بخش 1
مقدمه نقش الگو در خودسازی رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) 1 ـ شمایل پیامبر 2 ـ در خانه 1ـ تقسیم وقت 2ـ کمک در خانه 3 ـ هم غذایی با اهل خانه 4 ـ رختخواب ساده 5 ـ خواب و بیداری 6 ـ احترام به واردین 3 ـ در اجتماع 1ـ مردم داری 2ـ خنده رویی 3ـ ادب در برخورد 4ـ تفقّد و احوالپرسی 5ـ مردمی زیستن 6ـ مراعات حال دیگران 7ـ روحیّه بزرگواری 8ـ صبوری و تحمّل 4 ـ جلسات پیامبر 1 ـ یاد خدا 2 ـ بی تکلّف 3 ـ جلوس مؤدّبانه 4 ـ حفظ حریم ها 5 ـ رسیدگی به مشکلات 6 ـ احترام به دیگران 5 ـ سخن گفتن 1 ـ کلام مفید و مربوط 2 ـ در سطح مخاطبین 3 ـ هنر گوش دادن 4 ـ سخن با تبسّم 5 ـ خلاصه گویی 6 ـ همدلی و همزبانی با مردم 7 ـ کنترل زبان در حال خشم
|
1 |
|
بسم الله الرحمن الرحيم
|
3 |
|
اخلاق نبوي
آشنايي با سيره اخلاقي پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
جواد محدثي
|
9 |
|
سخني با شما
جاذبه زيارت خانه خدا و حرم رسول ( صلّي الله
عليه وآله ) و قبور مطهّر امامان مدفون در بقيع و ديدار با سرزميني كه
يادگارهاي فراواني از اهل بيت ( عليهم السلام )
دارد ، دل هاي شيدا را بي قرار مي كند .
روضه نبوي ، مركز ثقل اين يادها و يادگارهاست .
زائر حرمين شريفين نيز مشتاق است كه از آن پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه وآله ) هر چه بيشتر بداند و زيارتش با معرفت
و شناخت عميق تر مي باشد .
از اين رو ، آشنايي با سيره اخلاقي و رفتاري
آن بنده صالح و برگزيده خدا كه « الگوي كمال » است ، هم ضروري است ، هم شيرين و
دلنشين .
آينه اي برداشته ايم تا به تماشاي « جمال و كمال محمدي ( صلّي الله عليه وآله ) » بنشينيم .
عطر وجود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از خلال گفته ها و رفتارهاي او به
|
10 |
|
مشام جانمان مي رسد .
هر چند بيش از چهارده قرن از حيات آن
آخرين فرستاده خدا مي گذرد ، ولي هر وقت سراغ مطالعه زندگي آن انسان برتر و
آيينه كمال مي رويم ، يا از چشمه سخنان گهربار آن حضرت ، جرعه اي
مي نوشيم ، طراوت و شادابي معنويت را با همه وجود ، لمس مي كنيم .
آنچه پيش روي شماست گوشه اي از خلق و خوي نبوي و سيره رفتاري
پيامبر خدا را ، چه در زندگي شخصي و چه اجتماعي ، نشان مي دهد .
نگاه در اين آينه ، براي ما بسي آموزنده و سودمند است .
آشتي با آينه ، ما را با « زيبايي » پيوند مي دهد .
آنان كه به
« زندگي محمد گونه » مي انديشند و در پي « اخلاق پيامبرگونه » اند ، بيشتر در اين
آينه بنگرند .
اگر او « اسوه » و « الگو » ست ، از ما چه چيزي سزاوار است ، جز « تأسّي » و
« پيروي » ؟ !
باشد كه عشق نبيّ ما را به اخلاق نبوي برساند .
قم ـ جواد محدثي
1385ش
|
11 |
|
مقدمه
نقش الگو در خودسازي
چه در خودسازي فردي و چه در تربيت هاي اجتماعي ، « نمونه عملي » سهم
عمده اي ايفا مي كند .
مقصود ، الگوها و سرمشق هايي است كه تجسم
آرمانها و بُعد عينيّت يافته يك مكتب و مرام است .
در زبان قرآن ، از اين گونه
سرمشق هاي كمال و الگوهاي تزكيه و تربيت ، به « اسوه » ياد شده است .
هم حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در مسير
مبارزاتي توحيدي خويش ، الگوي موحّدان معرّفي شده است ، ( 1 ) هم رسول گرامي
اسلام ( صلّي الله عليه
وآله ) در بعد اخلاق و معاشرت ، اسوه مسلمان به حساب آمده است . ( 2 )
در بحث هاي تربيتي و اخلاقي نيز ، گاهي مي توان به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قَدْ كانَتْ لَكُم اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في
اِبراهيمَ وَالَّذينَ مَعَهُ ( ممتحنه ، آيه 24 ) .
2 . لَقَدْ كانَ لَكُم في رَسُولِ اللّهِ
اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ( احزاب ، آيه 21 ) .
|
12 |
|
صورت « اخلاق نظري » تعاليم دين و قرآن را مطرح كرد و
گاهي به
شكل « اخلاق عملي » .
هر دو شيوه ، مطلوب و مفيد است ؛ اما آنچه به نظر ،
سازنده تر مي رسد ، پرداختن به سيره عملي و روش هاي رفتاري بزرگاني
است كه جنبه اسوه و الگويي دارند و نوعي « ميزان » به حساب مي آيند به همين
دليل ، در اين نوشتار در پي شناختن سيره اخلاقي پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) و آشنايي با سنت هاي رفتاري
اوييم و اميدواريم توفيق تأسي به آن اسوه پاك را خداوند به ما ارزاني
دارد .
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اسوه
كامل
اگر نسبت به سرمشق بودن هركس ديگر ، شبهه و ترديدي باشد ، الگو بودن
حضرت رسول ( صلّي الله عليه
وآله ) بي هيچ ترديدي ، از سوي خداي متعال تثبيت و امضا شده است واخلاق
والاي نبوي كه عامل عمده محبوبيت او در ميان امت ، و سبب اصلي موفقيت اودردعوت
ديني بوده ، درقرآن كريم به صراحت ستوده شده است : « اِنَّكَ
لَعَلي خُلُق عَظيم » ( 1 ) امت محمدي مأمورند تا از خصلتها و خلق و خوي فردي و
اجتماعي آن حضرت ، تبعيت كنند و آن پيامبر رحمت و الگوي كمال را « اسوه » خويش قرار
دهند .
در تبعيت از اخلاقيات برجسته يك الگو ، آشنايي با ريز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره قلم ، آيه 4 .
|
13 |
|
و جزئيات زندگي و رفتار او ضروري است ، تا هم از كلّي گويي
پرهيز شود ، هم آن ويژگي ها به صورت عيني و كاربردي سرمشق عمل قرار
گيرد .
سيره عملي و رفتاري رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در كتب روايي و تاريخ و
مجموعه هاي گوناگون ديني ثبت شده و در اختيار ماست .
به علاوه كساني كه در
آن دوره ، به نقل و بازگو كردن جزئيات شكلي و شمايلي و اخلاقي افراد ، حساس و دقيق
بودند و در تاريخ ، به عنوان « وصّاف » ( توصيفگر ) شناخته مي شدند ، جزئيات دقيقي
از همه ابعاد زندگي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ترسيم كرده اند .
اين توصيف ها ، شامل ويژگي هاي چهره و اندام و شمايل آن حضرت ،
ويژگيهاي اخلاق فردي ، حالات شخصي و رفتار در خانه ، در اجتماع ، با دوستان و دشمنان ،
در جبهه و جنگ ، در عبادات ، نمازها ، دعاها ، ذكرها و تهجّدها ، در لباس و منزل و خواب
و بيداري و مسواك و نظافت و . . . مي شود .
ابتدا نگاهي به « شمايل » رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي
افكنيم ، سپس به سيره اخلاقي آن حضرت مي پردازيم .
توصيه حضرت صادق ( عليه السلام ) است كه :
« اتّبِعُوا آثارَ رَسُولِ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) وَسُنَّتَهُ
فَخُذُوا بِها » ؛ ( 1 ) از آثار و سنّت پيامبر خدا تبعيّت و به آنها عمل
كنيد .
1 . بحار الأنوار ، ج75 ، 216
|
14 |
|
شمايل
پيامبر
ويژگي هاي جسمي و مشخّصات چهره و اندام حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) در كتابهاي سيره و شرح حال آن حضرت ،
با عنوان « شمايل » به طور مبسوط بيان شده است .
هرچند كتاب حاضر ، بيشتر به قصد آشنايي با شيوه عمل و سيره و رفتار آن
پيامبر بزرگوار است ، اما براي آنكه اين نوشته ، خالي از بحث شمايل نيز نباشد ، به
برخي از اين ويژگي هاي ظاهري و سيمايي وي ، گذرا اشاره
مي شود : ( 1 )
پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله )
سيمايي پر ابهت و جذّاب داشت ،
قامتش متوسّط بود ، رنگ چهره اش سفيد مايل به
سرخي بود .
ديدگاني بزرگ و سياه ، ابرواني سياه و پيوسته ، پيشاني
1 . اين نكات ، بطور مبسوط در كتابهايي همچون ،
مكارم الاخلاق ، بحارالانوار ( ج16 ) سنن النبي ، مناقبِ ابن شهرآشوب ( ج 1 ) و . . . آمده
است .
|
15 |
|
بلند ، بيني باريك و كشيده ، شانه هاي پهن
داشت .
مژه هايش بلند ، محاسنش پُرپشت ، دندان هايش مرتب و سفيد ، اندامش
متعادل و موزون بود ، كنار لب زيرين او خالي نقش بسته بود .
موي سرش نه خيلي مجعّد و گِره دار ، و نه خيلي باز و افتاده
بود .
راه رفتنش با وقار ، آرام و محكم بود ، به پيش روي خود نگاه مي كرد
و چنان راه مي رفت كه گويي به زمين سراشيب ، راه مي رود .
اندامي زيبا و
خويي پسنديده داشت .
دانه هاي عرق بر چهره اش مثل مرواريد غلطان
بود .
ميان دو كتفش « مُهر نبوّت » نمايان بود .
بلندي موي سرش تا بناگوشش مي رسيد .
صدايش زيبا و دلنشين
بود .
ميان ابروانش رگي بود كه هنگام خشم ، پر از خون مي شد و برآمده
مي گشت .
هنگام رضايت و خرسندي ، چهره اش مي درخشيد .
گردنش سفيد و نقره گون بود .
سينه و شكم با هم برابر
بودند .
بند دست هايش پهن ، كف دستانش فراخ و كف پايش محكم و كلفت بود و گودي
كف پايش از متعارف بيشتر بود .
چون به سويي و كسي نگاه مي كرد ، با همه بدن توجه
مي كرد .
به چهره كسي خيره نگاه نمي كرد .
نگاهش افتاده بود و به
زمين بيش از آسمان مي نگريست .
گونه هايش برجسته بود ، نه پرگوشت ، نه
لاغر و استخواني .
سري بزرگ داشت و متناسب با بدن ، در سفيدي چشمانش كمي سرخي ديده
مي شد .
موهاي سفيد معدودي كه در سر و صورت داشت ، به
|
16 |
|
واسطه خضاب ، سبزه به نظر مي رسيد .
اعضا و جوارحش عضلاني و
محكم بود .
هنگام تبسّم ، دندان هايش چون دانه هاي تگرگ ، نمايان
مي شد و به زودي سفيدي دندان ها همچون برق ، سريع زير لب ها پنهان
مي شد .
از راهي كه عبور مي كرد ، مردم از عطر وجود آن حضرت
پي مي بردند كه وي از آنجا گذشته است .
به هر درختي و سنگي كه
مي گذشت ، به آن حضرت خضوع و سجود مي كردند .
ديده هايش به خواب
مي رفت ، ولي قلبش آگاه بود .
سايه اش بر زمين نمي افتاد .
بسيار
با حيا بود و خنده رو .
خنده وي نيز از تبسم به قهقهه نمي رسيد .
پرنده بالاي سرش
پرواز نمي كرد و مگس بر آن حضرت نمي نشست و حشرات زهردار به آن حضرت
نزديك نمي شدند .
چون وحي بر آن حضرت نازل مي شد ، حتّي در روزهاي سرد ،
بر پيشاني مبارك او دانه هاي عرق مي نشست .
اينها گوشه اي از شمايل زيباي رسول خاتم بود كه در روايات
آمده است .
|
17 |
|
در خانه
رفتار هركس در خانه ، با همسر و فرزندان و بستگان ، نشان دهنده
شخصيت روحي و اخلاقي اوست .
به نمونه هايي از سيره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در
داخل خانه اشاره مي كنيم :
1ـ تقسيم وقت
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) در خانه اوقات خود را به سه بخش تقسيم مي كرد :
بخشي براي « خدا » .
در اين بخش به عبادت و نماز و تهجّد
مي پرداخت .
بخشي براي « خانواده » و گفتگو و انس گرفتن با آنان و تأمين
نيازهاي روحي و عاطفي و . . . بخشي هم براي « خود » و « مردم » ، چون در اوقات حضور
آن حضرت در خانه نيز ، مراجعين با وي كار داشتند .
سؤال
|
18 |
|
مي كردند ، مشكلاتي براي آنان پيش مي آمد ، و وي از بخشي از
وقت درون خانه ، براي رسيدگي به امور مردم و برآوردن نيازهاي مختلف آنان استفاده
مي كرد .
آنچه گفته شد به روايت حضرت حسين بن علي ( عليه السلام ) از امير المؤمنين ( عليه السلام ) است :
« و كانَ اِذااَوي اِلي مَنْزِلِه جَزّءَ دُخُولَه
ثَلاثَةَ اَجْزاء : جُزءاً لِلّه عزّوجَل ، و جُزءاً لاِهلِهِ و جُزءاً لِنَفْسِه ،
ثُمّ جَزَّءَ جَزَئهُ بَيْنَه و بَيْنَ النّاسِ ، فَيَرُدُّ ذلك عَلَي العامّةِ و
الخاصّةِ و لا يَدَّخِرُ عَنْهُم شَيئاً » ( 1 )
2ـ كمك در خانه
از فضايل يك انسان خودساخته ، آن است كه در كارهاي خانه ، به همسر خود
كمك كند چه در نظافت
خانه و وسايل ، چه در امور طبخ و خوراك و چه هر
كار
ديگري .
پيامبر خدا ( صلي
الله عليه وآله ) در خانه ، كفش و لباس خود را وصله مي كرد ، در را
مي گشود ، شير گوسفند و شتر را مي دوشيد ، همراه خادم خانه گندم آرد
مي كرد و اگر خدمتكار خسته مي شد ، به او كمك مي كرد و وسايل وضوي
خويش را خود برمي داشت و مي گذاشت :
1 . مكارم الاخلاق ، طبرسي ، ص 13 .
|
19 |
|
« وَ كانَ يَخْصِفُ النَّعلَ ، و يُرَقِّعُ
الثَّوبَ ، و يَفْتَحُ البابَ ، و يَحْلِبُ الشاةَ و يَعْقِلُ البَعيرَ فَيَحْلِبُها ،
وَ يَطْحَنُ مَعَ الخادمِ اِذا اَعْيا ، وَ يَضَعُ طَهورَهُ باللَيلِ بِيَدِهِ
. . . . » ( 1 )
3 ـ هم غذايي با اهل خانه
اينكه كسي تنها غذا بخورد ، يا حاضر نباشد افراد خانواده و خدمتكاران ،
با او بر سر يك سفره بنشينند و غذا بخورند ، اخلاقي جاهلانه است و نشان از روحيه
استكباري مي دهد .
اولياي خدا ، متواضعانه با اهل خانه و خادمان هم غذا
مي شدند و بر سر يك سفره مي نشستند .
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) همه رقم غذا مي خورد و نسبت به نوع غذا و كيفيت طبخ ،
ايراد نمي گرفت و از آنچه خدا حلال كرده است ، همراه با خانواده و خدمتكاران
غذا مي خورد ، آن هم نشسته بر زمين ، چه در خانه خود و چه در ميهماني ، از هر چه
آنان مي خوردند و در هر چه و بر هر چه آنان طعام مي خوردند .
اگر مهمان
مي آمد همراه با مهمان طعام مي خورد .
محبوبترين غذا و سفره در نزد او ،
آن بود كه افراد بيشتري سر سفره نشسته باشند :
« كانَ رَسولُ اللّهِ يأكُلُ كُلّ الاَصْناف مِنَ
الطَّعامِ وَ كانَ يأكُلُ ما اَحَلَّ اللّهُ لَهْ مَعَ اَهْلِهِوَ خَدَمِهِ اِذا
اَكَلُوا ، وَ معَ مَنْ يَدْعُوهُ
1 . بحار الانوار ، علامه مجلسي ، ج 16 ، ص 227 .
|
20 |
|
مِن المُسلِمين علي الأرضِ ، وَ علي ما اَكَلوُا
عَلَيْهِ وَ مِمّا اَكَلُوا ، اِلاّ أَن يَنْزِلَ بِهِمْ ضَيْفٌ فَيَأكُلُ مَعَ
ضَيْفِهِ وَ كانَ اَحَبُّ الطَّعامِ اِلَيهِ ما كانَ عَلي
ضَفَف » ( 1 )
4 ـ رختخواب ساده
ساده زيستي ، در همه مظاهر زندگي آن حضرت آشكار بود .
رختخواب
او پوستي بود كه داخل آن ليفه و پوشال خرما پر شده بود .
بالش او نيز چنين
بود .
زيراندازش يك عبا بود ، كه گاهي هم آن را دولا مي كرد و بر آن
مي نشست و يا مي خوابيد .
اغلب بر حصيري مي خوابيد و جز آن ، زير آن حضرت چيزي نبود و چون
به رختخواب مي رفت ، به پهلوي راست مي خوابيد و دست راست خود را زير صورت
راست خود قرار مي داد :
علي ( عليه
السلام ) : « كانَ فَراشُ رَسوُلِ الّله ( صلّي الله عليه وآله ) عَبائَةٌ . . . و كانَ لَهُ فَراشٌ مِنْ أدْم حَشوُهُ ليفٌ ، و كانَتْ
لَهُ عَبائةٌ تُفْرَشُ لَهُ حَيْثُما إنْتَقَلَ وَ تُثَنّي ثِنْتَيْنِ وَ كانَ
كثيراً ما يَتَوسَّدُ وَسادَةً لَهُ مِنْ أدمً حَشْوُها ليفٌ وَ يَجْلِسُ عَلَيْها
. . . وَ كانَ يَنام عَلي الحَصيرِ ليسَ تَحْتَهُ شَْيءٌ . . . » ( 2 )
1 . مكارم الاخلاق ، ص 26 .
2 . همان ، ص 38 .
|
21 |
|
5 ـ خواب و بيداري
به فرموده امام باقر ( عليه السلام ) رسول
خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) هرگاه از خواب برمي خاست به سجده در پيشگاه خدا
مي پرداخت .
هنگام خواب ، مسواك را بالاي سر خود مي گذاشت .
همين كه
بيدار مي شد ، شروع مي كرد به مسواك زدن . . . هر شب ، سه بار مسواك
مي زد : يك بار قبل از خواب ، يك بار وقتي از خواب براي نماز شب بيدار
مي شد ، و يك بار هم وقتي كه مي خواست براي نماز صبح ، از خانه به مسجد
برود .
چون بيدار مي شد مي فرمود : « حمد خدايي را كه پس از مرگم مرا
زنده كرد .
پروردگارم آمرزنده و شكور است » ( 1 )
6 ـ احترام به واردين
حرمت نهادن به آن كه بر انسان وارد مي شود ، شرط ادب است ، و
بي اعتنايي و برخورد متكبرانه ، دور از اخلاق اولياي خداست .
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) به كسي كه وارد بر آن حضرت مي شد ، احترام مي كرد
و يكي از نمودهاي اين احترام ، آن بود كه زيرانداز خود را در اختيار او
مي گذاشت و او را روي تشك خود مي نشاند و اگر او قبول نمي كرد ، آن
حضرت آن قدر تأكيد مي فرمود تا بپذيرد :
1 . مكارم الاخلاق ، ص 39 .
|
22 |
|
« وَ كانَ يُؤثِرُ الدّاخِلَ عَلَيْهِ بِالوَسادةِ
الَّتي تَحْتَهُ ، فَاِنْ اَبي اَنْ يَقْبَلها عَزَمَ عَلَيهِ حتّي
يَفْعَل » ( 1 )
هرگاه كسي وارد مي شد و خدمت آن حضرت مي نشست پيامبر هرگز
از مجلس او برنمي خاست و نمي رفت ، تا اينكه خود آن شخص برخيزد و
برود :
« ما قَعَدَ اِلي رَسوُلِ الّلهِ رَجُلٌ قَطُّ
حتّي يقُومَ » ( 2 )
از سلمان فارسي نقل شده است كه : خدمت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله )
رسيدم ، او بر بالشي و زيراندازي نشسته بود ، آن را به طرف من افكند ( تا بر آن
بنشينم ) .
آنگاه فرمود : « اي سلمان ! هيچ مسلماني بر برادر مسلمانش وارد
نمي شود و او به عنوان اكرام و احترام ، زيرانداز برايش نمي گسترد ، مگر
آنكه خداوند او را مي بخشايد » . ( 3 )
1 . سنن النبي ، علامه طباطبايي ، ص 53 .
2 . همان ، ص 51 .
3 . همان .
|
23 |
|
در اجتماع
نوع رفتار هر كس ، نشان دهنده شخصيّت فكري و روحي اوست .
برخوردهاي
حضرت رسول ( صلّي الله عليه
وآله ) ، در اجتماع و با قشرها مختلف ، مي تواند الگوي شايسته اي
براي پيروان آن « رسول اسوه » باشد .
در اين بخش چند نمونه و موضوع مورد توجّه ما قرار مي گيرد :
1ـ مردم داري
جاذبه شخصيتي هر كس ، تا حدّ زيادي مرهون رفتار محبّت آميز او با
مردم و ارزش قائل شدن به انسان هاست .
كسي كه در غم و شادي و راحت و رنج ،
همراه باشد و خود را از آنان جدا نداند و جدا نكند ، قلعه دل ها را فتح
مي كند .
در « مناقب » روايت شده است :
|
24 |
|
« يُشَيِّعُ الجَنائِزَ وَ يعودُ الْمرضي في
اَقْصَي الْمَدينَةِ » . ( 1 )
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) به تشييع جنازه مي رفت و در دورترين نقطه شهر « مدينه »
به عيادت مريض مي پرداخت .
گاهي فرزندان خردسال را به حضور پيامبر مي آوردند ، تا به عنوان
تبرك و بركت يافتن ، براي او از خدا خير و نيكي بخواهد ، يا نامگذاري كند .
رسول
خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) به خاطر دلجويي بستگان آن فرزند ، او را مي گرفت و در دامن خويش
مي نهاد .
گاهي اتفاق مي افتاد كه كودك همانجا ادرار
مي كرد .
بعضي ها كه حضور داشتند ، بر سر فرزند داد مي كشيدند و
حضرت آنها را نهي مي كرد ، آنگاه دعا يا نامگذاري را به پايان مي برد و
اين گونه خويشاوندان آن نوزاد را خرسند مي ساخت تا نپندارند كه پيامبر ، از آن
پيش آمد ناراحت و آزرده شده است .
چون بيرون مي رفتند ، حضرت برخاسته ، لباسش
را آب مي كشيد و پاك مي كرد . ( 2 )
2ـ خنده رويي
لبخند ، محبت مي آورد و كدورت را مي زدايد .
از اين شيوه
محبّت آور ، رسول خدا فراوان استفاده مي كرد .
اغلب خندان و متبسّم بود ،
مگر آنگاه كه قرآن فرود مي آمد ، يا در حال وعظ و پند دادن بود .
1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 228 .
2 . مكارم الاخلاق ، ص 25 .
|
25 |
|
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) هم كلام خويش را با تبسّم مي آميخت ، هم چهره اي
خندان داشت ، هم به چهره ديگران لبخند مي زد و خوشرويي و خوشخويي با مردم از
خصلتهاي وي بود .
در حديث است :
« كانَ اكْثَرَ النّاسِ تَبَسُّماً و ضِحْكاً في
وُجُوهِ اَصْحابِه » . ( 1 )
بيش از همه ، لبخند داشت و در روي يارانش خنده مي زد .
3ـ ادب در برخورد
حالت و گفتار هر كس در اوّلين لحظه برخوردش با مخاطبان آينه اي
است كه درون را نشان مي دهد .
سلام گفتن و دست دادن و مصافحه كردن ، نشان
ادب ، تواضع و حسن خلق است .
در حديث آمده است :
« كانَ مِنْ خُلْقِهِ اَن يَبْدَأَ مَنْ لَقِيَهُ
بالسّلامِ » . ( 2 )
از خلق و خوي حضرت آن بود كه با هر كس برخورد مي كرد ، آغاز به
سلام مي نمود .
« اِذا لَقِيَ مُسلِماً بَدَأَ
بالْمُصافَحَة » . ( 3 )
هرگاه با مسلماني ديدار مي كرد ، با او دست مي داد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المحجة البيضاء ، فيض كاشاني ، ج 4 ، ص 134 .
2 . المحجة البيضاء ، فيض كاشاني ، ج 4 ، ص 130 .
3 . سنن النبي ، علامه طباطبايي ، ص 62 .
|
26 |
|
در خود دست دادن نيز رعايت مي كرد تا دست خويش را زود عقب
نكشد ، تا مبادا طرف مقابل احساس بي علاقگي و سردي در برخورد پيدا كند :
« اِذا لَقِيَهُ اَحَدٌ مِنْ اَصحابِهِ
فَناوَلَ بِيَدِهِ ناوَلَها اِيّاهُ فلَمْ يَنْزَعْ عَنْهُ حَتّي يَكُونَ الرَّجُلُ
هُوَ الّذي يَنْزِعُ عَنْهُ » . ( 1 )
هرگاه با يكي از اصحاب ملاقات مي كرد و آن شخص دست پيش
مي آورد ، پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با او دست مي داد و دست خويش را
از دست او جدا نمي كرد تا اين كه شخص مقابل دست خود را عقب بكشد و از دست آن
حضرت درآورد .
4ـ تفقّد و احوالپرسي
آگاهي « پيشوا » از حال و وضع « پيروان » و خبرگيري از مشكلاتشان و سر زدن
به خانه هايشان نيز از اسباب نفوذ در دلهاست .
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از ياران خود غافل نمي ماند و رابطه ها را
همچنان زنده و قوي نگاه مي داشت .
به روايت امام علي ( عليه السلام ) :
« اذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخوانِهِ ثَلاثَةَ
اَيّام سَأَلَ عَنَهُ ، فَانْ كانَ غائِباً دَعا لَهُ و اِنْ كانَ شاهِداً زارَهُ و
اِنْ كانَ مريضاً عادَهُ » . ( 2 )
1 . مكارم الاخلاق ، ص 17 .
2 . همان ، ص 19 .
|
27 |
|
هر گاه كسي از برادران ديني اش را سه روز نمي يافت ( و در
جمع مسلمانان نمي ديد ) سراغ او را مي گرفت .
پس اگر غايب و در سفر بود ،
برايش دعا مي كرد ؛ اگر شاهد و حاضر در شهر بود ، به ديدارش مي شتافت و اگر
بيمار بود ، به عيادتش مي رفت .
اين نشان دهنده رابطه اي صميمي با زيردستان است و مقتضاي « اخوّت
ديني » همين يكدلي و صفا و محبّت است .
5ـ مردمي زيستن
آنچه آن حضرت را به مردم نزديك مي ساخت و با او احساس « خودي »
مي كردند ، رفتار مردمي و اخلاق متواضعانه و دور از تكلّف او بود .
با آنكه
از نظر فكر ، علم ، عصمت ، پاكي و فضايل روحي و معنوي ، در سطحي بالاتر از مردم بود و
افراد عادي باافق معنويّت و كمال وجودي او فاصله هاي بسيار داشتند ، اما نحوه
معاشرت و برخورد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مردمي
بود ، هم در حرف زدن در سطح مردم سخن مي فرمود ، هم در معاشرت ، با توده خلق
الله ، خود را هم افق مي ساخت :
« يُجالِسُ الفُقَراءَ وَ يُؤاكِلُ
المَساكينَ » ( 1 )
با تهيدستان همنشين و با بينوايان هم غذا مي شد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 228 .
|
28 |
|
به روايت زيد بن ثابت :
« كُنّا اِذا جَلَسْنا اِلَيْهِ اِنْ اَخَذْنا
بِحَديث في ذِكرِ الآخِرَةِ اَخَذَ مَعَنا وَ اِنْ اَخَذْنا فِي الدّنيا اَخَذَ
مَعناوَ اِنْ اَخَذْنا في ذِكرِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ اَخَذَ
مَعَنا . . . » ( 1 )
چنان بوديم كه هرگاه در خدمت او مي نشستيم ، اگر شروع
مي كرديم به سخن گفتن در ياد آخرت ، با ما در همان موضوع صحبت مي كرد ، و
اگر به دنيا مي پرداختيم ، او هم با ما از دنيا سخن مي گفت و اگر از
خوردني و نوشيدني مي گفتيم ، آن حضرت هم درباره همان با ما به سخن
مي پرداخت .
اين نهايت مردمي زيستن آن بزرگوار بود و خود را تافته اي جدا
بافته از مردم نمي دانست ( اگر چه در واقع ، چنان بود ) .
6ـ مراعات حال ديگران
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) مظهر رأفت الهي و نسبت به مؤمنان « رؤوف و رحيم » بود ، اين
رأفت و رحمت ، در موارد بسياري از رفتار و سيره اش متجلّي بود ، حتّي در نماز و
خطبه و سخنراني .
به فرموده امام علي ( عليه السلام ) :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن النبي ، ص 61 .
|
29 |
|
« كانَ اخَفَّ النّاسِ صَلاةً في تَمام وَ
كانَ اَقْصَرَ النّاسِ خُطبةً وَ اَقَلَّهُمْ هَذَراً » . ( 1 )
( در نماز جماعت و جمعه ) در عين حال كه نمازش را تمام و كمال
مي خواند ، نمازش از همه سبك تر و خطبه اش از همه كوتاه تر بود
و حرف هاي بيهوده و بي ثمر در سخنانش نبود .
گاهي كه در نماز صداي گريه كودكان به گوشش مي رسيد ، نماز را
سريع تر مي خواند و به پايان مي برد تا مادر آن كودك ، به فرزندش
برسد .
رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) با آن كه اغلب ، نمازهاي مغرب و
عشاء را با فاصله مي خواند ، ولي گاهي در سفرها ، يا در شب هاي باراني ، يا
آنگاه كه كاري فوري داشت ، مغرب را دير و عشاء را زودتر مي خواند و بين دو نماز
جمع مي كرد و مي فرمود : هر كه رحم نكند ، به او رحم نمي شود :
« مَنْ لا يَرحَمُ ، لا يُرحَمُ » ( 2 )
7ـ روحيّه بزرگواري
اين كه انسان ، از خطاي ديگران در گذرد ، عذرخواهي افراد را بپذيرد ، كسي
را بر لغزش هايش سرزنش و ملامت نكند ، خواسته كسي را ردّ نكند ، به سخن چيني و
ذكر معايب
1 . سنن النبي ، ص 45 .
2 . همان ، ص 248 .
|
30 |
|
ديگران گوش ندهد ، دست و دل باز و اهل جود و كرم باشد
و . . . همه
نشانه هايي از روح با عظمت و اخلاقي كريمانه و بزرگوارانه است و همه آنچه ياد
شد ، در رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) جلوه گر بود و درباره آنها احاديث متعدّدي نقل شده
است .
به نقل حضرت امير ( عليه
السلام ) :
« كانَ رَسُولُ اللّهِ اَجْوَدَ النّاسِ
كَفّاً وَ اَكْرَمَهُمْ عِشْرَةً » . ( 1 )
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) از همه مردم بخشنده تر و از همه مردم در معاشرت ،
بزرگوارتر بود .
و در حديث ديگر است :
« يَقْبَلُ مَعْذِرَةَ المُعْتَذِرِ
اِلَيْهِ » . ( 2 )
عذرخواهي كسي را كه او معذرت مي طلبيد ، قبول
مي كرد .
هرگز بدي را با بدي پاسخ نمي گفت ، بلكه از بدهي هاي مردم
درمي گذشت و آنان را مي بخشود و حالت عفو و صفح ( كه توصيه قرآن است )
داشت :
« وَلا يَجْزِي السَّيِّئَة بِالسيّئةِ وَ لكِنْ
يَعْفُو وَ يَصْفَحُ » .
انس بن مالك نقل مي كند كه من هشت سال ( و در بعضي روايات ، نه
سال ) خدمتگزاري پيامبر خدا را انجام دادم و هرگز نشد كه يك بار هم به من بفرمايد كه
چرا چنين كردي و بر كار من عيبجويي يا ملامت و سرزنش كند !
1 . مكارم الاخلاق ، ص 17 .
2 . سنن النبي ، ص 75 .
|
31 |
|
دوست داشت كه دلي سرشار از صفا و محبّت نسبت به ياران داشته باشد
و از اينكه در حضور او بدي ها و لغزش هاي ديگران را مطرح ساخته ، او را دل
چركين و ناراحت نسبت به اصحابش كنند ، منع مي كرد و مي فرمود :
« لا يُبَلِّغُني اَحدٌ مِنكُم عَنْ اَحَد
مِنْ اَصحابي شَيئاً فَاِنّي اُحِبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَيْكُم وَ اَنا سَليمَ
الصَّدْرِ » . ( 1 )
هيچ كدام از شما ، درباره يكي از اصحابم چيزي به من نگوييد و به گوشم
نرسانيد ( البته منظور گزارشهاي ناخوشايند و عيب جويي هاست ) چرا كه من
دوست دارم هرگاه نزد شما بيرون مي آيم ، سينه و دلم نسبت به اصحابم ، سليم و بي
غل و غش باشد .
روشن است كه شنيدن معايب ديگران ، خاطر انسان را مكدّر كرده ، صفاي دل
را مي برد .
8ـ صبوري و تحمّل
در مديريت اجتماعي و اخلاق معاشرت ، صبر بر جفاها و تندي ها و صبوري در
برابر ناملايمات و حرف هاي خشن ديگران ، از عوامل عمده موفّقيّت است .
حضرت
رسول ( صلّي الله عليه
وآله ) اين خصلت ها را در اوج خود دارا بود .
روزي يك عرب باديه نشين سراغ پيامبر آمد و در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن النبي ، ص 75 .
|
32 |
|
برخورد ، به شدّت رداي آن بزرگوار راكشيد ، تا آنجا كه
حاشيه ردا ، بر
گردن رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) خطّ انداخت و اثر گذاشت ، آنگاه به آن پيامبر رؤوف خطاب كرد كه : يا
محمّد ! از آن اموال خدا كه در اختيار توست ، دستور بده كه به من بدهند ! حضرت به او
توجّهي كرد ، لبخندي زد و دستور داد كه چيزي به او بدهند ! ( 1 ) .
شگفتا از اين همه
عظمت روح و متانت و تحمّل !
اين صبوري ، به خصوص نسبت به غريبان و ناآشنايان و تازه واردين بيشتر
بود ، چرا كه آنان بيشتر مي بايست جذب خلق و خوي والاي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و
مجذوب آيين آسماني اسلام مي شدند .
آنان كه مقام معنوي و عظمت آن حضرت را
نمي دانستند ، در سخن گفتن ، چيز خواستن ، برخورد كردن ، گاهي گستاخانه و
بي ادبانه رفتار مي كردند ، امّا رفتار والا و حسن خلق نبوي از حدّت و
شدّت آن مي كاست و شيفته « مكارم اخلاق » آن رسول اسوه مي شدند .
حضرت علي ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« يَصبِرُ لِلْغَريبِ عَلَي الجَفْوَةِ في
مَنْطِقِهِ و مَسألَتِهِ ، حَتّي اَنْ كانَ اَصحابُهُ
لَيَستَجْلِبُونَهُ » . ( 2 )
پيامبر خدا ( صلي
الله عليه وآله ) در برابر جفا و تندي يك غريب در حرف
1 . مكارم الاخلاق ، ص 17 .
2 . همان ، ص 15 .
|
33 |
|
زدن و سؤال كردن و خواستنشان ، آن قدر صبر و تحمّل از خود نشان
مي داد كه اصحاب ، تصميم مي گرفتند آن غريب را جلب و مؤاخذه كنند و
نگذارند رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) مورد آزار قرار گيرد .
اي سوره عشق
اي آيه مهر
اي چشمه نور
اي پا نهاده بر بلنداهاي افلاك
اي همنشين بينوا بر بستر خاك
اي خوب ، اي پاك !
در روزهاي تيره و شبرنگ « بطحا »
مشعل به كف ، درد آشنا ، ره مي گشودي
در اوج خشم و كينه ديرين يثرب
در سينه ها بذر محبّت مي فشاندي
پاك و مبرّا بودي از هر لغزش و عيب
اي شاهد غيب !
يادت گرامي باد ، اي ياد معطّر
اي نامت احمد
نامت بلند و جاودان باد ، اي محمّد ! ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . برگ و بار ، جواد محدثي ، ص68
|
34 |
|
جلسات
پيامبر
كساني كه با مردم معاشرت دارند ، نحوه رفتارشان در جلسات ،
مي تواند جذب كننده يا دفع كننده باشد .
براي الگوگيري از رفتار پيامبر
خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) ، به نمونه هايي از اخلاق آن حضرت در اين زمينه اشاره
مي كنيم :
1ـ ياد خدا
عبوديت و بندگي ، ايجاب مي كند كه عبد ، هرگز از ذكر خدا و ياد
مولايش غافل نشود ، چه ذكرِ زباني ، چه ياد قلبي و چه نحوه عمل كه گوياي توجّه به
خداوند است .
و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چنين بود :
« وَ كانَ لا يَقُومُ و لا يَجْلِسُ اِلاّ عَلي
ذِكرِ اللّه » . ( 1 )
1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 228 .
|
35 |
|
پيامبر جز با ياد خدا برنمي خاست و نمي نشست .
اين گونه حالات در نشست و برخاست و ياد پيوسته خدا ، در همنشينان و
معاشران نيز تأثير مي گذارد و آنان را هم به ياد خدا مي اندازد .
2ـ بي تكلّف
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) در مجالس ، جاي خاصّي را براي خويش تعيين
نمي كرد .
هر جا كه جا بود مي نشست و ياران را نيز به همين مسأله فرمان
مي داد .
روي زمين مي نشست و روي زمين غذا مي خورد :
« كانَ رَسُولُ اللّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) يَجْلِسُ عَلَي الأرضِ وَ يأكُلُ عَلَي الأرضِ » . ( 1 )
مثل بردگان بر زمين مي نشست و مي دانست كه بنده است ، يعني
نمايش نمي داد و تظاهر نمي كرد ، بلكه خصلتش چنين بود :
« يَجْلِسُ جُلُوسَ العَبْدِ وَ يَعْلَمُ انَّهُ
عَبْدٌ » . ( 2 )
در جلسات ، وقتي وارد مي شد ، هر جا كه جا بود مي نشست ، به
ديگران هم چنين توصيه مي فرمود ، به همه يكسان نگاه مي كرد تا كسي احساس
تبعيض در نگاه و توجّه
1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 222 .
2 . همان ، ص 225 .
|
36 |
|
به مخاطب ، نكند . ( 1 )
ابوذر غفاري نقل مي كند :
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) ميان اصحاب مي نشست ، و گاهي كه فردي غريب و ناشناس
مي آمد و آن حضرت را نمي شناخت ، از جمع مي پرسيد كه پيامبر كدام يك
از شماست ؟ اين بود كه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) درخواست كرديم اجازه فرمايد جايگاهي
برايش بسازيم كه آنجا بنشيند تا افراد غريب ، او را بشناسند .
با موافقت پيامبر ،
دكّه و سكو مانندي از گِل برايش بنا كرديم ، آن حضرت روي آن مي نشست و ما هم در
دو طرف پيامبر مي نشستيم . ( 2 )
انس بن مالك نقل مي كند :
هرگاه نزد پيامبر مي آمديم ، حلقهوار
مي نشستيم . ( 3 )
و اين گونه حلقهوار و دور هم نشستن ، نشانه بي تكلّفي در جلسات ، و
پرهيز از تشريفات و در قيد و بند « جاي خاص » نبودن است .
3 ـ جلوس مؤدّبانه
نحوه نشستن در حضور ديگران ، فرهنگ و تربيت انسان را نشان
مي دهد .
پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه وآله ) بيش از همه ادب
1 . مكارم الاخلاق ، ص 14 .
2 . همان ، ص 16 .
3 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 236 .
|
37 |
|
اجتماعي را مراعات مي كرد .
هرگز ديده نشد كه پاي خود
را
در حضور ديگران ، دراز كند :
« وَ ما رُئِيَ مُقدِّماً رِجْلَهُ بَيْنَ
يَدَيْ جَليس لَهُ قَطٌّ » . ( 1 )
رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) اغلب رو به قبله مي نشست ، و به كساني هم كه خدمتش
مي رسيدند ، احترام و تكريم مي كرد و گاهي زيرانداز يا عباي خود را براي
آنان مي گسترد تا روي آن بنشينند ، با آنكه هيچ گونه قرابت و خويشاوندي ميانشان
نبود ، ولي ديگران را روي جايگاه خود مي نشاند . ( 2 )
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) تا آنجا ادب مجلس را رعايت
مي كرد كه زانوهاي خويش را در برابر چشم ديگران ، قرار نمي داد ، رفتاري كه
گاهي عربها داشته و دامن لباس را بالا مي زدند و ساقها و زانوان لختشان ديده
مي شد ، اما آن حضرت ، همواره پاها و زانوهاي خويش را مي پوشاند :
« ما اَخْرَجُ رُكْبَتَيْهِ بَيْنَ يَدَيْ جَليس
لَهُ قَطُّ » . ( 3 )
وقتي براي غذا ، سر سفره مي نشست ، زانوان و قدم هاي خويش را
جمع مي كرد و مثل نمازگزار و حالت تشهد مي نشست ، ليكن يكي از دو زانو روي
ديگر متمايل مي شد و مي فرمود : من بنده ام ، مثل بندگان مي خورم
و مثل
1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 236 .
2 . المحجة البيضاء ، ج 4 ، ص 131 ؛ بحارالانوار ،
ج 16 ، ص 240 .
3 . مكارم الاخلاق ، ص 17 .
|
38 |
|
بندگان مي نشينم . ( 1 )
مردي وارد مسجد شد و به حضور پيامبر رسيد .
حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) تنها نشسته بود ، اما در عين حال ، جا به جا شد و براي مرد
تازه وارد ، جا باز كرد .
آن مرد گفت : يا رسول اللّه ! جا كه وسيع است ! حضرت فرمود :
حق مسلمان بر مسلمان ديگر آن است كه وقتي ديد مي خواهد نزديك او بنشيند ، برايش
جا باز كند و جا به جا شود . ( 2 )
4ـ حفظ حريم ها
گاهي بيان كاستي ها و زشتي ها و عيوب ديگران نُقل مجالس است
و به انتقاد از اين و آن سپري مي شود و حريم ها مراعات
نمي گردد .
به روايت امير المؤمنين ( عليه
السلام ) : مجلس پيامبر ، مجلس بردباري ، شرم و حيا ، صدق و امانت بود ، سر و صدا
و فرياد در آن مجلس شنيده نمي شد ، حرمت افراد مورد هتك قرار نمي گرفت ، و
در پي لغزش ديگران و عيب جويي از آنان نبودند ، همه اهل پيوند و صفا و ارتباط
بر محور تقوا بودند ، بزرگان و سال خوردگان مورد تكريم و احترام
قرار
مي گرفتند ، به خردسالان ، ترحّم و شفقت مي شد و افراد نيازمند و
مراجعاني را كه كار داشتند ، مراعات مي كردند و
1 . المحجة البيضاء ، ج 4 ، ص 135 .
2 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 240 .
|
39 |
|
پناهگاه و مأمني براي غريبان بودند :
« مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْم وَ حَياء و صِدْق
و امانَة ، وَ لا تُرْفَعُ فيهِ الأصواتُ . . . » . ( 1 )
چنين مجلسي ، زمينه ساز تربيت روحي و ادب اجتماعي است .
اين فرهنگ را
از پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله ) آموخته بودند .
در محضر آن حضرت ، وقتي سخن گفته مي شد ، همه گوش
مي كردند ، سخن يكديگر را قطع نمي كردند ، پاي سخنراني رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ،
سراپا گوش بودند ، آن چنان كه گويي پرنده بر سرشان نشسته است .
چون كلام پيامبر
تمام مي شد ، آنان آغاز به سخن مي كردند .
هنگام سخن گفتن ديگري نيز تا
پايان كلامش صبر مي كردند و وارد سخنان او نمي شدند . ( 2 )
در حضور آن حضرت ، اگر سخني هم درباره ديگران گفته مي شد ، سخن
از نيازها و حاجت هايشان بود تا به تأمين و رفع آنها اقدام شود .
خود آن
حضرت سفارش فرموده بود كه حاجت و نياز كساني را كه دسترسي به من ندارند ، به من
اطلاع دهيد ، چرا كه خداوند در قيامت ، قدم هاي كساني را بر صراط ، استوار
مي دارد كه حاجتِ حاجتمندان و گرفتاريِ درماندگان را به افراد توانگر و
مسؤولان و زمامداران
برسانند .
اين بود كه در خدمت آن حضرت ، سخن از اين گونه
1 . سنن النبي علامه طباطبايي ، ص 17 .
2 . همان .
|
40 |
|
نيازها بود و مجالي نمي داد كه از عيوب و لغزش هاي
ديگران صحبت شود :
« . . . لا يُذْكَرُ عِندَهُ اِلاّ ذلِكَ وَ لا
يُقبَلُ مِنْ اَحد عَثْرَةٌ » . ( 1 )
5ـ رسيدگي به مشكلات
محضر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) جلسه طرح نيازها از سوي مردم و
پاسخگويي و اجابت از سوي آن حضرت بود .
از اين رو از با بركت ترين مجالس
محسوب مي شد .
وقتي كسي در خدمت پيامبر بود و نياز و كار را مطرح
مي كرد ، آن حضرت آن قدر تحمّل مي كرد و گوش مي داد تا سخن او
به پايان برسد .
اگر در توانش بود ، حاجت او را برمي آورد ، وگرنه با گفتاري
دلنشين او را خرسند مي ساخت .
آن قدر تحمّل نشان مي داد كه طرف
برخيزد و برود ، نه اينكه پيامبر ، كلام او را نيمه كاره رها كند و در پي كار خويش
رود . ( 2 )
حضرت مي فرمود : حق مجالس را ادا كنيد .
مي پرسيدند : حقّ مجالس چيست ؟
مي فرمود : چشم هايتان رااز ناروا بپوشيد ، پاسخ سلام را
بدهيد ، نابينا را راهنمايي كنيد ، امر به معروف و نهي از منكر كنيد . ( 3 )
1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 151 .
2 . مكارم الاخلاق ، ص 17 .
3 . همان ، ص 26 .
|
41 |
|
در محضر پيامبر ، كساني قرب و منزلت بيشتري داشتند و از ياران ويژه وي
به شمار مي رفتند كه خيرخواهي شان نسبت به مسلمانان بيشتر و مواسات ،
كمك رساني و ايثارشان نسبت به مردم افزون تر باشد . ( 1 )
به روايت علي ( عليه السلام ) كساني كه با
آن حضرت كار داشتند و براي رفع حاجت در خانه خدمتش مي رسيدند ، بعضي يك حاجت
داشتند ، برخي دو حاجت و بعضي داراي نيازهاي متعدّد .
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) اوقات
خويش را صرف آنان مي كرد و مشكلاتشان را برطرف مي كرد و وقت خويش را به
تناسب كار و حاجت آنان تقسيم مي كرد و در اختيار آنان
مي گذاشت . ( 2 )
محضر رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) همواره پربار بود ، هم از جهت شناختِ
معارف ديني و هم الهام گيري از اخلاق و سلوك اجتماعي و گرايش و عنايت به
عبادات و تكاليف .
آنان كه شرفياب خدمتش مي شدند ، بي بهره و دست خالي
برنمي گشتند ، يا فهم ديني آنان افزوده مي شد ، يا در درجات معنوي رشد
مي كردند ، و حتي بهره مادي هم مي بردند .
به اين گزارش علوي ( عليه السلام ) دقت
كنيد :
« يَدْخُلُونَ رُوّاداً وَ لا يَفْتَرِقُونَ
اِلاّ عَنْ ذَواق
1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 151 .
2 . سنن النبي ، ص 15 .
|
42 |
|
وَيَخْرُجُونَ اَدِلَّةً » . ( 1 )
افراد ، براي درك فيض و طلب علم ، شرفياب حضورش مي شدند و بي اينكه
چيزي بچشند ، متفرّق نمي شدند و چون برمي گشتند ، راهنماياني بودند ! ) هم
بهره مندي مادي و هم تغذيه روحي و معنوي .
6 ـ احترام به ديگران
پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سعي
مي كرد در حضور او حرمت اشخاص حفظ شود و احساس كرامت و عزّت كنند .
يكي از نمادهاي اين حرمت گذاري ، مراعات حال تازهواردين و جادادن
به آنان است .
مردي وارد مسجد شد ، در حالي كه پيامبر تنها نشسته بود .
حضرت كمي
جابه جا شد و براي او جا باز كرد .
آن مرد گفت : يا رسول الله ! جا وسيع
است .
فرمود : حق مسلمان بر مسلمان ديگر آن است كه چون ديد مي خواهد كنار او
بنشيند ، برايش جا باز كند . ( 2 )
از توصيه هاي آن حضرت اين بود كه هر گاه بزرگ يك قوم نزد شما
آمد ، به او اكرام و احترام كنيد : « اِذا أتاكُم كَريمُ قَوْم
فَاَكرِموهُ » ؛ ( 3 ) و خود نيز در عمل چنين رفتاري داشت .
1 . سنن النبي ، ص 15 .
2 . بحار الانوار ، ج16 ، 240
3 . مكارم الاخلاق ، ص24
|
43 |
|
سخن گفتن
« كيفيت سخن گفتن » با ديگران ، نشانه ميزان خردمندي و حدّ و حدود شعور و
ادب انسان است ، در اين بخش ، اشارتي به سيره حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) در مورد سخن گفتن داريم ، تا در اين موضوع كه مورد ابتلاي
همگان است به آن حضرت اقتدا و تأسي كنيم :
1 ـ كلام مفيد و مربوط
بسياري از سخنان كه بر زبان جاري مي شود ، كم فايده و بيهوده است ،
سزاوار است كه انسان خود ساخته ، بر زبان و گفتار خود ، كنترل و مراقبت داشته
باشد .
پيامبر اكرم ( صلي
الله عليه وآله ) زبان خويش را نگه مي داشت و به كار نمي انداخت ،
مگر در اموري كه به آن حضرت مربوط باشد ، يا سودمند باشد ، وقتي هم سخني
مي فرمود ، الفت بخش و وحدت آفرين بود ، نه
|
44 |
|
عامل تفرقه و موجب بد دلي و كدورت افراد ، نسبت به يكديگر :
« كانَ ( صلّي الله عليه وآله ) يَخْزِنُ لِسانَه اِلاّ عَمّا يَعْنيهِ وَيُؤَلِّفُهُمْ وَلا
يُنَفِّرُهِمْ » . ( 1 )
2 ـ در سطح مخاطبين
خردمند در سخن گفتن ، سطح فكر و ميزان كشش و معلومات طرف را حساب
مي كند .
زيرا سخنان نامناسب با عقل و فكر مخاطبين ، هم سبب خستگي و ملامت
آنان از گوش دادن مي شود ، و هم آنان را به برداشت هاي غلط يا
انديشه هاي انحرافي مي كشاند .
پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با آنكه عقل كلّ بود و داناي همه اسرار و معارف والا ، اما
در سخن گفتن ، سطح شعور و ظرفيّت طرف را مي سنجيد .
امام صادق ( عليه السلام ) فرموده است كه
رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) هرگز با مردم ، با عمق عقل و درك خود سخن
نگفت و مي فرمود : ما پيامبران ، مأموريم كه با مردم به اندازه عقل آنان حرف
بزنيم ، نه به قدر فهم خودمان :
« ما كَلَّمَ رَسُولُ الله ( صلّي الله عليه وآله ) العِبادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ ،
قالَ رسولُ الله ( صلي
الله عليه وآله ) اِنّا
مَعْشَرُ الأنبياءِ اُمِرْنا اَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ عَلي قَدْرِ
عُقُولِهِمْ » . ( 2 )
1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص151 .
2 . همان ، ص280 .
|
45 |
|
اين شيوه ، براي همه كساني كه با سخنراني ، تدريس و تأليف با مردم
مرتبطند ، درس و الگوست ، تا از اين طريق ، يعني سخن و نوشتاري روشن ، مفهوم و مردمي
استفاده كنند ، تا به راحتي با مخاطبين ، ارتباط برقرار كنند .
سخنان پيامبر ، روشن ،
گويا ، واضح بود ، چنانكه هر شنونده اي آن را مي فهميد :
« كانَ كَلامُهُ فَصلا يَتَبَيَّنُهُ كُلُّ مَنْ
سَمِعَهُ » . ( 1 )
3 ـ هنر گوش دادن
صبوري و تحمل گاهي هم در بعد گوش دادن به سخنان ديگران تبلور پيدا
مي كند .
افراد عجول و كم ظرفيّت تنها دوست دارند حرف بزنند .
نه تحمّل
گوش دادن دارند ، نه حوصله اينكه تا پايان يافتن سخنان طرف ، تحمل و سكوت
كنند .
حضرت رسول ( صلي
الله عليه وآله ) هم اصحاب را چنان عادت داده و
تربيت كرده بود كه حرف گوينده را تا پايان گوش مي دادند و ساكت بودند تا از
سخن گفتن فراغت يابد ، و هم خود آن حضرت هرگز كلام كسي را قطع نمي كرد :
« مَنْ تَكَلَّمَ اَنْصَتُوا لَهُ حتّي
يَفْرَغ » .
« وَلا يَقْطَعُ عَلي اَحَد كلامَهُ » . ( 2 )
1 . مكارم الاخلاق ، طبرسي ، ص23 .
2 . بحار الانوار ، ج16 ، ص153 .
|
46 |
|
4 ـ سخن با تبسّم
از نمودهاي حسن خلق ، آميختن سخن با لبخند است .
هم جاذبه
مي آفريند ، هم سخن را دلنشين تر مي سازد .
سخن گفتن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آميخته
به تبسمي مليح و دلنشين بود :
« كانَ رَسُولُ الله ( صلّي الله عليه وآله ) اِذا حَدَّثَ بِحَديث تَبَسَّمَ في
حَديثِهِ » . ( 1 )
گاهي هم با ديگران ، با گفتار خويش ، مزاح و شوخي مي كرد ، با اين
هدف و قصد كه آنان را مسرور و خرسند سازد . ( 2 )
5 ـ خلاصه گويي
پر حرفي ، آزار دهنده شنونده است و او را خسته
مي كند .
سخنراني هاي طولاني موجب گريز افراد از جلسات مذهبي ، يا نماز
جمعه و مجالس وعظ مي گردد .
رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) كه همه
كلماتش نور و حكمت و آموزنده بود ، رعايت مي كرد كه خطبه هايش كوتاه
باشد :
« كانَ اَقْصَرَ النّاسِ خُطبةً وَاَقَلَّهُ
هَذَراً » . ( 3 )
در عين كمال نماز ، خطبه هايش كوتاه ترين بود و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن النبي ، علامه طباطبايي ،
ص48 .
2 . همان .
3 . بحار الانوار ، ج16 ، ص237 ، مكارم الاخلاق ،
ص23 .
|
47 |
|
كمترين سخن بيهوده و غير لازم نداشت .
اين رعايت حال مردم و « مردم داري » او را نشان مي داد .
6 ـ همدلي و همزباني با مردم
از جلوه هاي ديگر مردم داري و مردمي زيستن آن حضرت آن بود كه در
جلسات با مردم به سخن مي پرداخت
و از همان سخنان مي گفت كه آنان
مي گفتند ، در طرح مشكلات اجتماعي و مسائل روز مرّه و گرفتاري هاي زندگي ،
يا طرح موضوعات ديني و دنيوي و اخروي با
آنان هم آوا و هم سخن مي شد ، نه
آنكه خويش را جدا از
مردم به حساب آورد و در گفتگوها با مردم محشور و مخلوط
نشود .
زيد بن ثابت نقل مي كند :
« هر گاه نزد پيامبر مي نشستيم ، اگر سخني در ياد آخرت
مي گفتيم با ما هم سخن مي شد . » ( 1 )
گاهي براي آنكه سخنش كاملا براي طرف مقابل مفهوم و بي ابهام باشد ، آن
را سه بار تكرار مي فرمود :
« كانَ رَسُول الله ( صلّي الله عليه وآله ) اِذا حَدَّثَ الحديثَ اَو سَأَلَ عَنِ
الأمرِ كَرَّرهُ ثلاثاً لِيَفْهَمَ ويُفهَمَ عَنْهُ » . ( 2 )
1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص235 .
2 . مكارم الاخلاق ، ص20 .
|
48 |
|
7 ـ كنترل زبان در حال خشم
حضرت رسول ( صلي
الله عليه وآله ) ديرتر از همه خشمگين و عصباني
مي شد و زودتر از همه هم عفو مي كرد و در مي گذشت .
و در حال خشم
و رضا يكسان سخن مي گفت .
يعني نه رضا و خرسندي ، او را به گزافه گويي و
تملّق مي كشاند و نه عصبانيت او را از مرز حق بيرون مي برد .
اين ميزان
تقوا و اراده قوي است كه انسان در حال غضب ، حق و باطل را به هم نياميزد .
پيامبر
اكرم ( صلّي الله عليه
وآله ) در حال رضا و غضب ، چيزي جز حق
نمي گفت :
« وَ كانَ فِي الرِّضا وَالغَضَبِ لايَقُولُ اِلاّ
حَقّاً » . ( 1 )
اين ها گوشه هايي از « اخلاق كريمه » پيامبر خاتم است كه از سوي
خداوند به « خلق عظيم » ستوده شده است و بجاست كه پيروان او در رفتار و گفتار از مولا
و مقتدايشان پيروي كنند و سخن گفتنشان براساس ، حق رضاي الهي ، مردم داري ، روشنگري ،
صبوري ، و تحمل ، كوتاه و جذاب باشد و « ادب در گفتار » شاخصه ادب اجتماعي امّت
محمد ( صلّي الله عليه وآله ) محسوب گردد .
1 . سنن النبي ، ص76 .