چارلز تیلی و بسیج منابع

چارلز تیلی و بسیج منابع نزدیک به سه دهه است که چارلز تیلی به سبب مساعی اش در جهت ایجاد سازش میان ساختار و کارگزار در فرآیند انقلابی، احترام پژوهشگران را برانگیخته است. کنش جمعی، که همکاری افراد با یکدیگر در تعقیب منافع مشترک تعریف می شود،(7) کانون پژوهش ا

چارلز تيلي و بسيج منابع

نزديك به سه دهه است كه چارلز تيلي به سبب مساعي اش در جهت ايجاد سازش ميان ساختار و كارگزار در فرآيند انقلابي، احترام پژوهشگران را برانگيخته است. كنش جمعي، كه همكاري افراد با يكديگر در تعقيب منافع مشترك تعريف مي شود،(7) كانون پژوهش او را تشكيل مي دهد. انقلاب از جمله كنش هاي جمعي يا گروهي است. تحليل كنش گروهي هدفمند، به منظور درك درست تلاش هاي انسان، براي تغيير جهان از اهميت زيادي برخوردار است. با وجود اين، كنش در چارچوبي ساختاري و نهادي شكل مي گيرد كه تأثيري محدود كننده بر اراده گرايي فرد(voluntarism) يا بازيگران جمعي دارد. نظريه پردازي در مورد تعامل ديالكتيكي ميان ساختار و كارگزار، مسأله ساده اي نيست. تيلي مي كوشد با تحليل دو بعدي خود تبيين علي (causal explanation) را، كه آثار عوامل ساختاري بلند مدت مهم را دنبال مي كند، در كنار تبيين معطوف به هدف (purposive explantion) قرار دهد كه دلايل بنياديني را تحليل مي كند كه نشان مي دهند چرا گروه ها براي بسيج منابع خود دست به گزينش مي زنند و در فرآيندانقلاب مشاركت مي كنند.(8) چنين هم نهادي (synthesis)به تيلي اجازه مي دهد به بررسي نقش فرآيندهاي اصلي تغيير تاريخي (براي مثال دولت سازي و گسترش سرمايه داري) در توانايي بسيج واحدهاي جمعي بپردازد. آن چه در سراسر طرح تيلي به چشم مي خورد اين دو ستون چند عليتي است (البته تأكيد وي بيشتر بر بعد كنش است تا ساختار). او با بيان سمت گيري كلي نظري خود، رهيافت اش را روشن تر مي سازد. به گفته خودش طرح او به شدت ضد دوركهايمي و قطعاً متأثر از ماركسيسم است كه گاه با نظر مساعد نسبت به وبر مي نگرد و گاه بر ميل تكيه مي كند.(9) تقريري سياسي (political version) از مدل تعارض ماركس همراه با برداشت ميل از عقلانيت كنش جمعي كه در خدمت برداشت وبر از دولت سازي و ديوان سالاري كردن (bureaucratization) قرار مي گيرد هسته نظري كار تيلي را تشكيل مي دهد. همچنين كل طرح، اعتقاد او به بي فايده بودن دوركهايم(10) را منعكس مي كند. كنش جمعي در درون اين چارچوب نظري محصول تعاملات رقابت آميز گروه هايي است كه براي كسب قدرت رقابت مي كنند. اين فرآينددر چارچوبي انتزاعي ترسيم مي شود كه مدل جامعه سياسي (polity model) نام دارد. او هر جمعيتي را به حكومت، اعضاي جامعه سياسي، و چالشگران (challengers) يا ائتلافي از چالشگران كه به طرح دعاوي خود مي پردازند، تقسيم مي كند.(11) حكومت به سبب انحصار منابع اجبار و هنجار، مي كوشد مانع از ورود چالشگران به جامعه سياسي شود و دسترسي كم هزينه اعضاي جامعه سياسي را تسهيل كند; به عبارت ديگر، اين مشاركت كنندگان پيوسته منابع جمعي خود را براي ورود به جامعه سياسي يا ماندن در آن بسيج مي كنند. هر فرد بازيگر چگونه منابع خود را براي تأثير گذاشتن بر جامعه سياسي بسيج مي كند؟ پاسخ، مدل بسيج بي زماني است كه تيلي در هر نقطه از زمان، كنش جمعي هر گروه را از طريق آن نشان مي دهد.(12) مؤلفه هاي اصلي مدل عبارتند از: منافع، تشكيلات، بسيج، عمل جمعي و فرصت (opportunity) كه خود شامل سه عنصر است: قدرت، سركوب و فرصت ـ تهديد.(13) او منافع را به عنوان امتيازات و هزينه هاي مشترك تعريف مي كند كه متحملا به عنوان پيامد تعاملات مختلف ممكن با ساير جمعيت ها به يك جمعيت تعلق دارند; تشكيلات عبارت است از ميزان هويت مشترك و ساختار متحد كننده افراد يك جمعيت; بسيج، ميزان منابع تحت نظارت گروه مبارز يا مدعي (contender)است; كنش جمعي به عنوان ميزان كنش مشترك مدعيان قدرت در تعقيب اهداف مشترك تعريف مي شود و فرصت عبارت است از رابطه ميان منافع جمعيت و وضعيت موجود جهان اطراف آن.(14) اين مدل پايه، توضيح مي دهد كه چگونه گروه هاي مبارزي كه بر سر قدرت رقابت مي كنند، يعني اعضا يا چالشگران، در اشكال مختلف كنش جمعي ـ كه انقلاب يكي از آن ها است ـ درگير مي شوند. تيلي ميان وضعيت انقلابي (revolutionary situation) و نتيجه انقلاب (revolutionary outcome) تمايز قايل مي شود و مي كوشد براي هر يك از اين دو، مجموعه اي از عوامل علّي را مشخص كند. به نظر او حاكميت چندگانه، ويژگي شاخص وضعيت انقلابي است. اين وضعيت وقتي حادث مي شود كه يك حكومت، كه قبلا تحت كنترل جامعه سياسي واحد و حاكمي بوده است، با دعاوي مانعة الجمع رقيب و مؤثري از سوي دو يا چند جامعه سياسي متمايز روبه رو شود.(15) تيلي در ادامه، سه علت قريب وضعيت انقلابي را به شكلي نظام يافته بيان مي كند.(16) اول، ظهور گروه مبارز يا ائتلافي از مبارزان كه دعاوي بديل خود را در مورد كنترل انحصاري حكومت بيان مي كنند، راه را براي ظهور وضعيت انقلابي هموار مي كند. دوم، تعهد بخش چشمگيري از جمعيت به اين دعاوي براي معتبر و واقعي ساختن اين دعاوي در شرايطي كه انحصار جامعه سياسي موجود در مورد منابع به تدريج كاهش مي يابد، ضروري است.(17) بي ترديد ميزان تعهد بايد فراتر از اعلام مواضع باشد و تلاش براي تحقق باورهاي اعلام شده را نيز شامل شود. اين ها، به علاوه عدم توفيق دستگاه اجبار دولت در سركوب جامعه سياسي بديل، تركيب مطلوبي را فراهم مي آورند كه به ظهور وضعيت انقلابي مي انجامد. مجموعه علّي دوم به طور خاص به نتيجه انقلاب مربوط مي شود. تيلي مي نويسد: نتيجه انقلاب به اين معنا است كه مجموعه اي از صاحبان قدرت جانشين مجموعه اي ديگر شوند.(18) سرانجام، سه علت قريب نتيجه انقلاب عبارتند از: 1) وجود وضعيت انقلابي، حاكميت چندگانه; 2) ائتلاف هاي انقلابي ميان چالشگران و اعضاي جامعه سياسي; 3) كنترل ائتلاف انقلابي بر ميزان قابل توجهي از دستگاه هاي اجبار.(19) واژه قريب از لحاظ زماني، دوره كوتاه مدت و ميان مدتي را شامل مي شود كه عملكرد پوياي عوامل علّي بايد طي آن تحليل شود. هر قدر وضعيت انقلابي گسترده تر باشد، نتيجه انقلاب (يعني انتقال قدرت) نيز گسترده تر خواهد بود. به نظر مي رسد كه توجه تيلي به ميزان انتقال قدرت حاكي از آن باشد كه تغييرات ساختاري آتي، تابع ميزان تغيير در ساختار قدرت است.(20)


| شناسه مطلب: 79100