3. تشیع و پاسداری از سنت

3. تشیع و پاسداری از سنت 1ـ3 اصول اعتقادی تشیع در زمان زندگی پیامبر (ص) علی رغم وجود گسترده ی نفاق، جامعه ی اسلامی از ساخت سنتی و دینی برخوردار بود و با حضور پیامبر هیچ بدعتی نمی توانست رسمیت پیدا کند. در این مسئله میان فرقه های مختلف

3. تشيع و پاسداري از سنت

1ـ3 اصول اعتقادي تشيع

در زمان زندگي پيامبر (ص) علي رغم وجود گسترده ي نفاق، جامعه ي اسلامي از ساخت سنتي و ديني برخوردار بود و با حضور پيامبر هيچ بدعتي نمي توانست رسميت پيدا كند. در اين مسئله ميان فرقه هاي مختلف اسلامي اختلاقي نيست. با رحلت پيامبر (ص) اختلاف ها نيز آغاز مي شود; شيعه پس از رحلت پيامبر در تمام دوران حاكميت بني اميه و بني عباس در برابر اقتدار حاكم به عنوان يك نيروي اجتماعي مستقل حركت خاص خود را تعقيب مي كرد.

حركت تشيع در مقاطع مختلف زماني و در ابعاد گوناگون قابل بررسي است; اين حركت، به گونه اي كه چهره ي اجتماعي ـ تاريخي خود را حفظ كند، به صورت زير قابل تحليل است:

ي1ـ اصول

يالف ـ حركت اعتقادي تشيعي

فقه سياسي

2ـ فروع

فقه قضايي

فقه اقتصادي

ي

ب ـ حركت سياسي تشيع

حركت اعتقادي تشيع در قالب نمودار فوق از دو ويژگي برخوردار است:

اول: داراي بياني توصيفي است; به اين معنا كه درباره ي اصول اعتقادي و ديدگاه هاي فقهي شيعه استدلال نمي كند; زيرا در آن صورت بحث از اصول دين در شمار مسائل كلامي و فلسفي، يا عرفاني قرار خواهد گرفت و بحث فروع دين نيز چهره ي مسائل فقهي را پيدا خواهد كرد.

دوم: توصيف فوق همه ي ابعاد اعتقادي و فكري شيعه را شامل نمي شود، بلكه آن بخش از عقايد مورد توجه قرار مي گيرد كه در شكل گيري تشيع، به عنوان يك نيروي مستقل
اجتماعي و نيز در رفتار و عملكرد سياسي تشيع در تاريخ اسلام به ويژه در تاريخ معاصر ايران، دخيل است. توصيف حركت اعتقادي تشيع در دو بخش اصول و فروع اعتقادي انجام مي شود.

تبيين حركت اعتقادي تشيع در گرو توجه به جغرافياي انديشه در جامعه اي است كه تشيع در بستر آن حركت كرده و موضع گيري داشته است. حال بعد از مروري كه بر زمينه هاي فكري جامعه ي اسلامي در سال هاي بعد از رحلت پيامبر (ص) تا سده هاي بعد انجام شد، به حركت اعتقادي تشيع و نقش آن در تاريخ انديشه هاي اسلامي در دو مقطع حضور امامان شيعه و بعد از آن پرداخته مي شود.

امامان شيعه (عليهم السلام) علي رغم شرايط مختلف اجتماعي و فشارها و مانع هاي گوناگون سياسي كه در رابطه با آن ها اعمال مي شد، پاسداري از حريم عقايد ديني را به طور اعم و عقايد شيعه را به طور اخص عهده دار بودند. حركت سياسي حضرت فاطمه (س) هرگز خالي از ابعاد كلامي نسبت به مسئله ي امامت و رهبري جامعه ي اسلامي نبود.

پاسخ گويي علي(ع) به هيئت هاي علمي و دانشمنداني كه از اطراف دنيا با شنيدن پيام اسلام براي بررسي و آگاهي نسبت به اخباري كه از كتب پيشينيان دريافت كرده بودند، به نزد علي (ع) مي آمدند; بخشي از اين دفاع اسلامي است.

خطبه هاي توحيدي نهج البلاغه و دعاهاي عرفاني صحيفه ي سجاديه از اولين فعاليت هاي عقيدتي تشيع در برابر قشري گرايي و هجوم اسرائيليات به حريم اعتقادي مسلمانان است.

با درگيري هاي بني اميه و بني عباس كه دوران فترت حاكميت استبداد است، در زمان امام محمد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السلام) و هم چنين در دوراني از زندگي امام رضا(ع) فرصت هاي مناسبي جهت ترويج عقايد اسلامي و شيعي فراهم آمد.

مجالس درس و شاگردان فراوان امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) در رشته هاي مختلف و مباحثات و مناظرات آن ها با ملحدان و زنديقاني كه جامعه ي اسلامي را گرفتار القائات خود كرده بودند، بخش ديگر از اين فعاليت مستمر است.

اين شيوه برخورد امامان شيعه با ملحدان و مقايسه ي آن با آنچه در ميان اهل حديث مبني بر حرام دانستن سؤال و پاسخ رايج بود، به خوبي نقش امامان شيعه را در جامعه ي اسلامي براي دفاع از اعتقادات و باور ديني جامعه روشن مي كند.

تبليغ معناي صحيح توحيد و تقديس ذات اقدس خدا و استناد به برهان و استدلال هاي محكم عقلي و نفي جبر و تفويض و تبيين خلافت الهي انسان و معرفي صفات و ويژگي هاي انسان كامل و كمال انسان و دفاع از عصمت پيامبران و طهارت مقام عترت و اثبات ضرورت وجود انسان در همه ي اعصار و... از شاخص هاي اعتقادي و كلامي امامان شيعه است.

امامان شيعه از راه اين آموزه ها كه همراه با پرورش شاگردان ورزيده و خاص است، ضمن حراست از مباني توحيدي اسلام، اصول اعتقادي تشيع را علي رغم فشارهاي سياسي مستقيمي كه متوجه آن ها بود، در جامعه ي اسلامي بنيان نهادند.

درگيرترين بخش اعتقادي شيعه مربوط به امامت و رهبري است. تشيع از آن جهت كه امامت و احكام حكومتي را، همانند احكام و قوانين كلي داراي ربط و پيوندي الهي مي داند و تعيين و نصب امام را از افعال خداوند تبارك و تعالي مي شمارد، بحث از آن را در زمره ي مباحث كلامي كه درباره ي افعال و صفات خداست، قرار مي دهد.

بحث از امامت گرچه به دليل آثار سياسي و اجتماعي آن مورد حساسيت خلفاي بني اميه و بني عباس بوده است; ولي حقيقت و جوهر آن، به جهت اين كه درباره ي مقام الهي انسان است، از اوج و عمقي فلسفي و عرفاني برخوردار است و امامان شيعه با زنده كردن اين بحث در جامعه ي اسلامي، به مباحث دقيق انسان شناسانه اي كه خاص فرهنگ توحيدي اسلام است، زندگي و حيات مي بخشيدند. گسترش و توسعه ي اين بحث كه بدون شك از ناحيه ي تشيع به طور پي گير و مستمر تعقيب مي شد، علي رغم همه ي حساسيت هايي كه از ناحيه ي حاكميت موجود در جهت كنترل آن وجود داشت، موجي در جامعه ي اسلامي ايجاد كرد; شهرستاني در اين باره مي گويد: هيچ مسئله اي همانند مسئله ي امامت در ميان فرق اسلامي محل بحث نبوده است.(26)

بنابراين تشيع گرچه از نظر سياسي در مركز جامعه ي اسلامي به شدت در معرض سركوب و هجوم بود; ولي از جهت اعتقادي در تمام ابعاد جامعه ي اسلامي و در مراكز علمي امواج فكري خروشاني را ايجاد و رهبري كرد و هر كس; از جمله مخالفان براي بقاي هويت خود ناگزير از شنا در تلاطم هاي پياپي آن بود. آموزش امامان شيعه در زمينه هاي هستي شناسي و انسان شناسي، علاوه بر اشراب عقايد شيعه در حركت بسياري از فرقه هاي اسلامي، نظير معتزله و هم چنين در تأمين منابع و تعيين مسير و جهت انديشه هاي كلامي، فلسفي و عرفاني جامعه ي اسلامي نقشي تعيين كننده و حياتي داشته است. كلام، فلسفه و عرفان نظري از علومي هستند كه با اختلاف در روش و برخي از مسائل و موضوعات، در تاريخ عقايد اسلامي متعرض اصول اعتقادي بوده و مي باشند. اين علوم گرچه در آغاز به صورت مدون و ممتاز از يكديگر وجود نداشتند; ولي هم زمان با گسترش و توسعه ي مباحث ديني هر كدام چهره ي ممتاز خود را پيدا كردند. فرقه هاي كلامي اولين گروه هاي فكري بودند كه در جامعه ي اسلامي به صورت مشخص شكل گرفتند; از جمله كلام اشعري بزرگ ترين فرقه ي كلامي بود كه كه در ميان اهل سنت بر ديگر حريفان غالب آمد. روش مورد استفاده ي كلام اشعري، روش جدلي بود و شيوه ي آن ها با اعتماد به ظواهر آيات و روايات و پرهيز از تفسير و تأويل همراه بود; بنابراين با فلسفه كه متكي به برهان و نيز با عرفان كه ملتزم به تفسير و تأويل و متوجه به باطن قرآن بود، سر سازگاري نداشت. از اين جهت در ميان اهل سنت، فلسفه فرصت گسترش پيدا نكرد و عرفان نيز مورد تعرض متكلمان واقع شد; ولي تشيع به دليل اعتباري كه به تعقل و تفكر مي بخشيد، علاوه بر آن كه كلام خود را بر اساس روش برهاني و استدلالي بنياد نهاد، زمينه ي بسط و توسعه ي علوم فلسفي را نيز فراهم ساخت; به همين دليل حركت ها و مكتب هاي فلسفي ـ اسلامي همواره در مهد تشيع رشد پيدا كرده است. فارابي، ابن سينا، سهروردي، خواجه نصيرالدين طوسي، ميرداماد و صدرالمتألهين از چهره هاي فلسفي و شيعي هستند كه حذف آن ها با حذف تاريخ فلسفه ي اسلامي همراه است.

از آن جا كه تعقل و شناخت مفهومي، نهايت ادراك آدمي نبوده و شناخت شهودي و مراتب رفيع علم حضوري، شناخت حقيقي انسان هاي كامل و پيشوايان صادق شيعيان شمرده شده، شناخت عرفاني نيز در حوزه هاي علمي شيعي از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است. مباني اعتقادي انديشه هاي شيعي باعث شده است تا:

اولا: كلام شيعي چهره ي برهاني خود را حفظ كند.

ثانياً: بين كلام شيعي و فلسفه ي اسلامي هم آهنگي و بلكه در موارد بسياري يگانگي و وحدتي قوي به وجود آيد. بهترين شاهد بر اين مطلب اين است كه بزرگ ترين متكلمان شيعه; از قبيل خواجه نصيرالدين طوسي، يا محقق لاهيجي از فيلسوفان بزرگ شيعه نيز محسوب مي شوند.

ثالثاً: برخلاف درگيري هايي كه بين متكلمان و عارفان اهل سنت مشاهده مي شود، بين متكلمان و عارفان شيعي نوعي هم آهنگي و هم جهتي وجود دارد، چنان كه بوعلي به عنوان برجسته ترين شاخص فكري فلسفه ي اسلامي، در نمط نهم كتاب الاشارات و التنبيهات به گونه اي به تبيين مقامات العارفين مي پردازد كه فخر رازي ـ شارح و در حقيقت ناقد اشعري مسلك آن ـ مي گويد: تاكنون كسي به اين نيكي مقامات اهل عرفان را تدوين نكرده است و از اين پس نيز چنين نخواهد شد.(27)

سهروردي از معرفت شهودي به عنوان جزء لاينفك حكمت كامل ياد مي كند(28)و خواجه نصيرالدين طوسي علي رغم تأليف كتب كلامي و شرح آثار فلسفي، كتاب مقامات الاشراف را در بيان مراحل سلوك تأليف مي كند و صدرالمتألهين در اوج فلسفه ي خود، وحدت و يگانگي برهان را با مدعاي اهل عرفان اثبات مي گرداند.(29)




| شناسه مطلب: 79197