ج. قدیم و جدید در سنت گرایی انقلابی و بی ربطی فرجام گرایانه پیشرفت
ج. قدیم و جدید در سنت گرایی انقلابی و بی ربطی فرجام گرایانه پیشرفت انقلاب اسلامی ایران، باید توجه ما را به اهمیت مغفول عناصر واکنشی و ارتجاعی در همه انقلاب ها جلب کند. ایدئولوژی انقلاب پرولتاریایی، آن گونه که مانهایم نشان داده، بسیاری از عناصر نقد رمانتی
ج. قديم و جديد در سنت گرايي انقلابي و بي ربطي فرجام گرايانه پيشرفت
انقلاب اسلامي ايران، بايد توجه ما را به اهميت مغفول عناصر واكنشي و ارتجاعي در همه انقلاب ها جلب كند. ايدئولوژي انقلاب پرولتاريايي، آن گونه كه مانهايم نشان داده، بسياري از عناصر نقد رمانتيك و ارتجاعي عصر روشنگري را درهم آورده است. از سوي ديگر، نازيسم چنان كه ايدئولوگ ها و تاريخ نگاران آن به ويژه بُراخر اصرار نموده اند، عناصر انقلابي و نيز ارتجاعي را در بر گرفته است. انقلاب اسلامي، نقطه نظري ناخرسند را نسبت به بحث در ميان اهل تاريخ بر روي اين مضمون كه آيا انقلاب هاي نخستين مدرن اروپايي محافظه كار يا ليبرال، ارتجاعي يا پيشرفته بودند، قوام مي دهد. هم چنين نمايان مي سازد كه انقلابيون غالباً در دفاع از ارزش هاي سنتي جريان مي يابند. باشلر درست مي گويد وقتي خاطر نشان مي كند، علي رغم ظواهر و باورهاي مقبول، انقلاب هاي محافظه كار، كمتر مورد حمايت نخبگان واقع مي شوند تا مردم. به گونه اي قابل انتظار، برخي عناصر مهم فرجام گرايانه در خيزش هاي عمومي مورد هدايت روحانيون، نظير جنبش كارليسم و كريسترو، طنيني در انقلاب اسلامي ايران مي يابد: كه همانا انكار و طرد تاثيرات و ارزش هاي خارجي و جهاني و مخالفت شديد با سياست هاي ضد روحانيتيِ، حكومت هاي در حال نوسازي از جمله - البته - ضد خداگرايي است. ايده مشهور ماركس مبني بر اين كه انقلابيون فرانسوي، بدين سبب كه هنوز زبان سياسي خود را ايجاد نكرده بودند، به تقليد ضعيفي از جمهوري خواهان رومي پرداختند، نبايد به طور خودكار تعميم يابد. انقلابيوني كه تصور سنتي را به كار گرفتند، مي توانند به صورت عظيمي در دانش خود و درشناسايي حرفه اي نسبت به سنت متفاوت باشند. آيت الله ها، متوليان رسمي سنت شيعي بودند و روش خود در فقه شيعي را مي دانستند. در شش سال گذشته، آن ها اين امر را با تلاش هاي پايدار خود در جهت اسلامي كردن نظام قضايي، با نهادينه كردن كاركردهاي سياسي اساسي براي ائمه نمازگذاران جمعه، و با اعمال رياست بر تحكيم جدي اخلاقيات اسلامي، ثابت كردند. سنت گرايي انقلابي اسلامي، يال و كوپال هاي مدرن خود را دارد. قانون اساسي جمهوري اسلامي نسبت به برابري و به ويژه عدالت اجتماعي نويد و اميد مي دهد، و آزادي مطبوعات و اظهارنظر سياسي و تشكّلها و گروه هاي سياسي - بداهةً، مشروط بر اين كه مخالف مصالح اسلام نباشند - را تضمين مي كند. سر انجام، عنصر مدرن ديگري هست كه بيش از آن يال و كوپال ها است: مجلس يا پارلمان. مشروطه خواهي انقلاب هاي نخستين مدرن اروپايي، ايده آل سازي عمل بود و به هدفِ حفظ آزادي هاي محلي، تنگاتنگ گره مي خورد. در ايران، گرچه مشروطيت به عنوان يك نوش داروي وارداتي در سال 1284 - 1285 وارد شد، لكن روحانيون ايدئولوژي مشروطه خواهي را هنگام مخالفت با شاه به كار گرفتند. در نتيجه مجلس وجه مستمر رژيم اسلامي است. البته قانونگذاري آن، به طور الزام آميز توسط فقهاي روحاني شوراي نگهبان نظارت مي شود. به علاوه روحانيون حاكم و قشر دوم اسلامي غير روحاني در رژيم، هر دو منفعت قربيي در مساله فن آوري دارند، چنان كه پخش راديويي، به تصوير رفتن در سيما،مصاحبه شدن توسط مطبوعات و سازماندهي سمينارها و كنگره ها و استفاده از اصطلاحاتي نظيرادارت سياسي ـ ايدئولوژيك كه جديد به نظر مي رسد، مورد توجه اكيد آنان مي باشد. زماني كه مفاهيم انقلاب و پيشرفت گره مي خورند، چنان كه در سده نوزده چنين شد و اكنون نيز چنين است، خطي مي تواند ميان انقلاب و ضد انقلاب، به روشني ترسيم شود. شاهدي كه در اين دفتر عرضه شد، كشيدن اين خط را ناممكن مي سازد. اشاره شد كه همه انقلاب ها، عناصر ضد انقلابي را در آغوش مي گيرند. آن روي سكه نيز صحت دارد: كه همه ضد انقلاب ها بايد به ابداعات انقلابي به منظور احياي آن چه تصور مي كنند سنتي باشد، ملحق شوند. اين امر به روشني همان قضيه سنت گرايي انقلاب اسلامي ايران است. چنان كه در جاي ديگري بحث كرده ام. در حقيقت، سنت گرايي مزبور، انقلابي را در دل شيعه گرايي مطرح ساخت. افزون بر اين، انقلاب اسلامي، رشد چشم گيري را در اندازه دولت و شماره افراد مستخدم آن بر انگيخته است. فرد به طور مشروع اين عوامل را به مثابه تداوم جريان نو سازي(Modernization)مي تواند ببيند. در عين حال، به عنوان يك روند فراگير، كه در جهت تداوم گذشته حركت مي كند، بهترين برخورد با آن صورت مي گيرد، به جاي آن كه امر ويژه اي در فرجام گرايي انقلاب به ميزاني كه متمايز از ديگران باشد، گردد.