2ـ3ـ3 هدفمند بودن مبارزه
2ـ3ـ3 هدفمند بودن مبارزه امامان شیعه بر اساس مبانی اعتقادی تشیع در برابر خلافت موجود، بی تفاوت نبودند و با غیر مشروع دانستن خلافت ستیز با آن را وظیفه ی خود می دانستند; ولی این مبارزه، هدف اصلی حرکت سیاسی تشیع را تشکیل نمی داد. در نزد امامان
2ـ3ـ3 هدفمند بودن مبارزه
امامان شيعه بر اساس مباني اعتقادي تشيع در برابر خلافت موجود، بي تفاوت نبودند و با غير مشروع دانستن خلافت ستيز با آن را وظيفه ي خود مي دانستند; ولي اين مبارزه، هدف اصلي حركت سياسي تشيع را تشكيل نمي داد. در نزد امامان شيعه هدف حفظ سنت و انتقال پيام آن به نسل هاي آينده بود; از اين جهت هر گاه مبارزه ي روياروي، يا حتي درگيري و عدم همكاري و همراهي با خلافت موجب از بين رفتن اساس سنت و آسيب ديدن اصل اسلام مي شد، تا آن جا كه بقاي اسلام اقتضا مي كرد دست از درگيري مستقيم برمي داشتند، يا آن كه به همكاري مي پرداختند. كناره گيري از مبارزه، يا همكاري كه در مبارزه ي مستمر شيعه با عنوان تقيه شكل مي گرفت، يك رفتار صرفاً سياسي نبود و به صورت وظيفه اي شرعي بر حركت سياسي جهت مي بخشيد.
وجود تقيه ناشي از هدف مند بودن مبارزه و كور نبودن آن است; زيرا توجه به آرمان، ترسيم كننده ي استراتژي مبارزه و تعيين كننده ي تاكتيك ها و ابزارهاي مناسب با آن مي باشد; بنابراين تقيه راهي براي گريز از مبارزه و درگيري نيست بلكه امري است كه با توجه به حاكميت هدف بر مبارزه حاصل مي شود و امامان شيعه از تقيه به عنوان سپر مؤمن ياد كرده اند(40) و آن را شيوه و روش مشترك تمام امامان دانسته اند.(41)
عملكرد بنيادين تقيه در مقايسه ي حركت سياسي تشيع با حركت سياسي دو گروه ديگر; يعني اهل سنت و خوارج آشكار مي شود. از آن جا كه اهل سنت حاكميت سياسي موجود را توجيه ديني مي كردند، هيچ گاه درگير يك حركت اجتماعي مستقل از آنان نمي شدند تا در چگونگي آن گرفتار تأمل شوند. خوارج كه مخالفان خود را كافر مي دانستند، در برخورد با آن ها هدفي جز مبارزه نداشتند; يعني در عمل، مبارزه با غير هدف آن ها بود و بر اين هدف، حتي اگر به نابودي خود آن ها و يا اساس اسلام منجر مي شد، پاي مي فشردند. البته در هنگام شكل گيري خوارج، موقعيت اسلام به گونه اي نبود كه ستيزه هاي داخلي، اساس اسلام را در معرض نابودي قرار دهد، اما طرز تلقي آنان از مبارزه و نيز روش آنان در اين راه به حذف و نابودي خود آن ها انجاميد.