بخش 4
4 ـ 5 ـ در حدیث غدیر #171;مولا#187; به چه معنی است؟ منابع و مآخذ
|
|
يعني: «تو نسبت به من همانند هارون نسبت به حضرت موسي (عليه السلام) هستي; با اين تفاوت كه پيامبري بعد از من نخواهد بود.»
طبيعي است كه وقتي در حيات رسول خدا (صلي الله عليه وآله) چنين مواضعي نسبت به انتصاب هاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) و به خصوص جانشيني علي (عليه السلام) وجود داشته باشد، ميزان مخالفت ها در تعيين علي (عليه السلام) به عنوان جانشين دائمي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بيشتر خواهد بود. و اين همان حقيقتي است كه موجب نگراني رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بود و آن حضرت را در ابلاغ پيام الهي به صورت علني دچار ترديد مي ساخت تا آن كه خداوند با وعده: (وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِن النَّاسِ)، به آن حضرت تكليف نمود كه در اداي رسالت الهي خود تعلّل نكند كه در غير اين صورت رسالت او ناقص خواهد بود.
4 ـ 5 ـ در حديث غدير «مولا» به چه معني است؟
يكي از مسائلي كه از دير باز بين شيعه و سنّي مطرح بوده است، بحث
در مفهوم «مولا» است. به عقيده شيعه كلمه مولا در عبارت: «من كنت مولاه فهذا علي
مولاه»
معنايي جز اولي به تصرّف و رهبر ندارد; در حالي كه مفسران اهل سنت
كلمه «مولا» را به معناي ناصر و ياور دانسته اند.
صاحب تفسير المنار در اين زمينه مي نويسد: «به عقيده
|
|
اهل سنت حديث غديرخم بر ولايت سلطه كه عبارت از
امامت يا خلافت
است، دلالتي ندارد. زيرا اين لفظ به اين معنا در قرآن وارد نشده است. بلكه مراد از
ولايت در
اين حديث ولايت نصرت و مودت است كه خداوند با تعبير: (بَعْضُهُمْ
أَوْلِيَاءُ بَعْض) آن را درباره
مؤمنان و كافران به كار برده است. بنابراين
معني حديث
چنين خواهد بود كه: هر كس من دوست و ناصر او باشم، علي (عليه السلام) هم دوست و ناصر اوست. يا: هر كس كه مرا
دوست دارد و ياري مي رساند، علي (عليه السلام)
را هم دوست بدارد و ياري كند.»
در نقد اين نظريه بايد گفت: كلمه مولا در زبان عرب به معاني
گوناگوني استعمال شده است كه از جمله مي توان به معاني دوست، ياور، سيد، مالك،
صاحب پيمان و سرپرست و اولي به تصرف اشاره كرد. و در مواردي كه
يك كلمه در معاني
مختلفي استعمال مي شود، مطابق عرف حاكم در ادبيات، قرائن داخلي و خارجي كلام و
سخن، تعيين كننده معناي واقعي آن كلمه خواهد بود. و با توجه به
قرائني كه در
حديث غدير وجود دارد،كلمه مولا به معنايي جز سرپرست و رهبر نبايد تفسير شود. تعداد
اين قرائن بسيار زياد است و مرحوم علامه اميني در كتاب الغدير تا
1 . المائده: آيه 51
2 . تفسير المنار، ج6، ص465
|
|
بيست قرينه از قرائن مختلف را بر شمرده است. در اينجا
به
مهم ترين اين قرائن اشاره مي گردد:
الف ـ برخلاف نظر صاحب المنار نه تنها كلمه مولا از نظر لغوي به معناي اولي استعمال شده، بلكه در قرآن كريم نيز اين كلمه در معناي «اولي» به كار رفته است. شاهد اين مطلب آيه 15 از سوره حديد است كه مي فرمايد:
(فَالْيَوْمَ لاَ يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلاَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاَكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ).
«امروز از شما (منافقان) و نه از كافران، فديه اي پذيرفته نمي شود. جايگاه شما آتش است و آتش اولي و سزاوارتر است به شما. و چه بد سرانجامي است.»
چنان كه ملاحظه مي شود لفظ مولا در اين آيه نمي تواند به معناي دوست و ياور باشد بلكه به معني اولي و سزاوارتر است. زمخشري در تفسير آيه به عنوان نخستين احتمال در معناي (هي مولاكم) نوشته است: (هي أولي بكم) و سپس به شعري از لبيد در اين خصوص استشهاد كرده است. و طبرسي نيز (هي مولاكم) را به اين صورت تفسير كرده است كه: «هي اولي بكم لما اسلفتم من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغدير، ج2، صص339 ـ 364 تحت عنوان: قرائن معيّنة.
2 . الكشاف، ج4،ص476
|
|
الذنوب» يعني آتش به شما سزاوارتر است به جهت
گناهاني كه مرتكب
شديد و شمار ديگري از مفسّران كه علاّمه اميني در الغدير به بيان نظر آنها در معناي
مولا به معناي اولي در آيه مذكور پرداخته است.
ب ـ چنانكه در بحث فلسفه واقعه غدير گذشت، مسأله دوستي علي (عليه السلام) با مؤمنان و بالعكس مودّت مؤمنان با علي (عليه السلام) ، مطلبي نبود كه نياز به تأكيد و بيان داشته باشد. قرآن كريم مي فرمايد:
(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْض...).
«مردان و زنان با ايمان برخي نسبت به ديگري ولي و ياور يكديگرند.»
و بالاتر از آن تصريح مي كند كه:
(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...);
«مؤمنان در حكم برادران يكديگرند.»
با توجه به اين حقايق، چه معنا دارد كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) كاروان عظيم همراهان خود را در بياباني گرم و سوزان نگه دارد و تنها پيام دوستي با علي (عليه السلام) را ابلاغ فرمايد؟!
ج ـ رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) قبل از معرفي علي (عليه السلام) به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان، ج9،ص355
2 . بنگريدبه: الغدير، ج2، ص297 ـ 301 با عنوان مفعل به معناي افعل.
3 . التوبه : آيه 71
4 . الحجرات : آيه 10
|
|
عنوان مولاي مؤمنان، ابتدا مردم را مورد خطاب قرار داد كه:
«الست اولي بكم من انفسكم؟».
«آيا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر نيستم؟»
و بعد از آن كه مردم اقرار كردند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) از آنان به خودشان سزاوارتر است حضرت فرمود:
«من كنت مولاه فهذا علي مولاه».
به گفته علامه اميني اكثر قريب به اتفاق دانشمنداني كه حديث غدير را روايت كرده اند، حديث را با همين مقدمه ـ يعني: الست اولي بكم من انفسكم ـ ذكر كرده اند.
با توجه به اين جمله رسول خدا (صلي الله عليه وآله) «مولا» معنايي جز اولي به تصرف نخواهد داشت. زيرا سخن رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ناظر به اختياراتي است كه مطابق آيه:(...النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...);خداوندبراي رسول خود معين كرده است. بدون شك توجّه به فراز: «ألست أولي بكم من أنفسكم» كه از قسمت هاي قطعي خطبه غدير به شمار مي رود، مهم ترين قرينه در شناخت معناي «مولا» به اولي به تصرّف يا سرپرست است. اين مطلبي است كه دانشمندان شيعه همانند شيخ صدوق در معاني الاخبار به آن توجّه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغدير، ج2، ص340، با نقل از 64 نفر از بزرگان اهل سنت.
2 . احزاب، 6.
|
|
ويژه داده اند.
علاّمه اميني در يك استدلال مي نويسد: «اگر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در سخن خود براي مولا غير از معنايي كه در مقدمه كلام خود يعني: «ألست أولي بكم من أنفسكم» وجود دارد، معناي ديگري اراده فرموده بود، در اين صورت بايد گفت كه رشته ارتباط بين قسمت هاي مختلف كلام آن حضرت گسيخته شده و سخن پيامبر (صلي الله عليه وآله) فاقد بلاغت گردد. در حالي كه آن حضرت افصح بلغاء و نيز بليغ ترين كسي است كه به زبان عربي دهن گشوده است، لذا جز اذعان و اعتراف به ارتباط اجزاء كلام آن حضرت با متّحد دانستن معني كلمه (مولا) در مقدّمه و ذي المقدمه، راهي نيست و حق هم در هر كلامي كه از وحي الهي سرچشمه گرفته جز آن نيست.
د ـ تبريك هايي كه مردم در اين واقعه تاريخي به علي (عليه السلام) گفتند، مخصوصاً تبريك هاي عمر و
ابوبكر، نشان مي دهد كه مسأله غدير چيزي جز مسأله نصب علي (عليه السلام) به خلافت نبوده است. زيرا اعلام دوستي با
علي (عليه السلام) مطلبي نيست كه در خور تبريك عمومي
مسلمانان باشد.به طوري
كه از روايات تاريخي بر مي آيد، عمر علي (عليه السلام) را ملاقات
1 . معاني الاخبار، ص 65، معني قول النبي (صلي الله عليه وآله) : «من كنت مولاه فعلي مولاه».
2 . الغدير، ج2،ص341
|
|
كرد و به او گفت:
«هنيئاً يابن ابي طالب! اصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنة».
«گوارا باد بر تو اي فرزند ابوطالب! تو مولاي من و مولاي هر مرد و زن باايمان گشتي.»
و نظير اين جمله از ابوبكر هم نقل شده است.
شيخ مفيد آورده است كه، پيامبر (صلي الله عليه وآله) پس از معرفي علي (عليه السلام) به جانشيني خود، به اقامه نماز ظهر پرداخت و سپس در خيمه و چادر خود نشست و به علي (عليه السلام) دستور فرمود: در چادري برابر چادر او بنشيند. سپس به مسلمانان دستور فرمود دسته دسته نزد او بروند و به منصب جديد، او را مژده دهند و به عنوان امارت و فرمانروايي مؤمنان بر او سلام گويند. پس مردمان اين كار را كردند. سپس به همسران خود و زنان ديگر مسلمانان كه همراه او بودند دستور فرمود پيش او بروند و به امارت مؤمنين بر او سلام كنند و آنان نيز چنين كردند. از جمله كساني كه در بشارت سخن را به درازا كشاند و بيش از ديگران اظهار شادماني كرد عمر بن خطاب بود كه گفت: به به اي علي! امروز ديگر تو فرمانرواي من و فرمانرواي هر مرد مؤمن و زن مؤمنه اي شدي.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير مفاتيح الغيب، ج12، ص50
2 . ارشاد مفيد، ج1،ص238
|
|
هـ ـ اشعاري كه در اين باره سروده شده است گواه ديگري است كه نشان مي دهد سرايندگان اين اشعار از كلمه مولا دريافتي غير از امامت و رهبري نداشته اند. مثلا در اشعار حسّان بن ثابت آمده است كه:
فقال له قم يا عليّ فانّني رضيتك من بعدي إماماً و هادياً
يعني: پيامبر (صلي الله عليه وآله) به علي (عليه السلام) فرمود: برخيز، زيرا من تو را بعد از خودم امام و هادي انتخاب كرده ام.
علاوه بر اشعار، رواياتي نيز از برخي از صحابه نقل شده است كه بر اين مطلب تأكيد مي كند كه بعد از نزول آيه تبليغ و واقعه غديرخم، علي (عليه السلام) به عنوان مولا و رهبر مؤمنان شناخته گرديد.
سيوطي از ابن مسعود روايت مي كند كه او گفته است: «ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله) آيه تبليغ را به اين صورت مي خوانديم: (يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ...)ـ انّ عليّاً مولي المؤمنين ـ (وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)كه البته مقصود ابن مسعود از «انّ عليّاً مولي المؤمنين» توضيح (ما أُنْزِلَ إِلَيْك) مي باشد نه آن كه قسمتي از آيه حذف شده باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعلام الوري، ج1، ص263، ارشاد مفيد، ج1،ص240
2 . سيوطي، ج2، ص298 و نيز تفسير فتح القدير شوكاني، ج1، ص60
3 . الدرالمنثور، ج2،ص298 و نيز بنگريد به: القرآن الكريم و روايات المدرستين، ج2،ص191
|
|
و ـ پس از جريان غديرخم آيه (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...). نازل گرديد و اين مطلب خود قرينه ديگري است كه لفظ مولي در حديث غدير معنايي جز رهبري و سرپرستي ندارد.
فريضه نازله اعلام مي كند كه با نزول آن دين خداوند كامل
گشت. در صورتي كه مولا به معناي دوست و ولايت به معني دوستي باشد اين موضوع در آيات
مختلفي ـ قبل از آيه تبليغ ـ وارد شده و تأكيد بر آن ارتباطي با كمال دين ندارد. و
به عكس كمال دين در گرو مشخص شدن وضعيت رهبري جامعه پس از رحلت پيامبر خاتم (صلي الله عليه وآله) است كه در واقعه غدير انجام پذيرفت
و اعلام دوستي با علي (عليه السلام) با تمام ارزشي
كه دارد، ارتباطي با كامل شدن دين خدا از
1 . الكافي، ج2،ص18
2 . همان، ج1، ص289
|
|
هر جهت ندارد. از اين رو پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) در پي نزول آيه اكمال دين فرمود:
«الله اكبر! الله اكبر علي اكمال الدين و اتمام النعمة و رضا الرّب برسالتي و الولاية لعلي من بعدي». و در اين جمله ولايت علي (عليه السلام) در طول رسالت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) طرح شده كه خود تأكيدي ديگر بر مفهوم رهبري براي واژه ولايت است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعلام الوري، ج1، ص263 ; تفسير مجمع البيان، ج3، ص264
|
|
منابع و مآخذ
ـ قرآن كريم
ـ الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، محمد بن محمد معروف به شيخ مفيد، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1380 هـ ش.
ـ اعلام الوري باعلام الهدي، فضل بن حسن طبرسي، تحقيق و نشر موسسه آل البيت،1417 هـ . ق .
ـ الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين سيوطي، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قم، منشورات رضي، بيدار، عزيزي، 1363هـ.ش.
ـ اسد الغابة في معرفة الصحابة، عزالدين بن الاثير، بيروت، دارالفكر،1409 هـ . ق.
ـ انوار التنزيل و اسرار التأويل، عبدالله بن عمر... بيضاوي، بيروت،دارالكتب العلمية،1408 هـ . ق.
ـ البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم بحراني،قم، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1370 هـ . ق
ـ البرهان في علوم القرآن، محمد بن عبدالله زركشي،
|
|
بيروت، دارالمعرفة، 1391هـ .ق.
ـ بررسي شخصيت اهل بيت (عليهم السلام) در قرآن به روش قرآن به قرآن، ولي الله نقي پور، مركز آموزش مديريت دولتي،1377هـ .ش.
ـ بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار، محمدباقر مجلسي،بيروت، دارالوفاء،1403 هـ .ق.
ـ البحرالمحيط في التفسير، محمد بن يوسف معروف به ابوحيان توحيدي، بيروت،دارالفكر،1412 هـ .ق.
ـ البيان الجلي في افضلية مولي اميرالمؤمنين، ابن رويش،تحقيق سيد مهدي رجايي، بيروت دارالثقلين،1415 هـ .ق.
ـ پيام قرآن، آية الله مكارم شيرازي و همكاران، قم، انتشارات نسل جوان، 1374 هـ .ش.
ـ پژوهشي در نظم قرآن، عبدالهادي فقهي زاده، نشرجهاد دانشگاهي، 1374 هـ .ش.
ـ تاريخ قرآن، محمودراميار، انتشارات اميركبير، 1362هـ .ش.
ـ تفسير القمي، علي بن ابراهيم قمي، قم، مؤسسه دارالكتاب، 1367 هـ .ش .
ـ تفسير العياشي، محمد بن مسعود عياشي، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، 1411 هـ .ق.
ـ تفسير المراغي، احمدمصطفي مراغي، بيروت، دارالفكر،بي تا.
ـ تفسير هدايت، سيد محمد تقي مدرسي، ترجمه عبدالمحمد آيتي، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي،
|
|
1377 هـ .ش.
ـ التبيان الجامع لعلوم القرآن، محمدبن حسن طوسي، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا.
ـ تفسير القرآن الحكيم مشهور به تفسير المنار، شيخ محمد عبده و سيد محمدرشيد رضا، بيروت، دارالفكر، بي تا.
ـ التفسير الكاشف، محمد جواد مغنيه، بيروت، دارالعلم للملايين، ط3، 1980 م.
ـ تفسير كاشف، سيد محمد باقر حجتي و عبدالكريم بي آزار شيرازي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1366 هـ .ش.
ـ تفسير القرآن العظيم، اسماعيل بن كثير دمشقي، بيروت، دارالمعرفة، 1409 هـ .ق.
ـ تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، بيروت، دارصادر، بي تا.
ـ تاريخ الطبري، محمد بن جريرالطبري، بيروت، دار التراث العربي، 1378 هـ .ق.
ـ تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن (الحرالعاملي) تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1367 هـ . ش.
ـ تهذيب التهذيب، احمد بن علي... عسقلاني، بيروت، دارالفكر، 1404 هـ .ق.
ـ الجامع لاحكام القرآن، محمد بن احمد انصاري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405.
ـ جوامع الجامع، فضل بن حسن طبرسي، بيروت، دارالاضواء، 1412 هـ .ق.
|
|
ـ الجواهر الحسان في تفسير القرآن، عبدالرحمن ثعالبي، بيروت، المكتبة العصريه، 1417 هـ .ق.
ـ خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب معروف به خصائص نسايي، احمد بن شعيب نسايي، تحقيق سيد جعفر حسيني، قم، دارالثقلين، 1419 هـ .ق.
ـ الدرالمنثور في التفسير بالمأثور، جلال الدين سيوطي، منشورات مكتبة آيت الله مرعشي نجفي، 1404 هـ .ق.
ـ روح المعاني في تفسير القرآن و السبع المثاني، محمود آلوسي بغدادي، بيروت، داراحياء التراث العربي،1405هـ . ق.
ـ السيرة النبوية معروف به سيره ابن هشام، محمد بن هشام، بيروت، دارالقلم، بي تا.
ـ سنن ترمذي (الجامع الصحيح)، محمدبن عيسي ترمذي، بيروت، دارالكتب العلمية، بي تا.
ـ سنن دارمي، عبدالله بن عبدالرحمن، نشر استانبول، 1401 هـ .ق.
ـ سنن ابن ماجه، محمد بن يزيد قزويني، بيروت، دارالكتب العلمية، بي تا.
ـ سنن النبي، به اهتمام كاظم مدير شانه چي، انتشارات بنياد پژوهش هاي اسلامي، بي تا.
ـ سيرة المصطفي، هاشم معروف حسني، قم، منشورات رضي، 1413 هـ .ق.
ـ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل في...، عبيدالله بن عبدالله معروف به حاكم حسكاني،تحقيق محمد باقر محمودي، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، 1393 هـ .ق.
|
|
ـ صحيح بخاري، محمدبن اسماعيل بخاري، بيروت، دارالقلم، 1407 هـ . ق.
ـ صحيح مسلم، مسلم بن حجاج، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1376 هـ .ق.
ـ الصافي في تفسير القرآن، محمدبن مرتضي (فيض كاشاني)، دارالكتب الاسلامية، 1377 هـ .ش.
ـ الغدير في الكتاب و السنة والادب، عبدالحسين اميني، ترجمه محمد تقي واحدي، كتابخانه بزرگ اسلامي، بي تا.
ـ غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدين نيشابوري، بيروت، دارالكتب العلمية، 1416 هـ .ق.
ـ فتح القدير الجامع بين فنّي الدراية و الرواية، محمد علي شوكاني، بيروت، دارالمعرفة، بي تا.
ـ فرازهايي از تاريخ اسلام، جعفر سبحاني، نشر مشعر، 1375 هـ .ش.
ـ القرآن الكريم و روايات المدرستين، سيد مرتضي عسكري، تهران، المجمع العلمي الاسلامي، 1415 هـ . ق.
ـ الكافي، محمد بن يعقوب كليني، تحقيق علي اكبر غفاري، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1363 هـ .ش.
ـ الكشاف عن غوامض التنزيل و... جارالله محمود زمخشري، بيروت، دارالكتاب العربي، 1407 هـ .ق.
ـ لباب التأويل في معاني التنزيل معروف به تفسير خازن، علاء الدين علي بن محمد مشهور به خازن، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415 هـ .ق.
ـ مجمع البيان لعلوم القرآن، فضل بن حسن طبرسي،
|
|
بيروت، دارالمعرفة، 1408 هـ .ق.
ـ الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، 1393 هـ .ق.
ـ معاني القرآن، محمدباقر بهبودي، چاپخانه اسلاميه، ط2، 1372 هـ . ش .
ـ مفاتيح الغيب، محمد بن عمر معروف به فخر رازي، قم، مكتبة الاعلام الاسلامي، 1413 هـ .ق.
ـ مدارك التنزيل و حقايق التأويل معروف به تفسير نسفي، عبدالله بن احمد نسفي، بيروت، دارالنفائس، 1416هـ .ق.
ـ معالم التنزيل معروف به تفسير بغوي، حسين بن مسعود مشهور به فرّاء بغوي، بيروت، دارالمعرفة، 1415هـ .ق.
ـ من لايحضره الفقيه، ابوجعفر محمد بن علي معروف به شيخ صدوق، بيروت، دارالاضواء، 1405 هـ .ق.
ـ معاني الاخبار، ابوجعفر محمد بن علي، بيروت، دارالمعرفة، 1399 هـ .ق.
ـ مسند احمد بن حنبل، احمد بن حنبل، اردن، بيت الافكار الدولية، 2005 م.
ـ المستدرك علي الصحيحين، محمد بن عبدالله معروف به حاكم نيشابوري، بيروت، دارالفكر، 1422 هـ .ق.
ـ المعجم الاوسط، سليمان بن احمد طبراني، رياض، مكتبة المعارف، 1405 هـ .ق.
ـ نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه، به تصحيح و تعليق سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، مطبعة الحكمة 1382 هـ .ق.
|
|