ج. اسلام و ناسیونالیسم

ج. اسلام و ناسیونالیسم رضاخان در راه انجام مقاصد و هدفهای خود که به تغییر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه می انجامید، در مقابل خود مخالفینی داشت که هنوز پای بند قید و بندها و سنن و عادات قدیمی و نیز مقید به احکام و موازین اسلامی و شرعی بودند. در مجلس شور

ج. اسلام و ناسيوناليسم

رضاخان در راه انجام مقاصد و هدفهاي خود كه به تغيير ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي جامعه مي انجاميد، در مقابل خود مخالفيني داشت كه هنوز پاي بند قيد و بندها و سنن و عادات قديمي و نيز مقيد به احكام و موازين اسلامي و شرعي بودند. در مجلس شوراي ملي دوره پنجم نيز اقليت مخالفي بودند كه به رهبري آيت اللّه مدرس، در مقابل رضاخان قرار داشتند و در روزنامه هاي طرفدار اقليّت، عليه اقدامات رضاخان تبليغ مي كردند. روزنامه هاي طرفدار جناح اكثريت و رضاخان، ضمن حمله به اقليت و به خصوص شهيد مدرس، تفكر آنها را مورد تمسخر و انتقاد قرار مي دادند. روزنامه ايران كه اركان حزب تجدّد و يكي از روزنامه هاي گروه اكثريت بود، خطاب به اقليت مجلس و به خصوص مدرس مي نويسد:

1. همان، ص 235.

2. همان، ص 237.

3. همان، ج 2، ص 81 .

4. همان، ص 209.

[125]

ببخشيد، مملكت خواه ناخواه بايد از اين وضعي كه شما مي خواهيد بماند، خارج شود! شما متناسب يك مملكت مترقي نيستيد. حكومت شما نمي تواند در اين مملكت دوام كند. آن روزي كه بر عده شاگردان مدرسه در اين شهر افزوده شد، ديگر جاي زندگاني شما تنگ خواهد شد و به شما اجازه نخواهند داد كه مردم عوام را فريب داده و از وجود آنها سدّي در مقابل ترقي ايران قرار دهيد!(1)

اين تهديدها و خط و نشان ها آغاز همان برنامه هاي فرهنگي و بسط معارف و مكارم اخلاقي است كه در نظام جديد آموزشي متبلور مي شود و در مقابل مكتب خانه ها و حوزه ها، مدرسه و دانشگاه مي آيد و به جاي محاكم شرعي، عدليه و حقوقدانان قرار مي گيرند و كلاه و لباس غربي به جاي پوشش ملي و اسلامي مي نشيند و به كشف حجاب مي انجامد. اما اين ناسيوناليسم فرهنگي، وقتي با استبداد و ديكتاتوري رضاخان، پس از كسب مقام پادشاهي مي آميزد، ديگر كسي جلودار آن نيست و به تعبير ملك الشعراي بهار شير سوادكوه ديگر قابل تحديد نيست و حالا نوبت اوست كه صيادان را يكي يكي از سر راه بردارد و پاره پاره كند. او شيري گرسنگي كشيده است كه به روي همه مملكت دست انداخته و همه از او مي ترسند. بايد از سر راهش دور شد يا دست از جان شست.(2)

با ورود مايه هاي قومي و تفاخر به گذشته پيش از اسلام و سياستهاي نوگرايي و شبه تجدد رضاخان، مناقشه اي ايدئولوژيك بين مذهبي ها و ناسيوناليستها رخ داد كه هنوز هم ادامه دارد. اين مناقشه بر محور تناقض اساسي بين ناسيوناليسم (به عنوان يك سلسله اصول مقطعي و مربوط به شرايط و نيازمنديهاي گروهي خاص از انسانها) و اسلام (به عنوان پيامي ابدي و جهاني كه بين پيروان خود فرقي جز از نظر تقوي قايل نيست)، قرار داشت.(3) بر اين اساس، مرحوم عنايت معتقد است كه گرچه هر نوع ناسيوناليسمي با اسلام آشتي ناپذير است، ناسيوناليسم ايراني، بيشتر اين صفت را دارد و لذا حل تعارض آن با اسلام دشوارتر است.(4)

1. ملك الشعراي بهار، پيشين، ج 2، ص 127.

2. همان، ص 85 .

3. حميد عنايت، پيشين، صص 204 ـ 199.

4. همان، ص 219.

[126]

جداي از ناسيوناليسم دولتي رضاخان، در اواخر دوره وي جرياني از روشنفكران غيردولتي ظاهر شدند كه مخالف دين و روحانيت بودند و مخالفت با ديانت، بي اعتقاد كردن و سست كردن اعتقادات مردم از سوي آنها، تحت پوشش تجدّد و ترقّي و طرد اوهام و خرافات و احياي مفاخر قومي و تجديد عظمت ديرين مطرح شد.(1) برخي از آنها با مخالفت صريح و يا تحت عنوان نقّادي و اصلاح، در دين تصرف مي كردند و يا آن را با عناصر غيرمعمول و نامتجانس در مي آميختند و التقاط مي كردند.

احمدكسروي كسي بود كه با تلفيق منورالفكري قرن 18 اروپا و بعضي آراي وهابي، مذهبي به نام پاكديني التقاط كرده بود. گرچه خودآراي وي خيلي مهم نبود، ولي به اعتقاد دكتر داوري، ظهور كسرويت نشانه رواج و شيوع نوعي ظاهربيني غيرملتزم به كتاب آسماني و قشريت ضدديني بود(2) كه بسط و نشر آن خطري براي اسلام به حساب مي آمد و زمينه پذيرش ايدئولوژيها و شبه فلسفه هاي ناشي از غرب را فراهم مي كرد. كتاب كشف الاسرار امام خميني، پاسخي به اين ظاهربيني و قشريت غيرملتزم به دين است. خود اين ظاهربيني، شأني از شئون غرب است كه از رنسانس آغاز شده بود.

از آنجا كه در ايران، ناسيوناليسم پيوندگوهري با اسلام نداشت و حتي مستلزم نفي كامل آن بود، چالش اسلام و ناسيوناليسم تعيين كننده و به تعبير حميد عنايت، مخالفت با ناسيوناليسم، معيار ايمان بود.(3) منتهي در شرايط سركوب و ديكتاتوري دوره رضاخان، چندان علني بيان نمي شد و حتي در دوره نسبتاً آزاد پس از رضاخان نيز به دليل مواجهه با بيگانگان و ضرورت اتحاد بين مذهبيها و ناسيوناليستها، محققين شيعه ضرورتي نمي ديدند كه راجع به ناسيوناليسم، اظهارنظر كنند. در واقع، برخورد با ناسيوناليسم، تحت الشعاع همبستگي عيني يا ملي بين علما و ملّيون بود.(4) ولي خاطرات تلخ ائتلاف ملي ـ مذهبي در نهضت ملي شدن نفت در سير بعدي ناسيوناليسم و چالش مذهب با آن تأثير به سزايي گذاشت و محققين و نويسندگان شيعه، در قلم و زبان، آن را به عنوان بدعتي وارداتي و مخلّ به مباني وحدت مسلمانان، تخطئه و محكوم كردند.

1. رضا داوري، پيشين، ص 12.

2. همان، صص 18 ـ 17.

3. عنايت، پيشين، ص 215.

4. همان، ص 213.

[127]


| شناسه مطلب: 79008