مرحله آغاز و تثبیت نظام انقلابی

مرحله آغاز و تثبیت نظام انقلابی برینتون می نویسد: در همه انقلابهای ما گرایش قدرت از راست به مرکز و چپ، از محافظه کاران رژیم پیشین تا میانه روها و سرانجام ریشه گرایان یا تندروها وجود دارد. قدرت، همچنان که در این مسیر حرکت می کند، بیش از پیش متمرکز می شود

مرحله آغاز و تثبيت نظام انقلابي

برينتون مي نويسد: در همه انقلابهاي ما گرايش قدرت از راست به مركز و چپ، از محافظه كاران رژيم پيشين تا ميانه روها و سرانجام ريشه گرايان يا تندروها وجود دارد. قدرت، همچنان كه در اين مسير حركت مي كند، بيش از پيش متمركز مي شود و مبناي آن در كشور و در ميان مردم تنگتر مي گردد; زيرا در هر بحران مهمي گروه شكست خورده از ميدان سياست بيرون انداخته مي شود. به بياني ديگر، پس از هر بحراني، دسته پيروز به دو بخش جناح محافظه كارتر در رأس قدرت، و جناح ريشه گراتر در جبهه مخالف تقسيم مي شود. تا يك مرحله معين هر بحراني به پيروزي جبهه ريشه گرا مي انجامد(257) نيروي حزب الله كه خواهان انهدام قطعي بقاياي رژيم پيشين بوده و به عنوان جبهه ريشه گرا بيشترين تخاصم را با نيروهاي وفادار رژيم پيشين انجام داده و نيز تمام شهدا و جانبازان و محرومان انقلاب را تقديم كرده بود، به دليل آنكه در يك ميدان عمل وسيع انقلابي بخش عمده اي از سازماندهي و انرژي انقلابي اش را از دست داده بود، براي سازماندهي مجدد نيازمند يك مرحله انتقالي بود تا پس از بازسازي نيروهاي خود، آمادگي حكومت كردن را بيابد. از سوي ديگر، چون جبهه ميانه روها در قالب قانون اساسي و وفاداري به آن كه مستلزم حفظ و تثبيت سلطنت مشروطه بود و خواهان نابودي اركان رژيم پيشين به روش اصلاح طلبان جوان نبود، با برخوردهاي خشن و متلاشي كننده رژيم پيشين رو به رو نشد. بلكه اركان آن تا حدود زيادي دست نخورده باقي ماند و چون يگانه نيروي منسجم و تشكيلاتي با كادرهاي اداري و فني مجرب بود كه با رژيم پيشين همكاري نكرده و مشروعيت كسب كرده بود، قدرت را در دست مي گيرد. دولت موقت مهندس بارزگان نمونه بارز اين مرحله انتقالي است. گمان ليبرالها در هر انقلابي آن بوده است كه يك حاكميت مستمر تثبيت شده خواهند داشت; ليكن به لحاظ سرنوشت در تمام انقلابها حامل يك دوره انتقالي بوده اند. به كارگيري لفظ موقت براي دولت بازرگان از سوي امام خميني (ره) مبين درايت. هوشياري و شناخت رهبر انقلاب از اين خصيصه است، در حالي كه در تاريخ انقلابها لفظ موقت براي دولت پس از انقلاب به كار نرفته است، هر چند كه در اصل چنين بوده اند. به موازات برخورد كُند و قانون مدارانه دولت بازرگان كه با خصلت مرحله گذار سازگاري ندارد، بلكه نابودي بقاياي رژيم پيشين در قالب قانونهاي مدون موجود، مستلزم طي مراحل متعدد و متنوّعي بود كه برآورنده انتظار انقلاب هاي اصيل نبود. تشكيل دادگاههاي انقلاب، كميته ها، سپاه پاسداران، جهاد سازندگي، نماز جمعه، تشكيلات حزبي كه در مقطعي مبيّن آرمانگرايان بود، همه بيانگر آن است كه تلاش براي تحقق خواست توده هاي انقلابي در قالب نيروهاي گريز از مركز شكل مي گيرد. اين همان چيزي است كه بعدها بازرگان با عنوان تعدد مراكز تصميمگيري از آن ياد مي كند. در بعد خارجي نيز به دليل تمسك انقلابيها به نظريهنه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي نوعي نفي نظام بين الملل را تداعي مي كردند و از آنجائيكه در اين نظام بين المللي دو جبهه متخاصم، اما استعمارگر غرب و شرق حاكميت بلامنازع داشتند، آرمان تغيير نظام جهاني و ايجاد الگوي جمهوري اسلامي مد نظر آنان بود. سرايت دادن شيوه عمل انقلابي به سرزمينهاي پيرامون ايران و تداوم آن تا انتهاي زمين براي ايجاد انقلابي مستمر بر ضد كژيها و ناراستيها، همان تداوم آرمانگرايي و كمال مطلوب بود كه با وضع موجود جامعه جهاني سنخيت نداشت. دولت موقت نيز به دليل تكيه بر قوانين باقيمانده از رژيم پيشين نوعي تعارض با اين شيوه عمل انقلابي را تعقيب مي كرد كه موجب اتصال اين دولت به رژيمهاي قدرتمند جامعه جهاني و به ويژه امريكا گرديد. رمز سقوط دولت موقت را نيز مي توان در همين حلقه اتصال جستجو كرد. ملاقات سران دولت موقت با برژينسكي كه مستلزم نوعي آشتي و تفاهم دو قطب حامي وضع موجود در داخل و جامعه جهاني است. بيانگر نوعي اتخاذ عمل مشابه دولت بازرگان با رژيم پيشين است. مسلمانان انقلابي كه با مهارت و قدرت وضع موجود پيشين را نابود كرده بودند، در برخورد با دولت موقت بر مي آيند. به اين دليل بازرگان اعلام مي كند :... كميته هاي امام و گروههاي افراطي خطر بزرگ در برابر دولت و انقلاب هستند... و بايد اول سراغ كميته ها برويم و دست و بال آنها را ببنديم.(258) مهمترين ركن تعارض ليبرالها و انقلابيها در نحوه نگرش به جامعه جهاني است. نفي ارزشهاي موجود در جامعه جهاني ملاك اصلي انقلابيهاست كه ليبرالها اعتقاد به عكس نگرش آنان دارند و حامي ارزشهاي موجود جامعه جهاني هستند. از آنجا كه انقلابها يك الگوي بزرگ براي انقلابيها به منظور تحقق نمونه مشابه آن سرزمينهاي پيرامون و در نتيجه جامعه جهاني تلقي مي شود، صدور انقلاب ركن اصلي ديدگاه آنان را تشكيل مي دهد. نظام بين الملل از اين ديدگاه نظام سلطه است. شبيه به آنچه در قالب رژيم پيشين تجسم يافته بود. دكتر محمدي در اين باره مي نويسد: دولت موقت با استناد به رويه ها و مقررات پذيرفته شده بين المللي تكيه بر صدور انقلاب و حمايت از نهضتهاي آزادي بخش را مغاير اصل عدم مداخله در امور داخلي ساير كشورها مي دانست و معتقد بود به جاي تكيه بر صدور انقلاب بهتر است جامعه اي نمونه و الگو بسازيم تا ديگران آن را سرمشق قرار دهند و از آن تقليد كنند. دكتر يزدي وزير خارجه دولت موقت به صراحت اعلام كرد كه: ما قصد صادر كردن انقلاب خود را نداريم. و اين گفته مغاير نظر صريح رهبر انقلاب بود كه اعلام مي كردند، انقلابمان را به تمام دنيا صادر مي كنيم. در اين مورد معارضه شديدي ميان شهيد محمد منتظري ـ كه در اين زمينه فعالانه وارد ميدان شده و اولين كنگره نهضتهاي آزاديبخش را در ايران تشكيل داده بود ـ و دولت موقت به وجود آمد.(259) در اين فرآيند، آن بخش از جامعه جهاني ـ كه براي حفظ وضع موجود بيش از همه تلاش مي كرد ـ يعني آمريكا مورد تهاجم نمادين انقلابيها قرار گرفت و اشغال لانه جاسوسي يك حركت آرمانگرايانه در قطع تأثيرات سلطه تلقي مي شد. دقيقاً در چنين وضعيتي نيز دولت موقت به انتهاي راه مي رسد و انقلابيهاي مسلمان و ريشه گرا قدرت را در دست مي گيرند. قطع رابطه با نظام سلطه و مخاطره آميز بودن اين شيوه براي نظام جهاني، محرك تحميل يك جنگ ويرانگر بود كه به ابتكار رژيم صدام اتخاذ مي شود و مي توان رويارويي انقلابيها و جامعه جهاني را در بستر تحولات جنگ ارزيابي كرد. به طوري كه به موازات آغاز جنگ تحميلي روزنامه السياسه چاپ كويت اعلام مي كند:مناقشه با ايران كه قصد دارد رژيمهاي طرفدار تهران در سراسر منطقه برقرار كند فقط جنگ ايران و عراق نيست، بلكه مناقشه جاه طلبي ايران براي زير نفوذ قرار دادن بخش عرب نشين خليج فارس است كه با بحرين آغاز مي شود و به همه كشورهاي منطقه ختم مي شود.(260) ليكن با فداكاري و ايثار بي نظير ملت ايران علاوه بر اين كه روند تهاجم عراق متوقف مي شود، حركتهاي ايذايي و حملات نامنظم چريكي و پارتيزاني و نيز حركتهاي منظم و سازمان يافته روند جنگ را به نفع ايران تغيير مي دهد و با نابودي تيپها و لشكرهاي عراقي بر خلاف انتظارهاي جامعه جهاني تدارك ديده مي شود، به گونه اي كه راديو فرانسه در تاريخ 24/4/61 مي گويد: سقوط صدام سبب سقوط شيخ نشينهاي خليج فارس خواهد شد.(261) اين آغاز راه است. در حقيقت جنگ تحميلي كه در تاريخ انقلاب ها طولانيترين جنگ بر ضدّ يك انقلاب محسوب مي شود، به دليل اين كه جامعه جهاني تحولات آن را دنبال مي كند، بستر مناسب و كاملي براي صدور انقلاب است و در اين مورد با پايان جنگ مي توان گفت، انقلاب اسلامي نسبت به ساير انقلابهاي جهان در قرن بيستم، شناخته شده ترين آنهاست كه در پايداري و دفاع قدرتمندانه موفق مي شود صداي خود را به همه جاي جهان منعكس كند. اگر به اعتراف زمامداران غرب در مورد اين كه يك نيروي ضد غربي از مصر و تونس و شمال آفريقا گرفته تا خاورميانه و بخشهاي عمده اي از شبه قاره و جنوب شرقي آسيا از اصول انقلاب اسلامي پيروي مي كند، توجه نمائيم، مي توانيم درجه تحقق اصول صدور انقلاب را تعيين كنيم. امروز اين صدور الگوي انقلاب در ابعاد فرهنگي در شرف تكوين است و به قول پرفسور اوي باترا در كتاب بحران بزرگ دهه 90 بزرگترين رمز سستي و سقوط فرهنگ ماترياليستي غرب درمقابله با فرهنگهاي اصيل جهان سومي است كه ماجراي سلمان رشدي و فتواي تاريخي امام آغازگر اين حركت اصيل فرهنگي است و چالش با غرب در قالبهاي جديدي شكل گرفته است كه قضاوت در مورد كرانه هاي آن را بايد به آيندگان سپرد.


| شناسه مطلب: 79157