بخش 1

مقدمه     نگاهی کوتاه به دوران زندگی حضرت حمزه(علیه السلام)     نگاهی از افق دیگر     شرافتی دیگر برای حمزه     حمزه پیش از اسلام     در ازدواج پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله)     حضرت حمزه از دیدگاه قرآن     حضرت حمزه در کلام رسول الله و ائمه هدی(علیهم السلام)     1 . حمزه آقای تمام شهیدان، جزانبیا واوصیااست     2 . حضرت حمزه از سروران اهل بهشت است     3 . حمزه، محبوب ترین عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله)     4 . حمزه محبوب ترین نامها در نزد پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله)     5 . حمزه یکی از چهار راکب در قیامت     6 . حمزه انجام دهنده نیکی ها و به جا آورنده صله رحم:     7&nbs


1


بسم الله الرحمن الرحيم


3


حمزه عليه السلام

محمد صادق نجمي


11


مقدمه

حضرت حمزه ، عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، از شخصيت هاي بزرگ در تاريخ اسلام است ، كه در دفاع از اسلام تا پاي جان ايستاد و آنگاه كه توحيد در مقابل شرك و خداپرستي در برابر بت پرستي قرار گرفت و رسول الله نياز به ياران صديق و حاميان مخلص داشت ، به ياري آن حضرت شتافت .

او در جنگ اُحد ، در سخت ترين و خطرناك ترين وضعيت ، كه حتي بعضي از ياران نزديك پيامبر ميدان نبرد را ترك كرده ، به قلّه هاي كوه ها و پشت سنگ ها پناه مي بردند ، دليرانه مقاومت كرد و با سپر قرار دادن خويش و نبرد با دو شمشير ، از رسول خدا دفاع كرد و حملات پياپي دشمن را ، كه متوجه جان پيامبر بود ، درهم شكست و سر انجام با فجيع ترين وضع به شهادتش رساندند و در تاريخ به عنوان يكي از بزرگترين سرداران و مجاهدان شجاع و با اخلاص و از مدافعان و شهداي نامي اسلام و به صورت عالي ترين الگو و سرمشق متجلّي گرديد و مدال پرافتخار « سيد الشهدا » از سوي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) نصيبش شد و لقب زيباي « اسدالله » و


12


« اسدالرسول » را به خود اختصاص داد .

به جهت ترغيب و تشويق پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به زيارت مزار وي ، قبرستان احد در طول تاريخ مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و همگان زيارت او را ؛ مانند زيارت پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر خود لازم دانستند و در ساختن حرم و گنبد و بارگاه بر روي قبر او ، مانند حرم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه ( عليهم السلام ) به همديگر سبقت مي جستند و از اين رو قبر شريف آن بزرگوار داراي مجموعه اي از حرم و رواق و گنبد و بارگاه بود كه قدمت و پيشينه آن ، به قرنهاي اول اسلام مي رسيد ولي نزديك به يكصد سال قبل ، اين حرم شريف ، مانند ساير بقاع و حرمها در مدينه و مكه ، بهوسيله وهابيان تخريب گرديد و اكنون از اين بقعه پاك ، بجز يك قبر خاكي و ساده باقي نيست .

حذف فرهنگي :

مجاهدات ، فداكاريها و حضور حماسي حضرت حمزه در صحنه هاي جنگ ، حمايت و دفاع او از مقام شامخ نبوت در سال هاي نخست بعثت و پس از هجرت و نيز شهادت شجاعانه و مظلومانه اش ايجاب مي كرد كه در تاريخ همواره از او ياد شود و همگان از فضايل و معرفي شخصيتش بنويسند تا به صورت بزرگترين و زيباترين الگو و سرمشق در منابع اسلامي شناخته شود و در رأس شخصيتهاي اسلامي ؛ از اقوام ، عشيره و صحابه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار گيرد ، ليكن با تأسف بايد گفت : دشمنان براي تخريب شخصيت آن بزرگوار ، به ابزار فرهنگي متوسل شده ، كوشيدند با ذكر


13


نكردن اوصاف و فضايل وي ، و ساختن داستانها و افسانه هاي دروغين شخصيت او را كم رنگ كنند .

مراجعه به منابع حديثي و مجموعه هاي اوّليه اهل سنت ، نشانگر اين است كه خلفاي اموي ، همان سعي و تلاشي راكه در كم رنگ كردن شخصيت اميرمؤمنان ، علي ( عليه السلام ) و تحقير ابوطالب و عقيل به كار برده اند ، به علل و انگيزه هاي خاصي ، درباره حضرت حمزه عميق تر و در حذف شخصيت او قوي تر عمل كرده اند .

و بدينگونه ، با اين مظلوم تاريخ و حديث آشنا مي شويم كه نه تنها شخصيتش در حدّ شخصيت ساختگي دشمنان درجه يك اسلام ، سردمداران كفر و الحاد و سلسله جنبانان بدر و اُحد معرفي نگرديده ، بلكه براي موهون و مشوّه ساختن او ، مطالب ناروا و نابجايي ، كه دون شأن و مقام هر مسلمان است ، به ساحت مقدّسش نسبت داده اند كه متأسفانه گهگاهي به تأليفات خودي ها نيز راه يافته است !

اين نوع بينش و حق كشي براي ما ، هم تكليف آور است و هم مشكل زا !

تكليف آور از اين رو كه اين عملكرد ، ما را موظف مي سازد براي دفاع از مظلومي به پا خيزيم و در كنار زدن پرده هاي تعصب و زدودن غبارهاي ضخيم ، كه قرنها بر آن گذشته است ، تلاش كنيم و آن چهره تابناك و مظلوم را از پشت ابرهاي تيره و تار به جامعه اسلامي مان بنمايانيم .

و اما مشكل زا است ؛ از آن رو كه اين حركت موجب شده است حقايق فراواني در معرفي شخصيت آن حضرت ، از


14


دسترس خارج و در لابلاي حوادث تاريخي دفن شود و طبعاً در به دست آوردن بقاياي ناچيز هم با مشكل مواجه گرديم و در نيل به مطلبي به جاي مراجعه به مظان و جايگاه خود ، به منابع ديگر و فصول مختلف مراجعه كنيم .

ولي در عين حال مي توان با مراجعه به متون تفسيري و حديثي و تاريخي ، به مطالب ارزشمند و به جا مانده درباره آن حضرت دست يافت كه خوانندگان ارجمند را با بخشي از فضايل آن بزرگوار آشنا و راه را براي كساني كه فرصت پي گيري و تحقيق بيشتري در اين زمينه دارند ، هموار مي سازد .

با اين مقدمه لازم است در اين مختصر پنج موضوع به ترتيب زير مورد بحث و بررسي قرار گيرد :

1 . حضرت حمزه از ديدگاه قرآن

2 . حضرت حمزه در كلام رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه هدي ( عليهم السلام )

3 . حضرت حمزه در جنگ ها

4 . تلاش فرهنگي در مخدوش كردن شخصيت حضرت حمزه

5 . حرم حضرت حمزه در بستر تاريخ

از خداوند منان مسألت دارم كه ما را در اين هدف ياري رساند و هدايت كند و اين تلاش ناچيز را از ما بپذيرد و ثواب آن را به روح والدين گرامي ام واصل فرمايد ، بحقّ محمّد و أوليائه ( عليهم السلام )

قم ـ محمد صادق نجمي ، فروردين ماه 1383


15


نگاهي كوتاه به دوران زندگي حضرت حمزه ( عليه السلام )

حمزة بن عبدالمطّلب ، ملقّب به « سيدالشهدا » ، « اسدالله » و « اسدالرسول » و كنيه اش ابوعماره و ابو يعلي است . مادرش هاله دختر « وهب » و دختر عموي آمنه بنت وهب ، مادر پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) است .

حضرت حمزه عموي پيامبر و برادر رضاعي او

است ؛ زيرا هر دو از پستان مادري به نام ثُوَيْبه شير

خورده اند .

حضرت حمزه ، بنا به نظريه مشهور ، دو سال از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بزرگتر بود و طبق گفته مورّخان مشهور و نامي ، او در سال دوم بعثت ، اسلام را پذيرفت .

به گفته ابن اثير و گروهي از مورّخان ، چون حضرت

حمزه ايمان خويش را اظهار كرد ، سران قريش فهميدند كه پيامبر ، از اين پس ، نيرومند شده و اسلام داراي مدافع

قوي گرديده است و با گرويدن وي به اسلام ، از طرحهاو

نقشه هاي زيادي كه بر ضدّ اسلام و مسلمانان ترسيم كرده

بودند ، منصرف شدند .


16


حضرت حمزه همزمان با هجرت پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، به مدينه هجرت كرد و در صف مهاجرانِ نخستين قرار گرفت . او اولين فرمانده و پرچمدار اسلام است كه از سوي رسول الله در رأس گروهي از مسلمانان براي پاسخ گويي به حمله مشركان ، به محلّي به نام « سيف البحر » اعزام گرديد .

در جنگهاي متعدّد ديگر ؛ مانند بدر و اُحُد شركت كرد

و در جنگ بدر ، در معرض امتحاني سخت قرار گرفت و از سران قريش چند نفر ؛ از جمله شيبة بن ربيعه و طُعَيمة

ابن عدي را به دست خود به هلاكت رسانيد و در قتل يكي ديگر از مشركان نامي ؛ يعني « عتبة بن ربيعه » با اميرمؤمنان ( عليه السلام )

شركت جست .

شجاعت حضرت حمزه در جنگ ها ، زبانرد خاص و عام و مورد تأييد دوست و دشمن است ولذا در جنگ بدر و اُحُد وي با دو دست و با دو شمشير مي جنگيد !

حضرت حمزه در ميدان جنگ با نصب كردن « پرِ شترمرغي » به كلاهخود خويش ، از ديگر فرماندهان و جنگجويان مشخص و برجسته بود و به همين جهت در جنگ بدر يكي از سران دشمن پس از آنكه به اسارت مسلمانان در آمد و چشمش به حمزه افتاد ، پرسيد : اين كيست ؟ گفتند : حمزة بن عبدالمطّلب . وي با تعجب گفت « ذاكَ الَّذِي فَعَلَ بِنا الأفاعِيل » او بود كه صفوف ما را تار و مار كرد و ما را به روز سياه نشاند !

حضرت حمزه در سال سوم هجرت ، در جنگ اُحد ، پس


17


از كشتن سي و يك تن از سران دشمن ، به مقام ارجمند

شهادت نايل گرديد .

نگاهي از افق ديگر

خداوند متعال ، مجد و شرفِ نسب ، توأم با عزّتِ

ايمان و دفاع از حريم اسلام را براي حضرت حمزه برگزيد ؛ زيرا او فرزند بزرگترين شخصيت جزيرة العرب

و رييس مكّه و قريش ؛ يعني عبدالمطّلب ( 1 ) بن هاشم بن عبدمناف بن قصيّ است . آري ، نسب حمزه ، نسب خاتمِ

پيامبران است .

حمزه سيدالشهدا هم شريف است هم شرافت و كرامت را از پدر و اجداد خويش به ارث برده است . مادر حمزه ، دختر عموي « آمنه » مادر رسول الله است و او از طرف مادر نيز داراي نسبي است والا و شريف كه پيامبر خاتم نشأت گرفته از همان نسب والا و خاندان اصيل است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عبدالمطّلب ملقّب به شيبة الحمد ، مردي عظيم و رفيع ، متصف به اوصاف و افعال پسنديده بود . قبيله قريش ، او را به عنوان رييس برگزيدند و به وجود او مباهات مي كردند . كليدداري و پرده داري كعبه ـ كه هر دو بزرگترين سمت در پيش و پس از اسلام به شمار مي رفتند ـ در اختيار او بود . پاسخ صريح عبدالمطّلب به فرمانده لشكر ابرهه ، به هنگام هجوم به مكّه و نذر او در قرباني كردن يكي از فرزندانش ؛ مانند حضرت ابراهيم و كشف چاه زمزم و . . . بيانگر عظمت روح و ارتباط وي با عالم معنويات ، در سطحي فوق العاده و خارج از متعارف است .


18


شرافتي ديگر براي حمزه :

او هم عموي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) است ، هم برادر رضاعي اش و پيامبر در ميان او و زيدبن حارثه ( 1 ) پيمان اخوّت بست .

حمزه سيدالشهدا ، از جهات متعدد بر ديگران برتري يافت و صفات عالي و اخلاق حسنه را از آن شجره اصيل و خاندان شريف به ارث برد .

او در ايمان ، از سابقين در اسلام است و آنگاه به پيامبر ايمان آوردكه تنها يكسال و اندي از بعثت آن حضرت مي گذشت و تعداد مسلمانان از سي و نه مرد و بيست و سه زن تجاوز نمي كرد و آن روز اسلام داراي هيچ نفع مادي و دنيوي نبود . هرچه در باره اسلام پيش بيني مي شد فشار وشكنجه بود و تحمل استهزا وآزار مشركان ، ولي حمزه ( عليه السلام ) درمقابل اين آزارها و شكنجه ها ، به چيزي جز براي احياي حق ودفاع ازحريم اسلام نمي انديشيد . { . . . يَبْتَغُونَ فَضْلا مِنْ اللهِ وَرِضْوَاناً . . . } . ( 2 )

حمزه پيش از اسلام :

حضرت حمزه علاوه بر خويشاوندي نزديك با پيامبر ـ كه عموي آن حضرت بود ـ براي آن حضرت ، دوستي صميمي و رفيقي شفيق و برادري دلسوز و مهربان به شمار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . زيدبن حارثه ، ازنزديكترين وصميمي ترين اصحاب پيامبر است كه او را به پسرخواندگي خويش پذيرفت ودرجنگ مؤته فرماندهي لشكر را به او محوّل كرد و او در اين جنگ به شهادت رسيد .

2 . حشر : 8


19


مي آمد ؛ زيرا وقتي پيامبر خدا متولّد شد ، عبدالمطّلب بانويي به نام « ثُوَيبه » را احضار كرد و به وي دستور داد ، همانگونه كه به حمزه شير داده ، به محمّد نيز شير دهد و بدينگونه آن دو ، با هم برادر رضاعي شدند .

حمزه و محمّد دوران طفوليت را در خانه شيبة الحمد ، عبدالمطّلب سپري كردند و در ميان اين دو طفل الفت

و صميميّت عميق حاكم گرديد و محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) در اين دوران

و دورانهاي بعد ، به حمزه ، نه تنها به عنوان عمو و عضوي

از اعضاي خانواده عبدالمطّلب ، بلكه به ديده برادري كه

گويا از يك پدر و مادر متولّد شده اند مي نگريست ؛ زيرا

پيامبر كه در دوران جنيني ، پدر را از دست داده بود مانند حمزه

تحت كفالت و قيموميّت عبدالمطّلب قرار گرفت و از اين پس

محمّد و حمزه در زير يك سقف و در كنار يك سفره و به

صورت دو عضو و دو برادر در يك خانواده زندگي را ادامه

دادند . اخوّت رضاعي ، قرابت ذاتي ، هم سن بودن ، در كنار هم

زيستن و برخورداري يكسان از عواطف عبدالمطّلب و . . .

عواملي بود كه علاقه و الفت آنها را نسبت به هم ، روز به روز

عميق تر و صميميت متقابل در ميان آنها را براي هميشه پي ريزي كرد .

در ازدواج پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله )

وقتي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قدم به بيست و پنج سالگي گذاشت ، و تصميم گرفت با « خديجه بنت خويلد » ، آن بانوي عاقله ازدواج


20


كند ، حمزه به همراه برادرش ابوطالب ( 1 ) به سوي خانه « خويلد » حركت مي كند و در اين وصلت مبارك و ازدواج تاريخي ، نقش خواستگاري را به عهده مي گيرد و در ايجاد شجره طيّبه اي كه حاصل ازدواج رسول الله با خديجه است ، گامهاي اوّليه را برمي دارد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بر خلاف طبقات ابن سعد و كامل ابن اثير ، طبري فقط حمزه را به عنوان خواستگار معرفي مي كند ، ولي با توجه به اينكه همه مورخان نوشته اند كه خطبه عقد به وسيله ابوطالب ايراد گرديده و متن خطبه نيز در منابع منعكس شده است ، معلوم مي شود كه او نيز به همراه حمزه ، در امر ازدواج پيامبر دخيل بوده است .


21


حضرت حمزه از ديدگاه قرآن

درقرآن كريم چون به آياتي مانندآيه شريفه { وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ } ( 1 ) مي رسيم ، حمزة بن عبد المطّلب را در رأس اين مؤمنان و در قلّه ايمان مي بينيم :

ايمان آوردن در وضعيت سخت ، ياري كردن و پناه دادن به رسول الله در مقابل دشمنان ، آنگاه كه همه مشركان و دشمنان بر ضدّ او بسيج شده بودند ، هجرت و جهاد در راه خدا است .

و باز چون به آيه شريفه { . . . لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقاتَلُوا . . . } ( 2 ) مي رسيم ، حضرت حمزه را در اوّل اين صف از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « وآنان كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند و آنها كه پناه دادند و ياري نمودند ، آنان مؤمنان حقيقي اند ، براي آنها آموزش « رحمت خدا » و روزي شايسته اي است . » انفال : 74

2 . « كساني كه قبل از پيروزي انفاق كردند و جنگيدند با كساني كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند ، يكسان نيستند ، آنها بلند مقام تر از كساني هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند . » حديد : 10


22


مؤمنان مي بينيم كه قبل از فتح ، جان خويش را در طبق اخلاص گذاشت و با دشمنان به قتال و جهاد پرداخت و به خيل نخستين شهداي اسلام پيوست ؛ قتال و شهادتي كه به مُثله و قطعه قطعه شدن اعضاي بدنش منجر شد و علفهاي بيابان بر پيكر خونينش كفن گرديد .

و آيات متعدد ديگري كه حمزه ، سيدالشهدا ( عليه السلام ) ، مصداق روشن و نمودار بارزي از اين آيات است .

در قرآن كريم ، آيات متعدّدِ ديگري نيز وجود دارد كه طبق نظريه مفسران و محدثان و بر اساس مضمون روايات از ائمه هدي ( عليهم السلام ) ، به خصوص درباره حضرت حمزه نازل و يا درباره او تأويل شده است و خداوند سبحان در اين سند آسماني و از طريق وحي بر ايمان و پايداري او در دفاع از اسلام ، مهر تأييد زده و استقبال او از شهادت در راه خدا را ستوده است كه در اين زمينه به نقل شش آيه بسنده مي كنيم :

1 ـ { هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نار يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ } ( 1 )

« اينان دو گروهند كه در باره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند ؛ كساني كه كافر شدند ، لباسهايي از آتش براي آنها بريده شده و مايع سوزان و جوشان بر سرشان ريخته مي شود . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حجّ : 19


23


در صحيح بخاري ( 1 ) و صحيح مسلم ( 2 ) و سنن ترمذي ( 3 ) و ابن ماجه ( 4 ) و منابع ديگر از اهل سنت و شيعه ( 5 ) آمده است كه حضرت ابوذر ( رحمه الله ) گفت : اين آيه در باره دو گروه ؛ گروهي حامي و مدافع سرسخت اسلام و گروه ديگر دشمن كينه توز و سرسخت اسلام نازل گرديده است ؛ گروه اوّل اميرمؤمنان ، حمزه و عبيده ( 6 ) و گروه دوم وليد ، عتبه و شيبه از سران قريش مي باشند كه در جنگ بدر برابر هم قرار گرفتند .

در تفسير فرات كوفي ، نزول آيه شريفه را از طريق سُديّ ، از پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل و اضافه مي كند كه پيامبر پس از نزول اين آيه فرمود :

« هؤُلاءِ الثلاثةُ يَومَ الْقِيامة كَواسطة الْقلادة فِي الْمُؤمنين و هؤلاءِ الثلاثة كَواسطة القلادة في الكُفّار » . ( 7 )

« در روز قيامت اين سه تن ، در ميان مؤمنان ، مانند مهره درشت گردن بند ، خواهند درخشيد ؛ همانگونه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ج4 ، تفسير سوره حج .

2 . به تفسيرهاي الدر المنثور و الميزان ، سوره حج مراجعه شود .

3 . همان .

4 . همان .

5 . همان .

6 . عبيدة بن حارث بن عبدالمطّلب ، پسر عموي رسول الله است . او از شجاعان عرب و از مدافعان اسلام بود كه در جنگ بدر به شهادت رسيد .

7 . تفسير فرات كوفي ، ص271


24


كه اين سه تن ديگر ، در ميان كفّار و مشركين مانند مهره درشت گردن بند خواهند بود . »

{ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَي نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا } . ( 1 )

« در ميان مؤمنان ، مرداني هستندكه بر عهد و پيماني كه با خدا بسته اند ، صادقانه ايستاده اند ؛ بعضي پيمان خود را به آخر بردند ( و در راه او شربت شهادت نوشيدند ) و گروهي ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود ندادند . »

در تفسيرقمي است كه ابن ابي الجارود ، از امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند : اين آيه در باره حمزه ، جعفر و علي ( عليهم السلام ) نازل گرديده است . منظور از « مَنْ قَضَي نَحْبَهُ » حمزه و جعفر و منظور از « مَنْ يَنْتَظِرُ » علي بن ابي طالب است . ( 2 )

ابن حجرِ مكي گويد : اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در كوفه بر فراز منبر بود كه از ايشان درباره اين آيه پرسيدند . حضرت فرمود : « أللّهمَّ غُفْراً » . اين آيه در باره من و عمويم حمزه و پسر عمويم عُبيده نازل شده است كه عبيده در بدر و حمزه در اُحد به شهادت رسيدند و اما من منتظر شقي ترين اين امّتم تا محاسنم را از خون سرم خضاب كند . اين پيماني است كه حبيبم ابوالقاسم ( صلّي الله عليه وآله ) از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . احزاب : 23

2 . تفسير قمي ، ج2 ، ص188


25


آن خبر داد . ( 1 )

3 ـ { أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الاَْرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ } . ( 2 )

« آيا كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند ، همچون مفسدان در زمين قرار دهيم يا پرهيزكاران را همچون كافران ؟ ! »

در تفسير فرات كوفي ، از ابن عباس نقل مي كند كه اين آيه در باره سه تن از مؤمنان متقي ، كه عمل صالح انجام داده بودند ؛ علي بن ابي طالب ، حمزه و عبيده و سه نفر مشرك مفسد ؛ عتبه ، شيبه و وليدبن عتبه نازل گرديده است . ابن عباس مي افزايد : اين دو گروه بودند كه در جنگ بدر با هم به مبارزه برخاستند ؛ علي ( عليه السلام ) وليد را كشت ، حمزه عتبه را و عبيده شيبه را . ( 3 )

4 ـ { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ } ( 4 )

« اي كساني كه ايمان آورده ايد ، از ( مخالفت فرمان ) خدا بپرهيزيد و با صادقان باشيد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الصواعق المحرقه ، ص80

2 . ص : 28

3 . تفسير فرات كوفي ، ص359 ، چاپ سال 1410 هـ . تهران .

4 . توبه : 119


26


مرحوم طبرسي در باره مصداق « صادقين » كه در اين آيه شريفه آمده است ، چند احتمال ذكر كرده ، مي گويد : و گفته شده كه منظور از صادقين در اين آيه ، همان افرادي هستند كه خداوند در آيه ديگر از آنها ياد كرده و فرموده است : { رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَي نَحْبَهُ . . . } ؛ يعني حمزة بن عبدالمطّلب و جعفربن ابي طالب و « وَمِنْهُم مَنْ يَنْتَظِرُ » ، يعني علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) . ( 1 )

5 ـ { وَمَنْ يُطِعِ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً } . ( 2 )

« و كسي كه خدا و پيامبر را اطاعت كند ( در روز رستاخيز ) همنشين كساني خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنان تمام كرد ؛ از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان ، و آنها رفيق هاي خوبي هستند . »

شيخ طوسي از انس بن مالك نقل مي كند كه روزي با پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) نماز صبح را به جاي آورديم ، آن حضرت پس از نماز ، رو به ما نشست ، من عرض كردم : اي فرستاده خدا ، اگر صلاح بدانيد تفسير اين آيه { . . . وَمَنْ يُطِعِ اللهَ . . . } را بيان كنيد .

پيامبر فرمود : مصداق « نَبِيِّينَ » من هستم و مصداق « صِدِّيقِينَ »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان ، ج3 ، ص81 ، چاپ صيدا .

2 . نساء : 69


27


برادرم علي است و مصداق « شُهَداء » عمويم حمزه و اما مصداق « صالِحِين » دخترم فاطمه و دو فرزندش حسن و حسين مي باشند . ( 1 )

6 ـ { مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللهِ لَ آت وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ . . . } . ( 2 )

« كساني كه اميد به ديدار و لقاي پروردگار و رستاخيز دارند ، ( در اطاعت او مي كوشند ) ؛ زيرا سر آمدي كه خدا تعيين كرده ، فرا مي رسد . و كسي كه ( در راه خدا ) جهاد و تلاش مي كند ، براي خود جهاد مي كند . »

حسين بن سعيد از ابن عباس نقل مي كند كه اين آيه در باره بني هاشم نازل گرديد كه از آنها است حمزة بن عبدالمطّلب و عبيدة بن حارث . ابن عباس مي افزايد : درباره آنها اين آيه نيز نازل گرديده است : { وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ . . . } ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كنزالفوائد ، به نقل بحارالأنوار ، ج24 ، ص31

2 . عنكبوت : 5 و 6

3 . تفسير فرات كوفي .


29


حضرت حمزه در كلام رسول الله و ائمه هدي ( عليهم السلام )

اكنون پس از آشنايي با شخصيت حمزه ( عليه السلام ) در قرآن كريم به بيان بخشي از فضايل آن حضرت مي پردازيم كه از زبان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه هدي ( عليهم السلام ) نقل شده و به دست ما رسيده است و با بخشي ديگر ، در صفحات آينده و به مناسبتهاي مختلف آشنا خواهيم شد :

1 . حمزه آقاي تمام شهيدان ، جزانبيا واوصيااست :

شيخ المحدّثين صدوق ( رحمه الله ) در ضمن حديث مفصّلي ، با اسناد به حضرت سلمان ، نقل مي كند :

« در ايام مريضي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه به ارتحال آن بزرگوار منتهي گرديد ، در كنار بستر آن حضرت بودم كه فاطمه زهرا ( عليها السلام ) وارد شد . آن بانوي گرامي وقتي ضعف شديد را در پدر بزرگوارش ديد ، اشك به گونه اش جاري شد . پيامبر براي تسلّي و آرامش دخترش ، از عنايات و بركات خداوند بر اهل بيت سخن گفت و بخشي از نعمت هاي خدا را ، كه بر اين


30


خاندان ارزاني داشته است ، بر شمرد تا بدينجا رسيد كه : . . . دخترم ! ما اهل بيتي هستيم كه خداوند شش صفت و ويژگي را بر ما عطا كرد و بر هيچ يك از گذشتگان و آيندگان عطا ننمود ؛ زيرا پيامبر ما سيّد انبيا و مرسلين است و آن پدر تو است و وصيّ ما سيد اوصيا است و آن همسر تو است و شهيد ما سيدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطّلب عموي پدر تو است .

فاطمه ( عليها السلام ) گفت : اي فرستاده خدا ، آيا او تنها سيد شهيداني است كه با وي به شهادت رسيده اند ؟

پيامبر فرمود : نه ، بلكه او سيد شهداي اوّلين و آخرين ، بجز انبيا و اوصيا است . » ( 1 )

با توجه به مضمون اين حديث ، معلوم مي شود كه هم حضرت حمزه و هم حضرت حسين بن علي ( عليهما السلام ) براي هميشه ، از افتخار « سيد الشهدا » بودن برخوردارند و اين لقب براي هميشه به آن دو بزرگوار اطلاق مي گردد ؛ با اين تفاوت كه حسين بن علي حتي نسبت به حضرت حمزه هم سيد و سرور است ولي حضرت حمزه سيد است نسبت به ساير شهدا ، جز انبيا و اوصيا .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « قالت يا رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) هو سيّد الشهداء الذين قُتِلوا معه ؟ قال بل سيد شهداء الأوّلين و الآخرين ، ما خلا الأنبياء و الأوصياء » . مشروح و متن اين حديث را در اكمال الدين ، ج1 ، صص 264 ـ 263 ، چاپ دارالكتب الاسلاميه ملاحظه كنيد .


31


بنابراين ، توجيه بعضي از نويسندگان كه مي گويند حضرت حمزه سيدالشهداي دوران خويش بود و نه سيدالشهداي همه زمانها ، مخالف مضمون اين حديث شريف است .

2 . حضرت حمزه از سروران اهل بهشت است :

شيخ صدوق همچنين از انس بن مالك نقل مي كند كه : رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : ما فرزندان عبدالمطّلب ، سروران اهل بهشتيم . رسول الله ، حمزه سيد الشهدا ، جعفر ذوالجناحين ، علي ، فاطمه ، حسن ، حسين و مهدي ( عليهم السلام ) . ( 1 )

3 . حمزه ، محبوب ترين عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) :

صدوق ( رحمه الله ) از امام صادق ( عليه السلام ) و آن بزرگوار از جدّش رسول الله نقل مي كند كه فرمود :

« اَحَبّ إِخواني إِلَيَّ عَلِيِّ بن أبي طالب و أحَبّ أعْمامي إِليَّ حَمْزَة » . ( 2 )

« محبوب ترين برادرانم علي بن ابي طالب و محبوب ترينِ عموهايم حمزه است . »

4 . حمزه محبوب ترين نامها در نزد پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) :

كليني ( رحمه الله ) از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده است كه :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة ، رسول الله و حمزة سيدالشهداء . . . » . امالي صدوق ، مجلس هفتاد و دوم .

2 . امالي صدوق ، مجلس هشتاد و دوّم ، عمده ابن عقده 281


32


« جاءَ رَجلٌ إِلَي النَّبِيّ ( صلّي الله عليه وآله ) فقال يا رَسُول الله وُلِدَ لِي غلامٌ فماذا اُسَمّيه ؟ قال : سَمِّهِ بِأَحَبِّ اْلأَسماء إِليَّ ؛ حَمْزة » . ( 1 )

« شخصي محضر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد : اي فرستاده خدا ، فرزند ذكوري برايم متولّد شده است ، چه نامي بر وي نهم ؟ فرمود : او را « حمزه » نام بگذار كه محبوب ترين نامها در نزد من است . »

5 . حمزه يكي از چهار راكب در قيامت :

مرحوم صدوق ( رحمه الله ) در ضمن حديثي از پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) چنين نقل مي كند :

« وَما فِي الْقِيامَةِ راكبٌ غَيرنا وَنَحنُ أَربعةٌ فَقام إِلَيه العَبّاس بن عبدالمطّلب ، فَقال : مَنْ هُم يا رَسُول الله ؟ فقال : أمّا أَنا فَعَلي الْبراق . . . و عَمّي حمزة بن عبدالمطّلب أسدالله و أسد رسوله سيد الشهداء عَلي ناقتي العضباء . . . و أخي عليّ ، عَلي ناقة من نوق الجنّة » . ( 2 )

« در قيامت همه پياده هستند جز ما چهار تن . عباس بن عبدالمطّلب عرض كرد : اي فرستاده خدا ، آن چهار تن كدامند ؟ فرمود : اما من سوار بر براق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كافي كتاب العقيقة باب الأسما و الكني .

2 . خصال باب الأربعة .


33


خواهم بود . . . و عمويم حمزة بن عبدالمطّلب اسدالله و اسد رسول و سيد شهدا بر شتر عضباي من سوار خواهد شد . و برادرم علي بر شتري از شتران بهشتي . »

6 . حمزه انجام دهنده نيكي ها و به جا آورنده صله رحم :

ابن حجر عسقلاني نقل مي كند كه : پيامبر خدا چون در كنار جسد مُثله شده عمويش حمزه نشست ، خطاب به وي چنين فرمود :

« رَحِمَكَ الله أي عمّ ، لَقَدْ كُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخَيرات » . ( 1 )

« اي عمو ، خداي رحمت كند تو را ، كه در صله رحم و انجام دادن كارهاي نيك فعّال و كوشا بودي . »

و اين توصيف از زبان رسول الله و معرفي حضرت حمزه به عنوان « وَصُول رَحِم » و « فَعول خيرات » امتيازي است كه اختصاص به آن حضرت دارد .

7 . حضرت حمزه شفيع در روز قيامت :

در حديث مفصّلي كه امير مؤمنان ( عليه السلام ) از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) نقل نموده ، آن حضرت ، درباره حضرت حمزه مي فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاصابه ، ج1 ، ص354


34


« أمّا إنّ حمزة عَمِّي يُنَحّي جَهَنَّم مِن مُحِبِّيهِ » . ( 1 )

« همانا در قيامت عمويم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد كرد . »

8 . در پايه عرش نوشته شده است : « حمزة اسدالله » و . . .

در بصائرالدرجات در حديثي از امام باقر ( عليه السلام ) ، از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه آن حضرت در باره تعداد انبيا و تعداد اولوالعزم از آنان و اينكه هر پيامبري داراي وصي بوده ، سخن گفته و آنگاه به خصوصيات خود و خاندانش اشاره مي كند و در ضمن آن مي فرمايد :

« عَلَي قَائِمَةِ الْعَرْشِ مَكْتُوبٌ حَمْزَةُ : أَسَدُ اللَّهِ وَأَسَدُ رَسُولِهِ وَسَيِّدُ الشُّهَدَاءِ » . ( 2 )

9 . حضرت حمزه در دعاي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) :

ابن ابي الحديد نقل مي كند ( 3 ) كه در جنگ خندق چون اميرمؤمنان ( عليه السلام ) با عمروبن عبدوَدّ مواجه شدند و مبارزه آنان آغاز گرديد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رو به آسمان كرد و دستانش را بالا گرفت و اين دعا را مكرّر خواند :

« أَللّهمَّ إِنّكَ أَخَذْتَ مِنِّي عُبيدة يَومَ بَدر وَحَمزة يَوْمَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير امام حسن عسكري ، ص176 ، چاپ 1314

2 . كافي ، ج1 ، ص224 ؛ بحارالأنوار ، ج27 ، ص7 ؛ بصائرالدرجات ، ص34

3 . شرح نهج البلاغه ، ج19 ، ص61


35


اُحُد فَاحْفَظ عَلَيَّ الْيومَ عَلِيّاً { . . . رَبِّ لاَ تَذَرْنِي فَرْداً وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ } ( 1 ) » .

« خدايا ! پسر عمويم عبيده را در جنگ بدر و عمويم حمزه را در جنگ احد از من گرفتي ، پس امروز علي را برايم نگهدار . خدايا ! مرا تنها نگذار ، و تو بهترينِ وارثاني . »

10 . حضرت حمزه افضل شهدا است :

شيخ مفيد از ابو ايّوب انصاري نقل مي كند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خطاب به حضرت فاطمه ( عليها السلام ) فرمود :

« شهيدنا أفضل الشهداء و هو عمّك ، وَمِنّا مَنْ جَعَل الله لَهُ جَناحَين يَطيرُ بِهِما مَعَ الملائكة وَهُوَ ابنُ عَمِّكَ » . ( 2 )

« شهيد ما أفضل شهدا است و آن عموي تو و از خاندان ما است ؛ كسي كه خداوند بر وي دو بال عنايت فرموده كه در ميان فرشتگان پرواز مي كند و آن پسر عموي تو است . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انبياء : 49

2 . امالي شيخ ، به نقل از بحارالأنوار ، ج22 ، ص273


37


حضرت حمزه در گفتار ائمه ( عليهم السلام )

اكنون به نقل سخنان و گفتار ائمه ( عليهم السلام ) در اين زمينه مي پردازيم و سخن آن بزرگواران را كه مانند حديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در بيان شخصيت حضرت حمزه به عنوان يكي از افتخارات از خاندان نبوت و در كنار شخصيت وجود مقدس رسول الله و اميرمؤمنان و حسنين و حضرت مهدي ( عليهم السلام ) عنوان گرديده است ، در اختيار خواننده ارجمند قرار مي دهيم :

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج اميرمؤمنان ( عليه السلام )

1 . حميري ( 1 ) در قرب الإسناد آورده است كه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) فرمود :

« منّا سبعةٌ خَلَقَهم الله عزّ و جلّ لم يخلق في الأرض مثلهم ؛ مِنّا رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) سيّد الأوّلين والآخرين ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وي از اصحاب امام حسن عسكري است . و كتابش ، قرب الاسناد ، از منابع حديثي شيعه مي باشد .


38


وخاتم النّبيّين و وصيّه خير الوصيّين و سبطاه خير الأسباط ؛ حَسَناً و حُسَيناً و سيّد الشهداء حمزة عمّه و من قد طاف [ طار ] مع الملائكة جعفر و القائم ( عجّ ) » . ( 1 )

« خداوند در ميان خاندان ما هفت نفر خلق كرد كه در روي زمين مانند آنها را نيافريد . آنگاه در معرفي اين هفت تن چنين فرمود : از ما است پيامبرخدا كه سيّد اوّلين و آخرين و خاتم پيامبران است و از ما است وصيّ او كه بهترين اوصيا است و دو سبطش حسن و حسين كه بهترين اسباطند و عمويش سيد الشهدا و جعفر كه به همراه فرشتگان پرواز مي كند و قائم ( عجّ ) . »

2 . حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان

عمربن خطاب هنگام مرگش خلافت را به شوراي شش نفري ، متشكّل از اميرمؤمنان ، عثمان بن عفّان ، طلحه ، زبير ، عبدالرحمان عوف و سعدبن ابي وقّاص محوّل كرد و دستور داد پس از مرگ وي ، اين شش نفر در خانه اي براي تعيين خليفه جمع شوند و با وي بيعت كنند ، به طوري كه اگر چهار نفر با يكي از آنان بيعت كرد و تنها يك نفر امتناع ورزيد ، گردن او

را بزنند و اگر دو نفر امتناع كرد گردن آن دو نفر را بزنند و زمينه را طوري فراهم كرد كه با عثمان بن عفان بيعت نمودند . در اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قرب الإسناد ، چاپ كوشانفر ، ص39


39


جلسه اميرمؤمنان سخناني ايراد كرد و خصوصيات خانواده اش را براي اتمام حجّت برشمرد تا اينكه فرمود : « شما را به خدا سوگند مي دهم آيا در ميان شما بجز من كسي هست كه عمويش سيد الشهدا باشد ؟ گفتند : نه ؛ ( نَشَدْتُكُم بِاللهِ هَلْ فِيكُم أَحَدٌ عَمُّهُ سيّد الشهداء غَيْري ؟ ! قالُوا : لا ) . ( 1 )

3 . حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان در بصره :

مرحوم كليني ( 2 ) از اصبغ بن نباته نقل مي كند : روزي كه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در بصره بر لشگر طلحه و زبير پيروز گرديد ، در حالي كه به شتر مخصوص رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سوار بود در معرفي خود و خاندانش خطاب به مردم چنين فرمود :

« آيا مي خواهيد بهترين خلق در قيامت را براي شما معرفي كنم ؟ ابوايوب انصاري گفت : آري ، اي امير مؤمنان معرفي كن ، زيرا تو هميشه شاهد و حاضر بودي و ما غايب . امير مؤمنان ( عليه السلام ) فرمود : بهترين مردم در روز قيامت هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب خواهند بود كه انكار نمي كند فضيلت آنها را مگر كافر . در اينجا عمّار عرض كرد : اي اميرمؤمنان ، آنها را بنام معرفي كن ، فرمود : روزي كه خدا مردم را در يك وادي جمع مي كند ، بهترين آنها پيامبرانند و افضل پيامبران محمد ( صلّي الله عليه وآله ) است و بهترين هر امّت پس از پيامبرشان وصيّ آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مشروح اين سخنراني در احتجاج طبرسي ، ج1 ، صص 188 ـ 210 آمده است .

2 . كافي ، ج1 ، ص450


40


پيامبر است تا پيامبر ديگري مبعوث شود ، پس بهترين همه

اوصيا وصيّ محمد است ( عليه و آله السلام ) . آنگاه فرمود : آگاه باشيد كه افضل خلق بعد از اوصيا ، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابي طالب است كه داراي دو بال رنگين است . و اين دو بال از اين امت به كسي جز وي داده نشد و خداوند به وسيله او به محمد كرامت و شرافت بخشيد و ديگر دو سبط پيامبر حسن و حسين و ديگري مهدي است كه او را از خاندان ما انتخاب مي كند . آنگاه اين آيه را خواند : { وَمَنْ يُطِعْ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقاً * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنْ اللهِ وَكَفَي بِاللهِ عَلِيماً } . ( 1 )

اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در اين بيان ، حضرت حمزه را در فضيلت و منزلت در روز قيامت در رديف پيامبر و امير مؤمنان و حسنين و حضرت مهدي ( عجّ ) قرار داده و با خواندن آيه شريفه « وَمَنْ يُطِعْ اللهَ . . . » او را از مصاديق شهدايي كه قرآن مجيد از آنان ياد نموده ، معرفي كرده است . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء : 70 ـ 69

2 . الكافي ، ج1 ، ص450 . عَنْ أَصْبَغَ بْنِ نُبَاتَةَ الْحَنْظَلِيِّ قَالَ : رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ( عليه السلام ) يَوْمَ افْتَتَحَ الْبَصْرَةَ وَرَكِبَ بَغْلَةَ رَسُولِ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) ثُمَّ قَالَ : أَيُّهَا النَّاسُ أَ لا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ ؟ فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو أَيُّوبَ الاَْنْصَارِيُّ فَقَالَ : بَلَي يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ حَدِّثْنَا ، فَإِنَّكَ كُنْتَ تَشْهَدُ وَنَغِيبُ ، فَقَالَ : إِنَّ خَيْرَ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لا يُنْكِرُ فَضْلَهُمْ إِلاَّ كَافِرٌ وَلا يَجْحَدُ بِهِ إِلاَّ جَاحِدٌ فَقَامَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِر رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ، سَمِّهِمْ لَنَا لِنَعْرِفَهُمْ ، فَقَالَ : إِنَّ خَيْرَ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ الرُّسُلُ وَإِنَّ أَفْضَلَ الرُّسُلِ مُحَمَّدٌ ( صلّي الله عليه وآله ) وَإِنَّ أَفْضَلَ كُلِّ أُمَّة بَعْدَ نَبِيِّهَا وَصِيُّ نَبِيِّهَا حَتَّي يُدْرِكَهُ نَبِيٌّ . أَلا وَإِنَّ أَفْضَلَ الاَْوْصِيَاءِ وَصِيُّ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَآلِهِ السَّلامُ أَلا وَإِنَّ أَفْضَلَ الْخَلْقِ بَعْدَ الاَْوْصِيَاءِ الشُّهَدَاءُ ، أَلا وَإِنَّ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَجَعْفَرُبْنُ أَبِي طَالِب ، لَهُ جَنَاحَانِ خَضِيبَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ ، لَمْ يُنْحَلْ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الاُْمَّةِ جَنَاحَانِ غَيْرُهُ شَيْءٌ ، كَرَّمَ اللَّهُ بِهِ مُحَمَّداً ( صلّي الله عليه وآله ) وَشَرَّفَهُ وَالسِّبْطَانِ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَالْمَهْدِيُّ ( عليه السلام ) يَجْعَلُهُ اللَّهُ مَنْ شَاءَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ ، ثُمَّ تَلا هَذِهِ اْلآيَةَ : { وَمَنْ يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً * ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَكَفي بِاللّهِ عَلِيماً } .


41


4 . حضرت حمزه در احتجاج امير مؤمنان ( عليه السلام ) با معاويه :

امير مؤمنان ( عليه السلام ) در پاسخ نامه اي كه معاويه به آن حضرت نوشته بود ، در معرفي خاندان خود و بيان نقاط ضعف خاندان معاويه ، به نكاتي اشاره مي كند و حضرت حمزه را همانند حسنين ، « سيّدَي شباب اَهْل الجنّة » ، از امتيازات اين خاندان مي شمارد و مي فرمايد :

« أَ لا تَرَي غَيْرَ مُخْبِر لَكَ ، وَلَكِنْ بِنِعْمَةِ اللَّهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ تَعَالَي مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ ، وَلِكُلّ فَضْلٌ ، حَتَّي إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا ، قِيلَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ ، وَخَصَّهُ رَسُولُ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) بِسَبْعِينَ تَكْبِيرَةً عِنْدَ صَلاتِهِ عَلَيْهِ . . . وَأَنَّي يَكُونُ ذَلِكَ وَمِنَّا


42


النَّبِيُّ وَمِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ ، وَمِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَمِنْكُمْ أَسَدُ الاَْحْلافِ وَمِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ، وَمِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّارِ وَمِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَمِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ . . . » . ( 1 )

« مگر نمي بيني ـ نه اينكه بخواهم خبرت دهم بلكه

به عنوان شكر و سپاسگزاري نعمت خداوند مي گويمـ جمعيتي از مهاجران و انصار در راه

خدا شربت شهادت نوشيدند و همه آنان مشمول فضل خداوند مي باشند ، امّا هنگامي كه شهيد

ما ( حمزه ) شربت شهادت نوشيد به او گفته

شد « سيدالشهدا » و رسول الله هنگام نماز بر

وي ( به جاي پنج تكبير ) هفتاد تكبير گفت . . . چگونه اين دو خاندان با هم برابر است ، در حالي كه پيامبر ( محمّد ) از ما است و تكذيب كننده او ( ابوجهل ) از شما .

اسدالله ( حمزه ) از ما است و اسدالأحلاف ؛ يعني ابوسفيان سركرده و سامان دهنده احزاب براي جنگ با پيامبر از شما . دو سيّد و آقاي جوانان بهشت ( حسن و حسين ) از ما هستند و كودكان آتش ( فرزندان مروان يا عقبة بن ابي معيط ) از شما . بهترين زنان جهان ( فاطمه ) از ما است و حمالة الحطب ( همسر ابولهب ) از شما . . . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغه ، نامه 28


43


5 . حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان ( عليه السلام ) با دانشمند يهودي :

در روايت مشروحي كه حضرت موسي بن جعفر ( عليهما السلام ) از پدران خود از حضرت حسين بن علي ( عليهما السلام ) نقل كرده ، چنين آمده است :

يكي از دانشمندان يهود ، پس از پيامبرخدا ( صلي الله عليه وآله ) در مدينه ، در جلسه اي كه گروهي از صحابه ؛ از جمله اميرمؤمنان ( عليه السلام ) حضور داشتند ، شركت نمود و در تفضيل حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و بعضي انبياي گذشته بر پيامبر اسلام ، به صورت مناظره دلايلي ذكر كرد و امير مؤمنان ( عليه السلام ) به يكايك دلايل او پاسخ گفت ؛ از جمله مسائلي كه آن دانشمند مطرح نمود اين بود كه :

« فَإِنَّ هذا إبراهيم قد أَضجع وَلَدَهُ وَتَلَّهُ لِلْجَبِين . . . »

« اين ابراهيم بود كه فرزند خود اسماعيل را براي اجراي امر خداوند بر زمين انداخت و صورت دلبندش را به روي خاك گذاشت و آماده ذبح او گرديد ، ولي در پيامبر شما چنين حركتي وجود نداشت . »

امير مؤمنان ( عليه السلام ) در پاسخ وي فرمود :

« لَقَدْ كانَ كَذلِكَ وَلَقَدْ أُعْطِيَ إِبْراهيم بَعد الاضطجاع الفداء و محمّد أصيب بأفجع منه فجيعة إنّه وقف عَلي عمّه حمزة أسد الله و أسد رسوله و ناصر دينه و قد فرّق بين روحه و جسده فلم يبن عليه حرقة و لم


44


يفض عليه عبرة و لم ينظر إلي موضعه من قلبه و قلوب أهل بيته ليرضي الله عزّ و جلّ بصبره و يَسْتَسلِمَ لأمره في جميع الفعال و قال ( صلّي الله عليه وآله ) : لَو لا أن تحزن صفية لتركته حتي يحشر من بطون السباع و حواصل الطير و لو لا أن يكون سنة بعدي لفعلت ذلك » .

« اين مطلب را كه در باره حضرت ابراهيم گفتي ، صحيح است ، ولي خداوند براي جبران اين ناراحتي ، بلافاصله فديه و عوض ( گوسفند بهشتي ) را بر وي فرو فرستاد . اما محمد ( صلّي الله عليه وآله ) بر مصيبتي بالاتر از آن مبتلا گرديد ؛ زيرا در كنار جسد بي روح و مُثله شده عمويش و ناصر و ياور دينش ، حمزه اسدالله و اسدالرسول قرار گرفت ، ولي براي جلب رضاي خداوند و تسليم امر او صبر و شكيبايي را در پيش گرفت ، نه اظهار ناراحتي كرد و نه اشكي جاري ساخت و نه به جايگاه و محبوبيت حمزه كه در دل پيامبر و خاندانش از آن برخورداربود ، توجّه نمود و چنين فرمود : اگر نبود حزن و اندوه صفيه و اينكه پس از من مردم از اين روش پيروي كنند ، پيكر حمزه را دفن نمي كردم تا از شكم درندگان و پرندگان محشور شود . » ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مشروح اين مناظره در احتجاج طبرسي ، ج1 ، صص 335 ـ 318 ؛ بحار ، ج10 صص 17 ، 49 ، 51 و 298 ـ 273 آمده است .


45


حضرت حمزه در احتجاج امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) :

شيخ طوسي ( رحمه الله ) از امام صادق ، از پدر ارجمندش امام باقر و او از امام سجّاد ( عليهم السلام ) نقل مي كند كه : امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) در يك محاجّه و مناظره با معاويه چنين فرمود :

و كان مِمَّن استجاب لرسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) عمّه حمزة

و جعفر ابن عمّه ، فقتلا شهيدين ( رضي الله عنهما )

في قتلي كثيرة معهما من أصحاب رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ،

فجعل الله ( تعالي ) حمزة سيد الشهداء من بينهم ، و

جعل لجعفر جَناحين يَطير بهما مع الملائكة كيف يشاء من بينهم ، و ذلك لمكانهما من رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، و منزلتهما و قرابتهما منه ( صلّي الله عليه وآله ) ، و صلّي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) علي حمزة سبعين صلاة من بين الشهداء الَّذِين استشهدوا معه » .

« و از كساني كه دعوت پيامبر را اجابت كردند ، عمويش حمزه و پسر عمويش جعفر بود كه هر دو به همراه گروهي از اصحاب آن حضرت شربت شهادت نوشيدند اما خداوند از ميان همه آنان ، حمزه را به عنوان « سيدالشهدا » معرفي كرد و براي جعفر دو بال عنايت فرمود كه آزادانه در ميان فرشتگان پرواز مي كند و اين دو امتياز براي اين دو شهيد به جهت موقعيت « معنوي » و قرابت آنها نسبت به پيامبرخدا بود و باز پيامبرخدا از ميان همه شهدا ، كه


46


با حمزه به شهادت رسيده بودند ، تنها بر پيكر او هفتاد بار نماز خواند . » ( 1 )

حضرت حمزه در احتجاج حسين بن علي ( عليهما السلام ) :

حسين بن علي ( عليهما السلام ) در صبح عاشورا ، پس از تنظيم صفوف لشكر خويش ، بر اسب سوار شد و در برابر دشمن قرار گرفت و با صداي بلند و رسا ، خطاب به افراد لشگر عمر سعد ، سخنان مفصّلي ايراد كرد و با آنان اتمام حجّت نمود و در ضمن اين بيانات ، چنين گفت :

« أيّها الناس أنسبوني من أنا ؟ ثمّ ارجعوا إلي أنفسكم و عاتبوها فانظروا هل يحلّ لكم قتلي و انتهاك حرمتي ؟ ! أَ لَستُ ابن بنت نبيّكم و ابن وصيّه و ابن عمه و أوّل المؤمنين بِاللهِ وَالمصدّق لرسول الله بما جاء به من عند ربّه أ و ليس حمزة سيد الشهداء عمّ أَبِي ، أ و ليس جعفر الطيار عمي ، أ و لم يبلغكم قَولَ رسول الله لي و لاَِخي هذان سيدا شباب أهل الجنّة . . . » ( 2 )

« مردم ! بگوييد من چه كسي هستم ، سپس به خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجالس طوسي به نقل بحارالأنوار ، ج22 ، ص283

2 . اين سخنراني با مختصر اختلاف در متن آن ، در تاريخ طبري ، ج7 ، ص328 ؛ كامل ابن اثير ج3 ، ص287 ؛ ارشاد مفيد ، ص234 ؛ مقتل خوارزمي ، ج1 ، ص253 و طبقات ابن سعد آمده است .


47


آييد و خويشتن را ملامت كنيد و ببينيد آيا قتل من و

شكستن حرمتم براي شما جايز است ؟ آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم ؟ آيا من فرزند وصيّ و پسر عموي پيامبر شما نيستم ؟ مگر من فرزند كسي نيستم كه پيش از همه به خدا ايمان آورد و پيش از همه رسالت پيامبر را تصديق كرد ؟

آنگاه فرمود : آيا حمزه سيد الشهدا عموي پدر من نيست ؟ آيا جعفر طيّار عموي من نيست ؟ آيا شما سخن پيامبر را در حق من و برادرم نشنيده ايد كه فرمود : اين دو ، سروران جوانان بهشت هستند ؟ . . . »

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج علي بن الحسين ( عليهما السلام ) :

1 . صدوق ( رحمه الله ) از ثابت بن ابي صفيه نقل مي كند :

نَظَر سَيّد العابدين ، عليّ بن الحسين ( عليهما السلام ) إلي عبيد الله بن عبّاس بن عليّ بن أبي طالب فاستعبر ثم قال : ما من يوم أشدّ علي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) من يوم أُحُد قتل فيه عمه حمزة بن عبدالمطّلب أسدالله و أسد رسوله و بعده يوم مؤتة قتل فيه ابن عمه جعفربن أبي طالب ثمّ قال ( عليه السلام ) و لا يوم كيوم الحسين ( عليه السلام ) أزدلف عليه ثلاثون ألف رجل يزعمون أنّهم من هذه الأمّة كلّ يتقرّب إلي الله عزّ و جلّ بدمه . . . » .

« روزي علي بن الحسين ( عليهما السلام ) عبيدالله فرزند عباس بن علي را ديد و اشك در چشم آن بزرگوار حلقه زد ،


48


آنگاه فرمود : براي پيامبر روزي سخت تر از جنگ احد پيش نيامد ؛ زيرا در آن روز بود كه عمويش حمزة بن عبدالمطلب ، اسدالله و اسدالرسول شربت شهادت نوشيد و پس از احد سخت ترين روز براي آن حضرت جنگ موته بود كه پسر عمويش جعفربن ابي طالب را شهيد كردند . و سخت تر از روز حسين ( عليه السلام ) پيش نيامده ؛ زيرا سي هزار نفر آن بزرگوار را احاطه كرده بودند كه همه آنها خود را جزو امّت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تصور مي كردند و همه آنها با ريختن خون فرزند همان پيامبر به پيشگاه خدا تفرّب مي جستند . . . » ( 1 )

2 . تعصّبي كه پاداش آن بهشت است :

كليني ( رحمه الله ) از حبيب بن ثابت نقل مي كند كه امام سجاد ( عليه السلام ) فرمود :

« لَمْ يُدْخِلِ الْجَنَّةَ حَمِيَّةٌ غَيْرُ حَمِيَّةِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَذَلِكَ حِينَ أَسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبِيِّ ( صلّي الله عليه وآله ) فِي حَدِيثِ السَّلَي الَّذِي أُلْقِيَ عَلَي النَّبِيِّ ( صلّي الله عليه وآله ) » . ( 2 )

« هيچ تعصبي صاحب خود را داخل بهشت نكرد ، جز تعصب حمزة بن عبدالمطّلب ، آنگاه كه بچه دان شتري به وسيله مشركين مكه به سر و صورت پيامبر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امالي صدوق ، ص277 ؛ بحارالأنوار ، ج22 ، ص274 و ج44 ، ص298

2 . كافي ، ج2 ، ص308


49


انداخته شد و حمزه براي دفاع ازآن حضرت و دفع شرّ دشمنان ، اسلام را پذيرفت . »

مشروح اين جريان در بخش آينده ، از نظر خوانندگان مي گذرد .

3 . حضرت حمزه در محاجّه امام سجاد ( عليه السلام ) :

يكي از خطبه هاي تاريخي و مهيّج و انقلابي كه به وسيله امام سجاد ( عليه السلام ) ايراد گرديده و در منابع تاريخي ثبت شده است ، خطبه اي است كه آن حضرت پس از حادثه عاشورا و به هنگام اسارت اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در شام و در مسجد جامع اين شهر ايراد كرد ؛ جلسه اي كه انبوه شركت كنندگان در نماز جمعه و از جمله شخص يزيدبن معاويه و درباريان وي ، در آن شركت داشتند .

در اين مقاله ، به نقل بخشي از آن خطبه مهم ، كه محل شاهد ما است ، بسنده مي كنيم و آن را از مقتل خوارزمي ( متوفاي 568 ) مي آوريم :

وي مي نويسد : در اين مجلس حسّاس ، پس از آنكه علي بن الحسين در عرشه منبر قرار گرفت و حمد و ثناي پروردگار را به جاي آورد ، چنين فرمود :

« أَيُّهَا النّاسُ أُعْطِينا سِتّاً وَفُضِّلْنا بِسَبْع ؛ أُعْطِينا الْعِلْمَ وَالْحِلْمَ وَالسَّماحَةَ وَالْفَصاحَةَ وَالشَّجاعَةَ وَالْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ، وَفَضَّلْنا بِأَنَّ مِنّا النَّبِيُّ الْمُخْتارُ مُحَمَّداً وَمِنّا الصِّدِّيقُ وَمِنّا الطَّيّارُ وَمِنّا أَسَدُ اللهِ


50


وَأَسَدُ رَسُولِهِ وَمِنّا سَبْطا هذِهِ اْلأُمَّةِ ، وَسَيِّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ . . . » . ( 1 )

حضرت حمزه در كلام امام صادق ( عليه السلام ) :

عياشي از حسين بن حمزه نقل مي كند كه گفت : از امام صادق ( عليه السلام ) شنيدم كه مي فرمود : چون پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در كنار جسد مُثله شده حضرت حمزه قرار گرفت ، چنين گفت :

« اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَإِلَيْكَ الْمُشْتَكَي وَأَنْتَ الْمُسْتَعَانُ عَلي ما أَرَي » . ( 2 )

سپس فرمود : اگر من هم پيروز شوم از مشركان چند برابر مُثله خواهم كرد ! در اينجا بود كه اين آيه شريفه نازل شد :

{ وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ } . ( 3 )

امام صادق فرمود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با نزول اين آيه فرمود : « اَصْبِرُ ، اَصْبرُ » ؛ « من هم صبر خواهم كرد . » ( 4 )

حضرت حمزه در احتجاج محمد حنفيه :

صدوق ( رحمه الله ) از زرّين نقل مي كند كه از محمدبن حنفيه ( رضي الله عنه )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مقتل خوارزمي ، ج2 ، ص69

2 . الكافي ، ج2 ، ص547

3 . نحل : 125

4 . تفسير عياشي ، ج2 ، ص274


51


شنيدم كه چنين مي گفت :

« فينا ستّ خصال لم تكن في أحد ممّن كان قبلنا و لا تكون في أحد بعدنا ، مِنّا محمّد سيّد المرسلين و عليّ سيّدالوصيّين وحمزة سيّدالشهداء والحسن والحسين سيّدا شباب أهل الجنة و جعفر بن أبي طالب المزيّن بالجَناحَين يَطير بِهِما في الجنّة حيث يشاء ومهديّ هذه الأمة الّذي يصلّي خلفه عيسي بن مريم ( عليهما السلام ) » . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الخصال ، ج1 ، ص320 ، في هذه الأمة ست خصال . . .


| شناسه مطلب: 78488