي انداختند و عده اي از آن ها ولادت دختران را به فال بد مي گرفتند !
قرآن نيز در چند جا به اين رفتار وحشيانه اشاره دارد ولي اين دو نويسنده ، يا روي تعصب ملّي و حفظ قوميت و يابه دلايل ديگري ، به دفاع پرداخته اند ؛ به خصوص عبدالله عفيفي مي گويد : دختران به قدري در نظر پدرانشان محترم بودند كه عده اي دختران خود را به خدا اختصاص داده و آن ها را مي پرستيدند ! آنگاه براي تأييد گفتار خود داستان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ المرأة والاسلام .
28 |
خواستگاري حرقه ، دختر نعمان بن منذر را متذكر مي شود كه خسرو پرويز وي را از نعمان خواستگاري كرد ، ولي نعمان با اين كه حاكم و دست نشانده خسرو بود ، از كثرت محبّتي كه به دختر خود داشت ، راضي نشد او را شوهر دهد .
عبدالله عفيفي و عمر ابوالنصر از اين داستان چنين نتيجه مي گيرند كه دختر نزد اعراب به اندازه اي بزرگ بوده كه حاضر نمي شدند او را به يك اجنبي شوهر دهند ( 1 ) و ( 2 ) حتي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فاطمه بنت محمد ، صص30 ـ 28 و زندگاني فاطمه ، ص19 ـ 17
2 ـ عبدالله عفيفي در كتاب « المرأة العربية في الجاهلية و اسلامها » به اين داستان اشاره كرده ، مي گويد : خسرو پرويز ، حرقه دختر نعمان بن منذر را خواستگاري نمود ولي نعمان با اينكه حاكم و دست نشانده او بود ، حاضر نشد دخترش را به دربار ايران بفرستد و در پاسخ فرستاده خسرو عذر آورد .
پرويز كه انتظار جواب منفي نداشت ، خشمگين شد و نعمان را به دربار احضار كرد .
نعمان سرپرستي دخترش را به هاني بن قبيصه شيباني سپرد و به دربار خسرو پرويز رفت . پادشاه ايران به كيفر نافرماني دستور داد نعمان را زير پاي فيل انداختند ، تا گوشت و پوستش پاره گرديد . پس از مرگِ نعمان ، خسرو مجدداً حرقه را از نگاهبان وي خواستگاري كرد ، ولي هاني نيز پيشنهاد خسرو را نپذيرفت . بالأخره خسرو براي اينكه عرب هاي نافرمان را تنبيه كند ، سپاهي بدانسوي فرستاد ولي سربازان ايران در ذي قار از سپاه عرب شكست خوردند و جنگ به نفع عرب ها پايان يافت .
29 |
اگر آن اجنبي پادشاه مقتدري مانند خسرو پرويز باشد . ولي چنانكه پيشتر اشاره شد ، اين دو نويسنده ، زير فشار تعصب مالي واقع شده و چنين اظهار عقيده نموده اند .
امتناع نعمان بن منذر از اين وصلت ، ناشي از كثرت علاقه و شدت محبّت او به دخترش نبود ، بلكه روي همان تنفر كينه اي بودكه در آن زمان عرب ها از ايرانيان و ازدواج با اجنبي و به خصوص ايراني را براي خود ننگ مي دانستند .
به طور خلاصه ، مي توان فهميد كه دختران در دوره جاهليت بسيار خوار و ناچيز بوده اند . بلي ، شايد در خانواده هاي اشرافي و سرمايه داري ، بيش از خانواده هاي پست ، از دختر رعايت مي شد ولي اين اندازه رعايت را نمي توان دليل ميل غريزي و فطري گرفت بلكه از اين جهت است كه مردمان ثروتمند علاقمنديشان به همه چيز بيشتر از طبقه عادي است .
همين كه دين مقدس اسلام انتشار يافت و محمد ( صلّي الله عليه وآله ) رهبري مردم را به عهده گرفت ، از يك سو با دستورات علمي قرآن و از يك سو با تربيت عملي خود ، مأموريت داشت كه اين كردار زشت را ريشه كن سازد .
30 |
دوراني كه فاطمه در خانه پدر و تحت تعليم پيغمبر اسلام روزگار مي گذرانيد ، اگرچه اجازه نيافت نتايج تعليم پدرش را آشكار كند و آنچه را در مكتب او ياد گرفته به مرحله اجرا و عمل بگذارد ، ولي فضايل اخلاقي فاطمه بيشتر در خانه علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) آشكار گرديد . آنجا معلوم شد پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) چگونه زهرا را براي زندگاني در محيط خانوادگي جديد تربيت كرده و در آنجا بايد نتيجه گرفت كه دختران قبل از هرچيز بايد به وظايف خانوادگي آشنا بوده و تكليفي را كه محيط تازه به گردن آنها مي اندازد دانسته باشند .
در اينكه بايد دختران تعليم و تربيت كامل را فرابگيرند هيچ ترديدي نيست ، ولي اشكال در طرز تعليم و تربيت و نتايجي است كه بر اين دو ، بار خواهد شد .
31 |
هنگام زناشويي
همانطوركه دانشمندان شيعه و سني در سال تولد فاطمه ( عليها السلام ) هم سخن نيستند ، اين اختلاف در سن آن بانوي بزرگوار هنگام ازدواج نيز وجود دارد . اگر گفته دانشمندان سني را بپذيريم و معتقد شويم كه دختر پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) در سال بناي خانه كعبه ؛ يعني پنج سال پيش از آنكه محمد ( صلّي الله عليه وآله ) به درجه پيغمبري برسد ، تولد يافته ، ناچاريم بگوييم هنگام عقد ، هيجده يا نوزده سال داشته است و اگر پيرو سخن دانشمندان شيعي باشيم ، بايد بگوييم كه فاطمه ( عليها السلام ) هنگام عقد نُه ساله بوده است .
مؤلف كتاب « زندگاني فاطمه » در اينجا هم اشتباه بزرگي را مرتكب شده است . وي چنانكه گفتيم ، در صفحه 57 كتابش مي نويسد :
« آنچه امروز تحقق يافته و رأي همگي بر آن است ، اين است كه فاطمه در پنجاه و پنج سالگيِ مادرش ؛ يعني چهار تا پنج سال پيش از هجرت ديده به جهان
32 |
گشود و غير از اين رأي هر عقيده ديگري موجب گمراهي است ! »
و در ذيل اين گفته مي افزايد :
« اين سخني بود كه ما راجع به زمان تولد فاطمه بيان كرديم و در آن انواع اختلاف مورخان را بازنموديم و اگر چه نظير اين اختلاف در سرتاسر دوران زندگي فاطمه بسيار است ولي خوانندگان بايد به خاطر داشته باشند كه ما آن چه را براي ايشان نقل مي كنيم ، از صحيح ترين اخبار و مطمئن ترين مصادر گرفته ايم و با آنكه ديگران غير اين راه ، به راه هاي ديگر نيز رفته اند ، ولي راهي كه ما اختيار كرده ايم استوارتر و براي پيروي كردن سزاوارتر است ! »
نويسنده با اين كه در اين صفحه چنين اظهار مي كند ، در صفحه 80 مي گويد :
« چنانكه تمام مورخان گفته اند ، تاريخ ازدواج پس از جنگ بدر بوده و در آن هنگام ، زهرا هيجده و علي ( عليهما السلام ) بيست و پنج سال داشته اند . »
اگر به گفته ايشان ، فاطمه چهار يا پنج سال پيش از
33 |
هجرت متولد شده ، بايد در سال پس از جنگ بدر ، هفت يا هشت سال داشته باشد ، نه هيجده سال !
چنانكه گفتيم به گفته كافي و مجلسي ( رحمهما الله ) كه از امام ششم روايت كرده اند ، اطمينانمان بيشتر است ؛ زيرا هرچه باشد تاريخ ولادت يك نوزاد را كسان او بهتر از ديگران يا بيگانگان مي دانند .
و همچنين ، بااين كه فاطمه خواستگاراني داشته ، چگونه مي توان گفت كه تا سن هيجده سالگي در خانه پدر مانده است .
مؤلف كتاب « فاطمه بنت محمد » به اين اعتراض اينگونه پاسخ مي دهد كه : چون پيغمبر خيلي به فاطمه ( عليها السلام ) علاقمند بوده و زهرا به واسطه اوصاف پسنديده اي كه داشته ، توجه پدر را به خود جلب كرده و در خانه پيغمبر مقام مادرش را داشته ، از اين رو محمد ( صلّي الله عليه وآله ) در ازدواج وي تأخير انداخت ! اين پاسخ درستي نيست ، محمد ( صلّي الله عليه وآله ) هرچه هم به دخترش علاقمند باشد به حكم شريعت خود علاقمندتر است .
او پيوسته مردم را ترغيب مي كرد كه دخترانشان را زود شوهر دهند و زودتر براي پسران زن بگيرند . از همه اينها
34 |
بگذريم ، مگر پيغمبر مي خواست دخترش را به خارج مدينه شوهر دهد كه به دوري او حاضر نبود ؟ ! .
به هرحال ، اختلاف در اينجا ، نتيجه اختلاف درتاريخ ولادت فاطمه ( عليها السلام ) است و اگر از گفته كليني ، مجلسي و دانشمندان ديگر شيعي پيروي كنيم ، بايد بگوييم : فاطمه ( عليها السلام ) نُه ساله به خانه شوهر رفته است .
علي بن عيسي اربلي صاحب كتاب كشف الغمه مي نويسد : فاطمه ( عليها السلام ) هشت سال در مكه با پدرش بود و با او به مدينه حركت كرد و ده سال هم در مدينه زنده ماند ( 1 ) اينها خلاصه گفتاري است كه در اين مورد ذكر شده .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كشف الغمه ص 125
35 |
خواستگاري
در اين كه ابوبكر و عمر پيش از علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) به خواستگاري فاطمه آمده اند جاي ترديد نيست و بلكه از بعضي روايات و گفته هاي مورّخان مي توان فهميد كه غير از اين دو نفر ، ديگران نيز براي اين منظور با محمد ( صلّي الله عليه وآله ) وارد مذاكره شده اند ليكن نتيجه اي نگرفته اند و پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) در پاسخ هريك از آن ها مي گفته است : تا خدا چه خواهد . محمد ( صلّي الله عليه وآله ) درباره ازدواج دخترانش آنچه بايد از تناسب سني و اخلاقي و خانوادگي رعايت شود ، در نظر مي گرفت . خودِ او هنگامي كه درباره زناشويي دستور مي دهد ، مي فرمايد : « هنگام ازدواج مواظب باشيد ، شرافت خانوادگي را رعايت كنيد ، از هركس و هر خانواده زن نگيريد و باهركس وصلت نكنيد . » لذا درنظر داشت دختري را كه بدان درجه از كمال و اخلاق رسانده ، به كسي كه در خور همسري او باشد شوهر دهد . رعايت اين اصول در دوام علقه زناشويي مؤثر است و به عكس بي اعتنايي به آنها و در نظر نگرفتن تناسب خانوادگي ، تناسب سني ، تناسب
36 |
اخلاقي ، غالباً به مشاجره و نزاع و سرانجام به جدايي زن و شوهر منتهي خواهد شد .
بعضي از خانواده ها به صرف ملاحظه ثروت و سود پرستي و غرض هاي ماديِ ديگر ، دختري را به مردي شوهر مي دهند كه به هيچ وجه براي همسري او مناسب نيست ، بدين جهت از همان روز اول به جاي اين كه عطوفت ، مهرباني ، لطف و صفا در آن خانواده بار بگشايد ، خشونت و درشتي و زد و خورد و قهر و منازعه حكمفرما مي شود . پيشتر نوشتيم كه در دوره جاهليت بعضي از قبايل عرب دختران خود را حيواني بيش نمي دانستند و آن ها را مانند مال التجاره مي خريدند و مي فروختند .
در همان دوره سياه طبقات برجسته و خانواده هاي اشرافي همچنان يك اصل مهم را رعايت مي كردند و آن توجه به شرافت فاميلي و حيثيت خانوادگي عروس و داماد بود . بسيار اتفاق مي افتاد كه رييس قبيله اي زن فقير و بي چيزي را كه باقيمانده خانواده شريف و نجيب بود خواستگاري مي كرد و توجهي نداشت كه اين زن بي چيز است و ميان خودش و او تناسب مالي موجود نيست .
قيس بن زهير ، رييس قبيله بني عدي ، وقتي به نميربن قاسط رييس ايل ربيعه وارد شد ، گفت : براي من زني از
37 |
خانواده نجيب خواستگاري كنيد كه مؤدب و باكمال بوده و فقر و تنگدستي او را از پا درآورده باشد . ( 1 )
اين رسم در دوراني كه زنان از لحاظ اجتماعي ارزشي نداشتند ، ميان عرب هاي جاهلي ، به خصوص خانواده هاي اشراف متداول بود و به طور خلاصه تناسب مالي ميان زن و شوهر رعايت نمي شد . ولي به عكس ، اشراف و طبقه برجسته امروزي ، دختر را در رديف مال التجاره درآورده و با هركس كه در مقابل اين كالا بيشتر بها بپردازد وصلت مي كند .
از اين مقدمه دانسته مي شود ، آنچه را كه يك نفر از مستشرقين در باره وصلت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) بافته و شوهر دادن فاطمه به علي ( عليه السلام ) را ، كه مردي بي چيز و تنگدست بود ، ناشي از بي علاقگي محمد ( صلّي الله عليه وآله ) به اين دختر مي داند ، بي اصل است و تنها از تعصب نويسنده سرچشمه مي گيرد . درست است كه علي ( عليه السلام ) مردي تنگدست بود ، ليكن پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) هم مي خواست دخترش را شوهر دهد ، نه اين كه با او تجارت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ عقد الفريد ، ج3 ، ص273 ، نقل از زن عرب در جاهليت و اسلام ، صص55 و 56
38 |
كند ! كجا مردي بهتر از علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) يافت مي شد تا محمد ( صلّي الله عليه وآله ) با وي وصلت نمايد .
فاطمه ( عليها السلام ) در خانواده پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) بهترين و نيكوترين مراحل تعليم و تربيت را طي كرده و در ادب و اخلاق و دانش ، به پايه نهايي رسيده است . از اين رو ، پدرش بايد او را به علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ، كه او نيز در همين مكتب و زير دست پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) تربيت يافته ، شوهر دهد .
ابوبكر و عمر هر يك پس از ديگري فاطمه را خواستگاري كردند و بي ترديد وضع زندگي آن ها بهتر از علي بود ، ولي چون شرايطي را كه بايد براي ازدواج با فاطمه داشته باشند در ايشان موجود نبود ، درخواستشان مورد قبول واقع نشد .
آن دو ، وقتي ازدرخواست خود نتيجه اي نگرفتند ، علي ( عليه السلام ) را ملاقات نموده ، او را به خواستگاري فاطمه ( عليها السلام ) تشويق كردند ، شايد علي ( عليه السلام ) با همه ميلي كه به اين وصلت داشت ، تهي دستيِ خود را مانع چنين اقدامي مي ديد ولي با ترغيب ياران پيغمبر ، به منزل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) رفت و در مقابل او قرار گرفت . او ميل داشت حاجت خود را اظهار كند ، اما شرم حضور ، مانع مي شد . محمد ( صلّي الله عليه وآله ) كه توجّه به اين نكته
39 |
داشت ، گفت : پسر ابوطالب چه مي خواهد ؟ ! هر حاجتي كه دارد برآورده است ! در اينجا علي سوابق خود را تذكر داد و لطف و شفقتي را كه محمد ( صلّي الله عليه وآله ) نسبت به وي ابراز كرده بود ، بيان كرد و در پايان گفت :
براي اين آمده ام كه فاطمه را به من دهي .
محمد ( صلّي الله عليه وآله ) از اين خواستگاري بسيار خرسند شد ؛ به طوري كه در پايان صحبت با علي ، نشانه مسرّت در چهره اش ظاهر شد ، ولي گفت :
چون پيشتر چند تن به خواستگاري فاطمه آمدند و من به او اطلاع دادم ، راضي نشد ، صبر كن تا از خود وي استفسار كنم ، كه به اين وصلت راضي است يا نه . علي ( عليه السلام ) را در همان مجلس گذاشت و به خانه رفت و به دخترش گفت : من از خدا خواسته بودم تو را به بهترين آفريدگان و محبوب ترين آنها نزد خدا شوهر دهم . تو علي را مي شناسي و خويشي او را با خود مي داني و از فضايل وي آگاهي ، فاطمه در مقابل گفته هاي پدر ساكت بود و چون پيغمبر آثار كدورتي در او نديد ، گفت : « الله اكبر » ساكت
40 |
بودنش رضاي او را مي رساند . ( 1 )
بعضي مي گويند : پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) عادت داشت ، هرگاه كسي به خواستگاري دخترانش مي آمد ، به در اتاق آن دختر مي رفت و مي گفت : فلاني نام تو را برده است . اگر دختر ساكت بود رضاي او را مي رساند و اگر در را به ملايمت مي بست دانسته مي شد كه به ازدواج با او راضي نيست . ( 2 )
تقريباً تمام مورخان اتفاق دارند كه فاطمه ( عليها السلام ) به ازدواج با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) نظر موافق داده و تنها بلاذري صاحب كتاب « انساب الاشراف » گفته است كه : فاطمه نظر به تنگدستي علي ( عليه السلام ) ابتدا از اين وصلت ترديد داشت ! ( 3 ) ولي ما نمي توانيم اين گفته را بپذيريم ؛ زيرا محمد ( صلّي الله عليه وآله ) ، پدر فاطمه نيز همين حال را داشت . او نيز از مال دنيا براي خود و خانواده اش ذخيره نمي كرد و شايد فاطمه در خانه پدر نان سير نخورده بود . بنابراين ، نمي شود احتمال داد كه چون علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) تنگدست بود ، فاطمه از ازدواج با او
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحارالأنوار ، ج10 ، ص27 ؛ وسائل الشيعه ، ج20 ، ص275 ، « . . . وَلَمْ يَرَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) كَرَاهَةً فَقَامَ وَهُوَ يَقُولُ اللَّهُ أَكْبَرُ ، سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا » .
2 ـ مسند احمد ، ج6 ، ص78 ، نقل از زندگاني فاطمه ، ص74
3 ـ زندگاني فاطمه ، ص74
41 |
كراهت داشت ! محمد ( صلّي الله عليه وآله ) پس از اينكه از رضايت فاطمه به اين ازدواج آگاه شد ، از علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) پرسيد : زهرا را با چه چيز مهر مي بندي ؟ علي ( عليه السلام ) پاسخ داد : تو خودت مي داني كه من جز شمشيري و زرهي و يك شتر آبكش چيز ديگر ندارم ! محمد ( صلّي الله عليه وآله ) مي گويد : شمشير را براي جنگ مي خواهي و شتر را نيز براي كار روزانه لازم داري ، پس همان زره را مهر قرار مي دهيم .
علي زره را به بازار برد و به چهارصد درهم فروخت و عين پول ها را نزد پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) آورد ، پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) بخشي از پول را و به گفته بعضي از مورخان دو سوم و يا يك سوم آن را به بلال داد كه با آن عطريات بخرد و بقيه را به چند تن از ياران خود تحويل داد كه براي خريد جهيزيه به بازار بروند .
مهربندي عروسي در نزد عرب ها صورت مخصوصي داشت . آن ها به كم و زياد بودن مهريه اهميت نمي دادند و همين كه مردي با داشتن سابقه درخشان و نجابت خانوادگي و همت عالي از ايشان خواستگاري مي كرد ، با او وصلت مي نمودند و گاهي اتفاق مي افتاد كه پدرِ دختر ، مهريه را از مال خودش مي پرداخت .
لقيط بن زراره ، مردي بود كه از چنگ دشمن فرار
42 |
كرده و به قبيله قيس بن خالد ( يكي از امراي عرب ) پناهنده شده بود و در حمايت قيس مي زيست . پس از چندي كه در نزد او به سر برد ، دخترش را خواستگاري كرد . قيس از معاشرت و سخن گفتن وي فهميد كه لقيط در خانواده نجيب و آبرومندي تربيت شده است ؛ از اين رو ، بدون گفتگو دخترش را به او داد و مهريه را هم از مال خود به دختر تسليم كرد . ( 1 )
آن روزها اعراب شوهران را به سه دسته تقسيم مي كردند و هر دسته اي را به نامي مي خواندند :
* دسته نخست « شوهرِ مهر » و اين نام را به كسي مي نهادند كه از شرافت و نجابت خانوادگي بهره نداشت . آنان با چنين كسي تنها به خاطر مال و پولش وصلت مي كردند ( در اين صورت ، دختر حكم كالاي تجاري را داشت و چنانكه تاجر كوشش مي كند جنس خود را به آخرين قيمت بازار بفروشد ، پدرها نيز از چنين مرداني آخرين حدّ مهريه را مي گرفتند . )
* دسته دوم را « شوهرِ بهر » مي ناميدند ؛ اين دسته نجيب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ زن عرب در جاهليت و اسلام ، ج1 ، ص159
43 |
زاده ها و مردان آبرومندي بودند كه وصلت با آن ها به افتخار دختر مي افزود و از اين طبقه چشم داشت مهر نداشتند و در تعيين مهر دقت و پافشاري نمي كردند .
* دسته سوم را « شوهر دهر » مي گفتند ؛ اين دسته مردهايي بودند كه با زن درجه يكسان داشتند و رتبه شان مساوي بود . ( 1 )
تصور نشود كه در اين دوران نيز اين عادت در كشورهاي عربي و حتي در ميان عشاير عرب موجود است ، خير ، آنها هم بر خلاف رسم سابق در توجه به پول و ثروت ، دست كمي از مردم كشور ما ندارند و چه بسا دختري از خانواده نجيب ، تنها به خاطر مهريه زياد ، به مرد گمنام ثروتمندي شوهر داده مي شود . تعجب اينجا است كه اين روش حتي در طبقه اي هم كه چنين انتظاري را از آنها نبايد داشت ، سرايت نموده و راستي ـ چنانكه عبدالله عفيفي نوشته است ـ هرگاه اعراب جاهليت چنين روش پسنديده اي را دارا بودند ، بايد گفت كه پس از اين مدت دراز در اثر پيروي از تمدن بيگانه به عوض اينكه پيش تر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ زن عرب در جاهليت و اسلام ، ص160 ، ج1 ، نقل از المخصص ج4 ، ص24
44 |
روند عقب افتاده اند .
محمد ( صلّي الله عليه وآله ) چون شايستگي علي براي همسريِ دخترش را مي دانست ، از او درخواست مهريه نكرد و تنها براي اينكه نكاح معمولا بدون مهر نيست ، به چهارصد درهم پول زره اكتفا كرد . در آنوقت اشخاص زيادي بودند كه ممكن بود مهريه هاي هنگفتي در مقابل اين وصلت بپردازند ولي پيغمبر از يك سو مي خواست اين عادت زشت را از ميان مردم بردارد و از سوي ديگر رعايت تناسب كامل را بنمايد ، از اين رو چهارصد درهم پولِ زره هم به دست پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) نرسيد و چنانكه نوشتيم در بهاي خريدِ جهيزيه پرداخت شد .
جهيزيه حضرت زهرا ( عليها السلام )
عمار و چند تنِ ديگر از اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مأمور شدند جهيزيه عروس را از بازار تهيه كنند ، آنها نيز به بازار آمده ، وسايل مورد نياز اين زوج خوشبخت و بافضيلت را خريداري كردند .
جهيزيه دختر پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) عبارت بود از :
1ـ چارقد ، 1 عدد
45 |
2ـ لنگ ، 2 عدد
3ـ قطيفه مشكي ، 1 عدد
4ـ چادر پشمي ، 1 طاقه
5ـ بالش ، 4 عدد
6ـ بوريا ، 1 تخته
7ـ قدح چوبي ، 1 عدد
8ـ كوزه گلي ، 1 عدد
9ـ مشك آب ، 1 عدد
10ـ تنك آبخوري ، 1 عدد
11ـ تخت خواب چوبي ( چوب خرما ) ، 1 عدد
12ـ طشت رختشويي ، 1 عدد
13ـ آفتابه ، 1 عدد
14ـ دستاس ، 1 زوج
هيچ يك از مورخان جهيزيه را بيشتر از اين صورت نداده اند و بلكه گروهي كاسه و تشت رختشويي و چند چيز ديگر را هم به قلم نياورده اند . از تختخواب در كتاب هاي شيعي نام برده شده و در بعضي از تاريخ هاي سني نيز جزو سياهه ديده مي شود . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الصواعق المحرقه .
46 |
در نظر يكي از مستشرقين كه كتابي در شرح حال دختران پيغمبر نوشته ، تختخواب حكم رمز سعادت عروس را داشته است . وي بر اين باور است كه چون تختخواب جزو جهيزيه فاطمه نيست ، پس آن احترامي را كه بايستي يك دختر خوشبخت در نظر پدر داشته باشد دارا نبوده است .
اين استدلال از كجا سرچشمه گرفته ؟ و روي چه مدركي است ؟ نفهميديم .
نويسنده كتاب زندگاني فاطمه نيز از اين اظهار نظر تعجب مي كند كه چطور تختواب علامت خوشبختي دختر است ؟ و چگونه است كه اگر در ميان جهيزيه زهرا ، تختخواب موجود نبوده ، دليل بر ناخوشبختي او بوده است ؟ اين پرسشي است كه بايد خود « لامانس » حاضر شود و به آن پاسخ دهد . ما كه هرچه جستجو كرديم و هرچه به فكر خود فشار آورديم چيزي دستگيرمان نشد .
به هرحال جهيزيه اي كه بايد از خانه عروس به خانه داماد برود ، همين چند قلم و بلكه كمتر از اينها است .
چگونه است كه عروسيِ بهترين و برجسته ترين زنان اسلام و گرامي ترين فرزند پيغمبر بايد به اين سادگي برگزار
47 |
شود و جهيزيه اش از زنان طبقه سوم هم كمتر باشد !
ممكن است پاسخ داده شودكه در آن زمان ، هنوز اسلام قوت نگرفته و دست و بال پيغمبر و علي و مسلمانانِ ديگر خالي بود . درست است كه چنين بود ولي اين پاسخ قطعي نيست ؛ زيرا در همان زمان هم اگر محمد ( صلّي الله عليه وآله ) مايل بود براي دخترش عروسيِ باشكوهي بگيرد ، مي توانست . آري مي توانست از مسلمانان ديگر قرض كند و جهيزيه مفصلي تهيه نمايد و ميهماني مجلّلي راه بياندازد ولي او مي خواست پيروان خود را در عمل از ولخرجي و اسراف و تحمّل هزينه هاي بيهوده باز دارد .
زن و شوهري كه مقصودشان زندگي با يكديگر است و نمي خواهند بزرگي و فخر به هم بفروشند و تجمّلِ پدر و مادر را به رخ هم بكشند ، همان مقدار جهيزيه لازم دارند كه رفع احتياجشان كند . در چنين عروسي اي نه داماد توقع دارد پدرعروس به منظور خودنمايي و دشمن كوركني خود را زير بار قرض ببرد و خوانچه هاي متعدد از منزلش راه بياندازد و نه پدر عروس مي خواهد ثروت خود را به رخ دامادبكشدوبه او بفهماند كه با چه كسي وصلت كرده است !
تنها عروسي فاطمه ( عليها السلام ) نبود كه آنگونه ساده برگزار شد ،
48 |
بلكه مسلمانان در سال هاي بعد نيز كه پيشرفت هايي نصيبشان شده بود و درآمدهاي كافي داشتند ، روش ساده و بسيطي را پيش گرفتند و از حد خود تجاوز نكردند .
خود پيغمبر در سال هفتم هجري ، پس از خاتمه نبرد خيبر ، با اينكه بهره قابل توجهي از اموال يهوديان برده بود ، در شب عروسي صفيّه دختر حُيَيِّ بن اَخْطَب ، غذايي كه به مردم داد ، ماست جوش بود . . . !
كسي نمي گويد كه امروز هم بايد به همان مشك چرمي و كوزه گِلي و تشك ليف خرما و . . . اكتفا كرد ، ولي اين كار را هم با هيچ ميزاني نمي توان سنجيد كه يك نفر خرج گزافي براي خريد پيراهني كند ، فقط براي اينكه عروس آن را در هنگام عقد يا شب عروسي بپوشد و ديگر مصرفي نداشته باشد ! آنهم به اين جهت كه چون فلان شاهزاده خانم اروپايي در شب عروسي اش چنين لباسي به تن كرده است .
هزينه هاي گزافي براي يك پيراهن ، براي پوشيدن يك ساعت ! در حالي كه در همان شهر و در همان كوچه چندين زن و بچه فقير زندگاني فلاكت بار و پر مشقتي را سپري مي كنند و قادر نيستند با دو متر كرباس بدن خشكيده و سرمازده خود را بپوشند .
49 |
شما خواننده گرامي ، از آنجا كه نظير اين مسائل را بسيار ديده ايد ، شايد تعجب كنيد كه چرا به چنين مطلب ساده اي اين قدر شاخ و برگ مي دهم ، ولي مطمئن باشيد كه گردش روزگار ، پس از مدتي ـ كه زياد هم طول نمي كشد ـ نتايج وخيمي را ، كه بر كردار اين دسته از مردم بار مي شود ، در معرض تماشاي عموم خواهد گذاشت .
پرگويي نكنيم ، راستي هم اين حرف ها از بس در عبارت هاي گوناگون و ضمن جمله هاي مختلف مكرر شده ، يادآوريِ آن در حكم تذكر مطلب عادي است و چندان قابل اهميت نبوده و گوش ها از شنيدنش خسته مي شود ، پس بهتر است دنبالش را قطع كرده ادامه ندهيم .
باري ، جهيزيه فاطمه مطابق همان سياهه اي كه از نظر خوانندگان گذراندم ، يا چند قلم كمتر از آن ، به وسيله عمار و ديگران تهيه شد و در مسجد از نظر پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) گذراندند . وي اندكي آن ها را با دست خود زير و رو كرد و آنگاه گفت : خدايا ، براي خانواده محمد در اين اثاثيه بركت ده !
از زمان خواستگاري تا شب عروسي چه مقدار طول كشيده ، دقيقاً معلوم نيست . به گفتار شيعه يك ماه ، در صورتي كه سنيان فاصله را تا يك سال نيز نوشته اند و چون
50 |
زياد مورد لزوم نيست از نوشتن گفته هاي آنها صرف نظر مي كنيم .
محمد ( صلّي الله عليه وآله ) به امّ سلمه دستور داد در خانه وي براي علي و فاطمه اتاقي آماده كنند و به علي فرمود : چند نفر را دعوت كن و شامي براي ميهمانان آماده ساز ، گوشت و نان به عهده ما و خرما و روغن را تو فراهم كن و در پختن و آماده كردن غذا باز خود پيغمبر به علي كمك كرد .
پس از صرف شام ، آنگاه كه ميهمانان پراكنده شدند محمد ( صلّي الله عليه وآله ) رو به علي ( عليه السلام ) كرده ، فرمود :
دختر پيغمبر به تو مبارك باشد ، علي !
فاطمه براي تو خوب زني است .
فاطمه ! علي براي تو خوب شوهري است . ( 1 )
حال به خانه رويد و اندكي تأمل كنيد تا من برگردم . پس از نماز به خانه علي رفت و آب خواست سپس آن را بر سر عروس و داماد و بر شانه داماد و بر شانه عروس ريخت و در حقّ آنها دعا كرد . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الأنوار ، ج43 ، ص114
2 ـ المناقب ، ج3 ، ص355