شورشهای دهقانی
شورشهای دهقانی اسکاچپول معتقد است که اگر چه به شورشهای روستایی نسبت به عوامل دیگر کمتر توجه شده است، این شورشها در کلیه انقلابهای اجتماعی که در گذشته رخ داده، نقش مهمی داشته اند. به نظر او اگر چه شورشهایی که در مناطق شهری صورت می گیرد نیز در انقلابهای اج
شورشهاي دهقاني
اسكاچپول معتقد است كه اگر چه به شورشهاي روستايي نسبت به عوامل ديگر كمتر توجه شده است، اين شورشها در كليه انقلابهاي اجتماعي كه در گذشته رخ داده، نقش مهمي داشته اند. به نظر او اگر چه شورشهايي كه در مناطق شهري صورت مي گيرد نيز در انقلابهاي اجتماعي نقش مهمي داشته اند، ولي در مقايسه با شورشهاي دهقاني از اهميت كمتري برخوردار هستند، زيرا شيوه اصلي توليد، كشاورزي است و دهقانان بخش عمده توليد و جمعيت را تشكيل مي دهند. اسكاچپول دو جنبه از شورشهاي دهقاني را كه در انقلابهاي اجتماعي گذشته نقش مهمي داشته اند، مشخص مي كند. اولين مورد گسترش شورش در كليه روستاها و دومين مورد موضع گيري عليه ملاكين است. همانطور كه قبلاً اشاره شد، دهقانان همواره از وضع اقتصادي خود به قدري ناراضي بودند كه دست به شورش مي زدند، اما معمولاً قادر به وسعت بخشيدن شورش در جامعه نبودند، زيرا نيروهاي حكومتي و ملاكين آنها را سركوب مي كردند. اسكاچپول معتقد است در انقلابهاي اجتماعي كه در گذشته رخ داده، به سبب بي قابليتي و ناتواني نيروهاي دستگاه سركوب دولتي و وجود رابطه نهادي خاص در زندگي روستايي، شورشهاي روستايي به سرعت گسترش مي يافت. ويژگيهاي ضد فئودالي اين شورشها نيز با توجه به وجود مالك به عنوان دارنده حق ويژه، جمع آوري كننده مازاد محصول، صاحب ملك و گرد آورنده مالياتها و اجاره ها كاملاً قابل درك است. اسكاچپول معتقد است كه اين شرايط غير عادلانه و سخت است كه در انقلابهاي گذشته، دهقانان را انقلابي كرده است، نه به قول برخي تمايل به داشتن دولت ملي قوي يا معتقد شدن به يك ايدئولوژي راديكال البته، وجود نارضايتي، اعتراض و روابط غير عادلانه كاملاً بيانگر علت و چگونگي شورش دهقانان نيست. اسكاچپول ادعا مي كند هنگامي كه روستاييان در موقعيت كاملاً ضعيفي به سر مي برند، قادر به شورش نيستند. آنها براي آغاز شورش به نوعي اهرم قدرت (internal leverage) و يا فضاي مناسب مانور (tactical mobility) ـ يعني توانايي سازماندهي شده براي جنگ گروهي عليه ملاكين ـ احتياج دارند. بر خلاف نظر ولف (Wolf) كه معتقد است طبقه متوسط دهقانان انقلابي ترند، اسكاچپول اظهار مي دارد كه با تكيه بر طبقه متوسط دهقانان يا خرده مالكين نمي توان شورش دهقاني را تبيين كرد. همانطور كه در پيش از اين گفته شد وي معتقد است كه عوامل بنيادي در تبيين صحيح شورشهاي روستايي عبارتند از: الف) الگوهاي نهادي (institutional patterns) رابطه دهقانان با يكديگر، با ابزارهايشان و زمين در روستا; ب) الگوي نهادي رابطه دهقانان با مالكين; و ج) توانايي يا ناتواني دولت در فرو نشاندن شورشها. از آنجايي كه درباره مورد سوم قبلاً بحث شده درباره موارد اول و دوم توضيح بيشتري ارايه مي شود. اسكاچپول معتقد است براي درك كامل شرايط ساختاري زندگي دهقانان، بايد توجه خود را هم به روابط طبقاتي و هم مناسبات سياسي محلي متمركز كرد. در جوامعي كه روستا به عنوان يك واحد مستقل مسؤول توليد بهره برداري از زمين، استفاده از ابزارها، تقسيم كار، اجاره ها و ديگر مطالبات است، انسجام و پيوستگي بيشتري نسبت به جوامعي كه اين نوع ترتيبات نهادي (institutional arrangements)در آنها به چشم نمي خورد، وجود دارد. معمولاً در چنين جوامعي تصميمات روزمره درباره بسياري از جنبه هاي زندگي به صورت مستقل و آزاد توسط خود روستاييان گرفته مي شود و ملاكين در اين امور مداخله نمي كنند. آنها به همراه رهبران روستا با روشهاي خاصي به جمع آوري مالياتها، اجاره ها و ديگر مطالبات مي پردازند. چنين مناسباتي اقوام متفرق روستايي را متحد مي كند و به آنها در برابر ملاكين آزادي عمل و فضايي مناسب مانور مي بخشد. همانطور كه گلدستون مي گويد: آنچه مهم به نظر مي رسد، صرفاً ميزان نارضايتي نيست، بلكه مسأله اين است كه نارضايتي به طور وسيعي گسترش يافته باشد و به سمت يك هدف جهت گيرد. هنگامي كه دولت مالياتها را به مقدار زياد افزايش دهد يا ملاكين مطالباتي را كه روستاييان بايد بپردازند بالا ببرند يا زمينهاي روستاييان را بگيرند، نارضايتي عمومي در كل روستا عليه اهداف مشخصي ايجاد مي شود. اما اگر روستاها داراي زمينهاي مشترك (communal lands)نباشند و يا هر يك از اقوام ساكن روستا تحت تعهدات گوناگوني زمين را در اختيار گرفته باشند، برخي از مردم متحمل سختي و رنج زياد مي شوند ولي كل روستا تمايل به شورش نخواهد داشت.(118) همانطور كه قبلاً گفته شد، ساختار سياسي محلي نيز نقش مهمي در افزايش احتمال وقوع شورشهاي دهقاني دارد. اسكاچپول معتقد است كه اگر دستگاههاي سركوب به صورت محلي كنترل شوند، احتمال گسترش شورش كاهش مي يابد. همچنين تا زماني كه دستگاه سركوب از مركز كنترل شده اما به طور مؤثري براي سركوب شورشيان مورد استفاده قرار مي گيرد، احتمال گسترش آن كاهش مي يابد. اما به محض اين كه، به علت فشارهاي بين المللي، دستگاه كنترل مركزي تأثير و يكپارچگي خود را از دست دهد، روستاييان مي توانند از چنين شرايطي براي آغاز و جهت بخشيدن به شورش و خشمشان عليه ملاكين و در حقيقت عليه كل تركيب ساختار روابط اجتماعي روستايي استفاده كنند. بنابراين كسي كه دستگاه سركوب را كنترل مي كند عامل بنيادي در بحث شورشهاي دهقاني مي باشد. از اين رو يك شورش موفق روستايي فقط هنگامي و در مكاني امكان پذير است كه عوامل كليدي متعددي مانند اتحاد روستاييان، توانايي روستاييان، و آسيب پذيري ملاكين به طور همزمان وجود داشته باشد. اسكاچپول اظهار مي دارد كه هيچ يك از عوامل ذكر شده كه براي وقوع انقلاب اجتماعي ضروري مي باشند، نمي تواند توسط برخي احزاب يا گروهها طرح ريزي يا ساخته شود: در شرايط خيلي عادي وقوع انقلاب اجتماعي، عوامل از هم پاشيدگي اداري، شورشهاي سياسي نخبگان حاشيه اي، و شورشهاي روستايي با تأثير بر يكديگر، تغييراتي را ايجاد مي كنند كه هيچ يك به تنهايي قادر به ايجاد آن نيستند.(119)