ب. سلطنت ایرانشهری
ب. سلطنت ایرانشهری تا اوایل دهه 1330 و دوره نهضت ملی، به لحاظ ضرورت مقابله با بیگانگان و بخصوص مبارزه با استعمار خارجی، ناسیونالیسم در ائتلاف با مذهب (در مقاطعی) قرار می گرفت، ولی پس از تجربه تلخ نهضت ملی و شکست عملی ناسیونالیسم در صحنه جامعه، دیگر ائتلاف
ب. سلطنت ايرانشهري
تا اوايل دهه 1330 و دوره نهضت ملي، به لحاظ ضرورت مقابله با بيگانگان و بخصوص مبارزه با استعمار خارجي، ناسيوناليسم در ائتلاف با مذهب (در مقاطعي) قرار مي گرفت، ولي پس از تجربه تلخ نهضت ملي و شكست عملي ناسيوناليسم در صحنه جامعه، ديگر ائتلاف و اتحادي برقرار نشد و نويسندگان مذهبي به ردّ صريح
1. همان، ص 36.
2. همان، 35.
3. همان، ص 43.
4 . صحيفه نور، ج 1، ص 588، پيام مورخ 22 / 5 / 1357.
5 . حميد عنايت، پيشين، ص 216.
[282]ناسيوناليسم و ملي گرايي پرداختند. امّا نظام سلطنتي كه در طول دهه 1330 و اوايل دهه 1340 سلطه و اقتدار مطلقه خود را تثبيت كرده بود، كم كم در دهه 1350 در صدد برآمد كه ضمن ترويج و تبليغ نوعي سلطنت ايرانشهري، به مباني مشروعيت تاريخي و فرهنگي سلطنت استناد جويد.
1. پشتوانه فرهنگي و تاريخي;
اين جريان فكري كه ريشه در تاريخ ايران داشت و دولت مستقر محسوب مي شد، تا آن موقع نياز به تأمل نظري و بازانديشي مباني و مبادي خود احساس نمي كرد; زيرا همان گونه كه گفتيم، در دوره قبل از كودتاي 28 مرداد، اين جريان به يك همزيستي مسالمت آميز با جريان اسلامي دست يافته بود و جريان اسلامي نيز به لحاظ مقابله با ايدئولوژيهاي مادي و بيگانه و ضرورت وحدت ملت در برابر بيگانگان، به مباني آن تعرّضي نداشت.بدين لحاظ در دوره هاي ماقبل 1332، انديشه سلطنت ايرانشهري، صرفاً مواجه به مستلزمات دمكراتيك عصر جديد بود. اين جريان حتي كم كم برخي از نتايج و فروعات عصر جديد را نيز پذيرفته و در اصول و فروع و مبادي و نتايج خود دچار نوعي تناقض بود كه روز به روز واضح تر مي شد، منتهي از سوي انديشه اسلامي به طور جدي مورد تحدّي واقع نشده بود.
امّا در دوره بعد از كودتاي 28 مرداد، اين جريان كه مواجه با موج احياي اسلام بود و در سالهاي دهه 1330 به تثبيت داخلي و پشتوانه خارجي خود مطمئن شده بود، از اواسط دهه 1340، كم كم توجه به فرهنگ پيش از اسلام را از سرگرفت و به كند و كاو در ميراث تاريخي و جستجوي پشتوانه فرهنگي و تاريخي براي حق سلطنت پرداخت.(1)
از نظر شاه، احياي ناسيوناليسم ايراني تنها راه رسيدن به عظمت گذشته و تحقّق بخشيدن به رؤياهاي دور و دراز وي در رسيدن به دروازه هاي تمدّن بزرگ بود.(2) بر همين اساس، قدرت نظامي و شكوه سلطنت را نخستين گام در اين راه مي شمرد.(3)مراسم پر خرج و با شكوه جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي ايران كه به منظور پيوند دادن
1. محمدي، پيشين، ص 216.
,neerg dlorrej .
tic.po.821.p ,
3. باري روبين، پيشين، ص 98.
[283]هرچه بيشتر تاريخ ايران به دوران باستاني پيش از اسلام برگزار شد، نشان دهنده طرز تفكر شاه در اين دوره بود.
اقدام بعدي شاه تشكيل حزب رستاخير بود كه اسم و عنوان آن دقيقاً در راستاي احياي حق سلطنت و بعثت دوباره دوره باستاني ايران مي توانست باشد. اين حزب در كنار كارهاي انحصارطلبانه خود، جنگي را عليه مذهب و براي الوهيت بخشيدن به شاه آغاز كرد و شاه را علاوه بر رهبري سياسي كشور، پيشواي روحاني جامعه نيز قلمداد نمود.(1)
در مراسم افتتاح مجلس شوراي ملي در سال 1354، به نام ملت، ادعا كرد كه تصميم دارد تمام آثار انحطاط و ضعف و فساد و زبوني گذشته را به دست فراموشي بسپارد تا ارزشهاي مثبت و جاوداني فرهنگ ايراني را پرورش و تعميم دهد.(2)متعاقب آن، در اسفند همان سال، قانون تغيير تاريخ هجري به تاريخ شاهنشاهي در مجلس تصويب شد كه بر اساس آن، مبدأ تاريخ، سلطنت كوروش، بنيانگذار شاهنشاهي ايران محسوب گرديد.
اين اقدام نيز آماده كردن زمينه و تسريع در فرآيند آمدن تمدن بزرگ ارزيابي مي شود. مطابق تقويم جديد، دو هزار و پانصدمين سال شاهنشاهي ايران با سال جلوس سطلنت محمدرضا مطابق شد تا تاريخ جديد، هم نشانه مبدأ تاريخ شاهنشاهي ايران باشد و هم نشانه سلطنت محمدرضا; بدين معني كه دو رقم سمت چپ آن، طول قرون شاهنشاهي و دو رقم سمت راست مدت سلطنت محمدرضا را نشان مي داد و مبيّن آن بود كه پادشاهي او در تداوم 2500 سال شاهنشاهي و خودش نيز وارث كوروش كبير است.(3)
2. واكنش جريان فقاهتي ـ ولايتي;
در چنين شرايطي، جريان فكري فقاهتي ـ ولايتي در محكوم سازي صريح تمدن پيش از اسلام و بخصوص نفي سلطنت و شاهنشاهي مصمم تر شد. ضمن اينكه اين تلاشهاي رژيم شاه، مردم را در تمسّك هرچه بيشتر به اسلام و ارزشهاي اسلامي نيز تحريك مي كرد. برخي از نويسندگان، تحت تأثير چنين واقعيتي به افراط و انحراف گراييده و ادعا كرده اند كه تلاش شاه در احياي نهادهاي به اصطلاح آريايي، موجب شد كه اسلام بيش از حد معمول به اهميت سياسي دست,naimaharba dnavre .
tic.po.521.p ,
2. جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، ص 233.
3. رجبي، پيشين، ص 346.
[284]يابد.(1) اما واقعيت آن است كه اسلام و ارزشهاي اسلامي از سالها قبل مورد عنايت و توجه ملت ايران و بخصوص جريان فقاهتي ـ ولايتي بود و تحركات رژيم در اين زمينه، فقط حساسيت مردم را بيشتر كرد تا به اهداف و برنامه هاي امام خميني(قدس سره) با اطمينان و اعتماد بيشتري بنگرند.
امام(قدس سره) با اينكه در اواخر دهه 1340، سلطنت را نفي كرده بود، در سخنراني 1/4/1350 خود به مناسبت جشنهاي 2500 ساله، مجدداً به ارزشهاي مورد نظر رژيم حمله كرد و فرمود:
شاهنشاهي ايران از اول كه زاييده شده است تا حالا روي تاريخ را سياه كرده است. جنايات شاه هاي ايران روي تاريخ را سياه كرده است،....(2)
در بخش ديگري از سخنان امام(قدس سره) مي خوانيم:
... ملك الملوك را پيغمبر فرموده است كه منفورترين كلمات است پيش من، يعني شاهنشاه... جزء كلمات منفور است كه به كسي از بشر نسبت داده شده....(3)
ملت مسلمان ايران كه عمري با مذهب شيعه و مراجع تقليد تنفس كرده بودند، به اين مسايل با ديده شك و ترديد مي نگريستند و برايشان گران بود كه ضمن عضويت اجباري در حزب، رهبري دنيوي را جاي رهبري مذهبي مراجع تقليد قرار دهند. بدين لحاظ، مردم در مورد حزب مذكور از محضر امام خميني(قدس سره)استفتاء كردند و صريحاً پاسخ شنيدند:
نظر به مخالفت اين حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ايران، شركت در آن بر عموم ملت حرام و كمك به ظلم و استيصال مسلمين است و مخالفت با آن از روشنترين موارد نهي از منكر است.(4)
بر مراجع اسلام است كه ورود در اين حزب را تحريم كنند و...(5)
علاوه بر امام خميني(قدس سره)، شهيد مطهري نيز با مخالفت سرسختانه خود با ناسيوناليسم فرهنگي رژيم، نشان داد كه مدافعان اسلام، اجازه بازگشت از اسلام به زرتشتي گري و
,ldamha labqe .
tic.po.792.p ,
2. صحيفه نور، ج 1، ص 307.
3. همان، صص 313 ـ 312.
4. صحيفه نور، ج 1، ص 354.
5. همان، ص 357.
[285]فرهنگ قبل از اسلام را نمي دهند. به تعبير مرحوم عنايت، مخالفت با جريان سلطنت ايرانشهري و بازگشت به تمدّن پيش از اسلام، خطي است كه شهيد مطهري در بسياري از آثارش آن را دنبال كرده است.(1)
در واقع شهيد مطهري برجسته ترين متفكّر مذهبي بود كه به مقابله فكري و نظري با ناسيوناليسم فرهنگي رژيم پرداخت. كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران(2) وي درست در جهت خنثي كردن نقشه حساب شده نظريه پردازان رژيم شاهنشاهي در اسلام زدايي از ايران و اشاعه ايراني گري و ناسيوناليسم ايراني و بازگشت به فرهنگ قبل از اسلام نگاشته شد و در محافل روشنفكري و تحصيلكرده ايران، فوق العاده مؤثر افتاد. جداي از اين كار، بخش مهم و عمده اي از فكر و توان شهيد مطهري صرف مقابله فكري و نظري با التقاط چپ و راست گرديد و برگ زريني از تلاشهاي جريان فقاهتي ـ ولايتي را رقم زد.