بخش 4
د: غارت مکة مکرمه هـ : انهدام بارگاه محاصرة مکّه و مدینه یورش به نجف اشرف دست اندازی به شام محاصرة نجف و کربلا دورة دوم حکومت وهابی ها درگیری و پایان آن
د : غارت مكة مكرمه
در سال 1217ق . وهابيها تصميم گرفتند بر مكة مكرمه استيلا يابند ؛ بدين منظور ، ارتشي را در اوّل ماههاي حرام ( كه حتي اعراب جاهلي ، جنگ در اين ماهها را حرام ميدانستند ) براي حمله مهيّا كردند . خبر اين توطئه زماني منتشر شد كه مردم مشغول انجام فريضة حجّ بودند . در ميان حجاج ، امام مسقط ، سلطان بن سعيد و نقباي وي و نيز امرايي از مصر و شام و . . . حضور داشتند . شريف غالب ( امير مكه ) از آنها كمك خواست ، امّا جوابي نشنيد . از اين رو خود ، مردم را بعد از اتمام مناسك حجّ به جهاد عليه وهابيان فراخواند ، امّا مردم اعتنايي به او نكرده ، با دلايل واهي ، براي دفاع ، از خود سستي نشان دادند . شريف غالب مجبور شد ، به همراه يارانش با خزائن و ذخاير مالي ، از مكه فرار كند . در اين ميان بسياري از مردم مكّه به جده گريختند . امير نجد با لشكرش در روز دهم ماه محرم وارد مكه گرديد ، بدون اينكه مردم مقاومتي از خود نشان دهند . او همان جناياتي را كه نسبت به اهل طائف روا داشت ، با مردم مكه نيز انجام داد . ( 1 ) علماي مك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تاريخ الجبرتي ، ص93
را مجبور كرد تا عقايد ابن عبدالوهاب را بپذيرند و كتابهاي او را تدريس نمايند و نيز مسلمين ساير مناطق را از انجام حج و عمره منع كرد و ارتباط بين اهالي مكه و مدينه را قطع نمود ؛ به انگيزة اينكه كمكي از طرف مدينه به اهل مكه نرسد و يا تجارتيكه بين اين دو شهر بود ، از رونق بيفتد . ( 1 )
هـ : انهدام بارگاه
وهابيان بعد از استيلا بر مكه ، بسياري از ضريحها و قبوريكه داراي گنبد و بارگاه بود و مسلمانان براي احترام و اكرام به صاحب قبر ، آن را بنا كرده بودند ، تخريب كردند و همين اَعمال را با قبور مدينه نمودند و در ظرف سه روز تمام آثار اسلامي را از بين بردند . ( 2 )
شريف غالب به همراه شريف پاشا ، حاكم جدّه متّحد شده و به اردوگاه وهابيون كه در اطراف مكه بود ، يورش بردند و با طرفداران آنها كه از قبايل مجاور مكه بودند ، به مبارزه پرداختند كه نتيجهاش زمينگير شدن وهابيها در آن مناطق بود . بدين ترتيب به دليل فجايعي كه وهابيون به بار آوردند ، شكست سختي از سوي اين دو حاكم خوردند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اخبارالحجاز و نجد في تاريخ الجبرتي ، ص93
2 . عنوانالمجد ، ص122
و : قتل عبدالعزيز
جبران شاميّه ، از نويسندگان وهابي مينويسد : شيعيان از ماجراي كربلا و فجايعيكه وهابيّت در آن شهر انجام داد ، مصيبت زده و دردمند بودند ؛ لذا بعد از دو سال توانستند انتقام خود را از امير نجد بگيرند . ماجرا بدين شكل بود كه عبدالعزيز در سال 1218ق . در مسجد مشغول نماز بود كه با خدعهاي به قتل رسيد .
فيلبي مينويسد : قاتل ، خود را در پوشش درويشي درآورد و به شهر درعيّه رفت و چند روز در آن شهر ، پشت سر عبدالعزيز نماز خواند . در يكي از روزها كه عبدالعزيز مشغول نماز بود ، ناگهان خود را روي او انداخت و با چاقويي ، شكمش را دريد و با شتاب به جاي اوّل خود برگشت . مردم كه وي را شناختند ، دستگيرش كرده ، كشتند . ( 1 )
ابن بشر ميگويد : قتل عبدالعزيز ، امير درعيّه ، ضربة جديدي بر پيكرة وهابيّت بود . وي در پاييز سال 1803م . در مسجد ، به دست درويشي ناشناخته ، كه ميگفتند اسمش عثمان و كرديالأصل و ساكن يكي از روستاهاي شهر موصل عراق بود ، به قتل رسيد . اين درويش به صورت ميهمان وارد شهر شد و در مسجد ، هنگامي كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آل سعود ماضيهم و مستقبلهم ، ص64
عبدالعزيز به سجده رفت ، به او حمله كرد و به قتل رسانيد . او در صف سوم نماز جاي گرفته بود كه با استفاده از يك خنجر ، شكم عبدالعزيز را پاره كرد و سپس برادر عبدالعزيز را زخميكرد . بعضي از گزارشها حاكي از آن است كه قاتل فردي شيعه بوده كه در ماجراي كربلا تمام افراد خانوادهاش به دست وهابيون كشته شده بودند . ( 1 )
شريف غالب بيش از پانزده سال با عبدالعزيز جنگيد و در نهايت ، صفحة پر فراز و فرود زندگي عبدالعزيز ، با مرگش پايان پذيرفت .
3 . سعودبن عبدالعزيز
وي با حكم امراي سعوديِ وهابي ، حكومت را به دست گرفت . در ابتداي كار ، به شهرهاي بصره و الزبير حمله برد و دست به قتل مردم و تاراج اموال و اسارت زنان و اطفال آن شهر زد . وي قبر طلحه و زبير را ويران نمود . جنگها و غارتهاي او ، آن قدر هولناك بود كه حتي امراي قبل از او ، دست به چنين اعمالي نزدند كه به نمونههايي از آن فجايع اشاره ميگردد :
الف : محاصرة جده ؛ در سال 1219ق . لشكر وهابي با دوازده هزار جنگجو جده را محاصره كردند و ا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تاريخ العربيةالسعوديّة ، ص54
آنجا كه شريف مكه ميدانست وهابيون در استيلا بر جدّه موفق نميشوند ، آشكارا به جمعآوري نيرو براي به دست گرفتن امور مكه پرداخت . لشكر سعودي از محاصرة جدّه چيزي عايدش نشد و مدافعان جدّه توانستند ضربات محكمي بر آنها وارد كنند و مهاجمان را يكي پس از ديگري به هلاكت برسانند .
سپاه وهابي بر اثر عدم موفقيت در جنگ ، به پركردن چاهها و قنوات پرداخته ، در ميان راه ، طوايف اعراب را قتل عام كردند . حاصل اين جنگ ، شكست سپاه وهابي به دست ارتش شريف غالب بود ؛ چرا كه شريف غالب لشكري به رهبري شريف حسين براي انتقام از وهابيون آماده ساخت . سپاهيان مجهّز در منطقةالليث بر وهابيون هجوم بردند و بسياري از آنها را به قتل رسانيدند . در اين ميان شريف حسين هم به قتل رسيد . شريف غالب جنگ را پي گرفت و سرانجام ضربات مهلكي بر سپاه وهابي وارد آورد و بسياري از رؤساي آنها را به قتل رسانيد و براي عبرت وهابيها ، بسياري از آنها را از دروازة شهر به دار آويخت . ( 1 )
ب : محاصرة مكه و مدينه ؛ زيني دحلان مينويسد :
"در اواخر ذيقعدة 1220ق . وهابيها با لشكري وارد مكه شدند ؛ از سوي ديگر مدينة منوره را نيز به اشغا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كشفالارتياب ، صص 25 و 26
در آوردند . در اين شهر ، خانة وحي را غارت كرده ، اموال آن رابه تاراج بردند و اعمال زشتي در اين شهر مرتكب گرديدند . بعد از اين فجايع ، اميري را بر شهر مدينه مسلط نمودند كه نامش مبارك مزيان بود .
حكومت وهابيون در اين شهر ، هفت سال طول كشيد . آنان مانع از آن ميشدند تا حجاج شامي و مصري با شتران وارد مكه شوند . . . براي خانة كعبه ، پردهاي از جنس عبا دوختند و مردم را مجبور كردند تا از عقايدشان پيروي كنند وگنبدهاييكه بر روي قبور اوليا بود ، ويران نمودند . دولت عثماني به خاطر جنگ با دول غربي و نيز به خاطر ضعف از درون ، نميتوانست جلوي اعمال وهابيان را بگيرد" . ( 1 )
جبران شاميّه ، نويسندة وهابي مينويسد : سعودبن عبدالعزيز ، مدينة منوره را محاصره كرد و همان اعمالي را كه در طائف و مكه انجام داد ، بر سر مدينه و اهل آن آورد .
ج : يورش به نجف اشرف ؛ سيّدجواد عاملي ميگويد : "در شب نهم از ماه صفرسال 1221ق . قبل از طلوع صبح ، در حاليكه مردم در خواب بودند ، وهابيون به شهر نجف حمله كردند و بر بالاي ديوارهاي شهر رفته ، آن را به محاصرة خود درآوردند ؛ امّا كرامات عظيمي از اما
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مفتاحالكرامه ، ج 5 ، ص512
علي ( عليه السلام ) ظاهر شدكه بسياري از وهابيون به قتل رسيدند و مفتضحانه گريختند و خدا را بر اين امر شاكريم" . ( 1 )
وي در ادامه ميگويد : "سعودبن عبدالعزيز در ماه جماديالآخر سال 1223ق . با لشكري از مردمان نجد ، كه نزديك به 20 هزار جنگجو و يا بيشتر بودند ، به شهر نجف حمله كرد ، او تهديد كرد كه قصد دارد در يك عمليات غافلگيرانه ، شهر نجف را به همراه اهالياش منهدم كند . ما تهديدش را جدي گرفته ، همگي به طرف ديوار شهر رفتيم .
سپاه وهابي شبانه به نجف رسيد ، ما هم با احتياط به آنها نگاه ميكرديم ؛ به طوريكه تمام ديوار شهر را با تفنگها و توپها ، محافظت نموديم . لشكر سعودي كاري از پيش نبرد و به طرف حلّه رفت كه با مقاومت مردم آنجا روبهروگرديدند . سپس بهكربلا حمله نمود و در حاليكه مردم در خواب بودند ، بر آنان تاخت . حاصل كار اين شدكه هر يك از طرفين تلفاتي دادند و لشكريان وهابي شكست خورده ، بازگشتند . اما بعد از مدتي دوباره به عراق يورش برده ، خونهاي زيادي ريختند و ما مدتي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بايد توجه داشت هجوم وهابيون به بلاد اسلامي ، مصادف با جنگهاي دولتهاي غربي با دولت عثماني بود و عجيب اينكه : فتنهاي كه ابن تيميّه برپا كرد نيز مصادف با هجوم لشكر صليبي به بلاد اسلامي بود كه جنگهاي سختي ميان دو طرف برپا گرديد .
از ترس ، درس و بحث را ترك كرديم . . . . "لا حول و لا قوّة . . . " بعد از اين ماجرا ، وي بر مكه و مدينه مستولي گرديد و به مدت دو سال از فريضة حج ممانعت نمود و نميدانيم عاقبت چه ميشود" . ( 1 )
آن چه از تاريخ به دست ميآيد ، اين است كه به مدت 7 سال ، مانع از انجام حجّ مردم عراق شدند . شاميها سه سال و مصريها 2 سال محروم بودند ، از آن سالها به بعد معلوم و مشخص نيست كه آيا باز هم مانع شدند يا خير . . .
د : دستاندازي به شام ؛ در سال 1223ق . فرزند او ، امير حجاز به بلاد حوران حمله كرد و اموال مردم را به تاراج برد و زراعت كشاورزان را به آتش كشيد و مردمان را به قتل رسانده ، زنان و فرزندانشان را به اسارت گرفت و منازل آنها را ويران نمود . ( 2 )
صلاحالدين مختار ميگويد : "در ششم ربيعالاول سال 1225ق . اميرسعود با 8 هزار تن از جنگجويان خود به ديار شام حمله كرد . به او خبر دادند كه عشاير سوريه از قبيله : غنزه و بنيصخر و . . . در نَقَرة شام مستقر شدهاند ، وقتي كه او به شام رسيد هيچ يك از اين افراد را نديد ؛ از اينرو به همراه يارانش به حوران حمله كرد و به شهرهاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مفتاح الكرامة ، ج 5 ، ص514
2 . لمع الشهاب ، ص201
دساكر و بصره نيز يورش برد و اموال آنجا را به يغما برد . اهالي اين مناطق از ترس هجوم وهابيها به نواحي و اطراف شهر گريختند . بعد از آن اميرسعود به قصر مزريب حمله برد ، ولي مقاومت مردم مانع از پيشروي آنان شد ؛ سپس شبانه به بصره تاخت و از آنجا ، در حالي كه غنايم زيادي به چنگ آورده بود ، به شهر خود بازگشت" .
هـ : محاصرة نجف و كربلا ؛ سيّدجواد عاملي ميگويد :
در سال 1225 ، اعرابي از قبيلة عنيزه كه معتقد به وهابيّت بودند و شعارهاي آنها را تكرار ميكردند ، به نجف اشرف و مشهد امام حسين ( حمله كردند و در بين راه ، به راهزني پرداختند و زائران امام حسين ( را ، كه از زيارت قبر آن حضرت در ماه شعبان برميگشتند ، غارت نمودند ؛ جمعي از اين زوار را به قتل رساندند كه بيشتر كشته شدگان ، عجمها ( ايرانيان ) بودند كه تعدادشان 150 نفر بود و البته كمتر از اين هم گفتهاند و بقيه اين افراد ، عرب بودند . اكثر زائران در حلّه ماندند و توان بازگشت به نجف را نداشتند و بعضي ديگر به حسكه رفتند و الآن كه من اين مطالب را مينويسم در محاصره هستيم و مهاجمان دست از محاصره برنداشتهاند و نيروهاي آنان از كوفه تا دو فرسخي يا بيشتر با مشهد امام حسين ( فاصله دارند . "( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مفتاح الكرامة ، ج7 ، ص 653
تعصب كوركورانة وهابيان به جايي رسيد كه تجارت با مردمان ديگر را قطع كردند و از سال 1229ق . تجارت با شام و عراق را حرام اعلام نمودند . ( 1 ) و هر تاجري را كه در بين راه مييافتند ، اموالش را هدر دانسته ، با او معاملة اهل كتاب نموده ، مصادرهاش ميكردند . ( 2 )
ز : هجوم والي مصر و شكست وهابيان ؛ در سال 1226ق . علي پاشا والي مصر ، سپاهي را به فرماندهي فرزندش طوسون ، براي پاكسازي حجاز از لوث وجود وهابيون به آنجا فرستاد . در هجوم اوليّه نبردي بين دو گروه درگرفت كه نتيجهاي نداشت ؛ اما در حملة دوم توانست قواي وهابي را تار و مار كند . او بر مكه و مدينه مستولي گرديد و قصد آن را داشت كه به نجد حمله ببرد و آنجا را فتح كند كه موفق نشد .
ابن بشر ميگويد : مصريها در سال 1227ق . به سرحدّات نجد رسيدند و از طرفي لشكر طوسون كه با پيشرويهاي خود مدينه را از لوث وجود وهابيون پاك كرد ، بسياري از عربهاي جهينه به او پيوستند و به جنگ با نجديها آماده شدند ؛ لذا نجد را محاصره كرده ، آب را بر آنها بستند . شهر هفت هزار سكنه داشت و مصريها با ورود به شهر به قتل عام پرداختند كه چهار هزار نفر ا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . عنوانالمجد ، ج1 ، ص122
2 . تاريخ العربية السعودية ، ص 105
آنها كشته شدند . 1 بعد از آن ، طوسون به كمك شريف غالب ، بدون هيچ خونريزي ، در سال 1229ق . بر مكه و طائف مسلّط گرديد .
ح : هيأت امر به معروف ؛ مرحوم مغنيه مينويسد :
"سعودبن عبدالعزيز هيأتي به نام امر به معروف تشكيل داد . كار اصلي اين گروه آن بود كه در اوقات نماز به بازار ميرفتند و مردم را به اداي نماز اوّل وقت ترغيب ميكردند . اين روش از آن زمان تا حال ادامه دارد كه به خيابانها ميروند و كساني را كه با ريش تراشيده از خانه بيرون ميآيند ، مورد ضرب و شتم قرار ميدهند و يا كسي كه بخواهد قبر رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله ) را يا قبر امامي از ائمة بقيع : را مسح نمايد و موارد ديگر ـكه با عقايد وهابيون هماهنگ نيست ـ ممانعت ميكنند و حتي با كساني كه بهطورعلني دخانيات مصرف ميكنند ، گرچه از كشورهاي ديگرآمده باشند ، برخورد كرده و آنها را كتك ميزنند . ( 2 )
ط : مرگ سعود ؛ در سال 1229ق . سعود در حالي كه 68 سال سن داشت ، درگذشت و حكومتش از سال 1218 تا 1229 ق . طول كشيد و با مرگش ، پروندة دنيايياش ـكه مملوّ از قتل عام مسلمين و تاراج اموال آنها بود ـ بسته شد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . عنوان المجد ، ص160
2 . هذه هي الوهابية ، ص127
4 . عبداللَّهبن سعود :
وي از سال 1229 تا 1234ق . حكومت كرد . با عبدالله بن محمد درگيري داشت و اين دو در حال كشمكش با يكديگر بودند ؛ لذا فرصت آن را پيدا نكردند تا روش پدران خود را دنبال كنند .
الف : لشكر پاشا : در همين سال ، پاشا لشكرهاي زيادي از ناحية قنفذه ، از راه خشكي و دريا به نواحي تحت حكومتِ وهابيون گسيل داشت و توانست بر آن نواحي سيطره پيدا كند كه بسياري از وهابيون از ترس گريختند . پاشا در سال 1230ق . به طائف برگشت و بين او و وهابيون جنگهاي خونيني درگرفت كه به شكست قواي وهابي منتهي گشت و شهرهاي تربه ، بيشه و رينه به دست سپاه پاشا افتاد ؛ جمع كثيري از وهابيون به قتل رسيدند و اهالي آن خلع سلاح شدند . پاشا سپس بر عسير تسلّط يافت و آخرين مقاومت وهابيها را درهم كوبيد ، بعد از آن ، به مكه آمد و از آنجا به قاهره بازگشت . ( 1 )
ب : حملات به عراق
1 . لونكريت در تاريخ العراقي مينويسد :
"در سال 1217ق . زماني به كربلا هجوم بردند كه اكثر ساكنان آن به زيارت نجفاشرف رفته بودند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آل سعود ماضيهم و مستقبلهم ، ص68
وهابيها با 12 هزار نفر به فرماندهي امير سعود به كربلا حمله برد و بيش از سه هزار نفر از ساكنان آن را سر بريدند و خانهها و بازارها و اشياي حرم مطهر را غارت كرده ، حتي كاشي هاي طلا را از روي ديوارها كنده و سپس ضريح امام حسين ( را ويران كردند . "( 1 )
2 . به نقل ديگر : وهابيان در اين حمله پنج هزار نفر از ساكنان كربلا را كشته ، ده هزار نفر را نيز مجروح كردند .
3 . و به نقل ديگر در سال 1216ق ، امير سعود وهابي با نيرويي حدود بيست هزار نفر به كربلا يورش برده ، در يك شب بيست هزار نفر را به قتل رسانيد . ( 2 )
كار آنان هرگز قابل توصيف و بيان نيست و در تاريخ از اين هجوم ، بهعنوان سنگينترين و وحشيانهترين حملات به سرزمين و مردم عراق ياد شده است .
دربارة دفاع مردم در برابر وهابيهاچنين نقل شده است :
1 . در سال 1218ق . وهابيان به نجف اشرف حملهاي شديد كردند ولي با شكست روبه رو شدند ، چون به هنگام رسيدن به نجف ، همة دروازهها بسته بود و همة مردم نيز بسيج شده بودند تا آخرين قطرة خون از شه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . موسوعة العتبات المقدسة ، ج8 ، ص 273
2 . همان ، ج 8 ، ص274
دفاع كنند . و جالب اين است كه فرماندهي اين دفاع مقدس با آية الله العظمي شيخ جعفر كاشف الغطا بود . شخص ايشان در اين نبرد شركت كردند و جمعي از علما نيز حضور داشتند . ( 1 )
2 . دفاع شهرهاي جنوب : در سال 1221ق . وهابيها از چندين محور ، از جمله محور نجف ، به عراق حملهور شدند ، ولي ساكنان شهرها از شهر زبير تا سماوه با همكاري و كمك عشاير همپيمان خود ، به دفاع برخاستند و تجاوزات سفاكان وهابي را به راحتي دفع كردند . ولي خطر شديد متوجه نجف اشرف شده بود ، به طوريكه در آستانة ورود به شهر ، ناگهان با ضد حملة مردم نجف اشرف روبه رو شده ، شكست سختي را متحمل گرديدند .
3 . البته حملات پي در پي وهابيان به نجف و استمرار آن باعث تشكل مردم و اهالي نجف شده بود ؛ به گونهاي كه به گروهها و احزاب منسجم و منظمي درآمدند و به قصد دفاع از شهر مقدس و دور كردن خطر وهابيت ، كاملاً متشكل شدند .
ج : هجوم به درعيه
در سال 1234ق . محمدعلي پاشا ، لشكري را ب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ماضي النجف و حاضرها ، ص231
رهبري فرزندش ابراهيم پاشا به حجاز فرستاد تا بر لانة فساد ؛ يعني درعيّه مستولي شود . ابراهيم پاشا با لشكر مجهّزش وارد مكه شد و از آنجا به طرف درعيّه حركت نمود . وي تمام اراضي مكه را كه وهابيون با ظلم و ستم به دست آورده بودند ، از آنها باز پسگرفت ، بدون اين كه مقاومتي در برابرش صورت گيرد . وي نيز دست به قتل عام وسيع وهابيون زد و بسياري از آنها را به اسارت گرفت و غنايم زياد و با ارزشي به دست آورد . ( 1 )
سپس در سال 1234ق . به يكي از شهرهايي كه در اختيار وهابيون بود ، حمله برد و امير آنجا را دستگير كرد و سپس بر شقراء ـ كه حاكمش عبداللهبن سعود بود ـ مسلّط گرديد و حاكم از ترس ، شبانه به درعيّه گريخت . ( 2 )
ابراهيم پاشا در ادامة فتوحات خود ، به بزرگترين شهر وهابيها دست يافت و با فتح اين شهر ، ديگر فاصلة چنداني با درعيّه نداشت . ( 3 ) او با تمام نيروهايش به درعيّه يورش برد و قسمتي از آن شهر را در اختيار گرفت و بقيّه شهر را به محاصره درآورد .
جبران شاميه مينويسد : محاصرة درعيّه 15 ماه طول كشيد و همچنان كمكها به ابراهيم پاشا از مصر و بصره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كشف الارتياب ، ص45
2 . بين درعيه و شقراء دو روز فاصله بود .
3 . فاصلة وي با درعيّه 18 ساعت گرديد .
مدينه و . . . ادامه داشت . ( 1 )
تا مادامي كه اين كمكها استمرار داشت ، قبايلي كه او را ياري ميكردند و در لشكرش حضور داشتند ، باقي ماندند . اواخر محاصره بود كه عبدالله بن سعود تسليم ابراهيم پاشا گرديد ، ابراهيم پاشا او را به عنوان اسير و با ذلّت به قاهره و سپس به دستانه فرستاد . در قاهره او را در بازارها گردانيدند و بعد به دارش كشيدند . در جنگ درعيّه بسياري از سران آل سعود و آل شيخ جان باختند و بسياري هم به مصر تبعيد شدند و بدين وسيله بساط اوّلين دولت وهابي برچيده شد . ( 2 )
ابراهيم پاشا در درعيّه هفت ماه رحل اقامت گزيد و بعد از آن ، دستور به ويراني اين شهر داد كه تبديل به شهر مردگان شد . سعوديها نيز در اين ميان بيست تن از نزديكان شيخ ؛ از جمله سه تن از برادران را از دست دادند . ابراهيم پاشا به قاهره و دستانه نامه نوشت كه در اين زد و خوردها 14 هزار نفر از وهابيون به قتل رسيدند و شش هزار نفر آنان اسير گرديدند و در ميان غنائم به دست آمده ، شصت حلقه توپ وجود دارد . ( 3 )
د : شكست و شادي ؛ بعد از شكست آنان ، در قاهر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كشفالارتياب ، ص45
2 . آل سعود ماضيهم و مستقبلهم ، ص 69
3 . تاريخ العربيّة السعودية ، ص131
جشنهاي باشكوهي برگزار گرديد ؛ توپها شليك شد و مردم به آتشبازي پرداختند و فتحعلي شاه قاجار ، پادشاه ايران ، نامهاي به محمدعلي پاشا نوشت و از او به خاطر سركوب وهابيون قدرداني كرد . ( 1 )
مرحوم مغنيه مينويسد : "ابراهيم پاشا دست به طغيان زد و شهري از شهرهاي وهابي نبود كه از دست لشكريان وي سالم بماند . وي اموال خاندان سعود و خاندان محمدبن عبدالوهاب را مصادر كرد و بسياري از سران و زنان و اطفالشان را مجبور به جلاي از وطن نمود و بسياري را هم به مصر تبعيد ساخت و اين سزاي جنايت وهابيها و خيانتي بود كه در حقّ خدا و قرآن و پيامبر و سنت مرتكب گرديدند ؛ و هر ظالمي به ظالمتر از خودش گرفتار ميگردد . "( 2 )
دورة دوم حكومت وهابي ها
بعد از سقوط درعيّه به دست ابراهيم پاشا و فرار جمع زيادي از وهابيون ، با مرگ ابراهيم پاشا ، فراريها به شهر بازگشتند . از جمله كساني كه دوباره به شهر آمدند ، عمربن عبدالعزيز ، تركي برادرزادة عبدالعزيز و مشاريبن سعود بودند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تاريخ الجبرتي ، ص636
2 . هذه هي الوهابية ، ص129
اين افراد دست به تعمير خرابيهاي شهر زدند و بدين ترتيب بسياري از اهالي آن دوباره بازگشتند . مصريها از سلطة دوبارة وهابيها نگران شدند ؛ از اينرو لشكري به فرماندهي حسين بيگ ترتيب دادند و به درعيّه هجوم آوردند و حاكم آن را كه مشاري بود ، دستگير نموده ، او را تحت الحفظ به مصر فرستادند . اما وي در ميان راه از دنيا رفت و بقية افرادش گريختند و به قلعة رياض پناه بردند . حسين بيگ سه روز آنجا را محاصره كرد . از طرفي چون آذوقهشان تمام شده بود ، از حسين بيگ امان خواستند . حسين بيگ به آنها امان داد ، در نتيجه همگي ، به غير از تركي كه شبانه از قلعه فرار كرد ، خارج شدند و دست بسته به مصر رفتند .
5 . تركي برادرزادة عبدالعزيز ، 1239 ـ 1250ق .
مدتي طولاني در مناطق جنوب ، مخفيانه زندگي ميكرد و هر از چند گاهي به صحراي نجد ميرفت و اعراب باديهنشين را به آيين وهابيت فرا ميخواند . وي با زني از خاندان تدمر ازدواج كردكه ثمرة اين ازدواج فرزند پسري به نام جلوي شد .
تركي30 تن از اعراب را پيرامون خود گرد آورد و بدين وسيله ساير قبايل را نيز مطيع خود ساخت . در جريان قيام مردم قصيم بر ضدّ مصريها ، كه مجبور شدند از حجاز به تدريج خارج شوند ، تركي از اين فرصت استفاده كرد
در منطقة رياض بر لشكر مصري تاخت و آنجا را به تصرف خود درآورد . از همانجا بودكه بهتوسعة حكومت خود پرداخت و به مناطق ديگر دستاندازي كرد . بعد از آنكه مصريها منطقة نجد را ترك كردند ، بعضي از مناطق قصيم هم به حكم تركي ، ضميمة حكومت وي گرديد . لذا ميتوان گفت كه او اولين امير وهابي سعودي در دورة دوم حكومت بودكه به واسطة او ، امارت از فرزندان عبدالعزيزبن سعودبن محمدبن سعود به فرزندان عبداللهبن سعود رسيد ؛ اما مشاريبن عبدالرحمانبن مشاريبن سعود ، به همراه يارانشكه از قبيلة قحطان بودند ، دست به شورش و مخالفت با امير تركي زدند و از اينكه حكومت از نسل عبدالعزيز خارج گردد ، ناراضي بودند . بنابراين ، مشاري به حيلهاي ، تركي را به قتل رساند و خود ، حكومت را به دست گرفت .
6 . مشاريبن عبدالرحمن ، 1250ق .
شاميّه مينويسد : با كشته شدن تركيبن عبدالله ، توسط پسر عمهاش ، مشاريبن عبدالرحمن ، حكومت او نيز به آخر رسيد و مشاري با غلبه بر ديگران ، حاكم ششم گرديد . حكومت مشاري 40 روز بيشتر طول نكشيد ؛ چرا كه فيصل فرزند تركي با لشكري مجهز و با كمك عبدالله و عبيدالله ، كه از آلرشيد و از شيوخ حائل محسوب مي شدند ، با سرعت به طرف رياض حركت كرد . سپ
بر مدينه مستولي شد و مشاري را دستگير و اعدام نمود . بعد از اين جريان ، فيصل حاكم هفتم سعوديها گرديد .
7 . فيصلبن تركي ، 1250 ـ 1253ق .
وي بعد از پدرش حاكم گرديد ، ليكن محمدعلي پاشا به وي فرصت حكومت كردن نداد ؛ چون پاشا لشكري را به نجد فرستاد و در ميان لشكر ، خالدبن سعود كه از جمله تبعيد شدگان به مصر بود ، قرار داشت . لشكر بر پايتخت مسلط گرديد و فيصل مجبور به فرار شد ، امّا فرارش فايده نداشت و سرانجام دستگير و به مصر تبعيد گرديد ، مصريها هم به جاي فيصل ، خالدبن سعود را بر حكومت رياض و مناطق اطراف منصوب كردند .
8 . خالدبن سعود ، 1253 ـ 1255ق .
وي در قاهره محاكمهگرديد ، اما محمدعلي پاشا او را تبرئه كرد و بهجاي خود درجزيزةالعرب منصوب نمود . خالد ياراني داشت كه ميگفتند نبايد حكومت از اولاد سعود كبير به اولاد عبدالله بن محمد برسد . در اين عقيده بسياري از قبايل رياض نظر موافق داشتند ؛ بدين ترتيب حكومت به فرزندان سعود كبير رسيد و خالدبن سعود ، هشتمين حاكم آنان گرديدكه امارتش دوسال دوام يافت .
9 . عبدالله بن ثنيان ، 1255 ـ 1258ق .
وي با سپاهيكه نجدي بودند ، به خالدبن سعود حمله كرد . خالد توان مقابله با سپاه او را نيافت و ناگزير به مك
گريخت و در همان جا درگذشت . وقتي خبر اين جريان به فيصل ـ كه در مصر محبوس بود ـ رسيد و دانست كه عبدالله قدرت را به دست گرفته و خالد نيز فرار كرده ، با حيلهاي از مصر گريخت و خود را به قصيم رساند و جمع بسياري هم او را ياري نمودند . با كمكهاي اهالي عنيزه توانست ابن ثنيان را در رياض شكست دهد و وي را دستگير و حبس كند . سرانجام نيز او را در سال 1258ق . بهقتل رسانيد .
10 . فيصلبن تركي ، 1258 ـ 1278ق .
حدود20 سال حكومت وهابي با او بود . ليكن دولت عثماني تصميم به جنگ با فيصل ، امير رياضگرفت . دولت مركزي عثماني لشكري را به فرماندهي شريف محمدبن عون ، امير مكه به قصيم فرستاد و اهالي قصيم را به اطاعت دولت مركزي درآورد . سرانجامِ كار ، اين شد كه صلحي با اهالي قصيم منعقد گرديد كه در مقابل ، قصيميها بايد 10 هزار ريال پرداخت نمايند . بدين ترتيب شريف با لشكر خود به قرارگاه برگشت و فيصل هم به تعهّد خود عمل كرد و هر سال 10 هزار ريال بر طبق عهدنامه پرداخت مينمود . اين امر همچنان ادامه داشت تا اينكه فيصل فلج و كور گرديد . او با همين مرض در سال 1282ق . درگذشت و به جاي خود عبدالله را از ميان چهار فرزندش به حكومت منصوب نمود كه همين امر باع
درگيري ميان برادران گرديد .
11 . عبداللهبن فيصل التركي ، 1278 ـ 1284ق .
بعد از آن كه عبدالله از طرف پدرش به حكومت رسيد ، يكي از برادرانش ، كه سعود نام داشت ، بر ضدّ او شوريد . اين جنگها تا آنجا كشيده شد كه به ضعف حكومت وهابي و استقلال بعضي از مناطق منجر گرديد و تركها بر احسا و قطيف مسلط شدند .
اين درگيريها به خانوادة آل سعود كشانده شد و عبدالله با پشتيباني تركها ، مناطقي را اشغال نمود و سعود را از رياض راند و خود در سال 1282ق . به رياض بازگشت . اين بازگشت زماني اتفاق افتاد كه مردم در قحطي شديد به سر ميبردند و حتي مردار الاغ را ميخوردند و پوستهاي بزغاله را آتش ميزدند و براي خوردن ميساييدند و نيز استخوانهاي حيوانات را ميشكستند و آرد كرده ، ميخوردند . اگر چه اين مردمان با جنگ و خونريزي نمردند ، ولي گرسنگي آنها را از بين برد . ( 1 )
12 . سعودبن فيصل تركي ، 1284 ـ 1291ق .
در جدال بين دو برادر ؛ يعني عبدالله وسعود ، افراد زيادي كشته شدند . عبدالله از طرف تركها حمايت ميشد و سعود هم از انگليسيها مواد غذايي ميگرفت و اي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تاريخ نجدالحديث ، ص 99
كمكها حتي بعد از پيروزي سعود ، از سوي انگليسيها ، ادامه داشت و سرانجام ، او در سال 1290ق . وارد رياض شد و در سال 1291ق . درگذشت . اما عبدالله و برادرش محمد ، رياض را ترك كردند و در نزديكي كويت در صحراي قحطان ساكن شدند و تا مدتها در امور حكومت دخالت نكردند .
13 . عبدالرحمانبن فيصل
بعد از سعود ، امر حكومت به دست برادرش عبدالرحمان افتاد . او با برادرش سعود ، ميانة خوبي داشت . بههمين جهت بود كه حكومت به دست او افتاد ؛ امّا با برادر ديگرش ؛ يعني محمد ، درگيري داشت و محمد نيز با عبدالله روابط حسنهاي برقرار كرده بود . اين دو برادر توافق كردند حكومت را از دست عبدالرحمان بگيرند و هر كدام از محمد و عبدالله ـ كه بزرگترند ـ امر حكومت را به دست گيرند و چون عبدالله بزرگتر بود ، طبيعي بود كه حكومت را او در اختيار بگيرد . به همين منظور ، عبدالله كه در صحراي قحطان ساكن بود ، از سال 1293 تا 1305ق . به تدريج بازگشت . امّا ديگر ، فرزندان سعود رضايت نداشتند تا عموي بزرگشان عبدالله ، حكومت را در دست بگيرد . بنابراين ، به عنوان اعتراض از رياض خارج و در منطقهاي به نام خرج مستقر شدند و برادران ؛ محمد ، عبدالله و عبدالرحمان ، جبههاي واحد به رهبري عبدالله ب
ضدّ فرزندان سعود تشكيل دادند . فرزندان سعود چند هفته مقاومت كردند اما با حملة عبدالله ، همگي گريختند و بار ديگر عبدالله وارد رياض شد و در آنجا ماند . او در سال 1305ق . از دنيا رفت .
درگيري و پايان آن
بعد از درگذشت عبدالله ، نزاع ميان عبدالرحمان و فرزندان سعود بار ديگر آغاز شد و از سويي قبايل نجد به رهبري محمدبن رشيد ـ كه وهابي نبودند و با عثمانيهاي حنفي پيمان داشتندـ به موفقيتهايي دست يافتند . فرزندان سعود از ناحية قبايل حمايت مالي و نظامي ميشدند و بدين ترتيب عبدالرحمان مجبور به فرار از نجد شد و به احسا و سپس به كويت و از آنجا نزد قبايل بنيمرة ، در نزديكي منطقه ربعالخالي رفت . بعد از درنگي اندك ، راهي قطر شد و از آنجا به كويت رفت و در آنجا رحل اقامت گزيد . امير كويت ، شيخ محمدبن الصباح ، براي عبدالرحمان حقوق ماهيانه قرار داد و بعد از آن دولت عثماني ، ماهيانه60 ليرة عثماني به او اختصاص داد ، اما چندي نگذشتكه دولتكويت حقوق ماهيانهرا قطعكرد و ازآن پس ، عبدالرحمان درسختي وفقر زيست ، تا اينكه دوران دوم حكومت وهابي با مرگ وي پايان يافت .
تاريخ نويسان گفتهاند :
"إنّ الوهابية فقدت صيتها وبريقها لما توسّعت فوق طاقتها فانهزمت ، وهكذا خسروا الأرض والحركة الوهابية" ؛ زماني وهابيت همه چيز خود را از دست داد كه نفوذ و گسترش آن بيش از تحمّل و طاقت خود بود ، لذا زمين و نفوذ را از دست داد . "