بخش 14
3. گزیده مقاله های زائر حفظ قرآن نبوغ نمی خواهد ، حوصله و پشتکار می خواهد انس با قرآن با عشق آغاز و با پشتکار ادامه می یابد مصونیت سازی فرهنگی در سایه تلاوت با تدبر قرآن تدبر در قرآن و عمل به رهنمودهای آن آنجا که قرآن تلاوت شود محل رفت و آمد فرشتگان است داشتن اخلاق قرآنی ، شرط « قرآنی شدن » است تدبر در قرآن سفر حج را معنوی تر می کند حج ، زمانی برای تجدید عهد با حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در راه تحول معنوی همراه با پژوهش مستمر حج ، فضایی تعاملی و بی نظیر در ارتباطات گروهی حج ، سفری که مانند ندارد فرصتی برای فراموش کردن سنتها یا تقویت آن ؟ دردسری به نام « سوغات » ! متنهایی که طعم حج را برای ما تازه نگه می دارند ولیمه پر خرج سنت رسول خدا نیست لحظات احرام و شیدایی مُحرمان آرام قدم بگذارید... اینجا « مدینه » است با محرم راز
|
615 |
|
3 . گزيده مقاله هاي زائر
حفظ قرآن نبوغ نمي خواهد ، حوصله و پشتكار مي خواهد ( 1 )
مهندس رضا ديانت دانشجوي دوره دكتراي مخابرات دانشگاه صنعتي شريف است كه رساله خود را تدوين كرده و پس از مراسم حج از آن دفاع خواهد كرد . او در عين حال از حافظان و قاريان برجسته و ممتاز ايران اسلامي است كه تاكنون توانسته است رتبه هاي بالايي كسب كند . رتبه دوم كشوري در مسابقات حفظ قرآن كريم درسال 73 ، رتبه دوم كشوري در سال 75 ، رتبه اول كشوري در سال 76 ، رتبه سوم كشوري در سال 78 ، رتبه دوم كشوري در سال 81 و رتبه اول در مسابقات بين المللي اجلاس سران سازمان كنفرانس اسلامي از اين قبيل است . وي همچنين در مسابقات سوريه در سال 73 موفق به كسب رتبه اوّل ، مسابقات لبنان در سال 73 رتبه اول ، مسابقات مصر كسب رتبه سوم و سرانجام در مسابقات لبنان در سال 75 موفق به اخذ رتبه اول گرديد . آنچه در زير مي خوانيد حاصل گفت و گوي ما با ايشان است .
* بعضي مي گويند دوره ، دوره كامپيوتر است و حفظ قرآن مربوط به زماني بود كه مردم كامپيوتر نداشتند و بايد قرآن را در حافظه خود ثبت و ضبط مي كردند ، نظر شما چيست ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 6 .
|
616 |
|
* نكته مهم اينجاست كه خود آدم به قرآن نياز دارد و بايد با قرآن مأنوس باشد و قرآن در گوشت و پوستش رسوخ كند . كامپيوتر كه قادر به اين كارها نيست . وقتي من به زيارت مي روم كامپيوتر كجاست كه مثلاً آياتي مثل آيه تطهير اهل بيت ( عليهم السلام ) ( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا ) را به من يادآوري كند و شان و منزلت اهل بيت را خاطرنشان سازد .
اگر كار را به كامپيوتر واگذار مي كردم ، ديگر نمي توانستم قرآن را دوره كنم . ولي الآن ماهي يكبار قرآن را دوره مي كنم ، چون حفظ هستم و از هر فرصتي مي توانم براي قرائت آيات الهي استفاده كنم .
* بعضي افراد حافظه خوبي ندارند و حتي نمي توانند چند آيه را حفظ كنند . به نظر شما اين افراد چطور مي توانند كل قرآن را حفظ كنند ؟
* مگر حفظ قرآن حافظه مي خواهد ؟ من از روي تجربه شخصي خود به اين نتيجه رسيدم كه حفظ قرآن نبوغ نمي خواهد ، چيزي كه مي خواهد حوصله و پشتكار است . پاكستان كشوري است كه زبان آن اردو است و دو برابر ايران جمعيت دارد . اما يك ميليون نفر از جمعيت آن كه معمولاً حافظه عادي هم دارند ، حافظ قرآن هستند و قاعدتاً ايران كه نصف پاكستان جمعيت دارد ، بايد حداقل نصف آن يعني 500 هزار نفر حافظ قرآن داشته باشد .
* چرا ما نتوانسته ايم به آن حد نصابي كه شايسته كشورمان است برسيم ؟
* مطابق عرف در ايران ، اين قدر كه براي گرفتن ديپلم يا ليسانس تأكيد مي شود ، براي فراگيري و حفظ قرآن تلاش نمي شود . متأسفانه هنوز اين احساس به وجود نيامده كه ما خود را ملزم به حفظ قرآن بدانيم . مسلماً اگر در اين مورد هم تلاش كنيم به راحتي و بدون فشار ، حفظ قرآن در مدت چهار سال امكان پذير خواهد بود .
* واقعا به همين راحتي است كه شما مي گوييد ؟
* به همين راحتي ! من به شما قول مي دهم اگر كسي حداقل روزي نيم ساعت وقت به اين كار به اين ترتيب كه ربع ساعت را به تكرار محفوظات قبلي و ربع ساعت را به حفظ
|
617 |
|
آيات جديد بپردازد در مدت حداكثر چهار سال قرآن را حفظ خواهد كرد . راستش را بخواهيد من هم آن اوايل كه در آرزوي حفظ قرآن بودم ، يك نوع ترس بي مورد داشتم . اما وقتي اين باور و انگيزه در من ايجاد شد و پشتكار به خرج دادم ، موفّق شدم . به هر حال حفظ قرآن نياز به انگيزه قوي دارد كه انسان آن را آغاز كند و با انگيزه قوي تر ادامه دهد .
* نخستين سفر حج شما در چه سالي بود ؟
* سال 73 براي اولين بار رتبه دوم مسابقات كشوري اوقاف را به دست آوردم و براي سال بعد يعني سال 74 به سفر حج آمدم . اين سفر ناشي از آن مسابقه قرآني بود .
* شما هم در زمينه تحصيلات دانشگاهي در يكي از مشكل ترين رشته ها ، تا بالاترين درجه علمي را طي كرده ايد و هم در زمينه هاي قرآني به رتبه هاي چشمگيري رسيده ايد . دليل اين موفقيت را چه مي دانيد ؟
* بزرگترين اثري كه قرآن در زندگي هر فرد و خصوصاً جوانان دارد ، اطمينان قلبي و كمك به طي مدارج تحصيلي است . من از وقتي كه با قرآن مأنوس شدم ، در هيچ امتحاني استرس نداشتم . من در همان سال چهارم دبيرستان كه براي كنكور هم درس مي خواندم ، نصف قرآن را حفظ كردم و نصف ديگر را طي دو سال بعد .
بنابراين به نظر من جوانان با قرآن به آرامش مي رسند . ( الا بذكر الله تطمئن القلوب ) . در آينده هم بنا دارم ، تفسير قرآن را دنبال كنم تا به صورت عميق تري معناي آيات را دريافت كنم . وقتي قرآن مي خوانيم ، آيات با ما حرف مي زنند ، امر به معروف مي كنند و واقعاً در چنين شرايطي آدم مي تواند خود را ارزيابي كند . قرائت قرآن در اصلاح كجيها و نادرستيها هم بسيار مؤثر است .
* فضاي معنوي خانواده چه تاثيري بر شما داشته است ؟
* در قديم مكتب خانه داير بود . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كه مراسم قرآني رونق گرفت ، آموزش و حفظ قرآن به مساجد كشانده شد و توسعه بيشتري يافت . عموي پدر من مكتب دار بود و خيلي از افراد محلي را ايشان با قرآن آشنا كرد . اين آخرها كه پير و بازنشسته شده بود ، من تكي پيش ايشان مي رفتم . طي سالهاي 63 و 65 روخواني و ختم
|
618 |
|
قرآن را پيش ايشان تمام كردم . پدر بزرگ پدرم هم مكتب دار بوده است . دايي ام نيز از قاريان قرآن است كه تجويد را به صورت پراكنده از ايشان ياد گرفتم . همچنين صوت و لحن را نيز از ايشان آموختم . علاوه بر اين از محضر استاد عبدالله زاده كه از اساتيد قرآن بوشهر است ، مطالبي را فرا گرفتم .
* حضور در اينجا و فضاي معنوي سرزمين وحي چه تاثيري در انس بيشتر شما با قرآن داشته است ؟
* اينجا مهبط وحي خداست . هر كجا مي روم آياتي به ذهنم مي آيد . مثلاً وقتي مي خواهم وارد حرم نبوي شوم ياد آيه 53 سوره احزاب مي افتم ، هنگامي كه به احد مي روم ياد آيه 143 سوره آل عمران مي افتم كه قرآن مسلمانان را سرزنش مي كند كه چرا پيامبر را رها كرديد وقتي به محل جنگ خندق مي روم ياد سوره احزاب آيه 20 مي افتم و زماني كه به مسجد ذوقبلتين مي روم ياد آيه 141 سوره بقره مي افتم . بنابراين جاي جاي مكه و مدينه مرا در تاريخ اسلام فرو مي برد كه هرگز اين فرو رفتن و بيداري ذهن با « سرچ » و جستجوي كامپيوتري امكان پذير نيست .
* چه توصيه اي براي ترويج بهتر حفظ قرآن در كشورمان داريد ؟
* كار جالبي در عربستان شده و آن اين است كه صداي منشاوي را كه يك آيه خوانده و پس از وي يك كودك آن آيه را تكرار مي كند بر روي كاست ضبط كرده اند ، توصيه ام اين است كه در ايران از اين گونه روشها كه براي كودكان هم جاذبه دارد ، استفاده كنند و بدانند مورد استقبال نيز قرار خواهد گرفت . . . .
|
619 |
|
انس با قرآن با عشق آغاز و با پشتكار ادامه مي يابد ( 1 )
داود جعفري قاري برجسته قرآن از جمله افرادي است كه در منطقه جنوب شهر تهران پرورش يافت . جعفري معتقد است اين منطقه به لحاظ تعداد قاريان برجسته اي كه تقديم جامعه كرده است ، با هيچ منطقه ديگري از كشور قابل مقايسه نيست .
عباس امام جمعه ، حسين سعيديان ، حاج علي گرجي ، حاج مسعود گرجي ، حاج محمد كرماني ، مهدي تاجزاده ، حسين سبزعلي ، امين پويا ، رضا جوشقاني كه از برترين قاريان قرآن كشور محسوب مي شوند ، در همين محيط رشد و نمو يافتند و توانستند ميدان شهيد هرندي فعلي و ميدان غار سابق را به عنوان يكي از مهمترين قطبهاي قوي قرائت و حفظ قرآن كريم ، ثبت كنند .
داود جعفري داراي دهها رتبه برتر قرائت قرآن در كشور از جمله نفر پنجم مسابقات قرائت قرآن اوقاف در سال 81 و نفر اول مسابقات قرائت قرآن هندوستان در سال 81 است . وي هم اكنون در مسجد نور ميدان فاطمي به كارهاي فرهنگي و قرآني اشتغال دارد . داود جعفري داراي مدرك كارشناسي طراحي صنعتي از دانشگاه تهران است . وي در كنار قرآن ، به امر ورزش نيز اهتمام داشته است . به طوري كه در سال 1367 در وزن « سه » رشته تكواندو به عنوان قهرمان نوجوانان كشور برگزيده شد و كمابيش ورزش را به عنوان پرورش جسم و قرآن را به عنوان پرورش روح در دستور كار خود دارد .
متن گفت و گوي داود جعفري قاري برجسته قرآن با نشريه زائر را در ذيل مي خوانيد :
براي اولين بار چگونه جذب قرائت قرآن شديد ؟
در دفتر مدرسه ايستاده بودم كه مرحوم حاج عبدالله مداح كه بعدها به فيض عظيم شهادت نائل آمد ، از طرحي سخن مي گفت كه بر اساس آن ، دانش آموزان رتبه اول هر كلاس در صورتي كه در كلاسهاي قرآن شركت كنند و در مسابقه برگزيده شوند ، نفر اول آنها مي تواند برنده يك دوچرخه شود . من گرچه تا قبل از آشنايي با قرآن ، درس نمي خواندم و به بركت قرآن بعداً درسخوان شدم ، به عشق آن دوچرخه ، اصرار كردم كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر شماره 15 .
|
620 |
|
من هم وارد اين دوره شوم . در اين دوره كه با عنوان 50 هفته با قرآن نامگذاري شده بود ، داغ دوچرخه به دلم ماند و دوچرخه به فرد ديگري به نام محمد آزمايش رسيد ! اما اين جلسات براي من آغازي براي شركت در جلسات قرآن بود . با اين كه مسابقه تمام شد ، اما جلسات قرآن ادامه يافت و من همچنان در آن شركت مي كردم . رفته رفته جذب جلسات هفتگي قرائت قرآن شدم . حاج حسين سبزعلي حوالي ميدان محمديه جلسات قرآن داشت و از قبل نيز ايشان را مي شناختم . در آن جلسات بيش از 80 نفر از دانش آموزان شركت كرده بودند . من هم جلسات قرآن را ادامه دادم تا در نهايت به لطف الهي توفيق به دست آوردم .
گام نهادن در راه قرائت قرآن در روزهاي اول و روزهاي آخر آن چه تفاوتي با يكديگر دارد ؟
گام نهادن در وادي قرآن در مراحل اول شايد براي كساني مقداري سنگين و سخت باشد و چنين تصور كنند كه خسته كننده و كسالت آور است . اما به تدريج براي او شيرين و آسان مي شود . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايند : « هركس جوان باشد و در پي يادگيري و آموزش قرآن باشد ، قرآن با گوشت و خون او مخلوط مي شود . » روزهاي اول علي الظاهر سخت است . زيرا همين كه مي بيند قاريان زيبا مي خوانند و او نمي تواند مثل آنها بخواند ، دلشكسته و نااميد مي شود ! اما بايد در اين راه تمرين و ممارست كند تا موفق شود .
قرائت قرآن استقامت مي خواهد و در اين صورت نتيجه بخش خواهد بود . به تدريج حبّ قرآن در دل آدم شعله ور مي شود و در دل مي نشيند . خوشبختانه بعد از گذشت مدت زمان كوتاهي ، آدم به قدري علاقمند مي شود كه ديگر دوست ندارد از قرآن جدا شود .
برداشت شما از قرائت قرآن چيست ؟
قرآن كريم دو وجه دارد . يك روي آن علي الظاهر خطوطي است كه ديده مي شود . اما روي دوم و اصلي آن عشق ، حس و حال ، صفا ، زيبايي و بسياري از كمالات اثربخش ديگر است . يك وقت ما از يك راديو دو موج كه با باطري قلمي و شارژي كار مي كند ، استفاده مي كنيم و وقتي تمام شد ، از برق براي شارژ باطريها استفاده مي كنيم . وقت ديگر اين است كه خود تبديل به انرژي شده و برق توليد مي كنيم . جلسات اوليه قرائت قرآن مثل شارژ كردن باطري است ، ولي رفته رفته قاري عضوي از آن انرژي عظيم مي شود .
|
621 |
|
مصونيت سازي فرهنگي در سايه تلاوت با تدبر قرآن ( 1 )
تأكيد بر قرائت قرآن در ايامي كه در مكه مكرمه و مدينه منوره به سر مي بريم از جمله مسائلي است كه بارها از سوي بزرگان دين مورد توجه قرار گرفته است ، براي روشنتر شدن موضوع ، باب گفت و گويي را با يكي از كارشناسان مسائل قرآني باز كرده ايم . آنچه در ذيل مي آيد مشروح مصاحبه ما با استاد سيد مهدي فاطميان از حافظان كل قرآن كريم است كه از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد .
مسلمانان براساس چه مشتركاتي مي توانند به توصيه هاي قرآني در مورد ضرورت وحدت و يكپارچگي عمل كنند ؟
مسلمانان جهان در سايه اشتراكات فراواني مي توانند از مباحث تفرقه آميز جلوگيري كنند و دست در دست هم امت واحده را تشكيل دهند . چنانچه خدا در قرآن سوره مباركه انبياء ، آيه 92 فرموده : « اين امت شما است كه امتي يگانه است و من پروردگار شما هستم ، پس مرا بپرستيد . » همچنين ما همه يك قبله واحد داريم كه به سمت و سوي آن نماز مي خوانيم و اين نص صريح قرآن است ، سوره مباركه بقره ، آيه 144 آنجا كه مي فرمايد : « آري توجه و درخواست تو را به آسمان مي بينيم ، اينك روي تو را به قبله اي كه از آن خشنود شوي مي گردانيم ؛ پس روي به سوي مسجدالحرام آور و هرجا كه هستيد رويتان را بدان سو كنيد . »
بنابراين تأكيد قرآن و همين طور علماي دين از شيعه و سني بر اين است كه ما از تفرقه و جدايي پرهيز كنيم . شما مي بينيد در نماز جمعه هايي كه در دو سرزمين مقدس مكه و مدينه خوانده مي شود خطباي جمعه هم بر اين نكته تأكيد مي كنند كه همه مسلمانان باهم مشتركاتي دارند و كسي كه خدا را قبول دارد و شهادت بر رسالت حضرت ختمي مرتبت مي دهد و به يك قبله نمازمي خواند او را نبايد تكفير كرد . اين دستور صريح قرآن است كه در سوره مباركه آل عمران ، آيه 103 آمده است : همگي به رشته الهي درآويزيد و پراكنده نشويد و نعمت خداوند رابر خود ياد كنيد » و باز هم در آيه 105 همين سوره مي فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 21 .
|
622 |
|
« همانند كساني نباشيد كه پس از آن كه روشنگريها فرا راهشان آمد پراكنده شدند و اختلاف يافتند و اينان عذابي سهمگين دارند . » اين همه تأكيدات ، اهميت وحدت و يكپارچگي را ميان مسلمين بيشتر مورد توجه قرار مي دهد .
چگونه مي شود در سايه تلاوت قرآن به باطن حج پي برد ؟
در طول زندگي آدمي در صورت داشتن شرايط فقط يكبار حج بر او واجب ميشود . البته ممكن است كساني باشند كه با داشتن شرايط ، چند بار اين توفيق نصيبشان شود . الحمدلله ما اين سعادت را پيدا كرده ايم كه امسال به سفر حج بياييم . توفيقي كه خيليها آرزوي دستيابي به آن را داشتند . حال كه به اين مكان شريف آمده ايم آيا شايسته است در حين اين سفر اغلب ساعات را به امور و كارهايي بپردازيم كه در وطنمان هم مي توانستيم انجام دهيم . آيا بهتر نيست از فضاي معنوي مكه و مدينه استفاده مطلوبتري بكنيم ؟ يكي از بهترين اعمالي كه ما مي توانيم در اين زمان و مكان انجام دهيم تلاوت قرآن است . خداي تعالي به پيامبر خاتم ( صلي الله عليه وآله ) توصيه كرده است كه قرآت تلاوت كند و به مردم رسالات و پيامهاي الهي را ابلاغ كند . ما هم كه قرآن مي خوانيم در واقع همان پيامها و رسالات را دريافت مي كنيم و به عبارت ديگر با تلاوت قرآن آنچه را كه پيامبر در پي ابلاغ آن بود ، استمرار پيدا مي كند . البته منظور از قرائت قرآن ، خواندن همراه با تدبر است . اين نحوه قرآن خواندن ما را از بسياري از تهاجمات فرهنگي به شكل هاي گوناگون سمعي و بصري و نوشتاري كه در حال انتشار است ، مصون مي كند .
چرا اين همه راجع به ختم قرآن در مكه مكرمه تأكيد شده است ؟
انسان هميشه مي تواند گرفتار تمايلات و آداب و رسومي باشد كه اجتماع بر او تحميل مي كند ، مثل توجه به چيزهايي كه داراي زرق و برق و جاذبه است اما خيلي هم ضرورتي براي ما ندارد . ما بايد تلاش كنيم تا در رفتار و كردارمان از شيوه صالحان پيروي كني . تلاوت قرآن در اين زمينه مي تواند بسيار چاره ساز باشد . از ديگر نكات قابل توجه اين كه غير ثوابي كه از تلاوت قرآن در اين فضاي معنوي نصيبمان مي شود ، تداوم قرائت آن باعث مي شود تا در لحظات و ساعاتي كه با قرآن هستيم ، خود به خود به چيزي ديگري كه ما را از ياد خدا و ادب در جوار كعبه و مسجد الحرام باز مي دارد ، توجه نكنيم .
|
623 |
|
تدبر در قرآن و عمل به رهنمودهاي آن ( 1 )
ابوالفضل نازدار متولد 1339 از قاريان برجسته جمهوري اسلامي ايران است كه از سنين كودكي به آموزش و فراگيري قرآن پرداخت و در اين راه به اخذ دكتراي افتخاري از انجمن دارالقرآن محمدي مشهد مقدس و همچنين دكتراي افتخاري از موسسه تعاليم قرآن افغانستان مفتخر شد . وي دارنده رتبه اول دانش آموزي قرائت قرآن در سال 51 ، نفر اول مسابقات سازمان تبليغات اسلامي استان خراسان در سال 67 ، نفر اول مسابقات قرائت قرآن نيروهاي نظامي و انتظامي اصفهان در سال 1361 ، نفر اول مسابقات قرائت قرآن اوقاف در استان خراسان در سال 1380 نفر اول مسابقات بين المللي قرائت قرآن در پاكستان ( سال 73 ) و سرانجام رتبه اول مسابقات بين المللي قرائت قرآن افغانستان در سال 1383 است .
با وي گفت و گويي ترتيب داده ايم كه در پي مي آيد :
اولين جرقه ها براي جذب شدن به قرائت قرآن چگونه در شما زده شد ؟
پدرم حاج عباسعلي نازدار از اساتيد قرائت قرآن در سطح كشور بود . به طور طبيعي بر اثر تربيت او من هم به اين راه كشيده شدم . جلسات قرائت قرآن صبحهاي جمعه در مشهد مقدس برگزار مي شد و من هم در اين جلسات كه به جلسه سجاديه معروف بود شركت مي كردم . سرپرست اين جلسه براي قرائت قرآن ، بسيار تشويق مي كرد و همين تشويقها ، مرا بيشتر به سمت قرآن سوق داد . در سن 9 سالگي ، سرپرست اين جلسه اولين جايزه را كه يك حوله و يك مسواك بود ، به من داد كه قطعا در تشويقم به ادامه اين راه در آن سالها موثر بود . پدرم نيز همچنان مرا تشويق مي كرد .
از چه سالي وارد مسابقات حرفه اي قرائت قرآن شديد ؟
از سال 1361 .
جنابعالي به عنوان يك قاري معمولا چه ميزان ختم قرآن داريد ؟
لااقل تلاش مي كنم هر دو ماه يكبار قرآن را ختم كنم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 29 .
|
624 |
|
آيا براي حفظ قرآن هم تلاش مي كنيد ؟
از هر جزء تعدادي از آيات و سوره ها را حفظ هستم ولي به صورت رديف و پشت سرهم ، تمام قرآن را حفظ نيستم . در مجموع حدود 18 جزء از قرآن را حفظ كرده ام و ان شاءالله تصميم دارم كل قرآن را حفظ كنم .
به نظر شما قرائت قرآن چه اثري روي زندگي شخصي و اجتماعي يك فرد مي گذارد ؟
قرآن ( شفاء و رحمة للمؤمنين ) است . لذا انس با قرآن آدمي را در جرگه مومنين و افراد مورد رحمت قرار مي دهد . قاري قرآن در صورتي كه با قرآن انس و الفت پيدا كند ، اخلاق قرآني پيدا كرده و مناسبات بهتري با اعضاي خانواده خود ، فرد فرد جامعه و محيط اجتماعي پيدا مي كند . معمولا هم كساني كه با قرآن الفت پيدا مي كنند ، در ميان مردم از عزت و احترام برخوردار مي شوند كه اين نيز از بركات قرآن است .
چگونه به سفر حج مشرف شديد ؟
من براي اولين بار است كه به سفر حج تمتع آمده ام و اين سفر نيز از بركات قرآن بود . قبل از اين سفر ، مسابقه اي بين قاريان منتخب در سراسر كشور صورت گرفت و بنده توانستم در اين مسابقات رتبه كسب كنم و از اين طريق براي اين سفر انتخاب شدم .
جنابعالي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي هم قاري قرآن بوديد و تا جايي كه اطلاع داريم سال 1351 در بين دانش آموزان رتبه كسب كرديد . به نظر شما جلسات قرائت قرآن بعد از پيروزي انقلاب اسلامي چه تحولاتي يافته است ؟
من در سن 12 سالگي و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در بين دانش آموزان رتبه كسب كردم . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي دانش قاريان رشد چشمگيري يافته است به طوري كه مي بينيم اكثر قاريان با صرف و نحو ، تجويد و مقامهاي موسيقي « لحن و صوت » آشنايي نسبتا زيادي پيدا كرده اند ولي قبل از انقلاب اسلامي اين گونه نبود .
برگزاري مسابقات قرائت قرآن و خصوصا دعوت از قاريان خارجي علي الخصوص قاريان مصري و تلاوتهاي ايشان نيز توانسته است در بين قاريان كشورمان ، انگيزه هاي
|
625 |
|
بسياري را به وجود آورد و ان شاءالله روزي خواهد رسيد كه بسياري از قاريان ما همتراز و بالاتر از قاريان مصري قرآن را تلاوت كنند .
قرائت قرآن در سرزمين وحي چه حسي در شما ايجاد مي كند ؟
انس با قرآن در اين سرزمين معنويت و نورانيت قلب و تقويت بنيه معنوي را در پي دارد . خدا را شاكرم كه در مسجد ، منبر ، مرقد و روضه حرم نبوي كه همه جا رنگ و بوي پيامبر را دارد و در محلي كه با دستان مبارك آن حضرت ، سنگ نخست اين بنا نهاده شده ، حضور پيدا كرده و قرآن را تلاوت مي كنم . طبيعتا نوعي احساس وجد و سرور دروني در آدم ايجاد مي شود كه قابل توصيف نيست ، ولي بسيار دلپذير و آرامش بخش است .
توصيه شما به حافظان و قاريان قرآن چيست ؟
كاملاً ضروري است افرادي كه قرآن را ختم مي كنند ، حتماً بعد از چند مرحله ختم ، معناي دقيق آيات را هم مطالعه كنند و بعد به كتابهاي تفسير قرآن مراجعه كنند . مسلما قاريان از اين طريق بيشتر جذب قرآن شده و روز به روز مطالب جديدتري از اين معجزه الهي خواهند آموخت . قاريان قرآن در چنين شرايطي متوجه خواهند شد كه قرآن درياي بيكران علم و معرفت و كتاب انسان سازي است . در خود قرآن هم تأكيد شده است كه « افلا يتدبرون القرآن » آنچه مهمتر است اين كه با مفاهيم و مباني قرآن آشنا شده و به رهنمودهاي آن جامه عمل بپوشانيم .
شما به عنوان يك قاري چه توصيه اي به جوانان داريد ؟
براي من مقداري ثقيل است كه مي بينم برخي از دختران و پسران جوان به اندازه اي كه دنبال كلاسهاي هنري و موسيقي و كارهايي از اين قبيل مي روند كه متاسفانه برخي از آنها هم سر از مجالس لهو و لعب در مي آورند و موجب دردسر براي والدين خود مي شوند ، دنبال آموزش و فراگيري قرآن كريم نيستند . اينك كه بحمدالله به بركت نظام جمهوري اسلامي ايران جلسات قرائت قرآن در سراسر كشور زيادتر شده و اساتيد قرآن افزايش يافته ، خوب است به ويژه جوانان از اين فرصت استفاده كرده و با تمسك به قرآن ، خود را از افتادن به گرداب ضلالت و گمراهي نجات دهند .
|
626 |
|
آنجا كه قرآن تلاوت شود محل رفت و آمد فرشتگان است ( 1 )
مهدي تاجزاده متولد سال 1357 ، ( سال پيروزي انقلاب اسلامي ) و بدون ترديد از استادان ممتاز و برجسته قرائت قرآن كشورمان است . كسب رتبه هاي نفر اول مسابقات بين المللي قرائت قرآن دانش آموزان جهان در هتل آزادي تهران ( سال 1372 ) ، نفر دوم مسابقات سراسري ثامن الأئمه ( سال 1379 ) ، نفر اول مسابقات قرائت قرآن دانشجويان سراسر كشور ( سال 1380 ) ، نفر دوم مسابقات سراسري قرآن و عترت ( سالهاي 78 و 80 ) ، نفر اول مسابقات قرائت قرآن سازمان اوقاف و امور خيريه ( طي سالهاي 78 ، 80 و 81 ) و نفر اول مسابقات بين المللي تونس ( در سال 1381 ) تنها بخشي از اين كارنامه افتخارآميز او است . وي داراي مدرك مهندسي عمران ، و در يك خانواده قرآني رشد و نمو يافته است .
اولين كساني كه شما را با قرآن آشنا كردند چه كساني بودند ؟
اولين استاد مادرم بود . ايشان استاد قرآن بود و در سنين پنج شش سالگي كه ما را با خود به جلسات قرآن مي برد ، خواندن حمد و سوره ، وضو گرفتن و تيمم را آموزش مي داد . مادرم در اين زمينه دَين بزرگي به گردنم دارد . بعد از ايشان حاج حسين سبزعلي استاد قرآن نقش مهمي در آموزش من داشتند و انصافاً از همان كودكي در تعليم قرآن دست و بال مرا گرفتند . استاد سبزعلي از نادر قاريان مسن است كه تلاوتهايش همچنان زبانزد عام و خاص است . معمولاً قارياني كه به سن 45 تا 50 سال و بالاتر مي رسند ، ديگر نمي توانند چون گذشته تلاوت قرآن داشته باشند . استاد سبزعلي شوهر خاله من بود و مرا با خود به جلسات قرآن مي برد . قرائت قرآن را تشويق مي كرد و جايزه هم مي داد .
تا جايي كه اطلاع داريم ، جلسات استاد سبزعلي ، جلسات بابركتي بوده است و بسياري از قاريان ممتاز كشور نزد ايشان آموزش ديده اند ؟
همين طور است . ايشان در حسينيه علي بن موسي الرضا روبروي مسجد قنات آباد حوالي ميدان محمديه كلاس قرآن داشت و اتفاقاً از سراسر تهران ، حضرت عبدالعظيم ، آرياشهر ، افسريه و دروازه غار سابق ( شهيد هرندي ) هم در اين جلسات شركت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 30 .
|
627 |
|
مي كردند . من هم از افسريه در اين جلسه شركت مي كردم . مسابقاتي كه استاد سبزعلي برگزار مي كرد ، معتبر بود و به همين دليل كساني كه در آن جلسات و مسابقات شركت مي كردند ، بعدها توانستند مقامهايي در قرائت قرآن به دست آورند .
از ديگر جلساتي كه شركت مي كردم ، جلسات استاد ثابتي ، دايي بنده بود كه در آب منگل تهران در ماه مبارك رمضان تشكيل مي شد و ايشان در آنجا نكات تجويدي را دقيقاً به من آموخت .
از چه سالي و چگونه وارد عرصه حرفه اي قرائت قرآن شديد ؟
با تشويقهاي مادرم و استاد سبزعلي و استاد ثابتي به تدريج سطح قرائت خود را بالا بردم تا اين كه در سال 1368 كه قاريان مصري به ايران آمده بودند ، بنده به عنوان قاري افتخاري در هتل لاله تهران تلاوتي داشتم كه مورد استقبال استاد غلوش و بسيوني قرار گرفت . در اين جلسه به شدت مورد تشويق قرار گرفتم و از آن زمان بود كه سطح قرائت بنده تغيير يافت و رو به صعود رفت ولطف خداوند ، بيشتر شامل حال من گرديد .
آشنايي با قرآن چه تاثيري روي زندگي خانوادگي شما داشته است ؟
علاوه بر تاثيرات فراوان مادي و معنوي ، من با الهام از قرآن ، در 20 سالگي ازدواج كردم و اين ازدواج باعث شد تا همسرم نيز بتواند پس از ازدواج ، كل قرآن را حفظ كند .
آيا خودتان هم حافظ قرآن هستيد ؟
فعلاً ده جزء قرآن را حفظ هستم و ان شاءالله بنا دارم كل قرآن را حفظ كنم .
همان گونه كه اطلاع داريد حج سال 83 را به عنوان سال قرآن نامگذاري كرده اند ، برداشت شما از اين نامگذاري چيست ؟
به نظر من و هر قاري ديگر كه وارد مراسم سياسي عبادي حج مي شود ، هرسال ، سال قرآن است و بلكه هر روز ما بايد روز قرآن باشد . منتها وجه تسميه سال قرآن اين است كه به اين مسأله توجه بيشتري صورت گيرد . اميدواريم با قرآن زندگي كنيم و با قرآن بميريم و در دنيا و آخرت با قرآن محشور باشيم . شما اگر به اتاقهاي قاريان قرآن سر بزنيد ، از هر اتاق نواي قرآن به گوش مي رسد . براي قاريان هر شب ، هر روز و هر ساعت متعلق به قرآن است .
|
628 |
|
معمولا جوانان به دلايل مختلف دير ازدواج مي كنند . شما كه در سن 20 سالگي ازدواج كرديد در اين باره چه توصيه اي به آنها داريد ؟
من با دست خالي و با الهام از قرآن ، ازدواج كردم . جوانان اين حديث معروف « من ترك التزويج مخافة الفقر فقد اساء الظنّ الله » را به ياد داشته باشند . قرآن كريم نيز به جوانان وعده داده كه اگر ازدواج كنند ، خداوند از فضل خود آنها را بي نياز خواهد كرد . ( ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله ) ( نور ، آيه 30 )
من واقعاً آثار اين آيات و احاديث را در زندگي شخصي لمس كردم . در حالي كه از لحاظ مالي بضاعت چنداني نداشتم ، خمس خود را حساب كردم و به سفر حج رفتم و پس از بازگشت در حالي كه در سال اول دانشگاه مشغول تحصيل بودم ، ازدواج كردم و مشكل حادي هم پديد نيامد . سختي و فشار ممكن است در زندگي هر كسي وجود داشته باشد ، اما راه حل آن ازدواج نكردن نيست . خداوند در امر ازدواج بركات زيادي قرار داده است كه اگر به قرآن عمل كنيم ، آن بركات بر ما نازل مي شود .
جنابعالي در امر تدريس قرآن ورزشكاران نيز فعاليتهايي داريد . در اين بار نيز قدري توضيح دهيد ؟
من خودم مدتي جودو كار مي كردم و مسؤول دارالقرآن بسيج ورزشكاران بودم و در المپيك نيز براي تكواندوكارها مسائل قرآني را مي گفتم . يا مثلاً واليباليستهاي كشورمان هم اكنون در مكه حضور دارند و آقاي يزداني خرم پيام داده بود كه كلاسهاي قرآن را حتماً برگزار كنم . انصافاً فدراسيون واليبال در اين زمينه خوب كار و پيشرفت كرده است . كلاس قرآن ورزشكاراني كه به اردو مي آيند نيز ، با من است .
كساني كه با ورزش سروكار دارند ، بايد حداقل هفته اي يكبار ، روح خود را با قرآن آرامش بخشند .
آثار و بركات قرائت و فهم قرآن كريم چيست ؟
ما از طريق تلاوت آيات قرآن و عمل به آن مي توانيم خود را به سرچشمه فيض الهي متصل كنيم . من خيلي دوست داشته و دارم كه علاوه بر ختم قرآن ، حفظ و تفسير قرآن را هم دنبال كنم . حضرت امام خميني ( رحمه الله ) به مرحوم حاج سيد احمد آقا گفته بودند : « اگر قرآن
|
629 |
|
مي خوانيد ، معني آن را بفهميد ، اين گونه قرآن خواندن ثواب زيادي دارد » . البته نگاه به آيات قرآن اگر آن را نخوانيم و تلاوت نكنيم ، نور چشم را زياد كرده و به انسان آرامش مي دهد و مثل نگاه به كعبه ثواب بسيار دارد .
به نظر شما فضاهاي آموزشي و قرائت قرآن تا چه حد در كشور وجود دارد و چه توصيه اي در اين زمينه به مردم داريد ؟
البته در طول سالهاي گذشته در اين زمينه شاهد پيشرفتهايي بوده ايم ولي در عين حال به نظر من خيلي مناسب است . اگر كسي منزل خصوصي دارد ، بخشي از آن را به قرائت قرآن اختصاص دهد ، اگر كسي تمكن مالي دارد و مي تواند محلي را خريداري كرده و به تلاوت قرآن اختصاص دهد ، در اين كار درنگ نكند و از اين طريق ، كودكان ، نوجوانان و جوانان را به سمت قرآن جذب كند . به هر حال محلي كه قرآن در آن تلاوت شود ، محل رفت و آمد فرشتگان است و به طور حتم ، منزل و اموالي كه در راه تلاوت قرآن مورد بهره برداري قرار گيرد ، بسيار پربركت مي گردد .
آيا به عنوان نمونه مي توانيد از چنين محلي نام ببريد ؟
بله . يكي از تالارهاي خيابان پنجم نيروي هوايي متعلق به فردي به نام لاريجاني بود و ايشان در ابتدا يكي دو ماه طبقه سوم آن را به دارالقرآن اختصاص داد و استاد داود جعفري در آنجا به تعليم قرآن پرداخت . اين جلسات قرآن در آن تالار پا گرفت و به تدريج آنجا تبديل به دارالقرآن دائمي وابسته به آن تالار گرديد . وقتي مرحوم لاريجاني از دنيا رفت ، پسرهاي او باور نمي كردند كه چنين تشييع جنازه اي از او صورت گيرد . در تشييع جنازه او بسياري از قاريان و حافظاني كه در دارالقرآن او قرآن را فرا گرفته بودند ، حضور يافتند و قرائتهاي قرآني هم كه در مراسم ختم و بزرگداشت او صورت گرفت ، قرائتهاي درجه يك بود كه در مراسم مشابه خوانده نمي شود . اميدوارم همه اينها براي آن مرحوم كه خدا ايشان را رحمت كند ، باقيات صالحات باشد و ايشان همچنان با قرآن محشور باشند . خوشبختانه دارالقرآن ايشان همچنانبرقراراستوبيترديدآثارآنتاروزقيامتبراي آن مرحوم باقي خواهد بود .
|
630 |
|
داشتن اخلاق قرآني ( 1 )
حامد شاكرنژاد ، متولد سال 1362 در مشهد مقدس است . او از 6 ـ 5 سالگي ، با قرآن مأنوس بوده است .
زماني كه 13 ساله بود ، در مسابقات بين المللي عربستان ( 75 ـ 1374 ) ، در بين قاريان 75 كشور شركت كننده ، رتبه نخست رشته قرائت و حفظ 5 جزء را كسب كرد . حامد شاكرنژاد ، اكنون ، جزو قارياني است كه توفيق شركت در مراسم حج را دارد . با اين قاري 21 ساله ، درباره تجربياتش و نيز « اخلاق قرآني » گفتگويي انجام داده ايم كه مي خوانيد :
قبل از هر چيز ، بهتر است به سؤال هميشگي پاسخ بدهي : مشوق و استادان اصلي ات در اين راه چه كساني بودند ؟
مشوق اصلي من خود قرآن كريم بود . بعد از آن ، البته پدر و مادرم هم مرا به فعاليت قرآني تشويق كردند و پدرم علاوه بر مشوق ، استادم بود . البته استادان ديگري هم داشتم كه مهمترين آنها ، حاج محمود فرقاني و حاج مجتبي سادات فاطمي بودند .
از خاطرات قرآني ات بگو .
براي من ، همه لحظاتي كه با قرآن هستم ، خاطره و به يادماندني است . همينطور ، ديدارهايي كه هر سال با رهبر معظم انقلاب داريم و در حضور ايشان ، قرآن تلاوت مي كنيم ، براي من لحظات شيريني است . ولي مهمترين و بهترين خاطره اي كه از قرآن دارم و هيچ گاه شيريني آن را فراموش نمي كنم ، حضور در داخل « كعبه » است . آن لحظات ، بهترين لحظات عمر من بود . زماني كه من در مسابقات قرآن عربستان حائز رتبه شدم ، من و چند نفر ديگر از نفرات برتر را داخل كعبه بردند . از داخل كعبه چون كاملاً تاريك بود چيزي زيادي به خاطر ندارم ؛ به جز دو ستون آن . ولي احساسي را كه در لحظات حضور در داخل كعبه داشتم ، به هيچ وجه نمي توانم وصف كنم .
وقتي وارد كعبه شدي و آن احساس خاص را پيدا كردي ، نوجواني 13 ساله بودي .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 32 .
|
631 |
|
برايمان جالب است كه بدانيم در آن حال ، اولين دعا يا دعايي كه كردي چه بود ؟
اولين دعايي كه كردم ، براي سلامتي مقام معظم رهبري بود . بعد از آن براي بقاي نظام مقدس جمهوري اسلامي و سلامتي پدر و مادرم دعا كردم .
رمز اين موفقيت كم نظير را در چه مي داني ؟
رموز موفقيت دو دسته اند : معنوي و مادي . قبل از هر چيز ، توكل به خدا خيلي مهم است . توكل به خدا و سپردن كار به او ، در هر كاري ، شرط است . دوم ، جلب رضاي پدر و مادر است كه اين براي من هم از عوامل موفقيت بود . به نظر من ، هيچ موفقيتي در هيچ رشته و زمينه اي ، بدون رضا ، و به تبع آن ، دعاي خير پدر و مادر محقق نمي شود . دو سال پيش كه به حج مشرف شده بودم ، آقاي حسين رضازاده هم به همراه پدر ومادرشان حضور داشتند . وقتي با پدر ايشان صحبت مي كردم ، چيزي كه براي من جلب توجه كرد ، آن رضاي فوق العاده اي بود كه ايشان از فرزندشان داشتند و براي او دعا مي كردند . اين رضا و دعاي خير ، به نظر من يكي از شرطهاي موفقيت در هر كاري است . اينها از رموز معنوي موفقيت است . اما بعد از اينها ، لازم است كسي كه مي خواهد در زمينه اي پيشرفت كند ، از اسلوب آن پيروي كند . در رشته قرائت قرآن كريم ، فرد بايد سه كار را بكند . اول ، استفاده از استادان خوب براي فرا گرفتن علم قرائت و نكات ريز و درشت آن است . دومين مرحله ، گوش كردن به نوارهاي قاريان نسل طلايي مصر است ؛ نظير استاد مصطفي اسماعيل ، استاد عبدالباسط و بقيه قراء . البته براي اينكه گوش كردن نوارهاي قرائت قرآن مفيد باشد ، لازم است انسان ، هنر « گوش كردن » را هم خوب بداند . سومين كار ، شركت منظم در جلسات قرائت قرآن است . اينجا جايي است كه آدم بايد درس خود را پس بدهد و اشكالات عملي خود را برطرف كند . اگر بخواهيم ببينيم آن دو مرحله چقدر تأثير داشته است ، بايد به جلسات قرآن برويم و در آن ، با حضور استادان باتجربه ، خود را به محك بگذاريم .
براي كساني كه مي خواهند وارد فعاليت قرآني شوند يا شده اند چه توصيه اي داريد ؟
من فكر مي كنم كسي كه مي خواهد در زمينه قرآن ، به موفقيتي برسد ، بايد خود ، اخلاق
|
632 |
|
قرآني داشته باشد . اخلاق قرآني داشتن ، چيزي است كه براي همه واجب است و براي قاريان و حافظان و مفسران قرآن ، واجبتر . فعاليت قرآني مثل هر فعاليت ديگري ممكن است آفتهايي هم داشته باشد كه براي در امان ماندن از آنها ، لازم است قاريان و حافظان قرآن وكساني كه قرآن با نام آنها گره خورده است ، خود ، مأنوس با كتاب خدا و عامل به آن باشند . مثلاً تواضع ، چيزي است كه بايد يك قاري يا حافظ قرآن ، آن را داشته باشد . يا اينكه ، فعاليت قرآني ، به ويژه قرائت قرآن نبايد به صورت شغل در بيايد و از آن تأمين معاش شود . اگر اينطور شد ، آن وقت هم شأن قرآن پايين مي آيد و هم آفتهاي ديگري وارد كار مي شود .
|
633 |
|
تدبر در قرآن سفر حج را معنوي تر مي كند ( 1 )
قرآن محور حج امسال قرار گرفت و به همين مناسبت كاروان قرآني بعثه مقام معظم رهبري رونقي ديگر داشت . ما نيز براي آشنايي هرچه بيشتر خوانندگان نشريه ، گفت و گويي را با سرپرست كاروان قرآن ترتيب داديم . آقاي مصطفي صدرزاده سرپرست كاروان اعزامي كارشناسان قرآني ولايت است . او همچنين مديريت شبكه قرآن سيما را نيز به عهده دارد . متن ذيل ، شرح گفتگوي او با نشريه زائر است كه مي خوانيد :
آقاي صدرزاده لطفاً از فعاليت كاروان قرآني بعثه در حج امسال بگوييد ؟
در حج امسال با توجه به رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب در مورد محور قرار گرفتن قرآن ، فعاليتهاي اين كاروان از جلوه اي ديگر برخوردار بود . طبق برنامه ، هياتي با عنوان هيأت كارشناسان قرآني تحت عنوان ولايت تشكيل شد و اين هيأت به صورت شش گروه پنج نفره با عناوين بقيع ، بشارت ، صفا ، مروه ، عرفات و مشعر از يكديگر تفكيك گرديد . اين نامگذاري با اين هدف صورت گرفت كه به جهت تقدس نام اماكن ياد شده ، كارآيي گروهها مورد توجه بيشتري قرار گيرد .
از جمله اقدامات اين گروهها ، برنامه تلاوت قرآن در مسجدالحرام بود كه همه شب از ساعت 22 الي 30/23 در طبقه فوقاني اين مكان شريف مقابل ناودان طلا صورت مي گرفت و اين كار از جمله موثرترين اقدامات كاروان نوراني قرآن در اين دوره از برگزاري مراسم حج بود . در چنين شبهايي هر يك از حافظان و قاريان اعزامي كاروان قرآني در فضايي معنوي و در كنار ديگر برادران مسلمان خود به تلاوت بخشهاي مختلف كلام الله مجيد مي پرداختند . تأثيرات اين نحوه قرائت قرآن به حدي بود كه زائران غير ايراني بيت الله الحرام بعد از پايان مراسم در حالي كه چشماني پر ازا شك داشتند به اعضاي كاروان قرآن مراجعه مي كردند و درخواست نوار يا سي دي اين برنامه ها را داشتند كه متاسفانه اجابت اين درخواست براي ما در آن شرايط امكان پذير نبود و اي كاش قبل از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 33 .
|
634 |
|
سفر ، مسؤولان امر تدابير خاصي را براي ثبت و ضبط اين فعاليت قرآني اتخاذ مي كردند .
اين برنامه چه مدت به طول انجاميد ؟
برنامه قرائت قرآن در مسجدالحرام تا ايام برگزاري ايام تشريق ادامه داشت و با توجه به فرا رسيدن اين ايام متوقف شد . ما در مجموع تا قبل از تاريخ نه شب برنامه داشتيم و بنا بود بعد از ايام تشريق هم شش شب ديگر اين روال را ادامه دهيم ، اما با عنايت به اينكه بعد از مراجعت حجاج بيت الله الحرام از مني به مكه ، زائران درصدد انجام دادن وظايف واجب خود از قبيل طواف و سعي بودند ، عملاً ادامه برنامه ميسر نشد . در مراسم حج سالهاي آتي اگر بنا است چنين برنامه هايي را ادامه دهيم ، بايد تمام تلاش ما اين باشد كه اقداماتي از اين دست را با برنامه ريزي مشخص و منظم تا قبل از فرا رسيدن ايام تشريق انجام دهيم ، تا توجه بيشتر حاضران در جلسه را معطوف به قرائت و تلاوت قرآن كنيم .
با عنايت به قرآن محوري حج امسال به نظر شما اين توجه در چه برنامه ها و اقداماتي جلوه بيشتري داشت ؟
شكر خدا تلاشهاي زيادي از سوي مسؤولان امر در جهت اجرايي تر شدن اين طرح صورت گرفت كه از جمله مي توان به اقداماتي از قبيل ختم قرآن در برخي از كاروانها و تلاوت قرآن در برخي اماكن مقدس ، از جمله مسجد النبي و مسجد الحرام و بعثه هاي ديگر كشورهاي مسلمان و نصب تراكتهايي با مفاهيم و مضامين قرآني در محل اسكان زائران و برگزاري مسابقات قرآني درنشريه زائر اشاره كرد و البته اين كار جاي تقدير و سپاس فراوان دارد . با اين وجود به نظر مي رسد كه اگر برنامه ريزي دقيقتري قبل از سفر صورت مي گرفت ، امكان بهره برداري معنوي بيشتر از اين اقدامات فراهم مي شد . من فكر مي كنم در سالهاي آينده اگر بنا باشد اين برنامه ها ادامه پيدا كند ، مناسب است قبل از اعزام به حج ، در جلسات متعدد با كارشناسان و افراد خبره صحبت شود و شرح وظايف هر يك از افراد به صورت مشخص و شفاف تبيين و اعلام گردد .
چه پيشنهادي براي بالا رفتن كيفيت بازدهي اعضاي كاروان قرآني داريد ؟
شرايط انتخاب و حضور و نحوه اجراي برنامه توسط اين هيأت بايد با برنامه ريزي
|
635 |
|
دقيق تري صورت گيرد . اعزم گروه فعلي به صورت نامنظم صورت گرفت و افراد به صورت جدا يا دو نفره به حج اعزام شدند . اگر بنا باشد با اين هيأت به صورت يك نهاد مستقل برخورد شود ، بهتر است كه هر سي نفر در يك موقعيت زماني مشخص اعزام شوند . از سويي ديگر داشتن حنجره اي مناسب در طول زمان برگزاري حج ، از جمله عوامل و شرايط مهم موفقيت اين كاروان در طول سفر است . اگر قاري به سبب مسائلي از قبيل سرماخوردگي نتواند به صورت مناسب به اجراي برنامه بپردازد ، كيفيت كار تا حدود زيادي پايين مي آيد . پيشنهاد مي شود هيأت قرآن از بدو ورود به صورت منظم تحت مراقبت پزشكي قرار گيرد تا هر يك از قاريان اين كاروان بتوانند به لحاظ جسماني و فيزيكي ، خود را براي اجراي برنامه به شرايط مناسب برسانند .
نكته ديگر اين كه براي هويت مستقل بخشيدن به اين كاروان مناسب است مسؤولان ، بحث تعليم روخواني و تصحيح حمد و سوره زائران را به اعضاي اين كاروان بسپارند ، چون كارشناسان و قاريان قرآن متخصصان اين امر هستند و مي توانند در اين زمينه موثر باشند .
اگر نكته اي در پايان گفتگو به نظرتان مي رسد ، بفرماييد .
از نشريه زائر تشكر مي كنم و سخنم را با اين شعر به پايان مي رسانم .
اسلام عزيز دفترش قرآن است * * * كشتي نجات و لنگرش قرآن است
حجي كه كند خدا قبول از من و تو * * * حجي است كه صدر و محورش قرآن است
|
636 |
|
حج ، زماني براي تجديد عهد با حضرت ولي عصر ( عج ) ( 1 )
يكي از مسائلي كه در ايام حج ، توجه بسياري از حاجيان را به خود جلب مي كند ، حضور حضرت صاحب الامر ( عجّل الله تعالي فرجه الشريف ) در آيين حج و به ويژه صحراي عرفات است . مناسب ديديم در اين باره و نيز مسائل ديگر مربوط به حج ، با اسماعيل شفيعي سروستاني مدير مسؤول ماهنامه موعود ، نخستين مجله تخصصي كشور درباره مهدويت و امام عصر ( عجّل الله تعالي فرجه الشريف ) گفتگويي داشته باشيم . حاصل اين گفتگو را در زير مي خوانيد :
ابتدا درباره حضور حضرت صاحب ( عج ) در حج به ويژه عرفات توضيحي بفرماييد .
حسب روايات منقول و مكاشفات اولياء الله ، حضرت صاحب الامر ( عليه السلام ) همه ساله در ايام برگزاري حج ، همراه با حجاج در صحراي عرفات حاضر و ناظرند .
قلب حج ، امام زمان ( عج ) است . حج وقت تجديد عهد ، مراجعه به حق ، تهي شدن از خود و انانيت و پيراستن جسم و جان از رجس و پليدي است . از اينرو ، در اين وقت تجديد عهد همگاني با « حجت و ولي عصر ( عليه السلام ) » ، نمي شود قلب عالم امكان در صحن عرفات حضور نداشته باشند . در واقع ، حسب حضور ايشان و تجديد عهد است كه خداوند از روي رحمت ، همه حجاج را پذيرا گشته و مغفرت خود را نصيبشان مي كند .
به نظر شما كدام قسمت از حج را بيشتر بايد قدر دانست ؟
حج مجموعه منفك و مجزا از هم و قطعه قطعه نيست . همه اعمال و اوقات در هم تنيده اند و هر كدام ، وجهي از حج بزرگ را نمودار مي سازند : سير از ظاهر به باطن ، سير از جزء به كل ، سير از استغفار و توبه و انابه به قرب و وصل . عرفات « نقطه اوج » است . رأس قله است . قرب در اينجا است . استغفار در اينجاست . عهد در اينجاست . امام عصر ( عليه السلام ) هم اينجاست . و پس از عرفات است كه در سراشيبي مني و قرباني ، حاجي در زمره محرمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 18 .
|
637 |
|
حرم مستعد مي شود تا هر آرزويي بكند و اميدوار باشد كه پاسخ مي گيرد .
تعريف شما از روح و فلسفه حج چيست ؟
روح و فلسفه حج بازگشت است . راهي براي بازگشت به خيل محرمان راز و اهل حرم . حقيقت و روح حج ، حجت حي خداوند است . چنانكه راز هبوط در ترك اولي بود . راز هبوط در نسيان پيمان و عهد با انسان كامل و خليفة الله بود ، راز قبولي توبه نيز در رجعت و تمسك و توسل به ساحت آل عبا ( عليهم السلام ) است .
به طور كلي وقتي در سراشيبي غفلت و نسيان ، مسلمين ، آلوده به انواع اختلاط و امتزاج و التقاط عملي و فرهنگي مي شوند ، راهي جز « تجديد عهد » ، « تجديد حيات فرهنگي » و « بازسازي آنچه مغفول مانده » ندارند .
گويا خداوند « حج » را عامل و طريق اين تجديد حيات ، نفي طاغوت ، پيراستن ادب و فرهنگ و اعتقاد از اختلاط و امتزاج و التقاط نابه جا و ناحق قرار داده است . فلسفه حج ، پيراسته شدن ، تجديد عهد و ادامه حيات وسير و سلوك در طريق صحيح تحت عنايت حجت حي خداوند است .
ظرفيتهاي فردي و اجتماعي حج كدامند ؟
حج سفره گسترده اي است كه هركس حسب ظرفيت وجودي ، شايستگي و معرفت و آگاهي چيزي از آن برمي گيرد ؛ مثل همان توبه كه از همگان يكسان نيست . عوام الناس از گناه توبه مي كنند . برخي از مكروهات ، برخي از ترك مستحبات و برخي . . . الي آخر .
مشاهده خود در آينه حج ، مشاهده تجلي حق در صحنه حج ، مشاهده فقر و نياز در حج ، مشاهده تجربه همراهي عمومي در مناسبات و معاملات ، مشاهده جمال و كمال حق ، مشاهده بروز و ظهور جلوات رحماني ، مشاهده روح فرهنگ و تمدن اسلامي ، مشاهده نحوه بندگي و نحوه بودن در عرصه خاك ، مشاهده طريق رهايي و بندگي ، مشاهده ترك تعلق و چشيدن لذت ترك خود ، در زمره تجربيات و ظرفيتهاي حج است .
از رفتارهايي كه ايرانيان را به عنوان بارزترين نمونه شيعيان ، از ديگر مسلمانان ممتاز مي كند سخن بگوييد .
ادب و سپاسگزاري دو امر حياتي در ماندگاري است . عموم مردم از اين دو مجرا
|
638 |
|
گزيده مي شوند . مسلمان مؤمن ، با جوانمردي و ادبي كه مخصوص ايرانيان پيرو اهل بيت ( عليهم السلام ) است ، از خود مي گذرد . ديگري را بر خود ترجيح مي دهد . بار بردار ديگران است . كم زحمت و كم توشه است . امنيت آفرين است . تمامي اطرافيان از زبان و قلم و قدم و سوءظن او در امانند ؛ چنانكه « ادب » و سير و سلوك او نماياننده اوست .
حج ، عين افتادگي است ؛ عين عبوديت و بندگي . آن كه در صحن حج خود را كمترين مي بيند ، فقير و محتاج بخشش مي شناسد ، از گستاخي ، از بدزباني و از آزار خلق مي پرهيزد . جز خود ر اشايسته مي بيند و برتر مي شناسد . از تكبر و نخوت و خود برتر بيني و تفاخر به جاه و مال اجتناب مي كند .
چه كنيم كه نور حج در ما باقي بماند ؟
حفظ عهد و نسبت با حجت حق و ذكر نام او در تمامي حالات و آنات و تلاش براي خدمت كردن به او كه بزرگترين و شايسته ترين مردم است براي خدمتگزاري تا ابد الاباد .
امور مهمتر از سوغات و وليمه پس از حج كدامند ؟
بهترين كار ، توشه برداشتن هرچه بيشتر از سفر حج ، سوغات يادها و خاطره ها ، ترويج حج ، ترغيب مردم به گزاردن حج ، بيان اندوخته ها و سپاسگزاري از خداوند و امام حق از طريق داد و دهش مستمر و بروز دادن سخا و جوانمردي در همه حالات است .
|
639 |
|
در راه تحول معنوي همراه با پژوهش مستمر ( 1 )
در بين زائران خانه خدا گاه به چهره هاي مديريتي كشور برخورد مي كنيم كه استفاده از تجارب و دانش و بينش آنها مي تواند به بهبود برنامه ريزيهاي فرهنگي در سفر حج كمك كند . با اين قصد به سراغ آقاي بنيانيان رياست حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي كه از نهادهاي مؤثر فرهنگي در عرصه كشور است رفتيم و نظر ايشان را جويا شديم .
نظرتان را به طور كلي راجع به نحوه برگزاري سفر حج بيان بفرماييد ؟
هر زائر منصفي كه از طريق كاروانها به سفر حج مي آيد متوجه مي شود آنچه در كاروانهاي ايراني مي گذرد ، حاصل تلاش جمع زيادي است كه به صورت فشرده در مكه و مدينه برنامه ريزي شده است . توجه به اين معنا كه در يك كشور بيگانه اين خدمات ارائه مي شود ، ابعاد گسترده فعاليتهاي بعثه و سازمان حج را نشان مي دهد .
در سالهاي اخير بنا به اذعان زائران ، سال به سال مسكن و حمل و نقل ، وضع بهتري
به خود گرفته و شايد همين بهبود مشهود اين مسائل است كه باعث شده در بين اقشار تحصيلكرده اين انتظار به وجود آيد كه چرا به انتظارات معرفتي و معنوي آنها پاسخ
داده نمي شود .
آنچه روشن است اين است كه هر زائري ماهيتاً در جستجوي معنويت بيشتر است . از طرفي نياز جسم از تنوع كمتري برخوردار است . لذا در پاسخ به نيازهاي معنوي با يك طيف گسترده از مسائل روبرو هستيم . از پيرزن و پيرمرد شهري و روستايي گرفته تا جوانان تحصيلكرده و استاد دانشگاه با ذهنيت پيچيده در بين زائران وجود دارند . طبيعي است كه درك همگان از خدمات رفاهي واحد است اما نيازهاي معنوي متفاوتي دارند و ما چاره اي نداريم جز آنكه با ابتكارات خود در اين زمينه ، به اين طيف گسترده از نيازها پاسخ دهيم .
شما چه راه حل عملي را براي اين مسأله پيشنهاد مي كنيد ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 26 .
|
640 |
|
اين مشكلات به ما تكليف مي كند با رويكردي تازه ، و ضمن يك بازنگري همه جانبه ، به تأسيس پژوهشگاهي كه زير نظر بعثه كار كند بپردازيم و موضوع « بازيابي تحول دروني در سفر حج » زمينه اصلي فعاليت آن باشد .
بهترين كمك خداپسندانه براي حجاج تلاش براي ارتقاء برداشت معنوي از سفر حج است چرا كه اين اصلي ترين هدفي است كه هر زائر تعقيب مي كند ، و در اين جهت بايد توجه داشت كه امكانات سخت افزاري در خدمت فرصتهاي معنوي قرار گيرد . اما ما در شرايطي هستيم كه اولويتهاي ما بيشتر مادي است .
در اين ميان نقش روحانيون كاروانها را چگونه مي بينيد ؟
در حال حاضر طيف گسترده اي از توجهات روحانيون به مسائل شرعي است و توجه دارند احكام شرعي مراعات گردد تا خداي ناكرده خللي در اعمال به وجود نيايد . به همين لحاظ شايد كمتر فرصت بحث در خصوص فلسفه حج را داشته باشند . به نظر من مي شود بين روحاني و معين ، نوعي تقسيم كار ايجاد كرد كه به مسائل ديگر هم پرداخته شود . همچنين هميشه در كاروانها افراد مطيع و پرتلاشي هستند كه مي شود از طريق مديريت مشاركتي از آنها در اين زمينه كمك خواست . اين كار البته نياز به آموزش دارد تا ضمن رعايت مرزهاي مسئوليتي مدير و روحاني و زائر ، امور فرهنگي نيز به خوبي اداره شود .
اين مدت ، فرصت بسيار مناسبي براي انتقال مفاهيم معنوي به زائران است كه البته بهره برداري بهتر از اين فرصت نياز به پژوهش و تحقيق مستمري دارد .
به طور كلي ما از طريق حج مي توانيم بر توانايي فكري و معنوي مديران در بخشهاي مختلف كشور بيفزاييم . درواقع از طريق اعزام يك مدير به حج ، به خوبي مي توان او را تقويت معنوي كرد چرا كه مدت زيادي را تحت تاثير فضاي روحاني و معنوي مكه و مدينه قرار مي گيرد .
ما اگر از هر مسؤولي براي خدمت در حج دعوت كنيم بي تأمل لبيك خواهد گفت و همه استعداد خود را به كار خواهد گرفت . لذا به مرور ، بخش زيادي از مديران و كارمندان و فرهيختگان با آمدن به حج بيمه معنوي خواهند شد .
|
641 |
|
شايد بتوان گفت مشكل اساسي توليد انديشه معنوي نيست بلكه در نشر و توزيع انديشه هاي ديني و معنوي است . شما راه حل را در چه مي دانيد ؟
اگر در بازرسيها به جاي تأكيد بيش از حد بر مسائل رفاهي و مصرفي ، به مسائل معنوي هم توجه شود ، تقاضا هم آرام آرام به سمت مسائل معنوي پيش مي رود . در واقع يكي از مشكلات اين است كه ما تقاضاي معنوي را تحريك نمي كنيم . واقعاً چرا هر كارواني به همراه مواد مصرفي و خوراكي ، 100 تا 200 كتاب همراه خود ندارد . ما به طور طبيعي هرگونه هزينه اي را براي امور مصرفي پذيرا هستيم اما راضي به پرداخت هزينه چند جلد كتاب نيستيم . چرا ؟ چون تحول فكري فرع بر تأمين مايحتاج روزمره قرار گرفته است .
با اين حال چه پيشنهاد مشخصي داريد ؟
از همين فرصت مي شود استفاده كرد و از عموم حجاج براي بهتر شدن فضاي معنوي نظر خواهي ، و ايده هاي مناسب را جمع آوري كرد تا بتوان نگاه را تغيير داد . اين كار البته در داخل ايران شدني تر است .
ما در مسائلي چون فضاسازي و بازيابي جنگهاي صدراسلام و وقايع آن عملاً ناتوان مانده ايم در حالي كه خيلي از فضاها را با كمك هنرمندان مسلمان مي شود بازسازي كرد و يا با نور و صدا براي حجاج به معرض نمايش گذاشت . به هر حال از طريق پژوهشهاي جامع بايد دولتهاي اسلامي را به اهميت وجودي تصميمات آنها در جهت گسترش فعاليتهاي فكري و معنوي و همچنين اتخاذ تدابيري در جهت سازماندهي يك بازار اسلامي واقف كرد و به اين ترتيب زمينه هاي بهره گيري هرچه بيشتر و بهتر از حج را در همه زمينه ها فراهم آورد .
|
642 |
|
حج فضايي تعاملي و بي نظير در ارتباطات گروهي ( 1 )
دكتر محمد مهدي محسنيان راد ، از نخستين دانش آموختگان رشته ارتباطات در ايران است . او تاكنون كتابها و مقالات زيادي تأليف كرده است و عضو هيأت علمي دانشكده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق ( عليه السلام ) است . علاوه بر دانشكده مذكور در دانشگاههاي علامه طباطبايي و تهران ، مشغول تدريس علوم ارتباطات در مقاطع دكترا و كارشناسي ارشد است . دكتر محسنيان راد ، دو بار ( در دوره رياست جمهوري آقايان هاشمي رفسنجاني و خاتمي ) پژوهشگر نمونه كشور شناخته شده و از دست هر دو رئيس جمهور جايزه گرفته است . آخرين كار مهم او ، ارائه نظريه جديدي به نام بازار پيام ( Message Bazaar ) در علوم ارتباطات است . شنيده بوديم دكتر محسنيان راد ، درباره رويداد مهم « حج » ديدگاههاي نو دارد . اين بود كه به سراغش رفتيم و او به رغم مشغله زياد از موضوع استقبال كرد . مصاحبه اي كه تقديمتان خواهيم كرد ، حاصل گفتگوي دو ساعته ما با دكتر محسنيان راد درباره حج است .
لطفاً بفرماييد به عنوان يك استاد علوم ارتباطات به مقوله « حج » چگونه نگاه مي كنيد ؟
قبل از اين كه وارد بحث شوم مي خواهم توضيحي بدهم . اگر فرض كنيم كه سنگي از مريخ به زمين آورده شود ، وقتي يك ستاره شناس به آن نگاه مي كند ، آن را از منظري بررسي مي كند كه يك فيزيكدان آنطور به آن سنگ نگاه نمي كند ؛ يك شيميدان هم در سنگ ، به دنبال چيز ديگري است و مي خواهد جنس سنگ و عناصر موجود در آن را تشخيص دهد . يك زيست شناس هم نگاه مي كند كه مثلا ببيند آيا در سنگ ، اثري از حيات ديده مي شود يا خير . اين نگاهها ، هرچند با هم فرق دارد ، ولي هيچكدام ناقض نگاه ديگر نيست و بلكه همه اينها يكديگر را براي شناخت آن سنگ ، تكميل مي كنند .
نگاه به حج ، از پشت پنجره ارتباطات ، نگاهي نو و بنابراين ، نيازمند توجه و به چالش كشيده شدن است . از اين نظر ، شايد نتوانيم هيچ شبيهي براي « حج » پيدا كني .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره هاي 25 ، 26 ، 27 .
|
643 |
|
در طول تاريخ ، ما مكانهايي داشته ايم كه اجتماع عظيمي از انسانها را در خود جاي مي داده است . مثلا در همين ايران ، معبد « چغازنبيل » خوزستان ، يكي از اين نمونه ها است . اين معبد عظيم كه مربوط به قبل از هخامنشيان است ، به اندازه ساختماني 16 طبقه ارتفاع دارد و مي توان تصور كرد كه در اين معبد ، چند هزار نفر دور هم جمع مي شده اند و خداي عصر خويش را عبادت مي كرده اند . در روم باستان هم تجمعهاي بزرگ ارتباطات گروهي را داشته ايم . همين الان هم در المپيك ، شاهد تجمع بسيار بزرگي از آدمها هستيم . اما مثلا در المپيك كساني كه حضور دارند ، همزمان در يك جا نيستند ؛ الزاما رفتاري مشابه هم ندارند و متمركز بر يك چيز نيستند . كسي تماشاچي مسابقه فوتبال و ديگري تماشاچي مسابقه كشتي است . در حين تماشاي بازي ، تماشاچي ممكن است چيزي بخورد و با ديگري حرف بزند و حتي حواسش به بازي نباشد ؛ برخلاف حج . اينكه جمعيتي در حدود دو ميليون نفر در مكاني فشرده دور هم جمع شوند و هم از نظر كلامي و هم از نظر غير كلامي ، يكسان رفتار كنند ، در طول تاريخ و حيات و تمدن بشر ، از نظر فراهم كردن زمينه ارتباطات گروهي ، بي نظير است .
آيا فضاي ارتباطاتي كه حج آن را به وجود مي آورد ، صرفاً مربوط به ارتباطات گروهي است ؟
باز از پشت پنجره ارتباطات مي خواهم به موضوع حج بپردازم . بيشتر آنهايي كه در حج شركت مي كنند ، بار اولي است كه به اين سفر مي آيند و هر كدام آنها ، مثلا از كعبه و گنبد سبز پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) تجسمي دارد كه اين تجسم با ديدن آن دو عينيت مي يابد . كساني كه اولين بار ، وارد مسجدالحرام مي شوند و نگاهشان به كعبه مي افتد ، به حالتي از ارتباط با خود ( self communixation ) مي رسند كه نظير ندارد . من اين موضوع را در يكي از سفرهايم بررسي كردم . كدام شركت كننده در المپيك ، وقتي وارد آن فضا مي شود ، به چنين ارتباط با خودي دست مي يابد ؟ بنابراين ، يكي از خصلتهاي حج از نگاه دانش ارتباطات اين است كه با چنين ارتباط با خودي آغاز مي شود و بعد ، همه ذهنها متمركز بر يك حوزه و رفتارها مشابه هم مي شود . در اينجا منظور من از رفتارهاي مشابه ، آن
|
644 |
|
رفتارهاي دستوري نيست كه مثلاً مي گويد در سعي ، آنقدر راه را به صورت هروله برويم يا در طواف ، بايد جهت و شكل چرخش ما چنان باشد ؛ بلكه به جز اينها نيز رفتار شركت كندگان در حج ، بسيار به هم نزديك و شبيه است . اين خصلت در هيچ جاي ديگري از جهان ، ديده نمي شود . من واتيكان را هم ديده ام ، ولي در آنجا قضيه ، اين طور نيست .
علت اين « ارتباط با خود » و « ارتباط با يكديگر » كه در حج ، به صورت گسترده بروز پيدا مي كند چيست ؟
مهمترين ويژگي فضاي ارتباطي حج ، كانتكست ( context ) يا زمينه آن است . بر پايه دانش ارتباطات ، علاوه بر اينكه براي هر ارتباطي ، فرستنده ، گيرنده و پيام خاص در نظر گرفته مي شود ، هر ارتباطي زمينه هايي دارد كه هم شامل زمينه « سخت » و هم شامل زمينه « نرم » است . شما وقتي در آسانسور قرار داريد ، خود اين فضاي دربسته كوچك ، به شما نوع ارتباطي را كه با آدمهاي داخل آسانسور برقرار مي كنيد ، تحميل مي كند . همين مسأله سبب مي شود كه ارتباط شما با ديگران در فضايي ديگر مثل كافي شاپ يا مسجد ، از نوع ديگري است . اين نوع زمينه ، زمينه سخت است . گاهي در يك مكان يا به عبارتي در يك زمينه سخت ، چندين زمينه نرم بروز مي كند . مثلا فضايي كه در خانه اي مشخص ، از برگزاري جشن به وجود مي آيد ، با فضايي كه در همان خانه از برگزاري مجلس عزا ايجاد مي شود ، فرق دارد و دو نوع ارتباط را تحميل مي كند .
شرايط و فضاي ارتباطي حج ، هم از نظر سخت افزاري و هم از نظر نرم افزاري ، شرايط و فضاي ارتباطي ويژه اي است كه نوع خاصي از ارتباطات گروهي را به افراد تحميل مي كند . وقتي مي گوييم گروه ، منظور ما تعريف ارتباطاتيِ آن است . در « گروه » ، تعداد افراد مهم نيست . خصلت مهم « گروه » اين است كه افراد آن با هم تعامل دارند و از هم تأثير مي پذيرند . چنين شرايطي در حج ، به طرز عجيب و بسيار گسترده اي وجود دارد . من وقتي درباره علت و فلسفه حج فكر مي كنم ، مي توانم حدس بزنم كه يكي از فلسفه هاي حج ، شكل گيري همين تعامل گروهي ، اثر گذاري و اثر پذيري است ؛ شكل گيري يك « تكثر » بسيار گسترده همراه با « وحدت » .
|
645 |
|
ممكن است درباره « تكثر و وحدت در حج » از نگاه ارتباطات ، توضيح دهيد ؟
در حج ، ما شاهد تنوع و تكثر جدي زبانها ، فرهنگها و اقواميم . كساني را مي بينيم كه از نظر فرهنگي ، كاملا با ما متفاوتند و خيلي از رفتارهايشان براي ما جالب يا عجيب است . به زبان آمار ، مسلمانان جهان در 99 كشور چه به صورت اكثريت و چه به صورت اقليت پراكنده اند كه در 45 كشور ، بيش از نصف جمعيت را تشكيل مي دهند . به جز اين 99 كشور ، مسلمانان ، در كشورهاي ديگري هم به صورت اقليتهاي بسيار كوچكي ( كه در آمار نمي آيند ) وجود دارند . در حج ، عملا ممكن است از 150 كشور ، مسلمانان شركت داشته باشند كه اين تكثر كشورها ، تنوع در فرهنگها ، اقوام و زبانها را نيز به دنبال دارد . حالا ببينيد تنوع و تكثر در بين مسلمانان شركت كننده در حج ، تا چه حد زياد است . در عين اين كثرت ، همه كساني كه در حج شركت مي كنند ، به نوعي از وحدت مي رسند ؛ مثل وحدت در لباس . همين لباس ، خود ، يك پيام است . انسان گاهي با نوع لباس پوشيدن خود مي خواهد پيامي را منتقل كند ؛ مثلا بگويد كه من با ديگران فرق مي كنم ، من سيدم ، من درويشم يا بلاعكس ، من مدرنم ، من ثروتمندم و . . . ! در حالي كه در حج بايد همه يك مدل لباس بپوشند . پس از اين مرحله ، وحدت در رفتارها شكل مي گيرد ، مثلا همه يك مسير مدور را طي مي كنند ، همه از يك منبع آب مي نوشند و سرانجام ، وحدت تفكر هم آغاز مي شود .
در بين انواع تكثري كه در بين انسانها و از جمله مسلمانان وجود دارد ، تكثر در زبان ، كاملاً موضوعي ارتباطاتي است . لطفاً درباره اين نوع تكثر هم توضيح بفرماييد . همچنين توضيح دهيد كه زبان عربي به عنوان زبان اصلي اسلام و قرآن كريم چه امتيازي نسبت به ساير زبانها داشته است ؟
ببينيد ! استنباط من از قرآن كريم ، اهميت تكثر بين انسانهاست ؛ تكثر در رنگ ، نژاد ، قوميّت و زبان . خداوند ، انسانها را با اشكال ، رنگها ، اقوام و زبانهاي متفاوت آفريده است و هيچ كدام از آنها را علت برتري كسي بر كس ديگر نمي شمرد . حتي علت عربي بودن قرآن كريم را عرب بودن مردمي بر مي شمرد كه پيامبر اسلام در بين آنها برانگيخته شده ؛ نه اينكه
|
646 |
|
زبان عربي بر ديگر زبانها برتري داشته است . به فرموده خود قرآن ، اگر اين كتاب به زباني غير عربي نازل مي شد ، مردم عربستان در عصر نزول قرآن ، مي پرسيدند كه اين چگونه خدايي است كه قرآن را به زباني نازل كرده كه ما نمي فهميم ؟ ! براي اينكه منظورم را بيان كنم ، بايد به چند مطلب ديگر هم اشاره كنم .
اوّلاً ، انسان حتي براي يادگيري زبان مادري خودش ، سن مشخصي دارد . يعني اينكه مثلاً اگر نوزادي ، پس از تولد به جنگلي منتقل و در آنجا بزرگ شود ، از يك سن خاص به بعد ، ديگر محال است كه زباني ياد بگيرد . البته كسي كه زبان مادري را آموخت ، بعدها خواهد توانست زبانهاي ديگري را نيز بياموزد . هر فردي كه حافظه قوي تري دارد ، زبان دوم را بهتر و سريعتر ياد مي گيرد . اما توجه داشته باشيم كه هرچند براي يادگيري زبان دوم ، حافظه قوي لازم است ، ولي به خاطر سپردن معادل واژه هاي بيگانه براي واژگان زبان خودي ، براي ارتباط كافي نيست . اگر فرض كنيم كسي كه از حافظه بسيار قوي برخوردار است ، همه واژگان زبان ديگري را حفظ كند ، باز هم معنايي كه از آن واژه ها در ذهن اوست ، صددرصد با معنايي كه از آن واژه ها در ذهن صاحبان اصلي زبان وجود دارد ، منطبق نيست . چون فرهنگ متفاوت است . يك ايراني مسلمان ، هنگام يادگيري زبان انگليسي ، معادل واژه نجابت را مثلا به صورت كلمه ( mobleness ) مي آموزد ، اما آيا پهنه معنايي اين دو واژه در ذهن آن ايراني ، با يك فرد آمريكايي مشابه است ؟ علاوه بر اين ، تحقيقات نشان داده است كساني كه زبان دومي را بسيار خوب فرا گرفته و به آن مسلطند ، باز هم وقتي فكر مي كنند ، به زبان مادري خودشان فكر مي كنند ؛ نه به زبان دومي كه به آن مسلطند . بعد از اين سه مقدمه ، به اين موضوع توجه كنيد كه زبان 79% مسلمانان كره زمين غيرعربي است . يعني اگر يك ميليارد و 260 ميليون نفر مسلمان داشته باشيم ، زبان 995 ميليون نفر از اينها ، عربي نيست . از بين اين 79% حدود 64% مسلمانان جهان ، زباني دارند كه هيچ اشتراكي با زبان عربي ندارد ؛ از قبيل بنگالي ، اندونزيايي ، مالايي ، هيواهي ، گالايي ، تركي ، امهاريك و . . . ، وزبان 15% بقيه ، زبانهاي اروپايي از قبيل انگليسي و فرانسوي است كه بيشتر آنها مردم مسعتمره هاي سابق اروپا در آفريقا هستند . از طرف ديگر ، با كمال
|
647 |
|
تأسف ، در ميان اديان مختلف ، سهم بيسوادان مسلمان ، بسيار بالاست و 32 درصد مسلمانان جهان ، حتي سواد اوليه خواندن و نوشتن به زبان مادري خودشان را هم ندارند ؛ تا چه رسد به زبان ديگر .
حالا با توجه به همه اين مقدمات ، به ياد بياوريم : خداوند كه دانشش فوق هر دانشي است اصرار مي كند كه اين قرآن را بايد بفهميد ؛ نه فقط درست بخوانيد . خوب ، اين اصولي را كه ما در دانش ارتباطات كشف كرده ايم ، خداوند بيش از ما مي داند ( باخنده ) ! بنابراين ، باز هم به اين نتيجه مي رسيم كه علت عربي بودن قرآن كريم ، اين موضوع بوده كه قرآن در بين مردم عرب نازل شده است . . . .
جنابعالي حج را فرصت و زمينه بزرگي براي تعامل و ارتباطات گروهي گسترده معرفي كرديد و در عين حال ، يادآور شديد كه مشكل تفاوتهاي زباني جدي بين مسلمانان و مشكلات زبان آموزي هم به قوت خود باقي است . هرچند ، فضاي « حج » با وجود اين تفاتهاي زباني ، بخش زيادي از تعاملهاي ارتباطي را كه ريشه در مناسك و آيين ها دارد ، محقق مي كند ، ولي به نظر مي رسد هنوز ارتباط بين مسلمانان در حج ، به صورت ناقص صورت مي گيرد . چشم انداز آينده اين ارتباطات چگونه است ؟ آيا مي توان به آينده اميدوارتر بود ؟
پيش بيني بنده كه در فصل پاياني كتاب زير چاپ « ايران در چهار كهكشان ارتباطي » مطرح كرده ام ، اين است كه ظرف 20 تا 30 سال آينده ، اتفاقات مهمي در حوزه ارتباطات خواهد افتاد كه اين اتفاقات ، قطعاً در حج تأثير مهمي خواهد گذاشت . اين اتفاقات ، همزمان ، در سه حوزه ، در حال پيشرفت است :
اولي ، امكان ذخيره اطلاعات روي مولكولهاي پروتئين بزرگ است . دانش بيوالكترونيك دارد به سمتي مي رود كه به كمك نوعي قارچ ، براي ذخيره اطلاعات از همان روش در ذخيره سازي اطلاعات در مغز انسان استفاده شود . هر زمان كه اين تلاش به نتيجه برسد ، نه تنها حج يك دستگاه كامپيوتر قوي ، ممكن است به اندازه يك قوطي كبريت ، كوچك شود ، بلكه به همان نسبت ، امكان ذخيره اطلاعات و سرعت جستجوي
|
648 |
|
آن نيز افزايش مي يابد .
اتفاق دومي كه در حال وقوع است و روزبه روز پيشرفت مي كند ، توسعه « هوش مصنوعي » است . هوش مصنوعي ، امروزه دانشي است كه به كمك آن ، روبات مي سازند .
سومين اتفاق ، پيشرفت بشر در ذخيره سازي انرژي است . در اين سالها ، پيشرفتهاي زيادي در امكان ذخيره سازي انرژي حاصل شده است . همين باتريهاي كامپيوترهاي دستي كه امروزه امكان چندين ساعت كار را به شما مي دهد ، تا چند سال پيش اصلاً وجود نداشت . الان ، با پيشرفت دانش بشر ، روز به روز ذخيره انرژي بيشتر اما در حجم كوچكتر ، ممكن مي شود .
به پيشبيني من ، اين سه اتفاق كه به صورت همزمان در حال وقوع است ، حداكثر تا 30 سال آينده ، منجر به ساخت دستگاه هايي به اندازه تقريبي يك گوشي موبايل مي شود كه وقتي هر كسي از هر جا و با هر زباني ، با كس ديگري از جاي ديگر و با زبان ديگري روبرو مي شود ، مكالمه مستقيم و بي واسطه بين آنها را ممكن مي كند ؛ يعني هر دو نفر از هر جاي كره خاكي ، خواهند توانست بدون دخالت هيچ قدرتي هيچ سانسوري ، هيچ دروازه باني و هيچ چيز ديگري با هم گفتگو كنند . نمونه ابتدايي اين دستگاه همين الان هم ساخته شده و من دو سال پيش ، آن را در مسكو ديده ام ؛ ولي هنوز بزرگ است و نواقص زيادي دارد كه برطرف كردن آنها زمان مي برد . حالا شما فكر كنيد كه ساخت چنين دستگاهي در 15 تا 30 سال آينده ، چه تحول مهمي را در ارتباطات گروهي حاجيان كشورهاي مختلف در ايام حج ، به وجود خواهد آورد ؟
اجازه بدهيد خاطره اي تعريف كنم . چند سال پيش سفر حج عمره اي داشتم . روزي در حالي كه بلوز و شلوار سفيدي پوشيده بودم و كلاه سفيدي بر سر داشتم و شايد به همين چيزهايي كه الان با هم صحبت مي كنيم ، فكر مي كردم ، به مسجدالحرام رفتم . ديدم كه براي زيارت حجرالاسود ، صف منظمي تشكيل شده است . من هم وارد اين صف شدم . آقايي كه جلوي من ايستاده بود ، وقتي مرا ديد ، از من به انگليسي پرسيد : « اهل كجايي ؟ » من هم پاسخ دادم . نگاهي « عاقل اندر سفيه » به من كرد و با لحني حاكي از تحقير ، پرسيد : اين چه
|
649 |
|
كاري است كه شما ايرانيها موقع نماز خواندن مي كنيد و سنگي را در دستتان قايم مي كنيد ، وقتي به سجده مي رويد ، مي گذاريد زمين و روي آن سجده مي كنيد ؟ بعد دوباره بر مي داريد و . . . ؟ !
من به جاي جواب به سؤال او ، مليت وي را پرسيدم . معلوم شد مالزيايي است . در پاسخش گفتم : « ببين ! شما يك مسلماني و من هم يك مسلمانم . من به كشور شما هم سفر كرده ام و در مسجد بسيار بزرگ پايتخت شما ، كولالامپور ، نماز خوانده ام . الان ، هر دوي ما كنار كعبه ايستاده ايم . به نظر شما ، آيا مهمتر از اين سؤالي كه از من پرسيدي ، هيچ سؤالي براي پرسيدن از من در اينجا نبود ؟ » پرسيد : « مثلاً چه سؤالي ؟ » گفتم : « مثلاً اينكه چرا در بين برندگان جايزه نوبل ، تعداد مسلمانان اينقدر كم است ؟ چرا در ميان اديان ، در رتبه آخر برندگان نوبل هستيم ؟ چرا سهم زنان بيسواد در بين مسلمانان اينقدر بالاست ؟ چرا در حالي كه زير پاي كشورهاي اسلامي ، نفت است ، ما اينقدر فقيريم ؟ چرا شاخص توسعه انساني مسلمانان ( HDI ) اينقدر پايين است ؟ و خيلي چراهاي ديگر ؟ » . در خلال اين گفتگو ، آن مرد مالزيايي ، هرچند لحظه يكبار ، صحبتهاي من را براي همراهانش ترجمه مي كرد .
وقتي پرسشهاي من تمام شد . نگاهي به من كرد و گفت : « من پاسخ را نمي دانم . تو جوابش را به من بگو . » گفتم : جوابش اين است كه قبل از هر كاري ، به جاي سؤالي كه شما از من پرسيديد ، در حج ، ما مسلمانان اين سؤالها را از هم بپرسيم . . . از من شغلم را پرسيد ، جوابش را دادم . من هم شغل او را پرسيدم . گفت : « من امام جماعت مسجدي در كوالالامپور و اينها ، همراهان من هستند . با هم گپي زديم كه معمولاً شبيه آن بين مردم كشورهاي مختلف در حج ، كمتر پيش مي آيد . وقتي جلو صف رسيديم ، باز هم اطراف حجرالاسود ، ازدحام بود . در آن موقع ، از همراهانش خواست كه با دست ، زنجير درست كنند و فضاي خلوتي دور حجرالاسود به وجود آورند . بعد ، با اصرار از من خواست كه من قبل از خودش حجرالاسود را زيارت كنم . همه اين ماجرا از آن تحقير اوليه تا آن تفاهم آخر ، شايد حدود 20 دقيقه طول كشيد . سي سال ديگر ، تحولات سخت افزاري ارتباطات اجازه مي دهد كه همه مسلمانان ، بدون مشكل زبان از اين گفتگوها بسيار داشته باشند .
|
650 |
|
يكي از ويژگيهاي حج كه جنابعالي هم به آن اشاره كرديد ، تفاوتهاي زيادي است كه بين مسلمانان وجود دارد . در ارتباط بين مسلمانان كشورها ، چگونه بايد با اين تفاوتها كنار آمد ؟
در نگاهمان به حج ، نبايد دچار اشتباه شويم . ما نبايد اصرار داشته باشيم كه تفاوت خودمان را با بقيه مسلمانان نمايش بدهيم . در حج ما بايد خود را جزئي از يك ميليارد و 260 ميليون مسلمان جهان بدانيم و از هر كاري كه ما را از بقيه مسلمانان متمايز كند ، بپرهيزيم . بايد متوجه باشيم كه نگاه ديگر به ما چگونه است ؟ بايد كاري بكنيم كه بيشتر ، يكساني و اشتراكاتمان را با بقيه مسلمانان به نمايش بگذاريم ، نه اختلافها را . در سخنرانيها و كلاسهاي آموزشي حج ، بايد تمركز بر مسائلي باشد كه به وحدت بيشتر با بقيه مسلمانان بينجامد ؛ نه مسائلي كه زمينه ساز تفرقه بين ما و ديگران شود ؛ هرچند من فكر مي كنم عمر تفرقه بين مذاهب ، چندان به طول نخواهد انجاميد و با به وجود آمدن فضاي آينده ارتباطات ( مثلاً دريافت برنامه هاي هر يك از فرستنده هاي تلويزيوني اديان و مذاهب ديگر بدون نياز به ديش ) پيروان مذاهب بتوانند به راحتي نظر پيروان مذاهب ديگر را درباره خود بدانند . آنگاه تفرقه ها قطعاً كمرنگ خواهد شد . الان ، وضع به گونه اي است كه ايرانيها معمولاً پس از بازگشت ، اقليت بودن در بين مسلمانان جهان را احساس مي كنند ؛ ولي كساني كه به زبان عربي و حتي انگليسي آشنا هستند ، بعد از گفتگو با مسلمانان ديگر ، بيشتر متوجه مشتركات مي شوند و كمتر ، احساس مي كنند كه در اقليت اند .
سالها پيش از اين كه عكس و فيلم وجود نداشت ، انسانها وقتي چيزهايي نظير عشق ، علاقه به فرزند و مسائل دروني اينچنيني را تجربه مي كردند ، با حقيقتي بكر مواجه مي شدند كه پيشتر ، از آن هيچ تجربه اي نداشتند . اما امروزه ، رسانه ها ( نظير يك رمان ، عكس يا فيلم ) از چيزي مثل عشق ، تجربه اي هرچند صوري و مجازي براي شخص مي آفرينند ، كه ممكن است بر عشق واقعي فرد ـ كه در آينده آن را تجربه مي كند ـ تأثير بگذارد . در قرون گذشته كه رسانه ها وجود نداشتند ، درباره حج نيز ، مسلمانان ، قبل از رفتن به حج ، هيچ تصويري از آن نداشتند و حج آنان ، تجربه اي بكر از اين مكان و
|
651 |
|
مناسك آن بود . امروزه ، هر كسي كه به حج مي رود ، به كمك انواع وسائل ارتباط جمعي موجود ، از آنچه كه در حج مي بيند ، تصويري مجازي دارد كه به واقعيت نزديكتر شده است . اين نقش رسانه ها در قرن اخير ، بر تجربه دروني آينده شخص از حج ، چه تأثيري دارد ؟ آيا آن را كمرنگ مي كند ؟ يا اجازه مي دهد كه شخص ، زودتر از ظواهر عبور كند و وارد درونيات شود ؟
سؤال هوشمندانه اي است . دقت كنيد ! من هنوز نديده ام كه وسائلي وجود داشته باشد كه حاجيان ، قبل از عزيمت به حج ، بتوانند به كمك اين وسائل ، حج را يك بار به صورت مجازي تجربه كنند ؛ نظير آنچه كه اكنون در برخي كشورها ، براي آموزش خلبانها استفاده مي شود و در آن ، به وسيله تجهيزات پيشرفته ، احساس همه حواس پنجگانه ، هنگام پرواز با فلان هواپيماي جنگي ، براي خلبان بازسازي مي شود . تا آنجايي كه من مي دانم ، حتي خلبانهايي كه اينطوري آموزش مي بينند ، وقتي كه پرواز واقعي را تجربه مي كنند ، به علت شرايط روحي و رواني ، باز هم به تجربه جديد مي رسند كه آموزش مجازي نتوانسته براي آنان به وجود بياورد . درباره آينده و اينكه آيا دستگاههاي اينچنيني ، روزي خواهند توانست فاصله بين تجسم مجازي و تجربه عيني از يك واقيعت را به صفر برسانند ، هنوز نمي توان چيزي گفت ؛ اما اين درست است كه رسانه هاي عصر حاضر ، فاصله بين تجسم قبل از حج و واقعيت پس از آن را كم كرده اند .
من ، آنچه را كه از تجربه خودم مي توانم بگويم ، اين است كه به رغم كاهش آن فاصله اي كه درباره اش صحبت مي كنيم ، حضور در آن محيط و عينيت يافتن تجربه شخص از آن شرايط ويژه ارتباطات گروهي ، چيز ديگري است .
اما اينكه آيا تجربه هاي مجازي قبل ، به حج لطمه وارد مي كند يا به آن كمك مي كند ، بايد ديد كه لطمه چيست و كمك چيست ؟ ممكن است كسي در ايام دهه محرم ، فقط برايش مهم باشد كه برود و پاي منبري بنشيند كه ثواب ببرد ؛ اما كس ديگري توقعش از رفتن به اين مراسم چيز ديگري باشد .
ممكن است تجربه هاي قبلي ، تقويت كننده احساس شخص از واقعيت بشود ، ممكن
|
652 |
|
است آن را تسهيل كند و ممكن است پاريزيت ساز آن شود .
يا عادي كننده آن .
البته اين سؤالي است كه بايد درباره اش بيشتر فكر كرد ؛ ولي من در مطالعات اخير خودم به پديده جالبي دست يافتم كه ممكن است به پاسخ سؤال ما هم كمك كند . من در بررسيهايي كه درباره برخي كشورها انجام دادم ، متوجه شدم كه بر سر سفره رسانه اي برخي كشورها ، انواع ويتامين ها هست : كتاب ، روزنامه ، راديو ، تلويزيون ، سينما ، اينترنت و . . . و مردم اين كشورها از هر كدام از اين ويتامينها به اندازه نيازشان مصرف مي كنند . اما در برخي از كشورها ، مردم ، به علت مشكل اقتصادي ، سياسي ، يا فرهنگي ، بيشتر از يك رسانه خاص تغذيه مي كنند . نكته جالب اين است كه در كشوري مثل ژاپن ، بيشترين مقدار ، كتاب خوانده مي شود ، بيشترين مقدار ، روزنامه خوانده مي شود ، بيشترين مقدار ، راديو شنيده مي شود ، بيشترين تعداد تلويزيون وجود دارد ، مردم زياد سينما مي روند و . . . اينترنت هم زياد استفاده مي شود ؛ به عبارتي ، آنچه را كه مردم به وسيله راديو از آن مطلع مي شوند ، با تلويزيون تصويرش را مي بينند ، در روزنامه تفسيرش را مي خوانند و از كتاب ، معرفتش را مي گيرند .
در برخي كشورها ، داستان به گونه ديگري است : كشورهاي فقير آفريقا فقط راديو دارند ، در كشورهاي نفت خيز ، مردم ، بيشتر تلويزيون مي بينند و خلاصه ، به نوعي از سوء تغذيه يعني « سوء تغذيه ارتباطي » دچارند .
در ژاپن ، استفاده از يك رسانه ، ولع مخاطب را براي استفاده از رسانه ديگر بيشتر مي كند . چنين اتفاقي را اگر بخواهيم به موضوع بحثمان سرايت دهيم ، مي توانيم چنين نتيجه بگيريم كه : شنيدن چيزي درباره كعبه ، ممكن است شخص را براي ديدن عكس كعبه ، تماشاي تصوير تلويزيوني آن ، خواندن كتاب درباره اش و سرانجام به ديدن خود كعبه تشويق كند . كسي كه خسي در ميقات جلال آل احمد را مي خواند ، گزارش گزارشگر فلان روزنامه را مي خواند ، هر لحظه كنجكاوي اش درباره موضع ، بيشتر مي شود و ممكن است وقتي كه خود حج را تجربه مي كند ، بر اثر آنچه خوانده است ، به تجربه اي عميقتر
|
653 |
|
درباره حج دست پيدا كند . بنابراين ، تجربه هاي رسانه اي قبلي ، مي تواند نگاه فرد را به مسأله ، فراتر از نگاه قبلي ببرد و به آن عمق ببخشد .
آيا مي توان گفت : « حج رسانه اي با چند ميليون مخاطب است » ؟
البته اين مي تواند نوعي نگاه به مقوله « حج » باشد ، ولي از ديد من اصلاً اين طور نيست . چون از ديدگاه ارتباطات ، رسانه ، ويژگيهايي دارد كه درباره حج ، صدق نمي كند . مثلاً ، در رسانه ، بايد پيامي واحد براي عده اي كثير فرستاده شود ؛ در حالي كه ما در حج ، هرگز نمي توانيم پيام واحدي را براي شركت كنندگان آن بفرستيم . البته ، همانطوري كه گفتم ، حج ، يك فضاي بي نظير تعامل گروهي است كه مي تواند ارتباطات « بين الملل » واقعي را تحقق ببخشد . چون ، تاكنون ، آنچه كه بوده ، اربتباطات « بين الدول » و « ارتباط حكومتها با يكديگر » بوده است . حج ، فرصت مناسبي است براي اينكه مسلمانان تحت ستم سراسر جهان ، با يكديگر تعامل پيدا كنند و از مسائل هم آگاه شوند .
لطفاً بفرماييد به عنوان يك متخصص ارتباطات ، به دين اسلام ـ به عنوان تنها ديني كه معجزه اش ، « رسانه » است ـ چگونه مي نگريد ؟
باز اگر از پشت پنجره ارتباطات ، به نفس بعثت پيامبر و نفس نزول قرآن نگاه كنيم ، چيزهاي جالبي مي بينيم . در اين باره ، من تجربه خودم را بازگو مي كنم . اجازه بدهيد به سالها قبل ( زماني كه دانش آموزي 13 ـ 12 ساله و در سن اوج غرور بودم ) برگرديم . وقتي درباره معجزات پيامبران ، چيزهايي در كتابهاي درسي آن زمان مي خواندم يا در اين باره در مساجد از واعظان مي شنيدم ، احساس مي كردم كه پيامبر من ، در مقايسه با حضرت عيسي ( عليه السلام ) و حضرت موسي ( عليه السلام ) ، دستش خالي است و من نمي توانم به معجزات پيامبرم پز بدهم ! خوب ، من ، نسلي بودم كه هاليوود ، فيلمهاي « بن هور » و « ده فرمان » را توليد كرد و در « ده فرمان » ، صحنه شكافتن رود نيل به امر حضرت موسي ( عليه السلام ) را نمايش داد . وقتي مي ديدم پيامبري بوده كه عصايش را تبديل به اژدها و پيامبر ديگري مرده را زنده مي كرده ، اين پيامبران را از پيامبر اسلام جلوتر مي ديدم ! اين تفكرات با من بود تا وقتي كه براي فرار از گناه ، از فكر كردن به اين مسأله بيرون آمدم . وقتي كه من به حج رفته بودم ، نيمه شبي در
|
654 |
|
مسجد الحرام ، به ارتباط با خود دچار شدم . اين پرسش به ذهنم رسيد كه الآن در پايتختهاي فلان كشورهايي كه من بوده ام ، چه ساعتي است ؟ و بعد ، به اين فكر افتادم كه يك ميليارد و سيصد ميليون مسلمان كره زمين ، بعد از گذشت هزار و 400 سال از ظهور اسلام ، سر ساعتهاي معيني ، رو به سوي نقطه اي كه من در آن قرار دارم ، به عبارتي رو به وسط پرگار اين دايره جهاني ، مي ايستند ويك كارهايي مي كنند ! سخت نگيريم . اصلا كاري نداريم كه اين كارها چيست . مهم اين است كه كسي كه گفته اين كار را بكنيد ، هيچ كدام از ابزارهاي نمايش آن قدرتهاي مافوق طبيعي دو پيامبر ديگر را نداشته يا استفاده نكرده است و مكرر هم گفته كه من « بنده » خدايم . در آن نيمه شب ، در كنار كعبه از خودم پرسيدم كه اگر بخواهم به يكي از اين پيامبران نمره معجزه بدهم ، كداميك نمره بيشتري مي گيرند ؟ ! من ديدم كه از 20 سال پيش تاكنون ، مرتب در راديو ، تلويزيون ، مطبوعات و جاهاي مختلف گفته ام كه « معني در پيام نيست » ، كسي هم تحويل نمي گيرد ؛ و اين در شرايطي است كه تلويزيون هست ، راديو هست ، رسانه هاي مختلف هست ؛ ولي در هزار و 400 سال پيش ، در مدينه ، چه رسانه اي وجود داشته است ؟ كدام معجزه از اين بالاتر كه كسي كه هيچكدام از ابزار نمايش قدرت را نداشته است ، با گذشت هزار و 400 سال ، سخنش هنوز اين چنين نفوذ و تأثيري دارد ؟ عينيت اين نفوذ ، وقتي بيشتر حس مي شود كه يادمان بيايد كه به علت گردش زمين به دور خودش و تفاوت ساعات نمازهاي پنجگانه در نقاط مختلف كره زمين ، عملاً در تمام لحظات از تمام ماهها و تمام فصول ، سالها و قرون ، آن حركات خاص ، رو به نقطه پرگار آن دايره در حال وقوع است . و باز مي خواهم توجه شما را از پشت پنجره ارتباطات به موضوع ديگري جلب كنم . دانش ارتباطات مي گويد براي تأثير گذاري پيام ، ما بايد چند مرحله را پشت سر بگذاريم : اول ، بايد پيام دريافت شود . براي دريافت پيام ، هم بايد تلويزيون روشن باشد ، هم بايد روي كانال مورد نظر باشد ، هم بايد مخاطب شنوا باشد و هم حواس او متوجه تلويزيون باشد . بعد از دريافت پيام ، حالا نوبت به تأثيرگذاري پيام مي رسد . بايد ببينيم پيامي كه دريافت شده ، آيا روي مخاطب تأثير گذاشته است ؟ آيا اين تأثير همان تأثير مدنظر ما بوده است ؟ آيا تأثير
|
655 |
|
پيام ، منجر به تغيير رفتار شخص شده است يا خير ؟ و سرانجام آيا تأثير نهايي پيام ، ماندگار و دائم است ؟ همه اين مراحل بايد پشت سر گذاشته شود تا مثلاً يك نفر ، خمير دنداني را طي ساليان دراز ، هر روز مصرف كند . ببينيد چه دنيايي از كار و زحمت ارتباطي بايد پشت تبليغ يك خمير دندان وجود داشته باشد تا به آن نتيجه منجر شود ؟ آيا شما در طول حيات بشر ، معجزه اي از اين عظيم تر ديده ايد كه انساني با اين امكانات ناچيز 1400 سال پيش ، همه مراحل ارتباطي فوق را پشت سر بگذارد تا آنجا كه موجب بروز و ماندگاري رفتارهايي براي قرنها شود ؟ حتي اگر به فرض ، در همين حد باشد كه هر روز در ساعتهاي مشخصي ، ميليونها انسان ، رو به سوي مشخصي بايستند و فقط بگويند : « الف » ؟ !
به نظر من ، باز از جلوه هاي بارز اين معجزه پيامبر اسلام ، اين « ارتباط با خود » است كه در حج مي بينيم . اين ارتباط با خود ، يكي از عظيم ترين ارتباطات با خودي است كه در عالم روي مي دهد ؛ و قابل مشاهده هم نيست ؛ چون در درون انسانها صورت مي گيرد . البته ، ارتباط با خود ، با فكر كردن ، متفاوت و رقيقتر از آن است .
|
656 |
|
حج ، سفري كه مانند ندارد ( 1 )
هنگامي كه به محل استقرار كاروان اساتيد دانشگاههاي ايران رسيدم چهره هاي برجسته علمي كشور را ديدم كه با كوله باري از دانش و تجربه و تخصص به اينجا آمده اند تا در مسير كسب معنويت هرچه بيشتر و بهره مندي از فيوضات رحماني مراسم حج ، حركت كنند و پيوندي مستحكم ميان علم و ايمان برقرار سازند .
دكتر مسعود نيلي استاد دانشگاه صنعتي شريف نخستين كسي بود كه به صحبت با او پرداختم . وي براي اولين بار حج تمتع را تجربه مي كرد و پيش از اين تجربه يك عمره چند ساعته را داشته است . از او پرسيدم : در مدينه در چه حال و هوايي به سر مي بريد و در اينجا چه مسائلي براي شما حالت ويژه و به يادماندني دارد ؟ دكتر نيلي پاسخ داد :
حال و هواي مدينه و شرايطي كه انسان در آن قرار مي گيرد سه ويژگي عمده دارد كه در هيچ جاي ديگر دنيا براي انسان چنين حالتي بوجود نمي آيد . اول آن كه انسان در اين سفر از همه اشتغالات مادي و كاري كاملا جدا مي شود كه البته اين مساله در مكه بيشتر بروز پيدا مي كند . تنها مشغله انسان ، عبادت مي شود و اين چيزي است كه شايد انسان هيچ وقت ديگر فرصت تجربه آن را پيدا نكند . در واقع اين يك فرصت استثنايي براي بازسازي و نوسازي روحي است . دوم آن كه انسان احساس مي كند در جايي قرار گرفته كه به لحاظ مكاني به حضرت رسول خيلي نزديك است و به همين سبب ، احساس خاصي به او دست مي دهد . يعني مي خواهم بگويم قرب مكاني ، نوعي قرب روحي هم به دنبال خود مي آورد . البته ما اين مساله را در مشهد و در كنار امام رضا ( عليه السلام ) هم تجربه كرده ايم ولي در اينجا اين احساس چند برابر مي شود .
سومين ويژگي شهر مدينه و همچنين مكه را گرد هم آمدن مسلمانان از كشورهاي مختلف و با نژادها و رنگها و زبانهاي گوناگون است . اين كه عامل مشترك و پيوند دهنده همه آنها اعتقاد به اسلام است و عشق و علاقه به پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) اين جمعيت كثير و متنوع را در يك زمان خاص در اينجا گرد هم آورده ، براي ما كه در مجامع خارجي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 14 .
|
657 |
|
و كنفرانسها و سمينارها با افراد نخبه جوامع سر و كار داريم ، تجربه اي كاملا متفاوت به شمار مي آيد و بايد بگويم تجمع مردمي با اين همه تنوع فرهنگي و نژادي در مسجد النبي و مسجد الحرام صحنه بسيار باشكوهي را به وجود مي آورد .
دكتر يوسف حجت ، معاون سازمان حفاظت محيط زيست نيز از جمله ديگر افراد حاضر در اين كاروان بود . او هم كه براي اولين بار در مراسم حج تمتع شركت مي جست از باز شدن يك افق ديد گسترده در پيش چشم خود با حضور در سرزمين وحي سخن گفت و افزود :
احساسم اين است كه اين افق ، آن قدر عظيم است كه وقت و زمان مي خواهد تا بتوان بتدريج آن را درك كند . خصوصا وقتي آدم در مسجدالنبي و در محضر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار مي گيرد ، انگار نمي داند چكار بايد بكند . هم احساس شرم دارد و هم احساس رجاء ولي به هر حال آن روح بلند و ملكوتي پيامبر به انسان آرامش مي دهد و انسان به خود اجازه مي دهد كه حداقل چيزهايي را كه ديگران از آدم خواسته اند ، با پيامبر در ميان بگذارد تا بعدا بتواند براي گفتن دردها و نيازهاي خود نيز زبان بگشايد .
دكتر سعيد رضائي استاد دانشگاه الزهراء ، ديگر زائر اين جمع بود . وي قبلاً به سفر عمره نيز مشرف شده بود اما گويي حج تمتع و حضور در اين همايش عظيم شرايط ذهني متفاوتي را براي او به وجود آورده است . او گفت :
سفرهاي خارجي زيادي را تجربه كرده ام ، اما اين سفر چيز ديگري است . جاهايي كه تاكنون رفته ام شايد زرق و برق بيشتري داشتند . اما حضور در شهر پيامبر و عزيمت كردن به سوي بيت الله الحرام حس و حال مخصوصي به آدم مي دهد كه اساسا اين سفر را با ديگر مسافرتها غير قابل قياس مي سازد . آدم در اين سفر با نوعي پالايش روحي مواجه است و احساس مي كند كه در حال شروع زندگي جديد است . يك مسلمان وقتي به محضر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) مشرف مي شود و او را شفيع خود قرار مي دهد و از گناهان و لغزشهايش توبه مي كند ، اين عهد و پيمان مستحكمي است كه مي بندد و لذا در ذات و وجدان خود متعهد مي شود تا به اين پيمان خود ، وفادار بماند . وقتي لباسهاي دنيايي را از تن بيرون مي آوريم و تنها دو تكه حوله را به عنوان پوشش خود برمي گزينيم ، در حقيقت به نوعي ، مرگ را در همين دنيا تجربه مي كنيم و
|
658 |
|
اين مي تواند تذكر و تنبه بسيار مفيدي باشد و ما را به ياد روزي بياندازد كه لباس از تنمان بيرون مي آورند و در كفن مي پيچند . دامنه چنين تذكراتي مسلما تا سالها و بلكه تا پايان عمر در روح آدمي باقي مي ماند و به مثابه يك حفاظ و رادع در مقابل هر گونه گناه و لغزشي عمل مي كند .
دكتر سيد محمدرضا خليلي استاد دانشكده مكانيك دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي نيز در گفتگو با زائر ضمن بيان اين كه براي بار دوم توفيق تشرف به سفر حج تمتع را به دست آورده است ، موضوع صحبت را به نقشي كه حج مي تواند در ارتقاء سطح و جايگاه ملتهاي مسلمان در جهان امروز داشته باشد كشاند و گفت :
امروز در محافل علمي و سياسي جهان سخن از آن است كه ارتباطات به عنوان يكي از عوامل مهم قدرت به شمار مي آيد و بنابراين همان گونه كه ملاحظه مي كنيد كشورهاي مختلف هر يك در پي آنند كه به انحاي گوناگون در اين زمينه به پيشرفتهايي نائل شوند .
در حج شما مي توانيد يكي از بهترين و جامعترين نوع ارتباطات را مشاهده كنيد و اين مساله يك استعداد و توان فوق العاده بالايي را در اختيار ملتهاي مسلمان قرار مي دهد . شايسته است بحث بهره گيري از فرصتهاي موجود در حج ، به يك گفتمان جدي در ميان نيروهاي دانشگاهي و تحصيلكرده در كشورهاي مختلف اسلامي مبدل شود و تلاشي جدي به عمل آيد تا در شرايط حساس موجود ، دنياي اسلام بتواند از امكانات خود به نحو كاملا شايسته اي بهره برداري به عمل آورد .
|
659 |
|
فرصتي براي فراموش كردن سنتها يا تقويت آن ؟
با نزديك شدن به زمان بازگشت ، حركت زائران ايراني براي خريد و سوغاتي سفر
پر شتاب تر شده است . بازارهاي مكه و مدينه به جز اوقات نماز و نيمه شب ، حتي يك لحظه هم آرام ندارند . اگر نه به قصد خريد كه با نيت ديدن اين تلاش پر زحمت به بازار بروي خيلي چيزها دستگيرت مي شود . ما با اين هدف گشتي در بازارهاي مكه و مدينه زديم . بازاري كه مقابل مسجدالحرام قرار داشت پر بود از زائران كشورهاي مختلف و از جمله ايراني .
مرد سالمندي همراه با همسرش بر سر خريد سجاده با صاحب مغازه چانه مي زدند . بعد از كلي چانه زدن ، صاحب مغازه تخفيف داد و آنها هم 10 سجاده خريدند . اهل تهران بودند . وقتي علت خريد را پرسيديم به جاي او همسرش جواب داد : « ما بزرگ خانواده ايم . كلي بچه و نوه داريم . اگر از سفر دست خالي برگرديم زشت نيست ؟ » وقتي مي گوييم مي شود خريدها را در تهران هم انجام داد با حسي مادرانه مي گويد : « مادر جان وقتي مسافر از سفر برمي گردد نگاه آنهايي كه به استقبال مي آيند به ساك مسافر است ! »
نمي دانيم اين تعريف چقدر مي تواند جامعيت داشته باشد اما براي ما چندان هم قابل هضم نبود . مصمم شديم علاوه بر موضوع گزارش به اين مساله هم بپردازيم .
آقايي در يكي از طلافروشيهاي همان بازار مشغول ورانداز كردن چند قطعه طلا بود . سرانجام با همسرش بر سر خريد يكي از آنها به توافق رسيدند . در مورد خريد و سنتهاي ايراني پرسيديم . گفت :
من زياد در قيد و بند خريد نيستم . فكر هم نمي كنم اين طرز تفكر كه نگاه مستقبلين به ساك مسافر است چندان درست باشد . من چند سالي است كه در دبي زندگي مي كنم . هيچ وقت در برگشت به تهران متوجه اين نگاه نشده ام . الان هم براي خريد يك يادگاري از مكه و حج آمديم و يك تكه طلا براي همسرم خريدم . من فكر مي كنم كسي كه مي آيد به جايي مثل مكه و مدينه ، حيف است خودش را براي خريد خسته و وقتش را تلف كند .
|
660 |
|
در فروشگاهي كه همه اجناسش دو ريال قيمت داشت خانمي در حال گلچين وسائل بود . مي گفت : « بهترين و ارزان ترين مناسب ترين كادوها همين هايي است كه در اين فروشگاه ها عرضه شده است » . خريد او به اجناس اين فروشگاه محدود نمي شد . خودش مي گفت دو تا ساك پر خريد كرده است . وقتي علت را پرسيديم گفت :
از رسم و رسوم ايراني نمي شود فرار كرد . متأسفانه ما ايرانيها در خيلي جاها خودمان را عذاب مي دهيم . در مهماني دادن خودمان را نيمه جان مي كنيم تا چند مدل غذا درست كنيم و مهمان خوشش بيايد . در تعارف كردن سرآمد همه مردم دنيا هستيم . وقتي هم كه مي آييم سفر براي آنكه فلان فاميل با ما قهر نكند و ارتباطمان با آن يكي قطع نشود مجبوريم وقت زيادي را صرف خريد بكنيم .
به اين زائر وقتي پيشنهاد خريد در ايران را داديم گفت : « يكي از زائران كاروان ما تمام خريدهايش را در تهران انجام داد و آمد . اينجا هم هيچي نمي خرد . اما ما مجبوريم اينجا خريد كنيم . . . »
آقايي در گوشه ديگري از بازار مشغول قيمت گرفتن از فروشگاهها بود . زير بغلش فقط يك سجاده ديده مي شد كه مشخص بود براي نماز با خود آورده است . كنارش رفتيم و بعد از سلام و احوالپرسي از او پرسيديم براي خريد آمده يا نه . . .
براي خريد نيامده ام . اصلاً قصد خريد هم ندارم . چون مجردم به هيچ كس تعهدي ندارم . پدرم از دنيا رفته است و براي مادرم هم از بازار تهران يك قواره چادري مناسب مي خرم . همين . اگر هم اينجا قيمت مي گيرم و مي پرسم براي اين است كه بدانم هموطنانم چه بلايي سر پولشان مي آورند .
اين جمله آخري را كه گفت كمي حالت صورت ما تغيير كرد و او هم متوجه اين
قضيه شد :
حيف است كه اين همه پول اينجا خرج مي شود . ببينيد ، امسال حدود 100 هزار زائر ايراني به اينجا آمده اند . اگر فرض كنيم هر كدام فقط هزار دلار با خودشان آورده باشند مي شود 90 ميليارد تومان . مي دانيد اگر اين پول به بازار ايران تزريق شود چه معجزه اي مي كند ؟ بخش اعظمي از رونق بازار مكه و مدينه به دليل چرخش پول
|
661 |
|
زائران ايراني در آن است . اين پول تازه فقط مربوط به ايام حج است . چند برابر اين ، در كل ايام سال توسط زائران ايراني براي سفرهاي عمره مي شود . باور كنيد اين افسوس دارد .
صحبتهاي او كاملاً حسابگرانه بود و دليل هم داشت . او فارغ التحصيل رشته اقتصاد از دانشگاه تهران بود .
آن سوي بازار چند نفر درون يك پارچه فروشي مدام به اين سو و آن سو مي رفتند . به محض ورود ، صداي پر از حسرت يكي از زائران توجه ما را جلب كرد : « عجب اشتباهي كرديم . پارچه هاي مدينه بهتر و ارزانتر بود . » خانمي تقريبا مسن و كاملاً موجه بود . گفتيم : بازار ايران را كه از دست نداديد . در آنجا هم پارچه هست . او چنين گفت : « آخر پارچه اي كه آنجا ديده بودم خيلي خوب بود . به اين قيمت در ايران نمي توانم پيدا كنم » . پسرش كه مشخص بود از حضور طولاني مدت در بازار خسته شده گفت :
هرچه من مي گويم قبول نمي كنند . مي گويم حالا هزار تومان دو هزار تومان گرانتر . به هر حال خيالمان راحت است پولمان را به هموطنمان مي دهيم . آنها هم بايد نان بخورند . خاله ام اينجا خودش را كشته است . سه تا ساك خريد كرده . حاضرند اينجا پولشان را صرف خريد هر چيزي بكنند ولي در ايران خريد نكنند .
نزديكيهاي اذان در مسجدالحرام از فردي كه كنارم نشسته بود در مورد خريد پرسيدم . نظرش چندان هم مساعد نبود :
اينجا شايد بعضي چيزها ارزانتر از تهران باشد ولي اين درباره همه اجناس صدق نمي كند . من ديشب يك دوربين فيلمبرداري ديدم كه فروشنده اش مي گفت : شركت سازنده ، براي ايام حج قيمت اين دوربين را فقط در عربستان به اندازه 300 ريال ( حدود 75 هزار تومان ) ارزان كرده و خريدن آن كاملاً به صرفه است ؛ چون در هيچ جاي ديگر اين افت قيمت اتفاق نيفتاده است . من بلافاصله به همسرم در ايران زنگ زدم و مدل دوربين را دادم تا از نمايندگي آن شركت در تهران قيمت بگيرد . امروز كه به من زنگ زد گفت : اولاً جنسي كه از اينجا خريده شود شامل گارانتيهاي ايران نمي شود . تازه قيمت تهران 13 هزار تومان از قيمت دوربين در اينجا ارزانتر بود .
|
662 |
|
بازارهاي مدينه هم چندان تفاوتي با بازار مكه ندارند . اينجا هم پر از زائراني است كه هر روز و هر شب در آخرين روزهاي اقامت به دنبال پر كردن ساكهاي خود هستند . صداي اسباب بازيهاي پر سر و صدا از كنار خيابانها به گوش مي رسد و هر ثانيه پولهاي زيادي جابجا مي شوند . يكي از زائران كه خود خريد نسبتاً زيادي هم كرده بود ، از خود و از بقيه اعضاي كاروانش انتقاد كرد :
مي دانيم كه نبايد اينجا خريد كنيم ولي باز هم خريد مي كنيم . يكي كه در كاروان مي رود خريد مي كند و مي آيد اجناسش را نشان مي دهد ، بقيه تحريك مي شوند و به بازار هجوم مي برند . اگر بشود يك كار فرهنگي كرد و براي خريد هم راه مناسبي پيش روي زائران گذاشت خيلي خوب مي شود . بازار اينجا پر شده از اجناس چيني . همه ما هم مي دانيم اين اجناس كيفيت و ماندگاري زيادي ندارند ولي به ساك هر زائر ايراني كه نگاه كني مي بيني پر شده از همين جنس ها .
. . . بازار هنوز شلوغ است موسم حج فرصتي براي فرار از آداب غلط ، فراموشي رسوم نادرست و پشت پا زدن به سود و زيان است . بايد بسيار مراقب باشيم تا مبادا از قولهايي كه در مشاعر به خودمان داديم فاصله بگيريم !
|
663 |
|
دردسري به نام « سوغات » ( 1 ) !
به قصد تهيه گزارش بيرون آمده ام . قصد دارم به چند هتل محل استقرار ايرانيها سر بزنم و با آنها درباره مسائلشان گفتگو كنم . از ضلع شرقي مسجد النبي به سمت شمال بالا مي روم . در حال فكر كردن به سوژه هاي گفتگو با زائران هستم كه دو خانم مسن در حالي كه چند كيسه سنگين به دست داشتند ، توجهم را جلب مي كنند . جلو مي روم و به يك از آنها مي گويم : « مادر جان ! كمك نمي خواهي ؟ » طوري كه گويي منتظر چنين كمكي است ، مي گويد : خدا خيرت بدهد مادر ! ولي سخته » . كيسه ها را از دست او و خانم ديگر مي گيرم . معلوم است كه از بازار برگشته اند .
ـ چرا اينقدر خودتان را اذيت مي كنيد ؟
ـ خوب چكار كنيم ؟
ـ چرا ؟
ـ نوه ها را ؛ از آدم توقع دارند و بايد براي هر كدامشان چيزي خريد . تازه يكي از نوه هايم از من خواسته برايش گوشي تلفن همراه سوغات ببرم !
چقدر سنگين است اين كيسه ها ! در طول فاصله نه چندان زياد تا هتل « ماروت » در ضلع شمالي مسجد النبي ، دو سه بار مجبور مي شوم كيسه ها را زمين بگذارم و استراحت كنم . حتماً براي خانمها سخت تر بود بردن اين كيسه ها . راستي كه اين طور خريدها تمام انرژي زائر را مصرف مي كند . به هتل كه رسيديم ، در آنجا هم چند نفر ديگر ، وضع مشابهي داشتند و دستهايشان پر بود از كيسه هاي پر از جنس .
با دستاني پر از دعاي خير كه خانمها در حقم كردند ، از هتل بيرون مي آيم ، در بازارهاي دور و بر مسجد النبي گشتي مي زنم ؛ زائران ايراني كاملاً توي چشم مي آيند . صاحب مغازه اي با داد و فرياد و اخلاقي تند ، از فروش جنس به چند مشتري كه اندكي تخفيف مي خواستند خودداري مي كند و آنها هم در مقابل سماجت مي كنند . كنجكاو مي شوم و از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 6 .
|
664 |
|
برخي مغازه ها قيمت چند قلم كالايي را كه مي شناسم مي پرسم . از مغازه داري پرسيدم راديو جيبي 12 موج sony اصل ژاپن داري ؟ گفت بله و نشانم داد ؛ قيمتش : 35 هزار تومان ! وقتي نگاه كردم ، كاملاً مشخص بود از انواع بازار مشترك يا چيني است . در پاسخ به اعتراضم گفت : « آهان ! اصلش را بعداً مي آوريم » ؛ به همين راحتي !
از بازار كه گذشتم و وارد صحن شمالي حرم شدم ، پيرمرد و پيرزني را ديدم با كلي جنس پيش رويشان . پيرزن نشسته بود و پيرمرد ايستاده و دست به كمر گرفته .
شيريني دعاي خير آن دو پيرزن قبلي تشويقم مي كرد كه تا شب به امثال آنها كمك كنم ! بدجوري جَوْ مرا گرفته بود ! گفتم : « پدر جان ! منتظر كسي هشتيد يا خسته شده ايد ؟ » خنده اي كرد كه نشان داد حدس دوم درست است . تا ايستگاه اتوبوس كه جنسها و كالاهاي خريداري شده را بردم ، با آنها نيز گپي زدم . مي گفتند : « قبل از اينكه بياييم ، خيلي از دوستان و آشنايان برايمان سر راهي آورده اند . نمي شود كه ما برايشان چيزي نخريم » .
شايد حق با آنها بود . مشكل را بايد از جاي ديگر حل كرد : از اصلاح فرهنگ « بده بستانهاي بيخود » و « توقعهاي بيش از حد » . شايد همين مسأله موجب شده كه ايرانيها به بهترين مشتريهاي » كاسبان اينجا تبديل شوند . يكي از شاخصهاي اين مطلب شايد اين باشد كه در اينجا بسياري از كاسبها با اينكه هيچ ريشه مشترك زباني با ما ندارند ، فارسي را خوب ياد گرفته اند و از آن مهمتر اينكه حتي بعضي دستفروشهاي اينجا فقط به زبان فارسي جار مي زنند !
به هتل « شرفه » در شمال غرب مسجدالنبي يكي از محلهاي اسكان ايرانيان مي روم و با زائران وارد گفتگو مي شوم . زائري ساكن تهران ، يكي از طرفهاي اين گفت و گوست . او كه دست اندركار واردات برخي كالاها به كشور است ، مي گويد :
بسياري از كالاها در عربستان ، گران تر يا بي كيفيت تر از كالاهاي موجود در ايران است . به علاوه ، كالاهاي اينجا پس از برگشتن به ايران ، قابل پس دادن يا تعويض نيست در حالي كه در ايران مي شود كالاهاي گارانتي دار خريد و مطمئن تر بود .
به گفته وي ، در سالهاي اخير تنوع و كيفيت كالاهاي مصرفي در كشورمان آنقدر زياد شده كه نيازي به خريدهاي اينچنيني از خارج كشور نيست . خانمي كه از مشهد آمده
|
665 |
|
است ، مي گويد :
بار سوم است كه به حج آمده ام و تجربه هاي قبلي من اين است كه هر چه بتوانم ، كمتر از اينجا سوغات ببرم . اين بار ، بخش زيادي از سوغاتيهايي راكه ناچار بودم بخرم ، از خود مشهد تهيه كردم و در اينجا فقط به خريد سوغاتيهاي تبرّك و كوچك اكتفا مي كنم .
وقتي با خود مي انديشم ، مي بينم تجربه هاي اينچنيني شايد با وجود سادگي ، راه
حل خوبي براي برخي دردسرها و معضلات فرهنگ افراط در خريد سوغات باشد .
اين طور نيست ؟
|
666 |
|
متنهايي كه طعم حج را براي ما تازه نگه مي دارند ( 1 )
بعد از نزديك به يك ماه زيارت و عبادت و حضور در دو شهر با بركت ، بسياري از هموطنان عزيزمان آماده بازگشت به ديار خود مي شوند .
قطعاً آنهايي كه در ايران منتظر بازگشت حجاج هستند برنامه هاي خاصي براي استقبال دارند كه نوشتن پارچه هاي رنگارنگ به منظور خوشامدگويي ، يكي ازاين برنامه هاست . اما آيا از اين پارچه نوشته ها علاوه بر خوشامدگويي صرف ، مي توان به نحوي بهره گرفت كه پيام معنوي و روحاني خاصي را نيز هم براي حاجي و هم براي مستقبلين در برداشته باشد . براي آنكه بدانيم متن اين پارچه ها بهتر است حاوي چه نكاتي باشد و همچنين حجاج ايراني دوست دارند به هنگام ورود به ميهن چه متني را در مراسم استقبال از خود ملاحظه كنند ، به خيابانهاي اطراف مسجدالنبي و بازار مدينه رفتيم و نظر زائران ايراني را پرسيديم .
بين الحرمين در ساعات اوليه روز تقريبا خلوت بود . اما به هر حال مي شود چند زائر ايراني را پيدا كرد . يكي از آنها اهل استان فارس بود و نسبتاً جوان . سؤال كرديم از برنامه استقبال خبر دارد يا نه ، گفت :
من با همسرم آمده ام و خانواده هايمان تقريبا برنامه مفصلي براي برگشت ما دارند . پارچه هاي زيادي هم به در و ديوار مي زنند .
وقتي پرسيديم متن اين پارچه نوشته ها چيست ؟
خيلي راحت گفت : « همين خوشامدگويي هاي معمولي » . منظورمان را از تهيه اين گزارش گفتيم و پرسيديم مي خواهيم بدانيم حجاج دوست دارند روي پارچه هاي خوشامدگويي چه متنها و نوشته هايي را ببينند كه آنها را به ياد حج و دستاوردهاي معنوي آن بيندازد . اين توضيح مختصر او را سر شوق آورد و گفت :
عرفات خيلي منقلبم كرد . اگر يكي باشد كه در طول ايام سال به من بگويد در عرفات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 33 .
|
667 |
|
چه گذشت و آن حال و هوا را به يادم بياورد خيلي خوب مي شود . اي كاش روي يكي از اين پارچه ها بنويسند : « چادرنشين عرفات خوش آمدي .
يكي ديگر از زائراني كه با او صحبت كرديم خادم يكي از كاروانهاي تهراني بود . تحصيل كرده و جوان . در مورد متن پارچه هاي استقبال از او سؤال كرديم و اينكه دوست دارد چه چيزي را در بدو ورود خود بخواند :
خيلي دوست دارم بنويسند « بازگشت پروانه كعبه گرامي باد » ، چون وقتي از طبقه سوم به خانه خدا نگاه مي كردم و مردمي را كه آن طور خيلي فشرده و ديدني گرد خانه خدا طواف مي كردند مي ديدم ، با خودم مي گفتم واقعاً اينها مثل پروانه دور شمع مي چرخند . . .
زائري از استان خراسان رضوي نيز خيلي كوتاه به ما گفت بهترين جمله اين است : « زيارت خانه امن الهي مبارك باد » .
آرام آرام به تعداد زوار حرم نبوي اضافه مي شود . يكي از روحانيون ايراني قصد ورود به صحن را داشت كه درباره سوژه گزارش با او صحبت كرديم . بعد از مدتي كه گويا چند جمله را در ذهن خود مرور مي كرد ، گفت : اين را بنويس . اين شايد از بقيه بهتر باشد . دوست دارم بنويسند : « حاجي ، حاجي بمان » .
در بازار روبروي حرم چند خانم ايراني مشغول خريد بودند كه موضوع پارچه هاي خوشامدگويي را مطرح كرديم . همه به همسفران خود نگاه مي كردند و دوست داشتند ديگري جواب بدهد . سرانجام يكي از آنها گفت :
اگر قرار است جمله اي مرا به ياد اين سفر بيندازد بايد در مورد بقيع باشد . من هيچ وقت مدينه و بقيع را فراموش نمي كنم چون فقط يك بار آن هم از پشت نرده ها اجازه دادند بقيع را ببينيم و امروز هم بايد برويم . اگر روي يكي از پارچه ها در مورد بقيع بنويسند آن پارچه را نگه مي دارم .
پرسيديم دوست داريد چه چيزي در مورد بقيع بنويسند ؟ « نمي دانم راستش الان ذهنم متمركز نيست ولي چيزي باشد كه بقيع را يادم بياورد » . در اين حال يكي از خانمها به كمك او آمد : « زائر بقيع خوش آمدي » چطور است ؟
در همان بازار به يكي از هموطنان جوان برخورديم كه براي اولين بار به اين سفر آمده
|
668 |
|
بود و مي گفت مادرش تمام محله را خبر كرده و فكر مي كرد روز استقبالش روز شلوغي باشد .
او سفر حج را خاطره اي فراموش نشدني در زندگي خود مي دانست . وقتي با او درباره موضوع گزارش صحبت كرديم ، نگاهش براي لحظاتي به يك نقطه خيره ماند . معلوم بود به چيزي خارج از اين محيط فكر مي كند . بعد از چند ثانيه گفت : خودت وقتي محرم شدي چه احساسي داشتي ؟ فكر نمي كردي داري با دست خودت كفن مي پوشي ؟ من وقتي احرام مي پوشيدم فقط گريه مي كردم . به ياد وقت مردنم بودم . اين وقت مردن بايد در تمام زندگي توي ذهن آدم باشد تا دست از پا خطا نكند . اگر قرار است پارچه اي براي من بنويسند ، دوست دارم مردنم را به يادم بيندازد . خوب شد گفتي . من به مادرم زنگ مي زنم و اين را مي گويم .
ـ چه مي گويي ؟ دوست داري چه بنويسند ؟ يك چيزي مثل اين : « كفن پوش ، زندگي جديدت مبارك » . . . يا « كفن پوش باز هم كفن مي پوشي . »
تلاش ما براي مطلع شدن از نظر زائران در مورد متنهاي مناسب وماندني پارچه نوشته ها ، به گرفتن چند جمله ديگر هم منجر شد . جمله هايي كه بعضي از آنها شايد با تفكر قبلي بود و شايد در بازگشت به ايران چند نمونه از آنها را ببينيم . يكي مي گفت : « حاجي ، رسيدن به معرفت در عرفات مبارك » ، ديگر گفت : « ورود به حريم حرم امن الهي گرامي باد » . زائري دوست داشت برايش بنويسند : « سنگ زدن بر شيطان درون مبارك » . يكي ديگر جمله اي مشابه به اين گفت : « شكست اهريمن درون گرامي باد » .
همه اين جمله ها در كنار دهها جمله عادي و معمولي خوشامدگويي كه بعضي از حجاج ايراني به ما گفتند مي تواند روي پارچه ها نقش ببندد .
شما چطور ؟ شما دوست داريد چه متني در بازگشت بر سر در منزلتان ببينيد ؟ يك خوشامدگويي ساده يا يك متن عميق كه شما را به ياد عرفات و مشعر و مني و روزهاي پاك زيارت در مكه و مدينه بيندازد ؟ مي توانيد هر چه به ذهنتان رسيد به عزيزانتان بگوييد تا همان را به هنگام ورود بخوانيد .
چه نيكوست متنهايي را توصيه كنيم كه طعم حج را همواره در كام جان ما تازه و شيرين نگه دارد .
|
669 |
|
وليمه پر خرج سنت رسول خدا نيست ( 1 )
روزهاي آخري است كه در مدينه نفس مي كشيم و هوايي را به سينه مي بريم كه روزي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در آن تنفس مي كرد . به قول يكي از بچه ها تنها چيزي كه از زمان پيامبر تا حال دست نخورده آسمان مدينه است . شب مدينه هم داستان خودش را دارد . سوژه گزارش امروز ما ديگر خريد و سوغاتي نيست كه مجبور باشيم به بازار برويم . يك ساعتي به بسته شدن درها مانده است ، و يكي از زائران نمازش را تمام مي كند . از فرصت استفاده مي كنيم و مي پرسيم وليمه مي دهد يا نه ؟ « مقدماتش را قبل از آنكه بيايم آماده كردم . چون ما در روستا زندگي مي كنيم قيد و بندهاي مرسوم شهرهاي بزرگ را نداريم و در خانه بزرگ يكي از اقوام يا مسجد محل وليمه مي دهيم » . او وليمه را يك اصل تقريباً واجب در محل زندگي خود مي داند : « اهالي محل همه همديگر را مي شناسند و زشت است اگر وليمه ندهيم » با اين حال منكر جلوگيري از اسراف نيست . « قبول دارم كه مي شود وليمه داد ولي اسراف نكرد . »
زائري اهل تهران گفت :
قبل از آنكه بيايم رفتم سالن گرفتم . اين كار تقريبا براي حاجيها ضروري است . يك بار براي عروسي مان سالن گرفتيم و حالا هم براي حج » هزينه سالن يك ميليون و دويست هزار تومان شد . من سالنهاي شمال شهر را نديدم اما مي گويند اگر قرار باشد 300 مهمان در آن سالنها داشته باشي 4 ـ 3 ميليون تومان بايد بدهي . من سعي كردم مراسم را خيلي جمع و جور برگزار كنم كه اين شد . راستش هيچ فردي دلش نمي خواهد بريز و بپاش كند ولي بعضي از افراد فاميل را نمي شود نديد گرفت .
يكي ديگر از زائران ، اهل استان خراسان بود . او حتي كشتن شتر را هم در مراسم استقبال از حاجيها سراغ دارد :
متأسفانه بعضي از حاجيها چشم و هم چشمي مي كنند و حتي در بعضي جاها ديدم تعداد قربانيهاي پيش پاي حاجي را بالا برده اند تا طرف بعدها سربلند شود كه مثلاً 5 تا گوسفند و 2 تا گاو و يك شتر پيش پايش قرباني كرده اند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 34 .
|
670 |
|
اين زائر پا به سن گذاشته دستور جالبي به اقوام و به خصوص فرزندان خود داده است :
قبل از آنكه به حج بيايم و همين چند روز پيش كه با خانه تماس داشتم گفتم حق نداريد از اين بازيها دربياوريد . فقط يك گوسفند قرباني مي كنيد كه گوشت آن را هم خودم مي دانم به چه كساني بدهم ، همين . حاجيه خانم هم موافق حرف من است . بچه ها اول قبول نمي كردند و مي گفتند سرشكسته مي شويم ولي بعداً قبول كردند . مهم اين است كه آدم پيش خدا شرمنده نباشد . اگر قرار است پولي براي گاو و شتر و چند گوسفند داده شود آن را مي دهم به مستمندان . آن چيزي كه مرا به حج آورده پولم نبوده است . من سعي كرده ام اگر سه چهار لقمه توي دهان خودم مي گذارم يكي را هم پيدا كنم كه يكي دو لقمه به او بدهم . اين است كه براي آدم مي ماند . اگر هم حج آمده ام به سبب دعاي همين آدمها بوده است .
در محوطه بدون سقف مسجد النبي زائري تازه قرآن را از رحل خارج كرده و مشغول قرار دادن آن در قفسه مخصوص است . او هم جايي را براي وليمه انتخاب و ميهمانانش را هم دعوت كرده است . او 400 مهمان دارد كه به گفته خودش نمي تواند حتي از يك نفرش هم چشم پوشي كند : « زشت بود اگر يك كدام از اينها را از قلم مي انداختم . به هر حال يك بار كه مي آييم حج بهتر است براي خودمان ناراضي نتراشيم . » وقتي مي گوييم : مي شد مختصر گرفت با قيافه حق به جانبي مي گويد :
از اين مختصرتر ديگر نمي شد . بعضي از حاجيها شايد 700 ـ 600 مهمان هم بيشتر دعوت كرده اند . اين را بايد به آنها گفت . ببينيد من قبول دارم كه بايد همه چيز را فشرده كرد . من كه خوشم نمي آيد پول اضافه خرج كنم ولي بعضي از رسوم ، دست من را مي بندد و متعهدم مي كند كه كاري انجام دهم و هزينه اي كنم كه شايد چندان راغب به آن نيستم .
باز هم آداب و رسوم ، باز هم بعضي از سنتها ، باز هم عادتهايي كه دست و پا را مي بندند . در تمام اين گزارشها به اين موانع برخورد كرده ايم . تا كي بايد با اين رسوم بعضاً غلط مدارا كنيم ؟
چه زماني رسوم درست جانشين اين عادات مي شوند ؟ يكي از زائران پاسخ ما را به خوبي مي دهد :
|
671 |
|
با يك گل بهار نمي شود . اين مستلزم يك كار گسترده فرهنگي است . بايد در جلسات كاروانها قبل از آنكه به عربستان بيايند زمينه هاي يك حركت جديد فراهم شود . با زائران صحبت شود و بستر يك كار بزرگ را آماده كنند . تا چند سال پيش ، گوشت تمام قربانيهاي روز عيد قرباني در مني هدر مي رفت اما آن طور كه زائر نوشته بود امسال گوشت 600 تا 700 هزار حاجي براي مصرف مستمندان جهان ارسال شد . من مطمئن هستم آمار اين كار فرهنگي و اسلامي خيلي زود بالا مي رود و در چند سال بعد تمام حاجيها قرباني هايشان را در اختيار مستمندان قرار مي دهند تا ديگر لاشه اي در مني رها نشود . اينجا يك كار فرهنگي خوب انجام شد ، اصرار هم روي انجام آن بود و نتيجه داد . در مورد وليمه هم بايد يك كار فرهنگي انجام شود . هر حاجي بعد از بازگشت تقريبا يك ميليون ، بعضي دو ميليون و حتي من شنيده ام تا 6 ـ 5 ميليون تومان هزينه مي كنند تا وليمه بدهند .
خدا را خوش نمي آيد كه كنار خانه بعضي از اين حاجيها مستمندان و نيازمنداني باشند و آنها اين پولها را هزينه كنند . مي شود يك كار فرهنگي كرد و به آنها گفت : « وليمه سنت رسول خداست . آن را فراموش نكنيد ولي بريز و بپاش نداشته باشيد » . اگر هر كدام از حاجيها هر سال ما فقط 10 هزار تومان از خرجهاي اضافي بعد از سفرشان را در يك صندوق جمع كنند مي شود حدود يك ميليارد تومان . آن وقت مي دانيد با اين پول دل چند بچه يتيم شاد مي شود ؟ چند دختر دم بخت كه منتظر تهيه جهيزيه هستند سامان مي گيرند ؟ سفره چند خانواده پر مي شود ؟
ديگر وقتِ برگشت بود . اگر هم مي خواستي نمي توانستي بماني . حرم آرام آرام در حالي خالي شدن است . پايان وقت ديدار يار . وقتي از حرم خارج مي شديم فكر كرديم كه سنتهاي رسول خدا چقدر با خرجهاي ميليوني اين روزها تفاوت دارد . سادگي و دوري از آلايش و تكلف و ديگر آداب حسنه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چيزي نيست كه بشود روي ميزهاي رنگين بعضي از وليمه ها ديد . كمي آن سوتر مي شود آدمي را يافت كه دست گيري از او واجب تر از قربانيهاي اضافي و خرجهاني آنچناني شب وليمه باشد .
اي آدمها كه در ساحل نشسته شاد و خندانيد * * * يك نفر در آب دارد مي سپارد جان !
|
672 |
|
لحظات احرام و شيدايي مُحرمان ( 1 )
آنها كه تجربه سفر حج داشته اند مي دانند ايستگاه خارج مدينه چگونه جايي است . مي دانند لحظات احرام چقدر شيرين و خاطره انگيز است ؛ اما تصور آنهايي كه تا حالا به اين سفر نيامده اند و مسجد شجره و شكوه مسجد الحرام را حس نكرده اند چه مي تواند باشد ؟ فلسفه احرام چيست و محرم چرا محرم مي شود ؟
اين پرسش ها زمينه اصلي گزارش ما بود .
در صحن مسجد النبي به زائر ميانسالي اهل سيرجان برخوردم كه سال 78 يك بار به اين سفر آمده بود . اين مرد 51 ساله سيرجاني مي گفت : « بار اول هم مدينه قبلي بودم و يك ساعت در مسجد شجره گريه كردم . نمي دانم اين بار چه حسي خواهم داشت . آن دفعه فكر مي كردم كفن مي پوشم . خودت وقتي كفن بپوشي چه حسي پيدا مي كني ؟ » و بعد با لهجه خاص خودش گفت : « اگر بعد از برگشت و در زندگي عادي هم فكر كني هر لحظه امكان دارد كفن پوشت كنند ، آدم مي شوي . »
هنوز يك ساعت به اذان ظهر مانده بود كه زائران گروه گروه به سمت مسجد النبي مي آمدند . در اين دقايق ، بين الحرمين ازدحامي ديدني و دلنشين داشت . يك زائر تهراني كه چند عمره و دو حج تمتع را تجربه كرده بود ، چند نكته را براي همسفرش توضيح مي داد . از مسجد شجره پرسيدم و مسجدالحرام و احرام :
من اگر بهترين سخنران هم باشم نمي توانم بگويم آنهايي كه اولين حجشان است چه حسي پيدا مي كنند . بايد بروي و ببيني چه محشري است و وقت نماز قبل از احرام كه گريه مي كني چه حالي مي شوي . داستان اصلي موقع اعمال است . آن وقت كه مجبوري در جمعيت گم شوي . آن وقتي كه انسان خود را در دل آن جمعيت عظيمي كه به دور خانه خدا مي چرخند ، احساس مي كند ، ديگر خود را نمي بيند . اين آدم كه در شهر خودش هزار ادعا دارد و به خود مغرور است ، در اينجا خود را حل شده در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 15 .
|
673 |
|
جمع مسلمانان مي بيند ، مانند يك قطره در دريا . اين را جدي مي گويم . آنجا كه بروي متوجه مي شوي شعار نمي دهم .
در گوشه ديگري از فضاي مسجد النبي يك زائر تهراني را ديدم كمي از حال و هواي خودم گفتم و اينكه من هم مثل شما براي بار اول به اين سر آمده ام و هيجان زده ام . داستان آمدنم را برايش گفتم و او هم براي آن كه فضا را صميمي تر كند پاسخ مرا داد :
دست و پايم مي لرزد . حس عجيبي دارم . نمي دانم جمعه كه به سمت مسجد شجره مي رويم زنده مي مانم يا نه . آخر اگر تو هم 20 سال براي اين سفر منتظر مانده بودي حالت همين طور مي شد .
وقتي گفت 20 سال ناخودآگاه واكنش نشان دادم : 20 سال ؟ خيلي سريع جوابم را داد :
سال 63 اسم نوشتم و بعد از 14 سال انتظار در سال 77 نوبت به من رسيد . من در گروه آخر بودم . البته وقتي نوبت به من رسيد كه ديگر تنها نبودم . مي خواستم با همسرم به اين سفر بيايم . سازمان حج و زيارت فيش را از من خريد . به من گفتند : 5 سال ديگر صبر كن ، باز هم صبر كردم . به جاي 5 سال 6 سال منتظر ماندم تا بيايم . بنابراين من از سال 63 منتظرم كه مدينه را ببينم ، مكه را ببينم و در ميقات محرم شوم . قبول كنيد كه نبايد حال خودم را خوب بدانم . باور كنيد مواظبم موقع سفر سكته نكنم . خيلي سخت است اين همه انتظار . فقط آرزويم اين است كه حاجي واقعي شوم و به تهران برگردم . مي خواهم وقتي احرام مي بندم به خودم قول بدهم كه وقتي برگشتم به مردم ظلم نكنم ، حق كسي را نخورم ، پول حرام به خانه نياورم و بد مردم را نخواهم . . . .
|
674 |
|
آرام قدم بگذاريد . . . اينجا « مدينه » است ( 1 )
آرام قدم بگذاريد . اينجا مدينه است . به در و ديوار ، سنگ ، نماها و برج و بارويش نگاه نكنيد و چشم و دلتان اسير هياهوي هنر معماري نشود . غوغاي مدرنيته شما را نبلعد و در كام خود فرو نبرد .
اينجا شهري است كه در كنار مهر و ايمان مردمش پيامبر ( صلي الله عليه وآله ) آرام گرفت ، زخمهاي ناشي از خارهاي « حمالة الحطب » التيام يافت و فاطمه ( عليها السلام ) شيرين ترين روزهاي زندگاني اش را اينجا گذراند . فراموش نكنيد آن روز را كه علي ( عليه السلام ) با پاي پياده به اين شهر رسيد ، پاهايش به خاطر پيمايش يك راه دراز چهارصد كيلومتري ترك برداشته و تاول زده بود و از تاولها و تركهايش خون مي چكيد ، آن روز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با اشك و آه و با مهرباني تمام او را در آغوش كشيد ، همو كه عزيزترين كسان پيامبر ؛ فاطمه دختر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، فاطمه بنت اسد و فاطمه عمه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را از ميان انبوه دشمنان قسم خورده به سلامت به مدينه آورد .
آيا من ، تو ، او و ايشان از ميان انبوه دشمنان ديانت ، سربازان لشكر هوي و هوس و تمنيات ، اندك ذره امانتمان يعني همان ايمان را به سلامت به حضور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آورده ايم ؟ آيا هنگام ورود ، از ترك قلبهاي شكسته مان اشكي مي چكد و آيا از همين ترك ، گوشهايمان شنونده مناجات ملكوتي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در اين شهر خواهد بود ؟
عجله نكنيد ! چشمها را ببنديم ، گوشها را از هرچه صداي غير خالي كنيم ، كمي به گذشته برگرديم ؛ فقط 1425 سال . زمان زيادي نيست آن روز كه پيامبر خسته از راه درازي كه ناچار بود آن را از بيراهه و مخفيانه و از اين غار به آن پناهگاه طي كند به كنار نخلستانهاي اين شهر كوچك رسيد و احساس آرامش و امنيت ، خستگي راه را از تنش زدود . مدينه را ببينيم اما بدون برجها و ساختمانهايش ، بدون خيابانهاي وسيع و مدرنش و بدون هتلهايش . مدينه در كسوت اصحاب صفه ؛ همان مؤمنان مسجد خواب فقير و بي پناه و از ديار خود رانده شده ، اما با قلبهاي مملو از ايمان كه با همان پاهاي برهنه شان و با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . زائر ، شماره 2 .
|
675 |
|
همان شكمهاي گرسنه شان بر دنيا و مافيها پشت كردند .
كمي گوش فرا دهيد ! اگر چشمتان را ببنديد و فقط كمي توجه كنيد صداي زنگ شتراني از دور به گوش مي رسد و همراه آن صداي گريه زنان و كودكاني كه پدران و برادران و همسرانشان را در نبرد احد از دست داده بودند ، مي شنويد . و در اين حال صداي نعره شتر عمرو بن جموح را مي توان شنيد آنگاه كه همسرش جنازه وي و پسرانش را بر روي آن نهاده بود و شتر از بازگرداندن وي به مدينه امتناع مي كرد .
كمي آرامتر ! آيا اين صداي گريه آرام كودكان علي ( عليه السلام ) نيست كه در تاريكي شب با مادر براي آخرين بار وداع مي كنند ؟ رها كنيد اين بناهاي زيبا را ، و در جانهايتان و در صنوبر شكوهمند وجودتان زمزمه هاي شبانه هزاران مؤمن فداكاري را به خاطر آوريد كه با قلبهاي مملو از ايمانشان و با جمجمه هاي سپرده به خدايشان جهاني را مبهوت ايمان خود كردند .
حاجي ! اينجا براي سياحت و شايد هم كمي تجارت نيامده ايم ، آمده ايم اينجا براي اتصال با جان جهان ، براي پيوند برقرار كردن با جان و روح پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمده ايم تا صداي استدلالهاي استوار علي ( عليه السلام ) را در اثبات حقانيت اسلام به همراه روح فتوت و مردانگي اش اخلاص و عبوديتش ، تعبد و تواضعش ، شهامت و شرافتش ، و علو ايمانش ، به همراه شجاعتي وصف ناپذير ، شايد اندكي بيشتر از گذشته درك كنيم و شميم حضور علي ( عليه السلام ) را در كنار مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) و قبور شهدا استشمام كنيم .
حاجي ، مي داني در كوچه هاي محله بني هاشم ، كه اينك بين بقيع و مسجدالنبي صاف و سنگفرش شده است روزگاري علي تنهاترين روزهايش را گذراند و در همان كوچه ها روزي ديگر بزرگترين و زيباترين انتخاب با هجوم مردم تشنه عدالت ، پرشورترين روزهاي تاريخ را در حيات بشر رقم زد .
حاجي ، فراموش نكن اگر روزي پيامبر در محله بني هاشم آمد و شد داشت ، روزي ديگر سبط اكبرش حسن ( عليه السلام ) در آنجا به عبادت مي نشست و روزي ديگر حسين ( عليه السلام ) به همراه زينب ( عليها السلام ) و عباس ( عليه السلام ) ، باشكوهترين جلوه وفاداري به ولايت ، در اين كوچه ها گام برمي داشتند .
|
676 |
|
حاجي ، كوچه هاي اين شهر از شميم عطر وجود سيد الساجدين آكنده است . فراموش كن بناهاي سنگي را ، نكند اعجاب آن ترا اسير قيد و بندهاي ذهني خود نمايد و تلاش باقر علم النبي ( صلّي الله عليه وآله ) را در راه ارتزاق حلال فراموش كني و دانشورزي و مجلس تعليم گسترده صادق آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را ناديده انگاري و از روح بزرگش گشوده شدن بابهاي دانش و ديانت را طلب نكني .
حاجي ، حيف است به جاي دريافت شهودي از حضور پر رنج موسي الكاظم ( عليه السلام ) ، وقت را به بطالت گذراني . فراموش نكن اگر علي بن موسي الرضا ( عليه السلام ) چند روزي به باغ طوس آمد و آن همه صفا و معنويت را به همراه آورد ، پنجاه و دوسال را در همين محله بني هاشم در كنار حرم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) گذراند و بارها بر قبور ائمه بقيع ( عليهم السلام ) به فاتحه نشست و جوادش ( عليه السلام ) سالهاي طفوليت و جواني اش را اينجا سپري كرد .
حاجي ، مبادا يادت برود كه در اين شهر مهدي امت ( عليه السلام ) سالهاست كه به عبادت مي نشيند ، همان كه من و توي شيعه ، از عالم و عامي همگي در انتظار رويش هستيم كه « اللهم أرني الطلعة الرشيدة والغرة الحميدة » .
حاجي ، چشم سر ببند و ديده دل بگشا تا دريابي به كجا آمده اي . اينجا مدينه است ؛ مدينة النبي ( صلّي الله عليه وآله ) .
|
677 |
|
با محرم راز ( 1 )
مناجاتي از سيد مهدي شجاعي
خدايا ! حلاوت حج را به ذائقه هاي مهجورمان بچشان و لبهاي عطشناك معرفتمان را از اقيانوس كران ناشناس حج بي نصيب مگذار .
خدايا ! حج ، عبادتي تمام و كمال است . ما را معرفتي تمام و كمال عنايت كن .
خدايا ! اگر تو نياموزي ، از كه بياموزيم ؟ اگر تو عطانكني ، از كه طلب كنيم ؟ اگر تو دست نگيري ، به كجا بياويزيم ؟ و اگر تو نبخشايي ، از كه استغفار كنيم ؟
خدايا ! به هنگام احرام ، هشيارمان كن كه تهي از چه مي شويم ؟ دست از چه مي شوييم ؟ خرقه از كه مي گيريم ؟ و ديدار كه را پيش رو داريم ؟
خدايا ! به هنگام احرام ، وجودمان را از همه تعلقات و تعينات دنيوي خالي ساز و لباس عبوديت و بندگي ات را بر تنمان بپوشان .
خدايا ! طواف ، انگار كه گشتن پروانه وار به دور شمع خانه توست . به ما عاشقي بياموز و سوختن و خاكستر شدن . به ما سلوك بياموز و وصل گشتن و فنا شدن .
خدايا ! به هنگام طواف ، به ما چشمي عطا كن كه گردش فرشتگان را حول محور عرش ببينيم و تن را فرو گذاريم و با جانمان طواف كنيم .
خدايا ! به ما چشم بصيرتي عطا كن كه امام و آقايمان را در طواف خانه ات ببينيم و دل معرفتي كه حضرتش را بشناسيم و دست ولايتي كه به دامنش بياويزيم .
خدايا ! كسي كه با تو دست دهد ، دست از غير تو مي شويد ، و كسي كه دل به تو بسپارد دل از غير تو مي كند وكسي كه با تو بيعت كند ، به پاي هيچ بتي سر نمي سايد و كسي كه دامن تو را به كف آرد ، عنان و اراده و اختيار از كف مي دهد و هستي اش را به تو مي سپارد . خدايا ! ما را معرفت استلام عطا كن .
خدايا ! مقام ابراهيم خليل ، مقام دوستي و بندگي است و اين ، شيرين ترين نوع بندگي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، شماره 19 .
|
678 |
|
است . ما به اين اميد ، سر جاي پاي ابراهيم مي گذاريم كه تو ما را نيز به دوستي خود برگزيني و حجابها را برچيني .
خدايا ! علم حقيقتي همانند زمزم جوششي از جانب توست . ما را از علوم آلوده بي نياز كن و از زلال زمزم خودت سيراب ساز .
خدايا ! حكمت را همچون زمزم جاودانه ات از وجودمان بپوشان .
خدايا ! به ما بياموز كه سعي ميان صفا و مروه ، سعي ميان خوف و رجاست و ايستايي مدام در هر كدام ، بطلان اعمال زندگي است .
خدايا ! عمري است كه در سعي و طلب ، تقصير كرده ايم . اكنون كه مژده ديدار داده اي ، رخصتمان ده كه دست بيفشانيم و سر ببازيم .
خدايا ! ما بر سر قراري كه گذاشته بودي ، حاضر شديم و به ميقات درآمديم ، تو يقينا پيش از ما به قرارگاه آمده اي كه صادق الوعدي و در ميعاد ، تخلف نمي كني . چگونه تو را بشناسيم اگر پيش از اين نديده باشيم ؟ !
خدايا ! مگر نه مني تجليگاه آرزوست ؟ طور تكلم است ؟ سيناي ديدار است ؟ نكند كه از مني برگرديم و همچنان قاب چشمهايمان از تصوير محبوب خالي بماند .
خدايا ! هر در كه بر شيطان سد مي كنيم ، دري ديگر رصد مي كند و هر پنجره اي كه بر او مي بنديم ، از روزني ديگر سر بر مي كند . اگر دست عنايت تو نباشد ، دست و دل ما توان رمي شيطان ندارد . دستمان را به دستت برسان .
خدايا ! اينك عرفات . اينك مني . اينك ميقات . اينك وادي مقدّس طوي . اگر همچنان تو را آهنگ ( لن تراني ) است ، بگو به كدام كوه نگاه كنيم تا تجلي نور تو را در جمال بقية الله ببينيم ؟
خدايا ! دلمان بهانه ديدار گرفته است . جانمان را به بها بگير .