1. تأکید بر اهمیت فرهنگی انقلاب
1. تأکید بر اهمیت فرهنگی انقلاب از این چشم انداز، علل انقلاب را نباید در مسایل اقتصادی جستجو کرد بلکه باید آن را در عوامل فرهنگی یافت. در بسیاری از آثاری که بعد از انقلاب اسلامی در ایران در مورد انقلاب منتشر شده این رهیافت حاکم است. تأکید این آثار بیش از
1. تأكيد بر اهميت فرهنگي انقلاب
از اين چشم انداز، علل انقلاب را نبايد در مسايل اقتصادي جستجو كرد بلكه بايد آن را در عوامل فرهنگي يافت. در بسياري از آثاري كه بعد از انقلاب اسلامي در ايران در مورد انقلاب منتشر شده اين رهيافت حاكم است. تأكيد اين آثار بيش از هر عاملي بر نقش عوامل فرهنگي و ارزشي و رهبري انقلاب است. براي نمونه در كتاب نهضت روحانيون ايران، نويسنده با بررسي تاريخي مبارزات روحانيون شيعه در ايران بر آن است كه در كل انقلاب اسلامي ادامه همان حركت است و علت سقوط رژيم شاه را نيز بايد بيش از هر چيز در جدايي آن از اسلام و عدم توجه به شعاير ديني از يك سو و قدرت روحانيون در بسيج مردم بر مبناي شعارهاي اسلامي از سوي ديگر جستجو كرد.(276) حامد الگار نيز در كتاب ريشه هاي انقلاب اسلامي، تشيع، رهبري امام خميني به عنوان تجسم يك سنت و طرح اسلام به عنوان يك ايدئولوژي را به عنوان ريشه هاي انقلاب مطرح مي كند، اما اين عوامل در چهارچوب نظري خاصي قرار نمي دهد.(277) آصف حسين در كتاب ايران اسلامي: انقلاب و ضد آن، بر اين نكته تأكيد دارد كه درك و سنجش انقلاب اسلامي با معيارهاي سكولار غرب ناممكن است(278) و بنابراين بايد مطالعه انقلاب با توجه به عنصر ايدئولوژي، نقش اوپوزيسيون اسلامي، مشروعيت، آموزشها و خصوصاً رهبري صورت گيرد.(279) تحليل او البته بيشتر تلاشي در جهت درك انقلاب محسوب مي شود تا تحليل علّي آن. به غير از نويسندگان فوق كه ديدگاهي مثبت نسبت به انقلاب اسلامي دارند، برخي از تحليلگران منتقد انقلاب نيز بر اهميت فرهنگي آن تأكيد مي كنند. سعيد امير ارجمند در كتاب عمامه به جاي تاج: انقلاب اسلامي در ايران، توجه به دو عامل اساسي را براي درك انقلاب ايران ضروري مي داند، يكي ساختار مرجعيت تشيع و ديگري تأثير دولت مدرن بر جامعه ايران. او نگاهي گذرا به علل اجتماعي ـ اقتصادي دارد و بيشتر به نقش ارزشها در انقلاب مي پردازد و ويژگي تعيين كننده انقلاب را ارزشي بودن آن مي داند. او بر اهميت ايدئولوژيك انقلاب به عنوان ويژگي اصلي تعريف كننده آن تأكيد مي كند. در اين كتاب انقلاب بيشتر از آنكه نتيجه تلاشي ارتش تلقي شود، معلول از ميان رفتن مشروعيت شاه دانسته شده است.(280) در مجموع به نظر مي رسد ديدگاه فرهنگي به تنهايي نمي تواند تبيين كننده انقلاب باشد، زيرا بسياري از مسايل مهم را توضيح نمي دهد. از جمله اين كه چرا نهضت 15 خرداد 1342 كه از نظر فرهنگي ماهيتي مشابه با حركت انقلابي سالهاي 57 ـ 1356 داشت، به پيروزي منتهي نشد اما انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد. اين امر نشان مي دهد كه در تبيين انقلاب بايد به عوامل سياسي، اجتماعي و اقتصادي نيز توجه داشت. به نظر فورن مشكل اين ديدگاه اين است كه با تأكيد بر نقش عوامل فرهنگي، تشيع و روحانيون، نقش نيروهاي اجتماعي ديگر را مورد توجه قرار نمي دهد.(281)