اجتماعات شهری به عنوان بنیان مقاومت سیاسی

اجتماعات شهری به عنوان بنیان مقاومت سیاسی در بسیاری از انقلاب های اجتماعی آن دسته از قیام ها و شورش های مردمی که دارای بیش ترین اهمیت سیاسی بودند در محیط های روستایی پا گرفته بودند. اجتماعاتی که تحت تأثیر تغییرات اجتماعی ناشی از نوسازی دچار صدمه و ضربه ش

اجتماعات شهري به عنوان بنيان مقاومت سياسي

در بسياري از انقلاب هاي اجتماعي آن دسته از قيام ها و شورش هاي مردمي كه داراي بيش ترين اهميت سياسي بودند در محيط هاي روستايي پا گرفته بودند. اجتماعاتي كه تحت تأثير تغييرات اجتماعي ناشي از نوسازي دچار صدمه و ضربه شده بودند ولي هم چنان به عنوان مراكز خودمختار و تشكل هاي مخالف عليه طبقات حاكم و حكومت اهميت خود را حفظ نموده بودند. اما در انقلاب ايران اجتماعات روستايي دهقاني پايه قيام مردمي را تشكيل نمي دادند، بلكه به جاي آن مخالفت عليه شاه در مراكز عمومي شهري متمركز بود. مراكزي كه به صورت مستقل نسبت به حكومت عمل مي كردند و شكل دادن مقاومتي متشكل و خود مختار در آن ها ممكن بود. از نظر تاريخي در ايران محيط اجتماعي - اقتصادي بازار هسته مركزي زندگي شهري را تشكيل داده است. همواره پيوند نزديك و محكمي بين تجار و پيشهوران بازار و توليدكنندگان كشاورزي روستايي وجود داشته است. البته پادشاهان سلسله پهلوي قدرت حكومت را به منظور گسترش سرمايه داري صنعتي و شكل جديدي از زندگي شهري به كار گرفتند. و بدين لحاظ بازارهاي تهران و شهرهاي ديگر هم از نقطه نظر اقتصادي و هم از لحاظ فضاي موجود براي فعاليت تحت فشار و تنگنا قرار گرفتند. در طي جابه جايي ناشي از نوسازي پرشتاب، افراد و منابع جديدي را به سمت بازار كشاند و مهاجرين روستايي براي اشتغال و خدمات اجتماعي به سمت شهرها (و بازارها) روي آوردند. كسب و كارهاي كوچك و متشكل از فعاليت هاي صنايع كوچك كه هر كدام كمتر از ده نفر در استخدام خود داشتند همزمان با گسترش صنايع بزرگ مدرن رشد و گسترش يافتند(به نحوي كه در سال 1977 به ميزان 72% از كل كارگران كشور در واحدهاي صنعتي كوچك با كمتر از ده نفر كارگر شاغل بودند) و تجار بازار از عمده فروشان بزرگ تا خرده فروشان كوچك هم چنان كنترل بخش عمده بازار واردات را در دست داشتند و از اين طريق شهرنشين هاي ايراني به خصوص غير مرفهين زندگي خود را تأمين مي كردند.(160) اجتماعات سنتي شهري ايران نه تنها مجموعه اي از مردم فاقد سازمان و جهت و گرايش هاي مشخص و ايزوله نبودند، بلكه آن ها مراكز فعاليت هاي چشم گيري را شكل مي دادند. مراكزي كه از جنبه اجتماعي و زندگي دسته جمعي بسيار غني بودند. گروه هاي اسلامي و مراسم مذهبي به خصوص در ايجاد پيوند ميان تجار، كسبه و كارگران با يكديگر حائز اهميت بودند. روحانيان كه براي تفسير قوانين اسلامي مربوط به ايجاد تسهيلات و امكانات رفاهي براي مومنين فقيرتر ماليات دريافت مي نمودند.(161) هم روحانيون سخنران و هم غير روحانيون با ايمان زنجيره اي بي پايان از نمازهاي جماعت و مراسم مذهبي در روزهاي ويژه مذهبي را به راه انداخته بودند.(162) بازار البته حتي با بخش هاي مدرن رو به رشد و توسعه در جامعه ايران داراي پيوندها و ارتباطاتي بود. بخش هايي كه به نظر مي رسد در واقع در تضعيف نقش بازار سهيم باشد (و از جهتي در واقع سهيم هم بودند) بسياري از دانشجويان دانشگاه هاي ايران كه به سوي شغل هاي جديد در بروكراسي يا حرفه هاي تخصصي سوق داده مي شدند، خود فرزندان بازاري ها بودند و بسياري از بازاريان ثروتمندتر و پروژه هاي صنعتي ايجاد شده توسط دولت سهيم بودند. در واقع علي رغم برنامه سازي حكومتي مي توان تصور نمود كه بازار مي توانست در ائتلافي گرچه نه چندان محكم با رژيم شاه باقي بماند. اما تا اواسط دهه 1970 به نظر مي رسيد كه شاه نسبت به حمله عليه جوانب و ابعاد سنتي حيات بازار مصمم است. او سعي كرد تا شوراهاي خود مختار تجار (ظاهراً منظور نويسنده اصناف است) را كاملا تحت كنترل حكومت در آورد. او تلاش نمود تا ميزان دخالت حكومت در تجارت عمده فروشي و خرده فروشي را بسط و گسترش دهد. او يك برنامه ضد فساد و سودجويي را عليه آن چه سودجويي مفرط خوانده شد در بازار به راه انداخت. كليه اين اقدامات با تلاش هاي مداوم شاه در جهت كنار گذاشتن روحانيون اسلام از حيطه فعاليت هاي مربوط به تعليم و تربيت، امور قضايي و فعاليت هاي رفاهي و امور اجتماعي (اموري كه از نقطه نظر تاريخي حيطه فعاليت علما را تشكيل مي داد)، همزمان بود بنابراين حتي با وجود اين كه بازار يك محيط حياتي، زنده و متحد باقي ماند كه به نحوي از مراكز قدرت حكومتي در ايران مستقل و خودمختار بود شاه رهبران اين محيط را مورد حمله قرار داده و مخالفت بالقوه آن ها را حالت جاري و واقعي بخشيد.(163) در نهضت توده اي عليه شاه در طول سال هاي 1977-1978، اجتماعات سنتي شهرنشين ايران نقش غير قابل انكاري را در بسيج هسته مركزي مقاومت مردمي و تداوم و دامنه دادن به آن ايفا نمودند. كارگران صنعتي مدرن كه دست به اعتصاب زدند به كمك هاي اقتصادي از بازار وابسته بودند، و طبقات مياني حرفه اي و غير مذهبي مخالف شاه به ائتلاف با رهبران روحاني و غير روحاني بازار، كه مي توانستند از طريق شبكه هاي اجتماعي و اقتصادي تثبيت شده و جا افتاده حمايت توده اي را بسيج نمايند، وابسته بودند. آن دسته از نظريه پردازان كه مدعي اند روند نوسازي پر شتاب به تنهايي مولد انقلاب است اشتباه مي كنند، حتي با وجود اين كه برنامه سريع السير و بي امان شاه قطعاً موجب وقفه ها، اغتشاشات و نارضايتي هاي فراگير گشت. در واقع ناآرامي و نارضايتي به تنهايي براي مردم قابليت هاي سازماني گروهي و منابع خود رفتار و مستقل كه براي دامنه دادن به مقاومت عليه دارندگان قدرت اقتصادي و سياسي لازم است، به ارمغان نمي آورد. در ايران، بسيار حائز اهميت بود كه شهرها صرفاً مجموعه اي بي سازمان متشكل از ميليون ها مهاجر روستايي تازه به شهر آمده (كه صرفاً اشتغال و خدمات دولتي براي راضي نگاه داشتن آن ها كافي باشد) نبودند، بلكه امكانات وقوع انقلاب در قلمرو مستقل (و البته تا حدي از لحاظ اجتماعي منسجم) بازار نهفته بود. قلمروي كه با وجود ضربه خوردن در دهه 1970 هم چنان انسجام خود را حفظ نموده بود و هم چنان شامل هسته و محوري براي حيات اجتماعي اي كه از لحاظ سياسي خود مختار بود، و ميليون ها ايراني شهرنشين را در بر مي گرفت مي شد. اما در هر حال ما هنوز اين نكته را حل و فصل نكرده ايم كه چرا اقشار شهري ايران در واقع به راه اندازي تظاهرات و تداوم بخشيدن به اعتصابات به صورتي منظم، هم آهنگ و توده اي مبادرت ورزيدند؟(حتي با وجود اين كه از لحاظ گروهي و اجتماعي آن ها اين امكان را در اختيار داشتند، ولي اين كه چرا اين امكان به عمل تبديل شد، مسئله اي است كه هنوز بدان پاسخ نداده ايم). و ما هنوز توضيح نداده ايم كه چرا به شكلي كه از نقطه نظر ملي و تاريخي بي سابقه و غير معمول بود چنين تعدادي از ايرانيان حاضر بودند در خلال تظاهرات توده اي مكرر، كه سر انجام ارتش، شاه و حاميان آمريكايي او را خسته، تضعيف و فلج كردند، هر روز و هر ساعت مشتاقانه با مرگ دست و پنجه نرم كنند؟ به منظور پرداختن به اين موضوعات، ما مي بايستي به موقعيت تاريخي و تغيير جايگاه سازمان هاي اعتقادي و عقايد شيعه در جامعه و سياست ايران بپردازيم.


| شناسه مطلب: 79149