بخش 2

6 ـ راه رفتن 1 ـ مشْیِ استوار 2 ـ تند ، اما باوقار 3 ـ مراعات افراد پیاده 4 ـ وابسته نبودن به مرکب 5 ـ عوض کردن مسیر 7 ـ آراستگی 1 ـ آینه و شانه 2 ـ خوشبویی 3 ـ بهداشت بدن 4 ـ مسواک 8 ـ لباس و پوشش 1 ـ جنس و رنگ لباس 2 ـ اندازه و کیفیت 3 ـ ساده پوشی 4 ـ لباس های ویژه 5 ـ آداب لباس پوشی 9 ـ خوردن و آشامیدن 1 ـ وارستگی از اسارت شکم 2 ـ تکریم نعمت 3 ـ روش متواضعانه 4 ـ بر سفره های جمعی 5 ـ آب نوشیدن 6 ـ نکات و آداب دیگر 10 ـ ادب عبودیت 1 ـ محو در عبادت 2 ـ شوق به نیایش 3 ـ شاکر و سائل 4 ـ حق بندگی 5 ـ ذکر دائم 6 ـ حج و زیارت 11 ـ سنن گوناگون منابع کتاب


49


راه رفتن

حالات ظاهري انسان گاهي آينه درون نماي
اوست .
نحوه « راه رفتن »
نيز به نوبه خود گوياي خصلت هاي شخصيتي افراد است .
حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) در
كيفيت راه رفتن هم شيوه خاصي داشت كه به آن
اشاره
مي كنيم :

1 ـ مشْيِ استوار

محكم و استوار راه رفتن ، نشانه صلابت روحي و قدرت دروني است .
البته
در حدّي كه به شكل غرور و تكبر در نيايد .
نحوه راه رفتن حضرت رسول ، استوار و
متين و با قدرت و استواري بود .
به نقل ابن عباس :

« كانَ رَسُولُ اللهِ اِذا مَشي ، مَشي مَشياً
يُعْرَفُ اَنَّهُ لَيسَ


50


بِمَشيِ عاجز وِلابِكَسْلانَ » . ( 1 )

مشي محكم نشانه عاجز و سست و كسل نبودن حضرت بود .

در نقل ديگر از حضرت علي ( عليه
السلام )
آمده است كه چنان راه مي رفت كه گويي در سراشيبي گام
برمي دارد ، شيوه اي كه پيش از آن و بعد از آن ديده نشده است . ( 2 )

به نقل جابربن عبدالله انصاري :

« كانَ رسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) في اُخْرَياتِ النّاسِ يُزجِي
الضَّعيفَ وَ يُرْدِفُهُ وَيَدُلُّهُمْ » .
( 3 )

پيامبر خدا ( صلي
الله عليه وآله )
در اواخر مردم راه
مي رفت ، ناتوانان را كمك مي كرد و بر مركب خويش سوار مي نمود و آنان
را راهنمايي مي كرد .

2 ـ تند ، اما باوقار

رعايت اعتدال در رفتار ، سيره پيامبرانه است .
گاهي تند رفتن ، به
سبُكي و خفّت مي انجامد ، گاهي هم آرام و سنگين راه رفتن سر از تكبر و غرور در
مي آورد .
ايجاد موازنه در راه رفتن ، به حالتي كه نه مغرورانه باشد ، نه سبك
و نه عاجزانه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص236 .

2 . همان ، نيز : سنن النبي ، ص46 .

3 . مكارم الاخلاق ، ص22 ، سنن النبي ،
ص71 .


51


چيزي است كه در رفتار آن حضرت مشهود بود .

به نقل هند بن ابي هاله تميمي : « يَمشي هَوْناً ،
سريعَ المَشْيَةِ . . . . »
( 1 ) آن حضرت با آرامش و وقار راه مي رفت ، در عين
حال ، تند و چابك بود .

3 ـ مراعات افراد پياده

گاهي سواره از حال پياده بي خبر است .
سوار بر مركب پيش
مي تازد و افراد بي وسيله و مركب را پشت سر مي گذارد ، يا با بي اعتنايي
از كنار آنها مي گذرد .
بي توجهي به پيادگان نوعي غرور را همراه دارد و
سوار نكردن بر وسيله نقليه خويش ، نوعي عمل غير انساني و دور از عواطف بشري
است .

پيامبر خدا ( صلي
الله عليه وآله )
اگر گاهي سواره بود ، اجازه
نمي داد كه كسي يا كساني پياده همراه وي و ملازم ركاب ، مسير را طي كنند و او
سواره باشد .
يا پياده را هم سوار مي كرد ، يا مي فرمود كه : برو و فلان
جا منتظر من باش :

« اِنَّ رَسُولَ الله ( صلّي الله عليه وآله ) لايَدَعُ اَحداً يَمشي مَعَهُ اِذا
كانَ راكِباً حتّي يَحْمِلَهُ مَعَهُ ، فَاِنْ اَبي قال : تَقَدَّمْ اَمامي
وَاَدْرِكْني فِي المَكانِ الّذي تُريدُ » .
( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكارم الاخلاق ، ص12 .

2 . بحار الانوار ، ج16 ، ص236 . مكارم الاخلاق ،
ص22 .


52


4 ـ وابسته نبودن به مركب

برخي از روي تنبلي و بي حالي ، حاضر به پياده روي نيستند .
برخي هم
اگر سواره رفت و آمد مي كنند ، نوع وسيله نقليه برايشان مهم است و اگر مدتي بر
وسيله عالي سوار مي شده اند ، عوض كردن آن و استفاده از مركب ساده تر
برايشان دشوار است .
اين نشانه نوعي وابستگي به « دنيا » است و تبديل شدن « وسيله »
به « هدف » !

پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) گاهي
سوار اسب يا استر مي شد .
گاهي سوار بر الاغ و گاهي هم سوار بر درازگوش بي
پالان و كسي را هم همراه خود سوار مي كرد و اگر هم وسيله اي نبود ، پياده
و يا بدون عبا و عمامه راه مي رفت .
در تشييع جنازه شركت مي كرد و گاهي
براي عيادت مريض به دورترين نقطه شهر مي رفت . ( 1 ) اين نشان از حرّيت و
وارستگي و زندگي مردمي و بي تكلّفي او دارد .

تكلّف گر نباشد خوش توان زيست * * * تعلّق گر نباشد خوش توان مرد

5 ـ عوض كردن مسير

حضرت رسول ( صلي
الله عليه وآله )
گاهي از راهي كه مي رفت
در بازگشت از راه ديگري بر مي گشت نه همان راه اوليه اين كار ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص74 .


53


يا يك اقدام امنيتي بود تا از خطرهاي احتمالي و كمين دشمنان مصون
بماند يا همچنانكه در حديثي از حضرت رضا ( عليه
السلام )
نقل شده است ، زمينه افزايش رزق و روزي بوده است .
به اين معني كه
در تنوع راه عبور ، هم انسان هاي بيشتري را مي بيند و تقويت روابط اجتماعي
انجام مي گيرد ، هم مردم و شهر و تلاش ها را مي بيند و خوداين معاشرت
با طيف وسيع تري از مردم ، سبب رونق كار اجتماعي انسان و در نتيجه افزايش رزق
اوست .

گرچه راه رفتن و عبور و مرور ، چه سواره و چه پياده چيز ساده و پيش پا
افتاده اي جلوه مي كند ، ولي همين مسأله مي تواند با الهام از
اسوه هاي مكتب و شيوه رفتاري اولياي دين ، وضعيّت مطلوب و به ساماني داشته
باشد .

امروز « فرهنگ ترافيك » و آداب رفت و آمد در جاده ها ( چه داخل شهر
و چه بيرون ) و نحوه تردّد انسان ها در معابر و گذرگاه ، از مسائل مهم اجتماعي
است .

غرور و خيره سري و بي مبالاتي در مشي و رفت و آمد ، امروز در
شكل هاي جديدتري بروز مي كند .
اميد است كه شيوه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) سرمشق امت او باشد و راه رفتني متواضعانه را پيش
گيرند .


54


آراستگي


خدا زيباست و زيبايي را دوست دارد .
اين نكته كه مضمون احاديث مكرر
است . ( 1 ) در شكل ظاهري و هيئت آشكار انسان هاي مسلمان هم تجلّي
مي يابد و خداوند زيبايي و آراستگي را براي بندگان و در مؤمنان هم
مي پسندند و ژوليدگي و در هم ريختگي را برآنان روا نمي دارد .

به فرموده اميرالمؤمنين ( عليه
السلام )
« التَّجَمُّلُ مِن اَخلاقِ
المُؤمِنين » .
( 2 ) آراستگي از اخلاق مؤمنان است .

رسول اكرم ( صلي
الله عليه وآله )
نيز فرموده است : « اِنَّ اللهَ
يُبْغِضُ الوَسَخَ وَالشَّعَثَ » . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « اِنَّ الله جميلٌ يُحِبُ الجمالَ » ، علي ( عليه السلام ) وسائل
الشيعه ، ج3 ، ص340 .

2 . غرر الحكم ، آمدي .

3 . نهج الفصاحه ، حديث شماره 741 .


55


پروردگار ، چركي و ژوليدگي را دشمن مي دارد .

با توجه به مطلوب بودن تجمّل و آراستگي از ديد اسلام به بررسي
گوشه هايي از اين شيوه رفتاري ، در سيره پيامبر خدا مي پردازيم :

1 ـ آينه و شانه

آراستگي سر و صورت و وضعيت موي چهره و سر ، نشان اهميّت دادن به اين
سنّت اسلامي است .
رسول خدا در آينه نگاه مي كرد ، موي سر خود را شانه
مي زد ، گاهي هم به جاي آينه ، در ظرف آب نگاه مي كرد و موي سر خود رامرتب
مي ساخت و علاوه بر اينكه خود را براي خانواده آراسته و مهيا مي كرد ،
براي برادران ديني هم خود را مي آراست :

« وَ كانَ ( صلّي الله عليه وآله ) يَنْظُرُ فِي المِرآةِ وَيُرَجِّلُ
وَيَمْتَشِطُ وَرُبّما نَظَرَ فِي الماءِ وَسَوّي جَمَّتَهُ فيهِ و لقد كانَ
يَتجَمَّلُ لاَصْحابِهِ فَضلا عَلي تَجَمُّلِهِ لاَهْلِهِ » .
( 1 )

همسرش عايشه ، ديد كه آن حضرت در ظرف آبي نگاه مي كند كه در اتاق
اوست و خود را مي آرايد ، گفت : پدر و مادرم فدايت ! تو پيامبري و بهترين آفريدگان ،
چرا چنين مي كني ؟ فرمود :

« اِنَّ اللهَ تعالي يُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ اذا
خَرَجَ اِلي اِخْوانِهِ اَنْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص249 .


56


يَتَهَيَّأَ لَهُمْ
وَيَتَجَمَّلَ » .
( 1 )

خداوند از بنده اش اين را دوست دارد كه هر گاه نزد برادران ديني
اش بيرون مي رود ، خود را براي آنان آماده و آراسته سازد .

اين شيوه سبب جذب و جلب ديگران مي شود و نفوذ دعوت تبليغي يك
پيشوا را افزايش مي دهد .

آن حضرت با شانه ، سر خود را شانه مي كرد .
همسرانش مراقب و
منتظر بودند كه وقتي از موهاي سر و صورت او مي ريخت ، آنها را جمع
مي كردند .
تار موهايي كه گاهي نزد مردم به عنوان تبرك مانده بود از همان
موها بود .
وي گاهي روزي دوبار محاسن خود را شانه مي زد و پس از شانه زدن
شانه را در جاي مخصوص خود مي گذاشت . ( 2 )

2 ـ خوشبويي

از نشانه هاي ديگر آراستگي ، استفاده از عطريات و مواد خوشبو
كننده است ، كه هم عامل نشاط و روحيه خود شخص معطر است و هم به ديگران نشاط و مسرّت
مي بخشد .

رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله )
آن قدر عطر و و مواد خوشبو
كننده بر سر و صورت خود مي زد ، كه گاهي جلوه و براقي آن در موهاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص249 .

2 . مكارم الاخلاق ، طبرسي ، ص33 .


57


سرش ديده مي شد ، با مشك و عنبر خود را
خوشبو
مي ساخت ، گاهي هم با « عود » و « غاليه » خود را معطر
مي كرد . ( 1 )

خرج كردن در اين راه بسيار پسنديده است و اسراف هم به حساب
نمي آيد .
به روايت امام صادق ( عليه
السلام )
:

« كانَ رَسُولُ اللهِ يُنْفِقُ عَلَي الطّيبِ
اَكثَرَ مِمّا يُنْفِقُ عَلَي الطَّعامِ » .
( 2 )

پيامبر خدا ، بيش از آنچه كه براي خوراكي و طعام خرج كند ، در راه
عطريات خرج مي كرد .

اين است اخلاق پيامبرانه ! چه عيب دارد كه بخشي از مخارج روزانه
مسلمانان را ، هزينه هاي بهداشتي و تميزي و آراستگي و خوشبويي آنان تشكيل دهد ؟ ! امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :

« ما اَنْفَقْتَ فِي الطّيبِ فَلَيسَ
بِسَرَف » .
( 3 )

آنچه در راه عطريات خرج كني ، اسراف نيست .

پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هر گاه
از كوچه و گذرگاهي مي گذشت ، پس از عبورش ، آنان كه از آن مسير مي گذشتند ،
از رايحه خوش بر جاي مانده مي دانستند كه پيامبر از اين كوچه گذشته است ! هر
گاه عطري به او عرضه مي شد ، از آن استفاده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكارم الاخلاق ، طبرسي ، ص34 .

2 . بحار الانوار ، ج16 ، ص248 .

3 . مكارم الاخلاق ، ص41 .


58


مي كرد و مي فرمود : بوي آن خوش است ، سنگيني هم
ندارد !
و استفاده از بوي خوش را هميشه دوست داشت و از آن لذّت
مي برد . ( 1 )

به فرموده امام صادق ( عليه السلام ) رسول
خدا هر جمعه عطر مي زد و خود را خوشبو مي ساخت و اگر عطرياتي هم در
اختيار نداشت روسري بعضي از همسرانش را آب پاشيده بر سر و روي خود مي كشيد تا
خوشبو گردد .

« كانَ رَسولُ اللهِ يَتَطَيّبُ في كُلِّ جُمْعَة
فَاِذا لَم يَجِد اَخَذَ بَعْضَ خُمُرِ نِسائِهِ فَرَشَّهُ بِالماءِ وَيمَسَحُ
بِهِ » .
( 2 )

3 ـ بهداشت بدن

استحمام كردن ، شستشو ، نظافت بدن و زدودن موهاي آن از عوامل تأمين
سلامتي و نظافت و از نشانه هاي آراستگي است .
گرفتن ناخن ، چيدن موي شارب ،
زدودن موهاي زير بغل نيز از همين نمونه هاست .

پيامبر اكرم جمعه به جمعه موهاي زائد بدن را
مي زدود ، ناخن
هايش را مي گرفت شاربش را كوتاه
مي كرد . ( 3 )

به روايت امام صادق ( عليه السلام ) :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص249 .

2 . مكارم الاخلاق ، ص41 .

3 . سنن النبي ، علامه طباطبايي ،
ص94 .


59


« و كان ( صلّي الله عليه وآله ) يُقَلِّمُ اَظفارَهُ وَيَقُصُّ
شارِبَهُ يَومَ الجمعَةِ قبلَ اَنْ يَخْرُجَ اِلي الصَّلاةِ » .
( 1 )

آن حضرت روز جمعه پيش از آنكه براي برپايي نماز جمعه از خانه بيرون
رود ، ناخن هايش رامي چيد و شارب خود را كوتاه مي كرد .

چيدن ناخن و كوتاه كردن مو به بهداشت آن كمك مي كند .
پيامبر
اكرم ( صلّي الله عليه
وآله )
به اين نظافت حتي در مسافرت ها
هم توجّه داشت و هر گاه به سفر مي رفت پيوسته پنج چيز را با خود داشت : آينه ، سرمه دان ، شانه ، مسواك ، و قيچي . ( 2 ) هر گاه سر و صورت خود را
مي شست .
موهاي خويش را با « سدر » شستشو مي داد . ( 3 )

آن حضرت علاقه داشت كه بر موي سر و صورت خود روغن هاي خوشبو
كننده بزند ، حتي به ابروها و شارب هم مي زد .
در سفره ها هيچگاه شيشه
روغن و سرمه دان و قيچي و مسواك و شانه را از خود دور نمي ساخت . ( 4 )


4 ـ مسواك

رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله )
اهميت فراواني به مسواك
مي داد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، علامه طباطبايي ،
ص106 .

2 . همان ، ص109 .

3 . بحار الانوار ، ج16 ، ص247 .

4 . مكارم الاخلاق ، ص35 .


60


دندان هايش پيوسته برّاق و سفيد بود و امت خويش را هم به مسواك
زدن دستور مي داد .
هر گاه مي خوابيد ، مسواك را بالاي سر خود
مي گذاشت .
قبل از خواب مسواك مي زد .
وقتي از خواب بيدار مي شد
مسواك مي زد . ( 1 )

اين نكته بهداشتي توصيه خدا به آن حضرت بود .
مي فرمود : آن قدر ( از سوي خداوند ) به مسواك فرمان داده شدم كه ترسيدم بر من واجب شود . ( 2 ) نسبت به
امت خويش نيزفرموده است كه : اگر نبود كه بر امتم دشوار سازم آنان را امر
مي كردم كه با هر نماز مسواك بزنند .
مي فرمود : ( 3 )

مسواك هم پاكيزه كننده دهان ، هم موجب رضاي الهي است و از سنت هاي
مؤكدي است كه خداوند قرار داده است . ( 4 )

مجموعه آن چه در چهره و موي سر و صورت و لباس و دهان و دندان و
بوي بدن و زيبايي ظاهري مطرح شد ، سنت « تجمل » و آراستگي است كه در زندگي نامه
حضرت رسول ( صلّي الله عليه
وآله )
ديده مي شود .

امت محمد ( صلي
الله عليه وآله )
نيز چه در مقابل امت ها
و ملت ها و پيروان اديان ديگر و چه به عنوان الگوي تأثيرگذار بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص253 .

2 . همان .

3 . سفينة البحار ، محدّث قمي ، ج1 ،
ص674 .

4 . همان ، ص675 .


61


ديگران ، به اسوه اي همچون پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي نگرند كه رفتار اجتماعي اش با مردم و نحوه
معاشرت او در جامعه ، به نحوي بود كه محبوب دل ها شده بود و مردم از مصاحبت و
هم سخني و انس با آن حضرت لذت مي بردند .

نظم و بهداشت و پاكيزگي ره آورد غرب و اروپائيان نيست ، بلكه متن
دستورهاي ديني و سنت هاي اسلامي است و بالاترين آن در وجود نازنين رسول مكرم
تجلي يافته بود ، آن هم با شرايط آن روزگار و كمبود آب و وسايل و امكانات .


62


لباس و پوشش


لباس ، براي پوشاندن بدن و حفظ آن از سرما و گرما و آلودگي و مايه آبرو
و آراستگي انسان است ، نه وسيله تفاخر و تجمل .
« ساده پوشي » به عنوان يكي از مظاهر
ساده زيستي و رهايي از تعلّقات مادي است .
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) اين گونه به زندگي و دنيا مي نگريست و اين گونه نيز
مي زيست و هرگز ارزش را در « لباس » نمي ديد .
سعدي گويد :

تن آدمي شريف است به جان آدميت * * * نه همين لباس زيباست نشان
آدميت


به نمونه هايي از سيره حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) در مورد پوشيدن جامه ، جنس لباس ، رنگ و اندازه و تعداد و
نحوه پوشيدن پيراهن و كفش و كلاه و عمامه و ردا و . . . . . اشاره مي كنيم :


63


1 ـ جنس و رنگ لباس

رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله )
هم به سلامت و عافيت جسمي ، هم
به سادگي و هم به نوع سالم تر پارچه لباس توجه داشت .
لباس پنبه اي
مورد علاقه آن حضرت بود .
علي ( عليه
السلام )
مي فرمايد : « لباس هاي پنبه اي بپوشيد ، چرا كه آن لباس
پيامبر خداست » . ( 1 )

آن حضرت هم لباس بُرد يماني مي پوشيد ، هم جُبّه اي پشمين و
خشن از پنبه و كتان ( 2 ) و مي فرمود : پنج چيز را تا زنده ام ترك
نمي كنم ، يكي هم پوشيدن لباس پشمي . ( 3 )

رنگ سبز ، رنگ مورد پسند پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي
لباس بود . ( 4 ) بيشتر جامه هاي پيامبر سفيد بود و مي فرمود : لباس سفيد
را بر زندگانتان بپوشانيد و مردگانتان را هم با پارچه سفيد كفن كنيد . ( 5 )

رنگ سرخ ، رنگي بود كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي
لباس آن را نمي پسنديد . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « البسوا الثّيابِ القطنِ فانّها لباسُ رسول
الله ( سنن النبي ، ص126 ) .

2 . بحار الانوار ، ج16 ، ص227 .

3 . مكارم الاخلاق ، ص115 .

4 . كان يُعجِبه الثيابُ الخُضر ، ( سنن النبي ،
ص120 ) .

5 . ألبسوها اَحياءكم و كفّنوا فيها موتاكم ، ( سنن النبي ، ص120 ، محجة البيضاء ، ج4 ، ص140 ) .

6 . سنن النبي ، ص133 .


64


رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله )
نمونه اعلاي تميزي و آراستگي
بود .
در لباس پوشيدن نيز به اين نكته توجه داشت و در مورد نظافت جامه
مي فرمود :

« مَنِ اتَّخَذَ ثَوباً
فَليُنَظِّفْهُ » .
( 1 ) هر كسي لباسي تهيه مي كند و مي پوشد آن را
تميز كند .

لباس سفيد خودبه خود طوري است كه چرك و آلودگي آن زودتر معلوم
مي شود و انسان مقيّد به سنّت نبوي نظافت ، به شستن و تميز كردن آن روي
مي آورد .
به علاوه انبساط خاطر و باز شدن روحيه نيز از فوايد پوشيدن لباس
روشن و سفيد است .

2 ـ اندازه و كيفيت

جامه اي كه انسان را مغرور كند يا متكبر و
خود برتر بيني آورد ، ناپسند است .
مقيد بودن به نوع خاصّي از جامه نيز
اسارت آور است .

رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله )
هر گاه لباس تازه
مي پوشيد خدا را شكر و سپاس مي گفت و جامه قبلي را به مسكين
مي داد :

« كانَ مِنْ فِعْلِهِ اِذا لَبِسَ الثَّوبَ
الجديدَ حَمِدَالله » .
( 2 )

در روايت ديگر است كه چون جامه نو به تن مي كرد ، دعا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكارم الاخلاق ، ص103 .

2 . بحار الانوار ، ج16 ، ص251 ، مكارم الاخلاق ،
ص36 .


65


مي كرد و مي فرمود : خدايي را سپاس كه بر تن من چيز پوشاند
تا پوشش من باشد و ميان مردم آراسته باشم . ( 1 )

جامه بلندي كه بر زمين كشيده شود ، نشان تكبر است و در جاهليت شيوه
اشراف جاهلي بوده است .
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ضمن آنكه از پوشيدن آن گونه
جامه ها نهي مي كرد ، خود جامه اي مي پوشيد كه از نظر بلندي به
قوزك پاهايش نمي رسيد :

« كانَتْ ثِيابُهُ كُلُّها مُشَمَّرةً فَوْقَ
الكَعْبَيْنِ »
. ( 2 )

گاهي جامه وي كوچك تر از قطيفه ( شَمله ) بود ، يا جامه اي
پشمين و راه راه با خطوط سياه و سفيد كه وقتي آن را به بر مي كرد ، هيئت زيبايي
مي يافت . ( 3 )

از نشانه هاي وارستگي آن حضرت در پوشيدن جامه و اين كه فخر خويش
را به جامه و نوع آن نمي دانست اين است كه نقل شده هر نوع لباسي كه فراهم
مي شد مي پوشيد ، از لُنگ و پيراهن يا جُبّه يا هر چيز ديگر . ( 4 )


3 ـ ساده پوشي

ساده زيستي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و
وابسته نبودن به جلوه هاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص251 ، محجة البيضاء ،
ج4 ، ص145 .

2 . سنن النبي ، ص120 ، محجة البيضاء ، ج4 ،
ص141 .

3 . همان ، ص125 ، حديث135 .

4 . همان ، ص120 به نقل از احياء العلوم
غزالي .


66


فريبنده دنيا و به ناز و نعمت آن دل نبستن و به جلوه هاي مادي دل
خوش نداشتن در همه شؤون زندگي وي متجلي بود ، از جمله در كيفيّت و نوع لباس و فرش و
زيرانداز . . . .

گاهي آن حضرت ، روي حصير مي خوابيد ، بي آنكه جز آن چيزي زيرش
باشد . ( 1 ) هر چه فراهم بود مي پوشيد ، چه قطيفه اي باشد كه به بركند يا
بُرد عالي كه بپوشد ، چه جبّه پشمين ، هر چه كه از حلال مي يافت
مي پوشيد :

« ما وَجَدَ مِنَ المُباحِ
لَبِسَ » .
( 2 )

مهم مباح بودن جامه بود كه براي رسول خدا اهميت داشت نه قيمت و جنس و
دوخت و جذّاب بودن !

آن حضرت به صحابي پارسا ابوذر غفاري فرمود :

اي ابوذر ! من لباس خشن و سخت مي پوشم ، روي زمين
مي نشينم ، بر چهار پاي بي زين سوار مي شوم و كسي را در رديف خود
سوار مي كنم .
اين ها از سنت هاي من است ، هر كس از سنن من روي
گردان شود از من نيست . ( 3 )

عبايي داشت هر گاه مي خواست نافله بخواند ( يا جابجا شود ) آن را
تا مي كرد و زيرش مي انداخت . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص123 .

2 . محجة البيضاء ، ج4 ، ص125 .

3 . سنن النبي ، ص131 .

4 . همان ، ص123 ، بحار الانوار ، ج16 ،
ص227 .


67


پيامبر خدا ( صلي
الله عليه وآله )
هرگز نسبت به جاي خواب و
رختخواب عيب جويي و ايرادگيري نداشت .
اگر بستر برايش مي گستردند ، برآن
مي خوابيد و اگر رختخوابي پهن نمي شد ، بر زمين مي خوابيد :

« اِنْ فَرَشُوا لَهُ اِضْطجَعَ و اِن لَمْ يُفْرَشْ لَهُ
اِضْطجَعَ عَلَي الأرضِ » . ( 1 )

اين نهايت زهد و اوج وارستگي از تعلقات دنيوي است .

وقتي در خانه بود ، لباس خود را مي دوخت و بر كفش خويش وصله
مي زد . ( 2 ) روزي عمر خدمت آن حضرت رسيد ، در حالي كه وي بر روي حصيري خفته
بود و حصير بر پهلوهاي آن حضرت خط انداخته بود گفت : يا رسول الله ! كاش بستري گسترده
بوديد ! فرمود : دنيا را مي خواهم چه كنم ؟ مَثَل من و دنيا مَثَل رهگذري است كه
در يك روز گرم ساعتي از روز را زير سايه درختي به استراحت پرداخته سپس آنجا را
وانهاده و رفته است ! ( 3 )


4 ـ لباس هاي ويژه

كلاه عمامه ، دستار و عرقچين گرچه پوشاننده « بدن » نيست ولي در رديف
جامه به شمار مي آيد .
از سنت هاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محجة البيضاء ، ج4 ، ص130 .

2 . بحار الانوار ، ج16 ، ص230 .

3 . همان ، ص239 .


68


اسلامي پوشاندن سر است چه هنگام عبادت و نماز چه در مواقع
ديگر .

پوشش پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) براي
سر خود ، اغلب « عمامه » بود .
هنگام خطبه و جهاد به تناسب شرايط با چيزي سر را
مي پوشاند .
گاهي هم سر برهنه بود .
به روايت امام صادق ( عليه السلام ) پيامبر اسلام عرقچين و كلاه سفيد راه راه
مي پوشيد و در هنگام جنگ عرقچين بر سر مي گذاشت كه دو گوش داشت و روي
گوش ها را مي پوشاند . ( 1 )

در مواقع ديگر از زير عمامه عرقچين هم بر سر مي پوشيد :

« كانَ يَلبِسُ القَلانِسَ تَحتَ
العَمائمِ » .
( 2 )

البته گاهي عمامه بدون كلاه بر سر مي نهاد يا كلاه بدون عمامه
مي پوشيد . ( 3 ) عمامه سياهي داشت كه بر سر مي پيچيد و با آن نماز
مي خواند . ( 4 )

اگر استفاده از دستمال و حوله را براي خشك كردن دست و صورت هنگام وضو
وارد بحث پوشش لباس كنيم بد نيست بدانيم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) حوله هاي متعددي داشت با نام هاي مختلف و
كاربردهاي گوناگون كه به مراعات

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكارم الاخلاق ، ص120 .

2 . سنن النبي ، ص122 ، محجة البيضاء ، ج4 ،
ص143 .

3 . بحار الانوار ، ج16 ، ص250 .

4 . سنن النبي ، ص125 .


69


بهداشت و نظافت و نظم هم مربوط مي شد .
دستمال
و
حوله اي داشت كه پس از وضو چهره خود را با آن خشك مي كرد و اگر حوله
و دستمالي همراه نداشت با گوشه لباس خود صورت را خشك مي كرد . ( 1 )

آراستگي آن حضرت به خصوص هنگام حضور در جمع مسلمانان در مسجد و براي
خطبه و نماز گوشه ديگري از سيره او را نشان مي دهد .
لباس نماز جمعه وي
مخصوص بود :

« كانَ لَهُ ثَوبٌ لِلجمعَةِ
خاصَّةً » .
( 2 )

در بعضي روايات نيز آمده كه غير از لباسي كه در روزهاي غير جمعه
مي پوشيد دو جامه مخصوص براي جمعه داشت . ( 3 )

5 ـ آداب لباس پوشي

گر چه لباس پوشيدن كاري ساده و روزمرّه و عادي است ولي روش و سيره
اولياي دين در اين زمينه ها هم براي ما مهم است .

پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) هر گاه
لباس و پيراهن مي پوشيد ابتدا سمت راست را بر تن مي كرد و هر گاه جامه از
تن در مي آورد ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكارم الاخلاق ، ص36 .

2 . بحار الانوار ، ج16 ، ص227 .

3 . همان ، ص251 . سنن النبي ، ص121 .


70


از سمت چپ شروع مي كرد . ( 1 )

گاهي بي آنكه جامه ديگري بر تن كند روپوشي را بر اندام خود
مي افكند و دو طرف آن را بين دو شانه خود گره مي زد و چه در خانه يا
بيرون يا هنگام نماز بر جنازه ها ، با همان حالت نماز مي گزارد .
گاهي
نيز در يك لباس گشاد نماز مي خواند .
دو عدد جامه بُرد بافته شده داشت كه
آن ها را تنها در حال نماز مي پوشيد ، امّت خويش را به « نظافت » دستور
مي داد و تشويق مي كرد . ( 2 )

آن حضرت انجام كار را با دست راست و شروع از سمت راست را در همه
كارهايش دوست داشت و نيز در پوشيدن جامه و كفش ، در شانه كردن موي . ( 3 )

لباسي كه مي خريد اگر آستين آن بيش از اندازه بود مقدار اضافي را
مي بريد ( 4 ) و نمي گذاشت لبه آن را هم بدوزند و به همان حال مي پوشيد
و مي فرمود : كار خيلي زودتر از اين هاست ! ( 5 ) و اين ها همه اين نكته را
مي آموزد كه « جامه تقوا » و « پوشش عفاف » برترين لباس است و ارزش آدمي به جان
پاك است نه جامه فاخر .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص123 .

2 . همان ، ص126 .

3 . بحار الانوار ، ج16 ، ص237 .

4 . همان ، ص278 .

5 . مكارم الاخلاق ، ص101 .


71


خوردن و
آشاميدن


سنت نبوي و سيره پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در
مورد خوردني ها و آشاميدني ها و نحوه خوردن و آشاميدن و نوع غذا و ادب
سفره و طعام از نكات آموزنده است .
در اين بخش به نمونه هايي از سيره آن
حضرت در اين زمينه اشاره مي كنيم .

1 ـ وارستگي از اسارت شكم

شكم پرستي و حرص بر طعام و پرخوري ، از صفات ناپسند
است .
اولياي الهي پيوسته از اسارت شكم آزاد بوده اند و غذا و طعام را براي
ادامه حيات مي خواستند ، نه حيات را براي خوردن و آشاميدن .
از اين جهت جلوه
ديگري از زهد را در مورد خوراكي ها در زندگي پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي بينيم .
به فرموده امام
صادق ( عليه السلام ) : نزد پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هيچ چيز محبوب تر از اين نبود
كه پيوسته


72


گرسنه و خائف از خدا باشد . ( 1 )

امام صادق ( عليه السلام ) وقتي سخن از
گرسنگي كشيدن هاي پيامبر و سير نخوردن ها و اكتفا به نان جو كردن وي
مي گفت ، افزود : نمي گويم كه آن حضرت نداشت و نمي يافت كه بخورد ! چرا
كه او گاهي به يك نفر صد شتر جايزه داد و اگر مي خواست مي خورد ، جبرئيل
سه بار كليدهاي گنجينه هاي زمين را براي او آرود و او را در پذيرفتن آن مخيّر
ساخت ، بي آنكه از درجات اخروي حضرتش اندكي كاسته شود ، اما باز هم آن حضرت
نيازمندي و تواضع در پيشگاه خدا را ترجيح مي داد . ( 2 )

كسي از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيد : آيا اين روايت صحيح است كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از نان
گندم سير نخورد ؟ فرمود : نه اصلا نان گندم نمي خورد بلكه از نان جو آن قدر
نخورد كه سير شود ! ( 3 )

مقيّد نبودن آن حضرت به نوع خاصي از غذا جز اين قيد و شرط كه حلال
باشد ، نشانه ديگري از اين وارستگي بود :

« كانَ رَسُولُ الله يأكُلُ الأصنافَ مِنَ
الطَّعامِ » .
( 4 )

پيامبر خدا هر نوع غذا را مي خورد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص160 .

2 . همان ، ص182 .

3 . همان ، ص162 .

4 . مكارم الاخلاق ، ص26 .


73


گاهي از گرسنگي سنگ به شكم خود مي بست .
هر غذايي كه حاضر بود
مي خورد و هر چه را مي يافت رد نمي كرد . ( 1 )

2 ـ تكريم نعمت

همه خوردني ها و آشاميدني ها و ميوه ها و غذاها « نعمت
خدا » است و احترامش لازم است .
بدگويي از يك نوع غذا ناسپاسي است .
رسول خدا
هرگز از غذايي بد نمي گفت ، نعمت الهي را نيز هر چند كه كم و ناچيز بود بزرگ
مي داشت . ( 2 )

در حديث ديگري آمده است :

« ماذَمَّ طَعاماً قَطُّ كانَ اِذا اَعْجَبهُ
اَكَلَهُ وَ اِذا كَرِهَهُ تَرَكَهُ ولا يُحَرِّمُهُ عَلي
غَيْرِهِ » .
( 3 )

هرگز از طعامي مذمت و بدگويي نكرد .
اگر از غذايي خوشش مي آمد
مي خورد ، و اگر دوست نداشت نمي خورد و براي ديگران هم ممنوع
نمي ساخت .

ظرف غذا را با انگشتانش پاك مي كرد و مي فرمود : غذاي آخر
ظرف بركتش بيشتر است . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص227 .

2 . مكارم الاخلاق ، ص13 .

3 . سنن النبي ، ص177 .

4 . همان .


74


هر گاه طعام و سفره در مقابل حضرت مي نهادند چنين دعا
مي كرد :

« اللّهُمَّ اجْعَلْها نِعمَةً مَشكورةً تَصِلُ
بِها نِعْمةَ الجنَّة » .
( 1 )

خدايا اين را نعمتي سپاس گزاري شده قرار بده ، نعمتي كه آن را به نعمت
بهشت ، متصل سازي .

آن حضرت به خوردن غذاهاي مانده در سفره اهتمام ميورزيد و طعام افتاده
از سفره را مهريه حورالعين مي دانست و خوردن خورده هاي غذا يا تكه ناني
را كه بر زمين افتاده مايه رحمت و مغفرت الهي معرفي مي كرد . ( 2 )

اين گونه برخورد با مواد غذايي و مواهب خدا هم سپاس نعمت هاي
الهي است ، هم جلوي اسراف را مي گيرد و به مردم مي آموزد تا مواهب الهي را
هدر ندهند و اسراف نكنند .


3 ـ روش متواضعانه

فروتني و تواضع در آداب غذا خوردن ، در نوع غذا ، جاي غذا ، كيفيت خوردن
و افراد هم غذا و هم سفره روشن مي شود .
رسول خدا با محرومان و بينوايان هم
غذا مي شد ، حتي با دست خود به آنان غذا مي داد .

« يؤاكِلُ المَساكينَ وَيُناوِلُهُمْ
بِيَدِهِ »
. ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكارم الاخلاق ، ص143 .

2 . همان ، ص141 .

3 . بحار الانوار ، ج16 ، ص288 .


75


نحوه نشستن او بر سفره و كنار غذا نيز متواضعانه بود .
آن حضرت روي
زمين مي نشست روي زمين غذا مي خورد مثل بندگان مي نشست و همچون آنان
غذا مي خورد و مي دانست كه بنده است :

« كانَ رَسُولُ الله ( صلّي الله عليه وآله ) يأكُلُ أكلَ العَبدِ و يَجلِسُ
جُلوسَ العَبدِ وَيعلَمُ أنَّهُ عَبدٌ » .
( 1 )

روزي زني بر آن حضرت گذر كرد .
به پيامبر كه روي زمين نشسته و مشغول
غذا خوردن بود گفت : يا محمد ! مثل بردگان غذا مي خوري و مثل آنان
مي نشيني ! پيامبر فرمود : واي بر تو كدام بنده است كه از من بنده تر
باشد ؟ ( 2 )

به روايت حضرت امير ( عليه السلام ) رسول
خدا ( صلّي الله عليه
وآله )
سر سفره مانند بردگان مي نشست و به
ران چپ خود تكيه مي داد .
به فرموده امام صادق ( عليه
السلام )
هرگز آن حضرت از آغاز بعثت تا دم مرگ در حال تكيه دادن غذا نخورد ،
مثل بردگان مي خورد به خاطر فروتني در پيشگاه خدا . ( 3 )

مي فرمود : پنج چيز را تا عمر دارم رها نمي كنم يكي هم غذا
خوردن با بردگان است . ( 4 )

از نشانه هاي ديگر فروتني او نسبت به غذاو نعمت الهي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محاسن برقي ، ص456 .

2 . همان ، ص457 ، مكارم الاخلاق ،
ص16 .

3 . همان ، ص162 .

4 . بحار الانوار ، ج16 ، ص220 .


76


آن بود كه هر كس آن حضرت را به طعام دعوت مي كرد
اجابت
مي نمود و فرقي ميان برده و آزاد و فقير و غني نمي گذاشت .
حتي اگر
به تكّه اي گوشت هم دعوتش مي كردند ردّ نمي كرد .
هديه اين و
آن را مي پذيرفت ، اگر چه يك جرعه شير باشد مي گرفت و آن را مي نوشيد
ولي صدقه نمي خورد . ( 1 )


4 ـ بر سفره هاي جمعي

مهمان دوستي و علاقه به حضور ديگران بر سر سفره از خصلت هاي
جوانمردان و سخاوتمندان است .

پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از
غذاهاي حلال همراه خانواده و خدمتكار و همزمان با آنان مي خورد .
اگر
مسلماني هم به ميهماني دعوت شده بود همراه آنان نشسته بر زمين و بر روي هر چه كه
ديگران طعام مي خوردند ، غذا مي خورد و از هر چه كه خانواده
مي خوردند با آنان مي خورد مگر آن كه مهمان داشته باشد كه ترجيح
مي داد با مهمانش غذا بخورد .
محبوبترين غذا و سفره در نظر پيامبر غذايي بود
كه شركت كنندگان بيشتري بر سر طعام باشند . ( 2 ) آن حضرت غذا خوردن به تنهايي را
دوست نداشت و تنها غذا نمي خورد :

« وَكانَ لايأكُلُ وَحدَهُ » . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص227 .

2 . سنن النبي ، ص166 .

3 . همان ، ص177 .


77


در سفره هاي جمعي ، رسول خدا زودتر از همه دست به غذا مي برد
و ديرتر از همه دست از غذا مي كشيد تا ديگران بدون حجب و حيا و خجالت كشيدن
غذا بخورند :

« اِذا اَكَلَ مَعَ قَوم طَعاماً كان اوَّلَ مَنْ
يَضَعُ يَدَهَ و آخِرَ مَنْ يَرْفَعُها لِيأكُلَ القَومُ » .
( 1 )

و مي فرمود : هر كس از جلوي خودش غذا بخورد .
هرگاه نزد قومي
مهمان بود و غذا مي خورد چنين دعا مي كرد :

« اَفْطَرَ عِندكُمُ الصّائمونَ وَ اَكَلَ
طعامَكُمُ الابرار » .
( 2 )

روزه داران نزد شما افطار كنند و نيكان از غذايتان بخورند .

هر گاه با جمعي به يك مهماني كه دعوت شده بودند مي رفتند اگر كسي
كه دعوت نبود با او و يارانش همراه مي شد ، نزديك خانه طرف كه مي رسيدند ،
مي فرمود : تو را كه دعوت نكرده اند همين جا باش تا براي تو هم از ميزبان
اجازه بگيريم . ( 3 )

هر گاه مهمان به منزل وي مي آمد با مهمان غذا مي خورد و از
سفره دست نمي كشيد تا آنكه مهمان دست از طعام بكشد . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محاسن ، برقي ، ص448 .

2 . مكارم الاخلاق ، ص27 .

3 . همان ، ص22 .

4 . سنن النبي ، ص67 .


78


5 ـ آب نوشيدن

رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله )
چه در غذا خوردن و چه در آب
نوشيدن « بسم الله » و « الحمدلله » در آغاز و پايان مي گفت .
هر گاه آب
مي نوشيد ، آب را به صورت مكيدن مي نوشيد نه با يك نفس و به صورت بلعيدن و
مي فرمود : درد كبد از بلعيدن آب به يك نفس پديد مي آيد :

« . . . يَمُصُّ الماءَ مصّاً ولا يَعُبُّهُ عَبّاً
و يَقولُ : اَلكِبادُ مِنَ العَبِّ » .

حضرت رسول ( صلي
الله عليه وآله )
آب را با سه نفس
مي نوشيد ، آب را به صورت مكيدن مي نوشيد ، نه يكسره و پيوسته و در هر بار
بسم الله مي گفت و در پايانش خدا را شكر مي كرد .
ابن عباس نيز روايت
كرده كه آن حضرت را ديده كه با دونفس آب مي خورد . ( 1 )

نَفَس ، گاهي ممكن است آلوده باشد و فوت كردن به آب و غذا يا نفس را به
آن زدن موجب آلودگي شود .
رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله )
نه در غذاي گرم مي دميد تا خنك شود و نه هنگام نوشيدن آب نفس خود
را بر آن مي رساند .

هر گاه مي خواست وسط آب نوشيدن نفس بكشد ، ظرف را از دهانش دور
مي كرد .
گاهي در ظرف هاي بلوري كه از شام مي آورند آب
مي نوشيد ، گاهي نيز در كاسه هاي چوبي ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص169 .


79


يا سفالي ، گاهي نيز در مشت هاي خويش آب مي نوشيد
و
مي فرمود : هيچ ظرفي به گوارايي دست نيست .
گاهي هم از دهانه مشك
مي نوشيد .
گاهي ايستاده گاهي سواره و در هر ظرفي كه پيش
مي آمد .
شربت خنك را هم دوست داشت ولي مي فرمود : سرور و سالار همه
نوشابه ها در دنيا و آخرت « آب » است :

« سَيِّدُ الأشرِبَةِ فِي الدُنيا و الآخرةِ
الماءُ » .
( 1 )

6 ـ نكات و آداب ديگر

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به خرما
و شيريني جات علاقه داشت ، انار را دوست مي داشت .
غذاي داغ
نمي خورد ، مي گذاشت تا كمي سرد شود و مي فرمود : در غذاي داغ بركت
نيست بگذاريد سرد شود .
از جلوي خود غذا مي خورد نه جلوي ديگران ، هرگز از
سيري آروغ نمي زد .
بر سفره رنگين و پر طعام غذا نمي خورد .

خرما مي خورد ، هسته اش را به گوسفندان مي داد .
سير
و پياز نمي خورد ( تا بوي آن ديگران را نيازارد ) پس از غذا دستانش را
مي شست .
پس از غذاي چرب آب كم مي خورد .
وقتي علت را
مي پرسيدند مي فرمود : اين براي طعام گواراتراست ، مي فرمود : ما قومي
هستيم كه تا گرسنه نشويم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكارم الاخلاق ، ص31 .


80


نمي خوريم و تا سير نشده ايم دست از غذا
مي كشيم .
تا زنده بود ناني كه آرد آن « الك » شده باشد نخورد ( يعني نان با
سبوس مي خورد ) خيلي در امر غذا و جنس آن اهل دقت و سختگيري نبود .

پيامبر خدا ( صلي
الله عليه وآله )
هنگام غذا خوردن به كسي كه
رو به رويش نشسته بود ، لقمه تعارف مي كرد و موقع نوشيدن آب به كسي كه سمت
راستش بود ، آب مي داد .
حضرت مي فرمود : هنگام غذا خوردن ، كفش هاي
خود را در بياوريد ، چرا كه اين سنّتي نيكوست و پاها را هم راحتي
مي بخشد .

يك بار خدمت آن حضرت حلوا آوردند .
حضرت ميل نفرمود .
پرسيدند : آيا آن را حرام مي داني ؟ فرمود : نه ، ولي دوست ندارم كه خود را به چنين غذاهاي
لذيذي عادت بدهم . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اين نكات از خلال روايات سنن النبي ، از ص 175 تا 193 برگزيده شده است .


81



ادب عبوديت


در اين بخش از « سيره اخلاقي پيامبر » به گوشه هايي از سيره وي در
عبادت و حالات معنوي مي پردازيم ، باشد كه الهام بخش رفتار و الگوي عبوديّتمان
گردد .

1 ـ محو در عبادت

اخلاص و حضور قلب ، مغز عبادت و روح نماز است .
بندگان وارسته خدا
عاشقانه عبادت مي كنند و پرستش خدا و نجوا با محبوب در نظرشان ارجمندتر و
عزيزتر از هر چيز ديگر است .
روايت است كه :

پيامبر خدا ( صلي
الله عليه وآله )
هر گاه به نماز
مي ايستاد از خوف خداوند رنگ از چهره اش مي پريد . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص251 .


82


شيفتگي او به عبادت و نماز ، در حدي بود كه هنگام نماز توجّه حضرت از
هر چيز بر مي گشت و به خداوند معطوف مي شد .
از قول عايشه نقل شده است
كه :

« كانَ رسولُ الله ( صلّي الله عليه وآله ) يُحدِّثنا و نُحَدِّثُهُ فَاِذا
حَضَرَتِ الصّلاةُ فكأنَّهُ لَمْ يَعرِفْنا و لم نَعرِفهُ » .
( 1 )

رسول خدا چنين بود كه با ما مشغول صحبت و گفتگو بود .
چون وقت نماز
مي رسيد ( چنان حالش دگرگون مي شد كه ) گويا نه او ما را مي شناخته و
نه ما او را مي شناسيم .

2 ـ شوق به نيايش

عارفان ، مشتاق زمزمه و گفتگو با محبوبند .
چه كسي از پيامبر خدا
عارف تر و عاشق تر به پروردگار بود ؟ نشانه اين اشتياق ، در چشم دوختن به
وقت نماز و حالت انتظار براي وقت اذان بود .

بخشي از وقت خود را در خانه اختصاص به عبادت مي داد . ( 2 ) در
همه حال ، نشستن و برخاستن حضرت همراه با ياد خدا بود :

« وكانَ لايَقومُ ولايَجلِسُ اِلاّ عَلي
ذِكرالله » .
( 3 )

به نقل شهيد ثاني ، پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) براي
وقت نماز انتظار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص251 ، حديث283 .

2 . محجة البيضاء ، ج4 ، ص160 .

3 . همان ، ص130 .


83


مي كشيد و شوقش براي عبادت افزون مي شد و چشم به راه رسيدن
وقت نماز بود . ( 1 ) نماز و عبادت را بسيار دوست مي داشت و
مي فرمود :

« جُعِلَ قُرِّةُ عَيني في الصّلاةِ و الصَّومِ » . ( 2 )

روشنايي چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است .

در ماه هاي رمضان عاشقانه تر عبادت مي كرد .
دستور
مي داد براي او خيمه اي در مسجد مي زدند ، از زنان فاصله
مي گرفت ، رختخوابش را جمع مي كرد و خود را فارغ و خالص براي اعتكاف و
عبادت مي ساخت . ( 3 )

به ابوذر غفاري مي فرمود : اي ابوذر ! خداوند نماز را محبوب من
ساخته است همچنان كه غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه قرار داده است ، گرسنه
هر گاه طعام بخورد سير مي شود و تشنه با خوردن آب سيراب مي گردد ، ولي من
از نماز سير نمي شوم :

« . . . وَاَنا لااَشْبَعُ مِنَ
الصّلاةِ » .
( 4 )


3 ـ شاكر و سائل

حضرت رسول ( صلي
الله عليه وآله )
هم زباني شاكر بر
نعمت ها داشت ، هم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص268 ، حديث 275 .

2 . همان ، حديث 278 .

3 . بحار الانوار ، ج16 ، ص273 .

4 . سنن النبي ، ص269 .


84


دستاني پيوسته به دعا بلند در درگاه خداي بزرگ ، كمال را
هم در
همين مي ديد .
اگربه مقام « رسالت » رسيد چون « عبوديت » داشت و چون « بنده » بود « رسول » شد .
در تشهدهاي نماز نيز ابتدا به عبوديت او گواهي مي دهيم سپس به
رسالت او ، چون آن بود كه زمينه ساز اين گشت .
( اَشهدُ اَنَّ
مُحمَّداً عَبدُهُ وَ رسولُهُ ) .

به روايت امام صادق ( عليه
السلام )
روزي جبرئيل بر حضرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل
شد و عرض كرد :

خداي متعال سلام مي رساند و مي فرمايد : اين دشت مكّه و
بطحا از آنِ توست ، اگر بخواهي آن را برايت پر از طلا كنم !

حضرت رسول سه بار به آسمان نگاه كرد ، سپس گفت : نه ، خدايا ! مي خواهم يك روز سير باشم تا تو را حمد و شكر كنم ، يك روز گرسنه باشم تا از تو
مسئلت نمايم :

« لا يا ربِّ ! وَلكنْ اَشبَعُ يوماً
فَاَحمَدُكَ وَاَجُوعُ يوماً فَاَسأَلُكَ » .
( 1 )

اين نهايت اشتياق بندگي است تا پيوسته عاكف درگاه حق و معتكف آستان
عبوديت خدا باشد .

4 ـ حق بندگي

برخي متظاهرانه اداي بندگي و عبوديت در مي آورند و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكارم الاخلاق ، طبرسي ، ص24 .


85


در دل « احساس عبوديت » ندارند .
اما عارفانِواصل به هر جا
كه برسند و هر چه مقام و علم و قدرت پيدا كنند ، باز
هم خود را « عبد »
مي شناسند .
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سر
حلقه اين گونه عارفان است .
مثل بندگان بر زمين مي نشست ، مثل بندگان بر زمين
غذا مي خورد و بر زمين مي خفت و مي دانست كه بنده است .

همين ويژگي سبب شد كه با آنكه شخص اول عالم امكان و رسول برگزيده
پروردگار بود بر كسي فخر نمي فروخت و تكبر نميورزيد و تواضع خود را از دست
نمي داد .
حتي يك بار ( طبق روايت ابن مسعود ) مردي خدمت آن حضرت آمد و هنگام
سخن گفتن با پيامبر خود را باخت و به لرزه و لكنت زبان افتاد .
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) او را دلداري داد و فرمود :

« هَوِّنْ عَلَيكَ فَلَستُ بِمَلِك اِنَّما
اَنا ابْنُ اِمرأة كانَتْ تأكُلُ القِدَّ » .
( 1 )

آرام باش و آرام گير ، من كه پادشاه نيستم ! من پسر زني هستم كه « قِدْ » ( غذايي مثل اشكنه ) مي خورد !

يعني خود را عادي و معمولي جلوه مي داد ، تا هيبت او از
جاذبه اش نكاهد و مردم دراو چهره يك حاكم مقتدر نبينند ، بلكه او را پدر امت و
پيامبري فرستاده شده از سوي خداوند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكارم الاخلاق ، ص16 .


86


بدانند و راحت با او سخن بگويند و رابطه برقرار كنند و عظمت
و شخصيت والاي او ، مانع ارتباط و انس مردم با وي نگردد .

5 ـ ذكر دائم

حضرت رسول ( صلي
الله عليه وآله )
پيوسته به ياد خدا بود ، هم
در
دل و هم در زبان ، هرگاه از مجلس برمي خاست
مي گفت :

« سُبحانَكَ اللّهمّ وَ
بِحَمدِكَ . . . » .
( 1 )

هنگام خوابيدن ، هنگام بيدار شدن از خواب ، هنگام آمادگي براي نماز شب
در رختخواب ، سر سفره ، بعد از غذا ، هنگام سفر و . . . . در همه حالات ، دعا مي خواند
و ياد خدا مي كرد .
هنگام دعا مانند مسكيني كه غذا مي خواهد متضرّعانه
به درگاه خدا دست بلند مي كرد .
روزي هفتاد بار مي گفت « اَستَغفِرُالله » با آنكه معصوم بود و گناهي از حضرتش سر نزده بود .
هنگام خواب
به توصيه جبرئيل امين « آية الكرسي » مي خواند . ( 2 )

اين ، نشانه راه و رسم بندگي و عبوديت و توجه كامل و پيوسته به « معبود »
است تا امت او ، اين گونه « ادب عبوديت »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محجة البيضاء ، ج4 ، ص132 .

2 . مكارم الاخلاق ، ص38 .


87


را بياموزند .

6 ـ حج و زيارت

مكّه وطن پيامبر خدا بود و مسجد الحرام نزد او حرمت و قداست بالايي
داشت و به حج و طواف كعبه عشق ميورزيد .

هنگام ورود به مكّه ، پيوسته نام خدا را بر زبان داشت و خدا را به
بزرگي مي ستود .

وقتي وارد مسجد الحرام مي شد ، رو به كعبه مي ايستاد و دعا
مي كرد .
كعبه را طواف مي كرد ، حجر الاسود را مي بوسيد . ( 1 ) و
در هر دور ، دست بر آن مي كشيد .
سراغ آب زمزم مي رفت و از آن
مي نوشيد .
حتّي وقتي در مدينه بود ، مي خواست كه از آب زمزم برايش هديه
آورند : « كان النَّبِيُّ يَسْتَهدِي مِنْ ماءِ زَمْزَمَ وَهُوَ
بالمَدِينَةِ » .
( 2 )

عادت آن حضرت بود كه روز عيد قربان ، گوسفند سفيد و بزرگ قرباني
مي كرد .
نقل شده است كه روز عيد قربان دو گوسفند ذبح مي كرد ، يكي از
جانب خود ، ديگري به نيابت از هر كسي از امتش كه توان قرباني نداشت . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فروع كافي ، ج4 ، ص567 .

2 . تهذيب الأحكام ، ج5 ، ص471 .

3 . فروع كافي ، ج4 ، ص495 .


88


روز عيد ، سرش را مي تراشيد ، ناخن هايش را مي گرفت و
كمي از موهاي اطراف صورتش را مي زد . ( 1 ) آن حضرت ، رمي جمرات را پياده انجام
مي داد .
آن هم وقتي كه خورشيد بالا آمده باشد .

شوق كعبه در دلش چنان بود كه در شبهاي تشريق ، هر شب از منا به مكّه
مي آمد و خانه كعبه را زيارت مي كرد و نماز خواندن در حرم الهي را بسيار
دوست داشت .

پيامبر اعظم ، مدينه را حرم خود مي دانست و در مدينه ، به زيارت
شهداي اُحد مي رفت و بر آنان سلام مي داد .
مسجد قبا مورد علاقه آن
حضرت بود .
هر هفته روزهاي شنبه ، پياده و گاهي هم سواره به مسجد قبا مي رفت
و آنجا نماز مي خواند . ( 2 ) از آن حضرت نقل شده كه نماز در مسجد قبا ، پاداش
عمره دارد .

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به زيارت
حاجي هم مي رفت .
هر كس از حج برمي گشت ، به او « تقبّل الله . . . » مي گفت و در حق وي دعا
مي كرد .
آن حضرت سه گروه را مهمانان خدا مي دانست : رزمندگان ،
حج گزاران و عمره كنندگان . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص379 .

2 . الطبقات الكبري ، ج1 ، ص189 .

3 . الحج و العمرة في الكتاب والسنّة ،
ص159 .


89



سنن گوناگون


روش و منش و خلق و خوي نبوي ، در زمينه هاي ديگر نيز الگوي رفتاري
ماست .
بي آنكه در بخش مستقل ديگري به موضوع خاصي بپردازيم ، در آخرين فصل اين
نوشته ، نمونه هاي گوناگوني از سيره رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را مي آوريم ، باشد كه چراغ راهمان گردد و الگوي
زندگاني و رفتارمان :

1 ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي
مسافرت به ويژه سفرهاي جنگ ، اغلب روز پنجشنبه را بر مي گزيد ، مسافرت تنهايي و
بدون رفيق و همسفر را دوست نداشت .
مي فرمود : جزء سنّت است كه هر گاه گروهي
به مسافرت مي روند ، نفقه و خوراك و خرجي خويش را با خود بردارند ، كه اين هم
مايه پاكي و آسودگي جان و خاطرجمعي آنان است ، هم موجب نيكي اخلاقشان
مي شود . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص 114 .


90


2 ـ هنگام سفر ، وسايل مختلفي را همراه بر مي داشت ، از قبيل : شيشه
روغن براي ماليدن به بدن ، سرمه دان ، قيچي ، مسواك ، شانه ، نخ و سوزن خياطي ، سوزن
كفش دوزي و وصله زني ، تالباس هاي خودرابدوزدوكفش خودراپينه
زند . ( 1 )

3 ـ هر گاه از مسافرت بر مي گشت ابتدا وارد مسجد مي شد و
آنجا دو ركعت نماز مي خواند ، سپس به خانه خود وارد مي شد . ( 2 )

4 ـ پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) محكم
راه مي رفت ، وقتي گام مي نهاد چنان راه مي رفت كه معلوم بود عاجز و
خسته نيست .
هر گاه از راهي مي رفت در بازگشت راه ديگري را انتخاب
مي كرد .
هر گاه مي خواست به جنگي برود ، مقصد خود را از مردم پنهان
مي داشت و از آن با كنايه صحبت مي كرد .
در مسافرت ها هر گاه از
بلندي سرازير مي شد : « سبحان الله » مي گفت و چون به بلندي ها
مي رسيد : « الله اكبر » مي گفت . ( 3 )

5 ـ رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) گاهي
پياده و پابرهنه ، بدون عبا و ردا راه مي رفت ، تا آخرين نقطه مدينه براي عيادت
مريض مي رفت ، با فقيران همنشين و هم غذا مي شد ، آنان را كه اخلاق نيكوتري
داشتند مورد احترام قرار مي داد ، ميان اهل شرافت ، با نيكي كردن به آنان الفت
ايجاد مي كرد ، به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص115 .

2 . همان ، ص119 .

3 . همان ، ص110 .


91


خويشاوندان خود احسان و نيكي مي كرد ، به كسي جفا و تندي
نداشت ، عذر و پوزش ديگران را مي پذيرفت ، از همه خندان تر بود ( تا وقتي كه
قرآن بر او نازل نمي شد يا سخن از موعظه نبود ) ، هرگز خود را از نظر خوراك و
لباس بر بردگان و كنيزانش برتري نمي داد .
هرگز به كسي دشنام نداد و كسي را
طرد نكرد .
هر كس چه آزاد و چه برده مي آمد و كاري داشت براي انجام كار او
اقدام مي كرد ، وقتي با كسي دست مي داد ، دست خود را رها نمي كرد بلكه
آن قدر صبر مي كرد تا او دستش را رها كند . ( 1 )

6 ـ با ياد خدا مي نشست و بر مي خاست .
وقتي نماز
مي خواند ، اگر كسي نزد
اومي نشست نمازش راسبك مي كرد و زود تمام كرده به او رو
مي كرد و مي گفت : كاري داري ؟ وارد مجلسي كه مي شد هر جا كه جا بود
مي نشست و بيشتر رو به قبله مي نشست و در حال خشم و رضا جز حق
نمي گفت . ( 2 )

7 ـ پيامبر ( صلي
الله عليه وآله )
متواضع بود ، بي آنكه خجالت
بكشد نيازهاي خانه را از بازار تهيه كرده و به خانه مي آورد ، با فقير و
ثروتمند دست مي داد ، با هر كس رو به رو مي شد سلام مي داد ، چه فقير
چه پولدار ، چه كودك چه بزرگ ، اگر او را به
چيزي دعوت مي كردند آن را به ديد
حقارت نمي نگريست ، هر چند خرمايي پوسيده باشد .
مخارج زندگيش سبك
بود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مناقب ، ج1 ، ص146 .

2 . بحار الانوار ، ج16 ، ص228 .


92


چهره اي باز و خندان داشت ، اندوهگين بود ، بي آنكه
چهره اش عبوس باشد .
متواضع بود ، بي آنكه از خود ذلّت نشان دهد ، بخشنده بود ،
بي آنكه اسراف و ولخرجي كند ، نسبت به هر مسلماني مهربان بود و هرگز دست طمع به سوي
چيزي دراز نكرد . ( 1 )

8 ـ پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نگاهش
را ميان اصحابش يكسان و عادلانه تقسيم مي كرد و به اين و آن يكسان
مي نگريست ، هرگز پاهايش را در پيش اصحاب دراز نمي كرد . ( 2 )

9 ـ چنان اهل شرم و حيا بود كه روي « نه » گفتن نداشت .
هر كس از او
هر چه مي خواست مي بخشيد .
هر گاه از چيزي خوشش نمي آمد در
چهره اش آشكار بود ، به اصحابش مي فرمود : نزد من از اصحاب من چيزي ( از
عيوب و خلاف هايشان ) نگوييد ، دوست دارم هر گاه نزد شما مي آيم
سينه ام صاف و بي كينه باشد . ( 3 )

10 ـ هر گاه گروهي را به مأموريت نظامي مي فرستاد و كسي را
به فرماندهي آنان مي گماشت ، يكي از افراد مورد اطمينان خود را همراه او
مي فرستاد تا كارها و خبرهاي او را
مورد بررسي قرار دهد .
وقتي كه
فرماندهي را همراه جمعي به سريّه ( مأموريت جنگي ) اعزام مي كرد ، او را به خصوص
به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن النبي ، ص41 .

2 . همان ، ص47 .

3 . بحار الانوار ، ج16 ، ص230 .


93


تقوا سفارش مي كرد ، آن گاه عموم لشكريان را .
سپس
مي فرمود : به نام خدا و در راه خدا بجنگيد .
با هر كس كه كافر است بجنگيد
ولي نيرنگ نزنيد ، خيانت نكنيد ، كشته ها را مُثله نكنيد . ( 1 ) به كودكان و
صومعه نشينان كاري نداشته باشيد ، درخت خرما را قطع نكنيد و آن را به آب غرق
نكنيد و درختان ميوه دار را قطع نكنيد ، زراعت ها را آتش نزنيد ، چه
مي دانيد شايد به آن ها نياز پيدا كرديد ، چهارپايان حلال گوشت را پي
نكنيد ، مگر آنچه به خوردن آن ناچار شديد ، وقتي با دشمن مسلمانان روبه رو شديد ، آنان
را به يكي از سه چيز فرا خوانيد : مسلمان شدن ، جزيه دادن ، دست از جنگ كشيدن ، اگر هر
كدام را پذيرفتند از آنان بپذيريد و دست از آنان برداريد . ( 2 )

11 ـ گاهي پرده اي بر در اتاق پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه نقش و نگار داشت .
به يكي از همسرانش
مي فرمود : « اين را از جلوي چشم من دور كن .
چون وقتي به آن مي نگرم به
ياد دنيا و زينت ها و زرق و برق آن مي افتم » .
اين گونه با دل و جان از
دنيا روي گردان بود و ياد دنيا را از دل خود ميرانده بود و دوست داشت كه زينت دنيا
از چشمش هم دور باشد ، تا دنيا را تن پوش خود نسازد و قرارگاه خود نداند . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مثله ، بريدن گوش و دماغ و لب كشته را
گويند .

2 . سنن النبي ، ص85 .

3 . نهج البلاغه ، صبحي صالح ،
خطبه160 .


94


12 ـ هر گاه ميان دو كار مخيّر مي شد ، آن چه را كه
سخت تر بود انتخاب مي كرد .
هرگز به نفع خود اقدام به انتقام گرفتن
نكرد ، مگر آنكه حريم هاي الهي هتك مي شد ، آن وقت خشم او براي خدا
بود . ( 1 )

« هنگام شدت هاي ميدان جنگ و در بحبوحه نبرد ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) خاندان خود را جلو مي فرستاد تا به وسيله آنان حرارت
و سوزش شمشيرها و نيزه ها را از اصحابش نگه دارد .
عبيده بن حارث در جنگ بدر
شهيد شد و حضرت حمزه در اُحد به شهادت رسيد و جعفر در جنگ موته شربت شهادت نوشيد و
ديگراني هم بودند كه شهادت طلب بودند . . . » . ( 2 )

امير مؤمنان ( عليه السلام ) فرموده است : هر گاه در ميدان كارزار ، جنگ شدّت مي گرفت ، ما در پناه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) قرار مي گرفتيم ، هيچ كس از ما هم چون آن حضرت به دشمن
نزديك تر نبود . ( 3 )

* * *

خدايا ! توفيقمان ده كه در اخلاق و رفتار فردي و اجتماعي به پيامبر
اعظم و رسول مكرم ( صلّي الله عليه وآله ) اقتدا كنيم و
از آن الگوي كمال ، ادب و آداب زيستن بياموزيم .
« آمين »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج16 ، ص237 .

2 . نهج البلاغه ، صبحي صالح ، نامه9 .

3 . همان ، كلمات قصار ( غريب الكلام ، شماره 9 ) ،
قبل از حكمت 261ق .


95


منابع كتاب

1 ـ قرآن كريم

2 ـ نهج البلاغه

3 ـ بحارالانوار ، علامه مجلسي ، مؤسسة الوفاء ، بيروت .

4 ـ الحجّ والعمرة في الكتاب والسنّة ، محمّدي ري شهري ، دار الحديث ، قم .

5 ـ سفينة البحار ، محدث قمي ، انتشارات فراهاني ، تهران .

6 ـ سنن النبي ، علامه طباطبايي ، كتاب فروشي اسلاميه ، تهران .

7 ـ غرر الحكم ، آمدي ، چاپ دانشگاه تهران .

8 ـ المحاسن ، محمد بن خالد برقي ، دارالكتب الاسلاميه ، ايران .

9 ـ المحجّة البيضاء ، فيض كاشاني ، انتشارات جامعه مدرسين ، قم .


96


10 ـ مكارم الاخلاق ، حسن بن فضل طبرسي ، مؤسسة الاعلمي ، بيروت.

11 ـ مناقب ، ابن شهر آشوب ، انتشارات علامه ، قم (جلد 1).

12 ـ نهج الفصاحه، گردآوري ابوالقاسم پاينده ، جاويدان ، تهران.


| شناسه مطلب: 78855