1 . روحانیت

1 . روحانیت پس از تبعید امام خمینی و ترور حسنعلی منصور و گسترش اعتراض ها، رژیم به طور فزاینده ای به سرکوب و دستگیری مخالفان پرداخت[س ش 209]. فرآیند مبارزات روحانیت پس از قیام پانزده خرداد، به دلیل موج جدید ستیزش آنان بر ضد حاکمیت استبداد، برای رسیدن به ی

1 . روحانيت

پس از تبعيد امام خميني و ترور حسنعلي منصور و گسترش اعتراض ها، رژيم به طور فزاينده اي به سركوب و دستگيري مخالفان پرداخت[س ش 209]. فرآيند مبارزات روحانيت پس از قيام پانزده خرداد، به دليل موج جديد ستيزش آنان بر ضد حاكميت استبداد، براي رسيدن به يك انقلاب سياسي و ايجاد بستري براي حاكميت ارزش هاي ديني، تداوم پيدا كرد.

(سند شماره 209)

يكي از ويژگي هاي مبارزات روحانيت مانند ساير جنبش هاي سياسي ديگر، خصلت كمتر سازمان يافته آن مي باشد; اين ويژگي موجب شد تا به رغم گستره زياد، اعضاي آن به آساني قابل تشخيص نباشند و اين، در نهايت ميزان ضربه پذيري آنان را كمتر مي كرد. تعلق آنان به جنبش، بيشتر به طرفداري از بينش اجتماعي و يا اصول اعتقادي خاصي مربوط مي شد كه همانا اعتقادات شيعي و تبعيت كامل آنان از مراجع تقليد بود كه بر اساس آن براي مشاركت در فعاليت هاي سياسي آماده مي شدند. البته اين به آن معنا نيست كه روحانيت از يك چهار چوب اصولي براي مبارزات خود برخوردار نبوده است، بلكه درست بر عكس، امام خميني كه طلايه دار اين موج جديد بر ضد نيروهاي استبداد بود، بر اساس خطوط اصلي تفكر سياسي خود، به طور بنيادين، رفتار سياسي خود را تنظيم و عرضه نمود و پيروان وي نيز خود را مكلف مي دانستند كه در همين چهار چوب اعتقادي عمل كنند. ايشان نظرات سياسي خود را از ابتداي دهه بيست در كتاب كشف الاسرار به رشته تحرير در آورد. اين كتاب اگرچه در رد كتاب منحرف اسرار هزارساله نوشته شد، اما در عين حال، پاسخي به سياست ضد ديني رضاخان بود كه قصد داشت بر اساس نظر كساني، مانند آتاتُرك، ديانت را از سياست جدا سازد. امام خميني در اين كتاب، با طرح نظريه حكومت اسلامي، در حقيقت تصويري از حكومت سعادت مند و ايده آل، بر مبناي شريعت اسلام ارائه داد. فلسفه تشكيل حكومت اسلامي و اركان آن، قوانين اسلامي در زمينه هاي مختلف قضايي، مالي و سياسي و نيز چگونگي اداره حكومت، از ديگر مباحث اين كتاب مي باشد.

اوايل دهه 30 اين مباحث در درس هاي فقه امام خميني، با عنوان ولايت مجتهد در بحث اجتهاد و تقليد ادامه مي يابد. مجموعه تحولاتي كه بعد از قيام 15 خرداد 42 رخ مي دهد، بنيان تفكر جديدي كه بر نفي سلطنت و گزينش يك نظام جايگزين مبتني بود، گذاشته مي شود. در اواخر دهه 40، امام خميني، در حالي كه در نجف در تبعيد به سر مي برد، در درس هاي خود مباحث گذشته را با عنوان حكومت اسلامي ادامه داد.

پس از طرح و انتشار نظريات امام خميني، ديگر كمتر كسي در رهيافت ايشان در تغيير نظام سياسي و جايگزين كردن يك سيستم اجتماعي، سياسي بر مبناي شريعت اسلام از خود ترديد نشان مي داد. همين امر سبب شكل گيري رفتار سياسي روحانيت و ساير نيروهاي مذهبي در مرحله ديگري از فعاليت هاي سياسي بود. از اين پس انديشهوران مذهبي هر كدام به بازسازي و نوسازي بخشي از اين ساختمان فكر ديني پرداختند. مهدي بازرگان به دنبال سازگاري دين و علم، علامه طباطبايي در تفسير قرآن، مطهري در حوزه فلسفه، علي شريعتي متفكر اجتماعي و افرادي مانند بهشتي، خامنه اي، هاشمي رفسنجاني و ده ها فرد ديگر پايه هاي سياسي نهضت را تحكيم بخشيدند و به تخريب ساختار كهنه نظام شاهنشاهي همت گماردند.

با تكوين مباني نظري انقلاب و قرار گرفتن روحانيون در وضعيت انقلابي، چالشي سخت و مستمر ميان آنان و رژيم سياسي در مي گيرد. مبارزات روحانيون و جايگاه آنان در تحولات سياسي ايران همواره مورد توجه كارشناسان و محققان سازمان هاي امنيتي امريكا بوده است و در تحقيقي با عنوان نخبگان و توزيع قدرت در ايران كه توسط آژانس اطلاعات مركزي (cia) در سال 1354 صورت گرفت، درباره روحانيون و رابطه آنها با نظام سياسي مطالبي ارائه شده است[س ش 210].

[بخشي از سند موجود در اسناد سفارت امريكا در ايران]

[تحت عنوان نخبگان و توزيع قدرت در ايران (بهمن 1354)]

در نتيجه روحانيون مسلمان كشور از جمله جسورترين منتقدين شاه به حساب مي آيند. آنها با وجود يك سكوي خاص براي ابراز شكايت خود محروم مانده اند در وعظ ها، نشريات و مراسم مذهبي شاه را مورد انتقاد قرار مي دهند. در يكي از بحث هاي مرسوم احساسي، شاه را با يزيد كه مسؤول قتل امام حسين[ع] در قرن هفتم بود مقايسه مي نمايند. اين رويداد تاريخي شيعه هسته اصلي اسلام مرسوم در ايران بوده و هر ساله در صدها نقطه از كشور با برپايي نمايشهاي دراماتيك نحوه قتل امام حسين[ع] و خانواده اش را در اذهان زنده مي كنند.

گرچه روحانيون ايران بنا به دلايل خاصي از پهلوي ها انزجار دارند، ولي مخالفت مذهبي تنها متوجه شاه كنوني نبوده است. از قرن شانزدهم يعني زماني كه تشيع به عنوان مذهب رسمي كشور اعلام شد، علما (روحانيون شيعه) با تك تك شاهان و سلاطين مخالفت نشان داده اند. از نظر آنها تنها مجتهدين يا رهبران مذهبي كه نماينده امام ـ سخنگوي خدا ـ در روي زمين بوده و تنها منبع قدرت مي باشند بايد ارشادگر در امور انساني باشند. هر شيعه بايد از يك مجتهد تقليد كند. به همين دليل روحانيون معتقدند كه شاه و ديگر مقامات حكومتي بايد تنها به صورت بازوي اجرايي آنها عمل نمايند.

عوامل ديگري نيز در تقويت قدرت روحانيون دخيل بود. مهمترين مركز شيعيان در عراق واقع شده و به همين دليل خارج از دسترس حكومت تهران است; روحانيت به منابع مالي عظيم ناشي از وجوهات مذهبي كه مشمول كنترل حكومت نمي گردد متكي بوده است، تا همين اواخر روحانيون دادگاه ها و مراكز تحصيلي را تحت كنترل داشتند. روحانيت كه شديداً ضد بيگانه است، هميشه در آرمانهاي ضدبيگانه با مردم همراه بوده است. مجتهدين هميشه مورد احترام اكثر ايرانيان و حتي اصناف و بازاريان يعني گروههايي بوده كه خود را قرباني اعمال نخبگان سياسي مي دانند.

علما در قرن نوزده و اوايل قرن بيستم به اوج قدرت خود رسيدند. آنها در متقاعد ساختن شاه به آغاز جنگ ايران و روسيه در سال 1827 نقش مؤثري داشتند و در سال 1872 ناصرالدين شاه را وادار ساختند كه امتياز انگليس را لغو كرده و نخستوزيري را كه سبب اعطاي اين امتياز شده بود از كار بركنار سازد. در اواخر همان قرن آنان رهبري يك قيام مردمي موفقيت آميز عليه يكي ديگر از امتيازات انگليس را به عهده داشتند و در سال 1906 با تندروهاي سياسي وارد ائتلاف شده تا شاه را وادار به پذيرش قانون اساسي بنمايند. در تظاهرات بر عليه شركت نفت ايران و انگليس در سالهاي 53 ـ 1951 نيز روحانيون نقش به سزايي داشتند و هميشه با برنامه هاي اصلاحي شاه به بهانه اينكه مغاير با اصول مذهبي است مخالفت ورزيده اند. تظاهرات خونين تابستان سال 1963 ناشي از تلاش دولت در سركوب مخالفين مذهبي خود بود. در دهه قبل نيز چند واقعه رويداد كه رهبران و دانشجويان مذهبي در آنها دخالت داشته اند. آخرين تظاهرات ضددولتي در اوايل ژوئن 1975 در شهر مذهبي قم سبب دستگيري 270 نفر شد.

[.........................]

احتمالا بيش از 10 درصد روحانيون از حمايت شاه برخوردار نبوده و مي توان فقط از آنها به عنوان حاميان شاه ياد كرد. احتمالا 50 درصد آنها با حكومت صريحاً مخالف بوده و در اين راه به تعداد پيروان خود متكي مي باشند كه شامل تمام رهبران مذهبي در هر مقامي مي شود. چهل درصد باقيمانده به كسي كاري ندارند و با وجود پيروان خود از حمله مستقيم به حكومت اجتناب ميورزند.

هر سلطان مجبور بوده است كه با رهبران مذهبي از در سازش درآيد. تا دوران روي كار آمدن پهلوي ها، روحانيون قادر به اعمال فشار بسيار بر دولت بودند. رضاشاه در تلاش خود براي تمركز بخشيدن به قدرت و مدرن سازي ايران با هر گونه مخالفتي مبارزه مي كرد و به سرعت در صدد از بين بردن قدرت سياسي مجتهدين بر مي آمد. محمدرضا شاه نيز همين روش را ضرورتاً دنبال كرده آيت الله روح الله خميني كه دستگيري اش سبب بروز ناآراميهاي بسيار در سال 1963 گرديد، به تركيه و سپس به عراق تبعيد كرد. ديگر روحانيون نيز در محل سكونت خود زير نظر قرار داشتند و يكي از آنها در زندان درگذشت. در موارد ديگر، شاه براي همكاري وعده پاداش و براي مخالفت وعده مجازات شديد مي دهد. به طور كلي بايد گفت كه روحانيون كمتر از ديگر طبقات اجتماعي انعطاف پذير بوده اند.

(سند شماره 210)

گرچه رژيم با تبعيد امام خميني به نجف، قصد تضعيف وي و كنترل روحانيون مبارز را داشت، ولي موقعيت ايشان روز به روز بهتر مي گشت، به طوري كه مأموران امنيتي رژيم چنين گزارش كردند: چنانچه وضع به همين نحو ادامه يابد و خميني در نجف بماند در آينده نزديكي موقعيت بسيار مناسبي به دست خواهد آورد و اينك توقف خميني در نجف آرزوي قلبي وي بوده و به نحو مطلوبي از اين موقعيت بهره برداري مي كند.[س ش 211]

(سند شماره 211)

ارتباط امام خميني با روحانيون و ساير نيروهاي مذهبي از تبعيدگاه بدون هيچ وقفه ادامه داشت[س ش 212] و از راه هاي مختلف، پيام ها و رهنمودهاي انقلابي خود را به مردم ايران مي رساند.

(سند شماره 212)

شاه هيچ گاه نتوانست در فرآيند مبارزات روحانيت خللي ايجاد كند و هميشه موقعيت خود را از اين حوزه ها شديداً آسيب پذير مي دانست. سرآنتوني پارسونز (سفير انگليس در ايران) مي نويسد: او (شاه) از كمونيست ها و عناصر راديكال كه در ميان دانشجويان رخنه كرده بودند، يا جبهه ملي و گروه ها و احزاب سياسي قديمي وحشتي نداشت. تنها مايه نگراني او ملاّها بودند كه آنها را كينه توزترين دشمنان خود مي دانست و چون از نيروي آنها در حركت دادن توده ها آگاه بود، از آنان حساب مي برد. آشتي و تفاهم با عناصر مذهبي دشوار به نظر مي رسيد ... آنها نه حاضر بودند، با رژيمي كه آن را به رسميت نمي شناختند همكاري كنند و نه قابل خريداري از سوي رژيم بودند.

بنابراين، رژيم براي كنترل و كاهش توانايي آنان در بسيج انقلابي توده ها، در سطح وسيعي به دستگيري و تبعيد آنان پرداخت.

همچنين; رژيم براي خنثي كردن فعاليت هاي انقلابي آنان از ابزار ديگري نيز استفاده كرد:

1. گرفتن آزمون از طلاب; تجربه رضاشاه در كنترل روحانيت و گرفتن استقلال حوزه هاي علميه دست مايه كار پسرش گرديد. از سال 1345 ش. كارشناسان رژيم محمدرضا شاه، در صدد ارائه طرح هايي براي دولتي كردن روحانيون برآمدند. بر اساس آيين نامه مربوط به تحصيلات طلاب علوم ديني كه پيشتر به تصويب رسيده بود، طلاب موظف شدند در آزمون هاي رسمي كه توسط آموزش و پرورش برگزار مي شود شركت نمايند و در صورت موفقيت در آزمون، از مزاياي معافيت تحصيلي برخوردار شوند. هدف از اين اقدام افزون بر شناسايي طلاب، اعزام بخشي از آنان به خدمت نظام وظيفه بود[س ش 213 و 214]. اما اين حركت رژيم با مقاومت علما، به ويژه آيت الله گلپايگاني مواجه شد و سرانجام بي ثمر ماند.

(سند شماره 213)

(سند شماره 214)

2. طرح كنترل مدرسه فيضيه توسط ساواك; پس از يورش مأموران حكومت به مدرسه فيضيه در فروردين 1342 ش. اين مدرسه به مهم ترين كانون مبارزه روحانيون بر ضد نظام سياسي تبديل شد و تا پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان نماد مخالفت و مقاومت حوزه علميه با حكومت محسوب مي شد[س ش 215].

[بخشي از بولتن ويژه ساواك]

نخستوزيري

سازمان اطلاعات و امنيت كشور

س.ا.و.ا.ك

امنيت داخلي

شماره 365/312 تاريخ 20/1/2537

بولتن: ويــژه ســـــــرّي

در باره: وضعيت مدرسه فيضيه قم

سپهبد پاليزبان عريضه اي به پيشگاه مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر تقديم و ضمن آن پيام آيت الله شريعتمداري در مورد مدرسه فيضيه قم را به شرح زير بشرف عرض ملوكانه رسانيده است:

پس از وقوع حادثه اسف انگيز سه سال قبل مدرسه فيضيه در قم، طلبه ها براي افتتاح مجدد مدرسه مذكور، خيلي تشبثات نمودند. بالنتيجه اولياء امور اعلام نمودند كه با مسؤوليت شريعتمداري، با افتتاح دارالتعليم فيضيه موافقيم. ليكن در موقعيت آن زمان تقبل اين مسؤوليت كار دشواري بود. حال چند روز قبل تعداد كثيري از طلبه[ها] رفتند و در اين دارالتعليم نشستند و خواهان افتتاح آن شدند كه مسؤولين امر براي تفرقه آنان به جان نثار متوسل و لذا اقدامات لازم معمول و متفرق شدند. حال به منظور جلوگيري از هر نوع تشنجاتي در قم با توجه به تحريكاتي كه از هر سو بوسيله اراذل مي شود، جان نثار مسؤوليت حفظ نظم اين دارالتعليم را تقبل و از پيشگاه مبارك شاهانه استدعا مي شود كه با افتتاح آن موافقت فرمايند.

از طريق گارد شاهنشاهي اوامر جهان مطاع ملوكانه شرفصدور يافته كه:

سازمان اطلاعات و امنيت كشور سوابق اين محل را بشرف عرض پيشگاه مبارك ملوكانه معروض دارند.

در اجراي اوامر مطاع مبارك باستحضار مي رساند:

مدرسه فيضيه يكي از مدارس حوزه علميه قم بوده كه تعدادي طلاب علوم ديني ضمن اقامت در آنجا به تحصيل مشغول بوده اند.

در اوايل سال 2521[1341] طلاب مقيم مدرسه مذكور دست به آشوب و اخلال زدند كه منجر به مداخله مأمورين انتظامي و تنبيه اخلالگران گرديد.

بار ديگر در وقايع 15 خرداد ماه سال 2522[1342] مدرسه مورد بحث يكي از مراكز تشنج و تحريك در شهر قم بود.

در 17 خرداد ماه سال 2534[1354] مجدداً طلاب ساكن در محل مذكور، دست به يك سلسله آشوبگري و اغتشاش زدند كه در نتيجه محركين اين آشوبگريها دستگير و مدرسه فيضيه از طلاب تخليه و اين مدرسه و مدرسه دارالشفاء كه در جنب آن قرار دارد، تعطيل گرديد.

متعاقب تعطيل مدرسه فيضيه از طرف مدرسين و طلاب آنجا تلاشهايي براي افتتاح مجدد مدرسه به عمل آمد و از جهت آنكه وضع نامنظم سابق تكرار نشود، از باز شدن مدرسه جلوگيري و ضمناً با آيت الله سيدكاظم شريعتمداري مذاكره شد تا چنانچه قبول مسؤوليت مي كند كه با همكاري آيات گلپايگاني و نجفي مرعشي مشتركاً آنجا را تحت نظم و قواعدي اداره نمايد، تحت مسؤوليت او اجازه افتتاح مدرسه داده شود. شرايطي كه آيات ثلاثه موظف به رعايت آن بودند عبارت بود از:

1ـ قبول مسؤوليت حفظ نظم كامل مدرسه.

2ـ تهيه دفتر ثبت نام و مشخصات مدرسين و طلاب مقيم مدرسه.

3ـ داشتن شناسايي كامل نسبت به طلابي كه در اين مدرسه تحصيل مي كنند.

4ـ همكاري با مراجع انتظامي براي جلوگيري از سكونت افراد اخلالگر در مدرسه و طرد كساني كه اقداماتشان برخلاف نظم است.

[.....................]

(سند شماره 215)

بنابراين سازمان هاي امنيتي حكومت نسبت به تحركات و فعل و انفعالاتي كه در مدرسه فيضيه رخ مي داد، حساسيت كاملي از خود نشان مي دادند. در تابستان سال 1346 ش. بر اساس طرحي كه رئيس ساواك قم ارائه كرد، مقرر شد تا با استفاده از تعطيلات تابستاني و در اختيار گرفتن مدرسه، تحت پوشش تعميرات، متوليان مدرسه را تغيير و از طريق ساواك جايگزين كنند. همچنين ثبت نام از طلاب زير نظر ساواك صورت گيرد تا به اين ترتيب فيضيه در كنترل كامل ساواك قرار گيرد; اما اين طرح به دليل مخالفت و عدم همكاري علما با ساواك عقيم ماند[س ش 216].

(سند شماره 216)

3. قتل هاي مشكوك روحانيون برجسته و مخالف رژيم; نفوذ روزافزون روحانيت در ميان مردم و سرسختي آنان در نامشروع جلوه دادن رژيم شاه، دستگاه سركوبگر شاه را به شدت در هراس افكنده بود. اقدام خصمانه اي كه برضد برخي روحانيون به كار بستند، قتل هاي پنهاني و مشكوك بود; از جمله مي توان به قتل آيت الله سيد محمدرضا سعيدي اشاره نمود كه سرانجام او پس از يك دوره طولاني مبارزه برضد كنسرسيوم سرمايه گذاري در ايران و صدور اعلاميه برضد آن و سخنراني هاي تحريك آميز بر ضد موج جديد نفوذ و استيلاي بيگانگان، توسط كارگزاران رژيم دستگير و در زندان به قتل مي رسد و در حالي كه علت رسمي مرگ را سكته قلبي اعلام مي كنند، پزشكي قانوني در گزارش خود به دادستاني ارتش، علت مرگ را شوك ناشي از ضربه به شبكه عصبي خورشيدي مي داند[س ش 217]. نمونه ديگر اين برخورد، شهادت آيت الله حسين غفاري در زير شكنجه رژيم بود كه مخالفت عمومي را برضد رژيم برانگيخت[س ش 218]. هرچند ساواك در گزارش هاي خود تلاش كرد مرگ آنان را طبيعي جلوه دهد، تا از اين طريق جلوي تحركات احتمالي مخالفان را به ويژه در ميان نيروهاي مذهبي بگيرد، اما رژيم به ويژه در دهه پنجاه در شرايطي قرار گرفته بود كه به شدت مشروعيت خود را از دست داده بود، بنابر اين انقلابيون هر حادثه ناگواري را به آنان نسبت مي دادند.

محرمانه مستقيم تاريخ 2/4/49

شماره 21749

اداره محترم دادستاني ارتش

پيرو گزارش معاينه جسد محمدرضا فرزند احمد شهرت سعيدي خراساني به شماره جواز دفن 702 كه تسليم سركار سرهنگ جلالي نماينده محترم دادستاني ارتش گرديده پس از بررسي نتايج آسيب شناسي و سم شناسي و اظهار نظر كارشناس پاتولوژي علت مرگ نامبرده شوك ناشي از ضربه به شبكه عصبي خورشيدي تعيين مي شود.

رئيس اداره پزشكي قانوني ـ دكتر سيدمحمد طباطبايي

(سند شماره 217)

(سند شماره 218)

4. برگزاري جشن هاي شاهنشاهي و سركوب مخالفان; برگزاري چنين جشن هايي افزون بر تحميل هزينه هاي بسيار سنگين بر ملت ستمديده، نارضايتي عمومي را نيز به همراه داشت. اين جشن ها كه با هدف ترويج سنت هاي باستاني و ايدئولوژي شاهنشاهي برپا مي شد، در واقع به دنبال آسيب پذير ساختن سنت هاي ديني و ايجاد زمينه براي همسان سازي جامعه ايراني با اروپاييان بوده است. برگزاري اين جشن ها، با اعتراض امام خميني و ساير نيروهاي معارض رژيم مواجه مي شود و از جانب آنان تهديدهايي صورت مي گيرد كه با واكنش خشن نيروهاي رژيم روبرو مي گردد[س ش 219].

(سند شماره 219)

در سال 1350 ش. يعني هنگام برگزاري جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي، به دليل حضور سران بسياري از كشورها، شمار زيادي از مخالفان و معارضان با نظام در يك تهاجم گسترده توسط نيروهاي امنيتي دستگير شدند و امام خميني براي حمايت از آنان، فتوايي مبني بر صرف وجوهات شرعيه جهت خانواده هاي آنان صادر نمود[س ش 220].

(سند شماره 220)

5 . دستگيري حدود 300 تن از طلاب در 17 خرداد 1354; هر سال روحانيون و اغلب مردم متدين به ياد شهداي قيام 15 خرداد 1342 ش. مراسم يادبودي برقرار مي كردند. در سال 1354 نيز اين مجلس در مدرسه فيضيه برگزار گرديد و طبق معمول مأموران شهرباني و نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي مراقب اوضاع بودند. در اين مراسم طلاب حاضر به نفع امام خميني و بر ضد رژيم حاكم شعار دادند كه اين عمل آنان با واكنش مأموران دولتي مواجه شد. پس از دو روز جنگ و گريز ميان نيروهاي دولتي و طلاب مستقر در مدرسه فيضيه، سرانجام در 17 خرداد همان سال در حالي كه مدرسه در محاصره كامل بود، مورد يورش ارتش و ساير نيروهاي دولتي واقع شد و پس از ضرب وشتم طلاب، عده زيادي از آنان دستگير و حركت اعتراض آميز آنان سركوب شد[س ش 221].

گزارش محــرمانه وزارت كشور شماره 5-274-4-108/5

شهرباني كل كشور تاريخ ....16/3/54...

(شهرباني قم) پيوست ......دارد..........

محترماً مقام عالي را آگاه مي سازد: به طوري كه استحضار دارند غروب روز 15/3/54 اطلاع حاصل شد كه عده اي از طلاب ناراحت قصد دارند تحت عنوان سالگرد پانزده خرداد مجلس يادبودي در مدرسه فيضيه تشكيل دهند كه مراقبت و پيش بيني هاي لازم معمول گرديد تا اينكه پس از خاتمه نماز مغرب و عشاء عده اي از طلاب بي نظر با آرامش از مدرسه مزبور خارج و به منازل خود رفتند ليكن عده اي از طلاب ناراحت به طور دسته جمعي در داخل صحن مدرسه شروع به تظاهر نموده و با دادن شعارهايي نظير ـ درود بر سعيدي ها، درود بر خميني ـ و اهانت به مقامات عاليه (مرگ بر ... مزدور) سر و صدا براه انداخته و قصد داشتند به همان حالت از مدرسه خارج و به داخل خيابانها بيايند كه در اجراي امريه رياست محترم شهرباني و معاونين شهرباني ابتداء با استفاده از ماشين آب پاش و سپس چون تظاهرات آنها شدت يافت و مجدداً با دادن شعارهاي زننده عليه مقامات عاليه قصد خروج داشتند و با ماشين آب پاش هم از آنها جلوگيري نگرديده لذا با استفاده از دو كپسول گازاشك آور از خروج آنها ممانعت كه در اين موقع به داخل مدرسه رفته و درب اصلي را بسته و مجدداً در داخل مدرسه مبادرت به تظاهرات و دادن شعارهاي مخالف نمودند تا اينكه در ساعت 22 عده اي از آنها كه قصد داشتند از درب فرعي مشرف به رودخانه متواري شوند دستگيري و به شهرباني دلالت گرديدند.

لزوماً در شعبه اطلاعات ابتداء از دستگير شدگان به شرح زير:

[ذكر اسامي تعدادي از بازداشت شدگان]

[................................]

در بازجويي به عمل آمده همگي منكر شركت در تظاهرات بوده و مدعي هستند كه شعار هم نداده اند و با اينكه در داخل مدرسه بوده و شعاردهندگان را هم ديده اند هيچ يك از آنها را نمي شناسند.

با مراتب معروضه و با نگرش به اينكه طلاب بي نظري كه قصد شركت در تظاهرات را نداشتند بلافاصله پس از خاتمه نماز از مدرسه خارج و به منازل خود رفته اند و اين اشخاص همگي در مدرسه باقي مانده و هنگام تظاهر داخل مدرسه بوده و در حالي كه از مدرسه خارج مي شده اند دستگير گرديده اند تصور مي رود همگي آنها در تظاهرات شركت داشته و براي فرار از كيفر از بيان حقيقت خودداري مي نمايند ـ اينك پرونده به حال حاضر تقديم تا چنانچه اجازه فرماينده جهت رسيدگي بيشتر و روشن شدن قضيه به سازمان اطلاعات و امنيت قم فرستاده شود%ب

رئيس شعبه اطلاعات. هـ ستوانيكم محمدي

عيناً از نظر رياست محترم شهرباني مي گذراند%ب

معاون اداري و سرپرست دايره اطلاعاتي. هـ سرهنگ 2 كامكار

پرونده امر ضمن اعزام متهمين مذكور جهت اقدام مقتضي به سازمان اطلاعات و امنيت شهرستان قم ارسال گردد%ب رئيس شهرباني قم. سرهنگ شهرستاني

(سند شماره 221)

6 . تشكيل دانشكده علوم اسلامي با هدف تضعيف موقعيت روحانيون; اقدام ديگري كه از سوي دولت براي كاهش نفوذ روحانيون در جامعه و تضعيف حوزه هاي علميه صورت گرفت، تأسيس دانشكده علوم اسلامي بود. آنان قصد داشتند با تربيت روحانيون دولتي، بين روحانيون مبارز شكاف ايجاد كنند.

اما ساواك در يك ارزيابي منطقي و با اشاره به تجربيات گذشته و مخالفت جدي علما و مراجع با چنين طرح هايي، موفقيت چنين اقدامي را مورد ترديد قرار داده و اعلام مي دارد: اين عمل به هيچ وجه مثمر ثمر واقع نخواهد شد، زيرا چنانچه تأسيس دانشكده از طرف دولت و به نام دولت باشد روحانيون افراطي همكاري و ورود در اين دانشكده را تحريم خواهند كرد ...[س ش 222] انديشه ايجاد نهادهاي دولتي در عرض حوزه هاي علميه، يكي از دل مشغولي هاي طراحان نظام سياسي بود. بنياد سپاه دين و طرح تأسيس سازمان هاي ديني، به دليل نداشتن جايگاه اجتماعي و مخالفت علما و مراجع مذهبي نتوانست توفيقي حاصل كند.

(سند شماره 222)

7. اهانت دو تن از سناتورها به امام خميني و دستگيري روحانيون معترض; در سال 1350 ش. زماني كه دولت بعثي عراق دستور اخراج ايرانيان مقيم عراق را صادر كرد، امام خميني در بياناتي اقدام آنان را محكوم ساخت. از سوي ديگر، حكومت ايران كه هميشه امام خميني را به همدستي با دولت عراق متهم مي ساخت، بار ديگر فرصت را غنيمت شمرد و توسط دو تن از سناتورها، به نام جمشيد اعلم و علامه وحيدي امام خميني را متهم به سكوت در مقابل اقدام غيرانساني رژيم بعثي كرد. در اعتراض به اين اهانت، گروهي از طلاب قم ضمن تهديد آنان، دست به تظاهرات زدند كه عده اي از آنان توسط مأموران دستگير شدند[س ش 223].

به .......... نخستوزيري شماره ....................

سازمان اطلاعات و امنيت كشور تاريخ 28/10/50

از ....312... س.ا.و.ا.ك پيوست ....................

گــــزارش

در باره .... ارسال سه فقره نامه بدون امضاء جهت پروفسور اعلم

محترماً باستحضار مي رساند.

اخيراً سه فقره نامه از دفتر ويژه اطلاعات واصل گرديده است كه گيرنده نامه ها پروفسور جمشيد اعلم مي باشد. با بررسي كه از مفاد مطالب مندرج در آن به عمل آمده در اين نامه ها ضمن طرفداري از خميني و اهانت به مقامات عاليه مملكتي پروفسور جمشيد اعلم مورد خطاب قرار گرفته و نوشته است براي روزهاي قبل از مرگت هشدار مي دهم كه با قدرت و آتش و خون دهان گنديده و كثيف ترا با سرب گداخته پر خواهيم كرد و بدان آگاه باش كه در همين سال جاري ترا به جهنم خواهيم فرستاد و در باره علامه وحيدي هم، چنين خواهيم كرد. ما در آينده نزديك به يكايك شما نشان خواهيم داد كه مسلمان كيست و ايران به چه كساني تعلق دارد.

توضيح آنكه در مورد مراقبت از پروفسور جمشيد اعلم و علامه وحيدي مراتب به شهرباني كل كشور اعلام گرديده است.

مراتب استحضاراً معروض گرديد. 28/10/50

اقدام كننده ـ حقگو

رئيس بخش 312 ـ ازغندي

معاون اداره يكم عمليات و بررسي ـ مبيني

رئيس اداره يكم عمليات و بررسي ـ جوان

(سند شماره 223)

روحانيت و شخصيت هاي مذهبي هيچ گاه از خصومت حكومت مصون نبودند. آنان به طور دائم مورد تعقيب و آزار مأموران حكومت بودند و برخي از آنان كه توسط دادگاه هاي نظامي به مجازات هاي سنگين محكوم شده بودند، ناچار به خارج از كشور عزيمت كردند. جدول زير گوشه اي از اقدامات مأموران حكومت در نيمه اول دهه 50 را عليه روحانيون نشان مي دهد. آمار و ارقام موجود در اين جدول از بولتن نوبه اي ساواك درباره روحانيون استخراج شده است.

سالنيمه اولنيمه دوم

دستگيرشدگانتبعيدشدگانممنوع المنبردستگيرشدگانتبعيدشدگانممنوع المنبر

135028نامعلومنامعلوم*75نامعلومنامعلوم

1351**87نامعلومنامعلوم23نامعلومنامعلوم

135222نامعلومنامعلوم41617

13533826***50118

1354****27911046515

135544263629

135625ـ1*****نامعلوم2524

* مربوط به انتقاد و اعتراض عليه برپايي جشن هاي دو هزار و پانصد ساله مي باشد.

** از اين تعداد 60 نفر در بهار و 27 نفر در تابستان دستگير شدند كه از ميان آنان عده اي تبعيد و عده اي به سربازي رفته اند.

*** مربوط به شهادت آيت الله غفاري و اعتراضات گسترده عليه رژيم مي باشد.

**** مربوط به حوادث 17 خرداد 1354 و دستگيري تعداد زيادي از طلاب در مدرسه فيضيه مي باشد.

***** نيمه دوم سال 1356 شاهد حوادث زيادي است. شهادت سيدمصطفي خميني، قيام نوزده دي قم، قيام 29 بهمن تبريز و اوج گيري مبارزات مردمي در سراسر كشور را در اين زمان شاهد هستيم. در اين بولتن آمار زيادي از دستگيرشدگان ارائه شده است كه متأسفانه، تعداد روحانيون از ميان آنها تفكيك نشده است.




| شناسه مطلب: 78955