بخش 1
مقدمه زمینه های تاریخی واقعه غدیر خطبه پیامبر (صلی الله علیه وآله)
بسم الله الرحمن الرحيم
غدير در پرتو كتاب و سنّت
مؤلّف
دكتر مجيد معارف
استاد دانشگاه تهران
مقدمه
از شواهد قطعي بر امامت امير مؤمنان علي (عليه السلام) كه در قرآن و روايات بر آن تأكيد شده است، واقعه غديرخم مي باشد. در اين باره آياتي در سوره مائده وجود دارد كه به عقيده مفسران شيعه و نيز بسياري از مفسّران اهل سنّت تطبيقي جز با ولايت و امامت علي (عليه السلام) ندارد. همچنين در تفسير اين آيات رواياتي در كتب حديث و تفسير شيعه و سنّي وارد شده كه خلافت بلافصل علي (عليه السلام) را قطعي و مسلّم مي كند; به گونه اي كه براي حقيقت طلبان ترديدي در اولويّت علي (عليه السلام) نسبت به ديگران در تصدّي مقام خلافت باقي نمي گذارد. در اين كتاب بر آنيم كه با تكيه بر شواهد قرآني و روايي به بررسي واقعه غديرخم پرداخته و امامت علي (عليه السلام) را از اين منظر مبرهن سازيم. قابل ذكر است كه اين اثر نخستين بار با عنوان «غدير در آينه قرآن و روايات» و
حجمي مختصر به وسيله انتشارات نبأ چاپ شده و به علّت استقبال علاقمندان، به دفعات منتشر گرديد. و علاوه بر زبان فارسي متن آن به زبان انگلسي نيز ترجمه شد. و اينك به همّت معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظّم رهبري با تجديد نظر كلّي در مباحث كتاب به ويژه تقويت اسناد مطالب و روايات و افزودن مطالبي نو به مباحث پيشين و نيز اصلاح ساختار كتاب، به شكل كنوني ارائه مي گردد. ضمن قدرداني از همه دست اندركاران چاپ و انتشار اين اثر، اميد است كه خداوند اين خدمت را از آنان بپذيرد و همه ما را از مواليان اهل بيت (عليهم السلام) قرار دهد.
ومن الله التوفيق
دانشگاه تهران ـ مجيد معارف ـ زمستان 1386
زمينه هاي تاريخي واقعه غدير
زمينه هاي تاريخي واقعه غدير
با حلول ماه ذي القعده سال دهم هجري، رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) تصميم خود را جهت زيارت خانه خدا و اداي فريضه حج با مسلمانان در ميان نهاد. اين خبر به سرعت در شهر مدينه و اطراف آن منتشر گرديد و علاوه بر آن به گوش مسلمانان ديگر كه در نقاط مختلف عربستان زندگي مي كردند رسيد، به طوري كه در اندك زمان هزاران نفر براي برگزاري فريضه حج در كنار رسول خدا (صلي الله عليه وآله) حاضر شدند.
در بيست و پنجم ذي القعده كاروان رسول خدا (صلي الله عليه وآله) باشمار زيادي از مسلمانان كه مورخان تعداد آن ها را تاصد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مسلم در حديثي از قول جابر بن عبدالله انصاري درباره حج رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در سال دهم آورده است: «ثمّ أذّن في الناس في العاشرة; انّ رسول الله (صلي الله عليه وآله) حاجّ. فقدم المدينة بشر كثير. كلّهم يلتمس أن يأتمّ برسول الله ويعمل مثل عمله.» نكـ : صحيح مسلم، ج2،ص886 : باب حجّة النبي (صلي الله عليه وآله) ونيز بنگريد به سنن ابن ماجه، ج2،ص1022 ـ 1026 تاريخ الطبري، ج3،ص148.
هزار نفر و يا اندكي بيشتر ذكر كرده اند، از مدينه به قصد مكه خارج گرديد. اين عده غير از كساني بودند كه از نقاط ديگر عربستان از جمله ساكنان مكه و آبادي هاي اطراف آن به حج گزاران ملحق شدند.
شيخ مفيد در كتاب الارشاد آورده است:
پس از برخورد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) با مسيحيان نجران و جريان مباهله، حجة الوداع به وقوع پيوست. اندكي قبل از اين پيشامد، پيامبر (صلي الله عليه وآله) علي (عليه السلام) را به يمن فرستاد تا خمس گنجينه ها و معادن را از اهالي آنجا بگيرد و آنچه را كه مسيحيان نجران ـ از حلّه و پول ـ متعهد شده بودند، دريافت كند. حضرت علي (عليه السلام) به محل مأموريت خود عزيمت كرد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به كس ديگري غير از علي (عليه السلام) در اين كار اعتماد نكرد و در ميان مردم هيچ كس را شايسته اين كار نديد. حضرتش علي (عليه السلام) را به عنوان نايب خود به اين سفر گسيل داشت، زيرا درباره انجام مأموريتي كه بر عهده اش گذاشته بود، آسوده خاطر بود.
در همين ايام رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آهنگ حج نمود و پس از آن كه جمعيت زيادي از مدينه و اطراف آن با پيامبر (صلي الله عليه وآله) همراه شدند، آن حضرت در بيست و پنجم ذي القعده از مدينه خارج گرديد. همزمان با آن، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نامه اي به علي (عليه السلام) كه در يمن به سر مي برد فرستاد و به آن حضرت سفارش فرمود كه از يمن به مكه آيد، اما در مورد نوع حج
خود و چگونگي نيت آن مطلبي براي علي (عليه السلام) مرقوم نفرمود.
به هر حال، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در جمع مسلمانان به سوي مكه به راه افتاد و حضرت علي (عليه السلام) نيز با سپاهي كه همراهش بودند، از يمن به سمت مكه حركت نمود. حضرتش با نزديك شدن به مكه، سپاه را به شخصي سپرد و خود جهت ديدار پيامبر (صلي الله عليه وآله) به سرعت روانه گشت به طوري كه موفق شد قبل از ورود به مكه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را ملاقات كند و درباره سفر خود و حلّه ها و هدايايي كه آورده بود گزارشي تقديم نمايد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ضمن اظهار خرسندي از ديدار علي (عليه السلام) از او سؤال كرد كه: اي علي، به چه نيتي احرام بستي؟ علي (عليه السلام) عرض كرد: اي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) شما براي من ننوشته بوديد كه خود به چه نيتي احرام خواهيد بست،من به نيت شما آگاه نبودم، از اين رو به هنگام احرام و تلبيه نيتم را به نيّت شما پيوند زدم و عرضه داشتم: بار خدايا، من به همان نيّتي احرام مي بندم كه رسول تو بسته است و سي و چهار شتر نيز براي قرباني با ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در خصوص وحدت نيّت علي (عليه السلام) با پيامبر (صلي الله عليه وآله) در حجّة الوداع بنگريد به صحيح بخاري، ج2،ص650 ، الكافي، ج4،ص246، تاريخ طبري، ج3،ص149; طبق پاره اي از روايات، پيامبر (صلي الله عليه وآله) از مدينه صد شتر به همراه آورد كه از اين تعداد 34 رأس را به نيّت علي (عليه السلام) و 66 رأس را به نيّت خود آورده بود. بنگريد به من لا يحضره الفقيه، ج2،ص153. سنن النبي، ج8،ص59، وسائل الشيعة، ج8،ص164، تاريخ طبري، ج3،ص149 سيره ابن هشام، ج4،ص249
خود آورده ام. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: الله اكبر! من شصت و شش شتر براي قرباني آورده ام. تو در حج و مناسك و انجام قرباني با من شريك هستي. اكنون بر احرام خود باش و به سوي لشكر باز گرد و آنان را سريعاً بياور تا در مكه به هم ملحق گرديم.
رسول خدا (صلي الله عليه وآله) جهت انجام مناسك حج چند روزي در مكه به سر برد. آن حضرت در روز عرفه ـ و به روايتي در روز عيد ـ خطبه اي در جمع مسلمانان ايراد فرمود كه در آن همگان را به رعايت تقواي الهي، تعهد به ارزش هاي اخلاقي و مراعات حقوق يكديگر سفارش نمود. سپس تصميم گرفت مكه را به قصد مدينه ترك گويد. فرمان حركت صادر گرديد و بار ديگر خيل عظيم مردم به همراهي پيامبر خود مكه را به قصد مدينه پشت سر گذاشتند. هنگامي كه اين كاروان عظيم به نزديك جُحفه رسيد، امين وحي الهي در نقطه اي به نام غديرخم فرود آمد و اين آيه را به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نازل كرد كه:
(يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جهت اطلاع از اين خطبه بنگريد به صحيح مسلم، ج2،ص889 ـ 890 و سنن ابن ماجه، ج2،ص1015 و 1016 ، تاريخ طبري، ج3، ص 150 ـ 152. السيرة النبوية معروف به سيره ابن هشام، ج4، ص250
اللهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ).
يعني:اي پيامبر!آنچه را از سوي پروردگارت نازل شده است، به مردم برسان. و اگر چنين نكني، رسالت او را انجام نداده اي. و خداوند تو را از (خطرهاي احتمالي) مردم حفظ مي كند. خداوند جمعيت كافران را هدايت نخواهد كرد.
با نزول اين آيه پيامبر (صلي الله عليه وآله) دستور داد كه كاروان از حركت باز ماند و با اين فرمان، مسلمانان كساني را كه در پيشاپيش قافله در حركت بودند، به بازگشت دعوت كردند و كساني كه در عقب بودند نيز به تدريج، به ديگران پيوستند.
هنگام ظهر فرا رسيده بود و هوا به شدت گرم بود; به طوري كه مردم قسمتي از عباي خود را بر سر و قسمتي ديگر را به زير پا افكندند. وقت نماز فرا رسيد و پيامبر (صلي الله عليه وآله) به آنان اطلاع داد كه همه بايد براي شنيدن پيام تازه اي آماده شوند. در اينجا مسلمانان منبري از جهاز شتران ترتيب دادند و رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بر بالاي آن قرار گرفت و اميرالمؤمنين (عليه السلام) را نيز پيش خواند. او نيز بر آنها بالا رفت تا در طرف راست آن حضرت ايستاد. سپس خطبه اي براي مردم خواند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المائده : آيه 67
2 . ارشاد شيخ مفيد، ج1، ص235 ـ 237، با اندكي تلخيص. و نيز بنگريد به: اعلام الوري، ج1، صص259 ـ 263 ; سيرة المصطفي، ص693: مبحث غديرخم.
خطبه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در غدير خم
خطبه پيامبر(ص) در غدير خم
علامه اميني در كتاب «الغدير» با استفاده از مدارك معتبر، خطبه پيامبر (صلي الله عليه وآله) را در غديرخم چنين گزارش كرده است:
حمد وثنا مخصوص خداست.از او ياري مي طلبيم. و به او ايمان داريم. و بر او توكل مي كنيم و از بدي ها و اعمال نارواي خود به او پناه مي بريم. گمراهان را جز او راهنمايي
نيست. و هر كس را كه هدايت كرد، گمراه كننده اي براي او نخواهد بود. گواهي مي دهم كه معبودي جز او نيست و محمد (صلي الله عليه وآله) بنده و پيامبر اوست.
هان اي مردم! نزديك است كه دعوت حق را لبّيك گويم و از ميان شما بروم. من مسئولم و شما نيز مسئوليد، اينك انديشه و گفتار شما درباره من چيست؟ در اين هنگام مردم گفتند: گواهي مي دهيم كه تو رسالت خود را انجام دادي و براي ما كوشش نمودي. خداوند تو را پاداش نيك دهد...
رسول خدا (صلي الله عليه وآله) پس از اندكي فرمود: همانا من در انتقال به سراي ديگر بر شما سبقت خواهم گرفت، اما دو چيز گرانمايه در ميان شما مي گذارم. بينديشيد كه با اين دو چيز چگونه رفتار مي نماييد.
در اينجا يك نفر از ميان جمعيت گفت: يا رسول الله، منظور از آن دو چيز گرانبها و ارجمند چيست؟
رسول اسلام (صلي الله عليه وآله) فرمود: يكي كتاب خدا كه بزرگتر است و وسيله ارتباط شما با خداوند است و آن ديگر كه كوچكتر است، عترت و اهل بيت من است. و خداوند به من خبر داده است كه اين دو از هم جدا نمي شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند. هان اي مردم! از آن دو پيشي نگيريد و از پيروي از هر دو كوتاهي نكنيد كه هلاك خواهيد شد. در اين هنگام پيامبر (صلي الله عليه وآله) دست علي (عليه السلام) را گرفت و بالا برد به طوري كه زير بغل هر دو نمايان گرديد. پيامبر (صلي الله عليه وآله) مسلمانان را به اين صورت مورد خطاب قرار داد كه:
«ايّهاالنّاس! من اولي النّاس بالمؤمنين من انفسهم؟»
يعني:اي مردم چه كسي از مردم به مؤمنان از خودآن ها سزاوارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: همانا خداوند مولاي من و من مولاي مؤمنان هستم و من بر آنان از خودشان سزاوارترم. سپس فرمود:
«من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله...».
يعني: هر كس كه من مولاي اويم، علي مولاي اوست. خداوندا، دوستان او را دوست بدار و دشمنان او
را دشمن بدار. محبوب بدار آن كس را كه او را
محبوب دارد و مبغوض دار آن كس كه او را مبغوض
دارد. يارانش را ياري كن و واگذارندگان او را
واگذار.
سپس فرمود:
«الا فليبلّغ الشاهد الغائب».
يعني: آگاه باشيد حاضران بايستي اين امر را به غايبان برسانند.
هنوز جمعيت پراكنده نشده بودند كه بار ديگر
جبرئيل نازل گشت و اين آيه را بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرود آورد
كه:
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الاِْسْلاَمَ دِيناً).
امروز آيين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما برايتان پسنديدم.
پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) با نزول اين آيه فرمود: «الله اكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودي خدا به رسالت من و ولايت علي بعد از من.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المائده: آيه 3.
در اين هنگام مردم نزديك شدند و به علي (عليه السلام) به جهت اين مقام و منزلت تهنيت گفتند. از جمله كساني كه قبل از ديگران به علي (عليه السلام) تبريك گفتند ابوبكر و عمر بودند كه گفتند: گوارا باد تو را اي پسر ابوطالب كه مولاي ما و مولاي هر مرد و زن مؤمني گشتي!
سپس حسّان بن ثابت از پيامبر (صلي الله عليه وآله) اجازه خواست كه
در اين باره شعري بگويد. پيامبر (صلي الله عليه وآله) به او اجازه
فرمود و او اشعاري سرود كه ترجمه قسمتي از آن به شرح
زير است:
ـ پيامبر (صلي الله عليه وآله) به آنان در روز غدير ندا داد. و چه سزاست نداي پيامبر (صلي الله عليه وآله) را شنيدن.
ـ فرمود: مولاي شما و پيامبر شما چه كسي است؟ و آن ها بدون چشم پوشي و اغماض گفتند كه:
ـ خداي تو مولاي ماست و تو پيامبر مايي. و ما از پذيرش ولايت تو سرپيچي نخواهيم كرد.
ـ پيامبر (صلي الله عليه وآله) به علي فرمود: برخيز; زيرا من تو را بعد از خودم امام و رهبر انتخاب كرده ام.
ـ و سپس فرمود: هر كس كه من مولا و رهبر اويم، اين مرد مولا و رهبر اوست، شما هم از سر صدق و راستي از او پيروي كنيد.
ـ در اين هنگام پيامبر (صلي الله عليه وآله) عرض كرد: بار خدايا، دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار...
پس از آن كه حسّان بن ثابت شعر خود را سرود، رسول
خدا (صلي الله عليه وآله) جمله معروف خود را درباره حسّان به زبان آورد كه: «تا وقتي كه با زبان خود ما را ياري مي كني روح القدس مويّد تو است».
پس از پايان مراسم تعيين جانشين در سرزمين غديرخم، مسلمانان برخاستند و هر گروه و دسته اي به جانب مقصدي روانه گشت. پيامبر (صلي الله عليه وآله) و عده زيادي كه از مدينه به همراه آن حضرت آمده بودند نيز راه مدينه را در پيش گرفتند به طوري كه هنوز سال دهم به پايان نرسيده بود وارد مدينه شدند. و چندي بعد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به بستر بيماري افتاد كه به رحلت آن سرور انجاميد، در صورتي كه اندكي قبل از آن تكليف جانشين و رهبريِ پس از خود را تعيين كرده بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . براي اطلاع بيشتر از اصل واقعه غدير در تاريخ اسلام و نيز اطلاع از خطابه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در آن روز ـ به اجمال يا تفصيل ـ بنگريد به مسند احمد بن حنبل احاديث به رقم هاي 641، 950، 961، 964، 19494، 18671، خصائص نسايي، ص26، و 117 احاديث به رقم هاي 9 و 79، مستدرك حاكم، ج3،ص323، تاريخ يعقوبي، ج2،ص101 اسدالغابه ابن اثير جزري، ج3،ص605، تفسير قمي، ج1،ص174 ـ 175، ارشاد مفيد، ج1،ص235 ـ 242، سيرة المصطفي، ص693 به نقل از مصادر گوناگون اهل سنّت، تفسير صافي، ج2،ص447 ـ 466 به نقل از الاحتجاج والغدير، ج1،ص31 ـ 34 با ترجمه فارسي.