الف. اصول تفکر و اندیشه ها
الف. اصول تفکر و اندیشه ها دهه 1330، دوره تزلزل و بی ثباتی فکری جریان ملی است و پیدایش جبهه ملی دوم، نهضت آزادی و جبهه ملی سوم در عرض چند سال، مبین ناکامی ملّیون، در ارائه یک خط مشی منسجم و مؤثر در مخالفت با رژیم بود.(3) با این وجود، نهضت آزادی در ابتدای
الف. اصول تفكر و انديشه ها
دهه 1330، دوره تزلزل و بي ثباتي فكري جريان ملي است و پيدايش جبهه ملي دوم، نهضت آزادي و جبهه ملي سوم در عرض چند سال، مبين ناكامي ملّيون، در ارائه يك خط مشي منسجم و مؤثر در مخالفت با رژيم بود.(3) با اين وجود، نهضت آزادي در ابتداي تأسيس خودش، حدّاقلي از اصول را ارائه داد كه با بسط آنها مي توان به اصول تفكر و انديشه هاي آن پي برد.
در مراسم افتتاحيه نهضت آزادي در سال 1340، رسماً اعلام شد كه: ما مسلمانيم و ايراني و مصدقي.(4) بدين ترتيب، سه اصل اسلام، ايران و مصدق، مبين مرام و شيوه نهضت آزادي است و نهضت آزادي، اسلام را به عنوان يك مكتب مبارز و پيشرو و
1. تقوي، پيشين، ص 213.
2. ويليام سوليوان، مأموريت در ايران، ترجمه محمود مشرقي، صص 101 ـ 100.
3. زيبا كلام، پيشين، ص 224.
4. نهضت آزادي ايران، صفحاتي از تاريخ معاصر ايران: اسناد نهضت آزادي ايران، ص 31 به نقل از: تقوي، پيشين، ص 211.
[178]مترقي كه جوابگوي احتياجات مادي و معنوي است (نظام اجتماعي)، به رسميت شناخت و از تز و راه مصدق دفاع كرد.
الگوي نهضت آزادي در اين زمينه به طور اساسي، تأليفات مؤسسين آن، مانند بازرگان و طالقاني در باب مباحث ديني است; آيت الله طالقاني مبتكر نگرش نو نسبت به اسلام در ايران بود كه با تعمق در بطن قرآن، نگرش خود را بنا مي كرد، ولي مهندس بازرگان با استفاده از علم جديد وارد مي شد و با طالقاني، تفاوت داشت. با وجود اين، نهضت آزادي را بايد با افكار و انديشه هاي بازرگان شناخت; زيرا محصولِ انديشه ها و عملكرد بازرگان است.(1)
بازرگان كه از دهه 1320 با همكاري در كانون اسلام و انجمنهاي اسلامي دانشگاه وارد فعاليتهاي اجتماعي شده بود، تا قبل از كودتاي 28 مرداد، از ورود به عرصه سياست ابا داشت، اما پس از كودتا وارد صحنه سياست شد و پس از محكوم شدن به زندان در سال 1334، به اين نتيجه رسيد كه بايد به تربيت دمكراسي پرداخت و براي فعاليت اجتماعي آماده شد.(2) بازرگان كه از پيروان و طرفداران تز و راه مصدق و جبهه ملي بود و تجربه تلخ شكست نهضت ملي ـ مذهبي را داشت، مكتب فكري جديدي را در قالب نهضت آزادي بنيان نهاد كه نمود عيني تلفيق مذهب و ناسيوناليسم بود و اين تلفيق، در مرام نهضت آزادي با عنوان مسلمان، ايراني و مصدقي نهفته بود.
1. تلفيق علم و دين;
اسلام براي بازرگان به مفهومي كه خودش از راه علم تجربي استنباط و استنتاج كرده بود، مطرح بود. وي تحت تأثير ليبراليسم غربي و انديشه هاي مدرنيسم و با توسل به علم تجربي، سعي داشت بين نهادها و مفاهيم جديد غربي، با تشيع سازگاري و تلفيق ايجاد كند. بر همين اساس، وي را مهمترين چهره پارادايم اصلاح گري و احياي فكر ديني در نيم قرن اخير ايران دانسته اند.(3) عمده تلاش وي صرف اين شد كه بين مذهب و مقتضيات و الزامات زماني، سازگاري ايجاد كند.در اين راستا تلاش وي به طور مشخص، معطوف به آشتي دادن بين دين و علم، و دين و
1. ر.ك به: تقوي، پيشين، صص 207 و 214.
- ervand abrahamian, radical islam: the iranian mojahedin, p.164.
3. رزاقي سياهرودي، پيشين، صص 6 ـ 95، براي مطالعه مفصل راجع به نمودهاي اصلاح طلبي در انديشه بازرگان ر.ك به: تقوي، پيشين، صص 280 ـ216.
[179]ناسيوناليسم بود و اغلب كتابهايش نيز در همين راستا نوشته شده است. علم و ناسيوناليسم دو جلوه از حقيقت عقل در عصر جديد بودند كه بازرگان سعي در آشتي آنها با اسلام داشت. به لحاظ تعداد زياد كتابها و مقاله هاي بازرگان در اين زمينه، برخي وي را پربارترين و مؤثرترين نويسنده ادبيات تجدّدطلبي ديني در ايران ناميده اند.(1) بر اين اساس، اسلام به عنوان يك مكتب مترقي، مبارز و پيشرو، مدّ نظر بازرگان بود.
مهمترين جنبه اصلاح طلبي انديشه هاي بازرگان كه در بحث ما كاربرد دارد، نگرش به دين در پرتو علم تجربي(2) و آشتي بين دين و ناسيوناليسم است. تحليل علمي و عصري دين، بدين منظور انجام مي شود كه ثابت كند علي رغم فهم علماي سنتي، دين اسلام يك دين عصري و منطبق با مقتضيات زمان بوده، مطابق هر شرايطي، قابل تطبيق و تحليل است. در همين راستا، وي تلاش زياد مي كند كه صحت و درستي احكام اسلامي را بر مبناي علمي نشان بدهد. وي با توجه به تجربه تحصيل در غرب و آشنايي با اسلام، در صدد برمي آيد تا تعارضي را كه ذهن وي را مشغول كرده بود (تعارض علم و دين)، حل كند. با اين هدف و مقصود است كه كتاب راه طي شده را مي نويسد و سعي دارد نشان دهد كه راهي را كه بشر با پاي عقل خود مي رود، همان راهي است كه انبيا نشان داده اند(3) و در واقع، در تداوم همان راه است و اين هماهنگي و همسويي به نظر وي، ناشي از هدف واحد آن دو; يعني حقيقت جويي است.
اين كتاب كه در واقع مهمترين كتاب بازرگان و مبين اصول فكري اوست، حاكي از آن است كه بشر به بسياري از چيزهايي كه انبيا از راه وحي آورده اند، از طريق تجربي و عقلي رسيده است. به عبارت ديگر، با پيشرفت علم و تكامل بشر، انسان كار ويژه انبيا را هم انجام خواهد داد و بي نياز از وحي خواهد شد و در واقع، علم جاي وحي را خواهد گرفت.(4) در كتاب مطهرات در اسلام(5) نيز مي كوشد از طريق علم بيوشيمي و با كمك قوانين فيزيك و شيمي و فرمولهاي رياضي، احكام طهارت آب كر را ثابت كند.
1. تقوي، پيشين، ص 215.
2. ر.ك به: همان، صص 244 ـ 235.
3. مهدي بازرگان، راه طي شده، ص124.
4. تقوي، پيشين، ص 251.
5 . بازرگان، مطهرات در اسلام.
[180]همين طور در كتاب عشق و پرستش يا ترموديناميك انسان(1) تلاش مي كند كه عشق و پرستش را ماشين حرارتي محرك انسان به سوي خدا قلمداد كند. در كتاب دوجلدي سير تحول قرآن(2) هم با كمك رياضيات اثبات مي كند كه طول هر آيه قرآن بر حسب موضوع و زمان نزول آن متفاوت است و بدين ترتيب با محاسبات رياضي (نه اخباري) مي توان زمان نزول آيات را فهميد.
بدين ترتيب، بازرگان به شدت تحت تأثير علم گرايي است و مي خواهد هر حقيقتي را جامه علمي بپوشاند و با كمك فرمول و ترسيم منحني، مقصود خود را بيان كند.(3)بهره گيري از علوم تجربي و دقيقه، مهمترين و برجسته ترين ويژگي بازرگان است و او تنها متفكر ايراني است كه به طور وسيع از علوم دقيقه، بخصوص ترموديناميك، براي تفهيم و تفهم دين بهره مي جويد و اين شيوه در آثار اوليه وي به شدت مشاهده مي شود. وي علوم را هم در تأييد دين و هم در فهم و استنباط دين به كار مي گيرد و معتقد است همان گونه كه در زندگي روزمره و عملي از دستاوردهاي علمي استفاده مي كنيم،در قلمرو دين هم بايد آن را مدّ نظر قرار(4) دهيم. كمترين فايده اين كار، آن است كه علم، اشتباهها و خرافه هاي دين را پاك مي كند(5) و مسلمانان را از انحطاط و قهقرا رهايي مي بخشد.
بدين لحاظ، نوعي ادعاي رنسانس اسلامي يا دين پيرايي در وي مشاهده مي شود كه در جهت احياي انديشه ها و مفاهيم اسلامي است. پيوند دين و دنيا، نقد سنت و روحانيت و بازنگري در مفاهيم ديني در همين راستاست. براي بازرگان، هر مسأله اي كه در ارتباط با مصالح دين و دنياي مردم باشد، مسأله اي شرعي است و اسلام نمي تواند نسبت به آن بي نظر باشد. به نظر وي، تفكيك دين و دنيا و عدم توجه به عمل اجتماعي، موجب زايل شدن دنيا شده و دين را به بيراهه برده است. بر اين اساس، تفكيك مذكور را نمي پذيرد، ولي تداخل دين را در سياست، به طور مطلق نمي داند و آن را فقط در حد نظارت عاليه و مشخص كردن
1. بازرگان، عشق و پرستش يا ترموديناميك انسان.
2. بازرگان، سير تحول قرآن، 2 جلد به اهتمام محمدمهدي جعفري.
3 . تقوي، پيشين، ص 297.
4. بازرگان، گمراهان: حديثي مفصل از قرون وسطاي مسيحيّت در ارتباط با سوره حمد، ص 149، به نقل از تقوي، پيشين، ص 269.
5. بازرگان، راه طي شده، ص 75.
[181]اصول و اهداف كلي مي داند كه جزئيات را دربر نمي گيرد.(1)
2. بازگشت به قرآن;
در كنار استفاده فراوان از علوم تجربي و دقيقه، بازرگان از آيات قرآن نيز بهره جويي بسيار مي كند و در واقع، روش او بازگشت به قرآن است و بعيد نيست كه شيوه تجربي وي نيز ناشي از دعوت مكرر قرآن به سير در آفاق و انفس و طبيعت باشد. وي براي اكثر نكات ذكر شده در آثارش، به قرآن استناد مي جويد و متقابلاً توجه بسيار اندكي به احاديث و روايات دارد. بازرگان معتقد است كه قرآن بدون ابهام و به منظور تفكر و تعقل مردم نازل شده و مردم چون صاحب عقل هستند، قادر به فهم و درك آن هستند و بدين لحاظ پذيرفته نيست كه قرآن را نامفهوم و خارج از دسترس فهم و انديشه مردم بدانيم.(2)بر همين اساس، وي كتاب بازگشت به قرآن را مي نويسد و مفروض وي در روش بازگشت به قرآن، كامل بودن قرآن و اسلام است و در كتاب باد و باران در قرآن با تطبيق تعبيرهاي قرآن در مورد باد و باران، و اكتشافات هواشناسي و نظريات علمي، حقانيت قرآن را مسلم مي گيرد و نازل كننده قرآن را همان فرستنده باران مي داند.(3) به نظر وي، قرآن مرجع ماست و چون از منشأ ازلي و ابدي نازل شده، احتياج به تكميل و تغيير ندارد و اين ما هستيم كه بايد بر اساس حوادث و مسايل از آن استنباط كنيم.(4) بازگشت به قرآن، هم بدين معني است كه جواب مسايل و ايدئولوژيها و دستورها و رويه ها را سعي كنيم از خود قرآن در بياوريم.(5)
تلاش بازرگان در علمي نشان دادن احكام اسلامي، براي اثبات حقانيت دين و در واقع، عصياني عليه قالبهاي سنتي فهم دين بود(6) و بر همين اساس، افكار و انديشه هايش، علي رغم تازگي براي مسلمانها، مقبوليت توده اي نيافت و فقط در ميان تحصيل كردگان دانشگاهي محصور ماند. وي با اثبات علمي بودن احكام اسلامي
1. بازرگان، مرز بين دين و سياست، ص 47.
2. بازرگان، حكومت واحد جهاني، ص 81.
3. بازرگان، باد و باران در قرآن، صص 16ـ15، به نقل از: تقوي، پيشين، صص 250 ـ 249.
4. بازرگان، بازگشت به قرآن، ج 1، مقدمه، صص 15 ـ 14.
5 . بازرگان، بازيابي ارزشها، ج1، ص55.
6. رزاقي سياهرودي، پيشين، ص 99.
[182]مي خواست نشان دهد كه برخلاف فهم علماي سنتي، دين اسلام يك دين عصري و منطبق بر مقتضيات همه زمانهاست. اما نتيجه ديگري كه بر سازگاري دين و علم مترتب مي شود، اثبات دمكراسي اسلامي است كه در چارچوب حل تعارض بين اسلام و ناسيوناليسم انجام مي گيرد; به گونه اي كه يك مسلمان هم مي تواند با حفظ مسلماني خود، دمكراسي مشروطه و پارلماني را بپذيرد.
3. تلفيق ناسيوناليسم و دين;
اگر سازگاري علم و دين در حوزه انديشه و تفكر ظاهر مي شد، اثبات سازگاري دين و ناسيوناليسم اثر مستقيم سياسي ـ اجتماعي دارد و در حوزه عمل ظاهر مي شود. گرچه آشتي ناپذيري بين اسلام و ناسيوناليسم، ناشي از خصيصه ذاتي اسلام بود و نهضت آزادي هم بر آن واقف بود، ولي تجربه عملي ائتلاف ملّيون ـ مذهبيون و همكاري عملي علما با نيروهاي ملي، نهضت آزادي و برخي از متفكرين ملي را به اين تلاش واداشته بود كه سعي كنند، براي چنين اتحاد و ائتلافي، مباني نظري و فكري هم درست كنند.البته نهضت آزادي و بخصوص مهندس بازرگان در اين چارچوب، فقط به نهضت ملي مصدق نظر مي كرد و فقط جنبه هاي آزادي طلب و دمكراتيك ناسيوناليسم را مدنظر داشت و جنبه هاي قدرت طلبي و قومي آن، چندان مورد توجه نبود و همين تفاوت باعث مي شد كه علي رغم آشتي ناپذيري اسلام و ناسيوناليسم، مهندس بازرگان بخواهد بين اسلام و آموزه هاي دمكراتيك آشتي ايجاد كند; بخصوص كه شباهتهاي نظري ظاهري بين اسلام و دمكراسي وجود داشت و مجوز اين هماهنگي، برخي واژه ها و مفاهيم اسلامي بود كه با مفاهيم دمكراتيك شباهت معنايي داشت.
از جمله مفاهيمي كه در اين زمينه قابل اشاره است، مفاهيم برابري، آزادي و دمكراسي در نظام اسلام است كه مورد تأكيد نهضت آزادي و بازرگان قرار مي گيرد. در اين ميان، آزادي مهمترين مقوله اي است كه بازرگان آن را مقتضاي اطاعت از خدا و عبوديت وي مي داند و معتقد است كه گرچه عين كلمه آزادي و حريت در قرآن و منابع اسلامي نيامده است، ولي در فرمايشات پيامبر(صلي الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام) و نيز در آيات قرآن، مفاهيم و نتايج آن آمده است.(1) به نظر
1. بازرگان، بازيابي ارزشها، ج3، ص 364.
[183]وي، اگر اين آزادي را در روابط بين دولت و مردم در نظر بگيريم، همان دمكراسي و حكومت مردم بر مردم است; زيرا در روابط بين دولت و مردم هم نظارت بر دولت وجود دارد، هم ليبراليسم خدمتگذارانه دولت نسبت به مردم در حقوق و آزاديهاي افراد و هم رعايت صادقانه شرايط متقابل و قراردادهاي اجتماعي، اطاعت از مقررات مصوّب و تمكين به ضوابط و حدود و كيفرهاي دولت.(1) اين در واقع، برداشتي است كه بازرگان از اسلام كرده و آن را واجد دمكراسي دانسته است. با توجه به اين برداشت، وي دوره پيامبر، خلفاي راشدين و علي(عليه السلام) را عالي ترين و كامل ترين، نمونه دمكراسي و آزادي مي داند.(2)
گرچه اين مطلب در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي نوشته شده، ولي موضع اساسي و ثابت نهضت آزادي، تأكيد بر مفهوم آزادي است و اين امر حتي در عنوان رسمي تشكيلات آن نيز وارد شده است. ظلم و استبداد طولاني مدت پادشاهان در ايران، همواره زمينه ضداستبدادي را در ايران روشن نگه داشته است و نهضت آزادي نيز، همان گونه كه گفتيم، محصول فضاي خفقان آلود و ديكتاتوري مطلقه سالهاي پس از كودتاي 28 مرداد است و ذهنيت رهبران آن نيز در چنين شرايطي شكل گرفته و پرورش يافته است.(3) مهمترين مسأله تاريخ معاصر ايران از نظر نهضت آزادي، سيطره استبداد بوده كه بيش از هر عامل ديگري بر وضعيت جامعه اثر گذاشته و حتي مهم تر و مقدم تر از استعمار و استيلاي خارجي بوده است!(4)