3ـ1 ابزارها و محذورات استبداد
3ـ1 ابزارها و محذورات استبداد نظام های اقتدار و حاکمیت در بعد از اسلام به شیوه ای مشابه یا نزدیک به آنچه بیان شد، انسجام یافته و رشد کرده اند; مانند: بنی امیه، بنی عباس، خوارزمشاهیان، ایلخانان مغول، تیموریان و ایلات قزلباش که حاکم
3ـ1 ابزارها و محذورات استبداد
نظام هاي اقتدار و حاكميت در بعد از اسلام به شيوه اي مشابه يا نزديك به آنچه بيان شد، انسجام يافته و رشد كرده اند; مانند: بني اميه، بني عباس، خوارزمشاهيان، ايلخانان مغول، تيموريان و ايلات قزلباش كه حاكميت صفويه را تأمين مي كردند و پس از آن افشاريه، زنديه و قاجاريه.
هنگامي كه ايل اقتدار سياسي خود را بسط مي دهد، انسجام دروني خود را در پرتو پيوند حسي و عاطفي و پيمان هاي ايلي و عشيره اي كه بين شريكان قدرت برقرار مي شود، حفظ مي كند و نظام اجتماعي را آن چنان كه مقتضاي مدينه ي تغليب است، بر اساس غلبه و زور تحكيم مي بخشد.
از آن جا كه سلطه ي زور در اصطكاك قدرت هاي ديگر اجتماعي شكننده و ناپايدار است; مستبد در جامعه اي كه در آن ايمان به غيب و باور ديني وجود دارد، از ابزار ديگري جز زور نيز استفاده مي كند; اين ابزار كه در دوام و بقاي استبداد نقشي تعيين كننده دارد، تحريف است.
مستبد علي رغم آن كه هيچ ارتباطي با غيب ندارد و تنها در پي تأمين خواسته هاي نفساني و تحقق صور ذهني خيال خود مي باشد، در ميان معتقدان به غيب خود را از جانب خداوند و آگاه از اسرار نهان معرفي مي كند و به دروغ ادعاي رسالت و نبوت مي كند كه در اين صورت متنبي خوانده مي شود; مانند مسيلمه كذاب كه افراد قبيله ي او به دليل پيوند قبيله اي از او حمايت مي كردند. در صورتي كه مستبد خود را به عنوان جانشين و وصي نبي معرفي كند، به او غاصب خلافت گفته مي شود; مانند بني اميه كه پيامبر (ص) امت را از ولايت آن ها بر حذر داشته بود و آن ها خود را خليفه ي پيامبر مي ناميدند.
در گذشته ي تاريخ به موازات حضور اعتقاد به غيب در زندگي بشر، تحريف نيز از رواج و رونق برخوردار بوده است. استبدادهايي كه چند سده ادامه يافته، يا هزاره اي را به انجام رسانده اند، با داعيه ي فرزندي خدا، يا با بهرهوري از فره ي ايزدي دوام يافته اند; بنابراين استبداد در تاريخ بيش تر با نوعي فشار و زور همراه بوده و از آن پس با تحريف، بقاي خود را تأمين كرده است. قرآن كريم در موارد بسياري از تحريف احبار و رهبانان نسبت به كلمات الهي ياد مي كند.
نكته اي كه نبايد از آن غفلت كرد اين است كه همان گونه كه رواج سكه ي تقلبي نشانه ي اعتبار سكه ي حقيقي است، گرمي بازار تحريف نيز نشانه ي توجه و عنايت مردم به غيب است. به همين دليل است كه با افول معنويت در ميان بشر توجيهات و تحريفات معنوي كم شده، يا به پايان مي رسد.
وحدت و انسجام نيروي استبداد تا پيش از مشروطه در جامعه ي ايران بر محور شناخت حسي و عاطفي شكل مي گيرد و نظام اقتدار در جهت بسط قدرت سياسي و بر اساس همان شناخت سازمان مي يابد; به عنوان مثال ظل السلطان(8) بر مبناي موقعيت و شأن ديني، يا در قالب توان عقلاني و مديريت اجرايي كه در يك نظام بوروكراتيك مورد نظر است، در مسند حاكميت اصفهان قرار نمي گيرد، بلكه جايگاه اجتماعي او در متن روابط ايلاتي و از طريق پيوند خوني با پدر تاجدار خود كه خان قاجار است، تأمين مي شود.
روابط و مناسبات ايلاتي براي خان، اقتداري را ايجاد مي كند كه الزاماً مقيد به عملكرد و رفتارهاي ديني نيست; يعني، خان اقتدار اجتماعي خود را از ناحيه ي معرفت ديني و باور مذهبي ايل به دست نمي آورد و به همين دليل از درون اقتدار الزامي بر رفتار ديني احساس نمي كند; بلكه اگر خان خود از اعتقادي ديني برخوردار باشد در بسياري از موارد الزامات ايلي و توقعات عشيره اي، رفتار و سلوك ديني او را تحمل نخواهند كرد.
از طرف ديگر پيشينه ي تاريخي ايران، صحنه ي حضور و بسط تفكر ديني نيز مي باشد و نفوذ سنت و انديشه ي ديني در بخش هاي مختلف جامعه، اقتدار ايلات و عشاير را گرفتار محذورات و تنگناهاي اجتماعي خاص كرده و در نهايت عملكرد و رفتار ويژه اي را بر آن تحميل مي كند.
عمل به بدعت و عدول از سنت، اتهامي است كه تحمل آن براي معتقدان به مذهب سخت گران است و كسب مشروعيت نيز، نيازي است كه تحصيل آن براي استبداد حاكم دشوار مي باشد و حضور تشيع در فرهنگ ديني جامعه ي ايران، بر گراني و دشواري مذكور مي افزايد.
در بخش هاي بعدي، درباره ي مشكلات و دشواري ها و برخوردهايي كه نيروي مذهبي و استبدادهاي قبيله اي و ايلاتي، براي حفظ آرمان هاي اجتماعي و يا تحصيل آن در تاريخ گذشته داشته اند; بحث مي شود.