بخش 15
حج#160;گزاری در دیروز و امروز
343 |
فصل هشتم :
در سرزمين وحي
345 |
حج در نگاه زائران
زائران در ديار قدس و حريم دوست حال و هوايي گونه گوني دارند ، برخي دلداده حق هستند و برخي در انديشه ديدن رخ يار . گروهي به خود مي انديشند و جمعي به آنچه در جهان اسلام مي گذرد و . . . بهرحال آشنايي با برخي از گفتني ها و احساسها ، انديشه ها و برداشتهاي اينان شنيدني و خواندني است . خبرنگار « كتاب حج » با تني چند از زائران گفتگو كرده است كه اينك مي خوانيد .
مصاحبه با حجاج بيت الله الحرام در مني ( روزهاي دهم و يازدهم خرداد 72 )
مصاحبه اول ـ آقاي حسين محمودي :
س ـ در طول اين سفر بهترين لحظه اي كه با آن روبرو بوديد و خاطره اي ماندني از آن در ذهن داريد را بيان كنيد .
ج ـ معمولاً بهترين لحظه هر حاجي يا به تعبيري ديگر ، بهترين موقعيت او در عصر عرفات و هنگامه خواندن دعاي عرفه است . رمز و رازي در اين ساعت و اين مكان و اين دعا هست كه محال است وصف شود . سعادتمندترين افراد كساني هستند كه توفيق اين را پيدا مي كنند كه در اين لحظه قرار بگيرند و شايد هم اينطور نباشد كه هر لحظه زيبا و عظيمي براي وصف شدن درست شده باشد . خيلي از اين لحظه ها براي درك شدن
346 |
آفريده شده اند . بهترين لحظه زندگي بنده در اين چند سالي كه مشرف شدم عصر روز عرفه است .
س ـ در سيستم اجرائي حج يك اشكال را كه مهمترين اشكال مي دانيد بيان بفرماييد ونيزدرسيستم اجرائي يك نكته برجسته را از لحاظ حسن انجام كار ذكر كنيد .
ج ـ يكي از اشكالات تشريفات فراوان كه بعضاً ايجاد نوعي مزاحمت براي حاجيان و اعمال آنها مي كند ، بدون اين كه قبلاً بررسي صورت گرفته باشد كه اين تشريفات تا چه حد در اعتلاي حج مي تواند تأثير مثبت يا منفي داشته باشد ، كاري جدي براي حضورارزشمند ، باشكوهوباوقارحاجيان نمي كنند يابراي حاجيان ايراني كم مي كنند .
نكته مثبت هم احترام و ارزشي است كه برگزار كنندگان براي حاجي قائل هستند . مسائل خدماتي و رفاهي است كه به آنها ارائه مي دهند . يعني حاجي ايراني به هيچ وجه خود را رها و بي سرپرست احساس نمي كند در اين سفر .
س ـ اگر بنا باشد كه از موسم حج در جهت مسائل جهاني اسلام استفاده شود ، چه بايد كرد و شما چه پيشنهادي داريد ؟
ج ـ تا حالا كاري كه مي كرديم و بنا داريم در آينده هم بكنيم ، برگزاري اجتماعات است كه ظاهر تبليغاتي و خبري دارد ولي بهترين كار براي اين هدف اين است كه حاجي خودمان را مبلّغ اسلام و مبلغ جهاني بودن طرز تفكر شيعه و عدم اختلاف انگيزي شيعه و حضوري كه شايسته انقلاب اسلامي است ، تربيت كنيم .
حضوري كه الآن حاجيان ما دارند چندان درست و مثمر به نظر نمي رسد . بعضي اوقات با پيجامه در معابر آشكار مي شوند . ظاهر نامناسبي دارند و با آن توقعي كه ما داريم كه حاجي و مراسم حج ، آينه اي باشد از انقلاب اسلامي و مكتب جعفري ، بسيار فاصله دارد .
تأثيرات مثبت مراسم رسمي ، بلافاصله پس از رفتارهاي ناشايست حاجيان ايراني ، از ذهن حجاج ساير كشورها زدوده مي شود . بايد به اين نكات توجه لازم مبذول شود .
س ـ آيا شما از كتابهايي كه امسال بعثه مقام معظم رهبري چاپ كرده استفاده
347 |
كرده ايد .
ج ـ برخي از آنها را نديده ام اميدوارم پس از اين بخوانم و از آنها بهره گيرم ( ايشان از بينايي ضعيفي برخوردار بودند ـ خبرنگار ) .
س ـ نظر شما درباره نقش روحاني در كاروان چيست ؟
ج ـ بسيار حياتي و مؤثر است . مسأله اول احكام است كه حقيقتاً حجاج با توجه به اينكه يكبار در عمرشان مشرف مي شوند ، نسبت به احكام آن اشراف ندارند . بالاتر از آن نقش رفتاري است كه حاجيان از روحاني آموزش رفتارهاي مناسب مي بينند كه بخش عمده آن بازمي گردد به رفتار خود روحاني كاروان كه چگونه باشد . اينكه چقدر با حاجي هاي كاروانش نزديك باشد با آنها بجوشد ، چقدر با آنها صميمي باشد .
س ـ به نظر شما چرا عربستان از برگزاري مراسم برائت جلوگيري كرد ؟
ج ـ مراسم برائت سالجاري و عدم برگزاري آن قابل پيش بيني بود [ اين مصاحبه در مني برگزار شده است ] و بهتر است ما از قبل براي اين موضعگيريها برنامه داشته باشيم . بهرحال اين برخورد در سالجاري قابل پيش بيني هم بود .
س ـ به نظر شما كدام قسمت از اعمال و مناسك حج در سازندگي انسان مهمترين نقش را دارد .
ج ـ البته مناسك همانند نماز داراي اجزاي متعددي است كه نمي توان بلاتشبيه گفت ركوع يا سجود ، كداميك در نماز مهمترين نقش را دارد بلكه اين سلسله عمليات و عبادات كه به نام مناسك حج شناخته مي شود داراي انسجام و بهم پيوستگي خاصي است كه هر يك از اين عملها بخودي خود اصالتاً براي انسان سازي است و همه آنها با هم نيز چنين نقشي را دارند . پس يكي از آنها بر ديگري فضلي ندارد و بهتر است بگوييم مناسك حج كلاً انسان ساز است .
س ـ بهترين توشه اي كه شما از اين سفر داشته ايد چيست ؟
ج ـ در حقيقت اين سفر ميزان وابستگي من را به كعبه و مدينة النبي بيشتر مي كند و هر بار كه مشرّف مي شوم احساس مي كنم اين زنجيرهايي كه بين قلب من و خانه كعبه
348 |
است مستحكمتر مي شود ولي فكر مي كنم اگر بخواهم به پيشنهاد خودم در زمينه حذف تشريفات عمل كنم و اين عمل را بايد از خودم شروع كنم و در سال آينده اين فرصت را براي شخص ديگري فراهم سازم تا در اين اعمال و مناسك انسان ساز شركت جويد . بهترين ره توشه ام از اين سفر ، اگر داشته باشم ، عشق به خدا خواهد بود .
مصاحبه دوم ـ آقاي اكبرزاده :
س ـ در طول اين سفر بهترين لحظه اي كه با آن روبرو بوديد و خاطره اي ماندني از آن در ذهن داريد را بيان كنيد .
ج ـ بهترين لحظه اي كه داشتم حضورم در مدينه بر سر مرقد ائمه بقيع و سوختن دل و انقلاب دروني ام بود ، در آنجا پا به پاي زائران ايراني گريستم و بر مظلوميت ائمه اشك ريختم و خاطره ماندني ام شركت عمومي و شكوه عظيم نماز جماعت در مكه و مدينه است كه از به خاطر ماندني ترين خاطرات اين سفر است .
س ـ در سيستم اجرائي حج يك اشكال را كه مهمترين اشكال مي دانيد بيان بفرماييد .
ج ـ در سيستم حج از ناحيه سعودي ، مهمترين ضعف اجرايي ، عدم توانايي كنترل عبور و مرور ماشينها و پياده ها در عزيمت از عرفات به مشعر و از مشعر به مزدلفه است و از ناحيه ايران ، ضعف توجيه زوار ايراني ، بخصوص از نظر رعايت شؤون انقلاب ، شيعه و كشورمان است . خيلي ها را بايد به لحاظ عدم استطاعت فكري و اخلاقي ، به حج راه نداد ؛ چرا كه آبروي كشور و مذهب هتك مي شود .
س ـ و نيز در سيستم اجرائي يك نكته برجسته را از لحاظ حسن انجام كار ذكر كنيد .
ج ـ نظم و رفاه و مسكن و بخصوص سازماندهي تشكيلاتي و خط دهي فكري به حجاج ، از برجسته ترين نقاط حج ماست .
س ـ اگر بنا باشد كه از موسم حج در جهت مسائل جهاني اسلام استفاده شود ،
349 |
چه بايد كرد و شما چه پيشنهادي داريد ؟
ج ـ كار انتشارات و توزيع جزوات توجيهي نسبت به شيعه و انقلاب و ايران بين حجاج كشورهاي ديگر مي تواند عامل نيرومند جذب باشد . اگر بتوان وقتي را از بلندگوي عمومي حرمين شريفين در اختيار داشت و در اوقات تجمّع حجاج در مسجد ، روزي يك ربع سخن آگاهي بخش داشت ، مفيد است . بخش عظيمي از تبليغات و انتشارات ، بايد به زبان بنگالي و اندونزي و مالزي باشد كه اين حجم عظيم مسلمين از ما به لحاظ زباني منقطع اند .
اگر از سمينارهاي صوري و كم اثر بشدّت پرهيز شود ( كه خاصيت چنداني ندارد ) و 101 از مخارج تشريفاتي و زائد حج ( از خوراك و هتل و . . . ) صرف كار فرهنگي با ملل ديگر شود ، سمينار حج را نه در مكه ، بلكه در ايران ، آنهم با كار جدّي ، نه چند تا سخنراني تكرار برگزار كنند ، به نظر من از موسم حج به نحو بهتري مي توان در جهت حل مسائل جهان اسلام استفاده كرد .
س ـ آيا شما از كتابهايي كه امسال بعثه مقام معظم رهبري چاپ كرده استفاده كرده ايد .
ج ـ از كتابها كم خوانده ام . بايد به كمك سوبسيد هم كه شده ، كتابهاي مربوط به حج ارزان و در تيراژ وسيع چاپ شود ، در اين رابطه كار سعودي بايد الگو باشد .
س ـ نظر شما درباره نقش روحاني در كاروان چيست ؟
ج ـ نقش روحاني در ايام حج و در كاروانها بسيار بارز است . هدايت فكري و عملي با اوست ، زحمت زيادي هم مي كشند امّا كماكان بايد بيش از پيش كار شود .
س ـ به نظر شما كدام قسمت از اعمال و مناسك حج در سازندگي انسان مهمترين نقش را دارد .
ج ـ وقوف در عرفات و مني ، اگر درست توجيه شود و مشكلات خاص آن نظير عبور و مرور ، نظافت در مشعر و عدم امكانات آب و دستشويي در عرفات و مشعر و . . . حل شود از سازنده ترين بخشهاي زيارت است . نقش حضور در مدينه و مكه ، مؤثر است
350 |
امّا بشرطي كه براي ايام سفر برنامه ريزي هاي مناسب تري براي كاروانها صورت پذيرد .
س ـ بهترين توشه اي كه شما از اين سفر داشته ايد چيست ؟
ج ـ توشه مهم يك زائر در اين سفر ، انقلاب روحي عميق و توبه و انابه و آگاهيهاي جديد نسبت به دين و اماكن مقدسه است و توشه ناراحت كننده اين است كه از اين فرصت ، نمي توانيم بخاطر ضعف ارتباط با مسلمين بهره لازم را ببريم .
پيشنهاد نهايي من براي حل مشكلات فوق اين است كه جزوات كوچكي ، بطور رايگان يا ارزان ، به وفور در اختيار حجاج ايراني و ساير حجاج قرار گيرد كه در آنها وظايف حجاج ، مناسك و خلاصه اي از مناسك بهمراه رهنمودهاي رهبر فقيد انقلاب و آيت الله خامنه اي ذكر گردد .
مصاحبه سوم ـ آقاي دكتر جعفري :
س ـ در طول اين سفر بهترين لحظه اي كه با آن روبرو بوديد و خاطره اي ماندني از آن در ذهن داريد را بيان كنيد .
ج ـ بهترين لحظه اولين باري بود كه چشمم به كعبه و جمعيت اطراف آن افتاد .
س ـ در سيستم اجرائي حج يك اشكال را كه مهمترين اشكال مي دانيد بيان بفرماييد .
ج ـ عدم آموزش كافي براي حجاج ايراني كه پوشش همه جمعيت حاجي كافي نيست . از جنبه هاي بهداشتي و درماني و از جنبه هاي احكام و مناسك حجاج تكليف خود را نمي دانند .
س ـ در سيستم اجرائي يك نكته برجسته را از لحاظ حسن انجام كار ذكر كنيد .
ج ـ هماهنگي خيلي صميمانه اي كه بين بعثه و ستاد اجرايي با امور پزشكي حج بوده است ، بسيار خوب گره ها و مشكلات را حل كرده است .
س ـ اگر بنا باشد كه از موسم حج در جهت مسائل جهاني اسلام استفاده شود ، چه بايد كرد و شما چه پيشنهادي داريد ؟
351 |
ج ـ يكي از نكات مهم تبليغي است كه توسط حجاج ايراني و قاريان ايراني در مسجدالحرام صورت مي پذيرد كه مي تواند مشكلات و مصائب جهان اسلام و شيعه را به مسلمين جهان نشان دهد و افكار عمومي را براي حل مسائل و مشكلات مسلمين جلب نمايد .
س ـ آيا شما از كتابهايي كه امسال بعثه مقام معظم رهبري چاپ كرده استفاده كرده ايد .
ج ـ از خيلي از كتابها استفاده كردم و برخي را تهيه كردم و پشيمان شدم كه چرا همه را تهيه نكردم . مخصوصاً كتاب ادعيه و زيارات بسيار خوب بود . تمام نشريات ضرورت وجودي داشتند و هيچكدام زيادي نبودند .
س ـ نظر شما درباره نقش روحاني در كاروان چيست ؟
ج ـ روحانيون بدون احساس كسالت مناسك را بگويند و بگردند بدنبال حجّاجي كه عادت به شنيدن دارند امّا عادت به فهميدن ندارند و به اين افراد كمك كنند تا بطور عملي و با همراهي آنها در حين عمل مشكلات مناسك آنها را حل كنند .
س ـ به نظر شما چرا عربستان از برگزاري مراسم برائت جلوگيري كرد ؟
ج ـ جو سياسي ايران و موضعگيريهاي داخلي مانع اصلي اين مراسم بود . تظاهرات و راهپيمايي دانشگاه تهران عليه سعوديها مشكل اساسي بود .
س ـ به نظر شما كدام قسمت از اعمال و مناسك حج در سازندگي انسان مهمترين نقش را دارد .
ج ـ هر بخش از اعمال بيشترين اثر را بگوييم دارد اشتباه است امّا نمي توان يك قسمت را عمده كرد .
س ـ بهترين توشه اي كه شما از اين سفر داشته ايد چيست ؟
ج ـ بهترين توشه من بعنوان يك پزشك ، بيداري و نزديكي به خدا و توجه به فقر و گدايي خودمان در پيشگاه خداوند و توجه به نعمتهايي كه خدا به ما داده و بقيه براي كمترين آنها محتاج هستند . اين توجه به نعمتهاي خدا و احساس وظيفه در مقابل مردم و
352 |
خدمت به آنها بهترين توشه سفر من بوده است .
مصاحبه چهارم ـ آقاي موسوي :
س ـ در طول اين سفر بهترين لحظه اي كه با آن روبرو بوديد و خاطره اي ماندني از آن در ذهن داريد را بيان كنيد .
ج ـ لحظه ماندني در ذهن من زمان قرائت دعاي زيباي عرفه در صحراي عرفات بودكه يك لحظه احساس مي كردم كه دركنارامام حسين ـ ع ـ دعاي عرفه را زمزمه مي كنم .
س ـ در سيستم اجرائي حج يك اشكال را كه مهمترين اشكال مي دانيد بيان بفرماييد .
ج ـ اگر مي خواهيم در جهان اسلام حج ابراهيمي را مطابق نظر امام ارائه دهيم فوق العاده در سيستم اجرايي ، جاي كار داريم . اين حرف به معناي اين نيست كه اين سيستم ضعف دارد بلكه نقاط ضعفي هست كه قابل ترميم است .
س ـ در سيستم اجرائي يك نكته برجسته را از لحاظ حسن انجام كار ذكر كنيد .
ج ـ در مقابل نقاط ضعف نقاط قوت زيادي هم وجود دارد كه در اين وقت كم ، حضور ذهن ندارم كه همه را بازگو كنم .
س ـ اگر بنا باشد كه از موسم حج در جهت مسائل جهاني اسلام استفاده شود ، چه بايد كرد و شما چه پيشنهادي داريد ؟
ج ـ امام راحل امت ، چارچوب اصلي اين سؤال را ترسيم كرده است و راه حل به مرحله اجرا درآوردن ايده هاي امام امت است . در طول مدت يك ماهه قبل از حج و مدت حج ما فرصت كار روي حجاج ايراني را داريم و در كاروانهاي صد نفره خودمان مي توانيم اهداف حج و تفكر سياسي امام را درباره حج مطرح كنيم امّا مطرح نمي كنيم و اگر طرح كنيم در حد كليات و در نتيجه اين سفراي انقلاب در پهنه حج نمي توانند پيام انقلاب را در موسم حج به ساير حجاج ابلاغ نمايند .
س ـ آيا شما از كتابهايي كه امسال بعثه مقام معظم رهبري چاپ كرده استفاده
353 |
كرده ايد .
ج ـ من بعنوان يكي از مديران كاروانهاي حج بايد عرض كنم كه با توجه به ارباب رجوعي كه ما بعنوان زائر داريم 90% با كتاب و خط و سواد بيگانه اند و درصد كمي از زوار را پوشش مي دهد . زائر بي سواد را نمي توان به اين شكل توجيه كرد . كتابها گرچه به ما كه در همدان بوديم به موقع نرسيد ولي كتابها واقعاً براي حجاج مفيد بودند .
س ـ به نظر شما چرا عربستان از برگزاري مراسم برائت جلوگيري كرد ؟
ج ـ عربستان يك حكومت مستقل نيست و عامل آمريكاست پس در حقيقت ضديت خود را با اسلام ناب محمدي و ايران اسلامي به اثبات رسانيد . در حالي كه اگر اين سعوديها مسلمان هستند و به اسلام احترام مي گذارند بايد مطابق آيه : « اشدّاء علي الكفار رحماء بينهم » بايد برائت را قبول داشته باشد .
س ـ به نظر شما كدام قسمت از اعمال و مناسك حج در سازندگي انسان مهمترين نقش را دارد و بهترين توشه اي كه شما از اين سفر داشته ايد چيست ؟
ج ـ ما احساس غبن مي كنيم ، بحث توشه را ما كوچكتر از آن هستيم كه مطرح كنيم ، بايد خدا قبول كند . امّا در جهت سازنده ترين بخش همه بخشهاي اين مراسم سازنده است .
مصاحبه پنجم ـ آقاي شمس :
س ـ در طول اين سفر بهترين لحظه اي كه با آن روبرو بوديد و خاطره اي ماندني از آن در ذهن داريد را بيان كنيد .
ج ـ خاطره به ياد ماندني من كه از كاروان آزادگان هستم ، دعاي عرفه و روز عرفه و وقوف در عرفات است .
س ـ در سيستم اجرائي حج يك اشكال را كه مهمترين اشكال مي دانيد بيان بفرماييد .
ج 2 ـ اشكال كه وجود ندارد . فقط در زمينه خريدن و بردن سوغات به حجاج
354 |
ايراني توصيه مي كنم كه با توجه به انتظارات خانواده هاي حجاج بديهي است امّا به نظر من بهتر است تبليغات داخلي ما به شكلي باشد كه خانواده هاي حجاج از آنها توقع زيادي نداشته باشند چون اين سفر براي خريد نيست بلكه وقت حجاج بايد صرف اعمال و مناسك شود و بهتر است تبليغات داخلي به شكلي باشد كه حجاج ايراني در فرودگاه تهران در ايران خريدهاي خود را بكنند .
س ـ در سيستم اجرائي يك نكته برجسته را از لحاظ حسن انجام كار ذكر كنيد .
ج ـ مسلخ جديدي كه تشكيل شده بسيار خوب است و در گروههاي 20 نفره ما در مسلخ جديد كشتار كرديم و ديديم خيلي سريع كار پيش مي رود كه اميدواريم جمهوري اسلامي در اين مورد هم موفق باشد .
س ـ اگر بنا باشد كه از موسم حج در جهت مسائل جهاني اسلام استفاده شود ، چه بايد كرد و شما چه پيشنهادي داريد ؟
ج ـ بهترين راه حل برائت است .
س ـ آيا شما از كتابهايي كه امسال بعثه مقام معظم رهبري چاپ كرده استفاده كرده ايد .
ج ـ يك كتاب تهيه كردم كه آنهم از طريق خود كاروان دادند كه ادعيه و آداب مناسك حج بود كه كلاً دعاها را نوشته بود كه خيلي هم از آن استفاده كرديم .
س ـ نظر شما درباره نقش روحاني در كاروان چيست ؟
ج ـ نقش روحاني بسيار مهم است مثلاً روحاني كاروان ما با كارهاي منظم و دقيق خود توانست كاروان را به شكلي حركت دهد كه مثلاً طواف حج تمتع در وقت غير شلوغ انجام داديم و رمي جمره عقبه هم همينطور در ساعت غيرشلوغ انجام شد ، در صورتي كه يك سري از كاروانها كه صبح رفته بودند با ازدحام روبرو شدند .
س ـ به نظر شما كدام قسمت از اعمال و مناسك حج در سازندگي انسان مهمترين نقش را دارد .
ج ـ البته همه اعمال سازنده است . انساني كه با قلب پاك به اعمال مي آيد
355 |
مي تواند به شكل خوبي موفق به انجام اعمال شود و مهمترين نقش حج در مسائل زندگي انسان بالا بردن تقوا ، ايمان و پشت پازدن به تمام اميال و كششهاي دنيوي است .
س ـ بهترين توشه اي كه شما از اين سفر داشته ايد چيست ؟
ج ـ از خداوند مسألت دارم كه بهترين توشه را كه خواسته خودم است ترس از خدا و تقوا و حل كردن مسائل و مشكلات زندگي آنطوري كه خداوند مي خواهد بتوانم حاجي باشم كه با اعمال مقبول به مملكت خود برگردم .
مصاحبه ششم ـ آقاي محمد عباسي :
س ـ در طول اين سفر بهترين لحظه اي كه با آن روبرو بوديد و خاطره اي ماندني از آن در ذهن داريد را بيان كنيد .
ج ـ سفر حج از قبل از عزيمت تا بعد از بازگشت ، همه اش خاطره است . من در كاروان آزادگان بعنوان خدمتگزار خدمت مي كنم وقتي به مدينه رسيديم در بدو ورود وقتي من به آزادگان عزيز گفتم اين گنبد سبز پيامبر است هر چه مي خواهيد بخواهيد كه برآورده مي شود ، آنچنان ولوله اي در جمع افتاد و فرياد گريه بلند شد كه راننده ترك اتوبوس ، فكر كرد كسي در ماشين طوري شده كه يكباره ترمز كرد و به كنار جاده رفت و از آنچه مي ديد تعجب كرده بود كه ديدن گنبد سبز پيامبر مي تواند در كاروان حجاج ايراني چنين تحول روحي ايجاد كند . بهرحال اين بهترين خاطره اي بود كه من از اين كاروان آزادگان داشتم .
س ـ در سيستم اجرائي حج يك اشكال را كه مهمترين اشكال مي دانيد بيان بفرماييد .
ج ـ چون يكباره اين سؤال مطرح شد ، ممكن است اين مورد مشكل عمده نباشد امّا يكي از ضعفهاي عمده نبودن وسيله نقليه در اختيار زائر باشد براي رفتن به تمام نقاط زيارتي ، بجاي كرايه 100 ريالي وسيله اي باشد جهت تردد راحت زوار ايراني .
س ـ در سيستم اجرائي يك نكته برجسته را از لحاظ حسن انجام كار ذكر كنيد .
356 |
ج ـ تمام حجاج به اتفاق پس از ديدن وضعيت حجاج كشورهاي ديگر كه زير سايه پلها و در خيابانها سكونت دارند ، ما به اين نتيجه مي رسيم كه ايران به حجاج خود بسيار احترام مي گذارد .
س ـ اگر بنا باشد كه از موسم حج در جهت مسائل جهاني اسلام استفاده شود ، چه بايد كرد و شما چه پيشنهادي داريد ؟
ج ـ با توجه به تجربه حقير در حج و سالهايي كه در حيات حضرت امام و پس از آن در سالجاري ، ارزش فعاليتهاي حجاج ما براي برگزاري حتي اگر نگذاشتند برگزار شود ، كمتر از فعاليتهاي چندين سفارتخانه ، در خارج از كشور نيست .
س ـ آيا شما از كتابهايي كه امسال بعثه مقام معظم رهبري چاپ كرده استفاده كرده ايد .
ج ـ هر كسي متناسب با سوادش برخورد مي كند ، كتاب راهنماي مصور حج بسيار با ارزش است چون فراگير است امّا تحصيلكرده ها كتابهاي سه جلدي اسرار حج را خيلي مي پسندند . افراد عامه آلبوم حج را مي پسندند كه آلبوم شيكي هم هست و خيلي استقبال مي كنند .
س ـ نظر شما درباره نقش روحاني در كاروان چيست ؟
ج ـ اگر نباشد مثل اينست كه حاجي عمل خود را نمي داند چگونه انجام دهد . اعتماد حجاج به اين وسيله فراهم مي شود . روحاني هماهنگي ايجاد مي كند در كليه حركتهاي زيارتي و مناسك كه حج هميشه واقع نمي شود بلكه هر كسي يكبار مي آيد و بايد كسي باشد كه سالها آمده است و به فتاواي مراجع هم وارد است .
س ـ به نظر شما كدام قسمت از اعمال و مناسك حج در سازندگي انسان مهمترين نقش را دارد و بهترين توشه اي كه شما از اين سفر داشته ايد چيست ؟
ج ـ تمام مناسك حج اگر به فلسفه آن توجه شود انسان ساز است . اگر خدا قبول كند همين يادگار كه در اين سرزمين خدمتگزار كاروان آزادگان بوديم ، بهترين ره توشه است .
357 |
چگونگي حج گزاري
در ديروز و امروز
در سالهاي گذشته حج چگونه گزارده مي شده است ؟ اعزام حاجيان چه سان بوده است و آنان در اين ديار در چه حال و هوايي بوده اند ؟ بافت اجتماعي ، ساختار بنائي ، كويها ، برزنها ، كوچه ها و خيابانهاي مكه و مدينه چگونه بوده است ؟ اين ديگرسانيها كه اكنون ديده مي شود بر ويرانه هاي چه بناهايي نهاده شده است اينها و جز اينها حقايق تاريخي مهمّي است كه اگر دقيقاً بدان پرداخته نشود و گزارش دقيق آن فراديدها نهاده نشود با خرابيهايي كه صورت گرفته است بخش عظيمي از تاريخ اين ديار را از دست داده ايم .
از سوي ديگر توجه به بخشي از اين آگاهيها عظمت تحولات و ديگرسانيهاي حج گزاري در اين روزگار را در سنجش با آن روزگار روشن مي كند .
بر اين اساس با با تني چند از عالمان كه ساليان درازي است در اين وادي به ديدار محبوب نايل شده اند و سالها خاطره را از آنچه گفتيم در سينه دارند به گفتگو نشسته ايم كه مي خوانيد :
مصاحبه با حجة الاسلام والمسليمن حاج سيد جواد علم الهدي
س : حضرت عالي از كساني هستيد كه سفرهاي متعددي به حج مشرف شده ايد . لطفاً توضيح دهيد اولين سال سفر شما در چه سالي بوده است و چند سفر مشرف شده ايد .
بسم الله الرحمن الرحيم ـ اولين سال درخدمت آيت الله مشكيني سال 1335 هـ . ش به همراه جمعي از روحانيون قم عازم حج شديم و در مورد تعداد سفرها بجز سالهاي ممنوعيت در بقيه سالها توفيق حاصل بوده و تشرف حاصل مي شده است .
358 |
س : آيا شما در جريان اخبار حادثه ابوطالب يزدي قرار گرفتيد و يا خودتان آن زمان در حج شركت داشتيد ؟ در صورت امكان شرحي در مورد آن واقعه بفرماييد و در مورد انعكاس آن در ايران توضيح دهيد .
در آن سالها كه ابوطالب شهيد شد ، طلبه بودم ليكن حج نيامده بودم . تازه رضاخان رفته بود و بخاطر دارم كه سال شهادت ابوطالب به تاريخ قمري 1364 بود ؛ يعني دو سال به فوت مرحوم آيت الله آقاي سيدابوالحسن اصفهاني مانده بود . در اوايل دوره محمدرضا راه مكه باز شد و در دوره پدرش راه مكه بسته بود و سفر حج اصلاً انجام نمي شد . پس از رفتن رضاخان و باز شدن راه ، مردم از طريق يك جاده خاكي به وسيله ماشين عازم حج مي شدند . و از راه دريا و با هواپيما رفتن به حج ممكن نبود . با اتوبوس عازم نجف و كاظمين مي شدند و در آنجا با كاميونهاي عراقي مسقّف ، جمعيت شش روزه از جاده عرعر به مدينه مي آمدند كه خود عراقيها به اين راه « عبرالصحرا » مي گفتند . سال ابوطالب در چنين سالهايي است كه شايد جمعاً از همه ايران سيصد نفر مشرف نشده بودند و كمتر بودند . از خراسان ـ كه بنده هم آنجا بودم ـ عده اي در اين سال شركت داشتند كه شاهد حالات ابوطالب بودند و در بازگشت براي مرحوم آيت الله پدرم در مشهد حكايت مي كردند و در آن مجلس حاضر بودم .
شاهد عيني كه به هنگام نقل واقعه اشك مي ريخت ، مي گفت : هوا بسيار گرم بود . ابوطالب لباس احرام به تن داشت و شايد هنوز اعمالش تمام نشده بود . پس از نماز در حجر اسماعيل قصد بوسيدن كعبه مقدسه را داشت كه به دليل گرماي زيادِ هواي مكه ، حالت تهوّع به او دست داد . در اين هنگام حوله بالاي شانه اش را گرفت و داخل آن استفراغ كرد و اين در وقتي بود كه نزديك ديوار كعبه بود . بار دوم و سوم حالت تهوع به او دست داد و اينها را در دامنش جمع كرد ولي به فكرش نرسيد كه زود فاصله بگيرد . در اين هنگام يكي از مأمورين مربوطه دستش را گرفت و از او به عربي پرسيد كه اينها چيست و تو چه مي خواهي بكني . چون ابوطالب به زبان عربي مسلط نبود نتوانست مقصودش را بيان كند و در بين ما هم كسي نتوانست منظور ابوطالب را بيان كند .
359 |
لذا ابوطالب دستگير شد و در ميان ولوله حجاج وي انتقال داده شد به اتاق تاريكي و حجاج ايراني هم كه نگران وضع او بودند به مطوّفين شيعه كه در آن زمان محدود به سه نفر مي شد مراجعه كردند . اين سه نفر عبارت بودند از : عبدالله سحره ، حسن جمال و محمدعلي غنّام .
ايراني ها به محمدعلي غنام مراجعه كردند و ضمن شرح واقعه ، از آنها براي آزادي ابوطالب يزدي از دخمه اي كه در مسجدالحرام بود استمداد كردند . ضمناً چون بنابراين بود كه اين سه نفر كه در باطن شيعه بودند و در ظاهر بروز نمي دادند ، مسائل شيعيان را در مكه و مدينه حل و فصل كنند ، جهت حل اين مسأله جمعاً اقدام كردند . وقتي از حال و روز ابوطالب باخبر شدند با صورتهاي رنگ پريده به پيش ما برگشتند و گفتند برويد دعا كنيد . روزهاي بعد ، از ابوطالب خبري نشد و هر چه سؤال مي كرديم مي گفتند در مورد او بايد قاضي حكم كند . چون بوي تعفن مي داده و اين فرد از جانب دادگاه مظنون است به اينكه مواد نجسي را با خود آورده تا كعبه را آلوده كند ، حكم چنين شخصي قتل است . چون دادگاه شهادت شما را نمي پذيرد و ما هم حضور نداشته ايم فقط مي توانيد براي او دعا كنيد .
مشكل اين بود كه وقتي اين حالت به ابوطالب دست داد ، از كعبه فاصله نگرفت و فكر مي كرد مي تواند اين را نگهدارد و استلام خانه كعبه هم بكند . پس از چند روز رفت و آمد و پيگيري اين سه تن ، متأسفانه در محكمه قاضي ، اين شخص محكوم به اعدام و به عمل او عنوان عمد داده شده است .
در آن زمان حدود شرعي را بين صفا و مروه اجرا مي كردند . اين تكه زمين از يكطرف به شعب عامر ، از طرف ديگر به مروه و از ديگر سو به بازار ابوسفيان متصل مي شد ، امّا معلوم نيست به چه دليلي وي را به مروه آوردند و در بالاي مروه حد بر وي جاري كردند . مردم هم جمع شدند و آنطوري كه در عكس قلمي نقاشي شده ، از روي عكس اصلي ديدم او را دو زانو نشاندند با همان لباس احرام و حكم را قرائت كردند : « مردي از مجوس خاك فرس آمده اينجا و قصد اهانت به خانه كعبه را داشته و . . . » و با
360 |
يك ضربه از پشت گردن ، سرش افتاد داخل تشت خونين .
اين خبر بگونه اي وحشت بار بود براي كساني كه براي مرحوم آية الله پدرم نقل مي كردند كه شروع كردند به گريه كردن . به آنها گفتند : همان زمان حكم آمد كه ديگر اعمالتان را زود انجام بدهيد و برويد به خارج از مكه و نمي گذاريم به مدينه برويد . مي گفتند با وضع دلخراشي ما را بيرون كردند .
در مورد انعكاس اين خبر بايد بگويم وقتي اين خبر به محضر حضرت آية الله سيدابوالحسن اصفهاني رسيد ، ايشان رياست را به عهده داشتند ، لذا به جميع وكلا و نمايندگانش در ايران منشور كرد كه تا مادامي كه امن شيعه در آنجا تأمين نشود من اجازه به تشرّف حج نمي دهم . چون از شرايط حج امن مسلمين است و حالا كه شيعه دفاعي در محاكمه هايش پذيرفته نيست ، اين اهانت به شيعه است و تأمين جاني ندارند ، من اجازه نمي دهم . در سال اول منبريها ، وعاظ و نمايندگان ايشان در تمام ايران به مردم گفتند كه حج نرويد و سال بعد هم همينطور و سال بعد از آن سال فوت مرحوم آية الله اصفهاني بود و بعد صولت شكست و بنا شد كه راه باز شود و حركت كنند . اولين كاروانهايي كه از تهران راه افتاد با شركت ساعتچي بود كه خدا رحمتش كند ، مرد خوبي بود ـ متموّلي بود در تهران ـ بيست تا بيست و پنج ماشين را راه انداخت بطرف نجف اشرف و از آنجا را هم تأمين كرد كه مي بريم با پول بسيار كمي . بطور معمول از نجف اشرف با پول ايران ، ششصد تومان هزينه سفر مي شد و از تهران چيزي قريب به يكهزار تومان خرج مي شد كه وقتي نوبت من شد كه اولين سفر با استطاعت آمدم ، نزديك به دو هزار تومان خرج شد .
ديگر كم كم از آن سال به بعد اظهار علاقه شد نسبت به آمدن به حج و البته مرحوم آية الله آقاي سيدابوالحسن اصفهاني ، آقاي سيد محمدتقي طالقاني را كه از علماي محترم و تحصيل كرده نجف بودند كه در تهران زندگي مي كردند را به عنوان نمايندگي به مدينه فرستادند تا تمام سال در اينجا باشند . بدين ترتيب مرحوم آقا سيدابوالحسن سرمايه گذاري كردند در اينجا تا شيعيان نخاوله لااقل در مدينه از ايرانيان پذيرايي كنند .
361 |
س : بطور كلي تغييراتي كه در اطراف حرم نبوي صورت گرفته بيان فرماييد .
ج : حدود مدينه در آن سال عبارت بود :
از طرف جنوب حرم پيامبر ـ ص ـ منتهي اليه بازار و منازل بني هاشم و زقاق بني هاشم و كوچه هاي مدينه كه حدوداً شمرده بودم 20 كوچه بود تا دارالقضاء شرعي فعلي كه در جنوب وضوخانه قرار دارد ، حد جنوبي مدينه بود . از اينجا به بعد باغي بود بسيار مفصل و بزرگ بنام صافيه كه باغ خرما بود .
از جلو بقيع دو باغ بود ، پشت سر هم ، كه در وسط آن خانه هاي بسيار كوچك و محقّري بود ( گلي ، يك طبقه و در پس كوچه ها ) كه آهن و تير چوبي درستي نداشت كه غالباً سقف آن از شاخه هاي درخت خرما بود و حالت دلخراشي داشت كه به آن زقاق نخاوله مي گفتند .
كلمه نخوله و نخاوله عبارت از شيعيان مدينه است كه زندگاني خود را در جنوب بقيع و جنوب حرم رسول خدا ـ ص ـ مي گذراندند و سه باغ در اختيارشان بود كه از آن ارتزاق مي كردند . يكي باغ صافيه كه مالكش سني بود امّا عاملين آن شيعه بودند و ديگري باغ ملائكه بود و سوم باغ مرجان .
نماينده حضرت آية الله سيدابوالحسن اصفهاني (ره) ، آقاي سيد محمدتقي طالقاني در كنار يكي از همين باغها در خانه نخاوله ايها ساكن بودند . و بعد از ايشان هم كه آقاي سيد احمد لواساني از تهران بدستور آية الله بروجردي آمدند و ماندگار شدند ايشان در باغ ملائكه اتاق كوچكي براي خودشان درست كرده بودند و آنجا بودند .
اين روحاني در حقيقت مرجعِ مراجعات فتواي آية الله بروجردي و يا مراجع قبل بود و شيعيان دور اينها جمع بودند .
شيعياني كه مي آمدند به دو دسته تقسيم مي شدند . يا مثل ما در باغ صافيه مي رفتند و با دادن بيست ريال سعودي و بستن چادري دور چهار درخت و از آذوقه و غذا و خشكباري كه از ايران آورده بودند با پخت و پز خودشان زندگي را اداره مي كردند . در حقيقت 20 ريال حق ورودي اين باغ بود و موتور آب هم تازه درست شده بود و آب
362 |
در اختيار مردم مي گذاشت تا مردم اينجا زندگي كنند .
يكدسته از مردم هم ـ كه يك سال ما هم با آنها بوديم ـ به خانه هاي سادات و غير سادات مدينه مي رفتند . به سادات آنها هاشميين و به شيعيان نخاوله مي گويند كه لغت نخاوله از نَخْوَلْ است كه نَخْوَلْي ؛ يعني كسي كه درخت خرما را پيوند مي زند و خبره در كار نخل است . اين شهرت هم بدليل اين است كه مي گويند اجداد ما عمال باغهاي ملكي حضرت زين العابدين ـ ع ـ و امام باقر و امام صادق ـ عليهماالسلام ـ بودند . اين سه امام كه از اول تا آخر ساكن مدينه بودند ، معروف است كه اين باغها در سابق متعلق به همين بزرگواران بوده است و اجداد ما غلامان و باغداران و خدمتگزاران اين غلامان معصوم بودند . در خانه هايشان كه مي رفتيم مي ديديم كه مفاتيح الجنان ـ اگر چه بتازگي چاپ شده بود ولي آنجا ـ در خانه ها يافت مي شد . عكسهاي ترسيمي از امامان معصوم در اتاقهايشان بود و ساداتشان شجره نامه هايي داشتند كه در ظروف مخصوص فلزي نگه مي داشتند كه نشان مي داد آنها از اولاد ائمه معصومين هستند . هم علاقه قلبي داشتند و هم شواهد نشاندهنده بستگي آنها به ائمه بود .
در آن وقت آقاي شيخ محمدعلي عمراوي كه الان بيش از نود سال دارند ، مرد كاملي بودند كه تحصيلاتشان در نجف بوده است ، ايشان خانه كوچك خودشان را هم اجاره مي دادند و يكسال ما ميهمان ايشان بوديم . آنوقت تازه آمده بودند .
از طرف شرق ، مدينه بيشتر از ساير جهات ادامه داشت ولي به مسجد اجابه كه مي رسيد ، باغها شروع مي شد و مدينه تمام مي شد .
از طرف غرب به سه راه سليمانيه ختم مي شد و آنجا باغ بسيار بزرگي بود كه مربوط به اشراف مدينه بود بنام « شرفاء » كه حكومت قبل از آل سعود را آنها داشتند . در آنجا پيرمردي بود بنام شريف زيد كه پدرش حاكم مدينه بود و در زمان سعود اول بقتل رسيده بود ليكن به او اجازه داده بودند كه زندگي كند و در باغ مفصلي كه داشت چاهي بود كه به آن بئر بزائع كه چاه بسيار عميقي بود كه او مي گفت اجداد ما گفته اند كه از زمان امامان معصوم اين چاه همينطور بوده و آب مي داده است . كه نزديك آنجا سقيفه
363 |
بني ساعده بوده و در خريطة المدينه هم آمده است و از آنجا به بعد ديگر باغ بود و به بيابان مي رسيد .
حدود غرب پايان شبستاني بود كه بزرگ شده بود مسجدالنبي كه حد غربي مدينه بود .
اين مدينه بود و اطراف آن را باغها و بيابانها تشكيل مي داد ؛ يعني احد و مساجد سبعه در بيابان بود ، جبال سَلْع كه اكنون جزو شهر هستند كاملاً بيرون بودند . مسجد ذوقبلتين هم بيرون از مدينه بود . شهر كوچكي بود كه تعداد خانوار آن به هزار نمي رسيد .
جنوب مخصوص به شيعيان بود . در آنجا ده عوالي كه الآن هم هست شيعه نشين بود ، آبادي قبا همه شيعه نشين بودند ليكن فقر آن چنان حاكم بود كه تنها مي توان گفت كه عده اي بسيار معدود توانايي باز كردن مغازه در اطراف حرم را داشتند .
مردم در اين ده بزرگ كه نام آن مدينه بود ، زندگي مي كردند . خانه هاي دو طبقه وجود نداشت و برق تنها براي حرم پيامبر بود و تنها ساختماني كه جلب نظر مي كرد مسجد قديمي ساز نبوي بود كه در زمان عثمانيها از 1225 به بعد ساخته شده كه همين قسمت آثار باستاني آن باقيمانده است .
در كنار اين مسجد خانه ابوايوب انصاري بود كه عثمانيها بالاي خانه با سنگ نوشته بودند « وهذا بيت ابوايوب الانصاري موفد رسول الله » .
از باب البقيع كه روبروي پيغمبر مطهّر است تا آنجا حدوداً بيست و پنج قدم بيشتر نبود . خانه اي بود سنگي و قديمي مخزن كتاب كه به خانه امام صادق ـ ع ـ معروف بود و كوچه باريكي در مقابل آن بود .
در خانه ابوايوب اين سعادت را داشتم كه وارد شوم در خانه ، زير زميني داشت كه 15 پله مي خورد و من متر كردم آنجا را شش متر در ده متر بود و اين را در سنگ كنده بودند كه : « اينجا محل اقامت رسول گرامي اسلام بوده است » .
س : در مورد محل سقيفه كه فرموديد بيشتر توضيح دهيد .
364 |
ج : محل سقيفه در افواه مشهور است به اينكه در محله هاشميين بوده است . در خريطه مدينه كه بوسيله قضات خود مدينه تهيه شده است و الآن كتابش در كتابخانه تهران من موجود است و به نظر قديميترين كتاب تاريخي خود مدينه است ، آنها مي گويند سقيفه اي كه وارد شور شد براي انتخاب خليفه اول ، در آن خريطه نشان مي داد كه در محلي نزديك سه راه محل السليمانيه كه الآن ضلع شمال غربي مسجد جديد پيامبر كه اخيراً ساخته شده محاذي محلي است كه مي گفتند سليمانيه است و سقيفه بني ساعده در آن عصر در آنجا بوده است . البته آنجا محل آبادي بود ، زيرا بئر بزائع و آن باغ سلطنتي شرفاء زيد آنجا بود . محل آباد مدينه در اصل آنجا بود .
س : در مورد سرنوشت آقاي سيد محمدتقي طالقاني توضيح بيشتري بفرماييد و اينكه مدفن ايشان در كجاست .
ج : مدفن ايشان در بقيع است ؛ زيرا آن موقع درب بقيع باز بود و هر كس از شيعيان در مدينه مرحوم مي شد در نزديك قبور ائمه دفن مي كردند ؛ يعني با فاصله 6 ـ 3 متر از قبور ائمه دفن مي كردند و بعد از آقاي لواساني هم همينطور بود . بطوري كه ايشان مي فرمود من پول مي دهم به اين قبركن ها كه اگر از سادات يا از زائرين حجاج به رحمت خدا رفتند . در بالاسر قبور امامان معصوم دفن كنند ؛ بخصوص در همان سال اول كه من مشرف شدم آنفولانزاي شديدي آمد و خودم از نزديك افرادي را مي ديدم كه از زائرين از دار دنيا مي رفتند و خاطرات آن سال بسيار جالب بود براي من بدليل شدت گرما و غيره كه در بخش بعد عرض مي كنم .
س : اگر ممكن است توضيح بيشتري در مورد شيخ محمدعلي عمراوي بفرماييد .
ج : ايشان الآن در مدينه ساكن هستند و بيش از 90 سال سن دارند . شيخ معتبر شيعيان مدينه هستند كه تحصيلات خود را در نجف گذرانده اند . مرحوم آية الله آقاي سيد ابوالحسن و مرحوم آية الله بروجردي ايشان را مي شناختند .
س : لطفاً يكي از خاطرات جالب خود را در مدت تشرف به حج بفرماييد .
ج : در اين مورد يك اشاره كوتاهي دارم به وضعيت بهداشتي آن زمان حجاج كه
365 |
توأم با يك خاطره است .
سعوديها در آن روزگار معتقد بودند كه اينجا حرمين شريفين است و در اين محل ها نبايد هيچ حيواني مورد تعرض قرار گيرد . اين جهت حاكم بود كه كوچه ها و پس كوچه ها و باغهاي مدينه پر از سگ و گربه و راسو و موش كور بود . در محله هاشميين يا زقاق و خانه نخاوله موشهاي به اندازه گربه ديدن بسيار متعارف بود . بسياري از خانه ها متعفن و تاريك بود چون برق نبود . اگر هم برقي بود ، بسيار كم بود و براي حرم تنها بود . انواع مرضها رايج بود به خاطر اينكه سياهها مي آمدند و وضع بهداشت آنها از ما ايرانيها بدتر بود ، هنديها و پاكستانيها كه از طريق كشتي از بمبئي زياد مي آمدند از وضع بهداشتي خوبي برخوردار نبودند .
در سال 1335 كه سال آنفولانزا بود حجاج ايران 2400 يا كمي بيشتر بود . در آن سال مرحوم آقاي علوي آمدند كه ايشان داماد كوچك آية الله ثقفي اب الزوجه امام ـ رضوان الله تعالي عليه ـ مي شدند ، و ايشان دكتر محترم و معروفي بود در تهران و من از ايشان سؤال كردم : شما كه آمديد ، دكتر ديگري با شما نفرستادند ؟
ايشان گفت : مرا كسي نفرستاده ، من خودم مستطيع بودم و خدا به من توفيق داد كه دو هزار تومان توانستم دارو بخرم و به وسيله ماشين اين داروها را آوردم اينجا . بخاطر دارم در مني و عرفات كه هوا بسيار گرم بود ـ تير ماه بود ـ اين بزرگوار پاهايش هم زخم شده بود و همينطور از اين خيمه به آن خيمه مي رفت و تنها پناهگاه پزشكي ، همين يك پزشك كامله مرد بود كه از تهران آمده بود و دارو را هم خودش آورده بود . چيزي تحت عنوان هيأت پزشكي و كاروان و گروه و خانه مضبوط وجود نداشت . هر سه يا چهار نفر از اهل علم و غير آن با هم شريك زندگي مي شدند .
در آن سال در مني و عرفات تعدادي از ايراني ها به رحمت خدا رفتند كه آن تعداد كه من ديدم 14 نفر بودند . كه يكي از كارهايي كه من احساس مي كردم وظيفه ام بود اين بود كه جعبه هاي پرتقال را بشكنيم و ميت را روي آن بخوابانيم و با سطل آب بياوريم و بشوييم و همانجا دفن كنيم و همان احرامش كفنش باشد . بدليل اينكه آب
366 |
خوراكي منحصر به چهار حلقه چاه بود كه من هر چهار چاه را ديده بودم . هر چاه قرقره پهني در دهانه داشت به طول 4 متر و به آن سطلهايي با طناب بسته شده بود كه وقتي يكي بالا مي آمد ديگري پايين مي رفت و سقّاهاي زيادي مثلاً 20 تا 50 سقّا مي آمدند و از اين سطلها آب در مشك مي كردند و يا در سطل آب بدوش مي گرفتند و بخانه ها مي بردند .
چاه زمزم در آنجا در كنار مقام ابراهيم فعلي بود كه با پله هاي كوچك به پائين مي رفت و بالاي آن يك ساختمان بلند بود كه مي گفتند اينجا مقام شافعي است و ساختمان كوچكتري در طرف پشت حجر اسماعيل بود كه مي گفتند مقام حنبلي است و محل ديگري نيز بود در ركن مستجار كه مي گفتند مقام حنفي و همچنين ساختمان ديگري بين حجرالاسود و ركن يماني بود كه مي گفتند مقام مالك ، امّا مقام شافعي بالاي چاه زمزم بود .
آب بصورت يك رشته باريك از لوله آهني مي آمد و هر كس از آن مي خورد و تبرك مي جست . يك محل براي آب خوردن آنجا بود و بقيه هم همان چاههايي بود كه عرض شد . منازل مكه هم از چهار طبقه قديمي بيشتر وجود نداشت . بيشتر خانه ها دور مروه و شعب عامر و دور باب ابراهيم و پشت صفا و مروه بود و محلة القراره كه الآن در قسمت شمالي كعبه قرار گرفته آباد بود كه مطوّفين شيعه هم آنجا بودند و خانه هايي كه براي شيعه مي گرفتند در اتاقهاي كوچكي ( 3×3 و 4×3 ) چهار ، شش و ده نفر به فراخور حال ، و حداكثر اجاره يك ماه ، به يكصد ريال مي رسيد . اگر كسي سيصد ريال مي داد به هر تعداد كه مي خواست مي توانست زندگي كند ؛ مثلاً 10 يا 20 نفر . تعرض زياد هم به چشم نمي خورد آن سه مطوّف پناهگاه بودند ، از باب اينكه اگر گرفتاري پديد آمد ، مي آمدند و تا حدودي كه مي توانستند دفاع مي كردند .
س : درباره مراسم حج قبل و بعد از انقلاب و سيستم اداره حجاج و تغييراتي كه در آن روي داده نظرتان را بفرماييد .
ج : حكومت سابق كم كم به فكر افتاد كه سازماني به حجّ بدهد و يك سازمان
367 |
اسمي درست شد كه حداكثر سالهايي كه بيشتر از همه به حج مي آمدند به 20 هزار رسيد و كم كم راه هوايي باز شد و راه عراق را بستند ولي مردم هنوز هم از طريق عراق و كويت مي آمدند . ابتدا هواپيما از تهران به بيروت و از آنجا به جده پرواز داشت و هنوز تهران ـ جده پرواز نداشتيم كه كم كم آن راهم راه انداختند . در جمع ، حج نمودي نداشت و آنچه را كه الآن مي بينيد از آثار پيروزي انقلاب اسلامي است .
قبل از انقلاب گروه و هيأتي كه از طرف طاغوت مي آمدند كه سازمان حج دست آنها بود . مردي به نام آزمون كه اعدام هم شد مي آمد و در كل ميهمان خالد و فيصل مي شدند و حسابشان از حساب حجّاج كاملاً جدا بود . ليكن بعنوان هيأت سرپرستي مي آمدند و گاهي بعضي از اشراف حكومت پهلوي مي آمدند و آنها با مردم نبودند . مستقيماً ميهمان آل سعود بودند و خيمه و خرجشان از مردم جدا بود .
ليكن كاروانها بطور آزاد مي آمدند و هر فرد خبره اي در كار حج از يكصد تا 200 نفر يا 400 نفر را مي آورد و همه چيز را مي خريد و تهيه مي كرد و با 3 هزار تومان به صورت قسطي هم انجام مي شد ؛ مثلاً با ماهي 100 تومان قسط مي بستند و با 3 يا 4 هزار تومان حج مي رفتند . هيأت سرپرستي تماسي با اينها نداشت و اينها هم ارتباطي با آنها نداشتند . حج در آن موقع چيز جالبي نبود و تشكيلاتي نداشت .
س : تاريخ ارتباط ايرانيان با شيعيان مدينه چگونه بوده است ؟
ج : اين امر بوسيله مراجع بود . مراجع ـ رضوان الله عليهم ـ از قديم اين سفارش را مي كردند كه اگر به مدينه رفتيد به شما اجازه مي دهيم از صدقاتتان به فقراشان و از سهم سادات به ساداتشان بدهيد . حتي خوب بخاطر دارم كه در يكسال وجوهاتي را از ايران به اينجا آوردم و از اينجا مشرف شدم خدمت حضرت استادم امام ـ قدس سره ـ و عرض كردم آقا سادات مدينه وضعشان بسيار بد است ايشان فرمودند اگر شما شجره آنها را ديديد و علم پيدا كرديد كه سيد هستند من به شما اجازه مي دهم كه به ايشان كمك كنيد .
بناي مراجع قبل هم بر اين بود كه بيايند و در ايام حج به اينها كمك كنند . بنا به
368 |
تعبير شيعيان مدينه : حجاج ايراني مثل ابربهاري هستند كه بواسطه عمل آنها نان مردم اينجا تأمين مي شود . * ( 1 )
خوب بخاطر دارم كه سالي آية الله حكيم آمدند و به شيعيان مدينه پول دادند و سالي آية الله گلپايگاني آمدند كه در كنار باغها يك خانه كوچك گرفته بودند . ايشان نيز پول آورده و به شيعيان دادند . سال ديگري آقاي سيد احمد خوانساري پول آوردند و بين اينها تقسيم كردند . آن زمان آزاد بود . بعد از پيروزي انقلاب ديگر اينها ممنوع شدند و با شرايط بسيار سختي از ما جدايشان كردند .
كه اين حالت جدايي نيست ، كمال التيام قلبي است ليكن سياست اينها اينطور اقتضا كرد . آمدند و خانه هاي كوچك اينها را كه فعلاً جاي اكثر آنها را خيابان گرفته است نظير عزّيات و اول شارع قربان و بلال كه كلاً خانه هاي آنها بود . قسمت هاي خراب شده جنوب بقيع و دارالقضا همه خانه هاي اينها بود كه صاف شده است .
چون من مرتب مي آمدم به حج خوب خاطرم هست ، سال 58 شروع كردند به خراب كردن خانه هاي اينها و فاصله انداختن بين آنها و ما و بعد كه ما با آنها تماس گرفتيم گفتند : خانه هاي ما را به قيمت خوب خريدند وليكن با ما شرط كردند كه بايد به آخر منطقه عوالي برويد ـ خياباني به نام شارع علي ابن ابيطالب كه تازه طرحش ريخته شده بود . چون ده عوالي شامل مسجد سلمان مي شود و داستان اسلام سلمان مربوط به آن منطقه است و همه ساكنانش شيعه هستند ـ بايد برويد آنجا و خانه هايتان را خوب مي خريم و بهر كدام از شما سيصد هزار ريال سعودي بدون بهره وام مي دهيم و سه شرط با شما مي كنيم : 1 ـ اگر به ايراني ها سلام كرديد و با آنها حرف زديد و ما شما را با آنها ديـديـم ، بار اول 500 ريال سعودي جريمه مي كنيم ، 2 ـ چهار ماه مغازه شما را مي بنديم . 3 ـ محكمه حكم مي كند براي شما . وقتي اسم مكّه آمد ، شيعيان خيلي ترسيدند و واقعاً از اين حرف وحشت كردند .
بخاطر دارم سالي به زيارت مسجد سلمان در عوالي رفتم ، آنها مرا مي شناختند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ* و ما مثلكم مثل الغيث ، غيث الرحمة ، اذا جاء فصل الحج تامرون انتم خبزنا فيه بالحول .
369 |
منهم آنها را مي شناختم امّا ديدم نزديك نمي آيند . از آنها كسي فوت كرد در تشييع جنازه شان رفتم شيخ علي عمراوي هم بود امّا احساس كردم نه آنها مي توانند با من حرف بزنند و نه من درست است كه آنها را در عذاب بگذارم و با آنها تماس بگيرم .
در اين رابطه اول شيخ علي عمراوي را گرفتند و زندان كردند و اهانت به او كردند و بعد تثبيت كردند كه شما با ايراني ها حق تماس نداريد .
س : آيا علماي شيعه در اينجا مجاور هم شده اند .
ج : سالهاي اخير حاج آقا فقيهي بودند كه از قم آمدند ؛ اول از طرف مرحوم آية الله بروجردي كه امام ـ قدس سره ـ هم ايشان را تثبيت كردند ، تا مرحوم آية الله آقاي سيد عبدالهادي شيرازي و مرحوم آية الله آقاي حكيم و مرحوم آية الله آقاي شاهرودي ، مرحوم آية الله آقاي خويي به ايشان اجازه دادند و ساليان درازي هم اينجا بودند وليكن ديگر خسته شدند و آمدند ايران و بيمار شدند و به رحمت ايزدي رفتند . از دوستان خيلي نزديك امام بودند .
س : مقابله با تشيع يك حركت وهابي است يا از قبل هم وجود داشته است ؟
ج : خير تنها در زمان وهابي است . چون من نوه شريف زيد را كه ديدم و از او چيزي پرسيدم ، گفت كه در زمان حكومت پدرم در اينجا شيعه كاملاً آزاد بوده بدليل آنكه ما اصلاً خودمان زيدي مذهب هستيم و ساداتيم و آن زمان حسين سن كمي داشت . پسر عموي من قاضي پدر فيصل است كه در عراق بود و پدر حسين برادر من است كه در عمان زندگي مي كند . پيرمرد نوراني بسيار روشن و خوبي هم بود . ولي منزوي سياسي بود . البته زندگي اش از نظر رفاهي خيلي خوب بود .
او مي گفت ساليان درازي اجداد من در مدينه حكومت مي كردند و در آنوقت شيعه كاملاً آزاد بود . اين نقش وهابيت بود كه شيعه را كاملاً فاصله داد .
س : آيا در سالي كه در مني آتش سوزي شد تشريف داشتيد از خاطراتتان بفرماييد ؟
ج : بله بودم ، جهت آتش آن بود كه در كاروان سياهان كپسول گازي منفجر شد . آنوقت اين بخش كه ما هستيم كلاً قربانگاه بود بنابراين خيمه ايرانيها نزديكتر بود ؛ يعني
370 |
فاصله خيمه هاي ما تقريباً با مسجد خيف فاصله زيادي نداشت . ليكن قبل از خيمه هاي ما ايرانيها ، خيمه سودانيها بود . كپسول گاز كه منفجر شد ، در وسط خيمه هاي آنها براي پخت و پز آشپزخانه نگهداري مي شد و براي سه روز پخت و پز تهيّه شده بود .
آن روز باد زيادي مي آمد و روز اول هم بود . من در آن سال روحانيِ صد نفر حاجي بودم . ما رمي جمره عقبه را كرديم و آمديم به خيمه ، غذاي ما دم كشيده بود تصميم داشتيم نماز جماعت بخوانيم . پول قرباني را جمع كنيم و بعد غذا بخوريم و برويم قربانگاه .
صداي انفجار اول بلند شد ديديم يك كپسول گاز تركيد ؛ رفت بطرف هوا و آمد پايين . باد شروع شد و خيمه هاي ايراني در جهت باد قرار داشت . خيمه هاي سودان ، ايران ، عرب و ترك همه به هم وصل بود . چون به صورت ساختمان نبود و صفحه بيابان بود ، از اولي كه من نماز ظهر را خواندم صداي انفجار و آتش سوزي مي شنيديم ولي چون سرو صدا زياد بود خيلي براي ما تأثير نمي كرد . بعد از نماز به گفتن مسائل قرباني پرداختم ، پولها كه جمع شد همه را در يك ساك جلوي من گذاشتند كه بطرف قربانگاه حركت كنيم ديديم كه عدّه اي در حال فرار فرياد مي زنند : فرار كنيد آتش دارد مي آيد . من ساك پول مردم را برداشتم و آمدم بيرون . هر كس مي توانست مريضي را بغل كرد ، حركت كرديم و آمديم و آتش هنوز با ما فاصله داشت . ايرانيها مشكل كارشان اين بود كه به كوه نزديك بودند . ما كه در كنار شارع قريش بوديم وقتي خيمه مان آتش گرفت به كنار كوه رسيده بوديم . هليكوپتر از بالا آمد و فرياد مي كشيد « اصعدوا الي الجبال » .
صدمه اي كه ايراني ها خوردند به دليل آن بود كه همه لباس احرام داشتند و مي خواستند از كوه بالا بروند ، آشنايي به رفتن از كوه نداشتند . كوه هم مقاوم نبود و ريزش مي كرد . عدّه اي مي رفتند بالا از آن بالا پايشان ليز مي خورد و مي افتادند پايين . آن روز آنقدر ما فرياد زديم كه گلويمان متورم شده بود .
در آمار آنها آمده بود كه 11500 خيمه سوخته بود . غروب آفتاب وقتي آتش خاموش شده بود بازگشتيم به طرف خيمه هاي نيم سوخته .
371 |
مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين پورمحمدي
س : حضرتعالي از كساني هستيد كه سفرهاي متعددي به حج مشرف شده ايد ، لطفاً توضيح دهيد اولين سال سفر شما در چه سالي بوده ، در آن زمان چگونه مشرف شديد و تا بحال چند سفر مشرف شده ايد .
ج : بسم الله الرحمن الرحيم ـ با درود به بنيانگذار جمهوري اسلامي امام امت و سلام و درود به رهبر عظيم الشأن جهان اسلام حضرت آية الله خامنه اي ، اولين سفرم در سال 31 بود كه بدون گذرنامه از تهران عازم بغداد شديم و از آنجا با ماشين كرايه اي مشرف شديم به نجف و از نجف تا مكه ، يازده شبانه روز در بين راه بوديم ـ دو سه مرتبه با خطر روبرو شديم . كارواني بوديم با هشتاد ماشين . راهنمايي هم داشتيم كه براي 80 ماشين بود بعضي وقتها به تلهاي ريز شن برخورد مي كرديم كه راه مسدود مي شد . دو سه ساعت معطل مي شديم تا راهنماي ما راه را پيدا مي كرد . وقتي وارد مكه شديم ، شهر مكه برق نداشت . حرم يك موتور داشت كه شبها آن را روشن مي كردند . صفا و مروه بيرون از مسجد و به صورت بازار بود و اين بازار ، بازار عمده مكه بود . در سال 33 كه مشرف شديم براي راحتي حجاج نرده اي كشيده بودند كه آمد و رفت زياد مشكل نباشد . زندگي در مكه بسيار مشكل بود . مكه شهري بود بسيار كثيف و كم آب كه در هر اتاق چندين زائر در كنار هم پريموس داشتند و با هواي گرم غذا هم درست مي كردند آب هم نبود و خيلي چاههاي آن موقع آب كثيفي داشت . حجاج مواظب بودند كه غذاي فاسد نخورند و مريض نشوند ، چون دكتر در خود مكه براي مردم و ساكنين وجود نداشت چه رسد به حجاج و زائرين .
س : سكونت كاروانها در كجا بود .
ج : آن موقع كاروان نبود . ما در سال 31 ، 650 دينار عراقي داديم كه دينار 20 تومان بود كه مي شد 1300 تومان . دويست تومان ديگر هم خرج ديگر چيزها مي شد كه جمعاً 1500 تومان خرج تمام سفر ما شد . خوراك و قرباني با خود ما بود . خمره آبي بود كه صبح تا صبح پر آب مي كردند كه فردا صبح دوباره اين 17 نفر كه در يك
372 |
اتاق زندگي مي كرديم غذا و آبِ خوردن و چاي و وضو و همه چيز همين يك خمره آب بود .
س : وضعيت زمزم چگونه بود ؟
ج : آن موقع مسجد خيلي كوچك بود و آثار ساختمان قبلي مسجد هم موجود است و چهار مقام بود كه چهار تا نماز جماعت مي شد كه هر يك از فرق حنفي ، مالكي ، شافعي و حنبلي در مقام خاص خود بطور همزمان نماز مي خواندند ( در پنج نوبت نماز ) . آب چاه زمزم هم رو بود و آن را با سطل مي كشيدند و در يك ظرفي مي ريختند و مردم از اين استفاده مي كردند . مأمور داشت و دلو و ريسماني بود كه اين آب را در يك حوضچه آخور مانندي مي ريختند و مردم استفاده مي كردند كه ميكروب زا و غير بهداشتي هم بود . آبها بو مي دادند و رنگ تيره اي داشتند .
شهر در آن زمان بسيار كوچك بود . بطوري كه قبرستان ابوطالب بيرون شهر بود و در اين حول و حوش كه ما مي رفتيم مسجد راية ، جن و بلال و در بازار ابوسفيان نيز مسجدي وجود داشت . شهر بسيار كم جمعيتي بود كه در كوچه ها احشام و گوسفندان در حركت بودند و چوپانها و گله دارها بدنبال گوسفندان به نزديك كاروانها مي رفتند و شير را در جا مي دوشيدند و تحويل مي دادند . حاجي هم خيلي كم بود . در بازار هم خريد و فروش انجام مي شد و مزاحمتي براي حجاج نبود كه سعي صفا و مروه مي كردند .
س : آيا شما حادثه مربوط به ابوطالب يزدي را بخاطر مي آوريد ، بهر حال اگر خود حاضر نبوده ايد ، شرحي از آنچه شنيده ايد و انعكاس آن را در ايران بفرماييد .
ج : در آن سال من خودم مشرف نبودم . در ايران بودم وقتي اين خبر آمد مردم بسيار متأثر شدند و مجالس عزاداري در سراسر ايران تشكيل شد . آنطوري كه نقل مي كردند اين حاجي از يزد بوده و فرد متديني بوده و در طواف حالش بهم مي خورد . مواظب بوده كه اطراف خودش را در حرم كثيف نكند . در احرامي خودش استفراغ كرده بود و مي خواست بيرون بريزد . شرطه ها دنبال بهانه اي مي گشتند و او را مي گيرند
373 |
كه : مي خواستي خانه را ملوّس كني و به اين جرم او را مي گيرند ، حاكم حكم مي دهد و او را اعدام مي كنند . در همه شهرها مردم عزادار بودند و فاتحه گرفته بودند برايش شعر و نوحه ساختند كه در سينه زني ها مي خواندند و به عنوان يك شهيد بر قاتلين او لعن مي كردند .
در آن وقت عصر آية الله بروجردي بود و من طلبه نبودم ـ خاطرم نيست كه اعلاميه اي هم دادند يا خير .
س : بطور كلي تغييراتي كه در اطراف حرم صورت گرفته بيان فرماييد .
ج : در سال 36 شروع كردند به خراب كردن اطراف حرم . اغلب توسعه حرم در آن وقت بود . اخيراً هم توسعه داده اند ولي بيشتر آن در همان وقت بود . كم كم شهر مكه توسعه پيدا كرد ، تميز شد . در آن وقت هر موقع ما وارد حرم مي شديم حتماً از ميان مزبله ها كه رد مي شديم نجس مي شديم . در خانه ها هم مستراح و دستشويي نبود . همه در خيابان كارهايشان را مي كردند ، هم مسجد دستشويي و مستراح نداشت و هم خانه ها نداشتند .
به قدرت خدا هر سال 2 يا 3 باران تند مي آمد كه اين حرم را شستشو مي داد و گرنه نمي شد تحمل كرد .
س : مطاف را توضيح بدهيد كه به چه صورت بوده است .
ج : مطاف تقريباً تغييري نداشته است . مطاف بين مقام و بيت است آنوقتها مسجد خيابانهاي باريكي داشت كه آن خيابانها سنگفرش بود ولي كف مسجد به شكل امروزين سنگفرش خوب نبود فقط مسطح بود . چون جمعيت كم بود هر دفعه ما حجرالاسود را استلام مي كرديم و حجرالاسود را مي بوسيديم .
س : مقايسه اي بين حج ايرانيان پيش و پس از انقلاب و نمونه هايي از آن را بيان كنيد .
ج : قابل مقايسه نيست چون آن موقع ايرانيها متفرق مي آمدند و در اين اواخر قبل از انقلاب به صورت كارواني شده بود كه كاروانها نظم و حساب نداشتند شخصي مي شد مسؤول كاروان ، پولي از حاجيها مي گرفت و خودش هم هر غذايي مي خواست
374 |
درست مي كرد و عنايت هم داشتند كه بد بسازند كه كمتر تمام شود . بعد از سال 1340 به صورت كارواني شد . از نزديك سال 1350 همراه هر كارواني يك دكتري هم روانه مي كردند . ايرانيها مثل بقيه حاجيها با ذلت زندگي مي كردند و اسمي از ايران و عنواني از آن نبود . حالا حاجيهاي ايران بيمارستان 150 تختخوابه چند تا اتاق عمل ـ 750 پرسنل مجرب پزشكي ـ آن همه تشكيلات بعثه و ستاد و اين حرفها . آن موقع نه بعثه بود و نه ستاد .
حالا حج خيلي آبرومند است و حج ايران در دنيا چشمگير است . در آن موقع در خود ايران هم اگر اسم اسرائيل را مي برديد جرم بود و اسمي از انقلاب و اين مطالب نبود كه مردم اغلب حج خشك و خالي داشتند . بي روح و خيلي ساده .
س : آيا ايرانيها و شيعيان در آن موقع در نمازهاي اهل سنت شركت مي كردند .
ج : خيلي كم شركت مي كردند ؛ مخصوصاً از وقتي كه ـ قبل از انقلاب ـ كارواني شده بود مسؤولين حج آن موقع بخشنامه كرده بودند كه حاجيها را در جماعت هايي كه در محل كاروان تشكيل مي دهيد مجتمع كنيد و بعد از جماعت ظهر و عصر ناهار بدهيد و سفره پهن كنيد تا حجاج ايراني حتماً در اين جماعت ها شركت كنند ، فلذا چهره بسيار زشتي در بين حجاج ساير كشورها داشت ؛ چون همان موقع كه همه به سمت مسجد و حرم براي نماز مي رفتند ، ايرانيها برمي گشتند و اين كار از آن زمان شروع شد .
حالا الحمدلله موقع نماز در كاروانها جماعت برقرار نمي شود و موقع نماز مردم هجوم مي آورند به سمت مساجد و حرم و اين خيلي آبرومند است بحمدالله .
س : مقداري هم از وضعيت مدينه برايمان بگوييد .
ج : مدينه سالهاي اول و دوم كه ما رفتيم آخرين نقطه مسجد ، باب النسا بود كه ديوار مسجد بود . ستونهاي قبلي ، الآن به رنگ آجري مشخص شده كه نشان مي دهد مسجد قبلاً تا كجا بوده است . خيلي خيلي محدود بود . اين نزديكش هم محله بني هاشم بود كه اخيراً خراب كردند و توي كوچه اي قبر پدر رسول الله حضرت عبدالله بود جلوي قبر يك ضريح بود به شكل پنجره فولادي كه مردم مي رفتند نماز و فاتحه مي خواندند ،
375 |
كه خراب كردند و از بين بردند .
س : قدري از محله بني هاشم برايمان بگوييد .
ج : از مسجد كه بيرون مي آمديم تا قبرستان بقيع محله بني هاشم بود . من يك عكسي در خود مدينه از بقيع كه اين عكس رنگي است و نشان مي دهد كه بر سر مزار ائمه يك ضريح بسيار مفصلي بوده و خيلي آبرومند است من اين عكس را از يك مغازه خريده ام ، نه اينكه خودم بگيرم . صاحب مغازه شيعه بود و مخفيانه اين عكسها را مي فروخت كه وهابيها خبر نشوند . حدوداً سال 39 و 40 بود و من اين عكس را هنوز دارم . در محله بني هاشم كوچه اي بود كه منزل امام جعفرصادق در كنار آن قرار داشت . سر در آن منزل سنگي بود ، بزرگ نوشته بود كه منزل مال اهل بيت و امام صادق بوده است . منزل ديگري بنام امام سجاد بود در همين كوچه و اصلاً اين محله متعلق به بني هاشم بود با خانه هاي اهل بيت و فاميل آنها كه مسكوني هم بود .
قبر عبدالله پدر پيامبر اسلام هم در مقابل باب السلام و در كوچه اي بود كه خراب كردند آن موقع بود ولي حالا ديگر نيست در بالاي خانه اي روي كتيبه جمله اي نوشته بود كه زياد خوانا نبود ، امّا همه مي گفتند اينجا قبر عبدالله پدر پيامبر بوده است .
هر روز زوار مي آمدند آنجا و فاتحه مي خواندند و دعا مي كردند . مساجدي بود كه همه از آثار باستاني بود ، همه را خراب و نابود كردند .
س : در مورد بقيع بفرماييد .
ج : بقيع از آن موقع كه من مي آمدم همينطور بود امّا در آن هميشه باز بود و زمانبندي براي بازديد نداشت . جد مادري ما وقتي مي آمده ، بقيع حرم داشته است . آنجا حرم و تشكيلات داشته است ـ دو باغ صفا و مرجانه هم بود كه الآن جزو محوطه حرم شده است . حاجيها در باغها ساكن بودند و هر كس پول بيشتري داشت بساط خود را روي تختها پهن مي كرد و هر كه پول كمتري داشت روي زمين مي نشست و وقتي باغ را آب مي دادند اسباب و اثاثيه اش خيس مي شد .
س : از احد براي ما يك مقدار صحبت كنيد .
376 |
ج : اُحد يك فرسخ فاصله بود . وقتي ما مشرف شده بوديم هم بقيع و هم احد را خراب كرده بودند . مسجد قبا هم 6 ـ 5 كيلومتر با شهر فاصله داشت و در قسمت بيابانها و در بين زراعتها واقع شده بود .
س : چه سالي مسجد قبا را تعمير كردند ؟
ج : دو مرتبه در آن تغيير حاصل شد تا به شكل امروزين در آمد .
س : مساجد سبعه چطور ؟
ج : مساجد سبعه در بيابان بود . تغييري نكرده الا اينكه قبلاً در بين خاك و سنگ بود و الآن در حالت باغ و پارك است . از ده سال قبل به اين طرف به شكل فعلي درآمده است . مسجد ذوقبلتين هم در آن زمان دو قبله داشت يعني دو محراب داشت ؛ يكي به سوي بيت المقدس و ديگري به سوي مكه . از بزرگترين ظلمهاي اينها اين است كه محراب قديمي را كه يكي از بزرگترين آثار باستاني بوده برداشتند .
س : خاطره اي اگر از سفرهاي حج داريد بفرماييد .
ج : وقتي در سفر اول از مدينه برمي گشتيم ، حائل 4 فرسخي مدينه بود . نزديكهاي ظهر ما حائل بوديم . چاه عميقي ساخته اند كه حاجيها آب بردارند . و دلو بسيار تميزي داشت . ما در كاروان خودمان 80 ماشين داشتيم كه نزديك دو هزار نفر مي شد كه صدا زديم بياييد غذا و آب بخوريد . امّا مردم بخاطر اينكه اغلب از اين غذاها نمي توانستند مصرف كنند امتناع كردند . از مهمان نوازيهاي عربها در آن روز اين بود كه 80 گوسفند به عدد ماشينها دادند كه در راه مصرف كنيد و هر طور خودتان مي خواهيد بخوريد . اينقدر اينها مهمان نواز بودند .
س : دوست داريم از مني و عرفات و مشعر از شما سؤال كنيم آنجا وضعيتش به چه ترتيب بود ؟ حاجيها در گذشته چطور مي رفتند به آنجا ؟
ج : به سختي به آنجا مي رفتند بيماري و حيوانات موزي مثل عقرب زياد بود و در ريگ روان و شن بيابان حاجيها بسيار به سختي به آنجا مي رفتند . آن سالها ، مارگزيدگي يا عقرب گزيدگي داشتيم كه اسباب دردسر زيادي بود و حتي راه هم درست
377 |
نبود وقتي باد مي آمد و شنها جابجا مي شد اين راهها هم محو مي شد . امّا خوب حدود عرفات ، مني و مشعر كاملاً مشخص بود و سنگچين كرده بودند . البته آن روزها چون مقدار حجاج و قرباني كم بود مشكل چنداني نداشتيم .