مزاح گویی
سیره پیامبر اعظم r 10 لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة علی اصغر عطاران طوسی attarantoosi@gmail.com مزاح گویی پیرزنی به حضور
لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة
علي اصغر عطاران طوسي attarantoosi@gmail.com
مزاح گويي پيرزني به حضور پيامبر گرامي اسلام r رسيد و عرض كرد: اي رسولخدا ! در صورت امكان مرا از عاقبت و جايگاهم در قيامت آگاه ساز. حضرت فرمود: پيرزن به بهشت نمي رود. زن ناراحت و دلگير شد و از حضور آن جناب خارج شد. در مسير راه، با بلال حبشي مواجه شد در حالي كه پيرزن گريان بود. بلال از او پرسيد: پيرزن ! چرا غمزده و نگران هستي؟ جريان را براي وي بازگو نمود. بلال از سخن پيامبر r تعجب نمود. با يكديگر به محضر رسول گرامي اسلام r رسيدند. بلال، موضوع را با حضرت در ميان گذارد. حضرت فرمود: آري درست است نه پيرزن به بهشت مي رود و نه سياه. بلال نيز افسرده خاطر گرديد و از نزد پيامبر r خارج شدند. در راه، ابن عباس – يكي از اصحاب رسول خدا r - را ديدند و جريان را به اطلاع وي رساندند. ابن عباس گفت: رسول خدا r با شما مزاح كرده است. منظور حضرت اين است كه پيرزن، جوان مي شود و سياه نيز سفيد مي گردد و سپس وارد بهشت مي شوند نه آنكه با حالت پيري و با رخساري سياه روانه بهشت شوند. آنان با شنيدن اين سخن، خوشحال گشته و از خوشحالي در پوست خويش نمي گنجيدند و از اينكه پيامبر r با آن جايگاه و موقعيت والاي اجتماعي، آنان را طرف مزاح خويش قرار داده است، بسي مسرور و خشنود گرديدند[1]. عمه آن حضرت - صفيه دختر عبدالمطلب- نيز كه پير و فرتوت شده بود، از آن حضرت خواست كه برايش دعا كند تا به بهشت برود. حضرت عين سخن فوق را فرمودند و او دلگير شد. سپس حضرت، مزاح خويش را به كريمه قرآني" إنّا أنشاءناهنّ إنشاء فجعلناهنّ أبكاراً " مستند ساختند كه مي فرمايد: " ما آنان را به صورت دوشيزگان وارد بهشت مي كنيم" [2]. البته نظاير اين رفتار در لابلاي برگهاي تاريخ به گونه هاي مختلف آمده است كه از جمله آنها شوخي حضرت با كودكان خردسال است. او گاهي آنان را " ذو الاُذنين" صدا مي كرد و مي فرمود : " اي دو گوش" و بدين ترتيب، موجبات شادي خاطر و لبخندكودكان را به وجود مي آورد. گاهي نيز با اصحاب و ياران خويش، به تفريح و سرگرمي مي پرداخت و يا مسابقه دو و كشتي برگزار مي كرد[3]. تأمل و درنگ در اين سيره رفتاري حضرت چه با حسن و حسينش، چه با ديگر خردسالان و يا با ياران و اصحابش، گوياي آنست كه جايگاه فردي و اجتماعي شخص، از رهگذرِ رياست جامعه و حكومت، و يا برخورداري از دانش و بينش برتر نبايد مانع و حجابي فراروي گفتگوي صميمي، دوستانه و يا مزاح گويي و تبسم وي در كانون گرم خانواده، جمع دوستان و يا در ميان ديگر آحاد جامعه گردد. از اين رو، مقوله هايي چون برخورداري فرد از مسئوليت اجتماعي و پست اجرايي، تكيه بر كرسي تدريس در مراكز علمي آموزشي، قرار گرفتن در جمع نخبگان و چهره هاي موفق جامعه، و يا برخورداري از ثروت و امكانات انبوه اقتصادي و... در نقش راهزني شيطاني براي آدمي جلوه مي كنند تا وي را از همزيستي متوازن و برقراري مناسبات انساني سالم- متناسب با شرايط و سنين گوناگون انسانها- بازدارند. تأمل و كاويدن در سيره پيامبر اعظم r و الگوگيري از روش و منشِ آن حضرت، در تضعيفِ شكل گيري و سامان يابيِ چنين راهزني هايي، تأثير بسزا خواهد داشت. در واقع، دين مبين اسلام، ديني جامع و رهبرانِ معنوي آن - رسول گرامي اسلام r و امامان معصوم عليهم السلام- رهبراني پاسخگو به نيازهاي طبيعي بشر و پيام آوران و مبلغان مشي متعادل و ميانه براي آحاد انسانها بوده و هستند. از اين رو، همواره از ارائه دستوراتي يك سويه، خشك و غير قابل انعطاف پرهيز داشتند، و در معرفي آييني همسو با طبع بشري و همخوان با عقل و خرد آدمي سعي وافر به خرج داده، و همگان را به دوري از افراط و تفريط سفارش و توصيه مي نمودند. پيامبر رحمت r در سخني، يكي از صفات مؤمنان راستين را شوخي و انعطاف پذيري بر شمرده و در مقابل، انسان هاي منافق را داراي روحياتي خشن و چهره اي در هم كشيده معرفي نموده اند. ايشان مي فرمايند: " انسان مؤمن، شوخ و شنگ است و فرد منافق، اخمو و خشمگين است"[4]. بدون ترديد، انسانهاي وارسته و پرهيزگار در تأسي به پيامبر اعظم r و الگوي حيات بخش زندگاني بشر، نشاط و شادابي اشان در چهره آنان نمودار است. آنها در عين توأم ساختن جدّيت، قاطعيت و تلاش و كوشش خستگي ناپذير در عرصه حيات اجتماعي، در مناسبات انسانيِ خويش، از سرِ انعطاف، رحمت و نرمخويي همراه با شوخي و مزاح تعامل مي كنند. [1] - بحراللئالي، صفحه 171. [2] - سوره واقعه، آيه 34. [3] - خزائن، صفحه 396. [4] - المؤمن دَعِب لَعِب، و المنافق قَطِب غَضِب. تحف العقول، ص49.
|