الف . وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی رژیم پهلوی

الف . وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی رژیم پهلوی از اوایل دهه 40 ش. تغییرات اساسی در ساختار اقتصادی کشور رخ داد. با اجرای برنامه های عمرانی سوم(1346 ـ 1341)، چهارم(1351 ـ 1346) و پنجم(1356 ـ 1351) و ایجاد و گسترش صنایع سنگین، بیشتر امکانات کشور به سوی صنع

الف . وضعيت اقتصادي، سياسي و اجتماعي رژيم پهلوي

از اوايل دهه 40 ش. تغييرات اساسي در ساختار اقتصادي كشور رخ داد. با اجراي برنامه هاي عمراني سوم(1346 ـ 1341)، چهارم(1351 ـ 1346) و پنجم(1356 ـ 1351) و ايجاد و گسترش صنايع سنگين، بيشتر امكانات كشور به سوي صنعتي شدن سرازير شد. افزايش قيمت نفت به ويژه در سال 1352 كه بر اثر جنگ ميان اعراب و اسرائيل (اكتبر 1973) صورت گرفته بود، ساختار اقتصادي و حتي سياسي و اجتماعي ايران را دستخوش تغييرات جدي كرد. افزايش درآمدهاي نفتي امكان انجام اصلاحات را در بخش هاي مختلف اقتصادي فراهم كرد. اين افزايش درآمد، يك دوره پررونق اقتصادي و پيشرفت صنعتي را پديد آورد. طرح هاي بلند پروازانه و برنامه هاي وسيع و پيچيده شاه، بكارگيري خيل كارگران ساده و غيرماهر، هزينه بسيار سنگين طرح هاي صنعتي و حقوق هاي كلان متخصصان خارجي، مشكلات بي شماري را براي اجراي اين طرح ها به وجود آورد. فراموش شدن روستاها و جذب امكانات كمتر در بخش كشاورزي، سبب شد سهم توليدات كشاورزي در توليد ملي كه پيش از دهه 40، بيش از 40 درصد بود، در سال 1354 به 10 درصد كاهش يابد.

اصلاحات ارضي كه با هدف تقسيم زمين ميان زارعان طرح شده بود، در نهايت به سوي ايجاد شركت هاي زراعي و كشت و صنعت تغيير جهت داد و اين امر اعتبارات و سرمايه هاي دولتي و غيردولتي را به سوي اين شركت ها سوق داد كه به رشد خودافزاي تقاضا براي مواد غذايي و ساير محصولات كشاورزي انجاميد و موجب صفر درصد بازدهي كشاورزي گرديد كه به طور عمده ناشي از بخش كشاورزي مدرن بود. پيامد چنين ركودي در كشاورزي، فقر و ناامني دهقانان و ميزان بالاي مهاجرت به شهرها بود.

در بخش صنعت، درآمدهاي سرشار نفتي و رشد سرمايه داري و مهم تر از همه سرمايه گذاري خارجيان در برخي صنايع به ويژه صنعت نفت، اين بخش را با رشدي شتابان روبه رو ساخت. صنايعي، مانند نفت، گاز و پتروشيمي و مجتمع هاي وسيعو گسترده اي مانند خودروسازي، نورد، فولادسازي و ... ايجاد گرديد. مهم ترين ويژگي صنعتي شدن شتابان وگرايش به اقتصاد مدرن، رشد بخش خدمات و شهرسازي بود. گسترش صنايع و رشد فزاينده قيمت نفت، سبب شد فعاليت هاي جانبي آن، از جمله فعاليت هاي ساختماني و آموزشي گسترش يابد. اين رشد هم در سطوح آموزشي و هم در گسترش نهادهاي مختلف آموزشي به سرعت فزوني يافت.

پس از اجراي اصلاحات ارضي و طرح هاي صنعتي و گسترش فعاليت هاي ساختماني در بخش هاي مختلف زيربنايي و راه ها و هم چنين مسكن و تمركز كار و فعاليت در شهرها، سيل مهاجرت روستاييان به شهرها آغاز شد. افزايش درآمد ملي همراه با توسعه صنايع و شهرنشيني، از يك سو سطح انتظارات مردم را افزايش داد و از سوي ديگر، در دوره ركود اقتصادي كه به دليل كاهش قيمت نفت (كه از سال 1355 بر اثر شكافي كه بين رهبران عمده اوپك ايجاد شد) به وجود آمده بود، كمبودها را نمايان تر ساخت و فشارهايي را بر پيكره نظام سياسي وارد آورد، به طوري كه رژيم به سادگي قادر به كنترل اعتراضات عمومي نگرديد.

داريوش همايون (وزير اطلاعات و جهانگردي شاه) با اعتقاد به اينكه درآمد نفت به تزلزل نظام انجاميد، مي گويد: برخوردي كه دستگاه حكومتي ايران با مسأله اقتصادي و توسعه، در آن سال ها داشت به نظر من مهم ترين عامل بحران سياسي شد و سرانجام رژيم را درهم شكست. پول نفت كه به صورت بي حساب به مملكت، سرازير مي شد همه ضابطه ها را در ايران برهم زد و تعادلي كه به هر حال رژيم را سال ها و دهه ها نگه داشته بود، به كلي تغيير داد و به دليل عدم جايگزيني نتوانست از عهده رويارويي با مسائل تازه و موقعيت تازه، برآيد. اين در حالي بود كه رهبران غرب همواره از پيشرفت هاي شگرف در ايران به طور فريب كارانه اي سخن مي گفتند و شاه را در ادامه سياست هايش كه تأمين منافع آنان بود، تشويق مي كردند.

اتكاي بيش از حد به نفت كه به تعبيري دامي مخملين بود، اگرچه به از ميان برداشتن تعداد درخور توجهي از فشارهاي معلول توسعه كمك كرد، اما آثار سوء آن در بي توجهي به صادرات غيرنفتي كشور، فشار بر توليد و عرضه داخلي مواد غذايي و ظهور گرايش هاي زيانبار مصرفي سخت آشكار بود.

پيامد ديگر افزايش درآمد نفتي، تأكيد شاه بر تقويت قدرت نظامي بود. بر اساس گزارش منابع امريكايي هزينه هاي نظامي در جريان دو دهه اخير، به طور سرسام آوري افزايش يافته بود، به طوري كه از 78 ميليون دلار در سال 1954 م. / 1333 ش. به 241 ميليون دلار در سال 1964 م. / 1343 ش. و 680/3 ميليارد دلار در سال 1974 م. / 1353 ش. رسيد و دولت ايران در سال هاي بعد نيز 31 درصد از كل درآمدهاي پولي خود را به هزينه هاي نظامي اختصاص داد.

از طرفي شاه با ايجاد يك سيستم اقتدارگرا تلاش كرد تا در همه شؤونات جامعه دخالت كند و همه افراد و طبقات اجتماعي را به اطاعت خود در آورد; از اين رو، يك شبكه پليسي مقتدر براي سركوب ناراضيان ايجاد كرد. سازمان امنيت شاه (ساواك) با فشار بي رويه و بازداشت هاي غير ضروري، بر موج نارضايي در طبقات مختلف مي افزود[س ش 201]; زيرا حكومت هاي اقتدارگرا به خاطر عدم برخورداري از حمايت مردم و نهادهاي مشاركت قانوني، ناگزير از ارتش و نظاميان براي بقاي خود ياري مي جويند.

اين در حالي بود كه فقدان نهادهاي سياسي كارآمد، بي ساماني سياسي را به دنبال داشت. از سوي ديگر، سيستم اداري كه به مقتضاي رشد صنعت و توسعه نهادهاي اداري گسترش يافته بود، ديوانسالاري را در همه ساختارهاي اقتصادي، سياسي و نظامي گسترش داد. به اين ترتيب، دولت توانست در زندگي روزمره شهروندان عادي كاملا نفوذ كند و به طور دائم كنترل خود را بر فعاليت هاي مردم سراسر ايران شديدتر سازد. اما اين سيستم بوركراتيك بر روابط شخصي استوار بود، به گونه اي كه شاه در رأس آن قرار داشت و روابط خانوادگي و محفل هاي دروني وابسته به شاه آن را اداره مي كردند. بنابراين به دليل فقدان نهادي سازي سياسي، زماني كه روابط، ناگهان دست خوش تغيير مي گرديد، اين تغييرات در ساختار دولت و سازمان هاي اداري، بدون آنكه دليل قانع كننده اي در ميان باشد، اعتماد مردم را نسبت به تدبير و تعقل دستگاه رهبري كاهش مي داد.

[بخشي از سند موجود در اسناد سفارت امريكا در ايران]

[تحت عنوان كتاب تشريح وضع كلي ايران (1334 ـ 1356 ش.)]

4. سازمان هاي امنيتي ســرّي

مردم ايران همواره ساواك (سازمان اطلاعات و امنيت ملي) را قدرتمندترين سازمان امنيتي كشور مي پنداشتند و بايد گفت كه اين سازمان اولين(و نيرومندترين) آژانس از اين نوع در ميان سازمانهاي ديگر دولتي است. مسؤوليت هاي امنيتي ميان چند آژانس مستقل تقسيم شده كه سران آنها مستقيماً به شاه گزارش مي دهند. مسائل مربوط به حدود اختيارات هر يك نيز پس از مشورت با سران هر يك از اين آژانس ها توسط شاه پاسخ داده مي شود.

در سال 1975 ساواك به عنوان يك سازمان اطلاعاتي خارجي و امنيتي داخلي تشكيل شد و مهمترين هدف آن خنثي سازي فعاليت هاي ضدرژيم بود. اين سازمان داراي 000/6 كارمند است و رياست كميته مشترك پليس و ساواك در مبارزه با مخالفين را كه بازوي دولتي براي كنترل تروريسم است عهده دار مي باشد. ساواك مي تواند مستقيماً دستور بازداشت فردي را كه مرتكب جنايت امنيتي شده صادر نمايد، اما عملا پليس عهده دار بازداشت هاست. ساواك مقدمات مربوط به پرونده هاي امنيت ملي را فراهم كرده و با دادگاه نظامي كه محاكمات امنيتي را عهده دار است همكاري كرده و حتي آن را تحت كنترل دارد. ژنرال نعمت الله نصيري رئيس ساواك مي باشد.

پليس ملي ايران با 000/26 عضو مسؤول حفظ نظم در مناطق شهري، تحقيقات جنايي و كنترل فعاليت خارجيان مي باشد. ژنرال صمد صمديان پور رياست آن را بر عهده دارد.

ژاندارمري سلطنتي ايران با 000/50 عضو مسؤول حفظ نظم و آرامش در نقاط غيرشهري وسيع ايران است. حراست از مرزها و مناطق قبيله نشين، كه مهمترين نقاط پرآشوب ايران مي باشند از مسؤوليت هاي ديگر اين ارگان است. ژنرال عباس كريم قره باغي فرمانده ژاندارمري مي باشد.

ركن 2 فرماندهي عالي ستاد ارتش ايران مسؤول فعاليت هاي اطلاعاتي و ضداطلاعاتي ارتش بوده و تمام مسائل اداري ماهيت نظامي را اداره مي كند. سپهبد ناصر مقدم فرمانده ركن 2 ارتش است.

استمپل

(سند شماره 201)

شاه در كنار گسترش ارتش و تأسيسات نظامي و نيز سازمان هاي امنيتي و پليسي و رشد ديوانسالاري دولتي، به توسعه منابع ثروت و افزايش درآمدهاي دربار پرداخت. درآمدهاي نفتي، زمين هايي كه پس از اجراي برنامه اصلاحات ارضي به تملك شاه در آمده بود، سرمايه گذاري در بخش تجارت، صنعت و بانكداري، بخشي از منابع ثروت خانواده سلطنتي را تشكيل مي داد. بنياد پهلوي كه به گفته بانكداران غربي سالانه بيش از 40 ميليون دلار كمك مالي دريافت مي كرد، چونان خزانه مالي مطمئن، بخشي از املاك و دارايي هاي خانواده پهلوي بود و تقريباً در همه زواياي اقتصاد كشور نفوذ مي كرد. به نوشته نيويورك تايمز اين بنيادِ به ظاهر خيريه در سه جهت مورد استفاده قرار مي گرفت: منبع مالي براي خانواده سلطنتي; وسيله اي براي نفوذ در بخش هاي كليدي اقتصاد; و راهي براي پاداش دادن به پشتيبانان رژيم. سوء استفاده هاي دربار و وابستگان خاندان سلطنتي تا آنجا پيش رفت كه شاه در برخورد با انحرافات مالي تذكر داد. اشرف پهلوي از جمله افرادي بود كه سوء استفاده هاي مالي او، شاه را نگران ساخته بود[س ش 202 و 203].

نخستوزيري

اداره حفاظت

از سنت موريتس بتاريخ 23/11/1353 شماره 78ـ1ـ204/م

تيمسار سپهبد دكتر ايادي

والا حضرت شاهدخت اشرف پهلوي مي فرمايند براي مخارج مسافرت و شركت معظم لها در كميته مشورتي كنفرانس بين المللي سال زن كه در ماه مارس در نيويورك تشكيل مي گردد و همچنين در كنفرانس بين المللي سال زن كه در ماه ژوئن در مكزيك برگزار مي شود مبلغ پانصد هزار دلار مورد احتياج مي باشد.

چون شاهنشاه آريامهر مقرر فرموده اند در مسائل مربوط به خاندان جليل سلطنت هميشه قبلا از پيشگاه مباركشان كسب اجازه شود لذا خواهشمند است مراتب را به شرف عرض پيشگاه مبارك ملوكانه رسانيده اوامر مطاع همايوني را ابلاغ فرماييد. امير عباس هويدا

ســــرّي وزارت امورخارجه

اداره رمز

از سنت موريتس بتاريخ 25/11/53 شماره 26772

جناب آقاي هويدا نخستوزير

78ـ1ـ204/م ـ اعليحضرت همايوني شاهنشاه آريامهر پس از قرائت گزارش مربوط به مخارج سفر والا حضرت شاهدخت اشرف پهلوي فرمودند البته اين مبلغ به نظر زياد مي آيد مگر هر كنفرانسي چند روز طول مي كشد. سپهبد دكتر ايادي

(سند شماره 202) 25/11/1353

(سند شماره 203)

علاوه بر دربار و وابستگان خاندان سلطنتي، نهادهاي ديگري نيز در تصميمات سياسي نفوذ داشتند. گسترش فعاليت هاي سازمان هاي فراماسونري و نفوذ آنها در ايران به ويژه در زمان صدارت امير عباس هويدا، تأثير عميقي بر تحولات سياسي ايران به جاي گذاشت. در گزارشي از ساواك در باره اين فعاليت ها چنين آمده است: اعضاي اين تشكيلات اكثراً از طبقه مرفه و مؤثر و رجال و سياستمداران مملكت مي باشند و در مواقع خاص و حساس غالباً اين امكانات را دارند كه منشأ حوادث و دگرگوني هاي سياسي در كشور شوند در حالي كه علي الظاهر هيچ نوع ردپايي از دخالت آنان در اين گونه حوادث به جاي نمي ماند. اين در حالي است كه ظاهراً آنان اعضا خود را از دخالت در سياست و گفتوگو و بحث سياسي منع مي كنند. تعداد اعضاي لژهاي مختلف تشكيلات فراماسونري در ايران حدود 1200 نفر بود كه از اين عده در سال 1351، حدود هشت نفر در هيأت وزيران، 24 نفر سناتور، 54 نفر نماينده مجلس شوراي ملي، 24 نفر از مسؤولان وزارت خارجه و سفيران شاهنشاهي در كشورهاي ديگر و بقيه از شخصيت هاي مؤثر و متنفذ مملكتي بودند كه برخي از آنان به درجه استاد اعظمـ مانند شريف اماميـ ارتقا يافتند[س ش 204].

[بخشي از بولتن ويژه ساواك در باره

فراماسونري و تشكيلات آن در ايران]

نمايندگان مجلس شوراي ملي و عضو تشكيلات فراماسونري:

1ـ مهندس حيدرعلي ارفع 2ـ دكتر محمدحسين اسدي

3ـ دكتر محمدشفيع امين 4ـ عبدالمجيد بختياربختياريها

5ـ مهندس پرويز بهبودي 6ـ دكتر مهندس ناصر بهبودي

7ـ مهندس فضل الله جلالي نوري 8ـ محسن خواجه نوري

9ـ هلاكو رامبد 10ـ دكتر جواد صفائي

11ـ دكتر محمود ضيايي 12ـ غلامحسين فخر طباطبايي

13ـ ناصر عجم 14ـ محمد فضائلي

15ـ دكتر مرتضي قلي كيان 16ـ صدري كيوان

17ـ دكتر حسن متين 18ـ محمدعلي مرتضوي

19ـ علي مرندي 20ـ سيدحسن مصطفوي نائيني

21ـ فتح الله مافي 22ـ اسفنديار يگانه

سناتورهاي عضو تشكيلات فراماسونري:

1ـ دكتر علي اميرحكمت 2ـ مهندس ابراهيم پارسا

3ـ مصطفي تجدد 4ـ عمادالدين باقي

5ـ سيدمحمود جليلي يزدي 6ـ محمد حجازي

7ـ اميرحسين خزيمه علم 8ـ حسن سراج حجازي

9ـ دكتر محمد سجادي 10ـ محمد سعيدي

11ـ مهندس جعفر شريف امامي 12ـ دكتر طاهر ضيايي

13ـ مهندس محسن فروغي 14ـ مهندس جمال گنجي

15ـ دكتر سعيد مالك 16ـ محمود ميرجلالي

17ـ علي قلي هدايت

وزراء عضو تشكيلات فراماسونري:

1ـ آقاي امير عباس هويدا نخستوزير

2ـ دكتر ناصر يگانه وزير مشاور

3ـ مهندس عبدالرضا انصاري وزيركشور

4ـ دكتر حسن زاهدي وزير كشاورزي

5ـ مهندس فتح الله ستوده وزير پست و تلگراف و تلفن

6ـ دكتر جواد صدر وزير دادگستري

7ـ جواد منصور وزير اطلاعات

(سند شماره 204)

افزون بر سياستمداران، نظاميان نيز در لژهاي فراماسونري عضويت داشتند و از اين طريق دست به اقدامات سياسي مي زدند. در اوايل 1959 م. / 1338 ش. تلاش مختصري توسط يك گروه متجانس از سياستمداران و نظاميان انجام شد تا غلامرضا پهلوي به مقام ولايتعهدي ترفيع يابد. اين كار ظاهراً با اين توقع انجام شد كه امكان سقوط شاه، قريب الوقوع به نظر مي رسيد. تقريباً تمام اعضاي اين گروه با لژ گرانداورينت (شرق اعظم) مرتبط بودند. اين لژ، تشكيلاتي بود كه از قرار معلوم انگليسي ها براي تأمين منافع خود در ايران تأسيس كرده بودند. نفوذ عوامل فراماسوني در دستگاه حكومت، از عوامل مهم برقراري و بهبود روابط ايران و اسرائيل بود. در پي اقداماتي كه از سال 1344 ش. آغاز شده بود، سرانجام با مشاركت لژهاي تابع انگلستان (اسكاتلند)، فرانسه و آلمان، لژ بزرگ ناحيه ايران به رهبري شريف امامي در سال 1347 تأسيس شد[س ش 205]. با پيروزي انقلاب اسلامي و تصرف منزل شريف امامي، اسناد و مدارك قابل توجهي از اين سازمان استعماري كشف شد و به حيات اين تشكيلات در ايران پايان داده شد.

(سند شماره 205)

يكي از اركان اساسي حمايت كننده نظام سياسي كه در آخرين سال هاي عمر رژيم، تأسيس شد، حزب رستاخيز ملت ايران بود. تأسيس اين حزب، پس از انحلال سه حزب مهم دولتيـ ايران نوين، مردم و پان ايرانيست ـ در اسفند 1353 توسط شاه اعلام مي گردد و امير عباس هويدا به دبير كلي آن منصوب مي شود. پيش از اين و در زمان برقراري سيستم دو حزبي در كشور، شاه اعلام كرده بود كه هيچ وقت قصد ايجاد نظام تك حزبي واحد را ندارد: من چون شاه كشور مشروطه هستم دليلي نمي بينم كه مشوق تشكيل احزاب نباشم و مانند ديكتاتورها تنها از يك حزب دست نشانده خود پشتيباني نمايم و چون مظهر وحدت ملي كشور خويش هستم مي توانم بدون اينكه خود را منحصر به يك حزب يا فرقه اي ارتباط دهم دو يا چندحزب را تشويق كنم كه در كشور به فعاليت هاي حزبي بپردازند.

ايجاد يك نظام اقتدارگراي تك حزبي كه به هيچ روي مشاركت فعالانه مردم را در سياست مجاز نمي دانست، نشان از تمايلات شاه در تمركز هرچه بيشتر قدرت داشت. وي كه پيش از اين به بازي دو حزبي براي نشان دادن جنبه هاي دموكراتيك حكومت خود رغبت بيشتري داشت، زماني كه احساس كرد، حزب ايران نوين به رهبري هويدا، روز به روز بر قدرت و نفوذش افزوده مي شود، به انحلال احزاب موجود به تأسيس حزب تحت نظارت خود اقدام كرد. بي شك نقش اسدالله عَلَم رهبر حزب مردم را كه از قبضه بخش هاي مهمي از ساختار قدرت توسط حزب ايران نوين رنج مي برد، در ترغيب شاه براي تأسيس حزبي فراگير و انحلال ساير احزاب نمي توان ناديده گرفت، به طوري كه وحشت شاه از نفوذ حزب ايران نوين، علاوه برگزارش هاي سازمان امنيت، ناشي از تلقينات علم بود كه شاه را از عواقب ريشه دار شدن هويدا مي ترساند.

رشد و گسترش حزب رستاخيز همه نهادها و طبقات اجتماعي را در برگرفت و نظارت بر افراد و گروه هاي اجتماعي را تشديد كرد. زماني كه رژيم حملات خود را بر ضد مذهب و جامعه ديني فزوني بخشيد، حزب رستاخيز بازوي اجرايي نيرومندي براي نظام سياسي بود.

شاه در پي صدور فرمان تشكيل حزب رستاخيز، در نطقي اعلام داشت: در اين تشكيلات هر كس مردانه بايد تكليف خودش را در اين مملكت روشن نمايد ... دو دوزه بازي كردن را تحمل نمي كنيم، هر كسي به قانون اساسي و نظام شاهنشاهي و انقلاب ششم بهمن عقيده ندارد، اگر به تشكيلات غيرقانوني تعلق دارد; يعني به اصطلاح خودمان توده اي ... جايش در زندان هاي ايران است و اگر بخواهد، فردا با كمال ميل و بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه را در دستش مي گذاريم كه به هر كجا مي خواهد برود. به اين ترتيب شاه با ايجاد نظام تك حزبي خود را رودرروي نيروهاي اجتماعي قرار داد.

شاه كه در برابر تهديدهاي نگران كننده نيروهاي مذهبي قرار داشت، افزون بر اقدامات خشونت آميز و سركوب مخالفان مذهبي، و بر نوعي همانندسازي تعمدي مبتني بر طرح هاي تجددگرايانه پاي فشرد و از طرفي به پيراستن جامعه ايراني از نمادهاي مذهبي همت گمارد. به طوري كه در كنار برپايي جشن هاي ملي و شاهنشاهي و ترويج فساد از طريق برگزاري جشن هاي هنر، براي مقابله با پوشش زنان به ويژه چادر كه گسترش آن در دانشگاه ها نيز، رژيم را نگران ساخته بود[س ش 206]، طرحي ارائه مي شود كه بر اساس آن، اين افراد از بسياري از خدمات سازمان هاي اجتماعي و آموزشي محروم مي شدند و از طريق تبليغات گسترده و در يك جنگ رواني، آنان را به پذيرش وضعيت جديد وادار مي ساختند[س ش 207].

وزارت كشور

شهرباني كشور خيلي محرمانه

از: شهرباني كشور (اداره اطلاعات) شماره 122-1-254

به: تيمسار رياست سازمان اطلاعات و امنيت كشور تاريخ 21/7/2535

موضوع: استفاده دانشجويان دختر از چادر پيوست ........

از اوايل سال تحصيلي جاري تعداد زيادي از دانشجويان دختر (بويژه سال اول) با چادر به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي رفت و آمد مي نمايند، چون موضوع قابل توجه به نظر مي رسد لذا خواهشمند است دستور فرمايند در مورد ادامه اين وضع و يا جلوگيري از ورود آنان به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي نظريه اعلام دارند.

رئيس شهرباني كشور ـ سپهبد صمديانپور

[پي نوشت]

به معاون دبيركل حزب ابلاغ شود كه اصول و مبادي صحيح مذهب بايد بوسيله دانشجويي حزب تقويت و نسبت به خرافات مبارزه شود با مسخره كردن اين دخترها و هو كردن كلاغ سياه و نظير آن كاري كنند كه نتوانند با چادر بيايند يا چادر را از سر بردارند

اوامر به آقاي مهدي قائم مقام دبيركل حزب ابلاغ شد. شهرباني كشور جواب داده شود در اين مورد قرار است از طرف حزب [ناخوانا] اقدامات لازم صورت گيرد.

(سند شماره 206)

[بخشي از طرح رژيم شاه در برخورد با حجاب در سال 1355 ش.]

براي مبارزه با اين پوشش حقيركننده اين راه ها پيشنهاد مي شود:

1ـ اقداماتي كه در دراز مدت مؤثر خواهد بود:

1ـ بهره گيري از خدمات رسانه هاي گروهي

الف- ايجاد هماهنگي لازم بين رسانه هاي گروهي و متون كتابهاي درسي براي دگرگوني باورداشتهاي فعلي در زمينه ارتباط چادر با معتقدات اخلاقي و مذهبي.

ب- ايجاد هماهنگي كامل بين برنامه هاي تلويزيون، راديو، محتواي مطبوعات با متون كتب درسي در تغيير تصوير ذهني از زن در جهت ارتقاي مقام و نقش او در پيشبرد هدفهاي توسعه اقتصادي و اجتماعي.

ج- بهره گيري از سهم تلويزيون در بزرگداشت پوشاك محلي و نشان دادن جنبه هاي دست و پاگير چادر.

2ـ استفاده از نفوذ روحانيون و سپاهيان دين

الف- انتشار مقالات و نشريات مخصوص و اشاعه محتواي اين نشريات توسط روحانيون معتبر و سپاهيان دين.

ب- بهره گيري از نفوذ كلام روحانيون دانشمند و شناخته شده در جهت تفكيك مفهوم حجاب از چادر.

3ـ بهره گيري از فعاليتهاي سازمانهاي اجتماعي و آموزشي

الف- استفاده از خدمات سازمانهاي اجتماعي و آموزشي در دگرگوني بنيادي باورداشت همگان از رابطه بين چادر و معتقدات مذهبي و اخلاقي.

ب- بهره گيري از فعاليت كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در تهيه متون كتب و فيلمها در جهت دگرگونيهاي ذكر شده.

ج- آموزش غيرمستقيم كودكان مدارس به منظور انتقال اين دريافتها به بزرگترها.

د- گنجاندن مواد خاص در آموزشهاي جنبي كانونها.

2ـ اقداماتي كه در كوتاه مدت مؤثر خواهد بود:

با استفاده از روند گسترش همه جانبه خدمات بخش عمومي براي همگان و افزايش گروه هاي استفاده كننده از خدمات مزبور مي توان به اتخاذ تدابير مطلوب، تعداد استفاده كنندگان از چادر را در گروه هايي مانند دانش آموزان، كارمندان، كارگران كاهش داد.

2ـ1. ممنوع بودن چادر براي دانش آموزان و دانشجويان.

2ـ2. استفاده از پوشاك متحدالشكل در مدارس.

2ـ3. اجراي كامل قانون تعليمات اجباري در مورد خانواده هايي كه از مدرسه رفتن دختران خود جلوگيري مي كنند.

2ـ4. ممنوعيت بانوان كارمند از استفاده از چادر.

2ـ5 . محروميت زنان كارمندي كه از چادر استفاده مي كنند، از دسترسي به مقامها و موقعيتها و همچنين از تشويق.

2ـ6 . تشويق كارمندان زن به برگزيدن لباس متناسب با كار و شرايط محيط.

2ـ7. صدور بخشنامه به كليه كارخانجات و ملزم كردن كارگران به پوشيدن لباس متحدالشكل، متناسب با كار و شرايط محيط.

2ـ8 . تشويق كارگران زن به استفاده از لباس متناسب با لباس متحدالشكل خود.

2ـ9. ممنوعيت زنان چادري از مراجعه به وزارتخانه ها و سازمانهاي دولتي.

2ـ10. ممنوعيت زنان چادري از مسافرت با شركت هواپيمايي ملي ايران.

2ـ11. ممنوعيت زنان چادري از استفاده از اتوبوسهاي شركت هاي واحد.

2ـ12. ممنوعيت ورود زنان چادري به سينماها.

2ـ13. ممنوعيت ورود زنان چادري از خريد در فروشگاه هاي شركتهاي تعاوني شهر و روستا.

2ـ14. ممنوعيت زنان چادري از استفاده از خدمات سازمانهاي اجتماعي مانند جمعيت بهزيستي و آموزشي فرح پهلوي، جمعيت شيروخورشيد سرخ ايران و انجمن ملي حمايت كودكان.

2ـ15. ممنوعيت ورود كودكان و نوجوانان چادر به سر به كتابخانه ها.

2ـ16. محروميت از شركت در هر گونه مجامع عمومي.

3ـ اقدامات جنبي

اجراي مطلوب تصميمات كوتاه مدت مستلزم اقداماتي به شرح زير است:

3ـ1. همكاري وسايل ارتباط جمعي در توجيه مقام زن و برداشت همه جانبه در اين زمينه.

3ـ2. همكاري وسايل ارتباط جمعي در ارائه جنبه هاي منفي چادر و ارتباط آن با عقب ماندگي.

3ـ3. همكاري وسايل ارتباط جمعي در ايجاد برداشت صحيح از لباس متناسب.

3ـ4. تحقيق، نگارش و چاپ مقالات مستند در زمينه هاي مربوط.

3ـ5 . توسعه كارخانجات پوشاك و در دسترس قرار دادن لباسهاي ارزان قيمت همراه با روسري كه جايگزين چادر گردد.

شوراي هماهنگي امور اجتماعي مورخ 10/9/2535 جلسه 31 ص 1

(سند شماره 207)

از جمله اصلاحاتي كه براي زدودن نمادهاي مذهبي توسط رژيم انجام شد، تغيير تقويم هجري شمسي كه مبناي آن هجرت پيامبر(صلي الله عليه وآله) از مكه به مدينه بود، به تقويم شاهنشاهي كه مبدأ آن بنياد شاهنشاهي ايران به دست كوروش بود، كه ايرانيان را ناگهان از 1355 شمسي به 2535 شاهنشاهي گذر داد. براي استقبال افكار عمومي از اين تغيير تقويم تاريخي، طرح توجيهي براي رسيدن به هدف طرح، تهيه و به اجرا گذاشته شد[س ش 208].

[بخشي از] طرح توجيهي تغيير تقويم شمسي به تقويم شاهنشاهي

هدف:

اين طرح چگونگي تغيير تقويم را توضيح مي دهد بنحوي كه ايراني از آن استقبال كند و غيرايراني دلائل وقوع اين امر داخلي را بشناسد.

مخاطب طرح:

1ـ افكار عمومي ملت ايران.

2ـ افكار منطقه.

3ـ افكار جهان.

رابطه افكار عمومي ملت ايران با سال هجري شمسي:

1ـ در افكار عمومي ايران ماههاي مذهبي از محرم آغاز مي شود و به ذيحجه پايان مي پذيرد لذا ماههاي فروردين تا اسفند ماههاي مذهبي نيست.

2ـ مبدأ تقويم هجري شمسي يعني هجرت پيامبر(ص) در افكار عمومي يك مبدأ مذهبي است.

3ـ سال هجري شمسي در افكار عمومي جنبه مذهبي ندارد اما حذف اين تقويم افكار مذهبي را به مبدأ آن يعني هجرت رسول متوجه مي كند لذا جنبه مذهبي خواهد يافت.

4ـ هر ايراني تاريخ تولد و همه حوادث زندگي خود را اعم از سال ازدواج و گذراندن مدارج تحصيلي و غيره را به سال هجري شمسي مشخص مي كند لذا با اين تقويم پيوند عاطفي قوي دارد.

5ـ هر ايراني حوادث 50 سال اخير را با تقويم هجري شمسي مي شناسد مثلا كودتاي 1299، شهريور بيست; آغاز انقلاب و ساير حوادث...

6ـ مردم ايران با اينكه محرم تا ذيحجه را ماههاي مذهبي مي شناسند اكثريت عظيم از سال هجري قمري بي خبر هستند يعني نمي دانند كه 1396 هجري قمري است لذا در صحبت هايشان مي گويند محرم 1345 و منظورشان 1345 هجري شمسي است.

7ـ باستثناي خواص و گروهي معدود، مردم ايران نمي دانند كه تقويم هجري شمسي تقويمي است كه با شاهنشاهي پهلوي آغاز شده است لذا در صورتي كه بي احتياط و بدون مطالعات قبلي مبدأ آغاز تقويم شمسي را 1304 در افكار عمومي مطرح كنيم افكار عمومي به حذف تقويمي توجه خواهند كرد كه معيار زمان سنجي شاهنشاهي پهلوي در 50 سال گذشته بوده است.

8ـ باستثناي خواص مردم نمي دانند كه تقويم هجري شمسي در تاريخ ايران چگونه مورد استفاده بوده است (مثلا سال خراجي...)

9ـ مردم مي دانند كه آغاز سال شمسي يعني نوروز روز مذهبي نيست و روز ملي و شاهنشاهي ايران است اما لحظات تحويل سال براي ملت ايران جنبه تقدس دارد.

[.........................]

چگونگي توجيه براي رسيدن به هدف طرح:

[.........................]

12ـ اصولا تا آغاز 1356 نيز به هر نحو كه در باره لزوم داشتن تقويم خورشيدي شاهنشاهي استدلال شود بايد بر اين نكته تأكيد كرد كه رضاشاه كبير لزوم داشتن يك تقويم علمي و ملي را دريافت و اينك تقويم شاهنشاهي شكل تكامل يافته نيت و اراده بنيانگزار ايران نو است.

توجيه افكار منطقه:

در كشورهاي عربي همجوار و منطقه خليج فارس به دليل قدرت روزافزون ايران در زمينه هاي اقتصادي و نظامي و سياسي حساسيت هاي خاص به وجود آمده است منجمله مي گويند چرا در سالهاي اخير يعني سالهاي قدرت، ايران بيش از هر وقت ديگر به دوران قبل از اسلام تكيه مي كند.

توضيح اين تغيير با توجه به اين قبيل حساسيت ها خواهد بود.

توجيه افكار جهان:

از نظر ملتهاي پيشرفته جهان قدمت و تاريخ كهن تمدن زيباست. از نظر سياستمداران اين ملتها توجه ايران به رشد و تقويت فرهنگ ايراني و تأكيد بر هويت ايراني تعبير خواهد شد و به آن شكل سياسي نيز خواهند داد اما به هيچ وجه ارتباطي با ميزان حساسيت در منطقه نخواهد داشت لذا هر نوع توضيح در باره اين تعبير با توجه به اين قبيل نكات خواهد بود.

(قابل توجه است كه ناپختگي در اجراي اين طرح مي تواند به دسيسه بازان بين المللي كه در خدمت قدرتها هستند امكان سوء استفاده بدهد.)

(سند شماره 208)

از سوي ديگر، رژيم براي تحت فشار قراردادن محافل روحاني با تغيير در سازمان اوقاف و كنترل عوايد آن كه بخش عمده اش زير نظر روحانيون قرار داشت، در صدد كاهش نفوذ آنان برآمد.

حكومت شاه به ويژه در دهه 50، با تكيه بر درآمدهاي نفتي و حمايت هاي فزاينده ايالات متحده، توانست ظرفيت سركوب گر خود را افزايش دهد و با كاهش قدرت مخالفان تا حد زيادي آنان را كنترل كند. اما اين فرايند به عامل شكنندگي نظام سياسي مبدّل شد، چرا كه تمركزگرايي دولت هاي پادشاهي، از ميزان كثرت گرايي در جامعه مي كاهد و برشكنندگي سياسي آن مي افزايد. ناخشنودي عمومي مي تواند بر شخص واحدي، يعني پادشاه تمركز يابد و وفاق پرقوتي را رشد دهد.

با روي كار آمدن كارتر و طرح نظريه حقوق بشر او، در سال 1355 شاه وادار به اجراي سياست آزادسازي فضاي سياسي كشور شد. اعلام فضاي باز سياسي كه با هدف مقابله با بحران هاي داخلي پي گيري مي شد، حكومت شاه را دچار مخاطرات فزاينده اي كرد. شكست طرح هاي اصلاحات، ناكارآمدي در رسيدن به هدف هاي اقتصادي، شكاف عميق اجتماعي، فساد اداري و ناكامي حزب فرمايشي رستاخير در جلب مشاركت عمومي، موجب كاهش شديد مشروعيت نظام سياسي گرديد. به طور طبيعي، فضاي باز سياسي فرصت بيشتري در اختيار مخالفان قرار داد تا با انتقاد از دولت، زمينه فعاليت هاي سياسي را ايجاد نمايند. اگرچه شاه سعي كرد سخت گيري هاي گذشته را تجديد كند، اما موج مخالفت ها و انتقادات چنان گسترش پيدا كرد كه در سال هاي بعد (57 و 56)، به طور كامل از كنترل رژيم خارج شد و طومار رژيم را در هم پيچيد.




| شناسه مطلب: 78953