گفتار دوم : جریان التقاطی اصلاح طلب

گفتار دوم : جریان التقاطی اصلاح طلب این جریان فکری، تداوم جریان ملی گرایی اواخر دهه 1320 در قالب جبهه ملی است، منتهی با یک جمع بندی و تجدیدنظر اساسی در اصول نظری و شیوه های مبارزه. ترکیب التقاطی اصلاح طلب بر این اساس انتخاب شده است که این جریان فکری، اولا

گفتار دوم : جريان التقاطي اصلاح طلب

اين جريان فكري، تداوم جريان ملي گرايي اواخر دهه 1320 در قالب جبهه ملي است، منتهي با يك جمع بندي و تجديدنظر اساسي در اصول نظري و شيوه هاي مبارزه. تركيب التقاطي اصلاح طلب بر اين اساس انتخاب شده است كه اين جريان فكري، اولاً التقاطي است; بدين معني كه بين اسلام و معيارهاي دمكراتيك و علم جديد، قايل به جمع است و بدين منظور، اصلاح برخي از مبادي ديني و تحليل علمي و عصري آنها را مدّ نظر دارد تا به تصور خود، دين را در مقابل مسايل جديد توانمند كرده، بر تحولات و مقتضيات عصر منطبق كند. از اين نظر، اين جريان فكري در چارچوب پارادايم اصلاح طلبي ديني هم قرار مي گيرد. اين جريان فكري، با پذيرش مستلزمات عصر جديد، در صدد بود كه براي آنها مبادي ديني و اسلامي دست و پا كند و در همين راستا به تفسير و تأويل قرآن و نهج البلاغه و ساير متون ديني شيعه پرداخت.

ثانياً، اين جريان فكري، به لحاظ سياسي و شيوه مبارزه نيز اصلاح طلب است و شعار تحديد حدود قدرت و حكومت (شاه بايد سلطنت كند نه حكومت) در چارچوب سلطنت مشروطه پارلماني را سر مي دهد و به مبارزه سياسي مسالمت آميز در قالب قانون اساسي مشروطه، پاي بند است و در سياست خارجي نيز به غرب و امريكا خوشبين است; يعني اعتقادي به نظام سلطه ندارد و فاقد وجهه ضدغربي و ضدامپرياليستي است.

سمبل اين جريان فكري، نهضت آزادي ايران است كه بايد آن را در تداوم ملي گرايي
قبل از كودتاي 28 مرداد دانست، پس از كودتاي 28 مرداد و بازگشت شاه به سلطنت،

[176]

گرچه همه مخالفين، قلع و قمع شدند، ولي جامعه به سادگي تسليم پيامدهاي كودتا نشد و تحركات و فعاليتها كم و بيش ادامه يافت. از جمله جريانهاي مخالف رژيم، جبهه ملي بود كه اعضاي آن بعضاً محكوم به اعدام و زندان شدند و جبهه نيز كم كم متلاشي شد. با وجود اين، جبهه ملي همانند حزب توده، قلع و قمع نشد و در سالهاي پس از كودتا، نهضت مقاومت ملي در عالم ظاهر، مركز ثقل مقاومت عليه رژيم بود، ولي در عالم واقع، به تعبيري نه نهضتي بود و نه مقاومتي توانست از خود نشان بدهد;(1) به گونه اي كه از نيمه دوم سال 1332 تا آخردهه 1330، اهم فعاليتهاي نهضت مقاومت ملي، محدود به صدور چند اعلاميه و انتشارناموفق روزنامه راه مصدق بود و اعضاي فعال و اصلي نهضت مقاومت ملي به 20 نفر هم نمي رسيد.

با تغيير اوضاع سياسي جامعه در سال 1339، بازماندگان جبهه ملي دوره مصدق، جبهه ملي دوم را تشكيل دادند كه مهدي بازرگان، يدالله سحابي و آيت الله طالقاني در شوراي عالي آن حضور داشتند.(2) اما تشكيلات جديد، به دليل فقدان استراتژي منسجم و نيز اختلافهاي داخلي از جمله برخورد ملايم با دولت نتوانست در تجديد حيات سياسي جبهه ملي گام مؤثري بردارد. در نتيجه، مهندس بازرگان با همكاري آيت الله طالقاني، تشكيلات جديدي را تحت عنوان نهضت آزادي ايران تأسيس كرد كه در مورخه 27/2/1340 رسماً افتتاح شد. با اينكه اعضاي نهضت آزادي را جناح مذهبي و راديكال تر جبهه ملي تشكيل مي دادند و رهبرش نيز مذهبي بود، محدود به اقشار تحصيل كرده و دانشگاهي بود و نتوانست در ميان توده هاي مذهبي طرفدار پيدا كند و سرانجام نيز پس از موضع گيري در مقابل رفراندوم بهمن ماه 1341 (انقلاب سفيد) سران آن زنداني شدند، و پرونده نهضت آزادي هم بسته شد.(3)

پس از سركوبي قيام 15 خرداد 42 و احياي مجدد ديكتاتوري با اقتدار و استحكام بيشتر، فشار بر مخالفين بيشتر شد و همه ملّيون، چه مذهبي و چه غير مذهبي به گوشه انزوا پناه برده، مجبور به سكوت شدند. برخي در خارج اقامت گزيدند، برخي به سياست صبر و انتظار متوسل شدند و برخي نيز به تدريس و امور آموزشي پرداختند. با

1. ر.ك به: زيبا كلام، پيشين، صص 223 ـ 221.

2. تقوي، پيشين، ص 210.

3. زيبا كلام، پيشين، ص 223.

[177]

اينكه در سال 1344، جبهه ملي سوم هم تشكيل شد، باز هم به دليل عدم انسجام فكري و بي برنامگي و فقدان رهبري، عملاً راه به جايي نبرد و شاه نيز با پشت سر گذاشتن بحران سالهاي 42 ـ 1339 و قلع و قمع مخالفين، قدرتمندتر از گذشته به صحنه بازگشت. بازرگان كه در سال 1344 محكوم به زندان شده بود، در سال 1346 آزاد شد و زندگي بي سر و صدايي را آغاز كرد(1) تا اينكه نهضت آزادي، در آستانه انقلاب اسلامي، فعاليت خود را از سرگرفت.

تا اوايل سال 1357، اثري از فعاليتهاي سياسي نهضت آزادي و بازرگان نبود و از اواخر بهار همان سال بود كه كم كم صداهاي مخالف از ليبرالها و بقاياي جبهه ملي مصدق به گوش رسيد. آنها كه عمدتاً در سنين بالاي عمر بودند، پس از خروج از انزوا، ابتدا شروع به دادن اعلاميه يا فرستادن نامه هاي بدون امضاء به مقامات داخلي يا سفارتخانه ها و خبرگزاريهاي خارجي كردند و سپس اعلاميه هاي امضا شده به شاه و ساير مقامات ارسال كردند و بعضي از آنها هم با معرفي سفير امريكا در تهران، اظهار تمايل كردند كه با سفارت امريكا در تماس باشند(2) و اين رويه را تا 13 آبان 1358 ادامه دادند.




| شناسه مطلب: 79027