فرآیند بسیج سیاسی و گروه های مبارز
فرآیند بسیج سیاسی و گروه های مبارز در بخش قبل تلاش شد که نقش عوامل ساختاری درازمدت را در ایجاد کنش جمعی بررسی کنیم. فرآیند دولت سازی و ساختار دولت و رابطه اش با طبقات و گروه های اجتماعی از جمله متغیرهای ساختاری ای بودند که بدون آن ها امکان به چالش کشیدن ق
فرآيند بسيج سياسي و گروه هاي مبارز
در بخش قبل تلاش شد كه نقش عوامل ساختاري درازمدت را در ايجاد كنش جمعي بررسي كنيم. فرآيند دولت سازي و ساختار دولت و رابطه اش با طبقات و گروه هاي اجتماعي از جمله متغيرهاي ساختاري اي بودند كه بدون آن ها امكان به چالش كشيدن قدرت دولت وجود نداشت، ولي اين تبيين علّي به طور كامل ايجاد كنش جمعي را توضيح نمي دهد. از طرف ديگر، چارچوب نظري تيلي بيشتر در مقام توضيح فرآيند كنش جمعي است تا علل ساختاري فروپاشي دولت. با عنايت به مطلب فوق و با استفاده از مدل جامعه سياسي تيلي، پنج مدعي اصلي در مبارزه عليه رژيم شاهنشاهي قابل تشخيص اند: روحانيت، روشنفكران، طبقه متوسط جديد، بازار و طبقه كارگر. نكته قابل ذكر اين است كه گروه ها و طبقات ذكر شده نبايست به عنوان مجموعه هاي ايستا و غير قابل نفوذ در طول زمان فرض شوند. هميشه مي توان نشان داد كه چگونه بعضي از اعضا يا جناح هاي يك گروه خاص بر اساس مجموعه اي از منافع كه متفاوت با منافع اكثريت آن گروه است عمل كرده اند.روحانيت
حال با توجه به نقش بسيار مهم روحانيون و بازار در موفقيت انقلاب اسلامي به اين سؤال باز مي گرديم كه چرا اين دو قشر در ائتلاف انقلابي چند طبقه اي، تفوق يافتند و توانستند كار ويژه تاريخي خود را به عنوان سازندگان اجماع، اعمال كنند. با استفاده از مفهوم بندي تيلي، مي توان گفت كه منافع مشترك گروه، تشكل و بسيج، كنش جمعي را تعيين مي كند.(42) در مورد منافع، پيش از اين بحث شد. در اينجا به مسايل مربوط به بسيج و تشكل مي پردازيم. بسيج به ميزان منابع تحت كنترل جمعي [گروه] مدعي [قدرت] اشاره دارد.(43) تيلي نيز مانند بسيار از ديگر نظريه پردازان بسيج منابع از تحليل بازار براي عملياتي كردن [مفهوم] منابع استفاده مي كند. معيار اصلي سرشت ذاتي منابع است و نه كاربرد آن ها. اين استدلال او را به تبييني اقتصادگرايانه هدايت مي كند. به همين دليل است كه مي گويد: اگر ما واقعاً سطح فعلي بسيج را در ميان گروه هاي متعدد مقايسه مي كنيم يا مي كوشيم تغيير گروه در طول زمان را ارزيابي كنيم، بهتر است به عوامل توليد اقتصاد دانان برگرديم: زمين، نيروي كار، سرمايه و شايد كارشناسي فني. از آن جا كه همه منابع ارزش هاي بازاري (market values)، مشخصي در ميان كل جمعيت دارند. اتكا به عوامل توليد به ما كمك مي كند نرخ عوايد منابعي را كه در عرصه سياسي صرف مي شود مشخص كنيم.(44) اين تحليل، تيلي را وامي دارد تعهد، وفاداري و تكليف را از فهرست حذف كند و آن ها را صرفاً شرايط مؤثر در احتمال ارايه منابع در صورت تقاضا تلقي نمايد. فهرستي كه اوبرشال از منابع ارايه مي كند شامل هر چيزي است از منابع مادي تا منابع غير ماديِ اقتدار، تعهد اخلاقي، اعتماد، دوستي، مهارت، عادات سخت كاري و غيره.(45) گامسون منابع را بر اساس ابزار كاربرد شان تعيين مي كند.(46)شواهدحاكي از اهميت تعهد، احساس تكليف و وفاداري در مورد ايران است، زيرا كاربرد اينها بود كه طرح كنش جمعي عليه دولت را تغيير داد. استفاده گسترده از مراسم تشييع و ترحيم براي بزرگداشت خاطره شهدا، اجتماعات مختلف را گرد هم مي آورد و آن ها را به رهبري انقلاب پيوند مي داد. در جامعه شيعي هميشه از شعائر مذهبي، يعني مراسمي براي احياي مفاهيم صبر و فداكاري، استفاده شده است. به علاوه، در تقويم اسلامي، مناسبت هاي زيادي هست كه شيعيان آن ها را با برگزاري گردهمايي هايي گرامي مي دارند و در آن ها روحانيون نقش اصلي را در يادآوري مصايب مشترك كل جامعه ايفا مي كنند. اين سنت ها كه در فرهنگ و تجربه جمعي مردم جاي گرفته اند، در واقع، از نظر ايجاد حس تعهد و تكليف كه به نوبه خود مي تواند براي تضمين عمل جمعي مورد استفاده قرار گيرد، اهميت زيادي دارند. فيشر شماهاي تفسيري اصلي و وحدت بخشي را كه به عنوان مجموعه اي از منابع نمادين عمل مي كند پارادايم كربلا مي نامد كه درك مشتركي از شهادت امام حسين(عليه السلام)در كربلا محسوب مي شود. پارادايم كربلا داستان [امام] حسين(عليه السلام)، يعني سومين بخش افسانه اصلي محمد(صلي الله عليه وآله)، علي(عليه السلام) و حسين(عليه السلام)است. اين بخش از نظر عاطفي شديدتر و متمركزتر از دو بخش ديگر است و تقريباً در همه سخنراني هاي مذهبي مردمي به آن اشاره مي شود، اما درك آن فقط به عنوان نقطه اوج داستان علي(عليه السلام)ممكن است. كانون توجه آن، نظام جبارانه فاسد و ظالمي است كه مكرراً [در اين جهان ]بر وفاداري استوار بر حقيقت محض پيروز مي شود; توان بالقوه سياسي پنهان و هميشگي آن براي چارچوب بخشيدن به نارضايتي هاي كنوني يا پوشاندن آن از همين جا نشأت مي گيرد.(47) پارادايم كربلا به عنوان يك چارچوب معنايي برنامه ريزي شده، كل منابع و نمادهاي موجود فرهنگي را با قدرت بسيار در خود جذب مي كرد و آن را در معرض استفاده به منظور بسيج توده اي قرار مي داد. به قولي، پارادايم كربلا حماسه اي ارزشي با توان بسيجي بسيار زياد محسوب مي شد(48) كه بر اساس تجارب مذهبي روزمره و تاريخ اجتماعي ـ فرهنگي ملت، شكل گرفته و ابزاري بود كه به نارضايتي هاي موجود و تلاش براي يافتن شيوه هايي براي بيان و بسيج، كه خود بخشي از نظام فرهنگي بودند، معنا مي داد. بازيگران ناچار نبودند خارج از نظام معنايي مشتركي كه وجود داشت به جستجوي اعتبار تجربي برآيند (منظور از تجربي در اينجا تأكيد بر برداشت بازيگران از مشكلات و مصايب موجود است; نظام هاي فرهنگي آن ها نيز وجود اين مشكلات را تأييد مي كردند).(49) نظام هاي معنايي هم منابع و هم شيوه هاي بيان و توجيه كنش در جهت تعقيب اهداف جمعي محسوب مي شدند. نظام هاي اعتقادي كه بنيان بين الاذهاني داشتند نه تنها ذخيره اي از منابع محسوب مي شدند كه امكان استفاده از آن ها وجود داشت، بلكه هويتي جمعي نيز ايجاد مي كردند كه منابع غير فرهنگي را نيز مي توانست به خدمت گيرد و ارايه آن ها را تسهيل كند.(50) تيلي با در نظر گرفتن ارزش بازاري براي منابع زباني يا بين متني (intertextual)، آن ها را در حاشيه قرار مي دهد. اين منابع صرفا كاربرد ساير منابع، نظير پول، زمان، مهارت، سلاح و غيره را تحت تأثير قرار مي دهند. در مقابل، من معتقدم كه نمادهاي فرهنگي و زباني توان بسيج مستقلي دارند و اگر در موقعيتي استراتژيك مورد استفاده قرار گيرند، مي توانند موجد كنش جمعي توده اي شوند. روحانيون به عنوان بخش لايتجزاي اين چارچوب، معنا و فرهنگي از نظر تعريف كشمكش و پارامترهاي آن، از امتيازي ساختاري برخوردار بودند. در واقع، رهبري اجتماعي آن ها براي استخراج منابع از ساير طبقات اجتماعي، خصوصاً بازاريان كه اتحاد مستحكم آن ها با روحانيون از نظر فرهنگي تعريف شده بود و تداوم تاريخي داشت، از اهميت زيادي برخوردار بود. با اوج گيري فرآيند انقلابي، روحانيون با استفاده از منابع فرهنگي توانستند حس يگانگي افراد و گروه ها با ايدئولوژي جنبش را تقويت كنند. روحانيون علاوه بر منابع فرهنگي اي كه پيوندي ارگانيك با آن ها داشتند مي توانستند از شبكه هاي تشكيلاتي موجود در چارچوب ساختار اجتماعي استفاده كنند. اگر چه دانشمندان حوزه جنبش هاي اجتماعي(51) به ساختارهاي سازماني موجود به عنوان متغيري مهم در موفقيت جنبش توجه داشته اند، اما انقلاب اسلامي ايران به طور خاص، بعد جديدي به درك ما از نقش آن ها افزوده است. نمادگرايي زندگي مذهبي به شدت در شبكه هاي گسترده سازماندهي جمعي و محلي تنيده شده بود. تعداد زيادي از مساجد محلي و هيأت ها و انجمن هاي مذهبي به عرصه اي براي تجمع و تبادل اخبار و اطلاعات در مورد فعاليت هاي جاري رژيم و نيز انقلابيون تبديل شده بود.(52) انتشار سخنراني ها و پيام هاي مذهبي همراه با نمادگرايي و استعاره هاي مذهبي، نقش روحانيون به عنوان حاملان ايدئولوژي انقلابي اسلام را بيش از پيش تحكيم مي كرد. اصناف بازار، كه به طور سنتي با مساجد محلي رابطه داشتند، مجموعه اي ديگر از شبكه هاي محلي متداخل را فراهم مي كردند. اين انجمن ها بر خلاف بسياري از سازمان هاي مسئول جنبش هاي اجتماعي در ليبرال دموكراسي ها، از سوي فعال گرايان خارجي شكل نگرفته بودند، بلكه به عنوان نهادهاي موجود اجتماعي كه نقششان در همبستگي اجتماعي و بسيج جمعي غيرقابل انكار بود، متحول شدند.(53) به همين دليل، مساجد و ساير شبكه هاي انجمني در مقابل سركوب دولت از مصونيت نسبي برخوردار بودند. دولت نمي توانست به سهولت مساجد و حوزه هاي علميه را ببندد، در نتيجه، آن ها به يكي از اركان بسيج جمعي تبديل شدند. سازمان روحانيت، كه بر خلاف كليساهاي مسيحي، ساختاري سلسله مراتبي ندارد، بعد از دهه 1330 بسيار بهبود يافت. نوعي انقلاب تشكيلاتي به ابتكار مرحوم آيت ا... العظمي بروجردي در تشكيلات روحانيت ايجاد شد و روش هاي جديد دفترداري، ساز و كارهاي نظارتي براي كنترل بيشتر روحانيان محلي و معيارهاي منظم تري براي پذيرش و ارزيابي شكل گرفت.(54) اين تحول به بنياني براي ظهور شبكه كارايي از روحانيون و سازمان هاي مذهبي محلي تبديل شد. اين شبكه فرهنگي بر اثر دو عامل در خدمت انقلاب قرار گرفت. عامل نخست، ظهور امام خميني(قدس سره) بود كه به نخستين نظريه سياسي نظام مند طي چند نسل اخير مجهز بودند. ايشان در سلسله سخنراني هايي كه بعداً تحت عنوان حكومت اسلامي يا ولايت فقيه منتشر شد، از استدلالي نظري براي اثبات جدايي ناپذيري سياست و مذهب استفاده كردند. بنيان استدلال ايشان اين برداشت بود كه تمايز مصنوعي ميان حوزه هاي سياسي و اخلاقي، بدعت نامعقولي است كه بعد از عصر طلايي اسلام باب شده است. نوآوري نظريه سياسي امام خميني(قدس سره)در كاربرد گسترده استدلال منطقي براي اثبات اقتدار فقيه نهفته بود. همان طور كه فيشر مي گويد به نظر ايشان اين نكته كه روحانيون وارثان ائمه هستند بيشتر مبتني بر استنباط منطقي است(55). به اين ترتيب، مرام منطقي اسلام به عنوان بنياني براي داعيه مسلمانان در مورد قدرت مشروع، به كار گرفته مي شود. ثانياً، امام خميني(قدس سره) طي دوران تدريس در حوزه علميه قم چند صد طلبه را آموزش دادند كه نسل جديدي از روحانيون را تشكيل دادند(56). اينان كه عميقاً متعهد به فلسفه سياسي امام خميني(قدس سره) بودند، منابعي را گرد آورده، و ساختار تشكيلاتي سازمان مذهبي را احيا كردند و بدين ترتيب، توان آن را براي كنش جمعي افزايش دادند. شكل گيري يا حرفه اي شدن اين سازمان ها نبود كه در موقعيت جنبش مؤثر بود (هر چند كه كارايي فزاينده در شبكه ارتباطي بسيار اهميت داشت)، بلكه احياي زير ساخت تشكيلاتي كه در تار و پود ساختار اجتماعي جاي گرفته بود، باعث بسيج توده اي شد. ساز و كارهاي درون زا و نه منابع سازماني خارجي براي توسعه سازمان جنبش اهميّت زيادي داشتند. به عبارت ديگر، مشاركت كنندگان در جنبش لازم نبود براي ايجاد الگوي سازماني جديد و كارآمد به سازمان دهندگاني از خارج تكيه كنند، زيرا از قبل متشكل بودند.(57) من معتقدم كه ديدگاه سازماني اي (entreprenurial perspective) كه مك كارتي و زالد مهمترين سخنگويان آن هستند(58)، براي پرداختن به ويژگي هاي سازماني جنبش انقلابي موفق ايران، كفايت نمي كند. تيلي نيز كه اهميت زيادي براي تشكيلات، ويژگي ها و پويايي هاي دروني آن قايل است از مفهوم بندي سازماندهي باز مي ماند، يعني آن فرآيندي كه طي آن پيوندهاي موجود ميان مشاركت كنندگان در جنبش و اهداف جنبش پيوسته از طريق تجارب مشترك ذهني اي كه با بخشي از شبكه اجتماعي موجود پيوند خورده باز توليد مي شود. در مجموع مي توان گفت كه ائتلاف روحانيون ـ بازار از امتياز چشمگيري نسبت به ساير چالشگران برخوردار بود، زيرا منابع استراتژيكي را در كنترل جمعي خود داشت. اين كنترل بر منابع و توان ارايه آن ها بخش لاينفكي از يك نظام معنايي تأسيس شده اجتماعي ـ فرهنگي بود كه بخش عمده آن را روحانيون تعريف مي كردند. علاوه بر اين، ويژگي ذاتي اين منابع فرهنگي باعث شد كه دولت نتواند قدرت بسيج روحانيون را مانند ساير چالشگران از ميان ببرد. هنگامي كه شرايط ساختاري فرصت را پيش آورد، روحانيون وارد صحنه شدند و نقش تاريخي خود را درهدايت كنش جمعي توده اي، اما اين بار با هدف تأسيس دولت اسلامي، ايفا كردند. دعاوي فوق الذكر در مورد جايگزيني دولت، نتيجه ظهور حاكميتي دوگانه بود كه اينك بدان مي پردازيم.