گفتار دوم : منشأ تحولات اجتماعی

گفتار دوم : منشأ تحولات اجتماعی در بحث از انقلاب و تحولات اجتماعی، انقلاب را یکی از انواع تحولات اجتماعی دانستیم و در تعریف انقلاب نیز به ویژگی ها و عناصری اشاره کردیم که یکی از آنها توجه به علل انقلاب (هم علل موجبه و هم علل غایی) بود. در این بحث می خواهی

گفتار دوم : منشأ تحولات اجتماعي

در بحث از انقلاب و تحولات اجتماعي، انقلاب را يكي از انواع تحولات اجتماعي دانستيم و در تعريف انقلاب نيز به ويژگي ها و عناصري اشاره كرديم كه يكي از آنها توجه به علل انقلاب (هم علل موجبه و هم علل غايي) بود. در اين بحث مي خواهيم ببينيم منشأ و علل بوجودآورنده تحولات اجتماعي چيست و چه چيزي باعث اين تحولات مي شود؟ علتي كه موجب چنين تحولاتي مي شود، به لحاظ فلسفي بايد چه مشخصاتي داشته باشد كه بتوان آن را به عنوان علت تلقي كرد؟ مثلا آيا چيزي كه خودش معلول و تابع يك علت ديگر است، مي تواند به عنوان علت (به مفهوم فلسفي كلمه) قلمداد شود؟ آيا جامعه و ساختارهاي اجتماعي مي توانند به عنوان علت مطرح شوند؟ فرد و عوامل دروني انسان چطور؟

بدين منظور بايد علت را به لحاظ فلسفي تعريف كرده، مشخصات و انواع آن را برشمرد تا معلوم شود به لحاظ فلسفي چه علتي مي تواند منشأ و مؤثر تحولات اجتماعي و انقلاب باشد. سپس بايد مشخص شود كه جامعه و ساختارهاي اجتماعي اصالت دارند يا فرد و محتواي دروني انسان؟ در اينجا به نقطه اي مي رسيم كه انسان با همه پيچدگي هايش رخ مي نمايد و به عنوان منشأ تحولات در جامعه و تاريخ مطرح مي شود. بديهي است كه انسان نيز در انديشه و اراده و آرمان خلاصه مي شود نه جسم سه بعدي.




| شناسه مطلب: 78985