خصوصیات کلی دیوان سالاریهای کشاورزی
خصوصیات کلی دیوان سالاریهای کشاورزی دیوان سالاریهای کشاورزی به جوامعی اطلاق می شوند که کشاورزی منبع و روش مهم تولید آنها به شمار آید. در چنین جوامعی اکثریت مردم در مناطق روستایی زندگی می کنند، زمین وسیله اصلی امرار معاش است، و محصولات کشاورزی بین روستاییا
خصوصيات كلي ديوان سالاريهاي كشاورزي
ديوان سالاريهاي كشاورزي به جوامعي اطلاق مي شوند كه كشاورزي منبع و روش مهم توليد آنها به شمار آيد. در چنين جوامعي اكثريت مردم در مناطق روستايي زندگي مي كنند، زمين وسيله اصلي امرار معاش است، و محصولات كشاورزي بين روستاييان و ملاكين با ميزان و نسبتهاي گوناگون تقسيم مي گردد. در اين جوامع روابط بازار (market relations) در سطحي محدود و به صورت محلي و منطقه اي وجود دارد. اسكاچپول اظهار مي دارد كه در اين جوامع يك حكومت مركزي همراه با دستگاههاي نسبتاً مشخص اداري و ارتشي سازمان يافته به عنوان ابزار اصلي سركوب وجود دارند. اين حكومتها نسبت به حكومتهاي ملي مدرن ضعيف هستند. براي مثال آنها نه تنها قادر به سازماندهي مجدد روابط محلي توليد و مصرف نيستند، بلكه قادر به كنترل كافي و مستقيم منابع ضروري نيز نمي باشند. وظيفه اصلي آنها برقراري نظم عمومي لازم، دفاع از جامعه و جنگ عليه بيگانگان، و اختصاص مالياتهاي كافي صرفاً براي بقا است. اين دولتها معمولاً به جز در نقاط اصلي پايتخت و شهرهاي بزرگ نفوذ عميق و گسترده اي در سرتاسر قلمرو حكومت خود ندارند. از آنجايي كه ملاكين اختيار زندگي روستاييان را در دست دارند، معمولاًحكومت مالياتها را به طور غير مستقيم از طريق اين طبقه يا به طور مستقيم از خود دهقانان با اتكاء و همكاري اعضاي طبقه مالك جمع آوري مي كند. حكومت مركزي به نوبه خود در زمان لازم براي گرفتن اجاره ها، مالياتها و ديگر حقوق به نفع ملاكين قدرت سركوب خود را به كار مي گيرد. از اين رو وابستگي متقابلي بين حكومت مركزي و طبقه ملاك وجود دارد. آنها براي به دست آوردن مازاد محصول دهقانان به كمك يكديگر احتياج دارند. البته، منافع يكي از آنها ضرورتاً با ديگري يكسان و همسو نيست و ممكن است هر يك منافع منحصر به خود را داشته باشد. همانطور كه قبلاً گفته شد، هم دستگاه حكومتي و هم ملاكين دهقانان را استثمار مي كنند. اسكاچپول معتقد است كه وجود چنين رابطه اي در بطن خود دهقانان را مستعد شورشهاي متناوب خواهد كرد. در حقيقت بسياري از اين شورشهاي روستايي درتاريخ ثبت شده است. گاهي اوقات دهقانان قادر به بي ثبات كردن رابطه نهادي موجود هستند، اما در بيشتر مواقع سركوب مي شوند. به نظر اسكاچپول نوسازي نيز مي تواند از عوامل ايجاد بي ثباتي در جوامع كشاورزي باشد. وي نوسازي را صرفاً فرآيندي درون ـ اجتماعي نمي داند بلكه آن را يك پديده بين الجوامعي (intersocictal) به شمار مي آورد. به محض اين كه يك حكومت به سطح بالاتري از پيشرفت تكنولوژي، نظام اداري كار آمد و تجهيزات بيشتر نظامي دست پيدا كند و سهم بيشتري از بازار جهاني را به خود اختصاص دهد، بديهي است كه حكومتهاي رقيب را بلافاصله در جهت شروع فرآيندهاي مشابه تحت فشار قرار خواهد داد. اگرچه به نظر مي رسد كه آغاز فرآيند نوسازي يك عمل ضروري براي حكومت است، بدون شك تأمين درآمد كافي براي سرمايه گذاري در چنين فرآيندهايي براي دولت، يك چالش بزرگ محسوب مي شود. همانطور كه قبلاً اشاره شد قسمت عمده اي از درآمد جوامع كشاورزي از مازاد محصول كشاورزان به دست مي آيد. به علت گرفتن حداكثر مازاد محصول روستاييان براي انجام اهداف و وظايف ديگر، تحصيل در آمد بيشتر از روستاييان جهت سرمايه گذاري در فرآيندهاي نوسازي عملي و قابل تصور نيست. از اين رو در صورت آغاز فرآيند نوسازي بايد منابع ديگر درآمد را در بوته آزمايش قرار داد. ملاكين در ديوان سالاريهاي كشاورزي تنها منبع قابل دسترسي جهت نيل به اين هدف هستند. همانطور كه قبلاً گفته شد، اين طبقه كنترل و اقتدار نسبتاً زيادي در مناطق روستايي دارد و شريك مهمي براي حكومت مركزي در جهت استثمار روستاييان محسوب مي شود. از اين رو راضي به ايجاد تغيير در چنين روابط نهادي كه موقعيت و امتيازهاي مطلوبي را براي آن به همراه دارد نيست و امتيازهاي خود را از دست نمي دهد. بنابراين چنين رابطه اي به طور ساختاري كنشها و اختيارات دولت را محدود مي كند. يكي از روشهاي اصلي براي از بين بردن چنين شرايطي، انقلاب اجتماعي است. انقلابهاي اجتماعي، از طريق سازماندهي مجدد و بنيادي اقتصاد و ساختار طبقاتي، قادر به ايجاد يك حكومت تمركز يافته تر، دستگاههاي اداري كارآمدتر، و ارتش سازمان يافته تر بوده اند. البته در اين جا يك سؤال مهم به ذهن خطور مي كند و آن اين است: از آنجايي كه در تمام جوامع كشاورزي با عدم رضايت دهقانان مواجه هستيم و تقريباً الگوي رابطه ميان حكومت و طبقه مالك در همه جا مشابه است، چرا در برخي از اين جوامع انقلاب اجتماعي رخ داده در حالي كه در برخي ديگر شاهد چنين رويدادي نبوده ايم؟ اسكاچپول معتقد است كه اهميت فشارهاي بين المللي، ساختار زندگي روستايي، و وجود نخبگان مستقل حاشيه اي عوامل مهمي در وقوع انقلاب اجتماعي در برخي از اين جوامع بوده اند. در ادامه اين عوامل شرح داده مي شوند.