ج. سیاست های اقتصادی در دوره رضاشاه
ج. سیاست های اقتصادی در دوره رضاشاه زمانی که جنگ جهانی اول سایه خود را بر سرنوشت ایران گستراند و همه شؤونات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را از خود متأثر ساخت، نظامی از هم گسیخته و اقتصادی ویران در این کشور بر جای گذاشت. در چنین شرایطی، قدرتهای خارجی بویژه ان
ج. سياست هاي اقتصادي در دوره رضاشاه
زماني كه جنگ جهاني اول سايه خود را بر سرنوشت ايران گستراند و همه شؤونات سياسي، اجتماعي و اقتصادي را از خود متأثر ساخت، نظامي از هم گسيخته و اقتصادي ويران در اين كشور بر جاي گذاشت. در چنين شرايطي، قدرتهاي خارجي بويژه انگلستان كه آشفتگي سياسي و اقتصادي ايران را به صلاح خود نمي ديدند، در پي تغيير مديريت سياسي كشور برآمدند. محصول چنين تلاش هايي، كودتاي 1299 ش. و ظهور رضاخان در صحنه سياست ايران بود.
ماهيت اين دگرگوني، در فهم تحولات نظام اقتصاد جهاني قابل درك است. نفوذ و سلطه سيستم اقتصادي، اجتماعي نظام سرمايه داري جهاني بر اقتصاد كشورهاي جهان سوم، تأثير عميقي بر رشد و توسعه اقتصادي ايران داشته است; به گونه اي كه اقتصاد بسته و معيشتي ايران را به سمت اقتصاد كالايي و صنعتي متحول ساخت و در اين گذار، روابط سياسي، اجتماعي و اقتصادي سنتي را ناگهان دچار دگرگوني ساخت كه اين امر پيامدهاي عميقي بر ساخت اجتماعي ايران برجاي گذاشت.
در كنار تأثيرات محيط بيروني بر اقتصاد كشور، سياست اقتصادي رضاشاه در اين دوره ناشي از تمايلات دروني وي براي صنعتي شدن فراتر از منطق بنياد اقتصادي بوده است، اين امر نه به خاطر سعادت و ثمربخشي; بلكه به عنوان نماد و سمبل حيثيت و منزلت، به شمار مي رفته است. اين تقليد و رونوشت تام و تمام از زرق و برقهاي ظاهري جوامع غربي، ريشه در مسأله اي داشت كه عقده حقارت ملي ناميده مي شد. براين اساس، نوين سازي اقتصادي در ايران آن روز، به صورت اقتصاد كنترل شده دولتي كه رضاشاه مستقيماً آن را هدايت مي كرد، درآمد.
بدون شك اقتصاد ويران ايران پس از جنگ تا اندازه اي رو به بهبودي گذاشت و در پي گسترش اقتدار دولت مركزي، امنيت جاده اي افزايش يافته و هزينه حمل و نقل و خطر تجارت نيز كاهش پيدا كرد. ثبات درآمد نفتي، امنيت سرمايه گذاري، تجديد سازمان بودجه و مالي و كاهش بدهي هاي دولت، اقتصاد را سامان تازه اي بخشيد. اما همه اينها، نه حاكي از بهبود چشمگير اوضاع اقتصادي بود و مسلماً نه به معناي توسعه اقتصادي; بلكه صرفاً نشانه خروج تدريجي از آشفتگي مطلق بود كه به طور منطقي با پيشرفت اجتماعي و اقتصادي كاملا فرق دارد.
بزرگترين ابتكار اقتصادي دولت رضاشاه، احداث راه آهن سراسري ايران بود كه از جنوب كشور تا شمال آن امتداد يافت. هزينه احداث راه آهن كه از محل مالياتهاي قند و شكر و چاي بود، بار مالي زيادي بر دوش مردم گذاشت; حال آنكه، منفعت اقتصادي اندكي براي كشور به همراه داشت. شايد اين سخن دكتر علي اميني كه بعدها نخستوزير ايران شد، گوياي علائق اصلي شاه از اين كار باشد. وي در اين باره مي گويد: ... پيوند دارائيهاي سلطنت به بازارهاي جهاني و تثبيت حاكميت شاه بر ايران; بخصوص در خطه شمال كشور. در معنا، اين راهي بود كه در صورت ناآرامي بر شمال كشور، مي توانست براي اعزام دسته هاي نظامي به آنجا استفاده شود.
به هرحال، در خصوص اصلاحات اقتصادي دوره رضاشاه نظرات گوناگوني وجود دارد. اگرچه برخي در باره ابعاد و اهميت اصلاحات اقتصادي آن دوره دچار نوعي اغراق مي شوند، اما آنچه مسلم است، اينان از بررسي واقع بينانه اين اصلاحات بر زندگي اقتصادي و اجتماعي جامعه ايراني غفلت ميورزند.
به اين ترتيب رضاخان با تأسيس سلسله پهلوي به تحكيم سلطنت نو پديد خود پرداخت و با نوين سازي اداري و توسعه ارتش، فعاليت هاي سياسي و اقتصادي پيشين خود را تكميل ساخت و مبارزه با تمامي مظاهر و آرمان هاي جامعه ديني را آغاز كرد.